موضوع: اخلاق و معنویّت در گام دوم انقلاب
ارائهدهندگان: حجّت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالفضل ساجدی و حجّت الاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی
دبیر: علمی: حجّت الاسلام دکتر حسن محیطی
مکان: سالن اجتماعات مجمع عالی حکمت اسلامی
دبیر علمی: بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد صلّی اللّه علیه و علی اهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّه اللّه فی الارضین ـ روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ـ و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین مِن الآن الی قیام یوم الدّین
سلام و عرض ادب خدمت حضّار محترم، خواهران و برادرانی که در خدمتشان هستیم و عزیزانی که به صورت آنلاین ما را همراهی میکنند. با تقدیر و تشکّر از مجمع عالی حکمت اسلامی که زمینۀ تشکیل این جلسه با این موضوع بسیار مهمّ را فراهم کردند. سلام و عرض ادب خدمت کارشناسان محترم و استاد معظّم حجّت الاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی و دکتر ساجدی که در خدمتشان خواهیم بود. نشست علمی امروز را با عنوان «اخلاق و معنویّت در گام دوم انقلاب اسلامی» آغاز میکنیم.
محورهای گفتوگو
- جایگاه اخلاق و معنویّت در بیانیّۀ گام دوم انقلاب اسلامی
- مؤلّفهها و شاخصهای اخلاق و معنویّت
- راههای تحقّق اخلاق و معنویّت در گام دوم انقلاب اسلامی
- آسیبها و موانع موجود بر سر راه تحقّق اهداف اخلاقی گام دوم انقلاب اسلامی
- نقش حوزه، دانشگاه، نخبگان و حکومت در اخلاقگستری در جامعۀ اسلامی
- نقش ارتقاء اخلاق و معنویّت در تحقّق تمدّن نوین اسلامی
پیش از پرداختن به محور نخست، اجازه بدهید در مورد بیانیّۀ گام دوم انقلاب سخن کوتاهی داشته باشیم. همانطور که مستحضرید رهبر معظّم انقلاب در ۲۲ بهمنماه ۱۳۹۷ و در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی این بیانیّه را منتشر فرمودند. محور اخلاق و معنویّت به عنوان یکی از مهمترین محورهای این بیانیّه خود را نشان میدهد و در واقع میتوان آن را روح حاکم بر این بیانیّه دانست.
مقام معظّم رهبری در این بیانیّه پس از اشاره به ۷ دستاورد مهمّ انقلاب اسلامی، محور دوم از ۷ توصیه به جوانان را به اخلاق و معنویّت اختصاص دادهاند. به منظور آماده شدن فضا برای استفادۀ بیشتر از نظرات اساتید معظّم، متن این بخش از توصیه را خدمت شما قرائت میکنم:
معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل اخلاص، ایثار، توکّل، ایمان در خود و در جامعه است و اخلاق به معنی رعایت فضیلتهایی چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس و دیگر خلقیّات نیکوست. معنویّت و اخلاق جهتدهندۀ همۀ حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی، و نیاز اصلی جامعه است. بودن آنها محیط زندگی را حتّی با کمبودهای مادّی بهشت میسازد، و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی حهنّم میآفریند. شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هر چه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار میآورد. این بیگمان محتاج جهاد و تلاش است، و این تلاش و جهاد بدون همراهی حکومتها توفیق چندانی نخواهد یافت.
اخلاق و معنویّت البتّه با دستور و فرمان به دست نمیآید، پس حکومتها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند. امّا اولاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهادهای اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند. با کانونهای ضدّ معنویّت و اخلاق به شیوۀ معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمیها مردم را با زور و فریب جهنّمی کنند.
ابزارهای رسانهای پیشرفته و فراگیر امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانونهای ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هماکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهرهگیری از این ابزارها را به چشم خود میبینیم. دستگاههای مسئول حکومتی در این باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد، و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهادهای غیرحکومتی نیست. در دورۀ پیش رو باید در این باره برنامههای کوتاهمدّت و میانمدّت جامعی تنظیم و اجرا شود. إن شاء الله تبارک و تعالی
با این مقدّمه محور نخست نشست علمی «اخلاق و معنویّت در گام دوم انقلاب اسلامی» را آغاز میکنیم و از محضر جناب دکتر شریفی در زمینه نخستین محور یعنی جایگاه اخلاق و معنویت در بیانیه گام دوم انقلاب استفاده میکنیم.
جایگاه اخلاق و معنویّت در بیانیّۀ گام دوم انقلاب اسلامی
دکتر شریفی: بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت سروران عزیز، برادران و خواهران ارجمند. خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق عطا فرموده که در محضر علمی شما حضور داشته باشم. امیدوارم خداوند این توفیق را افزون کند و جلسۀ پربرکتی را نصیب همۀ ما بگرداند.
همچنانکه دوست عزیزمان جناب آقای دکتر محیطی فرمودند و بخشی از بیانیه را قرائت کردند، آنچه که مسلّم و مشهود است این است که در ۷ توصیۀ اساسی و بنیادین رهبر معظّم انقلاب برای چهل سال دوم انقلاب دومین توصیه و یکی از مهمترین آنها با عنوان اخلاق و معنویّت عنوانگذاری شده است. اگر نیک بنگریم و بیانیه را بهدرستی مطالعه کنیم مشاهده خواهیم کرد که در حقیقت روح حاکم بر ۶ توصیه دیگر نیز و اساساً روح حاکم بر تلقّی و تفسیر مقام معظّم رهبری از شکلگیری انقلاب اسلامی، ماندگاری و امتداد آن مسئلۀ اخلاق و معنویّت است.
علم و پژوهش یکی از مقولات اخلاقی است؛ اخلاق علم و اخلاق پژوهش یکی از محورهای مهمّ حوزۀ اخلاق است. ایشان میفرمایند تأکید ما بر علم و پژوهش نه بر شیوۀ غربی است، بلکه ما به دنبال علم و پژوهش انسانی، اخلاقمحور و معنویّتمحور هستیم. اقتصاد اسلامی نیز یک اقتصاد انسانی، ارزشی و اخلاقمحور است. عدالت و مبارزه با فساد درست است که در عرض اخلاق و معنویّت قرار دارد، ولی عدالت بنیان اخلاق است. مبارزه با انواع فساد نظیر فساد فردی، فساد اجتماعی، فساد سیاسی، فساد فرهنگی و … از مظاهر و شئون اصلی اخلاق است. عزّت ملّی، عزّتمند و خوداتّکایی از محورهای اصلی اخلاق اسلامی است. سبک زندگی نیز مقولهای است که مقام معظّم رهبری در یکی از سخنرانیهایشان در سال ۹۲ میفرمایند منظور من از سبک زندگی همان اخلاق است.
بنابراین نگاه واقعبینانه و جامع به اخلاق اسلامی نشان میدهد که همۀ شئون انسانی، فردی و اجتماعی باید تحت سیطرۀ اخلاق و حاکمیّت ارزشها باشد. به همین دلیل میتوان گفت روح حاکم بر ۷ توصیۀ بیانیّۀ گام دوم انقلاب اخلاق و معنویّت است، و این مسئولیّت سنگینی را بر دوش اخلاقپژوهان و معنوییان قرار میدهد.
در این بیانیّه نگاه مقام معظّم رهبری به اخلاق و معنویّت یک نگاه جهانی است که از همان ابتدای بیانیّه خود را نشان میدهد. اگر این بیانیّه را با عینک اخلاق و معنویّت مطالعه کنیم میبینیم که در حقیقت تماماً یک بیانیّۀ اخلاق و معنوی است:
اخلاق و معنویّت در سطح و گسترۀ جهانی را باید دنبال کنیم.
از همان ابتدای بیانیّه تأکید میکنند:
گام دوم یک فرآیند بزرگ و جهانی چهل سالۀ دوم انقلاب است.
به همین دلیل اخلاق و معنویّت نیز باید در این گستره بررسی و فهم شود.
در ضمن این بیانیّه و در تصویر و ترسیم گذشتۀ انقلاب میفرمایند ویژگی اصلی انقلاب اسلامی این است که آغازگر یک عصر معنوی در بشریّت است. آغازگر دنیای جدیدی است که در آن رابطۀ دین و دنیا، معنویّت و دنیا، اخلاق و دنیا یک رابطۀ مستحکم است. انقلاب اسلامی نگاه جدیدی به حوزۀ اخلاق و معنویّت را برای بشریّت به ارمغان آورده است. معنویّت اسلامی و انقلابی معنویّتی عقلانی، انسانی، فطری و توأم با عقلانیّت است؛ معنویّتی که مدّعی مدیریّت جامعه است، معنویّت و عرفان مدّعی اقتصاد و اقتدار و پیشرفت نه معنویّت و عرفان منزوی و گوشهنشین. اخلاق اسلامی و انقلابی یک اخلاق فردی محض خانگی نیست بلکه یک اخلاق در گسترۀ جهانی و یک اخلاق عقلانی و ادارهکننده و حاکم بر اقتصاد و روابط اجتماعی است.
ایشان میفرماید معنویّت و اخلاق و ایمان ملّت و امام امّت بود که انقلاب ما را از گردنههای بسیار سهمگینی که بر سر راه آن وجود داشت عبور داد و از دشمنیها به سلامت رهانید. انقلاب اسلامی اساساً دوگانۀ جدیدی را در دنیا مطرح کرد: دوگانۀ اسلام و استکبار؛ دوگانهای که در یکسوی آن دین، معنویّت و اخلاق قرار دارد و در سوی دیگر جهان جدید و استکبار. ایمان ملّت و معنویّت امام بود که ما را در برابر اینهمه شقاوت، توطئه و خباثت سربلند گرداند. انقلاب اسلامی نگاه جدیدی به اخلاق و معنویّت مطرح کرد و اخلاق مقاومت و معنویّت استکبارستیزانه را در جامعه شکل داد.
مقام معظّم رهبری در ضمن بیانیّه میفرمایند امور ضدّ اخلاقی و ضدّ معنوی ـ به تعبیر خودشان فساد اخلاقی ـ یک تودۀ چرکین برای ملّتها و کشورها است که اگر درمان نشود و در بدنۀ حکومت و ملّت بروز و ظهور بیشتری پیدا کند کشور را از بین میبرد و ملّت را مضمحل میکند. فساد اخلاقی اساساً به منزلۀ یک زلزلۀ ویرانگر و ضربهزننده به مشروعیّت حکومت است. به همین دلیل است که ایشان در این بیانیّه یک فرمان جهاد صادر میکنند. به نظر من این بیانیّه به یک معنا فرمان جهاد است زیرا ایشان در این بیانیّه ۲۰ بار تعبیر جهاد را با ترکیبهای جدید به کار گرفتهاند و در امور مختلف دستور جهاد دادهاند: جهاد مبارزه با یأس و ناامیدی، جهاد علم و پژوهش، جهاد سبک زندگی، جهاد مبارزه با سبک زندگی غربی، جهاد ترویج اخلاق و معنویّت و …. بنابراین این بیانیّه حجّت را بر همۀ انقلابیان و مسلمانان تمام میکند.
مقام معظّم رهبری در همین بند ناظر به اخلاق و معنویّت دربارۀ اهمیّت اخلاق و معنویّت در زندگی فردی و اجتماعی میفرمایند معنویّت و اخلاق جهتدهندۀ همۀ حرکتها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است. حضور معنویّت و اخلاق حتّی با کمبودهای مادّی محیط زندگی را بهشت میکند و عدم حضور آنها حتّی با برخورداریهای مادّی جهنّم میآفریند.
این یک حقیقت تجربهشده است. در همین کشور خودمان بیشترین اختلافات و درگیریهای خانوادگی، بیشترین آمار اضمحلال و فروپاشی خانواده و طلاقهای عاطفی و واقعی مربوط به سرمایهداران است. آمار طلاق در شمال تهران چند برابر سایر نقاط کشور است. طبق آمار رسمی کشور حدود ۵۴ درصد ازدواج این افراد به طلاق کشیده میشود. این حاکی از آن است که فقدان اخلاق و معنویّت اسلامی در جامعه به رغم برخورداری مادّی جهنّم میآفریند.
به تعبیر مقام معظّم رهبری معنویّت و اخلاق برکتآفرین است. ایشان میفرماید شعور معنوی و وجدان اخلاقی به هر میزان رشد کند برکات بیشتری را در جامعه به بار میآورد.
ایشان تذکّر میدهند که به رغم همۀ مشکلات، غفلتها، بیبرنامگیها و ندانمکاریهایی که مسئولان، نخبگان و خبرگان ما در حوزۀ اخلاقگستری و معنویّتگستری در جامعه داشته اند و به یک معنا میتوان گفت اساساً برنامۀ منسجمی برای توسعه و تکثیر اخلاق و معنویّت در جامعه وجود نداشته است و ندارد، و علیرغم اعتراضات و نقدهایی که به عملکرد مسئولان در زندگی فردی و اجتماعیشان ـ به عنوان مدیران و تصمیمسازان جامعه ـ وارد است، انقلاب اسلامی در یک برآیند کلّی در حوزۀ اخلاقگستری و معنویّتگستری موفّق بوده است و در این عرصه کارنامۀ تقریباً کارآمدی دارد.
اگر هجمۀ عظیم دشمنان و هزاران شبکۀ ماهوارهای که شبانهروز علیه اخلاق و معنویّت فرد و جامعۀ ما فعّالیّت میکنند را ببینیم و بیبرنامگیها و عدم کفایت مدیران کشور را هم به آن اضافه کنیم، باز هم میبینیم که موفّق بودهایم و اخلاق و معنویّت کارنامۀ کارآمدی در جامعۀ ما داشته است. طراز معنوی جامعۀ ما با قبل از انقلاب و اساساً با هیچ جای دنیا قابل مقایسه نیست.
به همین دلیل مقام معظّم رهبری در بیان کارنامه و کارآمدی نظام میفرمایند دقّت کنید این آمادگی شعفآوری که برای جهاد در راه خدا در بین جوانان وجود دارد و والدین با رضایت تمام و با طیب خاطر فرزندانشان را برای جهاد فیزیکی در راه خدا و در برابر دشمنان ـ حتّی در سوریه و عراق به عنوان مدافع حرم ـ آماده میکنند، اصلاً امور کماهمیّتی نیستند و نباید به سادگی از کنار آنها گذشت. در اعتکافهای سالانۀ ماه رجب صدها هزار جوان و نوجوان کشور مشتاقانه ثبت نام میکنند، به طوری که فضا و امکانات ظرفیّت پاسخگویی به همۀ نیازها را ندارد و باید با قرعهکشی تعدادی را انتخاب کرد. این نقطۀ قوّت معنویّت کشور ما به ویژه در میان قشر جوان و نوجوان است. رونق بیسابقۀ فضاهای دینی را نباید نادیده گرفت. وضعیّت کشور در این زمینه در قبل و بعد از انقلاب اصلاً قابل مقایسه با هم نیستند.
حضرت آیت الله مصباح میفرمودند در یک دهه قبل از انقلاب فقط شبهای چهارشنبه یک ماشین چند ساعت کنار پل آهنچی میایستاد تا ۴-۵ نفر پیدا شوند که به جمکران بروند. امّا الان گرایش مردم به این مکانها به طرز اعجاب انگیزی افزایش یافته است. البتّه از این فضاها باید استفادۀ بهینه شود و مدیریّت کنونی فرهنگی، اخلاقی و معنوی این فضاها را تأیید نمیکنم. این را فقط به عنوان نمونهای برای اقبال مردم به اماکن مقدّس و متبرّک عرض کردم.
هزاران پزشکی که حاضرند به اردوهای جهادی بروند و مردم را در مناطق محروم به صورت رایگان معاینه کنند نیز از نقاط قوّتی است که انقلاب اسلامی پدید آورده است. پیادهرویهایی که به منظور زیارت صورت میگیرد نیز از نقاط قوّت کارنامۀ جمهوری اسلامی در حوزۀ معنویّت و اخلاق حکایت میکند.
این وضعیّت را با تحلیل مستشرقان و برخی از نویسندگان روشنفکر داخلی در مورد اخلاقیّات ملّت ایران قبل از انقلاب مقایسه کنید. یک نمونۀ آن کتاب خلقیّات ما ایرانیان از محمّدعلی جمالزاده یکی از مشهورترین کتابهایی است که در دهۀ ۳۰ در مورد اخلاقیّات اجتماعی ایرانیان نوشته شد. این کتاب یک فصل بسیار کمرمق و کمرونق در مورد ویژگیهای مثبت ایرانیان دارد امّا روح کلّی کتاب این است که ایرانیان مجسّمۀ همۀ رذایل و پلشتیهای اخلاقی دنیا هستند و هیچ نقطۀ مثبتی در زندگی آنها وجود ندارد. این در حالی است که امروز بدون هیچ شکّ و شبههای میبینیم ایرانیان در عرصۀ اخلاق مقاومت، اخلاق عزّت، اخلاق سیاسی، اخلاق اجتماعی، اخلاق خدمترسانی به ملّت، نیازمندان و آسیبدیدگان سرآمد همگان و بینظیر هستند.
اینها همه نقاط قوّتی است که به برکت جمهوری اسلامی پدید آمده است امّا قطرهای از دریای اخلاق و معنویّت است و ما موظّف هستیم که در گام دوم انقلاب در این عرصه فعّالیّت جهادی انجام دهیم.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. ایشان اخلاق اسلامی را با یک نگاه کلان مدّ نظر قرار دادند و فرمودند اگر کلّ بیانیّه را با این نگاه در نظر بگیریم در واقع میتوانیم آن را یک بیانیّۀ اخلاقی و معنوی به حساب آوریم. اخلاق و معنویّت نه تنها بخشی از بیانیّۀ گام دوم و بخشی از مسیری است که در ۴۰ سال دوم انقلاب باید پیش رو داشته باشیم، بلکه روح کلّی بیانیّه است. در واقع هر ۷ توصیۀ مقام معظم رهبری به جوانان ـ توصیه به علم و پژوهش، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزّت ملّی و سبک زندگی ـ را میتوان در قالب اخلاق و معنویّت مورد بررسی قرار داد. اخلاق و معنویّت بر تکتک این توصیهها سایه انداخته و حکمفرما است. البتّه این امر مسئولیّت اخلاقپژوهان را در پرداختن به اخلاق و معنویّت سنگینتر میکند.
اخلاق و معنویّت مطرح در گام دوم یک اخلاق جهانی است. اخلاق مبتنی بر عقلانیّت و فطرت و اخلاقی که مدّعی مدیریّت جامعه، اقتصاد و به طور کلّی مدیریّت برای پیشرفت جامعۀ اسلامی است. این اخلاق و معنویّت جهتدهنده به تمامی فعّالیّتهای انسانی در مسیر گام دوم انقلاب است و بنابراین فعّال و پویا است نه منفعل و گوشهنشین؛ با گوشهنشینی کار انقلاب به پیش نخواهد رفت.
اخلاق و معنویّت در گام دوم با جهاد، تلاش و مقاومت در برابر استکبار همراه است و حوزۀ اخلاق اجتماعی روی دیگر آن محسوب میشود. این مطلب را از تکرار تعبیر «جهاد» در این بیانیّه دریافت.
در پایان، به مقایسۀ اجمالی اخلاق اجتماعی در ایران پیش و پس از انقلاب اسلامی پرداختند و با ذکر مواردی پیشرفت اخلاقی و معنوی انقلاب اسلامی را نشان دادند.
در ادامۀ نشست از محضر جناب حجّت الاسلام و المسلمین دکتر ساجدی در تبیین جایگاه اخلاق و معنویت در گام دوم انقلاب بهرهمند خواهیم شد.
دکتر ساجدی: سلام علکیم جمیعاً و رحمه الله. بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد وآله الطّاهرین.
إن شاء الله خداوند همۀ ما را قدردان نعمتهای خود قرار دهد و ما را از صواب این جلسه بهرهمند کند به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
برای پیشرفت بحث و پرداختن به محورهای بعدی، در این محور خیلی صحبت نمیکنم. بحمد الله جناب دکتر شریفی بیان بسیار خوب و مبسوطی داشتند. فکر میکنم پرداختن به محورهای دیگر اولویّت بیشتری داشته باشد. در این محور فقط به یکی دو نکته اشاره میکنم.
خدا را شاکریم که چنین رهبری به ما عطا فرموده که هم خودش عامل به اخلاق است و هم برای آیندۀ اخلاقی کشور اینچنین تأمّل و تفکّر میکند.
اگر به این بیانیّه توجّه و عمل کنیم، دنیا تجربۀ جدیدی را در باب سیاست و پیوند آن با اخلاق و معنویّت خواهد داشت. تجربۀ دنیا تجربۀ سیاست ضدّ اخلاق و معنویّت یا ـ با نگاه خوشبینانه ـ خنثی نسبت به اخلاق و معنویّت است؛ مگر اخلاق و معنویّتی که در خدمت سیاستی باشد که اهداف دنیوی دارد. تجربۀ ایران تجربۀ جدیدی برای دنیا خواهد بود.
پیام مقام معظّم رهبری این است که ما باید پیوند سیاست را با اخلاق و معنویّت به دنیا نشان دهیم و جامعه را در مسیر پرورش ظرفیّتهای متعالی انسانها حرکت دهیم؛ و این همان چیزی است که قرآن نیز از ما خواسته است. البتّه این کار بسیار دشوار است ولی باید إن شاء الله در این مسیر حرکت کنیم. امروزه یکی از ابزارهایی که به جاذبۀ انقلاب در داخل و خارج کمک میکند این است که ما بتوانیم خودمان عامل به اخلاق باشیم و اخلاق و معنویّت را بر همۀ امور مقدّم کنیم.
دنیا نیز از همین منظر به ما نگاه میکند. کم نیستند افرادی که فقط به خاطر شخص امام خمینی مسلمان شدند و یا به خاطر تحقّق انقلاب شیعه شدند. من در خارج از کشور با برخی از اینها برخورد و صحبت داشتهام. آنها علّت گرایششان به اسلام را شخصیّتهایی نظیر امام خمینی و مقام معظّم رهبری بیان کردهاند. اگر اخلاق را در کشور اجرا کنیم به جاذبۀ انقلابمان خواهیم افزود و در سایۀ آن برکات فراوانی نصیبمان خواهد شد. به عبارت دیگر باید دین را به سطح عمیقتری منتهی کنیم. اشکالی که همیشه به ما میگیرند این است که ما به ظاهر دین توجّه میکنیم. ما باید بتوانیم ابعاد باطنی دین یعنی اخلاق و معنویّت را در جامعه ارتقا دهیم و این یکی از ثمرات و کارکردهای مهمّ آموزههای عبادی و فردی و اجتماعی اسلام است.
بنابراین لازم است که مسئولان و کسانی که در این زمینه کار میکنند در مورد جاری و ساری کردن اخلاق و معنویّت در جامعه و تقویت آن بیندیشند و موانع این کار را برطرف کنند. این گوهری است که هم مردم ایران نیازمندند و هم باعث میشود جامعۀ جهانی که برای نخستینبار سیاست همراه با دین تجربه میکنند دین را حقیقتاً اخلاقی و معنوی تلقّی کنند.
اخلاق و معنویّت اموری هستند که همۀ انسانها به آن گرایش دارند. دین ممکن است مورد نزاع قرار گیرد و کسانی در آن شبهه و تشکیک ایجاد کنند ولی کسی در مورد اخلاق و معنویّت شبهه مطرح نمیکند، فقط مصداق آن را تغییر میدهند. هستند کسانی که به طور علنی میگویند نیازی به دین نداریم امّا هیچکس نمیگوید به اخلاق و معنویّت نیازی نداریم. دلیل آن این است که گرایش به اخلاق و معنویّت در فطرت همگان نهفته است. بنابراین اگر بتوانیم اخلاق و معنویّت را به درستی در جامعه محقّق کنیم و در ۴۰ سالۀ دوم انقلاب بتوانیم نمود و جلوههای آن را در خارج نشان دهیم، این امر قطعاً باعث میشود که انسانها در سراسر جهان به انقلاب ما، به اسلام و به طور خاصّ به مذهب شیعه متمایل شوند.
امیدوارم این توفیق نصیب همگان شود که در این عرصه گام بلندی بردارند.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. جناب دکتر ساجدی با اشاره به مقولۀ رابطۀ اخلاق و سیاست فرمودند سیاست در تجربۀ جدید انقلاب اسلامی آمیخته با اخلاق و معنویّت بود. آمیختگی اخلاق و سیاست است که برای انقلاب ما جاذبه ایجاد میکند و بسیاری از افراد که گرایش انقلابی ندارند را به سمت انقلاب اسلامی میکشاند. بنابراین میتوان عمل اخلاقی را دستکم به عنوان یکی از دلایل جاذبه و رویشهای موجود در انقلابمان دانست.
با چه شاخصه و معیاری میتوانیم وضع کنونی کشور را با گذشته مقایسه کنیم و بگوییم که در چهل سالۀ اول انقلاب در این عرصه موفّق عمل کردهایم و اخلاق و معنویّت ما مورد تأیید اسلام است؟ همچنین آیا میتوانیم برای انجام عمل اخلاقی در چهار حوزۀ اخلاق الهی، فردی، اجتماعی و زیستمحیطی شاخصه و مؤلّفهای تعیین و بر اساس آن برای آیندۀ اخلاق و معنویّت انقلاب اسلامی برنامهریزی کنیم؟
مؤلّفهها و شاخصهای اخلاق و معنویّت مورد انتظار در گام دوم انقلاب
دکتر شریفی: ارائۀ یک شاخص و مؤلّفه برای مقایسۀ وضعیّت کنونی با وضعیّت قبلی و ارائۀ یک الگو برای سنجش میزان موفقیّت در دوران پیش رو بسیار دشوار است. امّا نکاتی را به صورت کلّی عرض میکنم.
تلقّیها، تعاریف و تفاسیر متعدّد و بسیار متفاوتی از معنویّت و اخلاق ارائه شده است. مثلاً از واژۀ معنویّت ـ گرچه واژۀ نسبتاً جدیدی است و شاید کمتر از ۲۰۰ سال است که واژۀ spirituality در ادبیات انگلیسی رواج یافته ـ تفاسیر بسیار متنوّع و مختلفی ارائه شده و مؤلّفههای فراوانی برای آن ذکر کردهاند.
برخی از معنویّتپژوهان و بهتر است بگویم برخی از مدّعیان معنویّتپژوهی در کشور ما سه شاخصۀ عمده برای آن بر میشمرند. از نظر آنان معنویّت عبارت است از هر چیزی که: شادی و نشاط، آرامش و امید به زندگی پدید آورد. آنان بر اساس معیارهای سنجش شادی که روانشناسان غربی ارائه دادهاند و از جمله مؤلّفههای آن میزان شرکت در مراسمهای رقص و … است میگویند کشور ما جزء افسردهترین و ناشادترین کشورها است و بنابراین در حوزۀ معنویّت موفّق عمل نکردهایم. حال آنکه از نظر آنان کشورهای حوزۀ اسکاندیناوی در حوزۀ معنویّت بسیار موفّقتر عمل کردهاند زیرا روسپیخانهها بدون هیچ محدودیّتی فعّالیّت میکنند، شراب به آسانی در دسترس افراد است و ….
درست است که در کشور ما خودکشی و افسردگی به اندازۀ برخی از این کشورها نیست، امّا از نظر اینان آمار بالای خودکشی، افسردگی و اضطراب در این جوامع از میزان معنویّت آنها نمیکاهد.! البتّه از نظر برخی از مسئولان آمار افسردگی در کشور ما هم بالا است. یکی از وزرای وقت اینطور تشخیص داد که روضهها و مراسمهای عزاداری باعث رواج افسردگی در کشور شده است و علما باید در این مورد چارهای بیندیشند. این در حالی است که نتایج حاصل از تحقیقات میدانی نشان میدهد که افسردگی، اضطراب، دلهره و خودکشی در میان بچّههای هیئتی ـ که هر هفته در مراسم عزاداری شرکت میکنند ـ مایل به صفر است، در حالی که این آمار در میان افرادی که به ماهواره و تفکرات لیبرالیستی و مادی گرایانه غربی گرایش دارند بالا است. بیشترین آمار خودکشی در دنیا مربوط به سوئد است و بیشترین میزان مصرف داروهای اعصاب و روان نیز در آمریکا است.
به هر حال اگر معنویّت را اینگونه تعریف کنیم، طبیعتاً کشور ما معنوی نخواهد بود و ما بعد از انقلاب کارنامۀ موفّقی در این عرصه نداشتهایم. قبل از انقلاب مراکز شرابفروشی، رقص و … بوده و آنموقع شادتر (معنویتر) بودیم.
امّا مقام معظّم رهبری در این بیانیّه بسیار هوشمندانه و دقیق ـ و بدون هیچ اشارهای به تلقّیها و تعاریف مختلف موجود از معنویّت ـ بر اساس مؤلّفهها و مشخّصههای معنویّت اصیل و اسلامی یک تعریف کاربردی و عملیّاتی از آن ارائه میدهند:
معنویّت به معنای برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل اخلاص، ایثار، توکّل و ایمان در خود و در جامعه است.
معنویّتی که مطالبه میکنیم و برای آن دستور جهاد صادر میکنیم به معنای گسترش اخلاص، ایثار، توکّل و ایمان هم در خود و هم در جامعه است. اگر با این شاخص بسنجیم کارنامۀ تقریباً موفّقی داریم.
از اخلاق نیز تلقّیهای بسیار مختلف و متنوّعی وجود دارد. دهها مکتب اخلاقی هر کدام اخلاق، ارزشها و آرمانهای اخلاقی را به گونهایی تفسیر و تعبیر کرده است. باز هم مقام معظّم رهبری بسیار هوشمندانه یک تعریف و تفسیر مصداقی و عملیّاتی از اخلاق ارائه میدهند:
اخلاق به معنای رعایت فضیلتهایی چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس و دیگر خلقیّات نیکوست.
اخلاق به معنای گردن کجکردن، ذکر گفتن، آرام رفتن و هیچ دخالتی در امور نداشتن نیست. منظور مقام معظّم رهبری از اخلاق, خیرخواهی، شجاعت، اعتماد به نفس و … است.
بر اساس این بیانیّه، یکی از شاخصههایی که برای اخلاق و معنویّت میتوان ذکر کرد این است که اخلاق و معنویّت اسلامی یک امر فطری، جهانی و جاودانه است. ایشان میفرماید راز ماندگاری انقلاب، تداوم انقلاب اسلامی در ۴۰ سال گذشته، توسعۀ انقلاب اسلامی و گسترش مرزهای معنوی انقلاب ما در کشورها و ملّتهای دیگر شعارهای همیشه زنده و مطابق با فطرت آن است. این شعارها شعارهای اخلاقی هستند: آزادی، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت و برادری.
این یکی از بهترین علائمی است که نشان میدهد آیا ما در این عرصه موفّق و کارآمد بودیم یا نه. میتوان گفت یک قطره از دریای اخلاق و معنویت اسلامی در کشور ما باریده است و دنیا از برکت آن استفاده میکند. اینکه روز به روز بر قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی و توسعۀ انقلاب اسلامی در دنیا افزوده میشود و مخالفتها از ناحیۀ مستکبران و ظالمان نیز روز به روز افزایش پیدا میکند، دلیلاش همین پیامها است. این پیامها مطابق با فطرت همۀ انسانها، کهنهناشونده، دائمی و ابدی هستند.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. بنابراین به نظر جنابعالی بر اساس اینکه چه تعریفی از اخلاق و معنویّت داشته باشیم میتوانیم تعیین کنیم که در گام اول انقلاب در این عرصه موفّق بودهایم یا نه و در گام دوم چه مسیری را باید طیّ کنیم.
اگر مراد از اخلاق و معنویّت همان چیزی باشد که بخشی از جهان غرب آن را دنبال میکند و بسیاری از تعاریف فعلی ما نیز مبتنی بر آن است، سه شاخصه و مؤلّفه دارد. معنویّت هر چیزی است که شادی و نشاط، آرامش و امید به زندگی را به بار آورد. با در نظر گرفتن این سه مؤلّفه و تفسیر شادی به شادیهای مادّی، لذّتگرایانه و شهوانی باید گفت که ما موفّق نبودهایم.
امّا مقام معظّم رهبری در بیانیّۀ گام دوم انقلاب تعریف دیگری از اخلاق و معنویّت ارائه میدهند. از نظر ایشان معنویّت به معنای برجسته کردن ارزشهای معنوی از قبیل اخلاص، ایثار، توکّل و ایمان در خود و در جامعه است. اخلاق نیز به معنای رعایت فضیلتهایی نظیر خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع و اعتماد به نفس و دیگر خلقیّات نیکوست. اگر این مؤلّفهها را ملاک ارزیابی قرار دهیم میتوانیم نتیجه بگیریم که در این عرصه موفّق بودهایم.
شاخصهها و ملاکهای مطرح در بیانیّۀ گام دوم نشان میدهد که اخلاق و معنویّت مورد انتظار در گام دوم، مبتنی بر فطرت انسانی است و این اخلاق و معنویّت است که میتواند جهانی و جاودانه باشد.
در ادامه بحث در همین زمینه از جناب آقای دکتر ساجدی استفاده میکنیم.
دکتر ساجدی:
بسم الله الرّحمن الرّحیم اگر بخواهیم میان اخلاق و معنویّت مرزی تعیین کنیم، در حقیقت باید معنویّت را غایت اخلاق بدانیم. در نگاه اسلامی اخلاق به روابط چندگانه میپردازد؛ رابطۀ انسان با: خود، خدا، دیگران (شامل انسانها، موجودات زنده و محیط زیست). اخلاق تنظیمکنندۀ رابطۀ مناسب انسان است با هر یک از این چند محور: خود، خدا، دیگر انسانها، دیگر موجودات غیرانسانی و دیگر موجودات غیرذیشعور.
معنویّت ناظر به ارتباط انسان با خداوند است. اخلاق و معنویّت اسلامی در طول هم هستند زیرا در اسلام رابطۀ انسان با سایر موجودات در طول رابطۀ او با خدا قرار دارد نه در عرض این رابطه. اندیشمندان غربی در مباحث اخلاقی عمدتاً به روابط انسان با دیگران میپردازند و رابطۀ انسان با خدا را در معنویّت مورد بحث قرار میدهند. به یک معنا معنویّت به رابطۀ انسان با خدا محدود میشود[۱] ولی رابطۀ انسان با دیگران را اخلاق تلقّی میکنند. امّا از آنجا که در اسلام این دو در طول هم هستند نه در عرض هم، اخلاق غایت معنویّت است. به این معنا که هر کاری در رابطه با خود و دیگران انجام دهیم ـ هر چند در جهت اصلاح این رابطه باشد ـ به نیّت قرب الهی است و به همین جهت است که همزمان با رشد اخلاقی رشد معنوی نیز حاصل میشود.
بر همین اساس شاخص در اخلاق فضایل انسانی و میزان بهبود روابط فردی و اجتماعی است، یعنی اینکه رابطۀ ما با دیگران تا چه اندازه پذیرفته شده است، چقدر در مسیر فضایل اخلاقی فردی و اجتماعی حرکت میکنیم و چقدر از این مسیر فاصله میگیریم؛ چقدر خودخواه و چقدر ایثارگرا هستیم، در روابطمان چقدر به مسائل مادّی اهمیّت میدهیم و چقدر به مسائل اخلاقی و انسانی اهمیّت میدهیم.
شاخص در معنویّت نوع ارتباط و توجّه انسان به خداوند است. به اعتقاد ما اگر این رابطه حاصل شود شادی، آرامش و امید نیز به نحو اعلی حاصل میشود. معنویّت از «معنا» گرفته شده و «معنا» به معنی باطن است. در رابطه میان لفظ و معنا نیز «معنا» اشاره دارد به چیزی که در باطن لفظ است نه ظاهر آن. در انسان نیز معنا باطن او است. spirituality نیز از spirit به معنای روح گرفته شده و روح نیز به معنای امر باطنی انسان است.
بنابراین توجه به معنا و معنویّت یعنی توجّه به باطن انسان؛ و البتّه باید دید که باطن انسان چیست. برای رسیدن به معنویّت باید باطنشناس باشیم. ما معتقدیم که هم انسان و هم جهان ظاهر و باطن دارند؛ عالم فیزیک ظاهر جهان است و عالم متافیزیک باطن آن، دنیا ظاهر است و آخرت باطن، عالم ملک ظاهر است و عالم ملکوت باطن. بین ظواهر و بواطن نیز ارتباط وجود دارد؛ ظاهر انسان با ظاهر جهان در ارتباط است و باطن او نیز با باطن جهان.
شاخض معنویّت را میتوان میزان توجّه به باطن و حرکت استکمالی باطنی نفس دانست. زیرا انسان یک موجود در حال تغییر است و این تغییر باید جهتی داشته باشد. تعیین کننده ی این جهت، همان موجود برتر یا کاملترین موجود است. شاخص معنویّت میزان مهم شدن و محبوب شدن خدا برای این شخص است اگر خدا برای او اهم امور و احب امور شود او به شاخص اوج معنویّت دست یافته است.
نفس انسان دارای سه بعد بینشی، گرایشی و رفتاری است. برای تحقق شاخص رشد معنوی، در بعد بینشی، باید برترین و مهمّترین موجود برای انسان خداوند باشد بنابراین اگر بخواهیم بدانیم که آیا معنویّت در ما محقّق است یا نه باید ببینیم که آیا خداوند برای ما برترین موجود است یا نه. «الله اکبر» یعنی خدا برترین موجود است. در بعد گرایشی نیز باید خدا برای او حقیقتاً محبوبترین موجود باشد و نتیجه این دو بینش و گرایش در بهبود رفتاری او یعنی در اخلاق ظاهر شود. بنابراین شاخص در اخلاق عبارت است از بهبود روابط انسان با خود و دیگران بر اساس فضایل اخلاقی و فاصله گرفتن از رذایل و شاخص در معنویّت هدایت بینش و گرایش انسان است به سمت اکبر (اهمّ) و احبّ (محبوبتر) شدن خداوند. اگر بخواهیم تعیین کنیم که آیا در این مسیر حرکت میکنیم یا نه باید ببینیم که خدا برای ما چه جایگاهی دارد؛ غیر مهم ،، مهمّ یا اهمّ؟ در بعد گرایشی ایا خدا منفور ماست یا خنثی، ، محبوب یا احبّ؟
بر اساس همین شاخص میتوان علائم رفتاری را نیز تعیین کرد تا بر اساس آن نشان دهیم که آیا در زندگی روزمرّه معنوی هستیم یا نه و چه مقدار در مسیر معنویّت قرار داریم. در سایۀ این معنویّت است که سه مؤلّفۀ شادی و نشاط، آرامش و امید به زندگی به نحو پایدار و در سطحی مطلوب هم در دنیا و هم در آخرت حاصل میشوند.
به همین خاطر از نظر اسلام اخلاق و معنویّت با هم رابطه دارند و روح معنویّت در رفتارهای اخلاقی انسان مسلمان دمیده شده است. از آنجا که معنویّت در طول اخلاق است در همۀ رفتارهای اخلاقی انسان مسلمان روح معنویّت دمیده شده است؛ یعنی انسان در عین حال که رفتار اخلاقی انجام میدهد رفتار معنوی نیز انجام میدهد و نفس او به قرب خداوند میرسد.
جامعه نیز در صورتی یک جامعۀ معنوی خواهد بود که در میان خانوادهها، مسئولان و مدارس، مدار اهمّ و احبّ خداوند باشد. اگر محصول حضور در خانواده، مهمانی و مدرسه چیزی جز این باشد از معنویّت اسلامی فاصله گرفتهایم. اگر کشور ما یک کشور اسلامی است باید خداوند برای عموم مردم اهمّ امور باشد و هر مقدار که این اهمّ محقّق شود ما در شاخص معنویّت اسلامی موفّقتر خواهیم بود. در بعد گرایشی نیز علایق مردم باید علایق الهی باشد.
شهدا و کسانی که در طول این ۴۰ سال توانستهاند این انقلاب را از آسیبها حفظ کنند، و در رأس همۀ آنان مقام معظّم رهبری در مسیر این شاخص حرکت میکنند و خداوند برای آنها اهمّ، اکبر و احبّ است.
البتّه بنای این جلسه بر این نیست که بر اساس معیارهایی تعیین کنیم که در ۴۰ سال اول انقلاب رشد معنویّت در جامعه تا چه حدّی بوده و در ۴۰ سال دوم باید به کجا برسیم، در حال حاضر بحث ما بر سر تعیین شاخصهای کلّی است. به نظرم شاخصهای کلّی همین است و از روح بیانات مقام معظّم رهبری نیز همین مطلب به دست میآید که معنویّت را در برجسته کردن اخلاص، توکّل و ایمان میدانند. این سه امر نوع رابطۀ خاصّ انسان با خدا را تعیین میکند. در اخلاق نیز سراغ مؤلّفههایی نظیر کمک به نیازمندان، راستگویی، شجاعت، تواضع و اعتماد به نفس میروند که عمدتاً در نوع تعامل با دیگران آشکار میشوند.
اینها در تضادّ با هم نیستند بلکه هر دو نیازمند و مکمّل یکدیگر هستند و یکی غایت و پشتوانۀ دیگری است. مصادیقی که جناب آقای دکتر شریفی ذکر کردند حاکی از آن است که روح معنویّت در جامعۀ ما رو به افزایش بوده است و تحقیقات میدانی صورت گرفته در این زمینه نیز مؤیّد این مطلب است. امّا آنچه مهمّ است این است که نهادهای مختلف کشور اعمّ از سیاستمداران و مردم همه به سمت این شاخص حرکت کنند. لازم است بررسی کنیم که چه اندازه از این شاخص فاصله گرفتهایم و چه عواملی سببساز این امر شده است.
البتّه حرکت در مسیر این شاخص کار بسیار دشواری است. فرض کنیم خانوادهای دو کودک دارد که برای تربیت آنها به یکی آزادی کامل میدهد و برای دیگر محدودیّت قائل میشود و برای او برنامهریزی میکند تا دانشمند شود. معلوم است که تربیت بچّۀ دوم دشوارتر است؛ گرچه در آینده برکت زیادی نصیب او میشود ولی فعلاً تربیت او سختتر است. به خصوص اگر این کودک در میان خانوادۀ شلوغی باشد که همۀ افراد آن خانواده آزاد هستند و قرار باشد که فقط آن کودک با محدودیّت در مسیر رشد علمی حرکت کند. همۀ اعضای خانواده مشغول تماشای فوتبال هستند و این کودک در همان اتاق پر سروصدا میخواهد مطالعه کند. البتّه همۀ اعضای آن خانواده اعتراف میکنند که درس خواندن بهتر است امّا هیچکدام حاضر به اجرای آن برنامۀ درسی نیستند.
این مثال را از آن جهت ذکر کردم که بدانیم کارنامهمان را باید با توجّه به اهداف آن بررسی کنیم. اهداف تربیت اخلاقی و معنوی اهداف دشواری است. البتّه علاقه به رشد اخلاقی و معنوی در فطرت انسانها وجود دارد امّا مثل همان کودکی است که درس را دوست دارد ولی نمیخواند. کم نیستند کسانی که نماز اول وقت را دوست دارند ولی اهل آن نیستند، کم نیستند کسانی که به قبح و حرمت غیبت اعتراف میکنند ولی خودشان غیبت میکنند. بنابراین صرف دوست داشتن و تأیید و تمجید کردن کفایت نمیکند.
اینها حاکی از آن است که حرکت در این مسیر مشکلات خاصّ خود را دارد و در ارزیابی کشور باید به این اهداف، دشواریهای آنها و اینکه با اهداف مشابهشان به سادگی قابل مقایسه نیستند توجّه کنیم. إن شاء الله در ۴۰ سال دوم بتوانیم در این مسیر گامهای مؤثّرتری برداریم.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. جناب آقای دکتر ساجدی با تمسّک به نشانههای موجود در بیانیّۀ گام دوم اخلاق و معنویّت را از یکدیگر تفکیک کردند. از منظر ایشان معنویّت به غایت اخلاق اشاره دارد و اخلاق به نوعی مقدمه معنویّت است. اگر اخلاق را در چهار حوزۀ فردی، اجتماعی، الهی و زیستمحیطی تعریف کنیم، فعّالیّتهای اخلاقی به معنویّت مورد انتظار منتهی خواهند شد. شاخصهای اخلاقی متناسب با رابطۀ انسان با هر یک از این حوزههای چهارگانه تعیین میشود. شاخصهای معنویّت نیز در دو بعد بینش و گرایش قابل بررسی است. فرد و جامعهای را میتوان معنوی دانست که از نظر بینشی توجّه بیشتری به خداوند متعال داشته باشد و گرایشهای او نیز الهی باشد.
بنا بر فرمایش جناب دکتر ساجدی این پرسش مهمّ مطرح میشود که «اگر بخواهیم مؤلّفهها و شاخصهای اخلاق و معنویّت را ملاک و مدّ نظر قرار دهیم، آیا میتوانیم فقط بر اساس رفتارهای ظاهری قضاوت کنیم یا نه؟». زیرا در اخلاق اسلامی بحث نیّت نیز مطرح است و اساساً نیّت محور و ملاک کار محسوب میشود. آیا میتوان صرف رفتارهای اجتماعی را رفتارهای اخلاقی تلقّی کرد؟ چه بسا رفتارهایی از افراد سر بزند امّا الهی یا غیرالهی بودن نیّت آنها محلّ تردید باشد. آیا در این زمینه نیز شاخصهایی وجود دارد؟ چون نیّت یک مفهوم کیفی و باطنی است تعیین تکلیف در این زمینه بسیار کار دشواری است. اگر اساتید محترم در این زمینه نیز فرمایشی داشته باشند استفاده خواهیم کرد.
با این مقدّمه سراغ مبحث سوم میرویم و به بررسی راههای تحقّق اخلاق و معنویّت میپردازیم. چگونه میتوان شاخصهای موجود در بیانیّۀ گام دوم را در جامعه اجرا کرد؟
راههای تحقّق اخلاق و معنویّت در گام دوم انقلاب اسلامی
دکتر شریفی: از بیانات دکتر ساجدی استفاده کردیم. ضمن اینکه من در مورد فرمایش ایشان پرسشهایی دارم. همانطور که اشاره کردم تفاسیر مختلفی از اخلاق و معنویّت وجود دارد. در سنّت اسلامی، گذشتگان ما اخلاق را به معنای ملکات نفسانی میدانستند؛ یعنی هر آنچه که مربوط به درون انسان است نظیر بینشها و گرایشها. به همین دلیل در اخلاق به کنشهای انسانی نمیپرداختند و آن را مقدّمۀ شکلدهی به اخلاق میدانستند. امّا طبق تلقّیهای معاصر ـ و به نظر من تلقّیهای درست از اخلاق ـ که نگاه عمیقی به اخلاق دارند یکی از مهمّترین و اساسیترین شاخههای اخلاق اخلاق الهی است و مهمّترین مؤلّفه در اخلاق الهی عبارت است از اخلاص، ایمان، توکّل و …. یعنی کنشها و حالاتی که ما در رابطه با خدا داریم. بنابراین اگر به تعاریف دقّت نکنیم ممکن است بگوییم اخلاق فقط بعد اجتماعی را شامل میشود و بعد فردی را معنویّت یا غایت اخلاق بنامیم.
به هر حال، به نظرم این مسئله جای بحث دارد و من در اینجا فقط میخواستم پرسش را مطرح کنم. باید دقیقاً مشخّص کنیم که طبق چه تعریفی از اخلاق و معنویّت سخن میگوییم و ارتباط این دو به چه صورت است. آیا عام و خاصّ مطلق هستند یا من وجه؟ یا از هم متباین هستند؟ یا طبق فرمایش دکتر ساجدی به عنوان وسیله و هدف تلقّی میشوند؟ معنویّت هدف است و اخلاق وسیله.
امّا مقام معظّم رهبری یک تعریف مصداقی و کاربردی از این دو مقوله ارائه میدهند و به نحو هوشمندانه وارد مباحث دقیق مفهومی نمیشوند. زیرا اولاً شأن بیانیّه این نبود که مباحث مفهومی در آن مطرح شود و ثانیاً مباحث مفهومی مبانی مختلفی دارند و بسیار مفصّل هستند. تعریف ایشان از اخلاق و معنویّت همپوشانیهای فراوانی دارد. مثلاً ایثار در بعد رفتاری تجلّی مییابد، در ایمان نیز طبق تعاریف متکلّمان جنبۀ رفتاری و عمل با جوارح برجسته است.
به نظر من مهمّترین محور این نشست بحث از «راههای تحقّق اخلاق و معنویّت در جامعه» است. در این خصوص به نکاتی که به نظرم مهمّ هستند اشاره میکنم و فکر میکنم لازم است در مورد هر یک از این نکات پایاننامهها و تحقیقاتی نوشته شود. ما اساساً در زمینۀ راههای تحقّق، راههای کاربردیسازی و راههای نهادینهسازی دچار ضعف هستیم. فلسفه و الهیات کاربردی ما بسیار ضعیف است و جای تأمّل بسیار دارد.
تحقّق معنویّت و اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی کار بسیار دشواری است؛ هنوز که هنوز است برخی از اندیشمندان دنیا تغییر اخلاق و معنویّت افراد را یک امر محال میدانند. جدیدترین کتابی که در این زمینه مطالعه کردم در ۲۰۱۸ نوشته شده است Englishmen of Science: Their Nature and Nurture (مردان علم انگلیسی: طبیعت و تربیت آنها) از آقای فرانسیس گالتون که به عنوان پایهگذار دانش یوژنیک از او یاد شده است. ایشان در اوایل همین کتاب تصریح میکند که هیچگونه تربیتی نمیتواند بر تمایلات شرّآمیز یک روانپریش ذاتی یا کمتوان ذهنی یا انسان وحشیصفت غلبه و آن را اصلاح کند.
گذشتگانی هم بودند که این امر را محال و نشدنی میدانستند و سایر عالمان اخلاق نیز میگفتند تربیت امر محالی نیست ولی بسیار دشوار است. روایات متعدّدی نیز در زمینۀ دشوار و کالمعجز بودن امر تربیت وجود دارد: تغییر العادات کالمعجز، نقل العادات کالمعجز؛ جا به جا کردن عادتها و اخلاقیات کاری معجزهوار است. زیرا هم باید یک رفتار نهادینه را جا به جا کنیم و هم رفتار دیگری را به جای آن نهادینه و محقّق کنیم و این هر دو بسیار دشوار است.
امروزه تمام متخصّصان دنیا در حوزۀ تغییر رفتار معتادان از تولید داروها و آمپولها گرفته تا دستورهای روانشناسی و روانکاوی متمرکز شدهاند تا اعتیاد (یک عادت رفتاری) را رفع کنند امّا تا کنون موفّق نشدهاند. برخی از رفتارهای روزمرّۀ انسان نیز همینطور است و اگر کسی به اخلاقی عادت کرده باشد ترک آن عادت کار بسیار دشواری است و جایگزینی یک عادت خوب و رفتار درست به جای آن نیز کار دشوارتری است. به همین دلیل نیازمند جهاد به معنای واقعی کلمه است.
مقام معظّم رهبری در اینجا به نحو هوشمندانه و دقیق این تعبیر را به کار میگیرند و میفرمایند:
مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان در همۀ میدانهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی و نیز در عرصههای دین، اخلاق، معنویّت و عدالت باید شانههای خود را زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربهها و عبرتهای گذشته بهره گیرند و نگاه انقلابی، روحیّۀ انقلابی و عمل جهادی را به کار بندند.
برای تغییر و اصلاح اخلاق و معنویّت میتوان بر اساس مدلهای کلّی و انتزاعی مثلاً از نگاه فیلسوفان اسلامی یا از نگاه روانشناسان سخن گفت. امّا این بحثها قبلاً مطرح شده است. در اینجا چند دستورالعمل کاربردی را بیان میکنم که همانطور که اشاره کردم هر کدام به تحقیقی مفصّل نیاز دارد:
۱- آگاهی از آسیبها و نقصها: اگر کسی داعیۀ جهاد اخلاقی و معنوی را دارد و میخواهد این وظیفه را انجام دهد باید از آسیبها و نقصهای اخلاقی موجود در زندگی فردی و اجتماعی آگاه شود. برای این کار به ابزار خاصّ و مطالعات ویژه نیازمندیم تا به اطّلاعات دقیق دست یابیم.
من به برخی از این آسیبها اشاره میکنم که توجّه به هر یک از آنها باعث تحریک بیشتر ما به حوزۀ اخلاقپژوهی میشود:
- رشد روزافزون خشونتها و درگیریهای خیابانی یکی از آسیبهای جدّی کشور ما است. در مقایسه با طراز اخلاق و معنویّت اسلامی وضعیّت ما در این زمینه بحرانی است.
- رشد تساعدی طلاق که تقریباً نزدیک به یک سوم است.
- روند رو به رشد فردگرایی در جامعۀ ما: زندگی مجرّدی، فاصلۀ خانوادگی، کمرنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر، کمتوجّهی و بیاعتنایی به آسیبها و مفاسد اجتماعی و … همه از فردگرایی فزاینده در کشور ما حکایت میکند و این امر برای حیات اجتماعی بسیار مخرّب است.
- توجّه بیضابطه به مدیریّت بدن: آمارهای نگرانکننده در مورد میزان مصرف لوازم آرایش، جرّاحی پلاستیک و مدگرایی در کشور داریم.
- روحیّۀ مصرفگرایی در کشور: مصرف انرژی در کشور ما تقریباً چهار برابر میزان مصرف جهانی است.
- بیانضباطیهای اجتماعی در کشور: نظمگریزی و قانونستیزی در سطوح خرد و کلان از آسیبهای جدّی است. ما جزء معدود مکاتب دینی دنیا هستیم که واپسین جملۀ امام اولمان در بستر شهادت این بود: «اوصیکما … بتقوی الله و نظم امرکم.» ولی در سطح خرد و کلان با بینظمیهای عجیب و قریبی در کشور مواجه هستیم. رفع این بینظمیها نیازمند تحقیق، کار علمی و ارائۀ راهکار برای نهادینه کردن نظم است.
به هر حال برای انجام هر گونه حرکت اصلاحی، نخستین گام آگاهی از آسیبها و نقصها است. عرفا نیز در بحث معنویّت شخصی به این مسئله اشاره کردهاند. خواجه عبدالله انصاری در صد میدان و شرح منازل السّائرین مینویسد: نخستین منزل و نخستین گام حرکت، یقظه و بیداری است. این به معنای توجّه به نقصها و توجّه به دوری از حقیقت است تا حرکت بر اساس آن صورت بگیرد. بیتوجّهی نسبت به وضعیّت جامعه طبیعتاً باعث خواهد شد که اقدام اصلاحی نیز صورت نگیرد.
۲- تغییر نگرش و بینش:[۲] حدیث بسیار پرمحتوایی از امیر المؤمنین۷ در کنز الفوائد نقل شده است: «اَلْعُقُولُ أَئِمَّهُ اَلْأَفْکَارِ وَ اَلْأَفْکَارُ أَئِمَّهُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْقُلُوبُ أَئِمَّهُ اَلْحَوَاسِّ وَ اَلْحَوَاسُّ أَئِمَّهُ اَلْأَعْضَاءِ»؛ خردها راهبران فکر هستند، افکار نیز راهبران دل هستند، قلوب (دلها) راهبران حواسّ هستند و حواسّ راهبران اعضا و جوارح هستند.
با توجّه به این حدیث راهبر قلب، دل (گرایش)، بینش و نگرش است. بنابراین تلاش برای تغییر و اصلاح بنیادین رفتار و حتّی اصلاح گرایشها، میلها، عواطف و هیجانها زمانی موفقیّتآمیز خواهد بود که ابتدا بتوانیم بینش و گرایش را اصلاح کنیم وگرنه تغییر سطحی خواهد بود.
یک الگوی تغییر رفتار که پیش روی همۀ ما است سبک زندگی و تبلیغی وجود مقدّس پیامبر اکرم است. به نظر من این یک الگوی قابل مطالعه است ولی متأسّفانه مطالعۀ چندانی در این جهت صورت نگرفته. اینکه پیامبر چطور جامعۀ جاهلی را با همۀ مؤلّفههای جاهلیّت (سفاحت) و در بدترین وضعیّت ناامنی، اقتصادی، روابط جنسی و خانوادگی و … متحوّل کرد؟ حرکت خود را از کجا آغاز کرد؟ ایشان سه سال دعوت مخفیانه داشتند و سپس دعوتشان را به طور رسمی و علنی تبلیغ کردند. مورّخان نوشتهاند که پیامبر طیّ مدّت ۵/۱ سال به میان ۱۵ قبیله و بازارهای بینالمللی نظیر بازار عکّاظ رفت و یک جمله بیشتر نگفت: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا.» در این یک جمله تغییر بینش وجود دارد؛ یعنی اگر نگاهتان را توحیدی کنید زندگیتان به سامان میرسد.
بنابراین تغییر بینش یک گام بسیار بسیار مهمّ است. اگر باورها و ارزشهای دینی را از مهمّترین عوامل شکلدهندۀ رفتار میدانیم ـ که واقعاً هم اینگونه است ـ، برای اصلاح رفتار باید آنها را تقویت کنیم. باورها و بینشها نظیر توحید، نبوّت، امامت، معاد و ….
۳- ارائۀ آموزشهای عینی، مصداقی و جزئی است. پیامبر و معصومان: که به آموزشهای کلّی اکتفا نمیکردند امّا کار تبلیغی اخلاقی ما در این زمینه با خلأ مواجه است. یکی از بندهای اخلاقی قرآن این است: (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى) این یک دستور کلّی است. پیشوایان ما به چنین چیزی اکتفا نکرده و مصادیق عدالت را جز به جز نشان دادهاند.
روزی پیامبر در مسجد نشسته بودند دیدند کودکی دواندوان سمت یکی از اصحاب رفت. او آن کودک را بوسید و روی زانویاش نشاند. کودک دیگری هم دواندوان آمد، صحابه کودک را بوسید و کنارش نشاند. پیامبر خطاب به آن صحابه فرمودند: «اعدِل بینهما». چرا با فرزندانات با عدالت برخورد نکردی؟ عدالت را بین آنها رعایت کن. صحابه گفت من کار ناعادلانهای انجام ندادم! پیامبر فرمود چرا یکی را بوسیدی و روی زانویات نشاندی و دیگری را بوسیدی و کنارت نشاندی؟ بین دختر و پسرت این تبعیض را قائل شدی.
پیامبر این مصداق جزئی تحقّق عدالت را نیز آموزش دادند. در سبک و سیرۀ زندگی پیامبر و ائمّه آموزش مصادیق عینی و جزئی به وفور یافت میشود. کتاب وسائل الشّیعه حدود ۱۱۵ فصل با عنوان ابواب التّنظیف و الزّینه و الحمام آمده است. اگر در هر یک از این ابواب به طور میانگین ۵ روایت آمده باشد صدها روایت از پیامبر و ائمّه در خصوص نحوۀ حمام رفتن، زینت کردن، مسواک زدن، شانه کردن مو و … نقل شده است. اینطور نبود که به طور کلّی بگویند النّظافه من الایمان چون مردم مصادیق نظافت را دقیقاً نمیدانند.
در کتاب الحجّ وسائل الشّیعه ۶۵ باب با عنوان آداب السّفر دربارۀ اخلاق سفر با جزئیّات بحث میکند. اینکه سفره را کجا پهن کنیم، تهماندۀ غذا را چه کنیم و ….
ما هم برای اخلاقگستری و معنویّتگستری در جامعه به ارائۀ آموزشهای جزئی، عینی و مصداقی نیاز داریم.
۴- ترویج عزّت فرهنگی: متأسّفانه ما در این حوزه ـ که یکی از مقولههای بیانیّۀ گام دوم و یکی از مهمّترین مقولههای اخلاقساز است ـ بسیار کم کار کردهایم. ما در عزّت نظامی، تولّی و تبرّی سیاسی برندهایم. در ۹ دی میبینیم که مردم چطور این ایّام را پاس میدارند و از کسانی که بر چهرۀ انقلاب لطمه زدند برائت میجویند. در ۲۲ بهمن هم میبینیم که مردم چطور از دشمنان سیاسی نظام برائت میجویند.
امّا در حوزۀ عزّت اقتصادی، عزّت فرهنگی، عزّت مصرف، عزّت تولید، عزّت تجارت و … چطور؟ ما تولّی و تبرّی را فقط در مقولۀ اعتقادات و نهایتاً سیاست به کار گرفتهایم. ما به عملیاتیسازی تولّی و تبرّی فرهنگی و اخلاقی نیاز داریم تا جامعه تقلید سبک زندگی دشمنان دین را ننگ بداند. در روایتی از وجود مقدّس پیامبر نقل شده است: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَشَبَّهَ بِغَیْرِنَا» کسی که در رفتار به غیر ما تشبّه داشته باشد و سبک زندگی، اخلاق و رفتارش مانند غیرمسلمانان باشد اصلاً مسلمان نیست.
بسیاری از دستورالعملهای اخلاقی و سبک زندگی برای تقابل با دشمنان اسلام از جمله یهودیان و مسیحیان عصر پیامبر و ائمّه و شکلدهی به یک سبک زندگی اسلامی است. در اینجا به چند نمونه از این دستورالعملها اشاره میکنم: پیامبر فرمودند تحت الحنک بیندازید تا شبیه یهودیان نباشید «و لا تشبّهوا بالیهود»؛ ناخنهایتان را بگیرید. وقتی حسنین به دنیا آمدند پیامبر به حضرت زهرا۳ فرمودند گوشهایشان را سوراخ کن[۳] برای اینکه از یهودیان متفاوت باشد. سبک زندگی مسلمانان باید هویّت منحازی نسبت به سایرین داشته باشد تا عزّت فرهنگی و سیاسی آنان حفظ شود.
در نهجالبلاغه از حضرت علی نقل شده است «فإنّه قلّ مَن تشبّه بقومٍ إلا أوشک أن یکون منهم.» اقبال لاهوری بهخوبی متوجّه این خلأ در جهان اسلام شد و در مجموعۀ پس چه باید کرد ای اقوام شرق اشعار زیبایی در عزّت فرهنگی سروده است:
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ/ آن فروش و آن بپوش و آن بخور (عزّت اقتصادی، اقتصاد مقاومتی و تولید ملّی)
آن جهانبینان که خود را دیدهاند/ خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای ز کار عصر حاضر بیخبر/ چربدستیهای یورپ را نگر
قالی از ابریشم تو ساختند/ باز او را پیش تو انداختند
چشم تو از ظاهرش افسون خورد/ رنگ و آب او ترا از جا برد
وای آن دریا که موجش کم تپید / گوهر خود را ز غوّاصان خرید
۵- برجستهسازی خوبیها: رسانهها، مبلّغان و تریبوندارها در کنار ذکر آسیبها و بدیها باید خوبیها را برجسته کنند. این امر بسیار اثرگذار است. وجود مقدّس پیامبر اسلام در آخرین خطبهای که در حال بیماری در مدینه خواندند فرمودند: «مَنْ سَمِعَ فَاحِشَهً فَأَفْشَاهَا فَهُوَ کَمَنْ أَتَاهَا وَ مَنْ سَمِعَ خَیْراً فَأَفْشَاهُ فَهُوَ کَمَنْ عَمِلَهُ». این یک دستورالعمل اجتماعی است.
۶- جدیّت در برخورد با مفاسد: ضعف در بینش و آگاهی لزوماً عامل تخلّفات اخلاقی نیست. زیادهخواهیها، طمعورزیها و مشتهیات نفسانی بیپایان یک عدّه عامل بسیار مهمّی در این زمینه است. این مسائل با توجیه و آموزش برطرف نمیشود بلکه نیاز به برخورد جدّی دارد.
در مجموعه رسائل ابنعربی کتابی با عنوان تهذیب الاخلاق وجود دارد. نمیدانم این کتاب واقعاً نوشتۀ ایشان است یا منسوب به ایشان. عارفی مثل ابنعربی میگوید عدّهای از مردم اینگونهاند که باید قانون را در حقّشان اجرا کرد و با زور جلویشان را گرفت. اینها تربیتپذیر نیستند و توصیه و تعلیم در مورد آنها کارساز نیست.
خواجه نظامالملک طوسی در کتاب خود با عنوان سیاستنامه مینویسد:
شنیدم که در غزنین خبّازان در دکّانها ببستند و نان عزیز و نایافت شد و غربا و درویشان در رنج افتادند و به تظلّم به درگاه شدند و پیش سلطان ابراهیم از نانوایان بنالیدند. فرمود تا همه را حاضر کردند. گفت چرا نان تنگ کردهاید؟ گفتند هر باری که گندم و آرد در این شهر میآرند نانوای تو بخرد و در انبار میکند و میگوید فرمان چنین است و ما را نمیگذارد که یک من بار بخریم. سلطان بفرمود تا خبّاز خاصّ را بیاوردند. در زیر پای پیل افکندند. چون بمرد بر دندان پیل ببستند و در شهر بگردانیدند و بر وی منادی میکردند که هر که در دکّان نگشاید از نانوایان با او همین کنیم و انبارش خرج کردند. نماز شام بر در هر دکّانی ۵۰ من نان بمانده بود و کس نمیخرید.
اگر با مفاسد برخورد نکنیم تکثیر میشوند. به همین دلیل است که مقام معظّم رهبری در این بیانیه در بخش راه تحقّق اخلاق بر مبارزه با مفاسد اجتماعی تمرکز میکنند. از نظر ایشان یکی از راههای مبارزه با مفاسد و جلوگیری از گسترش آن این است که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سهگانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد ـ به ویژه در دستگاههای حکومتی ـ مبارزه کند.
ایشان میفرمایند طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همۀ مقامات حکومت در جمهوری اسلامی است. اگر یک نفر فاسد مسئول شود جامعه را به فساد میکشاند. در جای دیگر میفرمایند دستگاههای نظارتی باید با قاطعیّت از تشکیل نطفۀ فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. همچنین میفرمایند در صدر اهداف همۀ انبیا عدالت و مبارزه با فساد بود و این در صدر اهداف جمهوری اسلامی است. ایشان راه تحقّق عدالت را اینگونه بیان میکنند:
اگر زمام ادارۀ بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان که بحمد الله کم نیستند سپرده شود این امید برآورده میشود.
بنابراین از بیانات مقام معظّم رهبری چهار نکته در مورد راه تحقّق اخلاق و معنویّت استفاده میشود و همۀ آنها ناظر به همین بند آخر (چگونگی مبارزه با فساد) است.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. جناب دکتر شریفی ضمن بیان نکاتی ناظر به سخنان جناب دکتر ساجدی، برخی از دستورالعملهای کاربردی را در ارتباط با راههای تحقّق اخلاق و معنویّت مطرح فرمودند. مهمترین آنها عبارتاند از: ۱- آگاهی از آسیبها و نقصهای اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی، ۲- تغییر بینش و گرایش به منظور ایجاد تغییر بنیادین در اخلاقیات جامعه، ۳- ارائۀ آموزشهای جزئی، عینی و مصداقی و پرهیز از کلّیگویی؛ به تعبیر دیگر پرداختن به اخلاق کاربردی و اخلاق حرفهای، ۴- ترویج عزّت فرهنگی و سبک زندگی اسلامی در برابر سبک زندگی غربی، ۵- برجستهسازی خوبیها و فضایل اخلاقی، الگوسازی و معرّفی الگوهای اخلاقی و ۶- جدیت در برخورد با مفاسد.
اما آسیب ها و موانع تحقق اهداف اخلاقی گام دوم انقلاب کدام اند. در این بخش از جناب دکتر ساجدی بهره خواهیم برد.
.
آسیبها و موانع موجود بر سر راه تحقّق اهداف اخلاقی گام دوم انقلاب اسلامی
دکتر ساجدی
بسم الله الرّحمن الرّحیم در بحث رابطۀ اخلاق و معنویّت باید این نکته را عرض کنم که به گمان حقیر معنویّت روح حاکم بر رفتار اخلاقی است. از منظر اسلام هر رفتار اخلاقی که از انسان سر میزند باید معنویّت روح حاکم بر آن باشد. گفته شده که در رفتار اخلاقی باید نیّت خدایی داشته باشیم، نیّت همان چیزی است که به رفتار انسان روح میدهد؛ روح رفتار نیّت رفتار است. از همین جهت معنویّت با اخلاق پیوند دارد؛ به این معنا که باید روح حاکم بر تمامی رفتارهای انسان مسلمان باشد.
معنویّت از آن رو غایت رفتار است که وقتی از یک فرد مسلمان بپرسند برای چه این رفتار را انجام میدهی (غایت قصوای رفتارت چیست) او در پاسخ میگوید برای خدا.
چند سال پیش که اوضاع عراق به شدّت بحرانی بود در سفری که به سوئد داشتم با یک نفر عربزبان همصحبت شدم. این شخص میگفت من به ایران و عراق سفر میکنم و مدّتی را در منزل بستگانام میمانم. این کار را دوست دارم چون به آنها مالی کمک میکنم. از او پرسیدم چرا به آنها کمک میکنید؟ آیا کمک شما به خاطر خدا است؟ گفت خیر، چون این کار را دوست دارم و از آن لذّت میبرم.
اسلام میگوید پول را به خاطر خدا انفاق کنید؛ یعنی غایتتان رضای خدا باشد. به همین دلیل از نظر اسلام غایت رفتار اخلاقی خداوند است و همین غایت سبب میشود که فرد در معنویّت رشد پیدا کند. زیرا رشد معنویّت دائرمدار میزان توجّه انسان به خداوند است. در هر رفتار انسان اخلاقی توجّهی به خدا وجود دارد و با هر رفتاری یک گام به سوی خدا نزدیک میشود.
بنابراین اخلاق و معنویّت در طول هم هستند نه در عرض هم. اخلاق ۵ نوع رابطه را مطرح میکند که یکی از آنها رابطه با خداوند است (اخلاق الهی). معنویّت بر اخلاق الهی متمرکز است و آن را چتری برای همۀ رفتارهای انسان میداند. درست است که اخلاق اسلامی بر ۵ رابطه قابل تقسیم است و رابطۀ انسان با خداوند یکی از آنها است ولی این رابطه در طول سایر روابط است نه در عرض آنها؛ چتری است که سایر روابط را میپوشاند.
به عبارت دیگر اینکه میگوییم اخلاق اسلامی به ۵ رابطه تقسیم میشود سخن درستی نیست چون ظاهر این سخن همعرض بودن این رابطهها را نشان میدهد. سخن دقیق آن است که بگوییم رابطۀ با خداوند در طول همۀ رابطهها و حاکم بر آنها است. به همین دلیل است که مقام معظّم رهبری نیز اخلاص، ایمان و توکّل را در بعد معنوی مورد تأکید قرار میدهند. از نظر ایشان روح معنویّت در این عناصر برجستهتر از گذشت، ایثار و … است.
آقای دکتر در بحث راهکارها نکات خوبی را مطرح فرمودند، من هم اشارهای به این بحث میکنم:
ابتدا باید آسیبشناسی کنیم. آسیبها به دو دستۀ درونی و بیرونی قابل تقسیم هستند؛ البتّه این دو با هم تعامل دارند.
آسیبهای درونی ناظر به ابعاد وجودی انسان هستند. این بعد بینش، گرایش و رفتار انسان را شامل میشود. بسیاری از نویسندگان انگیزش را نیز جز گرایشهای انسان به حساب میآورند. ابعاد چندگانۀ انسان، نظام فکری، دل، قلب و گرایشها و به تبع آنها رفتار انسان دچار آسیب میشود.
آسیبهای بیرونی همۀ عواملی هستند که بر انسان اثرگذارند. ممکن است ارادۀ انسان با چالش مواجه شود و در تنگنا قرار بگیرد ولی این عوامل جبر ایجاد نمیکنند و انسان هرگز مجبور نمیشود به گونهای اختیار از او سلب شود. این آسیبها ناظر به نهادهای مختلف نظیر خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست و به یک معنا روابط اجتماعی هستند که بر رفتار انسان تأثیر میگذارند.
رابرت مرداک از بزرگترین سرمایهدارن صهیونیست است و دهها کانال تلویزیونی و رادیویی را که در کشورهای اسلامی پخش میشود مدیریّت و تقویت میکند. در مصاحبهای که با او انجام شد گفت مردم ایران قابل پیشبینی نیستند. برای موفقیّت در ایران باید در خانواده نفوذ کنیم، نگاه غرب به خانواده را در ایران درونی کنیم و جایگاه مادر را در این کشور تغییر دهیم.
خانواده مهمترین نهادی است که باید خود را مسئول تعلیم و تربیت بداند و در این مسیر گام بردارد. دشمنان این مطلب را بهخوبی درک کردهاند و آن را باصراحت بیان میکنند. ولی متأسّفانه بسیاری از خانوادههای ما فرزندانشان را در بحث اخلاق و معنویّت یا رها کردهاند یا اهتمام لازم را ندارند.
قطعاً تا زمانی که آسیب وجود داشته باشد نوبت به بررسی عوامل نمیرسد. تا زمانی که برای رشد اخلاق و معنویّت مانعی وجود داشته باشد نوبت به این نخواهد رسید که سراغ عوامل حرکتدهنده برویم. ابتدا باید بیماری و مشکل را برطرف کنیم تا بتوانیم حرکت کنیم.
رونق بازار اخلاق و معنویّت مانند هر بازار دیگری وابسته به تقاضا است. در نهادهای اجتماعی به ویژه نهاد خانواده تقاضای لازم برای رشد اخلاق و معنویّت وجود ندارد؛ اگر هم تقاضا باشد ضعیف است و نسبت به آن اهتمام نمیشود. رشد اخلاق و معنویّت یک امر درجۀ چندم به حساب میآید. اگر چیزی غیرمهمّ باشد یا اهمیّت آن در عرض سایر امور و حتّی پایینتر از آنها قرار بگیرد، افراد در مسیر رسیدن به آن حرکت نخواهند کرد. ما در این دنیا با مهمها مواجه هستیم؛ یعنی هر لحظه بر اساس اهمّ امور تصمیم میگیریم. آنچه که اهمّ امور را تعیین میکند انگیزشها، بینشها و باورهای مختلف است. باورها، بینشها، انگیزشها و گرایشها از جهات متعدّدی بر ما مستولی میشوند و هر یک از آنها تقاضایی دارد. آن تقاضایی به نتیجه میرسد که قویتر باشد.
واقع امر این است که خانوادهها و سایر نهادهای اجتماعی کشور نظیر مدارس و دانشگاهها در مورد رشد اخلاق و معنویّت اهتمام لازم را ندارند. در روایات اسلامی واژۀ «سلامت» در مورد معنویّت، دین و اخلاق به کار میرود و در مورد مسائل جسمی از کلمۀ «عافیت» استفاده میشود. وقتی از سلامت سخن میگوییم نخستین چیزی که از آن به ذهن ما متبادر میشود باید سلامت اخلاقی و معنوی باشد. اگر نخستین چیزی که از این واژه به ذهن جامعۀ ما متبادر میشود سلامت جسمی است به خاطر این است که ما مقهور تمدّن غرب هستیم و ذهنیّت ما در این خصوص ذهنیّت اسلامی نیست. صرف دوست داشتن کفایت نمیکند، این امر باید به اهمّ امور زندگی باشد و تقاضای شدید در خصوص آن وجود داشته باشد تا در مسیر اخلاق و معنویّت حرکت کنیم.
اساساً اخلاق در جامعۀ ما بیشتر یک امر زینتی و سلیقهای تلقّی میشود. اگر کسی مبتلا به سرطان باشد درمان آن را باجدیّت دنبال میکنند امّا اگر دروغ بگوید و غیبت کند آن را صرفاً یک اشتباه تلقّی میکنند. اموری که خانوادهها در آن با هم رقابت دارند مسائل جسمانی و مادّی را شامل میشود. برای حرکت در مسیر تحقّق اخلاق و معنویّت باید نظام خانواده ـ از تشکیل تا پرورش فرزند ـ مورد بازنگری قرار گیرد.
در نهاد آموزش و پرورش و در مدارس ما اخلاق نه تنها اهمّ نیست، مهمّ هم نیست و حتّی در عرض دروس هم به حساب نمیآید. اگر آموزش مهارتهای رفتاری اسلام و تقویت ابعاد معنوی و اخلاقی دانشآموزان واقعاً جزء اهداف مدارس باشد آموزش و پرورش باید برای آن برنامهریزی و تعیین شاخص کند. پیشرفت تحصیلی مدارس باید در کنار تقویت بعد معنوی و اخلاقی قرار بگیرد؛ وقتی چنین نباشد به معنای آن است که این امور اهمّ نیستند.
از ابتدای انقلاب تا کنون برنامههای رسانهای متعدّدی با موضوع اهمیّت شیر در تغذیه ساخته شده، کارخانههای تولید شیر پاستوریزه در همۀ شهرها تأسیس و مدارس هم توزیع شیر در بین دانشآموزان را در برنامۀ خود قرار دادهاند. آیا رسانهها برای معنویّت و اخلاق نیز چنین فرهنگسازیای انجام دادند؟ در این مسیر حرکت کردهایم ولی اینطور نیست که آن را اهمّ بدانیم. اتّفاقاً چون اخلاق و معنویّت هم با چالش درونی و هم با چالش بیرونی مواجه است میزان اهمّسازی آن باید بسیار بیشتر از مسائل جسمانی باشد تا جامعه به سمت آن حرکت کند.
کیست که با سلامت جسم مخالف باشد؟ هیچ دولتی در هیچ نظامی با این مسئله مخالف نیست. این سلامت معنوی و اخلاقی است که از درون و بیرون با چالش مواجه است و اهتمام لازم در مورد آن صورت نمیگیرد. رسانهها برای آموزش توقّف پشت چراغ قرمز و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی برنامههای بسیاری تولید میکنند ـ البتّه درست هم است ـ و این نشاندهندۀ اهمیّت مسئله است، امّا آیا برای رشد اخلاقی و معنوی افراد نیز چنین سرمایهگذاریای صورت میگیرد؟ نه در نهاد خانواده و نه در نهاد مدرسه و رسانه چنین برنامهریزیای را شاهد نیستیم. حتّی آنجا که رسانه برنامههای خوبی در این مسیر پخش میکند خانوادهها استفاده نمیکنند.
خانواده رها است و ما سواد رسانهای نداریم. ما بیش از آنکه از ابزارهای جدید تکنولوژی فایده ببریم ضربه میخوریم. تلویزیون برنامههای مفید معنوی بسیار پخش میکند ولی خانواده مدیریّت لازم برای استفاده از این برنامهها در جهت رشد معنوی و اخلاقی فرزندان را ندارد. تلویزیون مانند سفرهای است که انواع غذاهای مقوّی را در آن گذاشتهاند، چیپس و پفک هم در کنار آنها است و کودک فقط از آنها میخورد. تغذیۀ جسمی و معنوی کودک به مدیریّت خانواده نیاز دارد ولی متأسّفانه در تغذیۀ معنوی این مدیریّت وجود ندارد یا بسیار اندک است.
اساساً تفاوت تمدّن اسلامی با تمدّن غرب بر شاخص معنویّت و اخلاق است. اگر به این مسئله توجّه نکنیم در واقع در مسیر تمدّن غرب با تمام آسیبهای آن حرکت میکنیم. در حال حاضر خانوادههای ما قربانی تمدّن غرب هستند و برخی مدیران کشور نیز خود دچار غربزدگیاند. یکی از شاخصهای مهمّ تمدّن اسلامی این است که رشد و تعالی صنعتی و فنّاوری کشور و بهرهبرداری حدّاکثری از امکانات دنیا در کنار اخلاق و معنویّت و بلکه در سایۀ آن حرکت میکند. اگر این مسئله را کمرنگ یا حذف کنیم فقط شعار میدهیم که در مسیر تمدّن اسلامی حرکت میکنیم ولی عملاً مغلوب تمدّن غرب هستیم و در آن پازل حرکت میکنیم.
لازم است که در این مسیر بازنگری و دقّت داشته باشیم. برای رسیدن به این امر به یک همکاری شبکهای میان نهادها نیاز داریم. از نظر جامعهشناسان انسان مانند یک گوی برفی است که از بالای کوه به سمت پایین سرازیر میشود و در مسیر حرکتاش از لایهها و کانالهای مختلف عبور میکند. نخستین لایه نهاد خانواده است، بعد از آن نهاد مدرسه، بعد همسالان، اقتصاد، سیاست و …. هر یک از این لایهها میتواند بر او اثرگذار باشد. تکتک این نهادها باید آسیبشناسی کنند و خود را در مسیر اخلاق و معنویّت بر اساس شاخصی که معرّفی شد اصلاح کنند.
از سوی دیگر از منظر جامعهشناسی یک پیوند شبکهای میان نهادها وجود دارد. خانواده، مدرسه و آموزش و پرورش باید با هم مرتبط باشند، آموزش و پرورش با نهاد اقتصاد و سیاست پیوند دارد و …. اگر بخواهیم اصلاح صورت گیرد باید به عوامل درونی و نهادهای پنجگانۀ بیرونی توجّه کنیم، آسیبها را استخراج و در مورد آنها عالمانه نظریّهپردازی کنیم تا اصلاحات لازم را در مورد همۀ آنها انجام دهیم.
گامهای خوبی در اینخصوص برداشته شده ولی به نظرم با نگاه عالمانه نبوده است. باید از نگاه سلیقهای به اخلاق و معنویّت اجتناب و با نگاه عالمانه خطرات و چالشهای پیش رو را شناسایی و کشف کرد. همانطور که به رغم تمامی مشکلات توانستیم خودمان را به اینجا برسانیم قطعاً توانایی برداشتن گامهای بعدی را هم داریم. باید فرهنگ جامعه را در بحث سلامت اخلاق و معنویّت تغییر دهیم و فرهنگی متناسب با حرکت در مسیر تمدّن اسلامی در پیش گیریم. برداشت کنونی جامعۀ ما از اخلاق و معنویّت تا حدودی شبیه برداشت غرب است؛ این برداشت باید تغییر کند. در اینصورت است که إن شاء الله خواهیم توانست به سمت تحوّل متعالی اخلاق و معنویّت حرکت کنیم و به این هدف دست پیدا کنیم.
دبیر علمی: بسیار متشکّرم. جناب آقای دکتر ساجدی بحث خود را در دو محور ادامه دادند:
محور اول: آسیبها و موانع اخلاق و تربیت؛ مهمترین آسیب از نظر ایشان اولویّت نداشتن سلامت روانی و سلامت اخلاقی در برابر سلامت جسمی در نهادهای خرد و کلان جامعه اعمّ از خانواده، مدارس، دانشگاهها و …. این نهادها بیش از آنکه به سلامت معنوی بپردازند به سلامت جسمانی و مادّی اهمیّت میدهند.
محور دوم: رابطۀ اخلاق و معنویّت با تحقّق تمدّن نوین اسلامی. اساساً هدف بیانیّۀ گام دوم همین است که انقلاب اسلامی در نهایت منجر به تحقّق تمدّن نوین اسلامی شود. ایشان وجه تمایز تمدّن نوین اسلامی از تمدّن غرب را مبانی ارزشی اسلامی و اخلاق و معنویّت میدانند.
پرسش و پاسخ
پرسش یکی از حضار : برخی از مؤلّفهها و شاخصهایی که در بیانیّۀ گام دوم برای اخلاق و معنویّت بیان شده است نظیر اخلاص، ایثار، توکّل و … غالباً امور درونی هستند. امور دورنی اصلاً قابلیّت سنجش و مقایسه را ندارند. چگونه است که مقام معظّم رهبری یک تعریف مصداقی از اینها ارائه میدهند و میفرمایند انقلاب در این زمینهها بسیار پیشرفت داشته است؟ حال آنکه میبینیم امور اخلاقی اصلاً قابل سنجش و قیاس نیستند و ما نمیتوانیم با اطمینان کامل یک عمل را اخلاقی بدانیم چون توانایی نیّتخوانی نداریم.
دکتر ساجدی:
تأکید مقام معظّم رهبری بر مصادیقی نظیر اخلاص و ایثار به گونهای ناظر به تعریف معنویّت است. همانطور که گفته شد تفاوت معنویّت و اخلاق در این است که معنویّت ناظر به نوع رابطۀ قلبی ما با خداوند است امّا اخلاق ناظر به نوع رفتار ما در ساحتها پنجگانه است که البتّه آن هم با معنویّت ارتباط دارد. بنابراین ایشان در حقیقت میان اخلاق و معنویّت تفاوتی ایجاد کردهاند. چون درست است که از نظر اسلام این دو با هم در ارتباط هستند ولی تفاوتهایی هم با هم دارند.
به هر حال درست است که معنویّت اساساً با باطن انسان سروکار دارد امّا بر اساس تحقیقات میدانی میتوان برای باطن شاخصهایی نیز ذکر کرد. در مطالعات علوم انسانی این پرسش مطرح است که با توجّه به اینکه بسیاری از امور مربوط به انسان درونی هستند چطور میتوان او را تحلیل کرد؟ پاسخ این است که ما میتوانیم بر اساس برخی شواهد و رفتارهای بیرونی از ضمایر درونی افراد پرده برداریم؛ گرچه این کار ضریب خطا هم دارد و یکی از تفاوتهای علوم انسانی و علوم تجربی همین است که در عوامل علوم انسانی پیچیدهتر از علوم دیگر هستند.
درونی بودن شاخصها دلیل بر این نیست که بر اساس معیارهای بیرونی نتوانیم به شناخت انسان برسیم و بنابراین در مسائل معنوی هم راه بسته نیست. کما اینکه اسلام بر اساس شواهد رفتاری نکاتی را برای انتخاب فرد مناسب بیان کرده است که میتواند از ضمایر افراد پرده بردارد.
پرسش یکی از حضار: بسم الله الرّحمن الرّحیم مقام معظّم رهبری نقش حکومت را بسیار اساسی میدانند و میفرمایند بدون همراهی حکومتها به توفیق چندانی نخواهیم رسید. چه کنیم که به این حکومت و دولت اخلاقی و اسلامی برسیم؟
دکتر شریفی: مقام معظّم رهبری در همین بیانیه به صورت بسیار مختصر راهکار این مسئله را نیز بیان فرمودهاند: اقدام برای اینکه حکومتی سر کار بیاید که جوان، انقلابی، مؤمن، بانشاط و جهادی باشد.
حکومت نمیتواند منهای تصمیم، انتخاب و رفتار ما عمل کند. حاکمیّت در شکلدهی به اخلاقیّات و رفتار مردم واقعاً نقشآفرین است و هر چه در این زمینه سخن بگوییم کم است. این تأثیر آنقدر زیاد است که به صورت ضرب المثل گفته شده است: النّاس علی دین ملوکهم. برخی این را به عنوان روایت بیان میکنند امّا روایت نیست، البتّه محتوای روایتی دارد. از امیرمؤمنان۷ نقل شده است که «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»؛ مردم به حاکمانشان شبیهترند تا به پدرانشان. طبق محتوای این روایت نقش حاکمیّت و سیاست در تربیت و شکلدهی به رفتار بیش از نقش والدین است.
امیرمؤمنان در خطبۀ ۲۱۶ نهجالبلاغه در پاسخ به این پرسش که چه کنیم که حاکمیّت درست باشد میفرمایند: «فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیهُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلاَهِ، وَلَا تَصْلُحُ الْوُلاَهُ إِلَّا بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیهِ» مردم به صلاح کشیده نمیشوند مگر اینکه حاکمان صالح و درستکرداری بر آنان حکومت کنند، حاکمان نیز به صلاح نمیشوند مگر اینکه مردم درست و مستقیم باشند و درست انتخاب کنند.
اگر از نگاه عملیاتی و تجربی هم بررسی کنیم میبینیم که نهادهای انتخابی (کسانی که با رأی مردم انتخاب شدهاند) ـ و نه نهادهای انتصابی ـ بیشترین ضربههای اخلاقی و معنوی و بیشترین کمکاریها را داشتند. بنابراین همانطور که جناب آقای دکتر ساجدی فرمودند اگر اخلاق در بینش، گرایش و خواست مردم جزء امور اهمّ، احبّ و درجۀ اول باشد قطعاً در شکلدهی به رفتار و انتخابشان تأثیرگذار خواهد بود.
در همینجا به نقش حاکمیّت نیز اشاره میکنم. بنده معتقدم بسیاری از آسیبهای اخلاقی در جامعۀ ما معلول تصمیمها و رفتارهای اشتباه حاکمانمان بوده است. شکاف طبقاتی، اختلاس و ناامنیهای اقتصادی کنونی جامعه خواستۀ مسئولان بود. بنده روی این مسئله تأکید میکنم که اینها خواستۀ عدّهای از مسئولان بود. منظورم این نیست که آنها میخواستند اختلاس صورت گیرد؛ بلکه منظور این است که آنان در سیاستگذاری و عملشان کاری کردند که به اینجا کشیده شود.
سعدی دربارۀ نقش حاکمان و نقش آنها در رفتارسازی بسیار سخن گفته است. در باب اول گلستان (سیرت پادشاهان) داستانی را نقل میکند:
آوردهاند که نوشیروان عادل را در شکارگاهی صیدی کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل زاید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است هر که آمد بر او مزیدی کرد تا بدین غایت رسید.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
به نظر من تجربۀ عینی جامعۀ ما همین است. در اوایل دهۀ ۷۰ یکی از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی در ضمن سخنرانی رسمیشان اینگونه فرمودند: اینقدر بحث از اختلاس و دزدی نکنید، روحیۀ مردم را خراب نکنید. وقتی که ما یک سدّ میسازیم و مثلاً ۱۰ میلیارد خرج میکنیم، ممکن است از قبل آن ۵۰۰ میلیون هم اختلاس شود امّا این سدّ برای کشور میماند. هیچکس نمیتواند از این سدّ اختلاس یا دزدی کند. مرتّب از دزدی و اختلاس حرف نزنید، دل مردم را با این حرفها خالی نکنید، مردم را از این انقلاب ناامید نکنید.
همین آقا در جایی دیگر اینگونه گفتند: اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویشمسلکانه وجهۀ جمهوری اسلامی ایران را نزد جهانیان تخریب کرده، زمان آن رسیده است که مسئولان ما به مانور تجمّل روی آورند.
این سخن صد در صد خلاف نصّ قرآن است. قرآن در مورد قارون که به مانور تجمّل روی آورد میفرماید: (فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)[۴] با زینت خود میان قوماش رفت (مانور تجمّل داد). اثر اجتماعی آن در قوم موسی این بود که کسانی که ایمانشان ضعیفتر بود گفتند این زندگی است! ای کاش ما هم مثل قارون بودیم!
نتیجۀ این سخنان مسابقۀ تجمّلگرایی و نابودی جامعه است. بنابراین مسئولان با سیاستگذاری و عملشان در شکلدهی به سبک زندگی، اخلاقیّات، آداب و معنویّت مردم نقش فوقالعادّهای دارند. برآورد اجتماعی این است که نهادهای انتصابی کمترین مفاسد را دارند ـ نه اینکه اصلاً مفسده نداشته باشند ـ امّا نهادهای انتخابی که مردم در آن نقشآفرین هستند مشکلات بیشتری را در جامعه به بار آورده است.
پرسش یکی از حضار: بسم الله الرّحمن الرّحیم به نظرم در تحلیل هر دو کارشناس محترم تضادّی وجود داشت. برآورد اولیّۀ هر دو کارشناس این بود که جامعه به لحاظ اخلاقی و معنوی رو به رشد بوده است ولی در بحث آسیبشناسی مسائل دیگری را مطرح کردند. یا در بحث شاخصها از گذشت و ایثار که مورد نظر مقام معظّم رهبری بود سخن گفتید ولی برای سنجش میزان رشد جامعه حجم مناسک را بررسی میکنید. در حالی که مناسک با رفتار و اخلاق بسیار متفاوت است. بهتر است نظر جامعهشناسان در مورد انواع سرمایۀ اجتماعی و تأثیرگذاری دین در رفتار مردم هم لحاظ شود.
در مقام ارائۀ راهکار نیز به نظرم در جایی کلّیگویی صورت گرفت. اینکه میفرمایید باید تغییر نگرش و بینش بدهیم و خدا برای ما اهمّ امور باشد، مطلوب همیشگی ما است. ولی این راهکار نیست.
دکتر ساجدی:
اینکه جامعه را رو به رشد دانستیم چیزی است که نتیجۀ تحقیقات آن را نشان میدهد. مثبت بودن رشد معنوی به این معناست که اگر رویآوری به معنویّت را در بعد از انقلاب با قبل از آن مقایسه کنیم میبینیم که تشنگی نسبت به معنویّت بسیار بیشتر از گذشته است و این امر خود را در روی آوردن افراد به مناسکی نظیر اعتکاف و اماکن مقدّسی نظیر مسجد جمکران نشان میدهد.
در پاسخ به این پرسش که آیا مناسک با معنویّت و اخلاق رابطه دارد، باید بگویم بله رابطه دارد. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسۀ امام خمینی تحقیقات میدانیای انجام دادند و رابطۀ نماز با آسیبهای اجتماعی را به طور مفصّل بررسی کردند. نتایج این تحقیقات در دو جلد کتاب مجزّا از سوی مرکز نماز انتشار یافته است. همچنین در مورد رابطۀ حجّ با آسیبهای اجتماعی و نیز میزان اثرگذاری عبادت در ماه رمضان بر رفتار اجتماعی تحقیقات میدانی صورت گرفته است و نشان میدهد که هر قدر عبادات اسلامی ارتقا پیدا کند فرد در روابط اجتماعی نیز بهتر عمل میکند.
مثلاً در مورد مسئلۀ حقّ النّاس در کانادا بررسیای صورت گرفت و تست دروغسنجی را در یک فروشگاه اجرا کردند. به اینصورت که مبلغی اضافه به مشتری پرداخت میشد به گونهای که او احساس کند مشتری متوجّه نیست. سپس رفتار مشتریان مورد مطالعه قرار گرفت که آیا آنها پول اضافی را بر میدارند یا نه. نتایج حاصل از آن آزمون نشان داد که حدود ۷۰ درصد مشتریان پول را بر میداشتند. یکی از دوستان در کانادا که بودیم نقل میکرد که وقتی برخی از مشتریان به دلیل اشتباه فروشنده پولی را به انها میگرداند از مشتری می پرسیدند که آیا شما مسلمان هستید؟ در کشور خودمان هم همینطور است.نمونههایی از این امر را در میان اقشار ضعیف جامعه شاهد بودهایم که اموالی را پیدا کردهاند و به رغم نیاز مالی آن را به صاحباش بازگرداندهاند.
بنابراین هم تحقیقات میدانی و هم مشاهدات عینی نشاندهندۀ آن است که میزان ایمان و معنویّت در رعایت حقّ النّاس اثرگذار است و این دو با هم رابطۀ مستقیم دارند. هر قدر انسان مؤمنتر ـ به معنای صحیح کلمه ـ باشد در رعایت حقّ النّاس دقّت بیشتری میکند؛ مگر اینکه دین او یک دین تکبعدی و جاهلانه باشد.
در بحث طلاق نیز همینطور است. آمارها در کشور خودمان نشان میدهد که خانوادههای مؤمنتر استحکام خانوادگی بیشتری دارند. در شمال شهر آمار طلاق بالاتر از قسمت مرکز و جنوب است. تجربۀ عینی من در خارج از کشور نیز همین را تأیید میکند.
یکی از کارمندان دانشگاه مکگیل به من میگفت دو نفر شاغل که با هم ازدواج میکنند وقتی به خانه بر میگردند هر دو خستهاند. به هر حال در زندگی مشترک اصطحکاک هم وجود دارد. در اینجا اولینبار که این اصطحکاک اتّفاق بیفتد زن و مرد از هم جدا میشوند چون دلیلی برای حفظ زندگی ندارند. امّا شما اینطور نیستید. شما به خاطر خانواده ایثار و گذشت میکنید.
نگهبان ساختمانی که ما در آن ساکن بودیم بعد از گذشت چند وقت با تعجّب به من گفت هنوز هم شما با همین خانم هستید. این نشان میدهد که تزلزل خانوادگی در بین آنها یک امر بسیار عادی و طبیعی است.
تحقیقات ما در ایران نشان میدهد که میزان ایمان در استحکام و آرامش خانواده اثرگذار است.
پرسش یکی از حضار: بحث من آنجاست که شما میفرمایید از یکطرف میفرمایید ایمان افراد افزایش یافته است و از طرف دیگر میفرمایید سلامت معنوی و اخلاقی برای خانوادهها اهمیّتی ندارد و ما مقهور فرهنگ غرب شدهایم. آیا افزایش ایمان خود را در رفتار نشان نمیدهد؟
دکتر ساجدی: منظورم این بود که ارتقاء اولویّتهای خانواده راهکار رسیدن به نتیجۀ مطلوب در معنویّت و اخلاق است. ولی نگفتم که قبل از انقلاب این اولویّت وجود داشت و بعد از انقلاب این اولویّت کنار زده شد. عرض من این بود که برای تعیین شاخص باید اولویّتها را اصلاح کنیم و آنها را ارتقا دهیم. برای اصلاح این اولویّتها گامهایی برداشتهایم ولی هنوز تا نقطۀ مطلوب فاصله داریم.
بنابراین یک بحث این است که به طور اجمالی آیا روند ما مثبت بوده است یا به قهقرا رفتهایم. بحث دیگر این است که شاخص حرکت در مسیر صحیح چیست.
دکتر شریفی: از انتقاد شما تشکّر میکنم. به نظرم در فرمایش شما سه نکته وجود داشت:
فرمودید کلّیگویی داشتیم. بنده این انتقاد را میپذیرم. البتّه طبیعت بحث نیز چنین چیزی را اقتضا میکرد ولی من سعی کردم با ذکر مصادیقی از سیرۀ پیامبر بحث را جزئی کنم. در عین حال باز هم باید به بحثها و مدلهای جزئیتر بپردازیم.
فرمودید مثالهایتان در مورد مناسک بود نه اخلاق و معنویّت: درست است برخی از این مثالها نظیر شرکت در راهپیمایی اربعین و حضور در اماکن مقدّس مناسک است البتّه مناسک معنوی و دینی، امّا برخی دیگر نظیر خدمت به خلق، همدلی و همنوایی اجتماعی، کمک به فقرا و ایجاد مراکز خیریّه جزء مناسک نیستند و ما در اینها هم رشد خیلی جدّی داشتیم.
این نکته را هم بگویم که جدا کردن اخلاق و مناسک از اعتقادات جای تأمّل دارد. مناسک زاییدۀ بینش، گرایش و اعتقاد است و بنابراین نباید میان آنها فاصله و شکاف ایجاد کرد. بینش و گرایش تقریباً رفتار خاصّ خود را تولید میکند و نباید اینها را بیارتباط از هم تلقّی کنیم.
در مورد تعارض و تناقضی که فرمودید توضیحی میدهم که امیدوارم قانعکننده باشد. ما هم نقاط قوّت را گفتیم و هم آسیبها را. وقتی وضعیّت کنونی را با وضعیّت قبل میسنجیم به یک معیار سنجش نیاز داریم. مدلهای مختلفی از کارآمدی وجود دارد و مدل سوآت (SWOT) یک مدل مشهور است. طبق این مدل اگر برآیند حاصل از نقاط قوّت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها رو به جلو بود میتوانیم بگوییم کارآمد بودهایم.
آنجا که وضعیّت کنونی کشور را با وضعیّت پیش از انقلاب مقایسه میکردیم گفتیم با توجّه به تهدیدهای هزاران شبکۀ ماهوارهای و نقاط ضعف متعدّدی که در داخل وجود دارد نظیر ناکارآمدی و نابلدی مدیران و روحانیّت، عدم وجود الگوی مشابه برای تحقّق اسلام، اخلاق و معنویّت و … رو به جلو بودهایم.
امّا آنجا که با آرمانهای اسلامی میسنجیم وقتی میبینیم یک چهارم یا یک سوم ازدواجها به طلاق کشیده میشود باید بگوییم بحران اخلاق اسلامی داریم چون طلاق یک حلال مبغوض است؛ هر چند در مقایسه با کشورهایی مثل فرانسه و آمریکا که یک دوم ازدواجها به طلاق کشیده میشود شرایط بهتری داریم. البتّه متأسّفانه در اثر غفلت داخلی و هجمههای خارجی، کشور ما در این عرصهها شیب تندی به سمت سقوط پیدا کرده و به همین دلیل است که جهاد اخلاق و معنویّت مطرح میشود.
رابرت مرداک به دنبال اجرای استراتژی قورباغه برای اضمحلال و نابودی خانواده است. در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۶ انجام داد گفت هدف من در افق ۲۰۲۰ این است که غیرت را از مردان ایرانی و عفّت و حیا را از زنان ایرانی بگیرم تا خانواده مضمحل شود. اضمحلال خانواده به فروپاشی این حکومت خواهد انجامید و در نتیجه تمدّنی شکل نخواهد گرفت. به هر حال، در مقایسه با این هجمهها عملکرد ما بد نبوده است ولی در حدّ یک قطره.
دبیر علمی: از اساتید محترم جناب آقای دکتر شریفی و جناب آقای دکتر ساجدی بسیار تشکّر میکنم، همچنین از خواهران و برادرانی که در این نشست علمی شرکت کردند. إن شاء الله این آغاز باشد برای ادامۀ این نشستها و ایجاد تغییر و تحوّل بنیادین در اخلاق و معنویّت. همۀ شما را به خدای بزرگ میسپاریم و با ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد جلسه را خاتمه میدهیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] . بنابر تفسیر ما از معنویّت که آن را با رابطه با خدا میدانیم ـ نه تفسیر آقای ملکیان که این بحث را در یک نگاه سکولار محدود میکنند.
[۲] . البتّه این نکته را عرض کنم که انسان یک موجود چند ساحتی است؛ چنانکه عرفا ۱۰ ساحت نفسانی برای انسان بر میشمارند. مثلاً ملا عبدالرّزاق کاشانی در شرح منازل السّائرین ۱۰ لایۀ باطنی برای انسان بر میشمرد که هر لایه اقتضائات خاصّ خود را دارد. بنابراین علاوه بر ابعاد بینش، گرایش و پیش از پرداختن به کنشهای او باید انگیزش را نیز مورد بررسی قرار داد.
[۳] . سوراخ کردن گوش پسران و آویختن زینت به آن در آن زمان مرسوم بود و در کتب روایی ما روایات متعدّدی در این زمینه وجود دارد. اکنون نیز برخی از شیعیان غیرایرانی این رسم را اجرا میکنند.
[۴] . قصص (۲۸): ۷۹٫