دویست وششمین جلسه گروه علمی کلام(سلسله جلسات ششمین بزرگداشت علامه طباطبایی ره) با موضوع “چالش های اخلاقی فروش کلیه بر مبنای آراء علامه طباطبایی” با ارائه آقای دکتر رحیم دهقان سه شنبه ۲۷ آبان ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی به صورت ( حضوری ومجازی) برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
استاد رضانژاد: جلسه حاضر از برنامه های بزرگداشت علامه طباطبائی قدس سره است .مقام معظم رهبری فرمودهاند فلسفه و علوم عقلی باید در مسائل اجتماعی بروز و ظهور داشته باشد و بنابراین رهنمود رهبر معظم لازم است در مسائل جدید و مبتلا به اجتماعی از علوم عقلی بهره گرفته شود.
مطالب حاری در بحث فروش کلیه، در مقاله معتبر دانشگاه سلطنتی لندن در انگلستان پذیرفته و به زبان انگلیسی چاپ شده است و اکنون در جلسه مجمع عالی حکمت، ارائه و مورد بررسی قرار میگیرد.
دکتر دهقان: تفکیک مباحث اخلاقی، کلامی و فقهی، مشکل است؛ در برخی مقاطع تاریخی مباحث اخلاقی از کلام جدا شد و بعضی از متکلمان و الهیدانان در مسائل اجتماعی کمتر ورود داشتهاند. تا قرن ۴ و ۵ سنت کلامی و فقهی و اخلاقی از هم جدا نبودهاند و از بعد از زمان غزالی ، بنا بر دلایل مختلفی این تفکیک ها صورت گرفته است.
مسئله اصلی آن است که علامه طباطبایی چه مکانیسمی را برای حل چالش اخلاقی در فروش کلیه ارائه نموده است؟
و ما میخواهیم بدانیم مسائل اخلاقی و حقوقی فروش کلیه چگونه است؟ البته موضوع ما فروش کلیه است نه اهداء آن.
اهمیت مساله در این است که از هر ۱۰ نفر در جهان یک نفر بیماری کلیوی دارد. پس نیازهای فراوانی در پیوند کلیه وجود دارد و طبیعتا در کنار اهداء، حجم نیازهای بیشتر در پیوند کلیه و لزوم فروش هم مطرح است. برخی محققان گفتهاند مکانیسم روشنی که بتوان فروش را قانونی کرد قابل ارائه نیست. برخی هم گفتهاند اگر فروش کلیه بر اساس انصاف و عدالت باشد، میتوان آن را پذیرفت، در پاکستان و مصر هم برخی محققان کارهایی انجام دادهاند و نگرشهای فرهنگی دینی در این موضوع را بررسی نموه اند. ما در دو محور کار میکنیم ۱٫ معیار اخلاق از منظر علامه ۲٫ تبیین چالشهای اخلاقی مسئله در مقام عمل.
معیار اخلاقی بودن یک فعل چیست؟ نظریات متعددی وجود دارد اما علامه در این مورد معتقد است که یک عمل تنها در صورتی ارزش اخلاقی دارد که در راستای رضایت الهی باشد. (المیزان، ج ۱۴، ص ۱۴۲).
علامه چهار شرط را مطرح کرده است که اگر این شروط باشد ، می توان گفت آن کار مورد رضایت الهی خواهد بود.
- نیت صادقانه در فعل، و انجام کار فقط برای رضای خدا
- معقول بودن فعل (ج ۱۴، المیزان، ص ۱۱۵) فعلی در مسیر رضای الهی است که مورد پذیرش عقل است و مخالف وحی نباشد چون عقل عادی که همه چیز را نمیداند و باید وحی معیار کامل عقلانیت را نشان دهد.
- فعل در مسیر پاسخ به نیازهای اصیل انسان یا در جهت شکوفایی و ارضاء امیال طبیعی انسان باشد. (امیالی مانند نوع دوستی، میل به علم و معرفت، میل به زیبایی و میل به بقاء. علامه طباطبایی بر اساس ایده قانون طبیعی این مطالب را بیان میکنند (بررسیهای اسلامی، علامه طباطبایی، ج ۱، ص ۵۹).
- شرط چهارم آن است که فعل منافات با شرافت و کرامت انسان نباشد، (المیزان، ج ۱۰، ص ۳۰۳)
بر اساس معیارهای اخلاقی ذکر شده ؛ موضوع مدّ نظر را بررسی میکنیم:
مسئله فروش کلیه در سه فرض طرح میشود:
- فروش در زمان حیات؛
- فروش در زمان مرگ مغزی (با وصیت خود فرد)؛
- فروش کلیه پس از مرگ مغزی (بدون وصیت قبلی خود وی)؛ که این کار البته برای احیای انسانی دیگر، پیشرفت علم یا اهداف دیگر انجام شود.
فرض اول: فروش کلیه در فرض اول: در نگاه اول جایز نیست زیرا اولاً ضرر و اضرار به نفس است و با شروط علامه طباطبایی منافات دارد و چون اضرار به نفس منافی با تعالیم وحیانی بوده و غیر معقول است. به نظر میرسد شواهد پزشکی نشان میدهد اضرار به نفس است؛ از دست دادن کلیه باعث بالا رفتن فشار خون، عدم خونرسانی به جنین در مادران و … میشود. آیاتی مانند ولا تلقوا بایدیکم الی التهکله؛ اضرار به نفس را منع می کند و فروش کلیه هم باعث اضرار و هلاکت نفس است.
نکتهی بعد آن است که فروش کلیه در این فرض با کرامت نفس منافات دارد و شرط چهارم رضایت الهی در این فرض مفقود است زیرا برخی معتقدند قیمت گذاری بر اعضای بدن انسان با کرامت وی منافات دارد.
استاد اسحاقیان : بحث دیات هم ممکن است قیمت گذاری بر انسان و اعضای بدن وی باشد.
استاد رضانژاد: برقراری دیات شرعی در واقع برای حفظ کرامات انسانی و ارزشمند نمایاندن آن است.
استاد دهقان: میتوان گفت که در زمان حیات خود فرد، اگر بخواهد خود را در معرض فروش قرار دهد، منافی با کرامت میشود اما در اهداء کلیه پس از مرگ، کرامت حفظ میشود.
به نظر ما میرسد این فرض (فروش کلیه در زمان حیات فرد) هم اخلاقی است، فرض کنید شخصی کلیه نیاز دارد و فقط در صورت پیوند کلیه زنده میماند و پول هم دارد و حال با رضایت کامل حاضر است پولی بدهد و کلیه بگیرد و فرد دیگری به فقر مبتلا است و امکان ادامه زندگی با وضع مادی فعلی ندارد، پس با فروش آن کرامت این شخص فقیر هم حفظ می شود.
هر دو طرف در اینجا میتوانند رضایت الهی را مدّ نظر دارند زیرا در راستای ادامه حیات آن دو است. و این امر معقول هم است. اضرار به نفس هم گاهی خوب است، مثل ایثار، پس هر اضرار به نفسی بد نیست. در ایران بیش از ۷ هزار بیمار مشکل نارسایی کلیه دارند و اگر با فروش کلیه اینها حل شود؛ با کرامت انسان هم منافات ندارد و تکریم شخص هم هست. اگر با نیت صحیح هم باشد نوعی تکریم انسان و تإمین زندگی هر دو طرف است. نکته بعد آنکه این کار در راستای نیاز طبیعی و امیال دو نفر است به نوعی کمک به هم نوع است.
فرض دوم فروش کلیه شخص پس از مرگ با وصیت خود؛ چند چالش دارد:
- اینکه انسان ملکیت نسبت به اعضای خود ندارد پس وقتی در مورد اعضای خود مالکیت ندارد چگونه وصیت به فروش کند؟ و این کار نظیر تصرف غاصبانه است.
چالش دوم آن است که در مرگ مغزی، احتمال برگشت فرد وجود دارد پس مجوزی به پایان دادن حیات وی وجود ندارد، هر چند ممکن است مرگ مغزی را مرگ قطعی تلقی کنند ولی با در نظر گرفتن امداد غیبی و اراده الهی امکان برگشت حیات وجود دارد. چالش بعد کرامت انسان است که این کار نوعی مُثله کردن فرد است که در احادیث آمده رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:«ایَّاکُمْ وَالْمُثْلَهَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ» «بپرهیزید از بریدن عضوی، هر چند از جسم سگ هاری باشد.» (بحار الانوار، ج ۴۰ ص ۱۰۵ روایت ۱۱۷)
به نظر میرسد موارد مذکور منافاتی با کرامت ندارد. در مالکیت هم گفته میشود که حتی انسان، مالکیت تکوینی بر بدن دارد که بالاتر از مالکیت عادی دارد. در موضوع احتمال برگشت هم چون خود او وصیت کرده اعضای او به فروش برسد مشکلی نیست و در مورد بحث ما ، اصلاً مصداق مُثله کردن نیست چون قصد استخفاف نیست و برای مسیر درست انسانی جدا کردن و فروش کلیه انجام می شود نه بریدن و دور انداختن برای استخفاف. پس در فرض فروش با وصیت هم میتوان فعل را اخلاقی دانست.
فرض سوم که فروش کلیه بعد از مرگ مغزی و بدون وصیت است ، دارای مشکلاتی است و میتوان گفت جایز نیست؛ زیرا فرد وصیت نکرده و رضایت نیست.
پس در جمع ، نتیجه آن است که از دیدگاه علامه می توان گفت فروش کلیه از نظر معیارهای اخلاقی، مشکلی ندارد.
نظر اساتید حاضر:
استاد اسدی: مسئله هم فقهی و هم اخلاقی است. از عنوان بحث استفاده میشود که باید جواب و اثری از علامه بوده باشد یا اثر مستقل و تبعی در موضوع فروش کلیه و اخلاقی بودن یا نبودنش داشته باشد و نمیتوان با یقین، عیار و نظری در مورد فروش کلیه را به علامه انتساب داد.
استاد زمانی قمشهای: بحث پر چالشی است چند موضوع مهم است یکی مالکیت انسان بر خود که چگونه و در چه حدّ است؟ اضرار به نفس جایز است یا نه؟ در مورد فروش گاهی فقها واجب میدانند و مسئله بر اساس اهم و مهم است. مثلاً پیر مردی ۹۰ ساله است و پسر او کلیه نیاز دارد و چه بسا شریعت دستور دهد که جوان مهمتر است ولو کلیه را به جوان بدهد برای پیری و ضرر دارد ولی اولی و اهم، زندگی جوان است. مثل مسئله اهم و مهم که در درمان و رسیدگی به مبتلایان به کرونا انجام میدهند.
در مورد مرگهای مغزی؛ میگویند اگر پزشک یقین به مرگ کند، میتواند تشریح انجام دهد ولی یقین پزشکان به مرگ را نمیتوان یقین واقعی تحقق مرگ دانست و تجربیات واقعی از بازگشت چنین افرادی به حیات بوده است.
در برخی مناطق غربی، فرزندان منتظر هستند که اعضای بدن پدر یا مادر را زمانی که مُرد، بفروشند و به چشم سرمایهای به اعضای بدنشان نگاه میکنند.
در موارد کمای کامل هم دیده شده است که افرادی بر میگردند و در ایام کما خود همه چیز را میشنوند ولی حواس دیگر را از دست میدهند. ولی بعداً زنده میشوند و سالها بعد هم زندگی میکنند.
استاد رضانژاد: در دیدگاه الاهیاتی مسیحیت و … خوب است که بحث برگشت و شفا گرفتن، معجزه و کرامت و … را در برگشت به حیات ، مدّ نظر قرار دهید.
استاد مصطفیپور: این مسئله از دو حیث باید توجه شود، یکی روش کار که مثلاً اینجا روش استکشافی است، چون در زمان علامه، بحث فروش کلیه مطرح نبوده ولی الآن مسئله شده است و جزء اخلاق پزشکی محسوب میشود، پس ما جواب سؤال را با توجه به آثار علامه کشف و استنباط می کنیم نه آنکه نظر مستقیم و قول واقعی خود ایشان را بیان کنیم.
حیث دوم آنکه این مسئله از امور پزشکی محسوب میشود، ما در کارها اصولی داریم، اصول و قواعدی وجود دارد مثل مبانی باب تزاحم در امتثال اوامر شرعی است که برای رهایی از چالشها باید این مسئله را حل کرد.
استاد خزائلی: بحث عمدتاً اخلاقی است. اگر کتاب الوصیه فقه را مد نظر بگیریم مباحث متعددی مطرح است مثلاً بحث اهم و مهم. در موضوع تزاحم در غریق هم کسی فدای کسی نمیشود بلکه چون قدرت نجات هر دو را نداریم باید اهم و مهم کنیم. بسیاری از امور هم با قصد و نیت محض، اخلاقی نمی شود که بگوییم قصد خیر و نوع دوستی است پس اخلاقا درست است و در مورد مالکیت فرد بعید است که بتوان اجاره تصرف در اعضای بدن خود را به وارثین بدهیم.
اضرار به نفس با حرج متفاوت است در حرج جواز را صادر می کنند ولی اضرار به نفس را در حدی جایز میدانند که در حدّ تب و … باشد ولی اضرار به نفس در حدّ نقص عضو و قتل را جایز نمیدانند. (مرحوم خوئی)
این موضوع، اخلاقی صرف نمیتواند باشد و حتماً صبغه فقهی آن باید مورد نظر قرار گیرد. مثلاً در بحث تقیه میگوییم اذا بلغ الدم فلا تقیه که وقتی پای جان و خون در میان باشد، نمیشود تقیه کرد.
با ضرس قاطع هم نمیتوان این نظدات در مورد اخلاقی بودن فروش کلیه را به علامه نسبت داد.
در مسائل فقهی هم، جسد و حتی قبر مؤمن احترام دارد و به راحتی نمیتوان نظر داد.
استاد رضانژاد: مباحث کلامی منحصر به مسائل اعتقادی نیست مباحث کلامی در قرون ۳ تا ۵ خیلی گسترده بود و دایره کلامی در آن زمان گسترده بود، مباحث حسن و قبحهای عقلی را در مسائل اجتماعی میتوان وارد نمود؛ برخی مبانی علمای اخلاق هم به مبانی کلامی آنها بر میگردد در مسائل فقهی هم، مباحث خاص خود را دارد.
استاد اسدی: خیلی از مسائل مثل روابط زن و مرد، ارث و … ظاهر فقهی دارد ولی ابعاد کلامی دارد کلام به معنی دفاع از دین است.
استاد اسحاقیان: چون مسئله به گونهای است که میخواهد مجوز قانونی برای جامعه ارائه کند پس خوب است که گفته شود باید به گونهای فرد تإمین شود که مجبور به فروش کلیه برای زندگی نشود نه آنکه فروش کلیه را اخلاقی کنیم و مجوز قانونی بدهیم تا شخص با فروش کلیه تأمین شود. از سوی دیگر میل واقعی هم در این کار، برخی موارد وجود ندارد چون فرد مضطر شده و ناچار به فروش شود و الا میل به فروش ندارد.
استاد شهسواری: در بحث اضرار هم فرض کنید اگر شخصی یک کلیه را بفروشد، نظم طبیعی بدن بر هم میخورد و نوعی اضرار هم از این دست ایجاد میشود. بحث قیمت گذاری بر اعضای بدن هم ممکن است گفته شود، که برای فروش به نوعی قیمت گذاری محقق می شود ولی این جا از نوع قیمت گذاری کالایی و مبادلهای نیست. بیشتر مثالها هم از نوع مضطر بودن است ولی اگر بخواهیم قانونی شود باید بر اساس کرامات انسانی عمل شود نه آنکه مجبور به تصرف در اعضای بدن شود.
استاد رضانژاد: بحث دیگر آن است که وقتی بخواهد کلیه را بدهد آیا به مسلمان بدهد یا به کافران و این انواع فروش چه حکمی دارد و فروش کلیه به چه کسی باشد؟
موضوع دیگر، سود جویی و قاچاق اعضای انسان است. برخی از انواع قاچاق اعضاء اینگونه است که قاچاقچی با اعضای بدن تجارت میکند و افراد وادار به فروش به اینها میشوند.
استاد زمانی قمشهای: در چین تبلیغ میکنند که شما وجودتان از خدا بوده و باید به خدا برسید و بعد اعضای بدن آنها با طیب خاطر خود افراد مصادره میشود و این اعمال را اخلاقی و بلکه عرفانی میدانند.
استاد شهسواری: موضوع ملکیت جنبه کلامی هم دارد البته بیشتر بحث جنبه اخلاقی دارد.
جمعبندی استاد دهقان:
چند نکته: در بحث تفکیک فقه و اخلاق باید گفت که مثلاً علامه در باب فروش کلیه نظری میتواند داشته باشد و ما این نظر را از متون ایشان استنباط کرده ، با زبان و ادبیات اخلاقی بیان میکنیم.
نکتهی بعد: دغدغه اصلی آن است که اگر بخواهیم آن را قانونی کنیم مسئله حاکمیتی و … است و ما نمیخواهیم قانونی کردن آن را نتیجه بگیریم و فقط بعد اخلاقی را بحث میکنیم و نظر ما حدسی است، حدسی از نظر علامه در این موضوع، نظر قطعی نمی دهیم .