نشست علمی “اخلاق سیاسی” برگزار شد.

نشست علمی “اخلاق سیاسی” پنج شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۸ با حضور صاحب‌نظران، محققین، طلاب و دانش‌پژوهان حوزوی و دانشگاهی در سالن اجتماعات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

در این نشست علمی حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدجواد نوروزی و جناب آقای دکتر علیرضا صدرا به عنوان کارشناسان بحث و جناب آقای دکتر مرتضی یوسفی راد به ‌عنوان دبیر علمی، در خصوص «اخلاق سیاسی» به تبادل‌نظر و بیان دیدگاه‌های خود پرداختند که متن کامل نشست در پی می آید.

 

دبیر علمی: بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین والصّلوه والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین اعوذ باللّه من الشّیطان قال اللّه تعالی (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)

خدمت همۀ اساتید محترم و سروران گرامی سلام عرض می­کنم. نشست علمی «اخلاق سیاسی» را پیش رو داریم که مجمع عالی حکمت به تدارک و طرّاحی آن بر آمدند. امیدواریم بتوانیم با حضور اساتید محترم بحث خوبی را پیرامون این موضوع ارائه دهیم. فرارسیدن ایّام مبارک دهۀ فجر انقلاب اسلامی را بر اساتید محترم و سروران گرامی تبریک عرض می­کنم.

ضرورت پرداختن به اخلاق سیاسی

همان­طور که مستحضر هستید اخلاق مدنی یا اخلاق سیاسی ضرورتی است که همۀ جوامع به آن اذعان دارند. این اخلاق یک نیاز فردی است که طبع اولیّۀ انسان آن را درک و حسّ می­کند و به ضرورت آن پی برده است. مادامی که جامعۀ مدنی و سیاسی برخوردار از اخلاق نباشد ما از این مسئله که چرا در جامعۀ دینی و اسلامی روابط و مناسبات مبتنی بر اخلاق سیاسی و اقتضائات آن نیستند رنج خواهیم برد. چرا که در ادبیات دینی و معرفتی ما بخش اعظم کمال انسان متوقّف است بر تحصیل اخلاق سیاسی و رعایت ارزش­هایی که در اخلاق سیاسی مطرح می­شود.

بنابراین هم جامعیّت دین اسلام اقتضا می­کند که در جامعۀ دینی و اسلامی توجّه ویژه­ای به اخلاق سیاسی شود و هم طبع انسان نیازمند برخورداری از اخلاق است. چنانکه امروز نیز تأیید می­شود که انسان هم به محبّت کردن نیاز دارد و هم به محبّت دیدن. اگر موضوع محبّت را از مقولۀ اخلاق اجتماعی و سیاسی بدانیم، از فطری بودن اخلاق حکایت می­کند. فلاسفه، عرفا و اهل اخلاق در متون سیاسی خود پیرامون روابط حاکمان با مردم مکتوب کرده­اند که حاکمان فراتر از رعایت عدالت باید با مردم ارتباط محبّت­گونه برقرار کنند و با آنان انس و الفت داشته باشند.

امام خمینی می­فرمایند:

اسلام احکام اخلاقی­اش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است.

بنابراین از زوایای مختلف کاملاً روشن است که  ضرورت دارد جامعۀ دینی و اسلامی ما از اخلاق سیاسی برخوردار باشد.

تعریف اخلاق

تعاریف متعدّدی از اخلاق وجود دارد که هر کدام از منظری ارائه شده است:

اخلاق به معنای پای­بندی به رفتارهای سیاسی و ارزش­های دینی.

اخلاق سیاسی مجموعه­ای از رفتارها، گزاره­ها و ارزش­گرایی­هایی همچون حقّ­جویی، عدالت­گرایی، صلح­مداری، پای­بندی به عهد و پیمان و … است.

اخلاق مدنی به معنای آن چیزی است که انسان را به سوی اتّخاذ یک رفتار مدنی متعادل سوق می­دهد.

اخلاق به معنای آن چیزی است که به تلطیف روابط انسانی در ابعاد چهارگانۀ ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با طبیعت و ارتباط انسان با هم­نوعان خود.

اخلاق آن است که هر گونه قضاوت اخلاقی در کنش­های سیاسی و مدنی مبتنی بر ارزش­های مدنی و اجتماعی باشد.

بنابراین ضروری است که بحث اخلاق سیاسی را بیش از گذشته در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران طرح کنیم تا برای آحاد مردم و بالاخصّ برای حاکمرانان سیاسی به یک دغدغه تبدیل شود.

در خدمت سه استاد محترم هستیم: جناب آقاب دکتر نوروزی، جناب آقای علیرضا صدرا و جناب آقای دکتر نجف لک­زایی. از اساتید محترم تقاضا می­کنم موضوع بحث خود را ذیل یکی از این سه پرسش ارائه دهند:

  • با فرض اینکه در گفتمان انقلاب اسلامی اخلاق سیاسی خاصّی شکل گرفته است مفاهیم اساسی این اخلاق کدام است؟
  • چرا در شرایط فعلی جامعه ارزش­های تولیدشده از کارآیی لازم برخوردار نیستند؟
  • چگونه می­توان از اخلاق سیاسی در تحکیم روابط سیاسی و مدنی و ارتباطات اجتماعی بهره برد؟

دکتر صدرا: بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین

ضمن عرض سلام حضور حضّار محترم، فاضل و فرهیخته، و با کسب اجازه از اساتید محترم و عزیزان. ایّام خجستۀ دهۀ مبارک فجر را تبریک عرض می­کنم.

پیش از پرداختن به اصل بحث لازم می­دانم یک بررسی آسیب­شناسانه انجام دهم. اگر گفته بودند یک هنرپیشۀ درجۀ سوم دیدار و سخنرانی دارد سالن پر از جمعیّت می­شد؛ امّا از بحث اخلاق سیاسی که بر ضرورت و اهمیّت آن تأکید داریم استقبالی صورت نمی­گیرد. البتّه عِدّه مهمّ نیست و عُدّه مهمّ است امّا اخلاق یک بحث عمومی است که باید در جامعه رواج داده شود. فکر می­کنم اگر کارشناسان مجمع هم شرکت می­کردند سالن پر می­شد.

باید عدم اقبال را ریشه­یابی کنیم؛ یا اخلاق برخلاف تصوّر ما مهمّ نیست، یا بحثی که ما مطرح می­کنیم اهمیّت و اثری ندارد، یا مجمع در برنامه­ریزی و اطّلاع­رسانی ضعیف عمل کرده است. ممکن است بگویید اینها ضبط و پخش می­شود، در این­صورت فلسفۀ برگزاری نشست چیست؟ می­توانیم خودمان بحث را ضبط کنیم و بفرستیم. قطعاً بحث حضوری تأثیر بیشتری دارد.

این مسئله مختصّ این جلسه نیست و به همین دلیل به آسیب­شناسی جدّی نیاز دارد. البتّه انتظار نداریم که همۀ اقشار در این جلسات شرکت کنند امّا حدّاقلّ از صاحب­نظران و فرهیختگان چنین انتظاری می­رود.

مسائل اساسی اخلاق

در بحث از اخلاق سیاسی یک پرسش اصلی داریم که  اخلاق سیاسی چه می باشد؟ با سه پرسش فرعی هم مواجه هستیم: چرا؟ چیست؟ چگونه؟ چرایی اخلاق سیاسی: ناظر به علّت و منظور و به تعبیری مبادی و غایات اخلاق سیاسی بوده یعنی موضوعیت و ضرورت و زیبایی آنها را ولو به صورت اجمالی بررسی نموده و بر می نمایاند. اینها ذاتی یعنی تکوینی آفرینش نوع انسان و اشخاص و افراد انسان ها بوده و فطری عقلی برهانی و قلبی شهودی انسانی اند. به همین سبب تنها انسان موجودی اخلاقی است. حیوانات: خصیصه یا خصلت طبیعی و فیزیولوژیک دارند؛ لذا نمی توانند سیاسی باشند. اما انسان هم اخلاقی و هم مدنی یعنی اجتماعی و سیاسی است. چون فطرت خاص انسانی عقلی و قلبی دارد. مثلا عدالت نگری، عقلی بوده و عدالت خواهی و عدالت گرایی، قلبی است.

چیستی اخلاق سیاسی: حدود کلی و احکام تفصیلی  اخلاقیات را تبیین می سازد. چگونگی اخلاق؛ به تعبیری دانش چگونگی­شناسی و فن چگونگی­سازی است؛ اینکه مظاهر اخلاق و کنش و روش یا رفتاری اخلاقی سیاسی چگونه است و چگونه و با چه سازکار و ابزار یا شیوه ای می توان اخلاق­سازی کنیم. این بیشتر کارامدی اخلاقی و ارتقاء اخلاق محض و مدنی یا اجتماعی و سیاسی است.

چرایی و چیستی را معمولاً فلسفۀ اخلاق و حکمت اخلاق می­نامند. چرایی­ها معمولاً فطری و ذاتی هستند؛ نظیر ضرورت یا بایستگی و حسن یا زیبایی و به تعبیری شایستگی عدالت، صداقت، امانت و همانند اینها که برای همگان یعنی یکایک افراد انسانی هم بایسته و شایسته بوده و هم این بایستگی و شایستگی قابل درک و دریافت است. مثلا حتی فرعون که ظلم میکرد اگر به او «ظلّام» می گفتی و یا بر فرض نسبت بدو ظلمی روا میشد، بدش می آمد، یا حتی دو یا چند نفر که با هم نقشۀ دزدی و خیانت می­کشند، می­دانند که باید بین خودشان امانت و صداقت را رعایت کنند. در غیر این صورت دوستی و همکاری اینها پا نگرفته و یا فرو پاشیده و همدیگر را لو می دهند.

نقل، وحی و شریعت چه بسا به مصداق «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع»، با هدایت خرد و به منظور کمک به عقل و فطرت بالقوه و اجمالی انسانی، عهده­دار تبیین حدود کلی («تبیان لکل شئ») و احکام تفصیلی («تفصیل کل شئ») این بایسته ها و شایسته های ذاتی و فطری است؛ مثلاً می­گوید امانت چیست، عدالت چیست، صداقت چیست و …. عقل اصل ضرورت و زیبایی را درک و طرح می­کند و نقل تحدید یعنی «تبیان کلّ شیء» می­کند و حدود ارزش­های اخلاقی را که انسان در ذات و درون فطرت خود دریافته و تجویز نموده، تبیین یا تحدید یعنی تعیین حدود کرده و احکام تفصیلی آنها را حسب مورد و با استنباط و اجتهاد دریافته و ارایه می­کند.

چگونگی­شناسی، دانش اخلاق را شکل می­دهد. در واقع یک فلسفۀ اخلاق داریم و یک دانش اخلاق. چگونگی­سازی نیز فنّ اخلاق نامیده می­شود. فنّ آن چیزی است با تبدیل دانش به راهبرد، آن را عملیاتی می­کند.

جمهوری اسلامی ایران از نظر فلسفۀ اخلاق و دانش اخلاق غنیّ و قوی هست. انقلاب اسلامی اساساً انقلاب اخلاق و ارزشهای اخلاقی است که به معنویت می انجامد. مزیّت انقلاب ما و مولّدۀ نیرو، قدرت، اقتدار و حتّی مشروعیّت و مقبولیّت ما همین اخلاق و معنویت سیاسی بوده و هست.

خوشبختانه سطح و گستره اخلاق در کشور ما پایین نیست؛ چنانکه در گاهِ بحرانهایی چون انقلاب، دفاع مقدس، زلزله، سیل و یا مثلا ماه مبارک رمضان و ایام روزه بویژه لیالی قدر و نیز عاشورای حسینی(ع) و همانند اینها، بیشتر بروز کرده و بازسازی می شود. امّا واقعیّت قضیّه این است که اخلاق، فرهنگ و معنویّت در کشور ما بدون متولّی است. نظام تشکیل داده­ایم امّا مشخّص نکرده­ایم که آیا سازمان تبلیغات متولّی این امور است یا وزارت ارشاد، حوزه علمیه قم یا دفتر تبلیغات حوزه چنین رسالتی دارند؟ با این وجود موفّقیّت­های بسیار زیادی در این عرصه به دست آورده­ایم اما آسیب­ها جدی نیز بویژه در جایی است که متولّی مشخّص نشده است. بویژه نهاد امر بمعروف و نهی از منکر که بایستی مهندسی، مدیریت و آسیب زدایی  تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی  حتی در اخلاق اقتصادی بویژه در اخلاق سیاسی انجام داده، آنگونه که بایستی بدان نقش نداده ایم. غالبا آن را در حد انتظامی تقلیل داده ایم.

رابطۀ اخلاق و سیاست

ارسطو علوم را به سه دستۀ علوم نظری و عملی اعم (از اخلاق، خانواده)  و سیاست تقسیم کرده و بنوعی اخلاق را از سیاست جدا کرده است. به این ترتیب اخلاق و سیاست دو مقوله مجزّا از هم بودند. امروز نیز اخلاق و سیاست ظاهراً دو مقولۀ مستقلّ هستند امّا در واقع اخلاق را نمی­توان از زندگی انسان نفی کرد.

اسلام نگاه کاملاً توحیدی دارد و اخلاق در درون علم مدنی جای دارد. فارابی در نظام علمی احصاء علوم، علوم و فنون را پنج قسم می داند: علم زبان، علم منطق، علم ریاضیات، علم حکمت (طبیعی و الهی) و علم مدنی. سیاست یک ساختمان است و اسکلت آن اخلاق است. رابطۀ اخلاق و سیاست رابطۀ سیرت و صورت است؛ سیرت سیاست، اخلاق است و صورت اخلاق، سیاست است. استخوان بندی جامعه و نظام سیاسی: شبکه ارزشی و اخلاقی می باشد. به مصداق: «کل یعمل علی شاکلته»؛ عمل سیاسی، بر شاکله اخلاقی سیاسی است. ارزش، بینش و منش اخلاقی درونی سیاسی موجب و موجد کنش و روش یا رفتار اخلاقی سیاسی اند. اخلاق، درون سازه سیاست است.

در تفکّر توحیدی که از اسلام گرفته شده از فارابی و خواجه نصیر گرفته تا ملا صدرا و حضرت امام خمینی(ره)؛ رابطۀ اخلاق و سیاست همان رابطۀ میان مادّه و صورت است. بنابراین اخلاق عین سیاست و سیاست عین اخلاق است؛ رابطۀ آنها همان رابطۀ دین و سیاست است. امّا این به معنای آن یک­گونگی آنها نیست. می­توان آنها را به روح و جسم تشبیه کرد. روح و جسم هر یک وجود مستقلّی دارند و دو­گونه هستند امّا در بدن ما یگانه می­شوند. اخلاق حکم روح را دارد و سیاست حکم جسم را. اینها با هم یگانه­اند و مبدأ، نظام و هدف واحدی دارند، در عین حال نباید میان آنها التقاط کرد. درون­سازۀ سیاست، اخلاق است و سازۀ اخلاق سیاست است.

اخلاق و سیاست رابطۀ تعیّن و تحصّل دارند؛ تعیّن و تشخّص سیاست به اخلاق است، تحقّق و تحصّل اخلاق به سیاست است. سیاست موانع را برطرف و شرایط تحصیل اخلاق را در جامعه فراهم می­کند و بایسته است این کار را انجام دهد. اخلاق مقوّم سیاست است. قوامبخش آن بسان داربست سیاست بوده و شایسته است باشد. اخلاق بایسته، سیاست شایسته تولید کرده و سیاست شایسته، اخلاق شایسته می طلبد و ایجاب و ایجاد می سازد؛ به ویژه با رفع موانع و ایجاد شرایط مناسب از آزادی و عدالت و کارآمدی و پیشرفت برای ترویج و تحقق فضایل اخلاقی است.

درس اخلاق امام را معمولاً تعطیل می­کردند زیرا می­دانستند که این اخلاق، سیاست را می­طلبد و معطوف به سیاست است. امام معتقد بودند که اگر سیاست شرایط را فراهم و موانع را رفع نکند اخلاق در جامعه شکل نخواهد گرفت و اگر شکل بگیرد به صورت منزوی، فردی و جزئی است و به جریان و به اصطلاح گفتمان رایج تبدیل نخواهد شد.

دانش اخلاق به مکارم اخلاقی، معروفات و منکرات، هنجارها و ناهنجاریها و ارزشها و ضد ارزشها و به تعبیری منجیات و مهلکات اخلاقی و ضد اخلاقی می­پردازد. شبکه­ای اخلاقی است که شاکلۀ سیاست را تشکیل می­دهد؛ عمل سیاست بر شاکلۀ اخلاق است. میان اخلاق و معنویّت نیز همین رابطه برقرار است. در مدل صدرایی معنویّت روح اخلاق بوده و اخلاق روح سیاست است، اخلاق جسم معنویّت بوده و سیاست جسم اخلاق است و اینها با هم جامعه را اداره می­کنند. چه اخلاق مدنی؛ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، فردی، جمعی اعم از خانوادگی و گروهی و اجتماعی فروملی، ملی و فراملی امتی تا بین المللی و جهان است.

دلایل ناکارآمدی ارزش­های تولیدشده در شرایط فعلی جامعه

یک اصل طلایی وجود دارد که از حضرت علی(ع) حتی توماس هابز در حاکمیت مطلقه هم بدان تاکید دارند. این اصل عبارت است از اینکه؛ «آنچه در حقّ خود می­پسندی در حقّ دیگران هم بپسند» و «هر چه را در حق خود نمی­پسندی در حقّ دیگران هم نپسند». این نقطۀ آغاز و کف اخلاق، و یک ملاک عمل عینی است. این اصل انسان را از منیّت، حبّ ذات و حبّ نفس که رأس کلّ خطیئه بوده بیرون می­آورد. خودخواهی، خودبرتربینی و افزون­طلبی منشأ تمامی بی­اخلاقی­ها است؛ اعمّ از اینکه در سطح فردی بوده یا جناحی یا ملّی و فراملی باشد. آمریکا دچار خودبرتربینی ملّی است و دولت و ملّت خود را برتر می­داند.

ما از خودبرتربینی فردی درآمده­ایم و گرفتار خودبرتربینی جناحی شده­ایم. هر کس جناح خود و طرفدارن خود را چه بسا برتر می­داند. گرچه خطاکار باشد. اعراب جاهلیّت می­گفتند برادرم برادرم است ولو گناهکار باشد، امّا پیامبر(ص) فرمودند اصل بر این است که او بر حقّ باشد. «کونوا للمظلومین عونا» ولو دشمن­تان باشد و «کونوا للظّالمین خصما» ولو برادرتان باشد. اینها اخلاق را اوج می­دهد و انسان را از خود پسندی بیرون می­آورد. و بخدا خواهی تا خدای گونگی می رساند.

به قول شیخ بهایی در چاه طبیعت خود مانده­ایم، در حالی که برای سریر عزیزی مصر آفریده شده­ایم. منظور از چاه طبیعت همان خود است که تمام رذائل و مفاسد از آن نشأت می­گیرد. قدرت، ثروت و شهرت ابزار هستند و اگر برای غیرخواهی و خیرخواهی باشد خیر و عین فضیلت و اخلاق و موجب سعادتند. امّا اگر برای خودمان باشد قدرت، ثروت و شهرت برای قدرت، ثروت و قدرت بوده تا چه رسد باینکه یا برای سلطه باشد، نتیجۀ معکوس خواهد داشت. این رذیلت بوده و موجد شقاوتند. مثلاً نمایندگی مجلس اگر برای خودمان باشد رذیلت است، امّا اگر هدف واقعی ما از نمایندگی مجلس، وزرات، ریاست و مانند اینها حقیقتا خدمت به دیگران، غیرخواهی و خیرخواهی باشد عین فضیلت و اخلاق است. مشروط بر اینکه ظاهرسازی نبوده که چه بسا این چنین است.

آنان که اخلاق و سیاست را از هم جدا می­کنند قدرت، ثروت، نمایندگی مجلس و … را رذیلت و مثلا کنار کشید از اینها و مسجد رفتن، نماز خواندن و … فضیلت می­دانند. چنین چیزی درست نیست. قدرت، ثروت و شهرت اگر در خدمت فضیلت باشد، خیر و خوبی و اخلاق و تخلق است و اگر برای نفس خودش باشد عین رذیلت است.

این مسئله به یک اصل سابق از خود باز می­گردد که اصل پایه است. امام علی(ه) بعد از جریان ثقیفه فرمودند: «لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ». باید نگاه کنیم سیاست، قدرت و ثروت امانت است یا امتیاز. اگر امتیاز بدانیم در واقع برای خودمان دانسته­ایم و وقتی پای خود به میان بیاید حتّی اگر هر کار خوبی هم جبرا و از روی ترس یا طمع بوده فضیلت نخواهد بود.

پس اصل بر این است که همه چیز را امانت ببینیم. از جمله قدرت، ثروت، شهرت را امانت بدانیم برای خدمت. بایسته بوده برای این خیرات شایسته، تدبیر و تلاش نمود. اگر اینها را امتیاز ببینیم یا برای خود است اعمّ از خود فردی، باندی، خانوادگی، جناحی و حتّی خود ملّی، ضد اخلاقی است. سردار سلیمانی نه برای خود نفسانی و غریزی بلکه چون برای خود فطری انسانی، ایمانی و ایزدی رفته بود، سردار دل­ها شد.

باز هم تکرار می­کنم انقلاب اسلامی بسیار موفّق بوده امّا چون اساس این انقلاب بر اخلاق بنا شده است اگر یک آسیب هم ببیند خیلی بزرگ است. نسبت نظام­های اخلاقی و ایدئولوژیک با نظام­های غیراخلاقی مانند نسبت بادکنک است با لاستیک ماشین؛ لاستیک ماشین وقتی پنجر می­شود باد آن به تدریج خالی می­شود. امّا یک بادکنک با کوچکترین تلنگر می­ترکد. اگر معنویّت و اخلاق آسیب ببیند برای نظام­های اخلاقی بسیار خطرناک است، به ویژه نظام ما که قدرت­مان از آن است و دنیا ما را با آن می­شناسد.

تأکید می­کنم که معنویّت مقدّم بر اخلاق است. غزّالی اخلاق را بر معنویّت مقدّم می­کند و معتقد است اخلاق باعث می­شود انسان رشد کند و به معنویّت برسد. به این ترتیب دیدگاه وی به درون­گرایی منتهی می­شود. امّا امام معنویّت را بر اخلاق مقدّم می­کند. به تعبیر مولی متقان علی(ع): «زاهدان شب و شیران روز» بلکه برای شیران روز است نه بر عکس. باید تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی را دنبال کنیم. معنویّت یک امر درونی و اخلاق ناظر به روابط اجتماعی است. امّا در تفکّر امام معنویّت باید در روابط اجتماعی بروز کند.

برخی ناکامیهای  جمهوری اسلامی در این عرصه ناشی از نبود نیرو و نهادی متولّی کارآمد؛ بهره ور و اثربخش است. اگر این مباحث متولّی پیدا کند و مهندسی و مدیریّت و آسیب شناسی و آسیب زدایی درست و دقیقی در این زمینه صورت بگیرد، کارآمدی، قدرت و اقتدار ما اوج خواهد گرفت. پیشرفت هر چه فراتر با هزینه هر چه کمتر خواهیم نمود. در گام دوم با چالش کارآمدسازی ملی بویژه دولت سازی کارآمد، راهبرد الگوسازی پیشرفت و چشم انداز تمدّن­سازی نوین اسلامی، لازم است که مقدّم برتوسعه اقتصادی، توسعه و تعادل سیاسی، تعالی فرهنگی؛ معنویّت و اخلاق را جدّی بگیریم. زیرا معنویّت و اخلاق روح و موتور حرکت ما است. معنویّت و اخلاق است که قدرت تولید می­کند. معنویّت و اخلاق حاج قاسم بود که او را به این درجه رساند؛ گرچه در صحنۀ نظامی که معمولاً خشن است. به تعبیری اینها بترتیب سبب مادی یا ابزاری، سبب صوری یا ساختاری و راهبردی و سبب فاعلی-غایی ما و پیشرفت مدنی ما می باشند. سعادت مدنی ملی و امتی تا جهانی ما، در گرو این کارگذاری اخلاقی مدنی است.

راهبردهای ارتقاء اخلاق سیاسی در جامعه

در گام دوم باید با استفاده از ذخایری فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی که در اختیار داریم معنویّت و اخلاق را از حالت عدم تولّی بیرون آورده و هر چه بیشتر ارتقا دهیم.

فارابی در مبحث علم مدنی کتاب احصا علوم  می­گوید: «علم مدنی از افعال و رفتار ارادی صحبت می­کند و از آن ملکات، اخلاق، سجایا و عاداتی که افعال و رفتار ارادی از آنها سرچشمه می­گیرند».

روح کنش­ها و واکنش­های ما ارزش­ها، بینش­ها و منش­های درونی هستند. فارابی اخلاق را در درون سیاست می­برد. کنش و رفتار سیاسی ما از اخلاق سیاسی، ارزش­های سیاسی، بینش سیاسی و منش سیاسی ما سرچشمه می­گیرد. وقتی من دستم را بالا می­برم در واقع این نفس و ارادۀ من است که دست را بالا می­برد. نفس، مدیر بدن است و فکر مدبّر نفس است. ارزش­های سیاسی از افکار و ایده­های سیاسی ناشی می­شوند، در منش و اخلاق تجلّی پیدا می­کند و در کنش و رفتار خود را بروز می­دهند.

فارابی در ادامه می­گوید: «علم مدنی همچنین از هدف­هایی که این افعال برای رسیدن به آنها انجام می­شود یاد می­کند و بیان می­دارد:

۱٫چه ملکاتی برای انسان شایسته است»؛ یعنی ابتدا باید روشن کنیم شهروند شایسته و طراز ایرانی جمهوری اسلامی چه شاخصه­ها و ویژگی­هایی دارد، از مردم ایران چه انتظار اخلاقی­ای داریم.

۲.«از چه راهی می­توان زمینۀ پذیرا شدن این ملکات را در انسان فراهم کرد». نمی­توان اخلاق را تحمیل کرد، باید کاری کرد که خود مردم از آن استقبال کنند. خودشان بفهمند که اخلاق ضرورت و نیاز آنها است و آن را دنبال کنند.

۳٫«چه راهی را باید دنبال کرد تا این ملکات در وجود آدمی پایدار شود؛ بعد از ایجاد آنها را حفظ کنیم».

بنابراین فارابی ابتدا از مبانی اخلاقی صحبت می­کند و بعد به کنش­ها می­پردازد که در سیاست تجلّی پیدا می­کند و خود را در رفتار سیاسی نشان می­دهد. سپس برای رسیدن به هدف که همان گام دوم تمدّن­سازی، جامعه­سازی و حکومت­سازی است سه راهبرد ارائه می­کند:

۴٫باید در جامعه مهندسی اخلاقی، نهادسازی، نظام­سازی و هنجارسازی اخلاقی صورت گیرد. واقعیّت این است که جامعۀ ما در این زمینه با خلأ جدّی مواجه است. یک مرکز متولّی برای مدیریّت و سازمان­دهی این امر وجود ندارد. ستاد مرکزی و سراسری ملی نیاز است.

این نکته را هم باید مدّ نظر قرار دهیم که اخلاق با اقتصاد متفاوت است. امام صادق(ع) می­فرمایند بسان باغبان که گل پرورش می دهد، دولت باید شرایط را برای اخلاق فراهم و موانع را برطرف کند و این خود مردم هستند که باید بپذیرند نه اینکه بر آنها تحمیل شود. مهندسی و معماری به معنای سازمان­دهی کردن شرایط است و ما در این زمینه با ضعف و آسیب جدّی مواجه هستیم. در این ۴۰ سال از منابع قبلی که طیّ ۱۴۰۰ سال ذخیره شده استفاده کرده­ایم بدون اینکه کمتر بازتولیدی داشته باشیم. اکنون باید تولیدکننده باشیم و لازمۀ آن این است که مهندسی و معماری کنیم.

۲- مدیریّت و یافتن راهی برای اینکه اخلاق به گونه­ای شایسته در انسان و گروه های اجتماعی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جامعه نهادینه شود. همان­طور که تولید و صادرات و واردات کارایی نیاز به زمینه­سازی دارد. فرهنگ، معنویّت و اخلاق نیز این­گونه هستند. ما فرهنگ، معنویّت و اخلاق را از حیث نظری درون سیاست قرار داده­ایم. ولی از حیث عملی به گونه­ای عمدتا اخلاق و معنویت را با این ذهنیت که تحمیلی نبوده به حال خود رها کرده ایم؛ چنانست که گویی در حوزه خصوصی  برده ایم. غرب هم اخلاق و معنویّت را به طور کلّی نفی نمی­کند ولی آن را به حوزۀ خصوصی محدود می­کند. دولت و نظام سیاسی و سیاست متولّی امنیّت و نظم و نظام و حداکثر اقتصاد است و با اخلاق و معنویت کاری ندارد.

ما در ترویج اخلاقی و معنوی نیرو و نهاد متولّی و مباشر و ستادی مسئول نداریم. اگر کسی هم متولّی این امر شود یا در حد نصیحت کردن و سخنرانی بوده یا به دنبال تحمیل کردن است. در حالی که به جای سخنوری یا تحمیل کردن باید زمینه و شرایط را فراهم کرد تا هر کس خودش به سمت اخلاق کشیده شود. موانع آن را نیز بر طرف ساخت. بر همین اساس است که خداوند خطاب به پیامبرش می­فرماید: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» و «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ». بلاغ نه صرفاً به معنای ابلاغ بلکه به معنای به بلوغ رساندن است. امّا برای این کار باید شرایط را فراهم و موانع را برطرف کنیم.

پیگیری این راهبردها امکان­پذیر نیست مگر زمانی که حکومتی شکل بگیرد و سیاست­گذاری انجام شود. در این راستا، فارابی حکومتی را معرّفی می­کند که از طریق جریان­سازی و نهادسازی افعال، سنن و ملکات ارادی را که در پرتو آن سعادت حقیقی تحقّق می­یابد در مردم نهادینه می­کند. چنین حکومتی حکومت فاضله است.

فارابی از فلسفه نیز سخن می­گوید و معتقد است که فلسفه از مبادی، چرایی و چیستی بحث می­کند. دانش عهده­دار بحث از چگونگی عینی است و فنّ اخلاق و فنّ سیاست به چگونگی­سازی عملی می­پردازد.

به تعبیر وی علم و فلسفۀ سعادت دارای دو بخش است: در یک بخش به سعادت می­پردازد. اخلاق خیر است، خیر خیرات و خیر نهایی سعادت است. حقیقت سعادت: فرح، سرور و بهجت است.  ماهیت آن شادی، شادمانی، کامیابی و همانند اینهاست. واقعیت آن آسایش بدنی همگانی، اعتدال فکری و ملی و آرامش باطنی مدنی می باشد. بدین منظور به تصریح فارابی علم مدنی در این راستا به شمارش افعال، رفتار، اخلاق و عادات ارادی کلّی که لازم است در شهرها و میان ملّت­ها رواج پیدا کرده می پردازد. اینها سنن فاضله هستند و چنین جامعه­ای به سمت سعادت پیش می­رود.

کتاب فصول منتزعه فارابی بزرگترین و جامع­ترین اثر در زمینۀ آسیب­شناسی سیاست است. فارابی معتقد است جامعه نیز مانند بدن بیماری و صحّت دارد. وی مرض جامعه را که عبارت از نارسایی و ناسازواری بوده را ناشی از بد اخلاقی و بیماری نارسایی و ناسازواری اخلاقی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فردی، جمعی و اجتماعی می داند.  برای نمونه در اقتصاد مسائلی نظیر احتکار، گران­فروشی، رشوه که باعث بروز مشکل در جامعه می­شوند، بیشتر ریشه بد اخلاقی اقتصادی دارد. در کشور ما اگر گران­فروشی، احتکار صورت نگیرد مشکلی نخواهیم داشت زیرا هیچ کمبودی نداریم و همه چیز در بازار به وفور یافت می­شود. بنابر این نیازمند اعتلای اخلاق اقتصادی هستیم؛ البته منافاتی با ارتقای کارآمدی ساختاری و سیاست اقتصادی ندارد که از این حیث دچار برخی نارسایی ها و ناسازواری ها است.

به تعبیر وی: «کذلک اذا انحرفت المدینه فی اخلاق اهلها عن الاعتدال، فالذی یردّها الی الاستقامه و یحفظها علیهاهو المدنیّ».

در جامعه این فرهنگ است که دچار بیماری می­شود، ساختار را به هم می­ریزد و کنش­ها، افعال و رفتار ما را تحت تأثیر قرار می­دهد. بنابراین به منظور برخورد آسیب­شناسانه باید آسیب­شناسی و آسیب­زدایی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی صورت گیرد تا بر اساس آن ساختارها اصلاح شوند و گام دوم را محکم­تر برداریم.

دبیر علمی: از آقای دکتر صدرا تشکّر می­کنیم. از نظر ایشان متون اخلاقی ما معرّف اخلاق اسلامی است. اساس اسلام بر مدنیّت و توجّه ویژه به اجتماع و زندگی مدنی است. اگرچه برخی از کمالات از طریق عبادات تحصیل می­شوند تکمیل آن در جامعه و با رعایت عدالت و فراتر از آن ارتباط بر اساس انس و الفت است. به رغم تأکیدات دین اسلام در مورد رعایت نظم و حقوق مردم متأسّفانه ما در این زمینه ضعف جدّی داریم. مردم به فردگرایی روی آورده­اند و حاکمان دچار طمع­ورزی، منفعت­طلبی، خودخواهی و … شده­اند، حال آنکه این دقیقاً برخلاف آموزه­های دینی ما است. باید در این زمینه آسیب­شناسی و ریشه­یابی جدّی صورت گیرد. از آقای دکتر نوروزی می­خواهیم که این مسئله را نیز مدّ نظر قرار دهند.

دکتر نوروزی: اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد

من هم از مجمع عالی حکمت اسلامی تشکّر می­کنم که در آستانۀ دهۀ فجر و نخستین سال گام دوم انقلاب اسلامی که در بیانیّۀ مقام معظّم رهبری انعکاس یافته، نقش اخلاق و اخلاق سیاسی را به عنوان یک مسئلۀ مهمّ موضوع بحث این نشست قرار داده است.

دهۀ فجر انقلاب اسلامی را محضر همۀ حاضران در جلسه تبریک عرض می­کنم. از فرمایش بسیار ارزشمند استاد بزرگوار جناب آقای دکتر صدرا و نکاتی که در فرمایش جناب آقای دکتر یوسفی بود استفاده کردم.

با توجّه به پرسش­هایی که جناب آقای دکتر یوسفی مطرح فرمودند به نظرم موضوع این نشست را می­توان از منظرهای مختلفی مورد بحث و بررسی قرار داد. بسیاری از مباحث مبنایی و بنیادینی که شالودۀ این مسئله را مورد بررسی قرار می­دهد در فرمایش جناب آقای دکتر صدرا منعکس بود و به نظرم مبانی این مباحث قلمداد می­شود. من از منظر دیگری این مسئله را مورد بحث و بررسی قرار خواهم داد و بیشتر به بسترهای اجتماعی این مسئله می­پردازم. با توجّه به اینکه به نظرم می­رسد این پرسش­ها بیشتر ناظر به موقعیّتی است که امروز در آن قرار داریم؛ یعنی انقلاب اسلامی و در آستانۀ مقوله­ای مهمّ به نام انتخابات.

مفاهیم اساسی اخلاق سیاسی در نظام جمهوری اسلامی

با تأکید بر مباحث مبنایی جناب آقای دکتر صدرا نکاتی را به عنوان مقدّمۀ بحث عرض می­کنم:

با تأمّل در زندگی حضرت امام ـ به عنوان بنیان­گذار نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران ـ در می­یابیم که اخلاق و سیاست واقعاً در هم تنیده هستند. کما اینکه استاد هم اشاره فرمودند حتّی درس اخلاق حضرت امام با سیاست و مبارزۀ با رژیم پیوند دارد. ظهور انقلاب اسلامی در واقع ظهور تمامی ابعاد اسلام در حوزۀ اعتقادات، اخلاق و احکام است و آنچه در عرصۀ اجتماعی و سیاسی ظهور و بروز بیشتری دارد و می­تواند موتور محرّک جامعه قلمداد شود طبیعتاً بُعد اخلاقی است.

به عبارت دیگر مثل بسیاری از دانش­های رایج در حوزه­های علمیّه از جمله فقه که عمدتاً بُعد فردی آنها برجسته شده بود و انقلاب اسلامی تلاش کرد آنها را در جامعیّت­شان و به ویژه در ابعاد اجتماعی برحسته سازد، اخلاق نیز با انقلاب اسلامی در عرصۀ جامعه ظهور و بروز یافت.

بر همین اساس، طبیعتاً شاهد شکل­گیری مفاهیم جدیدی نظیر اخوّت و … هستیم که ضمن اخلاقی بودن به شدّت سیاسی هستند. به این ترتیب اسلام در حالی که سیاست آن با اخلاق، فقه و عقاید در هم تنیده هستند وارد میدان و عینیّت خارجی جامعۀ ما شد. با یک نگاه دانشی شاهد شکل­گیری مفاهیم جدید در عرصۀ انقلاب اسلامی هستیم که برآمده از یک تحوّل عظیم به نام انقلاب هستند.

آسیب­شناسی ارزش­های تولیدشده در عرصۀ انقلاب اسلامی با تأکید بر مقولۀ انتخابات

اکنون بعد از گذشت ۴ دهه اگر روند تحوّلات فکری، سیاسی و اجتماعی­مان را مورد تأمّل قرار دهیم و فراز و نشیب مقوله­ای به نام اخلاق سیاسی را روی یک منحنی ترسیم کنیم، جایگاه امروز ما کجاست؟ به تعبیر دیگر، آیا مفاهیم بازتولیدشده توسّط انقلاب اسلامی بعد از گذشت ۴ دهه همچنان پویایی و حیات را دارد؟ اگر نه چه باید کرد؟

همچنان که جناب استاد صدرا هم فرمودند با بررسی وضعیّت امروز می­بینیم که انقلاب اسلامی گام­های بلندی را در نهادینه کردن ارزش­های اخلاق سیاسی برداشته است. امّا من با تفکیک عرصه­های مختلف زندگی به طور ویژه به مقولۀ انتخابات می­پردازم که می­تواند مصداق روشنی برای بحث ما باشد.

تلقّی من این است که با توجّه به ارزش­های برآمده از انقلاب اسلامی که در درون جامعه پویایی و حیات داشت، بدون تردید انتخابات در دهۀ نخست نسبت به امروز اخلاقی­تر و در چارچوب احکام و ارزش­ها بود. امروز بعد از گذشت ۴ دهه به نظر می­رسد که اخلاق در این مصداق خاصّ کم­رنگ­تر شده است. وگرنه جناب آقای دکتر صدرا به مصادیقی اشاره کردند که در آنها شاهد اوج اخلاق هستیم نظیر آنچه که در مورد سپهبد شهید سلیمانی صورت گرفت یا ابراز عواطف، همکاری و اخوّتی که در بسیاری از حوادث سیاسی و اجتماعی در جامعۀ ما برانگیخته می­شود.

به منظور آسیب­شناسی مقولۀ انتخابات به عنوان یک مصداق مشخّص، پاره­ای از مشکلات، مورد اشاره قرار گرفت نظیر فقدان مدیریّت، فقدان یک نهاد و ساختاری که متولّی این امر باشد؛ امّا من به پاره­ای از عوامل سیاسی و اجتماعی و بسترهای اجتماعی اشاره خواهم کرد که می­تواند این آسیب را در جامعۀ ما ایجاد یا تشدید کند.

تلقّی من این است که همۀ ما به آسیب­های انتخابات در نظام جمهوری اسلامی ایران اذعان داریم. بخشی از این آسیب­ها به خود افراد بازمی­گردد، از این جهت که اخلاق در وجود آنها نهادینه نشده و به صورت ملکه درنیامده است. بخشی از آسیب­ها نیز ممکن است به عوامل سیاسی و اجتماعی بازگردد.

ما انتخابات را به عنوان یک پدیده و مقوله که بخشی از مؤلّفۀ فرهنگ غرب است به جامعۀ خودمان وارد کردیم بدون اینکه اخلاق متناسب با آن را تولید و فرهنگ­سازی کنیم. این پدیده از فرهنگ دیگری وارد جامعۀ ما شده و پیوست فرهنگی و اخلاقی­اش را نیز به تدریج با خود به همراه آورده است. به عبارت دیگر، بخشی از این آسیب فرهنگی که در جامعۀ وجود دارد به بسترهای سیاسی و اجتماعی و کنش و رفتار بازمی­گردد و بخش دیگر آن به مبانی فکری و عملی بر اساس شاکله.

در اینجا به بسترهای سیاسی و اجتماعی می­پردازم و این نکته را مورد تأکید قرار می­دهم که در جامعۀ ما به تعبیر آقای دکتر صدرا یا به دلیل عدم وجود متولّی و نهاد مسئول یا به هر دلیل دیگر اخلاق انتخاباتی را به عنوان یک مسئله در درون جامعه ایجاد، نهادینه و روال­مند نکرده­ایم تا هر فردی که وارد این عرصه می­شود بر اساس چارچوب­های اخلاقی رفتار کند. از آنجا که جامعه در خلأ رفتار نمی­کند از اخلاق انتخابات در غرب الگوبرداری می­کنیم.

آسیب شناسی برخی از معضلات اخلاقی

بنابراین در مقام آسیب­شناسی پاره­ای از معضلات اخلاقی می­توان به طور مشخّص به سه عامل اشاره کرد:

۱- عوامل اندیشه­ای و شاکله­ای: به این معنا که افراد دچار خلأهای اخلاقی هستند و اخلاق اسلامی در وجود آنها به ملکه تبدیل نشده است.

۲- عوامل نهادی و ساختاری: به این معنا که در جامعۀ ما نهادهای مسئول و متولّی وجود ندارد و در حقیقت ما فاقد سیستم­ها و نهادهایی هستیم که با این آفت­ها و آسیب­ها مقابله کند.

۳- عوامل کنشی و رفتاری و بسترهای سیاسی و اجتماعی: خلأ فکری و عدم توجّه به تربیت اخلاق سیاسی سبب می­شود که افراد به سمت پاسخ­های موجود و حاضر گرایش یابند و این پاسخ­ها پیوست فرهنگی و اخلاقی غرب را با خود به همراه دارند. این امر موجب شده که انتخابات به عنوان عامل نشاط و پویایی جامعه که می­تواند انرژی تازه در درون نظام سیاسی ما بدمد آسیب­هایی به وجود آورده است و ما همواره باید مترصّد آن باشیم که این آسیب­ها به ارکان نظام اسلامی و مبانی فکری آن خللی وارد نسازد.

در پایان به این نکته اشاره می­کنم که انتخابات یا رفتارهای سیاسی همواره مبتنی بر یک نظام اخلاقی است. این نظام اخلاقی گاهی برآمده از اسلام، ارزش­های دینی و اصول عقلانی اخلاقی بدیهی است که دین آنها را تبیین می­کند. در این صورت اخلاق سیاسی با محوریّت انتخابات با واقع کاملاً مطابقت دارد چون اصول اخلاقی آن مطابق با عقل و تبیین دین است. ولی از این نظر که هر الگوی سیاسی اعمّ از اخلاق قدرت­محورانه یا اخلاق برگرفته از اصول و مبادی اندیشۀ غربی و اندیشۀ سکولار اخلاق خاصّ خود را دارد انتخابات می­تواند اخلاق دیگری نیز داشته باشد که اگر از منظر اسلامی مورد توجّه قرار بگیرد ضدّ اخلاق و جدایی سیاست از اخلاق است و ما آن را مباین و معارض با دین می­دانیم.

بنابراین به منظور حفظ کارآیی اخلاق و نشاط و استمرار مفاهیم اخلاقی تولیدشده در سایۀ انقلاب اسلامی، لازم است همواره رصدگری و آسیب­شناسی صورت گیرد و به تبع آن راهکارهای برون­رفت از این آسیب­ها شود.

دبیر علمی: از جناب آقای دکتر نوروز تشکّر می­کنیم. ایشان در پاسخ به پرسش نخست فرمودند که انقلاب اسلامی مفاهیم خاصّی نظیر اخوّت را تولید کرده است. در پاسخ به این پرسش که چرا در شرایط فعلی جامعه ارزش­های تولیدشده از کارآیی لازم برخوردار نیستند به سه عامل فکری، نهادی و ساختاری، و بسترهای سیاسی و اجتماعی به عنوان سه آسیب در این زمینه اشاره کردند.

اگر یکی از کارکردهای اساسی سیاست برقراری نظم و امنیّت است که در اولین نگاه، به امور بیرونی انصراف دارد، جمهوری اسلامی با بن­مایه­های اسلامی خود باید علاوه بر نظم و امنیّت بیرونی به نظم و امنیّت درونی توجّه کند. یکی از بهترین عناصری که می­تواند نظم و امنیّت را در روابط و تعاملات مدنی برقرار کند اخلاق و توجّه به ارزش­های معنوی است. چرا جامعۀ ما دچار این فقدان است و از یک­سو رویکردهای فردگرایانه و افراطی تقویت می­شود و از سوی دیگر روحیۀ منفعت­طلبی، طمع­ورزی، خودخواهی و احیاناً تجاوز به حقوق مردم؟

اینکه آقای دکتر صدرا فرمودند هیچ نهادی متولّی اخلاق سیاسی نیست این پرسش را به وجود می­آورد که با توجّه به اهمیّت نظم و امنیّت درونی، چرا در جمهوری اسلامی نهاد خاصّی متولّی این امر نیست؟

از جناب دکتر نوروزی نیز این پرسش را دارم که چرا برای انتخابات و سایر مقولات اجتماعی اخلاق خاصّی تولید نکردیم و اجازه دادیم الگوهای بیرونی بر آنها حاکم شود.

در خدمت آقای دکتر لک­زایی هستیم.

دکتر لک­زایی: سلام علیکم و رحمت الله

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین

بررسی کارنامۀ جمهوری اسلامی ایران در بحث اخلاق سیاسی

اخلاق سیاسی مرکّب از دو کلمۀ اخلاق و سیاست است. بحث پیرامون این مسئله وجوه مختلفی دارد:

وجه اول: ممکن است رابطۀ علم اخلاق و علم سیاست مورد نظر ما باشد و بخواهیم نسبت میان این دو علم را مورد بررسی قرار دهیم.

وجه دوم: ممکن فعل اخلاقی و فعل سیاسی مدّ نظر ما باشد و به دنبال بررسی نسبت میان افعال اخلاقی و افعال سیاسی باشیم.

افعال سیاسی نیز خود بر دو گونه است: افعالی که توسّط کارگزاران و نهادهای سیاسی پیگیری می­شود، و افعالی که توسّط مردم و نخبگان به عنوان کنش­گران عرصۀ سیاست پیگیری می­شود.

وجه سوم و چهارم می­تواند ترکیبی باشد؛ یعنی علم اخلاق با فعل سیاسی یا علم سیاست با فعل اخلاقی. البتّه طبیعتاً زیرساخت بحث از افعال سیاسی و اخلاقی دانش اخلاق و دانش سیاست است.

بررسی کارنامۀ جمهوری اسلامی ایران نشان می­دهد که در وجه اول یعنی علم اخلاق و علم سیاست و نیز گرایش جدیدی به نام دانش اخلاق سیاسی وضع متفاوتی داریم. در مورد علم اخلاق علمای اخلاق باید نظر بدهند. در علم سیاست، بخش مطالعات سیاسی اسلامی رشد خوبی داریم، امّا در اخلاق سیاسی ـ به عنوان یک دانش ـ ضعیف هستیم. متونی که در عرصۀ اخلاق سیاسی تولید شده اندک است و علاوه بر این حتّی گرایشی به نام اخلاق سیاسی در دانشگاه­های ایران و در حوزۀ علمیّه وجود ندارد چه رسد به یک رشتۀ مستقلّ.

البتّه بیش از حدود ۱۰ سال است که با مشارکت اساتید حاضر در این جلسه و اساتید دیگر، در مراکز مختلف قم و حتّی در کارگروه ویژۀ تحوّل علوم سیاسی که در زیرمجموعۀ کارگروه تحوّل علوم انسانی در تهران تشکیل شده است به طور مکرّر بحث تأسیس گرایش علمی اخلاق سیاسی را پیشنهاد کرده­ایم ولی پذیرفته نشده است.

بنابراین به لحاظ دانشی وضعیّت ما قابل مطالعه است و پاسخ همین است که عرض کردم.

در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا اخلاق و سیاست با هم ارتباط دارند؟ اگر این دو پدیده هیچ ارتباطی با هم ندارند طرح این بحث موضوعیّت ندارد، و اگر با هم ارتباط دارند چرا با گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی تأسیس گرایشی با عنوان اخلاق سیاسی نه تنها مورد استقبال قرار نمی­گیرد بلکه در مقابل آن مقاومت می­شود.

هر دانشی اضلاع مختلفی دارد و دانشمندان و نخبگان تنها یک ضلع دانش را تشکیل می­دهند. یک ضلع دانش مردم هستند و ضلع دیگر آن دولت (سامانۀ ادارۀ جامعه) و نظام سیاسی است. در زمینۀ اخلاق سیاسی هیچ مطالبه­ای وجود ندارد و حتّی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز تا کنون هیچ مطالبه­ای در زمینۀ آموزش یا پژوهش مرتبط با اخلاق سیاسی نداشته است. جناح­ها، احزاب و گروه­های مختلف نیز تا کنون به این خلأ توجّه نکرده­اند.

بیشترین ادبیات تولید­شده در عرصۀ اخلاق سیاسی ابتدا از سوی حضرت امام است و بعد از سوی مقام معظّم رهبری. بیشترین توصیه­ها، تذکّرات، اهتمام و توجّه به اخلاق سیاسی و اینکه کارگزاران ما باید به این اخلاق توجّه داشته باشند از سوی رهبران انقلاب ارائه شده است ولی نه در حوزه و نه در دانشگاه به دانش تبدیل نشده است.

رابطه اخلاق و سیاست

امّا اخلاق و سیاست با هم ارتباط دارند. هم علم اخلاق با علم سیاست ارتباط دارد و هم افعال اخلاقی با افعال سیاسی ارتباط دارند. اساساً متفکّران ما از قدیم الایّام فلسفۀ تشکیل دولت را گسترش فضایل دانسته و در متون  خود بر این مسئله تأکید کرده­اند. دولت تشکیل می­شود تا خیرات مشترک را در جامعه گسترش دهد. خیرات مشترک عبارت­اند از: عدالت، امنیّت و فضایل. استدلال آنها این است که فضایل اخلاقی تحقّق پیدا نمی­کند مگر در اجتماع. اگر انسان خودش باشد و خودش شجاعت، عفّت، صداقت، اخلاص و … بی­معناست.

فردی را در نظر بگیرید که از ترس دروغ گفتن ۳۰ سال با دیگران صحبت نکرده است. ملکۀ صداقت در چنین کسی شکل نگرفته و نمی­توان او را صادق دانست. صداقت آن است فرد در جامعه حضور داشته باشد و در تعامل با دیگران دروغ نگوید. یا کسی را که تمام عمر در خانه مانده تا چشم­اش به نامحرم نیفتد نمی­توان عفیف دانست. زیرا عفّت وجهی است که فرد در تعامل با دیگران باید به آن برسد به گونه­ای که حتّی اگر به قدرت و ثروت برسد به فساد گرایش پیدا نکند.

بنابراین اوصاف اخلاقی تحقّق پیدا نمی­کند مگر در جامعه. تحقّق جامعه نیز بدون تشکیلات سیاسی مقدور نیست. قدرت سیاسی به کمک مردم جامعه را به وجود می­آورد، تداوم می­بخشد و حفظ می­کند. پس فلسفۀ اصلی تأسیس دولت عبارت است از گسترش خیرات، مبارزه با شرور، رشد فضایلی نظیر عدالت، امنیّت، صداقت، وفای به عهد و تمام آنچه که جنود عقل نامیده می­شود. حضرت امام در شرح حدیث جنود عقل و جهل این موارد را تنظیم و ارائه کرده است.

بر همین اساس است که حکمای ما برای شناخت انسان اهمیّت زیادی قائل شده­اند. از نظر آنها انسان به لحاظ آفرینش ویژگی­هایی دارد و اگر تربیت نشود به راه شرّ خواهد رفت. برای اینکه انسان به خیرات بپردازد و به فضایل متّصف شود باید مربّی داشته باشد تا تربیت شود.

در حال حاضر در کشور ما چند نفر مربّی اخلاق وجود دارد چه رسد به مربّی اخلاق سیاسی؟ در سطح محدودتر، چند نفر استاد اخلاق در مدارس، دانشگاه­ها و حوزه­های علمیّه حضور دارند؟ در آموزش و پرورش ما تربیت بدنی از معاونت پرورشی کفایت می­کند. صدا و سیمای که یک دستگاه فرهنگی است تا چه اندازه نسبت به تربیت اخلاقی شهروندان اهتمام دارد؟

وقتی زمان انتخابات نزدیک می­شود همۀ ما نگران اتّفاقاتی هستیم که ممکن است رخ دهد. چه مقدار دانش انتخاباتی تولید کرده­ایم و چه مقدار اخلاق آن را رعایت می­کنیم؟ متأسّفانه هنوز دانش انتخابات را جدّی نگرفته­ایم. اصلاً به سمت تأسیس چنین گرایشی نرفته­ایم؛ گرچه این گرایش در حدّ یک اسم باشد.

محبّت قوی­ترین عامل هم­بستگی اجتماعی

مردم اعمّ از شهروندان و کارگزاران سیاسی تحت تأثیر محرّک­ها رفتار می­کنند. محرّک­ها به دو دسته تقسیم می­شوند: محرّک­های انگیزشی و محرّک­های معرفتی و اندیشه­ای. محرّک­های انگیزشی به طور کلّی دو دسته هستند: دسته­ای از جنس میل و دسته­ای دیگر از جنس نفرت؛ یعنی به چیزهایی میل داریم و می­خواهیم به آنها برسیم و از چیزهایی نفرت داریم و می­خواهیم از آنها اجتناب کنیم. مثلاً زندگی را دوست داریم و می­خواهیم آن را ادامه دهیم امّا مرگ برای­مان ناخوشایند است و می­خواهیم از آن فرار کنیم. به همین دلیل وقتی مریض می­شویم فوراً به پزشک مراجعه می­کنیم تا درمان شویم.

فیلسوفان ما از این محرّک­ها به عنوان عامل هم­بستگی اجتماعی یاد می­کردند. به اعتقاد آنها محرّک­های مشابه افراد را دور هم جمع می­کند. انسان­ها بر اساس محرّک­ها و اهداف مشترک دور هم جمع می­شوند و خانواده، محلّه و جامعه را به وجود می­آورند. وقتی مبدأ، مقصد، مسیر، مسافت و محرّک­ها مشترک باشند متحرّک­ها دور هم جمع می­شوند. افراد اهل فضیلت با هم متّحد می­شوند و افراد اهل رذیلت نیز با هم. به این ترتیب جامعه به سمت ناهنجاری پیش می­رود؛ کسانی که اهل عدالت هستند دور هم جمع می­شوند و کسانی که طرفدار اختلاس، دزدی، خیانت و سایر رذایل و شرور هستند نیز همدیگر را پیدا می­کنند.

خواجه نصیر الدّین طوسی می­فرماید ما از دولت انتظار داریم که هم­بستگی را بر اساس عدالت ایجاد کند، اگر  بر اساس محبّت نمی­تواند. زیرا ایجاد هم­بستگی بر اساس محبّت (اینکه مردم خیر را دوست داشته باشند و برای نیل به آن دور هم جمع شوند) بسیار دشوار است.

خواجه نصیر مانند سایر حکمای ما محبّت ـ به عنوان قوی­ترین عامل هم­بستگی اجتماعی ـ را به دو بخش تقسیم می­کند:

۱- محبّت طبیعی: نیاز به آموزش ندارد. نظیر محبّت والدین به فرزندان و محبّت فرزندان به والدین. والدین و فرزندان به طور طبیعی نسبت به هم محبّت دارند و به خاطر آن دور هم جمع می­شوند. به عبارت دیگر هم­بستگی در یک خانواده بر اساس محبّت طبیعی و فطری و نظام آفرینش است.

۲- محبّت ارادی: محبّتی که در سطح جامعه وجود دارد از این نوع است. محبّت یک خانواده نسبت به خانواده­های دیگر و افراد محلّه، شهر و کشور، اینکه همۀ مردم اسلام و ارزش­های اخلاقی دوست داشته باشند یک امر ارادی است نه طبیعی. این نوع محبّت نیاز به آموزش دارد. در جریان آموزش است که مبنای محبّت اهمیّت پیدا می­کند و از همین­جا است که اخلاق وارد عرصه می­شود.

محبّت ارادی خود بر سه قسم است:

افراد گاهی به خاطر اشتراک در لذّت­ها دور هم جمع می­شوند. مثلاً امروز که دیدار استقلال و پرسپولیس است هواداران دو تیم دور هم جمع شده­اند؛ حتّی بعضی از دیروز آمده­اند. با تمام شدن لذّت افراد هم پراکنده می­شوند. خواجه نصیر در این مورد تعبیر سریع العقد و الانحلال را به کار می­برد. جلسه­ای که برای یک معامله یا عروسی برگزار می­شود نمونه­هایی از این مورد است.

گاهی نیز افراد به خاطر اشتراک در نفع دور هم جمع می­شوند. کسانی که فعّالیّت­های اقتصادی انجام می­دهند مثلاً تعاونی مسکن تشکیل می­دهند نمونه­ای از این مورد هستند. محبّت این گروه از گروه قبلی پایدارتر است ولی تنها تا زمانی تداوم دارد که نفع وجود داشته باشد.

در این دو قسم از محبّت ارادی اخلاق مطرح نیست، البتّه می­تواند اخلاقی باشد یا نباشد. ما هر قدر که از سال­های پیروزی انقلاب فاصله گرفته­ایم به اشتراک در نفع و لذّت بیشتر دامن زده­ایم.

مدل سوم؛ محبّت ارادی بر اساس خیر و فضیلت است. «حِلف الفضول» پیمانی بر اساس خیر و فضیلت بود. عدّه­ای از افراد خیرخواه و عدالت­گرا دور هم جمع شدند و هدف­شان این بود که اجازه ندهند کسی مورد ظلم واقع شود. رسول خدا۶ بعدها نیز می­فرمود اکنون هم اگر من را بر پیمانی مشابه حلف الفضول دعوت کنند باز هم استقبال می­کنم.

گروهی برای پیگیری عدالت، مبارزه با نظام سلطه، بر اساس شجاعت، صداقت، امر به معروف و نهی از منکر، ایثار و خدمت به مردم دور هم جمع می­شوند. سخنگوی قوّۀ قضائیّه در گزارش دیروز اعلام کرد بعضی از مجموعه­هایی در قالب خیریّه برای آمریکا جاسوسی می­کردند.

خواجه نصیر الدّین طوسی صداقت، وفای به عهد، فضایل و … را مثال می­زند. اهل خیر بر اساس فضیلت­ها و جنود عقل برای پیشرفت جامعه، گسترش علم و … دور هم می­شوند. این نوع محبّت دیر منعقد می­شود و دیر هم از بین می­رود. در واقع بهترین محبّت­ها محبّتی است که بر اساس اشتراک فضایل به وجود آید، نه بر اساس اشتراک در لذایذ و اشتراک در منافع. اشتراک در لذّت­ها و اشتراک در منافع زمانی صورت اخلاقی پیدا می­کند که تحت ریاست خیر قرار گیرد و انسان با استفاده از قوّۀ عادله و بر این اساس آنها را مدیریّت کند. لذّتی مورد تأیید است که مخالف فضایل نباشد.

                                                    اخلاق سیاسی اجتماعی حضرت امام خمینی (ره)

امام در حدیث دهم چهل حدیث، کلام امیرالمؤمنین۷ را نقل می­کنند[۱]: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اِثْنَتَیْنِ اِتِّبَاعَ اَلْهَوَى وَ طُولَ اَلْأَمَلِ»؛ من از دو چیز بر شما می­ترسم: تبعیّت از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز. حضرت در مورد اتباع الهوی استدلال می­کنند: «فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ»؛ کسی که از هوی­های نفسانی تبعیّت می­کند در برابر حقّ می­ایستد.

اخلاق به معنای علم به فضایل و آراسته شدن به آنها است؛ هم به معنای دانشی و هم به معنای کنشی و رفتاری که فعل نفس باشد. کسی که فضیلت­گرا است از صداقت لذّت می­برد و کسی که رذیلت­گرا شده از صداقت متنفّر است. اخلاق فعل نفس است نه جنبۀ بیرونی رفتار. کسی که ریا می­کند رفتار خوبی را انجام می­دهد ولی آن رفتار خوب از روی ریا است. اینکه نفس فرد از ریا لذّت می­برد فعل مذموم اخلاقی است. یا کسی که از غیبت کردن و تخریب دیگران لذّت می­برد گرفتار رذیلت اخلاقی است.

اتّباع هوی در برابر اتّباع شرع و اتّباع عقل است. وقتی که هوی مورد تبعیّت قرار گیرند رذائل حاکم می­شوند.

حضرت امام در دورۀ پهلوی دوم، پنجشنبه­ها درس اخلاق می­گفتند. چون جلسۀ ایشان بسیار شلوغ می­شد جمعه همان را تکرار می­کردند. این­طور هم نبود که به اسم درس اخلاق چیز دیگری بگویند. کتاب­هایی که نوشته­اند از جمله چهل حدیث (۱۳۱۸) و شرح حدیث جنود عقل و جهل (۱۳۲۲) متن سخنرانی­های ایشان است. منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری را نیز تدریس می­کردند که متن آن موجود نیست. نخستین منزل از منازل السائرین یقظه است که اگر در آثار امام جست­و­جو کنیم مطالب زیادی در این مورد وجود دارد.

رژیم جلسۀ ایشان را تعطیل کرد. این باعث تعجّب ما شد، چون تا آن زمان نشنیده بودیم که جلسۀ اخلاق کسی را تعطیل کنند. بعد از مدّتی بررسی متوجّه شدیم اخلاقی که امام تدریس می­کردند اخلاق سیاسی و اجتماعی بود نه اخلاق فردی. چون اساساً اخلاق ذاتاً سیاسی و اجتماعی است و نمی­توان آن را فردی کرد. افعال اخلاقی نمی­تواند فردی باشد و باید در جامعه تحقّق پیدا کند.

امام در چارچوب درس اخلاق خود می­فرمودند موضوع اخلاق تربیت انسان کامل است. اگر می­خواهیم انسان کامل شویم یا در این مسیر حرکت کنیم باید با موانع کمال مبارزه کنیم. موانع کمال دو دسته است: دستۀ اول در درون ما است؛ یعنی هواهای نفسانی. دستۀ دوم در بیرون ما و در جامعه وجود دارد؛ یعنی استبداد، طاغوت، استعمار، استکبار، ابرقدرت­ها و شیاطین. ایشان هر روز یکی از این موانع را بحث می­کردند: ریا، عُجب، حسد، جهاد با نفس، غضب و ….

در درس «اندیشۀ امام»، چهل حدیث را از منظر دلالت­های سیاسی با دانشجویان بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در همۀ این احادیث امام وارد بحث سیاست شده­اند. مثلاً در بحث غضب دو دسته روایت وجود دارد. بعضی روایات غضب را کلید همۀ شرور می­دانند «الغضبُ مفتاحُ کلّ شرّ». امام در این خصوص می­فرمایند اگر تابع هوای نفس باشد، کلید همۀ شرور است و اگر تابع شرع و عقل باشد کلید همۀ خیرات است. از نظر ایشان غضب در حکومت در قالب ارتش، زندان، پلیس و … نمود می­یابد؛ باید قوای مسلّح داشته باشیم تا در برابر دشمنان از خودمان دفاع کنیم. اینجا غضب به شجاعت تبدیل می­شود ولی غضب اگر تابع هوای نفس باشد دولت را سلطه­طلب و درّنده­خو می­کند.

بنابراین هر خصوصیّت اخلاقی اگر تابع هوای نفس باشد به رذیلت اخلاقی تبدیل می­شود. این امر اگر در سیاستمداران این­گونه باشد باعث بدبختی مردم خواهد شد. امام در شرح حدیث جنود عقل و جهل و در بحث غضب به جریان جنگ جهانی دوم اشاره می­کنند و می­گویند کسی مثل هیتلر همۀ دنیا را به مصیبت انداخت، زیرا اسلحه در اختیار داشت بدون اینکه شایستگی آن را داشته باشد. ایشان می­فرماید اسلحه باید در اختیار کسی باشد که غضب او تابع شرع و عقل است. در چنین فردی غضب به شجاعت تبدیل می­شود و از اسلحه برای مبارزه با نظام سلطه استفاده می­کند.

پس هر فعل اخلاقی با سیاست مرتبط می­شود و به این ترتیب سیاست ابزار تحقّق اخلاق است.فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله( إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ) زمانی تحقّق پیدا می­کند که پیامبر بتواند حکومت را تشکیل دهد و از طریق آن مردم را تربیت کند تا محبّت ارادی بر اساس خیر شکل بگیرد. حتّی اگر محبّت مستقرّ نشود حدّاقل عدالت برپا می­شود.

دبیر علمی: از جناب آقای دکتر لک­زایی تشکّر می­کنم که از منظر دیگری به این بحث پرداختند. ایشان فرمودند که متون سیاسی ما مملوّ از توجّه به اخلاق مدنی و سیاسی است و اساساً ضرورت تأسیس دولت برای بسترسازی و ترویج ارزش­های اخلاقی است. امّا جای تأسّف است که در وضعیّت موجود این کار صورت نگرفته است و هم در حوزۀ دانشی و هم در حوزۀ رفتاری و عملی این ضعف وجود دارد. در مباحث حوزۀ رفتاری از محرّک­های انگیزشی بهره گرفتند و به کتاب  اخلاق ناصری و دیدگاه امام در تقسیم­بندی فضایل و رذایل استناد کردند.

بهره­گیری از اخلاق سیاسی در راستای تحکیم روابط سیاسی و مدنی و ارتباطات اجتماعی

به پرسش سوم کمتر توجه شد که این را با ادبیات دیگری عرض می کنم که: چرا در جمهوری اسلامی به ویژه در سطوح کارگزاری نیاز به معنویّت احساس نمی­شود؟ سه استاد بزرگوار با ذکر شواهد و استدلال­هایی نشان دادند که در مبانی از این جهت مشکلی وجود ندارد و متون ما مشحون از توجّه به اخلاق و معنویّت است، پس چرا در سطح کارگزاری نیاز به رعایت اخلاق و معنویّت احساس نمی­شود؟

پرسش و پاسخ

در این بخش به سوالات حضار می پردازیم که کارشناسان محترم نشست، به پرسش های حضار پاسخ می دهند و مباحث خودشان را جمع بندی نیز خواهند کرد.

یکی از حضار : بسم الله الرّحمن الرّحیم ضمن تشکّر از اساتید محترم، پرسشم از جناب آقای دکتر لک­زایی این است که میان اخلاق سیاسی و بحثی که امروزه با عنوان حکمرانی مطلوب[۲] مطرح است، چه نسبتی وجود دارد؟ آیا می­توان اخلاق سیاسی را ـ که آقای دکتر در طرح آن از احادیث بهره گرفتند ـ در قالب حکمرانی مطلوب مطرح کرد؟

یکی از حضار : بسم الله الرّحمن الرّحیم ضمن تشکّر از اساتید، بنده انتظار داشتم که راهکارها نیز ارائه شود امّا عمدتاً به مباحث توصیفی پرداخته شد. لطفاً بفرمایید که چگونه می­توان اخلاق را وارد عرصۀ سیاست کرد؟

یکی از حضار : بسم الله الرّحمن الرّحیم با عرض سلام، آقای دکتر لک­زایی اضلاع اخلاق را در سه حوزۀ فردی، اجتماعی و حکومتی مطرح کردند. گرچه در حال حاضر ما به سطح مسئولان و کارگزاران دسترسی نداریم، به عنوان نهادهای فرهنگی می­توانیم علاوه بر سطح فردی در سطح اجتماعی نیز اثرگذار باشیم. وقتی خودمان در این حوزه انفعال داریم نمی­توانیم به نهادهای بالادستی ایراد بگیریم.

یکی از حضار: با سلام و احترام. آقای دکتر صدرا و آقای دکتر نوروزی منشأ اخلاق را فطری و ذاتی دانستند. می­دانیم که کید شیطان نسبت به فطریّات ضعیف است. در ۴۰ سال اول انقلاب کسانی که می­توانستند در این زمینه نقش ایفا کنند فرصت­های زیادی داشتند و تأثیر شبکه­های مجازی هم بسیار کمتر بود، با این وجود افول اخلاق و آسیب­هایی نظیر فردگرایی و … غیرقابل انکار است. نهادهای مختلفی نظیر سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد می­توانند در این زمینه با هم همکاری کنند، امّا متأسّفانه بین خود آنها اخلاق همکاری وجود ندارد. اگر همین متولّیان بر اساس فطرت عمل می­کردند آیا جامعه متحوّل نمی­شد؟ آیا نمی­توان گفت منشأ همۀ بی­اخلاقی­ها همین متولّیان هستند؟

یکی از حضار: اخلاق و سیاست بر چه مبنایی با هم سازگار هستند؟ آیا اخلاق وظیفه­گرایانه با سیاست ماکیاولی سازگار است یا نه؟ تعریف شما از اخلاق و سیاست چیست؟ آیا اخلاق با سیاست تکامل پیدا می­کند یا برعکس یا هر دو مکمّل هم هستند؟

دکتر صدرا: ما نگفتیم که متولّیان خدای ناکرده منشأ فساد هستند بلکه گفتیم چون سازمان مشخّصی متولّی این امر نشده است. در نتیجه این مشکل پدید آمده است. همان­طور که شما به­درستی فرمودید نهادهای مختلفی وجود دارد. مانند مسئلۀ حمل­و­نقل که ۲۸ سازمان مسئول آن هستند ولی وظیفۀ هیچکدام از آنها به­درستی مشخّص نیست. لازم است ستاد مشترک شکل بگیرد و تقسیم کار انجام شود. متأسّفانه ما در عرصه­های مختلف ساماندهی فرهنگ، حمل­و­نقل، اقتصاد و سیاست در این زمینه ضعف داریم. در هیچ جای دنیا مثلا  ۲۳۰حزب وجود ندارد، ۲ یا ۳ حزب تشکیل می­شود و طرح ملّی ارائه می­دهند.

خواجه نصیر نیز در اخلاق ناصری مدعی می شوند: «چون جماعتی غالب شود اگر سیرت ایشان را نظامی بود و اعتبار عدالتی کنند دولت ایشان مدّتی بماند».[۳]

باید طرح و برنامه داشته باشیم، تعادل را رعایت کنیم و دچار افراط و تفریط نشویم؛ این­طور نباشد که به تعبیر حضرت آقا زیگزاگی و پاندولی رفتار کنیم و یک دولت اصالت را به اقتصاد بدهد و به سمت توسعۀ اقتصادی برود، دولت دیگر به سمت توسعۀ سیاسی یا توسعۀ فرهنگی. اگر الگوی ما مشخّص باشد می­توانیم پلّکانی پیش برویم.

باید به این نکات توجّه داشته باشیم:

۱- ظرفیّت وجود دارد امّا مطالب باید روزآمدسازی شود.

۲- ضرورت وجود دارد و اگر این کار صورت نگیرد آسیب می پذیریم. ما مثل بادکنک که با یک سوزن منفجر می­شود به زودی متلاشی می­شویم. همچنانکه خواجه نصیر نیز می­گوید اگر سیرت­شان را رعایت نکنند به زودی متلاشی می­شوند. امّا آمریکا مانند لاستیک است که ابتدا پنجر و سپس باد آن به تدریج خالی می­شود.

در حال حاضر مرکزی با عنوان امر به معروف در کشور وجود دارد ولی با دو مشکل مواجه است: اولاً آن را به نهاد و بویژه سازمان تقلیل داده­ایم که زیرمجموعه یا وابسته نیروی انتظامی است و خودش چه بسا مجبور بوده مستقیماً مداخله جزئی و موردی ­کند. در حالی که باید یک ستاد ملّی باشد تا کلّ کشور وارد عمل شوند، مانند قرارگاه خاتم(ص) که به صورت ستادی همۀ نیروها را هماهنگ می­کرد. ثانیاً امر به معروف مقدّم بر نهی از منکر است، آن هم نه به صرف ابلاغ و لقلقۀ زبان بلکه باید حرکت ایجاد کند و جامعه را به بلوغ برساند. باید امر به معروف در تمامی عرصه­های اجتماعی جریان­سازی و هنجارسازی شود، در این­صورت است که کارآمدی بالا می­رود.

امر به معروف و نهی از منکر به عنوان ستادی عالی

امر به معروف باید به عنوان ستاد عالی باید از یک­سو مهندسی، نهادسازی و نظام­سازی کند و از سوی دیگر جریان­سازی فرهنگی، اخلاق و معنویّت را در جامعه مدیریّت کند. برای این منظور لازم است:  تمام منابع، نیروها و نهادها را بسیج کند، آنها را اداره کند تا به هدف برسد و نظارت، کنترل و پایش کند؛ یعنی جریان­های معروف را شناسایی و زیر سیستم تزریق کند و در نهایت آسیب­شناسی، آسیب­زدایی و بازمهندسی مستمرّ انجام دهد.

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا) ایمانی که ۴۰ سال گذشته داشتیم غیر از ایمانی است ۴۰ سال آینده باید داشته باشیم. ایمان آیندۀ ما باید عمیق­تر، جامع­تر، روزآمدتر و کارآمدتر باشد. اخلاق تمدن سازی گام دوم فراگیرتر و بلکه فراتر از اخلاق نظام سازی گام نخست است. برای رسیدن به چنین ایمانی لازم است این سازمان را جدّی بگیریم و آن را تقلیل ندهیم.

به دو مطلب دیگر نیز اشاره کنم:

کلام عقیده و بینش می­سازد. خواجه نصیر آن را با حکمت تقریب و مستدلّ و برهانی کرد. ملاصدرا این دو را با هم تجمیع کرد. امّا بعدها کلام تحت الشّعاع فلسفه قرار گرفت. این یکی از آفات است. زیرا فلسفه و حکمت هدف را نشان می­دهند و نگرش تولید کرده ولی هدف­گیری و گرایش ایجاد نمی­کنند. چنانکه کسانی که سیگار میکشند نمیدانند که زیان دارد؟ میدانند. اما باور ندارند. این کلام بوده که جهت­گیری می­کند. به همین دلیل است که حضرت امام شرح جنود عقل و جهل را در حکمت  و ولایت فقیه و طلب و اراده را هم در کلام می­نویسد. کلام است که بینش و گرایش می­دهد. بنابراین کلام سیاسی بایستی تجدید، تقویت و تعمیم داده شد.

مطلب دیگر این است که اخلاق از جمله اخلاق سیاسی که باید روح را بسازد، به تعلیم و تربیت و روان­شناسی تقلیل یافته است. روان­شناسی در واقع غریزه­شناسی و تقویت غرایز است. تعلیم و تربیت نیز آموزش است. اخلاق پرورش است. از نفس و فطرت آغاز می­شود و بر اساس آموزه­های فطرت غرایز را مدیریّت می­کند. تعلیم و تربیت نیز به ذهن می­پردازد و با روح، نفس و غریزه و حتی خِرد که منشاء نظری اخلاق سیاسی بوده کاری ندارد. فطرت عقلی: منشاء علمی و نظری اخلاق سیاسی است. فطرت قلبی شهودی، مبداء عملی و مدنی اخلاق سیاسی می باشد. کلام: مبانی و حدود اخلاق را تبیین می سازد. بنابراین نیازمند تجدید کلام و اخلاق هستیم. روانشناسی و تعلیم و تربیت و حتی فلسفه به تنهایی ولو لازم بوده ولی کافی نمی باشند.

بنابراین در زمینه­سازی باید به دو نکته توجّه کرد: ۱- حتماً کلام را تقویت کنیم. ۲- اخلاق را غیر از روان­شناسی و تعلیم و تربیت و فراتر از آنها بدانیم.

فارابی در فصول منتزعه صفحۀ ۲۴ می­گوید:

«کما إن صحه البدن هی اعتدال مزاجه،و مرضه الانحراف عن الاعتدال، کذلک صحه المدینه و استقامتها هی اعتدال اخلاق اهلها و مرضها التفاوت الّذی یوجد فی اخلاقهم. و متی انحراف البدن عن الاعتدال من مزاجه فالذی یردّه الی الاعتدال و یحفظه علیه هو الطبیب. کذلک اذا انحرفت المدینه فی اخلاق اهلها عن الاعتدال، فالذی یردّه الی الاستقامه و یحفظها علیها هو المدنیّ و یسمّی اذا الملک».

بنابراین تمام دولت آمر به معروف و ناهی از منکر است و یک شورای عالی و ستاد سراسری امر به معروف و نهی از منکر هم وجود داشته که امور مربوط به آن را مدیریّت ­کند. امر به معروف عرصه­های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جنبه­های مختلف فردی، جمعی خانوادگی و گروهی مدنی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ملی داخلی و خارجی را شامل می­شود. در تمامی عرصه­ها باید هنجارسازی، مراقبت و اصلاح کند. امکان و ظرفیّت آن وجود دارد. ضرورت آن نیز مورد قبول همگان است. فقط با کارامدسازی اخلاقی سازی به زمینه­سازی و روزآمدسازی نیاز داریم.

منظور ما از سیاست و اخلاق سیاسی، اخلاق متعالی است. سیاستی که از غریزه آغاز می­شود، سیاست ماکیاولیستی است. امّا سیاستی که از فطرت آغاز می­شود متعالی بوده و به شکوفایی مدنیّت ختم می­شود. حیات طیّبه به دنبال به زیست است؛ در حالی که سیاست ماکیاولیستی زیست مدنی تک ساحتی-تنازعی را دنبال می­کند. ما هم غریزه را قبول داریم امّا معتقدیم باید ابزار فطرت باشد؛ همان­طور که هوش را قبول داریم امّا آن را ابزار خرد می­دانیم. منشأ و منبع معرفتی اخلاق نیز خِرد است و فطرت گرایش تعالی­طلبی دارد. اگر غرایز، ابزار آن شوند و هوش ابزار خرد شود به طور طبیعی پیش می­رود.

به همین دلیل در امر به معروف و نهی از منکر به دنبال مهندسی هستیم؛ یعنی فقط موانع رفع و شرایط فراهم می­کنیم نه اینکه چیزی را تحمیل کنیم: «یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ». امام صادق(ع) به مفضّل می­فرماید همان­طور که باغبان در زمین مستعدّ شخم می­زند، بذر بارور می­کارد، آب می­دهد، مراقبت می­کند و گیاه خودش می­روید در امر به معروف و نهی از منکر نیز باید همین­طور عمل کرد. ایمان و اخلاق درون­زا است، از فطرت آغاز می­شود و تا خداگونگی پیش می­رود. امّا دولت باید شرایط را فراهم کند تا این روند تسهیل، تسریع و تشدید شود. این نیز نیازمند مهندسی، مدیریت و آسیب زدایی است. نیازمند بسیج منابع مادی و معنوی بالفعل و بالقوه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، سازماندهی، اداره یا اجرا یعنی پیشبرد و نیز نظارت و کنترل یا پایش می باشد. اگر این کار را نکنند این روند کاهش می­یابد و منحرف می­شود.

دبیر علمی: از آقای دکتر صدرا تشکّر می­کنم. از نظر ایشان به دلیل وجود ظرفیّت­های عمیق و دقیقی که جزء مبانی ما است، در بحث راهکارها ضرورت دارد که به روزآمدی، روزآمدسازی، بالا بردن کارآمدی نظام، بازمهندسی، مدیریّت و آسیب­شناسی توجّه ویژه داشته باشیم.

دکتر نوروزی: قبل از پرداختن به بحث راهکارها به دو نکته اشاره می­کنم:

در بیانیّۀ گام دوم به مسئلۀ اخلاق اهتمام بسیار ویژه­ای شده است. اولاً سطرهای نخستین این بیانیّه بر خودسازی، جامعه­پردازی و تمدّن­سازی تأکید می­کند. این نشان­دهندۀ آن است که خودسازی یا استحکام درونی فرد به ویژه در ساحت اخلاق می­تواند بر اساس فضیلت و ارزش­های فطری به مدنیّت­سازی بهینه و در نهایت به تمدّن توحیدی منجر شود. ایشان در بحث راهبردها ابتدا عنصر علم و پژوهش را مورد تأکید قرار می­دهد و سپس به معنویّت و اخلاق می­پردازد که این نشان­دهندۀ اهمیّت اخلاق سیاسی در مهندسی جامعه در گام دوم است.

 

دو منظومه فکری در اخلاق و سیاست

در دنیای امروز وقتی اخلاق و سیاست را مورد توجّه قرار می­دهیم با دو منظومۀ فکری مواجه هستیم: منظومۀ فکری اسلام و منظومۀ فکری استکبار؛ یا به بنا بر تعبیر بیانیّۀ گام دوم فروپاشی بلوک شرق و تقابل یا دوگانگی اسلام و استکبار. این دو الگوی فکری می­تواند دو نوع نگاه به سیاست و اخلاق داشته باشد. غرب به دنبال ادارۀ جامعه است و به طور مستقیم یا غیرمستقیم ارزش­های خود را در حوزۀ اخلاق یا ابعاد دیگر تحمیل می­کند. ولی سیاست اسلامی هدایت­محور است و به همین دلیل تلاش می­کند عنصر مختار بودن انسان را مورد توجّه قرار دهد. به این ترتیب ابتدا مسئله را به لحاظ دانشی برای انسان حلّ می­کند و سپس انسان بر اساس اختیار به سمت آن می­رود.

در عرصۀ مدیریّت جامعه گاهی تلاش می­کنیم سیاست را بر پایۀ اخلاق و خودسازی طرّاحی کنیم و گاهی بر اساس اندیشۀ معاصر غرب. به عنوان مثال مقولۀ تفکیک قوا برای پیشگیری از فساد است. ولی واقعیّت این است که به تعبیر بزرگان دین آنچه از فساد پیشگیری می­کند این است که انسان در مرحلۀ خودسازی که مهم­ترین گام تمدّن­سازی است به موفّقیّت دست یابیم. وقتی انسان خود را بسازد و ملکۀ تقوا را در خود ایجاد کند اگر کلّ دنیا هم به او عرضه شود خطا نمی­کند. قدرت فسادزا نیست بلکه در خدمت فضیلت است و در جهت گسترش ارزش­های اخلاقی قرار می­گیرد. ولی اگر خودسازی حاصل نشود مادامی که چشم نظارتی تفکیک قوا هوشیار باشد می­تواند تا حدّی کنترل کند ولی به محض اینکه دچار غفلت شود فساد صورت می­گیرد. به تعبیر دیگر با تفکیک قوا تفکیک فساد صورت می­گیرد نه اینکه فساد از بین برود.

در حکمرانی خوب چون مکانیزم طرّاحی مدیریّت جامعه بر اساس اخلاق نیست مجبور هستیم ده­ها مؤلّفه و عنصر نظارتی نظیر پاسخ­گویی، شفّافیّت و … در نظر بگیریم تا حکمرانی خوب محقّق شود و جامعه به اهداف­اش برسد. ولی اگر سیاست بر خودسازی و اخلاق مبتنی شود همۀ این امور حاصل می­شود. همۀ اینها بر تعریف ما از انسان (انسان­شناسی) مبتنی است.

در مورد ارائۀ راهبرد در جهت کارآمدسازی این نکته را مدّ نظر قرار می­دهم که به رغم اهمیّت این مسئله ضرورت آن در سطح جامعه آن­چنان که باید و شاید درک نشده است. عدم وجود نهاد یا متولّی نیز ناشی از همین عدم درک ضرورت است. لازم است سازمان کلانی در جامعه وجود داشته باشد که تقسیم وظایف انجام دهد.

نکتۀ دوم در معضل عدم کارآیی این است که ما فلسفۀ اخلاق یا فلسفۀ تعلیم و تربیت­مان را دقیقاً تعریف نکرده­ایم و در مورد آن به اجماع کامل نرسیده­ایم تا بر اساس آن راهبردسازی و تفکیک وظایف صورت گیرد. مثلاً در نظام آموزش و پرورش روشن نکرده­ایم که فلسفۀ تعلیم و تربیت چیست و مبانی، اصول، ویژگی­ها و اهداف آن کدام است. اکنون بعد از گذشت ۴ دهه ما هنوز در این زمینه دچار مشکل هستیم. بخشی از مشکلات نیز از عرصۀ مدیریّتی جامعه و رسوخ افکار و ایده­های نشأت گرفته از فرهنگ لیبرالیزم ناشی می­شود.

بنا بر فرمایش استاد بزرگوار جناب آقای دکتر لک­زایی ما به لحاظ دانشی در این دو زمینه پیشرفت چندانی نداشته­ایم. در مقام عمل نیز حوزه علمیه یکی از مجموعه­هایی است که هم در عرصۀ تربیت استاد و هم در عرصۀ تهیۀ محتوا می­تواند نقش بسیار مهمّی داشته باشد. امّا به نظر می­رسد که ما معضلات متعدّدی در این زمینه­ها داریم و پرداختن به این آسیب­ها و تلاش برای بهبود آنها می­تواند ما را به کارآمدسازی رهنمون کند.

ارائۀ راهبرد یا کارآمدسازی پاره­ای از آسیب­ها مبتنی بر این است که این آسیب­ها دقیقاً مورد توجّه قرار گیرد و متناسب با هر آسیب راهبردهای خاصّی را مورد توجّه قرار دهیم.

دبیر علمی: از جناب آقای دکتر نوروزی تشکّر می­کنم. ایشان در پاسخ به پرسش سوم ابتدا آسیب­های موجود را مورد بررسی قرار دادند. از نظر ایشان باید آسیب­شناسی را مقدّم کنیم و آسیب­ها را به دقّت مورد مطالعه قرار دهیم و متناسب با آنها به ارائه و تجویز راهکارها برآییم.

در خدمت آقای دکتر لک­زایی هستیم.

دکتر لک­زایی: با عرض سلام مجدّد مخصوصاً خدمت کسانی که به صورت زنده برنامه را مشاهده می­کنند. امیدوارم بحث مورد استفاده قرار گیرد.

اجرای شاخص­های حکمرانی خوب به گسترش اخلاق کمک می­کند. مهم­ترین ویژگی­هایی که برای حکمرانی خوب برشمرده می­شود عبارت است از: مشارکت، شفافیّت، حاکمیّت قانون، پاسخ­گویی، شکل­گیری وفاق عمومی، عدالت، اثربخشی، کارآیی و مسئولیّت­پذیری. اینها شاخص­هایی هستند که رعایت آنها ولو به صورت اجباری سطح اخلاق فردی، اجتماعی و سیاسی را تعالی می­بخشد.

در روایات نیز وارد شده که معصومان توصیه می­کردند دروغ نگو ولو هر کار دیگری می­خواهی انجام بده. فرد  هر خطایی که انجام دهد اگر در مورد آن از او بپرسند مجبور است دروغ بگوید. یا در روایت آمده همۀ گناهان را در اتاقی قرار داده­اند و کلید آن دروغ است. اینها ضرورت شفافیّت، پاسخ­گویی، عدالت و مشارکت را نشان می­دهد. همۀ اینها باعث ارتقا آن چیزی می­شود که از آن با عنوان اخلاق بمعنی الاعمّ یا اخلاق سیاسی یاد می­شود. زیرا اخلاق در اصل سیاسی- اجتماعی است و گسترش فضایل و از بین بردن رذایل از رهگذر اجتماع ممکن خواهد شد. اگر فرد در خانه بماند و در را بر روی خودش ببندد فضایل در او رشد نخواهد کرد؛ در تعامل با دیگران است که شجاعت، صداقت، عفّت، وفای به عهد، تواضع، خلوص و … آشکار می­شود.

 

اخلاق و سیاست متعالیه

یکی از حضار : در بحث ارتباط اخلاق و سیاست، چه نوع اخلاق و سیاستی مدّ نظر حضرتعالی است؟

دکتر لک­زایی: اخلاق و سیاست مورد نظر ما اخلاق و سیاست متعالیه است. اگر سیاست الهی، توحیدی و متعالی باشد با اخلاق الهی، توحیدی و متعالی هم­نشین و هم­خانه می­شود. این نوع سیاست به دنبال ارتقاء وجود است؛ چون آیۀ شریفۀ (تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ) که جهانیان را به توحید دعوت می­کند به دنبال ارتقاء وجود است. ارتقاء وجود به معنای این است که ما از بُعد مادّی و مُلکی وجودمان فراتر برویم و به بُعد ملکوتی و جبروتی و به غیب هم توجّه کنیم. قرب الهی که عبادات ما باید بر اساس آن باشد سبب ارتقاء وجودی است؛ به این معنا که از عالم ملک فراتر برویم و به ملکوت و جبروت وجودمان توجّه کنیم.

بنابراین سیاست متعالی با اخلاق متعالی هم­گرا است و سیاست متعالی است که اخلاق متعالی را ترویج می­کند. امّا سیاست متدانی یا سیاست دنیاگرایانه که اصالت را به دنیا می­دهد اخلاق متدانی و دنیاگرایانه و متناسب با خود را گسترش می­دهد. به همین دلیل است که در بیانیّۀ گام دوم می­بینیم که بحث خودسازی و جامعه­پردازی مورد توجّه قرار گرفته است و دومین توصیه از توصیه­های هفت­گانه اخلاق و معنویّت است. در متون قدیمی ما نیز همین­طور است؛ مثلاً در صفحۀ ۲۸۵ اخلاق ناصری ارکان مدینۀ فاضله پنج گروه معرّفی شده است. مدینۀ فاضله همان نظام سیاسی مبتنی بر فضیلت است. اساساً نظام سیاسی را مقیّد می­کردند که در برابر نظام­های سیاسی فاسقه، جاهله و ضالّه قرار داشت. شاخص همین اخلاقی بودن و غیراخلاقی بودن بود:

اول جماعتی که به تدبیر مدینه موسوم باشند و ایشان اهل فضایل و حکمای کامل باشند که به قوّت تعقّل و آراء صائبه در امور عظام از ابنای نوع، ممتاز باشند.

منظور همان امام و رهبر جامعه و ارکانی است که در کنار او قرار دارند؛ اینها تجسّم فضایل هستند. مثلاً ما امیرالمؤمنین را تجسّم فضایل می­دانیم: «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهَ عَدْلِهِ» در جمهوری اسلامی امام و مقام معظّم رهبری تجسّم فضایل هستند و پیوسته به دنبال گسترش آنها.

در جنگ اُحد، منافقان به فرماندهی عبدالله بن اُبیّ از میانۀ راه بازگشتند. گروهی که پیامبر به آنها دستور داد تحت هیچ شرایطی این کوه را ترک نکنند کسانی بودند که خودشان را مطیع پیامبر می­دانستند. امّا واقعیّت این است که محرّک­های مادّی حتّی برای افراد بسیار خوب هم خواسته یا ناخواسته توجیه درست می­کند. هر چه فرمانده­شان به آنها گفت پُست­تان را ترک نکنید گفتند اکنون که جنگ تمام شده برویم غنائم را جمع­آوری کنیم.

بنابراین به رغم اینکه پیوسته باید به دنبال گسترش اخلاق و فضایل باشیم باید بدانیم که واقعیّت جامعه این نیست که هیچ­کس به دنبال غیرفضیلت نرود. انسان غرایز و هواهای نفسانی دارد و ممکن است در مواردی دچار لغزش شود.

به همین دلیل دولت فقط با رهبری تعریف نمی­شود و خواجه نصیر از جماعت­های دیگر نیز یاد می­کند. اگر همۀ افراد با هم نباشند ممکن است دچار مشکل شویم؛ چون نتیجه تابع اخسّ مقدّمات است:

دوم جماعتی که عوام [یعنی مردم] و فروتران را،  به مراتب کمال اضافی می­رساند و عموم اهل مدینه [یعنی عموم شهروندان ] را به آنچه معتقَد طایفۀ اول بود دعوت می­کند تا هر که مستعدّ بود به مواعظ و نصایح ایشان از درجۀ خود ترقّی کند و علوم کلام و فقه و خطابت و بلاغت و شعر و کتابت، صناعت ایشان بود و ایشان را ذوی الالسنه خوانند.

وقتی رهبری در بیانیّۀ گام دوم از فردسازی، جامعه­پردازی و نیل به تمدّن اسلامی سخن می­گوید و می­فرماید اخلاق و معنویّت باید گسترش پیدا کند باید گروه دومی باشند که این کار را دنبال کنند.

سیّم؛ جماعتی که قوانین عدالت را در میان اهل مدینه نگاه می­دارند و در اخذ و اعطا، تقدیر واجب رعایت می­کنند و بر تساوی و تکافی تحریز می­دهند و علوم حساب و استیفا و هندسه و طبّ و نجوم صناعت ایشان بود و ایشان را مقدِّران خوانند.

و چهارم جماعتی که به حفظ حریم و حمایت بیضۀ اهل مدینه موسوم باشند و ارباب مُدُن غیرفاضله را از ایشان منع می­کنند و در مقابلت و محافظت شرایط، شجاعت و حمیّت مُرعا می­دارند و ایشان را مجاهدان خوانند.

منظور مرزداران و نیروهای نظامی و انتظامی هستند.

و پنجم جماعتی که اقوات و ارزاق این اصناف ترتیب می­سازند چه از وجوه معاملات و صناعات و چه از وجوه جبایات خراج و غیر آن و ایشان را مالیان خوانند.

بنابراین این یک سیستم و نظام است که اگر بخواهد اخلاقی باشد باید همۀ اجزاء آن اخلاقی باشد. این­طور نیست که در نظام سیاسی ایجاد یک دستگاه برای گسترش اخلاق کافی باشد. پارلمان و قوّۀ مجریّه باید اخلاقی باشد تا خروجی آن اخلاق باشد؛ وگرنه در یک نشست و برخاست مصوّباتی شکل می­گیرد بدون توجّه به اینکه نتیجۀ آن گسترش فضایل است یا رذایل.

مهم­ترین نمود اخلاق آنجاست که مردم برای انجام کاری به یک اداره مراجعه می­کنند. باید دید که در این اداره آیا با دروغ و رشوه کار بهتر پیش می­رود یا با صداقت. آیا با رعایت نوبت کار بهتر پیش می­رود یا با پارتی­بازی. اگر وجوه دوم حاکم باشد مشوّق رذایل است. باید اخلاقی بودن به صرفۀ افراد باشد و افراد ببینند که اگر دروغ بگویند، رشوه بدهند یا خلف وعده کنند کارشان عقب می­افتد ولی اگر به فضایل عمل کنند مشکلی برای­شان پیش نمی­آید.

چون نتیجه تابع اخسّ مقدّمات است هر رکن از ارکان نظام که از رنگ و بوی اخلاقی فاصله بگیرند به همان اندازه شاهد تنزّل اخلاق در جامعه خواهیم بود.

در حال حاضر در پژوهشکدۀ اخلاق و معنویّت، سال­هاست که بحث اخلاق حرفه­ای و کاربردی آغاز شده و در میان وزارتخانه­ها و دستگاه­های مختلف برای متون تولید شده دنبال مصرف­کننده می­گردیم. باید به مطالبه و فرهنگ عمومی تبدیل شود تا رشته و گرایش خاصّ آن نیز تأسیس شود. متأسّفانه این مباحث مصرف­کننده ندارند. مثلاً چند سال پیش با همکاری وزارت کشور اخلاق انتخاباتی را در قالب یک کتابچه تولید کردیم ـ که فایل آن در نرم افزار «پژوهان» در دسترس است ـ امّا بعد به فراموشی سپرده شد، در حالی که این اخلاق می­توانست محور انتخابات باشد.

امیدواریم خدا توفیق دهد که بیانیّۀ گام دوم و از جمله بند دوم آن که اخلاق و معنویّت است را همه جدّی بگیریم و شاهد رونق بیشتر اخلاق و معنویّت در جامعه باشیم.

خدایا چنان کن سرانجام کار                       تو خشنود باشی و ما رستگار

یکی از حضار : از قول امام خمینی فرمودید که باید با موانع تحقّق انسان کامل در جامعه مبارزه کنیم. پرسش من این است که نهادهای مربوطه، در ۴۰ سال اول با کدام موانع کمتر مبارزه کرده­اند که در ۴۰ سال دوم باید با آن مبارزه کنند؟

 

دکتر لک­زایی: لازم است بگوییم که در این امر، مراقبت مستمر لازم است؛ با بیان داستان جنگ اُحد خواستم به شما بگویم حتّی آنجا که فکر می­کنیم لشکر پاکسازی شده ـ چون ۳۰۰ نفر از منافقان به فرماندهی عبدالله بن اُبیّ از میانۀ راه برگشتند ـ و خالص­ها مانده­اند باز هم باید حواس­مان باشد که با انسان­ها سر­و­کار داریم. مراقبت مستمرّ لازم است چون هر لحظه ممکن است که یک نفر یا سازمان یا نهاد فضیلت­گرا با یک وسوسه به سمت رذیلت کشیده شود. دشواری جهاد اکبر نیز به همین دلیل است.

آقای روزبه در رسالۀ دکتری­شان ـ که گزیدۀ آن هم منتشر شد ـ بر اساس آمار و سخنرانی­ها نشان داده­اند که اکثر افراد فضیلت­گرا در انتخابات، از مدار فضیلت خارج می­شوند؛ با این توجیه که برای رأی آوردن باید از فلانی استفاده کنیم. یعنی در انتخابات از وضعیّت متعالیه به متدانیه تبدیل می­شوند، در حالی که محلّ آزمون اخلاق همین صحنه­ها است و حتّی فرد مقیّد نیز ممکن در صحنه­ای نمره نیاورد. اگر صحنۀ رذیلت برای ما پیش بیاید و به سمت آن نرویم انسان اخلاقی هستیم. مثلاً اگر صحنۀ دروغ گفتن برای ما فراهم شد و دروغ گفتن به نفع و لذّت ما بود امّا به خاطر تقیّد به خیر و فضایل دروغ نگوییم، انسانی اخلاقی هستیم؛ چرا که النّجاه فی الصّدق. مثل قضیّۀ ساقط شدن هواپیما در اثر اصابت موشک که سپاه ترجیح داد حقیقت را بگوید.

دکتر صدرا: بر عکس این نیز صادق است و ممکن است به حرّ تبدیل شود.

دکتر لک­زایی: بله، انسان این­گونه است.

دکتر صدرا: ما بر اساس سه کتاب می­توانیم کشور را به صورت کارآمد اداره کنیم و تمدّن بسازیم: سیاست مدنی فارابی، اخلاق ناصری خواجه و ولایت فقیه حضرت امام. اگرسیاست مدنی و ولایت فقیه هم نباشد اخلاق ناصری کفایت می­کند چون نسخۀ تمدّن­سازی در برابر توحّش مغولی و یک متن شیعی ناب است. نویسندۀ آن حکیمی است که حاکم شده و در طول تاریخ چنین چیزی سابقه ندارد. اگر تمام این کتاب را هم در اختیار نداشته باشیم فصل چهارم کتاب اخلاق ناصری به تنهایی کفایت می­کند.

خواجه نصیر می­گوید در برابر توحّش مغولی بسان سیل باید سدّسازی کنیم؛ نه فرار کنیم، نه درگیر شویم و نه موج­سواری کنیم؛ بلکه با سازندگی آن را مدیریّت کنیم.

در شرایطی که ما در آن قرار داریم موج اول توحّش جهانی تمام شده و در موج دوم هستیم. می­خواهیم در دل این توحّش جاهلی مدرن، تمدّن­سازی کنیم و با این ذخایر إن شاء الله موفّق می­شویم.

عبید زاکانی می­گوید کسی مشکلی داشت و نزد حاکم رفت، حاکم گفت برو مشکل­ات را خدا حلّ کند. او گفت نزد خدا رفتم گفت: حاکم را برای همین گذاشتم! نظام جمهوری اسلامی ایران نیز بعد از توکّل به خدا و هدایت خدا باید رسالت اخلاقی و اخلاق سازی خودش را بیش از پیش و به صورت نهادینگی و نظام مندی ارتقا بخشد. ظرفیّت و ضرورت وجود دارد واگر این کار را نکنیم آسیب پذیر بوده و استحاله خواهیم شد. طبق فرمایش خواجه حتی در معرض فرو­پاشی قرار می گیریم؛ لذا زمینه­سازی هم باید انجام دهیم.

مسئلۀ حکمرانی خوب را نخستین­بار سازمان بین­المللی کار در دنیا مطرح کرد. من در آن زمان ریاست موسسه کار و تأمین اجتماعی و نمایندۀ این سازمان در ایران بودم، مصوّبات آن را مجلس بردیم و جریان­سازی شد. مرکز پژوهش­های مجلس، مجموعه مقالات مفصلی  تحت عنوان «حکمرانی خوب» تدوین کرده است. یکی از مقالات این مجموعه با عنوان «حکمرانی خوب در حکومت امام علی(ع)» است. اوج این ادبیات و گفتمان را در منابع­مان می توانیم پیدا کنیم.

آقای دکتر بارتمی رئیس تأمین اجتماعی وقت، زمانی به ایران آمد او ابتدا فکر می­کرد ما از کشورهای جهان سوم هستیم ولی وقتی در ملاقاتی که با هیئت همراه بدیدار بنده در موسسه کار آمده بود، برخی از این منابع را دید. گفت: کلّ منطقه را باید با اینها تغذیه کرد. در میان صحبت­ها من گفتم شما توسعه و تأمین اجتماعی را بر اساس نظریّۀ مازلو در «آسایش» می­بینید، در حالی که خواجه «آرامش» را مطرح می­کند و بشر بیشتر نیاز به آرامش دارد. ایشان گفت در هزارۀ جدید، ما به این نظریّه نیاز داریم و اصرار داشت که این منابع را به آنها بدهیم. ایشان بعداً هم برای من نامه نوشتند و من به آنها گفتم که کتاب را چطور بخوانند تا توسعه و تأمین اجتماعی­شان را بر اساس آن پیش ببرند. این مطالب در حال روزآمدی و بازتولید است و به زمینه­سازی سازمان­دهی نیاز دارد. اگر این کار صورت گیرد ره صد ساله را، میانبر و جهشی می­توان ده ساله طیّ کرد.

دبیر علمی: تشکّر می­کنم از همۀ عزیزان. امیدواریم بحث خوبی ارائه شده باشد و مرضیّ خداوند قرار گرفته باشد.

وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین وصلّی الله علی محمّد وآله الطّاهرین

[۱] . این حدیث از پیغمبر اکرم۶ نیز نقل شده است که حضرت فرموده­اند من بر امّت خودم از دو چیز می­ترسم.

[۲] . good governance

[۳]. اخلاق ناصری، ص ۲۶۰٫