دویست و هشتمین جلسه گروه علمی کلام برگزار شد+خلاصه بحث

دویست و هشتمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “(نگاهی به آثار کلامی خواجه نصیرالدین طوسی ) مقایسه فصول و تجرید العقائد” با ارائه حجت الاسلام شهسواری سه شنبه ۲ دی ۹۹ ساعت ۱۸:۳۰ به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

مقدمه استاد رضا نژاد:
مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی کتابی به نام فصول نوشته اند و استاد شهسواری آن را مورد بحث قرار می دهند و در مورد تفاوت های دو کتابِ فصول و تجرید العقائد در نحوه ارائه بحث های کلامی صحبت می کنند؛ همچنین در موضوع نسخه شناسی و صحت انتساب کتاب به خواجه طوسی گفتگو می کنند.
استاد شهسواری:
۱-مقدمه ای در اسامی کتاب
اکثر بحث ما در مورد کتاب فصول نصیریه خواجه طوسی است و نگاهی هم به آثار کلامی ایشان داریم، خواجه طوسی آثار متعدد در زمینه های گوناگون دارند و نیز در عرصه های مختلف علمی زمان خودشان تالیفاتی داشته همچنین تقریرهای مختلف از آثار گذشتگان داشته اند.
مرحوم خواجه طوسی معمولا از قلمرو تخصصی خارج نمی شود و به شیوه آمیختگی علوم در آثار خود دچار نشده است، اما در چند فصل کتاب مورد بحث، وراء مباحث کلامی و فلسفی، ویژگی ها و اوصاف عرفانی را بیان می کند.
کتاب فوق با نام های “فصول؛ فصول نصیریه؛ فصول در اصول” شناخته می شود، البته این نام را خود ایشان بکار نبرده اند و برداشت ما این است که این نام را شارحان و دیگران از متن مباحث کتاب اصطیاد کرده اند ؛ علت این نام گذاری یا به دلیل موضوع کتاب است که در موضوع اصول دین نوشته شده و یا به دلیل این کلمه ” فصل ” است که نویسنده به کار برده و گفته من مباحث را در چند فصل نوشته ام . البته مترجم عربی کتاب در جایی عبارت ” سمّیته بالفصول” را می آورد که اینگونه القا می شود که گویی خود خواجه نام فصول را قرار داده، اما این نسبت و انتساب ظاهراً درست نیست.
۲-فصل بندی کتاب:
ایشان کتاب را به فارسی و در چهار فصل نوشته است.
فصل اول: توحید و اثبات حقتعالی و اوصاف او
فصل دوم: عدل و افعال حقتعالی
فصل سوم: نبوت و امامت
فصل چهارم: معاد و مباحث مربوط به آن
مرحوم فاضل مقداد در انوار الجلالیه با نوعی تقسیم بندی می گوید مباحث اعتقادی یا به ذات الهی و لوازم آن مربوط است که توحید خوانده می شود یا مباحث مربوط به افعال مطلقه ذات است به نحو عموم که همان عدل است و یا به نحو خاص و … .
آنچه جزء مسلمات است اینکه همین کتاب با نام فصول از آثار خواجه نصیر است و در ترجمه کتاب هم به این انتساب تصریح شده است؛ مترجم گفته چون دیدم کتاب فارسی است برای اینکه در کل جهان اسلام استفاده شود به عربی ترجمه اش کردم ؛ این شخص رکن الدین محمد بن علی گرگانی استر آبادی و در قرن هشتم زنده بوده است‌؛جد فاضل مقداد بوده وظاهرا شاگرد خود خواجه هم هست.
۳- شروح و چاپ ها:
شروح مختلفی بر کتاب فصول وجود دارد؛

شرح فصول فخرالمحققین
الأنوار الجلالیه للفصول النصیریه، از شیخ مقداد بن عبدالله سیوری حلی که در رمضان ۸۰۸ق، برای سید نقیب امیر ملک جلال‌الدین ابی‌المعالی علی بن شرف‌الدین مرتضی علوی حسینی آوی و فرزندش ابوالفضائل سید نقیب شرف‌الدین مرتضی پرداخت و از نگارش‌های نخستین سیوری می‌باشد.
شرح فصول امیر سید عبدالوهاب متکلم بن طاهر بن علی بن داود حسینی استرآبادی.
جامع الأصول فی شرح الفصول، از نجم‌الدین خضر بن شمس‌الدین محمد بن علی رازی حبلرودی.
شرح فصول، از کمال‌الدین حسن بن محمد بن حسین استرآبادی نجفی.
تحفه الفحول فی شرح الفصول.
منتهی السؤول فی شرح الفصول.
شرح فصول سلیمان بن احمد آل عبدالجبار بحرانی.
شرح فصول ناصرالدین عبدالله بن عمر بن محمد بن علی فارسی بیضاوی.
إیضاح الأصول فی شرح الفصول، از علاءالدین ملک علی تونی، از عالمان زمان شاه سلیمان
یک شرح فارسی هم به صورت تحقیق شده در دانشگاه تهران به نام شرح فصول نصیریه از شیخ شیراز منتشر شده است.
چندین چاپ هم از این کتاب موجود است از جمله آنها؛ در سال ۱۳۳۵ توسط محمد تقی دانش پژوه نشر یافته و نیز در مجله تخصصی کلام شماره ۷ پاییز ۱۳۷۲ منتشر شده است.
۴-مباحث محتوایی و مقایسه ای دو کتاب فصول و تجرید:
در بررسی محتوای این کتاب از نسخه ای بیشتر بهره گرفته ایم که محمد جواد جلالی حسینی در مرکز نشر اعلام اسلامی تحقیق نموده است و البته از کتاب آیت الله حسن زاده آملی هم در این بحث استفاده کرده ایم.
مرحوم خواجه طوسی در بحث عدل گفته است یکی از برادران تقاضا نمود بر همین منوال فصول ادامه یابد این گفتار نشان می دهد خواجه قصد ادامه مباحث را نداشته اما بر اساس خواست دوستان ادامه داده است .
ظاهرا فصول ؛ موخر از تجرید است زیرا طول و تفصیل هایی که در مطالب فصول است در تجرید وجود ندارد ، ضمن آنکه درحین نگارش فصول، گفته است وی مشغله زیاد دارد و این نشان می دهد نگارش آن در دوران صدارت وی بوده است.
نویسنده در پایان بحث توحید نکته ای را بیان کرده که اگر کسی بخواهد بیش از این در توحید وارد شود باید از راه ریاضت وارد شود و این نکته را با عنوان “ختم و ارشاد” آورده است.
در واقع مباحث را در ۲۴ مرحله می آورد و در پایان مرحله ۲۴ گفته است که با عقل بیش از این نمی توان شناخت و علم کلام هم بیش از این برایش میسر نیست و معرفت کافی در وسع کسی نیست و عظمت و ربوبیت الهی بزرگوارتر از آن است که به احاطه ذهن در آید .
در کتاب تجرید، اول به امور عامه پرداخته و بعد الاهیات خاصه را مطرح نموده است ( تقسیم وجود به واجب و ممکن از جمله امور عام است)؛ در موضوع تقسیم موجود، به اثبات صانع وارد می شود و بحث ازلی و ابدی، وحدت و بساطت را بیان می کند و تمام این موضوعات را در قسمت های جداگانه ارائه نموده است.
ایشان بحث علم حقتعالی را به کمک قادریت خدا بیان می کند . در تجرید گفته است: کل قادر عالم حیِ بالضروره و در فصول هم تقریبا همین را گفته است.
مخالفت با فلاسفه:
مرحوم خواجه در چند مورد صراحتا با فلاسفه مخالفت می کند مثلا قاعده الواحد را که در تجرید هم آن را نمی پذیرد، و در بحث موجَب بودن نکاتی را به فلاسفه نسبت می دهد؛ در مساله ۱۵ گفته فلاسفه گفته اند واجب، موجَب به الزام است .
قاعده الواحد را هم تحت عنوان ” نقض ” می آورد و اشکالاتی به فلاسفه وارد می کند.
به عنوان نمونه می گوید: کثرات یا موجوداتند یا نیستند ؛ اگر موجودات باشند و به واجب منتسب باشند ؛ آن کثرات از وی صادر شده است ؛ با این بیان قاعده واحد را زیر سوال می برد.
در مساله دیگری تحت عنوان ” نقض و شبهه” می گوید فلاسفه گفته اند علم، حصول صورت معلوم در عالِم است ؛ خواجه بعد از این مقدمه، موضوع علم الهی را بیان کرده و نظر فلاسفه را رد می کند.
البته باید دانست واژه فلاسفه که ما الان به کار می بریم با اصطلاح فلاسفه در آن زمان متفاوت است.
توقیفیت اسماء الهی را در فصول آورده ولی در تجرید نیاورده است؛ خواجه بیشتر تعابیر اشراقی و عرفانی استفاده می کند.
دربحث توحید، هم مخالفت اجمالی با فلاسفه دارد.
تفاوت های فصول و تجرید در مباحث کلامی:
امامت و نبوت:
در تجرید مباحث امامت را جدا از نبوت آورده و نبوت و امامت را مفصل تر به صورت خاصه و عامه مطرح می کند اما در در فصول مختصر بیان کرده است؛ بدین صورت که ۵ مساله در نبوت آورده و در همان مساله سوم و چهارم نبوت خاصه را هم مطرح کرده است .؛ در بحث امامت، امامت خاصه را بیان ننموده است.
در موضوع امامت ائمه دوازده گانه به صورت خیلی موجز عنوان کرده و بیشتر عصمت ائمه را ذکر کرده اند.
در تجرید نسبت به امامت حضرت امیر وارد ادله عقلی و شواهد و قرائن می شود ولی در فصول؛ تقریبا امامت خاصه مطرح نشده است.
مهدویت و نقش امام در اجماع:
در بحث امامت امام دوازدهم در تجرید می گوید آنچه مانع غیبت است خود ما هستیم و سبب حرمان خلق و غیبت امام چون معلوم است از سوی خدا و امام نیست، از جانب خلق است؛ در مورد طول عمر امام هم گفته این مساله مشکلی ندارد زیرا همه متفق هستند که چنین مواردی وجود داشته و مشابهات متعدد دارد.
در موضوع اجماع گفته اجماع امت حق است زیرا امام در بین آنهاست .
ایشان گفته اگر امام در یک زمان دو تا باشد موجب اختلاف می شود ؛ چون عصمت ، منجر به ارجاع خلق به صلاح نمی شود پس در کثرت ائمه امکان فتنه است به دلیل وقوع اختلاف ؛ و بدین سبب وحدت امام ، دفع آن اختلاف می کند پس امام در همه اقطار یکی باشد، البته این بحث فقط در فصول آمده نه تجرید.
حشر و معاد:
در موضوع حشر هم معتقد است همه موجودات حتی وحوش هم می توانند محشور شوند و با دیدگاه فلاسفه در این زمینه مخالفت کرده است.
نظرات اساتید حاضر:
استاد رضا نژاد: نسخه ای از فصول در کتاب منتشر شده است که نام آن” تاصیل و توثیق من خلال سبعین رساله اعتقادیه” است و دار التفسیر در سال ۱۳۹۵ شمسی در قم منتشر کرده است حاوی ۷۰ رساله کلامی از جمله فصول.
در موضوع معاد هم نویسنده، اعاده معدوم را محال دانسته و بر خلاف فلاسفه که حشر اشیاء را محال می دانند، نظر خواجه متفاوت است.
استاد اسدی: استاد حسن زاده آملی تعلیقات و توضیحات مفیدی در مورد این آثار خواجه طوسی دارند.
اصلاح فلاسفه نیز تطورات معنایی داتشه و معنای آن در زمان ما تغییراتی داشته است.
در مورد قاعده واحد هم مباحث بیشتری وجود دارد که باید مورد تامل و دقت باشد و بعدا قضاوت شود.
استاد مصطفی پور: در فلسفه اسلامی، فلسفه با مباحث اعتقادی ما عجین است البته در فلسفه غیر اسلامی و نوع غربی اینگونه نیست .
استاد خزائلی: در مورد قاعده واحد این سوال مطرح است که چرا خواجه آن را منکر می شود؟ آیا از دیدگاه کلامی آن را رد می کند؟
استاد رضا نژاد: در مورد تفضیل انبیاء خواجه گفته است انبیایی که صاحب سرّ هستند بر تمام خلق حتی ائمه بر تری دارند مانند برتری بر رعیت .
استاد زهادت: آغاز و انجام بحث صبغه عرفانی داشته نه کلامی
نکته بعد آنکه مرحوم شعرانی که در خلال بحث اشاره شده بر مشرب اهل ذوق بوده است.
استاد اسحاقیان: با توجه به روایات که سر غیبت را از اسرار الهی می داند و آن را به اسرار داستان موسی و خضر تشبیه می کند ، آیا واقعا خواجه طوسی در مورد علت غیبت( تعبیر عدمه منا ) ، خواسته است بگوید علت غیبت منحصر در رفتار خود خلق است؟
استاد شهسورای : آثار کلامی خواجه فقط موارد ذکر شده نیست مثلا کتاب قواعد العقاید را هم دارند که کتاب کاملی است اما ما این دو کتاب را بحث کردیم.
بحث فلسفه، اصطلاحی است که در زمان های مختلف، معانی متعدد داشته است.
در تجرید در بحث امامت خاصه، مباحث زیادی آورده شده است
محور اصلی بحث امامت در فصول ؛ همان عصمت است که خواجه گفته واجب است خدای علام الغیوب ، (مصداق معصوم) و عصمت را بیان کند که این نشاندهنده نظریه نصب الهی برای امام است که خواجه طوسی این نظریه را با این استدلال بیان نموده است.