یکصد و چهل و هشتمین جلسه گروه علمی فلسفه اخلاق با موضوع “تحلیل اخلاقی مشارکت علمی اساتید و دانشجویان در آموزش عالی؛ نقدی بر«استثمار آموزشی»” با ارائه خانم دکتر زهرا عواطفی چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰ساعت ۱۹در مجمع عالی حکمت اسلامی به صورت( حضوری و مجازی) برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
استثمار علمی یا همان بهرهکشی از دسترنج علمی دیگران معضلی اخلاقی است که عوامل مختلفی مثل روحیه زیادهخواهی، راحتطلبی، فشارهای سازمانی و ضیق وقتی که استادان از آن سخن میگویند، زمینههای شکلگیری آن را فراهم میسازد. بروز همه این موارد ناشی از احساس قدرت نامتوازنی است که میان استاد و دانشجو برقرار است. لازمه استثمار، ظلم و بیعدالتی است که حقکشی و نارضایتی ثمره آن است. جلوگیری از مفاسد اخلاقی آن هم در جامعه علمی که از جایگاهی ارزشی برخوردار است، ضرورت توجه به این مسئله را بیش از پیش برای ما نمایان میسازد. در این نشست سعی خواهد شد به روش توصیفی تحلیلی ضمن تبیین اخلاقی مفهوم استثمار آموزشی، برخی از چالشها و شبهات اخلاقی ناظر به این مسئله را مطرح و درنهایت جهت برونرفت از این معضل اخلاقی پیشنهاداتی مطرح ساخت. این راهکارها در خودمراقبتی استادان، خودآگاهی دانشجویان و مراقبت سازمانی دنبال میگردد. استثمار یکی از رفتارهای سوء و غیراخلاقی است که در اغلب حوزهها قابل طرح و پیگیری است. اگرچه پرداختن به این مسئله در تمام مقاطع تحصیلی وجود دارد، اما رواج و ابعاد گستردهتر آن را در تحصیلات تکمیلی شاهد هستیم. دلایل این امر از زوایای گوناگون قابل بررسی است. مواردی همچون فشارهای سازمانی جهت ترفیع رتبه و ارتقای جایگاه اساتید، مشغلههای زیاد کاری، خودخواهی و راحتطلبی برخی از استادان، زمینه شکلگیری این معضل اخلاقی را در دانشگاه فراهم میسازد. در نگاهی عمیقتر، بهنظر میرسد ریشه همه توجیهات ذکرشده، ناشی از قدرت نامتوازنی است که از طرفی بین استاد و سازمان و از طرف دیگر بین استاد و دانشجو حکمفرماست. از یکسو سازمان و نهاد آموزشی جهت ارتقای رتبه علمی استادان، آنها را سالانه وادار به چاپ مقالات و کتابهایی میسازد و از سوی دیگر در اثر همین فشارهای سازمانی و همچنین انگیزههای شخصی که خود استادان دارند، درصدد ارتقای خویش برمیآیند، اما برای رسیدن به وضعیت مطلوب آنهم در کمترین زمان، گاهی بهناچار دست به رفتارهای غیراخلاقی ازجمله استثمار دانشجویان میزنند. آنها از موضع قدرتی که در اختیار دارند، سوءاستفاده کرده و خواهان این هستند که پلههای ترقی خود را با بهرهکشی از دانشجویان طی کنند. جایی که قدرت نابرابر وجود داشته باشد، بهرهکشی(استفاده سودجویانه) آسانتر میشود. (شارون، ۱۳۸۶: ۲۳۱؛ رسنیک، ۱۳۹۱: ۱۷۹) گاهی بر اثر این احساس قدرت و برتری، اخلاق قربانی خواستهها و تمتعات صاحبان قدرت میشود، بهگونهای که با نگاه ابزاری به دیگران اغلب درصدد تأمین خواستههای خود برمیآیند. صورتهای مختلفی از این معضل اخلاقی را میتوان در نهادهای علمی و بخشهای مختلف آن مشاهده کرد؛ استثمار مالی، استثمار آموزشی، استثمار پژوهشی، استثمار روحی و استثمار عاطفی ازجمله این موارد است.(صفایی موحد، ۱۳۹۶: ۲۰- ۱۸) از آنجا که این معضل اخلاقی و علمی در حوزه پژوهش بیشتر از سایر حوزهها گزارش شده است، در این نشست سعی خواهیم کرد آن را مورد نقد و ارزیابی اخلاقی قرار دهیم.
از آنجا که تدریس در دانشگاهها بهصورت پژوهشمحور دنبال میگردد،«مشارکت علمی با دانشجویان» یک امر اخلاقی خوب تعریف میگردد، اما گاهی این خوب اخلاقی، دچار آسیبهایی میگردد و چالشهایی را به وجود خواهد آورد. یکی از این آسیبها استثمار علمی است. استثمار در اصطلاح یعنی بهرهبردن ناعادلانه از دسترنج دیگران. بهعبارتی استثمار موقعیتی است که در آن فرد دیگران را در راستای تحقق اهداف خود اجیر میسازد و در قبال آن منفعت اندکی نصیب افراد اجیرشده قرار میدهد که با تلاش و کاری که انجام داده است، برابری نمیکند. این اتفاق ناگوار را میتوان در مشارکتهای علمی استادان و دانشجویان مشاهده میگردد. بهگونهای که استاد در راستای پژوهش کلاسی، تحقیقاتی را از دانشجویان تقاضا میکند که مبتنی بر نیازمندیهای پژوهشی و در راستای تحقق اهداف خویش است، بهجای اینکه اهداف آموزشی و تربیتی مدنظر باشد. درواقع هدف از این کار این است که از ماحصل تحقیقات دانشجویی در تألیفات خود بهره ببرد و یا در چاپ مقالات، کارگاهها و همایشها از آن استفاده کند، بدون اینکه نامی از دانشجو یا دانشجویان ببرد و یا حتی الامکان از آنها تقدیر به عمل آورد، البته گاهی برخی از اساتید، نام دانشجویان را در تولیدات علمی ذکر میکنند، اما نه آنگونه که شایسته و سزاوار حق واقعی دانشجو باشد؛ آنها ترجیح میدهند نامشان در ابتدای اثر پژوهشی ذکر گردد، بیآنکه تلاش آنچنانی کرده باشند، ناگفته نماند که اغلب دانشجویان نیز تسلیم چنین تصمیماتی میشوند، چرا که به جای ماندن و انتظار کشیدن در صفهای طولانی چاپ کتاب و مقاله، ترجیح میدهند نامشان در کنار نام استاد بهعنوان نام دوم و یا سوم ذکر شود، اما بهجهت اعتبار نام استاد بتوانند نیازها و مطالبات خود را پیش ببرند و از منافع آن نیز منتفع گردند. حال این سؤال قابل طرح است که آیا با وجود اینکه خود دانشجو به این امر رضایت داده است،این کار تفسیر غیراخلاقی خواهد داشت؟ اگرچه این معضل اخلاقی بهعنوان حقیقتی موجود قابل طرح و پیگیری است، اما بهجهت آشکار نبودن و حقیقت پنهانی که دارد از یکسو و قدرت نابرابر موجود میان استثمارگر و مستثمر از سوی دیگر که شرایط را بهنفع استثمارگر جهت و سامان میدهد، اجازه طرح و پرداختن به آن را چندان در اولویت قرار نداده است، لذا درصدد هستیم پیرامون این چالش و سؤالاتی که مطرح گردید، مباحثی را ارائه و بهلحاظ اخلاقی مورد ارزشداوری قرار دهیم و درنهایت جهت برونرفت از این معضل اخلاقی، پیشنهاداتی نیز مطرح خواهد شد.