ششمین جلسه کارگروه علمی حکمت عملی با موضوع “مفهوم شناسی حکمت عملی با تاکید براندیشه های فارابی“ با ارائه “حجت الاسلام جواد دلپذیر“ و با حضور اعضاء محترم گروه دوشنبه ۷ اسفند۹۶ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
حکمت عملی یکی از اقسام فلسفه به معنای مطلق است که در آثار فارابی به نام های علم مدنی، فلسفه انسانی، فلسفه عملی و فلسفه مدنی، علم انسانی و علم ارادی نیز نامیده شده است. برای مفهومشناسی حکمت عملی، لازم است ابتدا اصطلاح حکمت مطلق بهمثابه جنس حکمت عملی مورد بررسی قرار گیرد. لازم به تذکر است که در اصطلاح فلسفه اسلامی، فلسفه و حکمت به یک معنا به کار میروند. (بهعنوان مثال رک: الاعمال الفلسفیه (التنبیه علی سبیل السعاده)، ص:۲۵۵-۲۵۶).
۱. تعریف فلسفه و حکمت مطلق
بر اساس تقسیمبندیهای علوم، فلسفه مطلق علمی نظری (قیاسی) است که در مقام کشف واقع و تعلیم دیگران، مفید یقین است (المنطقیات للفارابى، ج۱، صص ۳۰۷ و ۳۲۶ و ۱۱-۱۴).
فارابی در تعریفی دیگر، حکمت و فلسفه مطلق را از جهت نوع مطلوبیتش برای انسان علمی میداند که مقصودش، تحصیل جمیل است زیرا فلسفه موجب علم یقینی به حق است و چنین علمی جمیل است. در مقابل دیگر علوم قرار دارند که برای انسان نافعاند (التنبیه علی سبیل السعاده، ص:۲۵۵-۲۵۶)
در برخی دیگر از تعاریف، حکمت و فلسفه مطلق بهعنوان علمی نظری که حقائق اشیاء را برای انسان روشن میکند، معرفی شده است. (بهعنوان مثال: المنطقیات للفارابى، ج۱، ص: ۱۲)
به عقیده فارابی فلسفه مطلق، از امور ضروری برای سعادت انسان است (الاعمال الفلسفیه، ص۱۱۹و۱۷۵و۱۸۱و۲۵۷؛ المنطقیات للفارابى،ج۱،ص۳۷۲) بهطورمشابه، برخی از فیلسوفان متاخر از فارابی، فلسفه را به استکمال نفس انسانی تعریف کردهاند (رسائل ابنسینا، ص۳۰؛ اسفار، ج۱، ص۲۰).
با توجه به تعریفهای ارائه شده، میتوان فلسفه و حکمت مطلق را اینگونه تعریف کرد:
علمی نظری است که از طریق روش برهانی، به شناخت یقینی اشیاء میپردازد و از این طریق موجب استکمال و دستیابی انسان به کمال نهایی خودش میگردد.
۲. تعریف حکمت عملی
از نظر فارابی موضوع حکمت عملی اشیائی است که شانشان این است که با اراده عمل و حاصل شوند (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۱۴؛ کتاب الحروف، ص۶۷) و به دیگر سخن، اموری هستند که مبداشان اراده و اختیار است (کتاب الحروف، ص۱۵۱) البته نه امور ارادی به صورت مطلق بلکه از این نظر که جمیل یا قبیحاند و از این نظر که ممکن است انسان با انجام آنها سعادتمند یا شقاوتمند بشود (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۴۱۵).
می توان فلسفه عملی را بر اساس موضوعش اینگونه تعریف کرد: فلسفه عملی، قسمی از فلسفه است که در مورد اشیائی که وجودشان به اختیار و فعل ماست، بحث میکند (الشفاء(المنطق)، المدخل، ص: ۱۲).
از دیدگاه فارابی، غایت نهایی از اموری که علم مدنی مشتمل بر آنهاست، سعادت است (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۳۱۲) البته مراد سعادتمند شدن است نه صرف دانستن سعادت و راه رسیدن به آن (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۴۱۵-۴۱۶) به دیگر سخن، غایت حکمت عملی این است که مردم سعادتمند یعنی اخیار و متمسک به نوامیس شوند (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۴۱۵).
فارابی گاه حکمت عملی را بر اساس مباحث کلانی که در این علم مطرح میشوند، تعریف کرده است. بهعنوان مثال: حکمت عملی یکی از علوم یقینی است که مشتمل است بر سعادت، اشیائی که به وسیله آنها سعادت حاصل میشود و اشیائی که مانع از سعادتند و به شقاوت مودی میشوند (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۴۱۴-۴۱۵)
جمعبندی
از دیدگاه فارابی ملاک تمایز علوم و صنایع تمایز موضوعاتشان است (المنطقیات للفارابى، ج۱، ص۳۱۳). ازاینرو، برای تمایز یافتن حکمت عملی از دیگر علوم، باید تعریفی بر اساس موضوع از آن ارائه داد. از طرف دیگر، مباحث کلان علم، چیزی جز موضوعات جزئیتری که که موضوع اصلی علم به آنها تقسیم میشوند، نیستند. به دیگر سخن، تعریف به مباحث، چیزی جز تفصیل تعریف به موضوع نیست. البته فائده اینگونه تعریفها روشن شدن ابعاد بیشتری از موضوع علم برای مخاطبین است. درنتیجه، تعریف فنی و خالی از اشکالی که میتوان در مورد حکمت عملی مطرح کرد، تعریف آن بر اساس موضوع است. با توجه به آنچه گذشت، این تعریف را میتوان اینگونه بیان کرد:
حکمت عملی، علمی قیاسی و یقینی است که به آنچه که به اراده انسان وابسته است از آن جهت که انسان را به سعادت یا شقاوت میرساند، ناظر است.