یکصد و چهل و یکمین جلسه گروه علمی فلسفه دین برگزار شد+خلاصه بحث

یکصد و چهل و یکمین جلسه گروه علمی فلسفه دین با موضوع “نقد الحاد عملگرایانه ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا” با ارائه حجت الاسلام حميد رمضاني سه شنبه 7 تیر 1401 ساعت 21:15 به صورت (حضوری و مجازی ) در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

از آغاز حیات بشر، جریان الحاد تلاش کرده تا برای خود هویتی به دست آورد و به همین منظور از شیوه­های گوناگون برای ابراز مخالفت خود با توحید و یکتا پرستی بهره برده است. گذشت زمان و اتفاقات عصر روشنگری باعث شد تا ملحدان در زمینه­های جدیدی ورود پیدا کرده و با شیوه­های تازه به نفی و انکار وجود پروردگار برای عالم بپردازند تا بدان جا که امروزه برخی از ملحدان علاوه بر اقامه دلایل فلسفی از دلایل روان­شناختی نیز برای صحیح جلوه دادن دیدگاه خود استفاده کرده تا نشان دهند که دین نمی­تواند نیازهای بشر امروزی را بر طرف نماید. این نوع نگرش که از آن با عنوان الحاد عملگرایانه یاد می­شود در صدد است تا به تبیین نا کارآمدی دین در عرصه­های فردی و اجتماعی بپردازد. از ریچارد داوکینز[1] می­توان به عنوان یکی از ملحدان عملگرا نام برد که در کتاب خود با عنوان «توهم خدا» علاوه بر ایراد نقدهای فلسفی و علمی بر وجود خدا، در بیانی مفصل تلاش کرده تا دین را خالی از فایده عملی جلوه دهد.

ریچارد داوکینز زیست شناس بریتانیای متولد سال 1941 از اساتید دانشگاه آکسفورد و عضو انجمن سلطنتی علوم و همچنین عضو انجمن سلطنتی ادبیات است. او آثار مکتوب فراوانی دارد که می­توان  به عنوان نمونه به کتاب ژن خود خواه و ساعت ساز نابینا او اشاره کرد.

کتاب توهم خدا یکی از مشهور ترین نوشته های ریچارد داوکینز محسوب می شود او در این کتاب به سه روش علمی، فلسفی و عمل گرایانه یا کارکردی به نقد خدا، دین و باورهای دینی پرداخته است. هر چند این کتاب در مدت کوتاهی در میان عموم انسان های جوامع مختلف گسترش یافت اما انتقادات فراوانی از سوی برخی ملحدان، زیست شناسان و خداباوران را به همراه خود داشت تا حدی که برخی از اندیشمندان دست بر روی مغالطات این کتاب گذاشته و علاوه بر نقد اندیشه علمی و الهیاتی او  توجه خاصی به شیوه و روشن استنتاج های علمی داوکینز کرده­اند و منطق و شیوه استنتاج های نویسنده کتاب توهم خدا را مورد خدشه قرار داده و آن­ها را ناصحیح دانستند. وقتی روش استنتاج و آنالیز داده ها صحیح نباشد طبیعتا نمی تواند نتایج صحیح نیز از آن بدست آورد.

نویسنده کتاب توهم خدا مسائل مختلفی را به عنوان کارکرد دین نامی می­برد و آن ها را مورد نقد قرار می دهد اما در این جلسه بیشتر قرار هست بر روی کارکرد اخلاقی دین تمرکز داشته باشیم. او با بهر گیری از سخنان علمی و نمونه های آماری تلاش می کند نا کارآمدی دین در ترویج اخلاق را نشان دهد. داوکینز برای اثبات این سخن خود ابتدا تلاش می کند تا مدعای دینداران را در مورد اخلاق از زبان خود ایشان بیان نماید و حاصل این تلاش او این است که دینداران بر این باورند که اخلاقی بدون وجود دین امکان ناپذیر است و زندگی اخلاقی تنها در سایه دین تحقق می­یابد. داوکینز بدون اینکه دلایل روشن ارائه نماید که این مدعا واقعا مورد قبول دینداران است. آن را محور سخنان خود قرار داده و در تلاش است نقض­ها و نقدهای بر آن وارد نماید.

داوکینز برای رد ادعا که او نسبت می دهد به دینداران برخود لازم می بیند تا اثبات نماید اخلاق نه تنها به دین وابسته نیست بلکه تنها منشا تکاملی دارد. او که نظریه تکاملی­اش ژن پایه است، از طرفی علت حرکات اندام ها را ژن می داند و از سوی دیگر ژن را حاوی اطلاعاتی می داند که نسل به نسل در درخت حیات منتقل می شود و اکنون به موجودات انسانی رسیده است. او بر این نظر است که اگر بتوان رفتاری دیگر خواهانه را در بین سایر جانداران پیدا کرد معلوم می شود که این رفتار از طریق ژن به انسان منتقل شده است و بر این اساس باید گفته شود منشا رفتار اخلاقی انسان همان ژن موجود در اوست نه خداوند و دستورات دینی.

داوکینز با آوردن شواهدی از نوع دوستی حیوانات، توضیح می­دهد که چگونه ژن های نوع دوست نسبت به ژن های فاقد این ویژگی هستند، شانس بیشتری برای بقای دارند. داوکینز  که گمان کرده است با این توضیحات توانسته است بی­نیازی اخلاق نسبت به دین را اثبات کند. در ادامه گامی بلند تر بر می دارد و با استشهاد به برخی از گزارهای تاریخی کتب مقدس تلاش می کند نشان دهد که دین خود یکی از عوامل بروز بی اخلاقی در جامعه است. او بدون توجه به اینکه فهم متون دینی نیاز به مقدمات دارد، مسائلی خلاف عقل و خلاف باور دینداران را به خدا نسبت می دهد و می گوید از چنین خدای تنها دستورات خلاف اخلاق می توان انتظار داشت. داوکینز با بیان اینکه دین سرشار از گزاره های مطلق اخلاقی است دینداران را مورد اتهام قرار می دهد که چرا در اخلاق خود به پیامدهای افعال توجه نمی­نماید. داوکینز این اشکال را در حالی وارد به اخلاق دینداران می داند که گویی به این مسئله توجه ندارد یا نمی­خواهد توجه کند که در دانش فلسفه اخلاق مطلق گرایی در مقابل پیامد گرایی واقع نمی شود بلکه آنچه در مقابل پیامد گرای قرار دارد وظیفه گرایی است پس دینداران می توانند علاوه بر اینکه مطلق گرا هستند به پیامد افعال خود توجه کرده و بر اساس آن فعل اخلاقی خود را انجام دهند و لازم است عرض کنم که در واقع هم چنین است، یعنی در نگاه دینداران، توجه به پیامدهای و مصالح افعال می تواند فعل اخلاقی را خوب یا بد نماید مثل راستگویی یا دروغ گویی که در مواردی و بر اساس منفعت عموم مردم خوب یا بد است. داوکینز مسیر خود را ادامه می دهد و می گوید یک نحوه قرار داد نا نوشته بین افراد جوامع مختلف است که آن سبب خوب یا بد شدن چیزی در میان جوامع می شود و خوب و بد هیچ ربطی به دین ندارد هر چند افرادی گمان کنند این خوب و بد دانستن چیزی متاثر از آموزه های دینی است. او شواهدی بر این ادعای خود ارائه می دهد از جمله قوانین مربوط به حقوق زنان یا برده داری که مدتی در جوامع خوب تلقی می شده و اکنون در تمام جوامع بد تلقی می شود. او از پرسش نامه­های صحبت می کند که در بین جوامع مختلف انسانی پخش شد و همه، سوالات اخلاقی آن پرسش نامه ها را شبیه بهم جواب داده اند، او با تکیه بر این شواهد اعلام می دارد که معلوم است روح حاکم بر زمانه تکلیف خوب و بد بودن افعال را مشخص می کند نه دین.

بررسی اندیشه های داوکینز

آقای داوکینز تمام این سخنان خود را بر پایه طبیعت گرایی و نظریه تکامل بنا نهاده است که هیچ یک از این دو مورد قبول ما نیست و حتی خوانش تکاملی ایشان نیز اکنون در دنیای علم مورد قبول برخی زیست شناسان واقع نمی شود.

به نظر می آید ایشان بین منشا فعل اخلاقی و  دلیل کاشف خوب یا بد بودن هنجارهای اخلاقی خلط کردند، دینداران منشا رفتارهای اخلاقی را بر می گردانند به ذات انسان و اختیار او و بر این اساس برخی از افعال اخلاقی را مشترک و قابل درک برای همه انسان های می دانند و از آموزه های دینی برای یافت هنجارهای اخلاقی آن هم در جزییات و مصادیق بهره می برند. و از طرفی باید توجه داشت که وقتی گفته می شود افعال اختیاری بر آمده از ذات انسان هاست این به معنای  آن نیست که تبیین های تکاملی می­تواند  منشا افعال اخلاق باشد، چرا که انسان خردمند یک نوع زیستی متفاوت از سایر حیوانی است او از قوه عاقله و اختیار برخوردار است و می تواند به غایت فعل خود فکر کند و آن را انتخاب کند و این برخلاف غریزه حیوانی است. پس نمی توان به راحتی اصل فعل دیگر خواهانه را مدیون ژن ها موجود در درخت طبیعت بدانیم که در پی نسل ها گونه های متفاوت جابجا شده است. بلکه بر اساس خود نظریه تکامل می­توان، می توان چنین گفت که وقتی انسان در سیر تکاملی خود از ویژگی های جدیدی بهره مند شده است، همین ویژگی های جدید انسانی مثل حب ذات باشد. که در جای خود به خوبی می­توان این را اثبات کرد.

نویسنده کتاب توهم خدا از آمار و ارقامی استفاده می کند که در واقع کافی برای ادعاهای او نیست و نمی­تواند مدعای داوکینز را اثبات نماید.  روح زمانه که او مطرح می کند اولا دلیلی مبنی بر وجودش ارائه نداده است و تنها با یکسری عبارت پردازی­های پدیه های در مرحله نحوه عملکرد آن اصلا معلوم نیست و تمام مسائلی را که او بر روح زمانه بار می کند، جامعه شناسان دلیلی دیگری برای آن ها ذکر می کنند.

[1] . Clinton Richard Dawkins