نشست علمی “فلسفه و اخلاق اجتماعی” برگزار شد.

نشست علمی با عنوان فلسفه و اخلاق اجتماعی پنج شنبه ۳ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۹ به صورت مجازی و حضوری در مجمع عالی حکمت اسلامی واقع در قم، میدان جهاد، مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) طبقه همکف، سالن شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر برگزار شد.

در این نشست علمی کارشناسان محترم؛ حجج اسلام دکتر عبدالله محمدی، دکتر جمال سروش، دکتر بهروز محمدی منفرد و جناب آقای دکتر احمد شه‌گلی در محورهای زیر به ارائه بحث پرداختند:

سئوال اصلی:

  1. تحلیل حکمی تحول اخلاق اجتماعی از منظر علامه طباطبایی (ره)
  • رابطه نظر و عمل از نظر علامه طباطبایی (ره)
  • تاثیر نظر در تحول رفتارهای اجتماعی
  • چگونگی بازسازی انحراف اجتماعی به کمک رفتار اجتماعی

لازم به ذکر است که دبیر علمی نشست فلسفه و اخلاق اجتماعی را جناب آقای دکتر حسن لاهوتیان بر عهده داشتند.

 

خلاصه این نشست به شرح زیر می باشد:

لاهوتیان (مقدمه دبیر): اخلاق اجتماعی اصطلاحی است که معانی مختلفی از آن اراده شده است. انچه در این جلسه مورد نظر است اخلاق اجتماعی به معنای اخلاقی است که ناظر به روابط انسان­ها با یکدیگر است و در مقابل اخلاق فردی، اخلاق بندگی و اخلاق زیست محیطی قرار می گیرد. موضوع گفتگوی این جلسه رابطه فلسفه و اخلاق اجتماعی از نگاه علامه طباطبایی است که البته بررسی تمام ابعاد آن، پژوهشی مبسوط را می طلبد که در آغاز نیازمند تعریف عمل و به ویژه عمل اجتماعی و نحوۀ عاملیت انسان است.

حجت الاسلام دکتر جمال سروش: ایشان ضمن اشاره به جایگاه بحث از اخلاق اجتماعی در فلسفه اسلامی و قرار گیریِ آن در شاخه تدبیر منزل و سیاست مدن از حکمت عملی، به رابطه نظر و عمل در فعل اخلاقی پرداختند و توضیح دادند که نظر مقدم بر عمل است لکن رابطه میان این دو خطی نیست. بلکه رابطه­ای دایره وار داشته، عمل انجام شده بر نظری که مقدم بر عمل دیگر است تاثیر می گذارد. از نگاه علامه هر فعلی که انجام می شود حالی در فاعل به وجود می آورد و با تکرار فعل، آن حال به ملکۀ راسخه­ای مبدّل می­گردد. تا وقتی این ملکه (کیف نفسانی) در انسان حاصل نشود، فاعل با سختی، قعل را انجام می­دهد. براساس این تحلیل علامه طباطبایی می­توان گفت ریشه بداخلاقی­ها و ناهنجاری­های اجتماعی یا مربوط به مقام تعلیم است و یا نظر و شناخت به مرتبه­ای نرسیده تا علت عمل شود و یا آنکه ملکه راسخه در شخص به وجود نیامده است.

حجت الاسلام دکتر بهروز محمدی منفرد: تفکیک میان اخلاق اجتماعی و اخلاق بندگی در نگاه متفکرین مسلمان و به ویژه علامه طباطبایی درست نیست، بلکه در نگاه آنان در ارتباط میان انسانی با انسان دیگر هم بُعد بندگی و رابطه با خدا مطرح است. ایشان با اشاره به بیانات دکتر جمال سروش و تعریف اخلاق به ملکه نفسانی، آن را مدل فضیلت­گرایانۀ اندیشه علامه دانسته و ادامه دادند: علامه طباطبایی همچنین در المیزان سه نوع اخلاق را مطرح می کنند: اخلاق یونانی، اخلاق پیامدگرایی اخروی و اخلاق خداگرایانه (توحیدی). از آنجا که علامه، خُلق را «صورت ادراکی می دانند که در درون آدمی جلوه می کند»، نگاه ایشان در اخلاق یونانی به دیدگاه افلاطون نزدیک شده و نوعی درون­گرایی انگیزشی خواهد بود. همچنین در اخلاق توحیدی که در آن شناخت و نظر به صورت معرفت شهودی و کشفی است، نظر با عمل رابطۀ مستقیم داشته و علت آن است. از این رو از نگاه علامه، اخلاق در سطح عالی خود که اخلاق توحیدی است نیز انگیزشی درونی دارد. اما در سطح دوم و میانیِ اخلاق (اخلاق پیامدگرایی اخروی)، به اعتقاد علامه طباطبایی، نظر لزوماً به عمل نمی­انجامد و به تعبیری انگیزش بیرونی بوده، مولفۀ میل و شوق در عمل اخلاقی مطرح می­شود.

دکتر احمد شه گلی: موضوع سخن ایشان «تنوع انسان ها و آثار اجتماعی انسان» بود. اصل «تنوع در انسان» یکی از ابواب مهم انسان شناسی است، که با وجود آثار آن در حوزه تربیت و روان شناسی، مورد غفلت قرار گرفته است. اصل تنوع در انسان، اشاره به تفاوت انسان ها در ویژگی ها و خصوصیات دارد که در چندین محور توضیح داده شد:۱.چیستی تنوع انسان؛ ۲ .رویکرد حکمی و دینی به تنوع؛ ۳. معیار تنوع؛ ۴ .دلالت تنوع؛ ۵. تنوع در دنیای مدرن. تنوع انسان ها دارای اقسام مختلفی است که عبارت اند از:۱. تنوع به اعتبار خصایص جسمی۲. تنوع به اعتبار اندیشه و ادراک؛ ۳. تنوع به اعتبار خصایص روانی ۴. تنوع به اعتبار زبان و لغت؛ ۵. نوع به اعتبار فرهنگ؛ ۶. تنوع به اعتبار قومیت و نژاد و… تنوع در ساحت جسمی ابعاد و اقسام وسیعی دارد به عنوان مثال این قسم شامل مواردی نظیر تنوع در ذکوریت و انوثیت، تنوع در شکل و هیات بدنی، تنوع در اندازه و حجم، تنوع در قدرت جسمانی افراد، تنوع در لحن صدای افراد و گروه خونی، تفاوت اثر انگشت، فرم چهره و فرم بدنی و …..می شود.  در این خصوص ایشان بعد از توضیح تنوع انسان ها از حیث جسمانی و نفسانی به رویکردهای حکمی، عرفانی، علمی و دینی نسبت به آن پرداختند. به لحاظ فلسفی و حکمی، بحث تشخص و همچنین بحث کثرت نوعی انسانها در فلسفه اسلامی ظرفیت مناسبی برای تبیین اصل تنوع است. از نگاه عرفانی بحث لاتکرر فی الوجود (فی التجلی) و از نگاه علمی مباحث طب و طبیعیات قدیم (همچون انواع مزاج) ناظر به اصل تنوع هستند. با توجه به تاکید آیات و روایات بر این اصل، رویکرد دینی در این خصوص از اهمیت بیشتری برخوردار است. به عنوان نمونه اختلاف در الوان که در قرآن آمده، با بررسی لغوی واژۀ «الوان» و به معنای «انواع» دانستن آن، تصریح بر تنوع است. پذیرش و توجه خاص به اصل تنوع، آثار اجتماعی مهمی دارد و لازم است ساختارهای اجتماعی به گونه ای طراحی شوند که از بین برندۀ تنوع ها نباشند. قوانین و سیاست گزاری های فرهنگی و اجتماعی باید در کنار توجه به اشتراک افراد جامعه، متناسب با اختصاصات آنها نیز باشند. بین تنوع در انسان و تنوع در جهان تناظر وجود دارد. جهان در خصوصیات، هیئات و شکل، رنگ و اندازه، آثار و خواص و همه ویژگی های معلوم و مجهول اشیا، با همدیگر متفاوت هستند. هر یک از جمادات، نباتات و حیوانات و انواع انسانی به صورت بی شمار و حیرات آور تنوع و تفاوت یافت می شود. در جهان تفاوت هست و باید باشد در انسان ها نیز تنوع هست و باید باشد. اگر همه انسانها مهارت ها و توانایی های یکسان داشته باشند، نظام اجتماعی که نیازمند تنوع در مهارت ها و توانایی ها است، مختل می شود. بر اساس این رویکرد، متولیان تعلیم و تربیت نباید تحت تاثیر تبلیغات، علوم و رشته های تحصیلی خاصی را هدف همه افراد قرار دهند. بلکه باید استعدادهای متنوع انسانی را در عرصه های مختلف به رسمیت بشناسند و افراد را بر اساس توانمندی در جایگاه واقعی قرار می دهند. در دوره مدرن، روش یکسان، ساختارهای یکسان، رسانه های جمعی با هویت تقریبا مشابه سبب تضعیف، سرکوب و زوال سنت تنوع انسان شده است. ساختارها و چهارچوب های جامعه مدرن به اشکال مختلف با سنت تنوع ناسازگاری دارد تنوع موجود در این نحوه از حیات، بیش از آنکه با ابعاد حقیقی انسان سازگار باشد ناشی از اقتضائات نظام تکنیکی است. نظام تکنیکی، با یکسان سازی سبک زندگی، فرهنگ ، زبان، هنر و معماری و تضعیف سایر فرهنگ ها، سبک زندگی ها و زبان ها و … سنت تنوع انسانی را در ابعاد مختلفی سرکوب می کند و با غالب کردن چهارچوب های یکسان در سیستم های تربیتی، آموزشی و فرهنگی، تنوع انسان ها را در ابعاد مختلف تضعیف می کند.

حجت الاسلام دکتر عبدالله محمدی: ایشان به تحلیل حکمی تحول اخلاق اجتماعی پرداختند و با بیان این پرسش که «چرا تلاش­های گسترده برای ارائه و تعلیم مباحث اخلاقی در جامعه، کمک چندانی به اصلاح اخلاق اجتماعی نمی­کند؟» علت آن را عدم توجه به اصل تنوع ندانستند. بلکه معتقد بودند به این اصل فی الجمله توجه می­شود و کسی با ان مخالفت ندارد. دکتر محمدی سپس به تحلیل علامه طباطبایی از عمل اشاره کرده و توضیح دادند: حب ذات ریشه همه افعال انسان است که در کنار شوق به کمال و فرار از نقص، سبب می­شود انسان در افعال خود همواره خیری را دنبال کند. حتی آنجا که انسانی، فعلی ناشایست مرتکب می شود به این دلیل است که قوه واهمه، آن را در قالب یک خیر جلوه داده است. ایشان با بیان سه عنصر ذات (شاکله)، صفات و افعال برای انسان، رابطه میان نظر و عمل را رابطه خطی ندانسته، بر تاثیر صفات و افعال بر نظر تاکید کردند. سپس براساس دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان بیان کردند که صفاتی که منتهی به عمل می­شوند باید در مقام عمل تعلیم شوند و تعلیم نظری انها کافی نیست. به عنوان مثال وقتی به کسی از فضیلت اخلاقی ایثار می­گوییم نمی­توانیم انتظار داشته باشیم در موقعیت عملی، او ایثار کند بلکه لازم است در ضمن عمل نیز چنین فضیلتی تعلیم داده شود مثلاً با تجربۀ ایثار در پیاده­روی اربعین. بنابراین اگرچه نظر مقدمۀ عمل است لکن با توجه به تاثیر عمل بر نظر، می­توانیم مطابق دیدگاه علامه، اصلاح نظر و به تبع آن اصلاح رفتار اجتماعی را از طریق عمل انجام دهیم. به عبارت دیگر روش تحول اخلاقی آن است که در کنار مباحث نظری، در مواضع عملی نیز آن را تجربه کنیم. نتیجه این بحث آن است که آنچه از «مومنین» در اصلاح اخلاق اجتماعی بر می­آید بیش از آن چیزی است که مقدور «معلمین» است.