سنجه ها ومعیارهای ارزیابی معنویت ها(جلسه دوم)” در جلسه گروه علمی فلسفه دین+خلاصه بحث

هفتاد و ششمین جلسه گروه علمی فلسفه دین برگزار شد
هفتاد و ششمین جلسه گروه علمی فلسفه دین با موضوع سنجه ها ومعیارهای ارزیابی معنویت ها(جلسه دوم) با ارائهحجت الاسلام والمسلمین دکترمحمد جعفری”  و با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه 2 خرداد 96  ساعت 21 درمجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

ما حتي اگر به اديان الهي هم ملتزم نباشيم باز هم مي توانيم در معنويات از غثّ و ثمين ، حقيقي و غير حقيقي، اصيل و بدلي، واقعي و کاذب، معتبر و نامعتبر، کارآمد و ناکارآمد و … سخن بگوييم زيرا هر کسي به لحاظ فکري به مباني چهارگانه اي ملتزم است که اين مباني، رويکرد او را در قبال معنويتها متفاوت مي سازد و در ارزش گذاري و نمره دهي او تأثيرگذار است. اين مباني عبارتند از مباني هستي شناختي، معرفت شناختي، کارکردشناختي و نهايتا ارزش شناختي. ما مي توانيم اين مباني فکري را اصل قرار داده و آنها را با نگرشي عقلاني و قابل اثبات، به عنوان سنجه ها و معيارهاي تمايز ميان معنويتهاي حقيقي و غير حقيقي در نظر بگيريم.
معیارهای هستی شناختی
مهم‌ترین ویژگی و شاخصه هستی شناختی در مورد معنویت، آن است که معنویت باید ناظر به واقع بوده و صرفا توهم و خیال نباشد.  بدیهی است با توجه به اصالت واقع گرایی و رئالیسم و دلایل روشنی که برای آن وجود دارد ، به هیچ وجه نمی‌توان معنویت را امری تخیلی و بدون ریشه در حقایق هستی دانست وطبعا از همین حیث هم می‌توان به ارزش یابی و سنجش معنویتها دست یافت. با این رویکرد است که علت و خاستگاه پیدایش معنویت و حالات معنوی، اهمیت می‌یابد و بر خلاف سخن برخی از صاحب نظران، صرف تشابه برخی جنبه های صوری معنویتها نمی‌تواند آنها را در یک رتبه قرار دهد.
مقولة گوهر مشترک و یا عدم گوهر واحد میان معنويتها هم، می تواند جنبة دیگری از معیارهای هستي شناختي باشد. این بحث را می‌توان عمدتاً در ذیل گوهر مشترک تجربه های عرفانی و دینی رصد نمود که البته با اختلافاتی چندی روبروست و پدیدار شناسان دین و عرفان، برخی بر وجود این گوهر مشترک و برخی به عدم آن باور دارند.
حتی در صورت پذیرش هستة مشترک در تجربیات معنوی، صرف توافق و اشتراک تجربه ها، براي اثبات عينيت آنها کافي نيست کما آن که در مورد تجربه هاي ديگر هم که عينيت ندارند، گاهی اتفاق نظر در متعلق تجربه دیده می‌شود، در حالي که واقعيتي در کار نيست که نمونة بارز آن سراب می‌باشد.
به هر حال ما چون پوچ گرا نیستیم ، معنویتی را اصیل می دانیم که مصنوع ذهن و عقل بشر نباشد و بلکه منشأي واقعي و عيني داشته باشد  و با توجه به این که ریشه و مبنای معنویت را در ملکوت و باطن عالم دنبال می‌نماییم، لذا معنویت از نظر هستی شناسانه باید با پذيرش ماورا ماده و عالم غیر مادی همراه باشد.
معیارهای معرفت شناختی
مقوله واقع گرايي و رئاليسم، اولين و مهمترين مؤلفه در مقوله ارزشيابي معرفتي معنويت مي باشد. بديهي است که معنويتي مي تواند حقيقي باشد که بعد از به رسميت شناختن حقيقت هستي، دستيابي به آن حقيقت را هم دور از دسترس ندانسته و امکان شناخت واقعيت و نيز يقيني بودن دست کم برخي از حقايق را انکار نکند.
همچنين معنويت نبايد به تکثر و تعدد معرفتهاي معتبر نسبت به يک حقيقت واحد در صورتي که تفاوتهاي تناقض گونه ميان آن معرفتها حاکم است، ملتزم باشد. در واقع التزام به پلوراليسم معرفتي و ديني در معنويت، نه تنها امتيازي براي آن تلقي نمي شود بلکه خط بطلاني بر خود آن معنويت است زيرا به روشني اين معنويت با پذيرش صحت معنويتهاي ديگر، اصول و قواعد معنوي خود را بي اهميت و يا بي اعتبار مي سازد.
ملاک ديگر معرفت شناسانه، عدم تناقض نمايي و نا همگوني دروني انديشه معنوي است.  يعني نظام معنوي نبايد داراي تضاد دروني و بي انسجامي منظومه اي باشد.  اين ملاک خود دو امر را در بر دارد:
الف) قرار گرفتن در چارچوب موازين معهود و مقبول منطقي .
ب) سازواری و هماهنگی درونی.
بديهي است که ملاک دوم فراتر و وسيعتر از ملاک اول است . يعني نظام معنوي، علاوه بر منطقي بودن و عدم تناقض گونگي و تناقض نمايي، بايد داراي همسوييِ کلِّ منظومه و بخشهاي مختلف آن باشد. بدين معنا که صرف عدم تناقض نمي تواند صحت و درستي ساختاري انديشه بلکه بايد تک تک گزاره هاي آن نظام معنوي با ديگر گزاره‌ها در ترابط و تعامل بوده و با آنها همسويي داشته باشد.
ملاک دیگری که در این بخش،  مطمح نظر است، عدم تنافی با عقلانیت است . معنویت اصیل و صحیح نمی تواند و نباید با عقلانیت و سازوکارهای شناخته شده و مورد توافق آن ، سر ستیز داشته باشد. البته این بدان معنا نیست که معنویت نمی تواند واجد گزاره های فرا عقلی و یا به تعبیری خرد گریز باشد .
آن چه اعتبار یک نظام معنوی را نشانه می رود، وجود گزاره های خرد ستیز در آن است که بهانه ای برای توجیه باقی نمی گذارد اما گزاره های خرد گریز، فراتر از درک عقلی اند و عقل حق قضاوت در مورد آنها ندارد . زیرا ما به عقل گرایی حداکثری قائل نیستیم و عقل را فعّال ما یشاء و خلّاق مطلق نمی دانیم تا بخواهیم همه آموزه ها را به صورت جزئی درکفّة میزان عقل گذاشته و وزن کشی نماییم .
ملاک دیگر معرفت شناسانه، صدق و کذب برداري مُدّعيات معنويتها و معنا دار بودن آنهاست. گزاره های اِخباری یک نظام معنوی باید صدق و کذب بردار باشند؛ آن هم نظریة صدق مطابقت. یعنی نظام معنوی باید درچارچوبه و قالبی بیان شود که بتوان صدق و کذب مدعیات آن را به بررسی نشست.
با این توصیف، اگر کل آموزه های یک اندیشه معنوی به گونه ای رمز وار ، سمبلیک و اسرار آمیز مطرح شده باشد که امکان مقایسه و احراز صدق مدعیات آن منتفی باشد، این معنویت نمره مثبتی در آزمون مقایسه با سایر معنویتها نخواهد داشت. پس بیان پذیری و قابلیت تفاهم و انتقال، دست کم در حوزة اندیشه هایِ بنیادین، در معنویت مهم و حائز اهمیت است.
معیارهای کارکردی
يکي از ملاکهاي حقانيت يک معنويت توسط برخي، آن است که آيا آن معنويت، باعث کاهش درد و رنج مي شود يا خير. از نظر اين دسته، بايد غايات مشترکي که همه ادیان و عرفانها مطرح مي کنند، به عنوان يک امر مطلوب در نظر آورد و همان را ملاک سنجش گرفت که آيا در وصول به آن غايت توانا بوده‌اند يا خير؟ و آرامش  روان از اين همين غايات مشترک است. از نظر این افراد، ملاک حقانیت هر دین این است که آن دین بتواند مشکلات ذهنی و روانی انسان‌ها را مرتفع سازد. هر دینی این کارکرد را نداشته باشد، به میزان فقدان این کارکرد، به معنای صحیح کلمه دین نیست بلکه دین نُما است. غیر از این ملاک هیچ ملاک دیگری نمی‌تواند، دین را از دین نُما تمیز و تشخیص دهد.
نگارنده معتقد است که در صورتی که تنها دلیل عرضة یک نظام دینی حل معضلی خاص باشد، اگر آن نظام در حل آن معضل ناکام بماند، دیگر دلیلی برای پذیرش آن نظام باقی نخواهد ماند. به عنوان مثال اگر هدف یک نظام دینی، رفع درد و رنج باشد، اما آشکارا از نیل به این هدف باز بماند، دیگر دلیلی برای پشتیبانی از آن نظام باقی نمی ماند.  اما اين که به صورت مطلق، بتوان کارکرد کاهش درد و رنج را  به عنوان معيار حقانيت در نظر گرفت، جاي تامّل دارد. مضاف بر اين، اساسا نگاهي که صرفاً حقانيت را با رويکرد کارکردگرايانه دنبال کند، نمي تواند صحيح باشد زيرا نهايتا به نسبي گرايي دين منجر مي شود. اين واقعيتي است که مورد اذعان طرفداران اين رويکرد مي باشد.

معیارهای ارزش شناختی
معيار ديگري که در مقام شناخت معنويت راستين بايد مورد توجه قرار گيرد، عدم تنافي معنويت با اخلاق و ارزشهاي اخلاقي قطعي است. البته اخلاقی بودن در صورتی ملاک صدق معنويت است که بتوان فهرستی از فضائل و رذائل تدوین کرد که عقل بشری مستقلا و فارغ از اختلافات فرهنگی و دینی و مذهبی بتواند به اجماعی دست يابد.  اين فهرست با توجه به ارزشهاي اخلاقي مشترک ميان انسان‌ها و پذيرش حسن و قبح عقلي، دست يافتني است.
ضرورت و جايگاه ملاکِ اخلاقي به حدَي وضوح و روشني دارد که حتي از سوي پلوراليستهايي نظير جان هيک هم که ملاک عقلاني و معرفتي را براي ارزش داوري ميان اديان، قبول ندارند ، به رسميت شناخته شده است.با این توصیف هر نوع نگرشی که ارزشهای عام اخلاقی را از ملاک ارزش یابی نظامهای دینی و معنوی، خارج می سازد، خواسته یا نخواسته به سمت نسبیت اخلاقی پیش می‌رود.
جمع بندی بحث
از این‌رو می‌توان با محاسبه ای روشمند، معیارهای چهارگانه را در مقام سنجش و مقایسه به کار گرفت و غثّ و ثَمین معنویتها را باز شناخت و نمرة آنها را در این مصاف تعیین نمود. بدیهی است که تک تک این معیارها به صورت جزیره ای نمی تواند حقانیت یک نظام معنوی و دینی را نشان دهد بلکه باید مجموعه آنها را در کنار هم به کار گرفت تا نهایتا بتوان قضاوت صحیحی در مورد صحت و کارآمدی نظامهای معنوی و دینی به دست داد.