“تبین مساله بداء در اندیشه صدرالمتالهین و امام خمینی (ره)“+خلاصه بحث

یکصد و پنجاه و نهمین جلسه گروه علمی فلسفه با موضوع “تبین مساله بداء در اندیشه صدرالمتالهین و امام خمینی (ره) با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین سید محمد طباطبائی“ و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۲۸ فروردین ۹۷  ساعت ۲۰:۴۵ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

 

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

بر اساس آیه ۳۹ سوره رعد، حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: یکی مرحله قطعیت که هیچ گونه دگرگونی در آن راه ندارد (که در آیه از آن تعبیر به امّ الکتاب شده است) و دیگری مرحله غیرقطعی یا مشروط که در این مرحله دگرگونی در آن راه دارد (که در آیه از آن تعبیر به مرحله محو و اثبات شده است).

از اینئ قبیل است مسئله بداء، به عنوان یکی از مباحث عقلی است که خاستگاه نقلی دارد. پرسش اصلی این است که با توجه به امتناع تغیر در ذات و علم ذاتی الهی، حقیقت بداء و کیفیت وقوع محو و اثبات چگونه قابل تبیین است؟ و آیا اسناد بداء به خدا، حقیقی است یا مجازی؟ تلاش ما بر این است که این آموزه  بر اساس دیدگاههای صدرا و امام خمینی بررسی گردد.    

 محل نزاع در بداء

مخالفان بداءآن را به معنای لغوی گرفته اند و به همین جهت، انتساب آن را به خداوند محال می دانند. آنان چنین پنداشته اند که مقصود از بَداء درباره خداوند این است که برای حق تعالی نیز، همانند مخلوق رأی تازه ای غیر از آنچه پیش از بداء داشته، پیدا می شود.(ابن منظور نیز، در لسان العرب  به معنای پیدا شدن رأی جدید است، و به کسی که رأی نو پیدا می کند، «ذو ُبَدَواتٍ» می گویند).

در حالی که موافقان بداء، تعریف اصطلاحی خاصی(برای خداوند مشیتی آشکار شد که بر مردم مخفی، و خلافِ پندار آنان است) را که مغایر با تعریف لغوی آن است، مدّ نظر قرار داده اند و این مفهوم، یعنی تأثیر عمل و رفتار پسندیده وناپسند، یا مؤمن و غیر مؤمن بودن شخص در تحوّل مشیّت الهی، امری است که نزد مخالفان بداء نیز مورد قبول واقع شده است؛ زیرا آنها نیز تأثیر دعا و صله رحم و صدقه و سایر اعمال نیک در رفع مقدرات و قضا و قدر الهی و تغییر آنها را می پذیرند.

بداء (ظهور پس از خفاء) و ابداء (اظهار پس از خفاء)

همان گونه که بازگشت نسخ به تخصیص زمانی است و آنچه عرفاً نسخ نامیده می شود در حقیقت اعلام محدود بودن ظرف زمانی حکم پیشین است و از این رو گفته می شود: نسخ نسبت به خداوند بیان حکم است و نسبت به بندگان رفع حکم، بداء نیز نسبت به انسانها بداء و نسبت به خداوند ابداء است؛ خدای سبحان که علم شهودی به اشیاء از ازل تا ابد دارد و می داند در هر مقطع چه پدیده ای حادث خواهد شد و کدام پدیده رخت بر خواهد بست، نزد او بدائی مطرح نیست، بلکه ابداء یعنی اظهار پس از اخفاء است ولی نزد انسانها بداء و ظهور پس از خفاء خواهد بود.

طرح بداء به همان معنای معهود بین مخلوقها، نسبت به علم فعلی خدا که در قلمرو امکان قرار دارد نه وجوب، محذور عقلی ندارد. هر گونه رخدادی اعم از نسخ و انساء و حوادث دیگر در قلمرو امکان است، نه وجوب و در محدوده اوصاف فعلی خداست، نه اوصاف ذاتی او.هر چه حادث می شود به مشیت و ارداده و قدر و قضای سابق الهی مسبوق است و هیچ پدیده ای بدون امور یاد شده حادث نخواهد شد. هر چه در عالم قدر حادث می شود به قضای سابق یعنی مخزن الهی مسبوق است. پس قدر مسبوق به قضای سابق، و مراد لاحق و اراده ملحوق و نسخ و انسان متاخر و مشیت متقدم همگی حادث حقیقی و ذاتی است.

اقسام بداء :

۱. بداء محال: آن چیزی است که به همراه تبدیل و تغییر رأی در علم ذاتی خداوند باشد.

۲. بداء ممکن: عبارت است از اینکه رویدادهایی بر خلاف مقتضیات و محالات عادی ظهور پیدا کنند، مانند مرگ شخصی که اصلاً احتمال مرگ او داده نمی شد و یا شفای مریضی که اصلاً امیدی به صحتش نبوده است.

این گونه دگرگونیها، نسبت به انسان، دگرگونی به شمار می رود؛ اما در مقایسه با خدای متعال اصلاً دگرگونی محسوب نمی شود؛ بلکه خداوند از روز نخست به این قضیه علم داشته است؛ به عبارت دیگر، آنچه برای ما پنهان بوده، خدا آن را آشکار کرد؛ نه اینکه چیزی برای خداوند مخفی بود و هم اکنون برای او ظاهر شد.

پس بداء به این معنا که در ناحیه علم ذاتی خداوند تبدیل و تغییر حاصل شود، محال بوده و شیعیان این را قبول ندارند؛ اما اگر فعل خداوند تغییر و تبدیل یابد، چه فعل تکوینی باشد (مانند مرگ شخص) و چه تشریعی (مانند حکم تغییر قبله)، این محال نیست و این، همان چیزی است که شیعه در بحث بداء به آن اعتقاد دارد.

اقوال مسئله:

بحث بداء در یک تقسیم بندی می‌توان در چهار گروه و دسته قرار قرار داد: ۱. نص‌گرایی؛ ۲. عقل‌گرایی تأویلی؛ ۳. خرد‌گرایی فلسفی؛ ۴. رویکرد ترکیبی (عقل، نقل و شهود).

فعلا درصد قول صدرا و امام خمینی هستیم که بیشتر گرایش به رویکرد ترکیبی دارند. در این بین ممکن است سئوال شود چه نیازی به تبیین این دو قول وجود دارد؟

جواب آن این است که صدرا شبهات واقوالی که تا زمان خودش ناتمام بود رادر آثار خویش بیان کرده و دیدگاه امام راحل را باید بااقوال مخالفین و کسانی که کلام آنهادر عصر کنونی ناتمام است تبیین شود چه این که استبعاد ندارد هر مساله ای را به لحاظ هر عصری ملاحظه کنیم.

الف) دیدگاه صدرالمتألهین  ایشان در بحث لغوی و معنای بداء، با استناد به بیان جوهری در الصحاح و فیروز آبادی در القاموس و صاحب کشاف در اساس البلاغه و ابن اثیر در النهایه، آن رااز ریشه «ب د و» ناقص و به معنای ظهور و انشای رأی می‌داند. وی تصریح می‌کند که فعل بداء همیشه با لام جاره استعمال می‌شود، یعنی همیشه به صورت «بدا له » به کار می‌رود نه به صورت «بداه» (ملاصدرا، شرح اصول کافی ،ج۴، ص۱ ).صدرا در آثار خویش مخصوصاً اسفارج۲ص۱۱۷ شواهدالربوبیه ص۶۴ اشراق ثالث، مظاهرالهیه ص۶۵  شوارق ص۶۴و شرح اصول کافی ج۴ از ص ۱۷۱-۲۲۷- ج۳، ص ۱۷۷-۲۲۷به مساله بداء پرداخته است. صدرالمتألهین پس از اعتراف به پیچیدگی مسئله بداء که آن را کسی جز عارف موحّد نمی‌داند- نظریه خویش را بر مبنای دو اصل زیرین می‌نهد:

اصل یکم: در طبقات آسمان‌ها، بندگان مکرمی‌ هستند که رتبه ‌ایشان، رتبه نفوس است که پایین‌تر از رتبه عباد سابقین و مقربین هستند. ‌این عباد سابقین، همان عالم امر الاهی است که از هر گونه تغییر و تبدیلی مبرا هستند. اما آن بندگان مکرم که همان ملائکه عماله و نفوس مدبر علوی هستند، در رتبه‌ای پایین‌تر قرار دارند و اراده ‌ایشان در اراده حق، حکم‌ ایشان در حکم حق و فعل‌ ایشان در فعل حق مستهلک است. اینان همان الواح قَدَری و کتاب محو و اثبات الاهی هستند که بر خلاف گروه اول از بندگان مقرّب، زوال و تبدل در ‌ایشان جایز است. (صدرا، الحکمه التعالیه، ج۶، ص ۳۹۵)

اصل دوم: در طبیعت اموری هستند مانند معجزات انبیا که به ندرت اتفاق می‌افتد. در ‌این موارد نادر، وقوع امر به مجرای طبیعی خود و پیشینه اسباب مُعدّه، طبیعی آنها نیست بلکه در ‌این موارد، اسباب و علل سابق مخالف آن و مناسب اضداد آن هستند. به همین جهت ‌این اتفاقات، به صورت عجایب نادره الوقوع، رخ می‌دهند» )همان، ج۶، ص ۳۹۶)

او سپس مسأله بداء را از ناحیه حق و عالم امر و قضای کلی الاهی منصرف نموده و جایگاه وقوع آن را در قلوب ملائکه عماله معیّن می‌سازد، و بیان می‌دارد که در هنگام وقوع بداء، وقتی نبی یا وصی به ‌این نفوس عالی والواح قَدَری متصل می‌شود، وحی و کتابت الهی منتقش در آن را قرائت می‌کند. اگر آن را برای مردم بازگوید(از آنجا که بر اساس شهودی کشفی و یقینی بوده است) کلام او حق و صدق است. هر گاه بار دیگر به آن الواح اتصال یابد و آن چه را که مجدداً می‌بیند مخالف رؤیت قبلی او باشد و آن را برای مردم بازگوید، به این گونه امور نسخ یا بداء یا امثال آن گفته می‌شود. علم بدان فقط برای افرادی خاص امکان دارد که از جانب خداوند مشخص شده‌اند، چرا که بداء از اموری است که مستأثر در ذات حق است.

نکته مهم دیگر‌ این است که به مقتضای اصل دوم، بداء تنها شامل امور نادره الوقوع نظیر عذاب‌های الاهی بر اقوام و ملت‌ها، معجزات انبیا و همچنین ادعیه دعا کنندگان به ویژه دعاهایی که نفع عمومی‌داشته باشد؛ مانند دعای استسقا می‌گردد.

صدرالمتألهین توضیح می‌دهد که حوادث عالم بر دو دسته است:‌ یکی اموری که وقوع آن‌ها و همچنین مقتضیاتشان مکرر است و دیگری اموری که ندرتاً اتفاق می‌افتد. ضوابط عقلی و قواعد کلی مربوط به دسته نخستین، در قانون قضای اجمالی و علم محیط اولیه حق موجود است. اما امور مربوط به دسته دوم، پیچیدگی خاص و منبعث از تأثیر و تأثر امور زمینی و آسمانی دارد. بداء در ‌این دسته معنا دارد، وگرنه در علم قضایی حق، بداء امکان پذیر نیست. (ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج۴، ص۱۹۱)

بنابر‌این صدرالمتألهین عقیده دارد ‌که لازمه بداء، تغییر در نفس جزئی فلکی است و ‌این امر با اصول فلسفی سازگار است.

در تقریرات صدرالمتألهین هم این معنا آمده است و در ضمن بحث مراتب علم الهی به عنوان مرتبه‏ای از مراتب علم حق تعالی که همان مرتبه علم قدری و محو و اثبات می‏باشد مطرح شده است . مراتب علم باری‏تعالی را چنین معرفی می‏کند:

۱.علم تفصیلی در عین اجمال.۲. قلم که عالم عقلی محیط به همه ما سوی است.۳ .لوح محفوظ.۴ .لوح محو و اثبات.۵  موجود مادی خارجی. امّا آنچه در این تقسیم‏بندی مطرح است، همان مرحله لوح محو و اثبات است که مرتبه قدر محسوب می‏شود و تغییر و تحولات و محو و اثبات که همان بداء است مختص به این مرحله می‏باشد.

ب) دیدگاه امام خمینی ایشان در آثار خویش مخصوصاً در کشف الاسرار، طلب و اراده، و رساله الولایه، به آن تصریح نموده اند.

۱) بحث بداء در کتاب کشف الاسرار امام، ازص ۸۳ به بعد.بررسی حقیقت و دو معنا برای بداء ارائه داده اند.

۲).بحث بداء در تعلیقه فصوص و مصباح ص۱۱۹؛ در تعلیقه ای بر فص ابراهیمی، با نقل مطلبی از استاد خویش آیت الله شاه آبادی، دیدگاه خویش را با توضیح بیشتری آورده است.گر چه اصل مقصود و پیامدهای نظر ایشان هنوز نیاز به تبیین بیشتری دارد. حاصل سخن امام، ارجاع منشاء بداء به مرحله اعیان ثابته است، هر چند بر حسب مرتبه ظهور عینی پدیده ها، بدأ در ملکوت واقع می شود.

 ۳). کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه که کتابی کم حجم و پر مایه است دو بحث بسیار دقیق و مشکل، که از اصعب مسائل حکمیه و عرفانیه محسوب‏ ‏می شود عنوان شده است. یکی از این دو مسئله، بحث بداء، و دیگری بحث قَدَر است. بحث بداء در مصباح الهدایه ص۳۱-۳۳ روایتی از باب بداء کافی می آورند و دیدگاه ویژه ای را اظهار کرده که شایسته دقت بسیار است.

 حضرت امام بداء را نشات یافته از علم مکنون و مخزونی می داند که فقط خداوند از آن آگاه است و یا انبیایی که حکمت خداوند تعلق بر آگاهی آنان بر این نوع از علم گرفته است. ایشان به فیض کاشانی که منشاء بداء را از خلق ثانی دانسته ایراد گرفته است زیرا خلق ثانی از رتبه علم لدنی پایین تر و نازل تر است. دلیل فیض کاشانی از این نظر آن است که مبادا قول به بداء مستلزم جهل باشد.

صدرا در شرح اصول کافی ج۴،ص۲۰۶-۲۰۷در حدیث فضیل بن یسار از امام باقر(ع) که فرمودهخ اند: العلم علمان فعلم عندالله مخزون …. گفته اند یعنی تا هنگام وقوع آن معلوم، کسی از آن مطلع نخواهد شد و مقصود علم ذاتی مستاثر که هرگز نیاید، نخواهد بود و آن علومی که نزد ملائکه است، همیشه ثابت و نسخ و بداء در آن هرگز راه ندارد؛ بلکه بداء و نسخ در همان علم مکنون و مخزون صورت گیرد و حدوث اشیای نادر و ظهور امور عجیب و خرق عادت در همان علم مکنون و مخزون است.

همین نکته را در اسفار ج۶،ص۳۹۷-۳۹۹ نیز به بیان دیگری ارائه فرموده است:

انّ کل کتابه یکون فی الاواح السماویه والصحائف القدریه….فیقال لمثل هذا الامر، النسخ و البداء و ما اشبههما و لایمکن العلم به لاحد من النفوس العلویه والسفلیه الا من جهه الله المختصه به لانه مما استاثره؛ هر چه در الواح سماویه و صحیفه های عالم قدر مکتوب است، جملگی مکتوب حضرت حق است که قبلاً قضای حتم الهی با قلم اعلا در لوح محفوظ از محو و اثبات بر آنها رقم خورده است،  و این الواح قدریه، یعنی قلوب ملائکه فعاله و نفوس ملائکه مجرده که با ترتیب خاص تاثیر می گذارند، جملگی کتاب محو و اثباتند که ممکن است برخی نقوش در آنها زایل و یا تبدیل شود؛ زیرا مرتبه وجودی آن الواح قدریه، ابایی از تغییر و تبدیل ندارد.

اما حضرت امام  معتقد است که منشا بداء، علم مکنون غیر قابل تغییر و ثابتاتی است که هرگز رنگ ظهور را نخواهد دید، ایشان مظهر بداء را عالم ملکوت دانسته است، بر خلاف نظر صدرا که تصریح می کند علم مکنون مخزون در روایت ابی بصیر و نظایر آن، به معنای آن علمی که هر گز ظهور پیدا نمی کند، نیست بلکه مقصود آن است که تا ظهور ، کسی از آن خبر ندارد، مگر آنان که خدای متعال آنها را به سرّ قدر آشنا می سازد. این در حالی است که علامه طباطبایی در رسائل توحیدیه رساله الافعال ص۷۴ مرتبه ظهور بداء را در نظام عالم کون و فساد می داند.

اشکال۱: شیعه با استفاده از دو اصل بداء و تقیه، خود را از هر اشتباه و کذبى مبرّا مى‏نمایند. همى‏گویند در آینده ما داراى حکومت و عزّت خواهیم شد، و وقتى بدان دست نمى‏یابند گویند بداء شده است، و وقتى حرفى را مى‏زنند و بعد معلوم مى‏گردد که خطا و باطل بوده، گویند تقیّتا گفتیم.

جواب اجمالی سخن ایشان این است که اوّلا خبر بداء خبر واحد است- در مورد اسماعیل پسر امام جعفر صادق علیه السّلام- و موجب علم و عمل بدان نیست و ثانیا: تقیه مورد خاص دارد و در تمام موارد جایز نیست.

اشکال ۲: با استناد به معنای لغوی بدا که آن را مستلزم جهل و حدوث علم دانسته است، بدای موردنظر شیعه را مستلزم نسبت دادن جهل و حدوث علم به خداوند می شمارد آن را بدعت و کفراست.

جواب اجمالی: این است که او خیال می کند که وقتی سخن از «بدا در اخبار» یا «بدا در علم» گفته می شود، مقصود، بدا در علم ذاتی و ازلی خداست. این اشتباه از آنجا ناشی می شود که وی میان علم ذاتی و علم فعلی، تفاوت نمی گذارد. در پاسخ باید گفت که علم ذاتی و ازلی خدا، مطلق است و همه آنچه را که در عالمْ رخ داده و خواهد داد، دربرمی گیرد؛ از جمله، بداها و تغییراتی که در تقدیرات رخ می دهند. علم فعلی نیز کتابی است که در آن، تقدیرات ثبت می شوند.

به عبارتی دیگر، تقدیرهای جهان در دو لوح ثبت شده است: یکی لوح بدا یا لوح محو و اثبات و دیگری لوح ام الکتاب. قضا و قدرهایی که خداوند بر اساس وضعیت موجود ما ثبت کرده، در لوح بدا قرار دارند که ممکن است با دعا یا کاری دیگر تغییر یابند؛ اما قضا و قدر اگر به لوح ام الکتاب راه یابد و در آنجا نوشته شود، دیگر تغییر نخواهد یافت.

پس علم ذاتی خدا که ازلی است، مورد بحث نیست. همان گونه که در بحث از رابطه علم و بدا مطرح شده است، اشتباه منکران بدا، خلط میان این دو نوع علم یعنی علم ذاتی و علم فعلی است.

ضمن اینکه برخی لازمه نسبت دادن بدا به خداوند را نادانی خدا می دانند، دلیل دیگری نیز دارد و آن، قیاس خدا با انسان است و این همواره  در اشتباه است.

اشکال ۳: «بداء» به معنى ازعزم برگشتن و یا پشیمان شدن از کارى که قصد انجام آن را داشته است مى‏باشد، و باید دانست که نسبت دادن آن بر خداوند روا نیست، چون ذات بارى تعالى را محلّ حوادث دانستن است، و این خود نوعى کفر است، و بدین معنى همه بزرگان شیعه منع کرده‏اند و آن را جایز نمى‏دانند.

جواب اجمالی: سخنان ایشان عمدتاً ناظر به آن جنبه سلبی قضیه است که در محدوده لوح محفوظ و ام الکتاب هیچ گونه تغییر وتبدیل ایجاد نمی شود، وبداء در آن حریم کبریایی راه ندارد، اما واقعیت بداء چیست اشاره ای ندارد.

اشکال۴: بداء یک اصل معقول و منطقی است، گوییم: خداوند بزرگ که درموجودات جهان هستی قوانین و پدیده ها را ایجاد کرده و به جریان انداخته است، این پدیده ها و قوانین، قدرت مطلقه او را محدود نکرده است یعنی  چنان نیست که بایستی خود خداوند نیز به قوانین و پدیده هایی که ساخته خود اوست،سر تسلیم فرود بیاورد،زیرا او که اختیار به وجود آوردن آنها را داشته است،همان اختیار را به تبدیل و تغییر و محو و اثبات کردن نیز دارا می باشد،واین که بعضی از اشخاص یا ارباب مذاهب گمان می کنند که خداوند پس از آفرینش موجودات دست خود را بسته و هیچ گونه فعالیتی نمی تواند بکند در حقیقت برای خود یک منصب و مقام خدایی اعتقاد کرده اند.

ادله قطعی حکمت الهی اثبات می کند که خداوند با توانایی مطلق خود این موجودات با عظمت را آفریده است و تمام اجزاء و شئون این دستگاه، در او تغییر حالتی نداده است، یعنی خداوند با آفریدن این دستگاه، در او تغییر حالتی نداده است،یعنی خداوند با آفریدن این دستگاه نه از نقض رو به کمال رفته است و نه از کمال رو به نقض.

اشتباه نشود که ما می گوییم،خداوند به جهت قدرت مطلقه خود کار خلاف قانون انجام می دهد، نه ما چنین نمی گوییم.

ولی گوییم: دست خداوند بسته نیست و دائماً روی موجودات نظارت داشته و هر لحظه توانایی تغییر دادن پدیده های ایجاد شده جهان را دارد و خود آن تغییر و تبدیل، از روی اصول و قوانین است که ممکن است برای ما روشن نباشد.

جواب اجمالی: سخنان ایشان ناظر به آن جنبه ثبوتی است که بداء در محدوده لوح و اثبات می باشد، اما نسبت به امور ثابت وغیر قابل تغییر محدوده لوح محفوظ و ام الکتاب اشاره ای ندارد.

چند فایده بداء: الف) اخبار بداء رد قول جبر و تفویض است.ب) بداء در تکوینیات نظیر نسخ در احکام است ج) بازدارنده از گناه و مشوق عمل صالح ه) لزوم تقیه از نظر عقل و نقل.