نقدی برپاسخ های پلانتینگا به اشکالات نظریه معرفت شناسی اصلاح شده” در پنجاهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی+خلاصه بحث

یکصد و پنجاهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی برگزار شد

یکصد و پنجاهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی با موضوع “نقدی بر پاسخ های پلانتینگا به اشکالات نظریه معرفت شناسی اصلاح شده” با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین سید جابر موسوی راد” و با حضور اعضاء محترم گروه شنبه ۱۰ مهر ۹۵ ساعت ۱۹:۳۰ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

 در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین سید جابر موسوی راد فرمودند که:

یکی از دیدگاه‌های معرفت شناسانه‌ای که در مقابل مبناگروی حداکثری قرار می‌گیرد، دیدگاه معرفت شناسی اصلاح شده است. آلوین پلانتینگا که از برجسته ترین مدافعین این نظریه است، با پذیرش اصل مبناگرایی (رجوع قضایای غیرپایه به قضایای پایه)، معتقد است که قضایای پایه، تنها قضایای بدیهی نیستند؛ بلکه قضایای دیگری هم وجود دارند که در عین بدیهی نبودن و یا نظری منتهی به بدیهی نبودن، پایه محسوب می شوند. وی توضیح می دهد که اولاً این اصل مبناگرایی حداکثری که «تنها قضایای پایه بدیهی نیستند» قضیه ای بدیهی نیست. ثانیاً قضایایی دیگر نظیر «باورهای مبتنی بر ادراک حسی»، «باورهای مبتنی بر حافظه» و «باورهای مبتنی بر اسناد حالات ذهنی به دیگران» وجود دارند که در عین حال که بدیهی نیستند و مستند به بدیهیات هم نیستند، مورد قبول مردم قرار می‌گیرند. وی بر همین اساس اعتقاد به خداوند را هم قضیه ای پایه می‌داند که حتی اگر بدیهی یا نظری منتهی به بدیهی نباشد، مورد قبول مردم است.
نقدهای زیادی به پلانتینگا وارد شده است و خود وی درصدد پاسخگویی به این نقدها برآمده است. این نقدها عبارتند از:
  1. این نظریه مستلزم پذیرش اعتقادات نامعقول زیادی می‌شود.
پلانتینگا در پاسخ می‌گوید که تناسب نمونه‌های معرفتی در منظومه‌ی اعتقادی افراد، از شروط پایه بودن یک اعتقاد است و به همین جهت، این نظریه منجر به پذیرش اعتقادات نامعقول نمی‌شود.
مشکل این پاسخ در این است که صرف تناسب و انسجام اعتقادات، در میان اعتقادات وهمی و نیز اعتقادات افراد بی دین و ملحد هم ممکن است یافت شود و لذا صرف تناسب اعتقادی، مشکل فوق را حل نمی‌کند.
  1. این نظریه به نسبی گرایی معرفتی دچار خواهد شد.
پلانتینگا در پاسخ، اختلافات فلسفی و علمی را امری طبیعی می‌داند.
اما پرواضح است که اختلافات علمی و فلسفی راهی برای دست یافتن به حقیقت هستند و اگر منجر به نسبی‌گرایی و هرج‌ و مرج گرایی معرفتی شوند، ارزش خود را از دست می‌دهند.
  1. این نظریه منجر به نوعی ایمان گرایی می شود.
پلانتینگا ضمن رد ایمان گرایی افراطی (به معنای ضدیت ایمان با عقلانیت)، توضیح می دهد که در برخی از اعتقادات مسیحی، چاره ای جز پذیرش ایمان گرایی نیست.
مشکل این پاسخ در این است که به ایمان گرایی اعتدالی (به معنای عدم نیاز ایمان به عقلانیت) هم اشکالات زیادی وارد است و اعتقادات دینی یا باید مستقیماً عقلی باشند یا این که مبانی عقلی داشته باشند.
  1. پایه فرض کردن وجود خداوند، دلیلی ندارد.
پلانتینگا در نقد این اشکال چنین می‌گوید که پایه دانستن اعتقاد ما به خداوند، بی دلیل نیست؛ بلکه بر اساس میل طبیعی ما به وجود خداوند با مشاهده نظم موجود در این عالم است.
مشکل این پاسخ در این است که اولاً صرف وجود میل به چیزی، دلیل بر وجود متعلّق میل نمی‌باشد. ثانیاً اگر مقصود پلانتینگا فطرت معرفتی ما به خداوند باشد، این معرفت را می‌توانیم در قالب مبناگرایی حداکثری تبیین بنماییم و نیازی به ارائه نظریه‌ی معرفت شناسی اصلاح شده نیست.