یکصد و چهل یکمین جلسه گروه معرفت شناسی برگزار شد
یکصد و چهل یکمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی با موضوع: اعتباریات اجتماعی از دیدگاه جان سرل با ارائه بحث: حجت الاسلام والمسلمین عابدینی و با حضور اعضاء محترم گروه: شنبه ۲۶ دی ۹۴ ساعت ۱۹:۳۰ در اتاق جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
درابتدای این جلسه حجت الاسلام والمسلمین عابدینی فرمودند:
سرل فیلسوفی آمریکایی است ولی در آکسفورد درس خوانده و یک فیلسوف تحلیلی محسوب میشود. از اینرو کار علمی او مانند دیگر فیلسوفان تحلیلی با فلسفه زبان آغاز شد. به نظر وی پرسش محوری فلسفه معاصر این است که چگونه میتوان بخشهای مختلف جهان را با هم جمع کرد. در جهان فیزیکی که تنها جهان موجود است پدیدههایی وجود دارند که ظاهراً غیرفیزیکیاند؛ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا جهان فیزیکی میتواند اموری غیرفیزیکی را در خود جای دهد؟
سرل به سه دسته از این پدیدهها اشاره میکند: نخست اموری مانند معنا که از طریق افعال گفتاری پدید میآیند، دوم حالتها و امور نفسانی و سوم پدیدههای اجتماعی. بررسی این سه دسته امور در واقع سه حوزه فکری سرل را تشکیل دادهاند: فلسفه زبان، فلسفه ذهن و فلسفه اجتماع.
موضوع بحث او در فلسفه اجتماع واقعیتهای اجتماعی و به ویژه دسته خاصی از آنها است که وی واقعیتهای نهادی مینامد. واقعیتهای نهادی در واقع همان چیزیاند که اندیشمندان اسلامی «اعتباریات اجتماعی» مینامند.
محور مباحث سرل درباره واقعیتهای نهادی را میتوان در دو پرسش کلی خلاصه کرد: ۱. واقعیت نهادی چیست؟ و ۲. واقعیت نهادی چگونه به وجود میآید؟ پرسش نخست خود دستکم به سه پرسش جزئیتر تجزیه میشود:
الف) واقعیت نهادی چه تفاوتی با واقعیتهای دیگر دارد؟
ب) نحوه وجود واقعیت نهادی چگونه است؟
ج) عناصر سازنده واقعیت نهادی کدام است؟
پاسخ سرل به پرسش (الف): واقعیتها به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند: دستهای از واقعیتها مستقل از انسانها و نوع نگرش آنها وجود دارند مثل رودخانه و سنگ یا این واقعیت که کوه اورست در قله خود برف و یخ دارد. سرل اینها را واقعیتهای طبیعی مینامد. دسته دوم واقعیتهایی هستند که در تحقق خود وابسته به نهادهای انسانیاند مثل پول، ازدواج و حکومت. اینها واقعیتهای نهادی نام دارند. تنها با فرض نهاد ازدواج است که صورتهای خاصی از رفتار موجب تحقق ازدواج میان علی و مریم میگردند. تنها با فرض نهاد مالکیت است که من مالک ملکی در تهران میشوم. همچنین برای اینکه این تکهکاغذ اسکناس هزار ریالی باشد باید نهاد انسانی پول وجود داشته باشد. بنابراین باید میان نهاد و واقعیت نهادی تمایز گذاشت؛ نهاد آن چیزی است که واقعیتهای نهادی بر اساس آن و با تکیه بر آن به وجود میآیند. میتوان گفت آنچه در مقابل مفهوم اعتبار در اندیشه اسلامی قرار میگیرد و معادل آن است مفهوم نهاد است و واقعیتهای نهادی معادل «امور اعتباری» هستند. نهاد در واقع یک قاعده کلی یا مجموعهای از قواعد است که صورت کلی آنها «X در بافت C، Y محسوب میشود» است. بنابراین وقتی میگوییم «فلزات یا کاغذهایی که دارای فلان شرایط خاص باشند، پول محسوب میشوند» با این کار نهاد پول را به وجود آوردهایم. پس نهاد پول در واقع با یک اعلان و اظهار انشایی ایجاد میشود و این بیانگر وابستگی نهادها به افعال گفتاری است.
پاسخ پرسش (ب): واقعیتهای نهادی و به طور کلی واقعیتهای اجتماعی از نظر وجودی ذهنی و سابجکتیو و از نظر معرفتشناختی عینی و آبجکتیوند. عینی در معنای معرفتشناختی آن عبارت از حکم (گزاره) یا واقعیتی است که شناخت ما از آن عینی است، یعنی به نگرش، احساس، سلیقه یا دیدگاه شخص من وابسته نیست، بلکه هر کس دیگری هم میتواند آن شناخت را داشته باشد. پس پول بودن این تکهکاغذ امری عینی است، یعنی واقعاً پول است نه اینکه فقط من آن را پول بدانم. به عبارت دیگر، در نظر هر کس دیگری هم میتواند پول باشد و این برخلاف مثلاً خوشمزه بودن فلان غذا است، زیرا خوشمزه بودن غذا یک امر عینی و مستقل از علایق و سلایق افراد نیست و اینطور نیست که هر کسی بتواند یک غذا را خوشمزه بداند، زیرا طبیعت و مزاج برخی افراد اصلاً به آنها اجازه نمیدهد آن را خوشمزه بدانند. بنابراین پول واقعیتی است که از نظر وجودشناختی ذهنی است، یعنی وابسته به فاعل شناسا است، زیرا وابسته به اعتبار و پذیرش جمعی است و اگر این اعتبار و پذیرش نبود چنین واقعیتی هم وجود نمیداشت. اما شناخت ما از این واقعیتِ وجوداً ذهنی، شناختی عینی و مستقل از هر گونه اعتبار و پذیرش، علاقه، سلیقه و… است.
پاسخ پرسش (ج):
الف) حیث التفاتی جمعی: برخی از پدیدهها ناظر به چیزی و درباره چیزیاند مثل باور، میل و قصد. یعنی علاوه بر محتوا که یک قضیه است، یک متعلق و موضوع هم دارند. اصطلاحاً گفته میشود این امور التفاتیاند و دارای حیث التفاتیاند. یکی از امور التفاتی پذیرش و به رسمیت شناختن است. حیث التفاتی اگر مربوط به یک فر باشد فردی و اگر مربوط به یک گروه و جمع باشد جمعی است. منتهی در حیث التفاتی جمعی، مشارکت افراد ضروری است یعنی صرفاً وجود باور، میل یا پذیرش جمعی و مشترک کافی نیست، بلکه افراد گروه باید دارای هدف واحد بوده و از وجود حالت نفسانی مشترک در یکدیگر نیز مطلع باشند. در این صورت عمل هر فرد به عنوان بخشی از عمل جمع انجام میشود. بنابراین حیث التفاتی جمعی مخصوص انسان است و در حیوانات وجود ندارد. پس حیث التفاتی جمعی (در شکل پذیرش و به رسمیت شناختن جمعی) یکی از عناصر سازنده نهاد و واقعیتهای نهادی است.
ب) کارکرد شأن: کارکردها مرتبط به ناظرند یعنی وابسته به التفات ما هستند، یعنی ما هستیم که چیزی را کارکرد یک شیء محسوب میکنیم، یعنی آن شیء را برای آن منظور میسازیم یا به کار میبریم. کارکردها دو نوعاند: دستهای ناشی از ساختار فیزیکی اشیاءاند یعنی ما میتوانیم با توجه به ساختار فیزیکی شیء فلان چیز را کارکرد آن محسوب کنیم مثل چکش. ولی دسته دیگری از کارکردها ناشی از ساختار فیزیکی شیء نیستند یعنی ویژگیهای فیزیکی شیء برای انجام آن کارکردها کافی نیست بلکه آن کارکرد وابسته به شأن و منزلتی است که ما بر آن شیء وضع میکنیم مثل پول. سرل این دسته از کارکردها را کارکردهای شأن یا منزلتی مینامد.
نکته مهم: نتیجه وضع کارکردهای شأن پیدایش قدرت و توان در قالب حقوق و وظایف است.
ج) قواعد: گفتیم که نهاد عبارت از یک یا چند قاعده است. پس قواعد عنصر سازنده دیگری از نهاد و واقعیتهای نهادیاند. قواعد یا تنظیمیاند یا قوامبخش. قواعد قوامبخش به شکل «X در بافت C، Y محسوب میشود» هستند.
د) اعلان: همچنانکه گفتیم نهاد با یک فعل گفتاری اعلان ایجاد میشود پس اعلان عنصر سازنده دیگری از نهادها است. سرل معتقد است همه نهادها و واقعیتهای نهادی به وسیله فعل گفتاری اعلان به وجود میآیند.
یکی از ویژگیهای مهم نهادها و واقعیتهای نهادی زبانی بودن آنها است. زبان نه تنها وسیلهای برای تفهیم و تفاهم و توصیف واقعیتها است بلکه ابزاری برای خلق برخی از واقعیتها هم هست. از جمله، واقعیتهای نهادی و خود نهادها به واسطه زبان ایجاد میشوند زیرا هم اعلان امری زبانی است و هم پذیرش جمعی که شکلی از حیث التفاتی جمعی است. چون در پذیرش جمعی عنصر مشارکت وجود دارد که بدون زبان تحقق نمییابد.
اکنون میتوان نهاد را به طور کامل و دقیق تعریف کرد:
نهاد مجموعهای از قواعد قوامبخش است که بیانگر کارکردهای شأناند، کارکردهایی که فقط به خاطر پذیرش جمعی قابل اعمالاند و حامل توانهای قراردادیاند. نهاد باید مورد توافق و پذیرش عمومی قرار گیرد یعنی اگر مردم این اعتبار و اعلان را نپذیرند نهاد مزبور رسمیت نخواهد یافت و هیچ واقعیت نهادیای به وجود نخواهد آمد، زیرا همچنانکه گفتیم کارکردها وابسته به حیث التفاتیاند و لذا پول را وقتی میتوان کارکرد شأن کاغذها محسوب کرد که پذیرش جمعی به آن تعلق بگیرد. مادام که پذیرش جمعی وجود دارد نهاد و واقعیتهای نهادی هم وجود دارند و به محض اینکه مردم از پذیرش اولیه سر باز بزنند نهاد و واقعیتهای نهادی متناظر آن از بین خواهند رفت. پس به طور خلاصه:
نهاد یا اعتبار اجتماعی عبارت است از اعلانِ وضع یک شأن و منزلت بر یک امر طبیعی، که مورد پذیرش جمعی قرار گرفته و منجر به پیدایش حقوق و الزامات جدیدی میشود.
سرل بعدها از چند جهت در این تعریف بازنگری کرد:
الف) عدم ضرورت نهاد برای تحقق واقعیتهای نهادی: برخی از واقعیتهای نهادی به نهادهای از پیش موجود نیاز ندارند، بلکه به طور موردی و بدون عمومیت و کلیت تحقق مییابند. وی این دسته از واقعیتها را واقعیتهای استعجالی[۱] مینامد. نمونهای از این دست واقعیتها امتداد سنگها است که به مثابه مرز عمل میکند.
ب) Yهای آزاد
مواردی وجود دارد که در آنها کارکرد شأن Y موجود است، ولی بدون وجود شیء یا شخص Xای که حامل آن کارکرد شأن باشد و کارکرد شأن بر آن وضع شده باشد. مثل شرکت و پول الکترونیکی و شطرنج چشم بسته.
سرل با توجه به اصلاحات مزبور ساختار نهایی واقعیتهای نهادی را به شکل زیر معرفی میکند:
«ما با اعلانْ این امر را تحقق میبخشیم که کارکرد شأن Y در بافت C وجود دارد و با این کار نسبت و رابطه R را میان Y و شخص یا اشخاصی معین نظیر S ایجاد میکنیم که به دلیل وجود این نسبت، S این توان و قدرت را مییابد که فعل A را انجام دهد».
و با افزودن عنصر پذیرش جمعی خواهیم داشت:
ما به طور جمعی به رسمیت میشناسیم و میپذیریم که (Y در C وجود دارد و چون S رابطه خاصی با Y دارد، S میتواند A را انجام دهد).[۲]
منابع
سرل فیلسوفی آمریکایی است ولی در آکسفورد درس خوانده و یک فیلسوف تحلیلی محسوب میشود. از اینرو کار علمی او مانند دیگر فیلسوفان تحلیلی با فلسفه زبان آغاز شد. به نظر وی پرسش محوری فلسفه معاصر این است که چگونه میتوان بخشهای مختلف جهان را با هم جمع کرد. در جهان فیزیکی که تنها جهان موجود است پدیدههایی وجود دارند که ظاهراً غیرفیزیکیاند؛ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا جهان فیزیکی میتواند اموری غیرفیزیکی را در خود جای دهد؟
سرل به سه دسته از این پدیدهها اشاره میکند: نخست اموری مانند معنا که از طریق افعال گفتاری پدید میآیند، دوم حالتها و امور نفسانی و سوم پدیدههای اجتماعی. بررسی این سه دسته امور در واقع سه حوزه فکری سرل را تشکیل دادهاند: فلسفه زبان، فلسفه ذهن و فلسفه اجتماع.
موضوع بحث او در فلسفه اجتماع واقعیتهای اجتماعی و به ویژه دسته خاصی از آنها است که وی واقعیتهای نهادی مینامد. واقعیتهای نهادی در واقع همان چیزیاند که اندیشمندان اسلامی «اعتباریات اجتماعی» مینامند.
محور مباحث سرل درباره واقعیتهای نهادی را میتوان در دو پرسش کلی خلاصه کرد: ۱. واقعیت نهادی چیست؟ و ۲. واقعیت نهادی چگونه به وجود میآید؟ پرسش نخست خود دستکم به سه پرسش جزئیتر تجزیه میشود:
الف) واقعیت نهادی چه تفاوتی با واقعیتهای دیگر دارد؟
ب) نحوه وجود واقعیت نهادی چگونه است؟
ج) عناصر سازنده واقعیت نهادی کدام است؟
پاسخ سرل به پرسش (الف): واقعیتها به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند: دستهای از واقعیتها مستقل از انسانها و نوع نگرش آنها وجود دارند مثل رودخانه و سنگ یا این واقعیت که کوه اورست در قله خود برف و یخ دارد. سرل اینها را واقعیتهای طبیعی مینامد. دسته دوم واقعیتهایی هستند که در تحقق خود وابسته به نهادهای انسانیاند مثل پول، ازدواج و حکومت. اینها واقعیتهای نهادی نام دارند. تنها با فرض نهاد ازدواج است که صورتهای خاصی از رفتار موجب تحقق ازدواج میان علی و مریم میگردند. تنها با فرض نهاد مالکیت است که من مالک ملکی در تهران میشوم. همچنین برای اینکه این تکهکاغذ اسکناس هزار ریالی باشد باید نهاد انسانی پول وجود داشته باشد. بنابراین باید میان نهاد و واقعیت نهادی تمایز گذاشت؛ نهاد آن چیزی است که واقعیتهای نهادی بر اساس آن و با تکیه بر آن به وجود میآیند. میتوان گفت آنچه در مقابل مفهوم اعتبار در اندیشه اسلامی قرار میگیرد و معادل آن است مفهوم نهاد است و واقعیتهای نهادی معادل «امور اعتباری» هستند. نهاد در واقع یک قاعده کلی یا مجموعهای از قواعد است که صورت کلی آنها «X در بافت C، Y محسوب میشود» است. بنابراین وقتی میگوییم «فلزات یا کاغذهایی که دارای فلان شرایط خاص باشند، پول محسوب میشوند» با این کار نهاد پول را به وجود آوردهایم. پس نهاد پول در واقع با یک اعلان و اظهار انشایی ایجاد میشود و این بیانگر وابستگی نهادها به افعال گفتاری است.
پاسخ پرسش (ب): واقعیتهای نهادی و به طور کلی واقعیتهای اجتماعی از نظر وجودی ذهنی و سابجکتیو و از نظر معرفتشناختی عینی و آبجکتیوند. عینی در معنای معرفتشناختی آن عبارت از حکم (گزاره) یا واقعیتی است که شناخت ما از آن عینی است، یعنی به نگرش، احساس، سلیقه یا دیدگاه شخص من وابسته نیست، بلکه هر کس دیگری هم میتواند آن شناخت را داشته باشد. پس پول بودن این تکهکاغذ امری عینی است، یعنی واقعاً پول است نه اینکه فقط من آن را پول بدانم. به عبارت دیگر، در نظر هر کس دیگری هم میتواند پول باشد و این برخلاف مثلاً خوشمزه بودن فلان غذا است، زیرا خوشمزه بودن غذا یک امر عینی و مستقل از علایق و سلایق افراد نیست و اینطور نیست که هر کسی بتواند یک غذا را خوشمزه بداند، زیرا طبیعت و مزاج برخی افراد اصلاً به آنها اجازه نمیدهد آن را خوشمزه بدانند. بنابراین پول واقعیتی است که از نظر وجودشناختی ذهنی است، یعنی وابسته به فاعل شناسا است، زیرا وابسته به اعتبار و پذیرش جمعی است و اگر این اعتبار و پذیرش نبود چنین واقعیتی هم وجود نمیداشت. اما شناخت ما از این واقعیتِ وجوداً ذهنی، شناختی عینی و مستقل از هر گونه اعتبار و پذیرش، علاقه، سلیقه و… است.
پاسخ پرسش (ج):
الف) حیث التفاتی جمعی: برخی از پدیدهها ناظر به چیزی و درباره چیزیاند مثل باور، میل و قصد. یعنی علاوه بر محتوا که یک قضیه است، یک متعلق و موضوع هم دارند. اصطلاحاً گفته میشود این امور التفاتیاند و دارای حیث التفاتیاند. یکی از امور التفاتی پذیرش و به رسمیت شناختن است. حیث التفاتی اگر مربوط به یک فر باشد فردی و اگر مربوط به یک گروه و جمع باشد جمعی است. منتهی در حیث التفاتی جمعی، مشارکت افراد ضروری است یعنی صرفاً وجود باور، میل یا پذیرش جمعی و مشترک کافی نیست، بلکه افراد گروه باید دارای هدف واحد بوده و از وجود حالت نفسانی مشترک در یکدیگر نیز مطلع باشند. در این صورت عمل هر فرد به عنوان بخشی از عمل جمع انجام میشود. بنابراین حیث التفاتی جمعی مخصوص انسان است و در حیوانات وجود ندارد. پس حیث التفاتی جمعی (در شکل پذیرش و به رسمیت شناختن جمعی) یکی از عناصر سازنده نهاد و واقعیتهای نهادی است.
ب) کارکرد شأن: کارکردها مرتبط به ناظرند یعنی وابسته به التفات ما هستند، یعنی ما هستیم که چیزی را کارکرد یک شیء محسوب میکنیم، یعنی آن شیء را برای آن منظور میسازیم یا به کار میبریم. کارکردها دو نوعاند: دستهای ناشی از ساختار فیزیکی اشیاءاند یعنی ما میتوانیم با توجه به ساختار فیزیکی شیء فلان چیز را کارکرد آن محسوب کنیم مثل چکش. ولی دسته دیگری از کارکردها ناشی از ساختار فیزیکی شیء نیستند یعنی ویژگیهای فیزیکی شیء برای انجام آن کارکردها کافی نیست بلکه آن کارکرد وابسته به شأن و منزلتی است که ما بر آن شیء وضع میکنیم مثل پول. سرل این دسته از کارکردها را کارکردهای شأن یا منزلتی مینامد.
نکته مهم: نتیجه وضع کارکردهای شأن پیدایش قدرت و توان در قالب حقوق و وظایف است.
ج) قواعد: گفتیم که نهاد عبارت از یک یا چند قاعده است. پس قواعد عنصر سازنده دیگری از نهاد و واقعیتهای نهادیاند. قواعد یا تنظیمیاند یا قوامبخش. قواعد قوامبخش به شکل «X در بافت C، Y محسوب میشود» هستند.
د) اعلان: همچنانکه گفتیم نهاد با یک فعل گفتاری اعلان ایجاد میشود پس اعلان عنصر سازنده دیگری از نهادها است. سرل معتقد است همه نهادها و واقعیتهای نهادی به وسیله فعل گفتاری اعلان به وجود میآیند.
یکی از ویژگیهای مهم نهادها و واقعیتهای نهادی زبانی بودن آنها است. زبان نه تنها وسیلهای برای تفهیم و تفاهم و توصیف واقعیتها است بلکه ابزاری برای خلق برخی از واقعیتها هم هست. از جمله، واقعیتهای نهادی و خود نهادها به واسطه زبان ایجاد میشوند زیرا هم اعلان امری زبانی است و هم پذیرش جمعی که شکلی از حیث التفاتی جمعی است. چون در پذیرش جمعی عنصر مشارکت وجود دارد که بدون زبان تحقق نمییابد.
اکنون میتوان نهاد را به طور کامل و دقیق تعریف کرد:
نهاد مجموعهای از قواعد قوامبخش است که بیانگر کارکردهای شأناند، کارکردهایی که فقط به خاطر پذیرش جمعی قابل اعمالاند و حامل توانهای قراردادیاند. نهاد باید مورد توافق و پذیرش عمومی قرار گیرد یعنی اگر مردم این اعتبار و اعلان را نپذیرند نهاد مزبور رسمیت نخواهد یافت و هیچ واقعیت نهادیای به وجود نخواهد آمد، زیرا همچنانکه گفتیم کارکردها وابسته به حیث التفاتیاند و لذا پول را وقتی میتوان کارکرد شأن کاغذها محسوب کرد که پذیرش جمعی به آن تعلق بگیرد. مادام که پذیرش جمعی وجود دارد نهاد و واقعیتهای نهادی هم وجود دارند و به محض اینکه مردم از پذیرش اولیه سر باز بزنند نهاد و واقعیتهای نهادی متناظر آن از بین خواهند رفت. پس به طور خلاصه:
نهاد یا اعتبار اجتماعی عبارت است از اعلانِ وضع یک شأن و منزلت بر یک امر طبیعی، که مورد پذیرش جمعی قرار گرفته و منجر به پیدایش حقوق و الزامات جدیدی میشود.
سرل بعدها از چند جهت در این تعریف بازنگری کرد:
الف) عدم ضرورت نهاد برای تحقق واقعیتهای نهادی: برخی از واقعیتهای نهادی به نهادهای از پیش موجود نیاز ندارند، بلکه به طور موردی و بدون عمومیت و کلیت تحقق مییابند. وی این دسته از واقعیتها را واقعیتهای استعجالی[۱] مینامد. نمونهای از این دست واقعیتها امتداد سنگها است که به مثابه مرز عمل میکند.
ب) Yهای آزاد
مواردی وجود دارد که در آنها کارکرد شأن Y موجود است، ولی بدون وجود شیء یا شخص Xای که حامل آن کارکرد شأن باشد و کارکرد شأن بر آن وضع شده باشد. مثل شرکت و پول الکترونیکی و شطرنج چشم بسته.
سرل با توجه به اصلاحات مزبور ساختار نهایی واقعیتهای نهادی را به شکل زیر معرفی میکند:
«ما با اعلانْ این امر را تحقق میبخشیم که کارکرد شأن Y در بافت C وجود دارد و با این کار نسبت و رابطه R را میان Y و شخص یا اشخاصی معین نظیر S ایجاد میکنیم که به دلیل وجود این نسبت، S این توان و قدرت را مییابد که فعل A را انجام دهد».
و با افزودن عنصر پذیرش جمعی خواهیم داشت:
ما به طور جمعی به رسمیت میشناسیم و میپذیریم که (Y در C وجود دارد و چون S رابطه خاصی با Y دارد، S میتواند A را انجام دهد).[۲]
منابع
- Searle, John R., ۲۰۱۰, Making the social world: the structure of human civilization, Oxford university press.
——————–, ۱۹۹۵, The construction of social reality, New York: The free press