ویژه نامه ۱ منتشر در خبرنامه ۲۴ حکمت اسلامی، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲

بیانات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی «دامت برکاته» در دیدار شورای سیاستگذاری و کمیته علمی «همایش ملی حکیم طهران»

در سالروز میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت امام خمینی(ره)، و در سالروز شهادت معلم بزرگوار و فیلسوف والامقام آیت الله مرتضی مطهری جمعی از اعضای هیئت مدیره مجمع عالی، شورای سیاستگذاری و کمیته علمی همایش ملی حکیم طهران با حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی «دامت برکاته» دیدار کردند.
مشروح بیانات معظم له به استحضار خوانندگان محترم می رسد.
لازم به ذکر است همزمان با این دیدار، فعالیت رسمی دبیرخانه همایش ملی حکیم طهران؛ نکوداشت مقام علمی مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی آغاز گردید. بسم الله الرحمن الرحیم
ضرورت بین المللی شدن فلسفه
بنده هم متقابلاً این عید بزرگ را به پیشگاه ولیّ عصر و شما علاقه مندان تهنیت عرض می کنم و مقدم شما را گرامی می داریم و روز معلم و یاد استاد شهید مرتضی مطهری(رضوان الله علیه) را زنده نگه می داریم. بیانات نافع شما امیدبخش بود. فلسفه هم مثل فقه یک وقت به طور جامع مطرح می شد آن وقت شکوفاتر بود یک وقت در مدار بسته طرح می شد در درون خود چاق شد ولی این رشد بیرونی نداشت. شما می بینید خیلی فرق است بین فقه مرحوم علامه و برخی از معاصران ایشان؛ اینکه گفته می شود مرحوم علامه در هر کتابی یک نظر تازه دارد برای اینکه در هر کتابی با یک گروه تازه تماس می گرفت؛ در یک مدار بسته، انسان بسته فکر می کند اینکه در بعضی از تعبیرات دارد که «فصارت آرائه بحسب کتبه» برای اینکه این با بسیاری از فقهای اهل سنت درگیر شد ، کتابهای اینها را مطالعه کرده، با آنها مباحثه کرده، مناظره کرده، نقد و بررسی کرده و فقه مقارن درست کرده است. این پختگی فکر علامه و تنوع فکر علامه در اثر همان برخوردها است. این مطلب اول. فلسفه هم هر وقت بین المللی شد حرف تازه ای آورد و هر وقت بین المللی نبود و بسته بود، رشد کرد، اما نتوانست که جواب بیرون را بدهد و یا نداد.
مطلب دیگر اینکه این بزرگان ما ، فقه مقارن را طوری توسعه دادند که حرم امن عصمت محفوظ بماند هر وقت مثلاً مختلف علامه را نگاه می کنیم به عظمت روح ایشان پی می بریم که هرگز اینها در برابر شافعی و حنفی، وجود مبارک امام صادق (ع) را مطرح نمی کنند، می گویند که شیخ طوسی این طور گفته شافعی آن طور گفته، مفید این طور گفته، ابوحنیفه این طور گفته است. حریم نگهداری است. خب شما اگر بنا شد فقه مقارن بنویسید باید ـ معاذ الله ـ بگویید امام صادق (ع) این طور گفته و ابوحنیفه آن طور گفته اما در هیچ جا من ندیدم که مثلاً شیخ طوسی چنین اشتباهی کند یا علامه غفلت بکند؛ ابوحنیفه و شافعی و امثال آنها را در سطح علمای عادی می آورند. بنابراین این حریم نگهداری خوب است در بیانات فلسفی هم مثلاً باید بگوییم ابن سینا این چنین گفته یا فلان فیلسوف غربی این چنین گفته دیگر مبادا ـ معاذ الله ـ نهج البلاغه را در کنار آن قرار بدهیم بگوییم نهج البلاغه این طور گفته و فلان فیلسوف این طور گفته است.
ضرورت فلسفه تطبیقی
مطلب سوم این است که آقاعلی حکیم از بزرگوارانی بود که در مدار بسته رشد کرد. یعنی سال ها تدریس کرد اما در همان مدار بسته، یعنی در حکمت متعالیه یا فلسفه اشراق یا فلسفه مشاء در کتاب بدایع الحکم چند سؤال از سوی همین علاقه مندان فلسفه شده است که فلان دانشمند فرنگ مثلاً دکارت به کسر دال این طور گفته است یا لبینیز به کسر لام این طور گفته است، نام این حکما به ایران نیامده بود هفت مسئله است که سؤال شده بود این مسائل هفت گانه در بدایع الحکم چاپ شده و اصلاً بدایع الحکم جواب همان هفت سؤال است این اسمِ این حکیم را نشنیده که سائل ناچار است مثلاً بگوید دکارت به کسر دال این طور گفته است! این یک نقص است.آقاعلی حکیم در مدار بسته فلسفه رشد کرد و الآن احیای آقاعلی به این است که این فکر را گسترش بدهیم روش علامه را داشته باشیم فلسفۀ مقارن داشته باشیم تا آرای متنوّع حاصل شود. اینکه می بینید کمتر حرف جدید در فلسفه پیدا شده است ،چه اینکه در اصول کمتر پیدا شده ، چه اینکه در فقه کمتر پیدا شده است برای اینکه ما اصول مقارن نداریم فقه مقارن نداریم فلسفه مقارن نداریم این بیان نورانی حضرت امیر که فرمود: «اضربوا بعض الرای ببعض یتولّد منه الصواب» تضارب آراء از همین حدیث درآمد آنجا هم سرزمین ارسطو و افلاطون است مردان بزرگی برخاستند وقتی آنها رخت بربستند نوبت به دیگران رسید. هم دین از علم جدا شد هم علم از دین جدا شد. و هر دو منشأ خطر شد آن دینِ بی علم یک وقت تفتیش عقاید راه اندازی می کند، یک وقت گالیله را تهدید به سوزاندن می کند، یک وقت قرآن را می سوزاند این کار را همین کلیسا کرد این قرآن سوزیِ امروز با گالیله سوزی دیروز محصول بی فرهنگی یعنی دینِ بی علم است. می گفتند چرا گالیله گفته مثلاً زمین حرکت می کند! علم بی دین هم که خطرش معلوم است جنگ جهانی اول و دوم را راه اندازی کرد، اینها از بس آدم کشتند خسته شدند حالا دارند دموکراسی صادر می کنند وگرنه این چنین نیست که اینها متمدّن باشند از آنها وحشی تر چه کسی را دارید. در کمترین مدت بیش از هشتاد میلیون را به قتل رساندند ما در آسیا چنین کاری نکردیم ما اینجا فقط توانستیم از خودمان دفاع بکنیم. اینها از بس آدم کشتند خسته شدند الآن هم دست همه اینها روی ماشه بمب اتم است اگر جنگ بشود هشتاد میلیون می شود هشتصد میلیون، حالا دارند دموکراسی صادر می کنند نتیجه اش یا اوضاع میانمار یا بنگلادش یا افغانستان یا پاکستان یا در غرب ما عراق و یا سوریه است. بنابراین علم بی دین, مهد توحّش است دین بی علم هم همین است عقلانیت وقتی نباشد این خطرها را دارد. بنابراین یکی از بهترین راه تعامل شرق و غرب که نتیجه بین المللی دارد و یکی از بهترین دستاوردهای هماهنگی حوزه و دانشگاه که دستاورد داخلی دارد طرح مسائل فلسفی غربی ها در حوزه هاست. خب بسیاری از آنها با مطالعه آثار کم و بیش آشنا شدند انسان یک راه فلسفی را که خوب بفهمد بقیه را بالأخره با مطالعه ولو با زحمت می فهمد می شود بالأخره افکار آنها را در حوزه ها مطرح کرد و به عنوان فکر جدید طرح کرد و سؤال کرد و پاسخ داد. مرحوم آقاعلی آن تلاش ها را داشت البته اینها در برابر مرحوم صدرالمتألهین و حکمت متعالیه خاضع بودند و کمتر توانستند مثلاً چیزی بیاورند که در برابر حکمت متعالیه باشد خود مرحوم صدرالمتألهین هم با اینکه حوزه اصفهان حوزه حکمت متعالیه نبود، حوزه اصفهان حوزه عرفان هم نبود. نه شیخ بهایی این حرف ها را داشت نه میرفندرسکی این حرف ها را داشت نه مرحوم میرداماد این حرف ها را داشت نه سایر بزرگانی که در حوزه اصفهان تدریس می کردند و مرحوم صدرالمتألهین نزد آنها آموخت. مبانی ایشان در اثر برخورد با همین حرف های ابن عربی و امثال ابن عربی کاملاً برگشت ، این رشدی شد که فلسفه را با عرفان هماهنگ کرد اما اگر این فلسفه با فلسفه های دیگر هماهنگ می شد یک تنوع آرایی پیدا می شد انسان دیگر چهل سال یک نحو فکر نمی کرد این چهل سال یک نحو فکر کردن نتیجه این است که آن را اصل مسلم گرفتند و در جهت تقویت آن, استدلال برای آن و دفاع از آن کار می کنند اما اگر وقتی «صارت آرائه و أقواله بحسب کتبه»، معلوم می شود حرف تازه ای را شنیده وجود مبارک ابراهیم% وقتی در خاورمیانه ظهور کرد خاورمیانه جز الحاد و شرک چیز دیگر نبود حضرت برهان اقامه کرد اثر نکرد،مناظره و جدال احسن کرد اثر نکرد و دست به تبر کرد «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا کَبِیراً لَّهُمْ» باز هم اثر نکرد ،درون آتش رفت و «یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ» شد و دیگر وضع برگشت گرچه آن روز خبررسانی سخت بود ولی حادثه به قدری مهم بود که خبرش منتشر شد. ابوریحان بیرونی می گوید یونانی ها از این برکت استفاده کردند، هندی های متأسفانه استفاده نکردند ما چند وقت قبل که با این علمای هند دیداری داشتیم همین حرف را که گفتم, دیدیم اشک می ریزند. ابوریحان می گوید دانشمندان یونان با دادن شهیدی مثل سقراط مشکل را حل کردند بالأخره توحید را در یونان به وسیله پرورش افلاطون و ارسطو حفظ کردند. هند نتوانست این آثار را حفظ بکند هنوز هم که هنوز است مسئله بت پرستی آنجا هست این برهمن و بودا و امثال ذلک الآن هم که عصر, عصر علم است آنجا مطرح است. الآن که عصر علم است شما می بینید هم موش را می پرستند و هم گاو را می پرستند. اکثریت مردم طبق بیان نورانی سیدالشهداء% اسلام و دینشان آدامسی است ، فرمود: «إنّ الناس عبید الدنیا و الدین لَعِق علی ألسنتهم» مگر آدامس را چقدر در دهن می جوند قدری که شیرینی اش از بین رفت می اندازند بیرون؛ فرمود دینِ اکثری مردم آدامسی است. یک بیان نورانی سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی دارند می فرمایند مشکل مردم این است و فضیلت حوزه آن است حوزه و همچنین دانشگاه اینها دو بُعدی اند یک بُعد تعلیم دارند یک بُعد تعلیل، اوایل چیزی را یاد طلبه ها می دهند حالا یا فلسفه است یا فقه است یا اصول است می گویند این طور است این طور است، مثل متن تبصره یا متن شرایع.
بعد وقتی نوبت به جواهر رسید آن تعلیم می شود تعلیل که اگر گفتند فلان چیز واجب است علّتش این است فلان چیز حرام است علّتش این است هم آن تعلیم بجاست هم این تعلیل بجاست. در علوم عادی یک مهندس را وقتی می خواهند بگویند سد بساز می گویند فلان مقدار آهن, فلان مقدار میلگرد این یاد می گیرد که چطور سد بسازد این سال اوّلش است بعدها علّتش را ذکر می کنند که توان مقاومت میلگرد این مقدار است توان مقاومت سیمان این مقدار است توان مقاومت سنگ این مقدار است، این می شود مهندس. هم آن بخش تعلیمش بجاست هم این بخش تعلیلش بجاست. اما توده مردم به جای تعلیم, تبلیغ دارند و به جای تعلیل, تکرار دارند این رسانه ها به جای اینکه دلیل باشند گاهی دلال اند، یک روزنامه مطلبی را یک بار می گوید آن خواننده باور می کند ده بار می گوید این ده بار به منزله علت آن است یقین پیدا می کند, بگویی چرا, می گوید گفتند! توده مردم به جای اینکه تعلیم پیدا کنند با تبلیغ راه می روند به جای اینکه به مرحله تعلیل برسند آن تکرار, کار تعلیل را می کند باور می کنند لذا نمی شود از آنها گرفت. تنها چیزی که می تواند این راه را ارائه کند همان فلسفه و عقلانیّت است که آغاز و انجامش عقلانیّت است بنابراین کار مبارکی است (اولاً) و بین المللی بودنش باید حتمی باشد (ثانیاً) و آشنا شدنش هم مهم است. انسان فوراً بگوید کانت این طور گفته, دکارت این طور گفته این دلیل باطل است این وهن حوزه است چون خیلی از این دکارت شناس ها یا کانت شناس ها اینها معمولاً دست دوم اند یا سوم اند. مگر حرف صدرالمتألهین را می شود به آسانی ترجمه کرد حرف آنها هم بعید است به آسانی ترجمه بشود ادب اقتضا می کند که انسان به عنوان احتمال ذکر بکند که این قول, این احتمال اگر این است مثلاً فلان خاصیت را دارد یا فلان مشکل را دارد اگر خود انسان به زبان اصلی آشنا شد با زبان دان اصلی آشنا شد حرف را می تواند مستند نقل بکند که این حرف از فلان دانشمند است این حرف از فلان جهت صحیح است یا از فلان جهت باطل و اما اگر به آنجا نرسد ، اوایل قدری احتیاط می کند تا به آنجا برسد.
مرحوم آقا علی حکیم از کسانی است که تلفیق کرده بین عرفان و فلسفه، این بدایع الحکم از کتاب هایی بود که مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانی روی آن خیلی کار کرده و برای آن فهرست نوشته است. جناب آقای حسن زاده(حفظه الله) هم آن نسخه ای که مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانی فهرست های مطالب بدایع الحکم را نوشته از ایشان گرفته بود. مرحوم آقاعلی اعتقاد دارد که بازگشت حکمت متعالیه در مسئله فقر و غنا به همان حرف عرفاست. چرا؟ برای اینکه ما خیال می کنیم تقابل فقیر و غنی, تقابل عدم و ملکه است الآن از هر کسی بپرسی تقابل غنی و فقیر چیست؟ می گوید عدم و ملکه است. غنی واجد شیء است فقیر فاقد چیزی است که من شأنه أن یکون واجداً از طرفی فرمود: «وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» از طرفی مردم هم «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ» این فقیر در مقابل آن غنی, آن غنی در مقابل این فقیر, آیا آن غنا برای این فقیر ممکن است و این شأنیت آن را دارد و فعلاً ندارد یا آن غنا بر این فقیر مستحیل است اگر مستحیل است پس بازگشت غنی و فقیر به عدم و ملکه نیست ؛ به سلب و ایجاب است. آن وقت این همان محصول روایتی در می آید که از وجود مبارک امام هشتم در کتاب شریف توحید نقل شده که اشیاء صور مرآتیه اند بعدها در فتوحات مکیه هم آمده, وقتی آن شخص سؤال می کند آیا خدا در خلق است یا خلق در خدا و ما چطور بشناسیم؟ فرمود: نه آن است نه این, شما خودتان را در آینه می بینید اما نه شما در آینه هستید و نه آینه در شماست پس این صور مرآتیه کجاست که شما را نشان می دهد؟ اگر اشیا به منزله صور مرآتیه هستند این صورت مرآتیه دیگر محال است مثل شاخص باشد این حرف در اسفار مرحوم ملاصدرا نیست که رابطه فقیر و غنی رابطه عدم و ملکه نیست رابطه سلب و ایجاب است عده ای از بزرگان دیدند با این مشکل روبه رو هستند آمدند توسعه دیگری در آن غنا دادند. چون مستحضرید در منطق یا جای دیگر عدم و ملکه را معنا کردند گفتند عدم و ملکه این است که این شیء یا بشخصه شأنیت آن را داشته باشد ولی فعلاً فاقد باشد یا بصنفه یا بنوعه یا بجنسه السافل یا بجنسه الأعلی لذا می گویند عقرب اگر کور است برای اینکه جنس حیوان, شأنیت بصر را دارد لذا اعما بودن برای عقرب عدم ملکه است. خب شخص ما, صنف ما, نوع ما, جنس ما, جنس عالی ما, جوهر ما هر چه حساب بکنیم بالأخره محال است که آن غنا را داشته باشد آنها آمدند گفتند غنا درجاتی دارد آن غنا برای انسان محال است اما غناهای پایین تر ممکن است. حال غنای پایین تر برای وجود رابط چه امکانی دارد؟ آنجا هم باز مشکل دارد رفتند آنجا را حل کنند آنجا هم حل شدنی نیست، چون یک صورت مرآتیه هیچ درجه ای از غنا را ندارد به هر تقدیر آنها چون با این مشکل روبه رو بودند از آن طرف گفتند آن غنای واجب را ممکن ندارد ولی غنای کمتر را دارد! خب غنای کمتر, دیگر غیر از واجب هر چیزی باشد صورت مرآتیه است چه عقل چه فلک چه مَلک. این حرف های نوبر در فرمایشات مرحوم آقاعلی هست در این جهت رشد کردند اما باید دید که آن حدود هفت مطلبی که از چند حکیم فرنگی به اصطلاح, آن سائل سؤال کرد ایشان خوب جواب داد یا نداد. وقتی باز بشود مطالب فراوانی را به همراه دارد.
ضرورت رعایت ادب گفتاری
مطلب پایانی عرضم این است که همه این بزرگان وقتی موفق بودند که ادب گفتار را رعایت بکنند بالأخره «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضّه» خب این طور نیست که انسان توقع داشته باشد معدن های ذَهَبی مثل معدن های فضّه ای باشند، یا معدن های فضّه ای مثل معادن ذَهبی باشند «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضّه» اگر دیدی که ما هم مانند آنها که مرحوم قاضی و امثال قاضی داشتند را داشته باشیم نه بیراهه می رویم نه راه کسی را می بندیم کسی هم با ما کاری ندارد آن دید اصلاً برای اینها ملکه شده بود از ساده ترین کار تا پیچیده ترین کار, ساده ترین کار این است که اگر یک سبد میوه به ما برسد ما معمولاً می گوییم این چیست می گویند میوه است, می گوییم چه کسی داد می گویند، فلان باغبان همین طور حرف می زنیم اما مرحوم آقای قاضی و امثال قاضی هرگز این طور حرف نمی زدند می گفتند این چیست؟ می گفتند میوه است, می گفتند چه کسی آورد می گفت آن باغبان, چه کسی داد معلوم است, خدا. یک موحد هرگز نمی گوید باغبان داد اینها هرگز نمی گفتند که چه کسی داد می گفتند چه کسی آورد. حرفی را قونوی دارد می گوید این اشکالی که این شخص کرد یا تندی که کرد این حرف چیست مثلاً فلان مطلب است چه کسی گفت فلان آقا گفت حالا یا می خندیم یا عصبانی می شویم همین! ایشان می گوید آن بُعد سوم هم یادتان نرود «أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ» را فراموش نکنید آدم راحت می شود با این دید خیلی راحت می شود یعنی این شخص یا مدح کرده یا قدح, آیا خودش گفته یا کسی راه اندازی کرده برای آزمون ما, ببیند ما در برابر مدح خیلی خوشحال می شویم یا در برابر قدح از جا در می رویم این «أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ» هست این بُعد سوم را داشته باشیم راحت زندگی می کنیم یک موحد همیشه راحت زندگی می کند روح و ریحان است در بخش پایانی سوره مبارکه واقعه فرمود مقرّبان «فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ» برخی می گویند «له» مقدّر است؛ نه خیر خودش روح و ریحان است اگر دلیلی باشد بر استحاله این کار خب می گوییم مضافی مقدر است ضمیری مقدر است چطور در مسئله جهنم وقتی در سوره جن بگوید خود جهنّمی هیزم جهنم است «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» باور کردیم خب آن طرف هم کسی دسته گل می شود این طور نیست که از جنگل هیزم بیاورند حالا آنجا چه چیزهایی هست خیلی از چیزهاست که ما نمی دانیم ولی این مقدارش که معلوم است اسرار جهنم و اینها که خیلی ها برای ما مجهول است اما این مقدارش بالأخره روشن است «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» درباره مقرّبان هم فرمود: «فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ» حالا آنجا شکوفا می شود و ظاهر می شود ولی بالأخره اینجا هست بنابراین می شود انسان طوری زندگی کند که نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد ده ها سال ایشان در تهران محترمانه زندگی کرده با اینکه می دانید آنجا هم همین حرف ها همیشه بود است.
مجدداً تبریک عرض می کنیم مقدم شما را گرامی می داریم و همّت بالایی که داشتید و دارید مشکور ذات اقدس الهی باشد ادعیه خیر آنها هم ـ ان شاءالله ـ نصیب شما بشود! امر فرج ولیّ اش را ذات اقدس الهی ـ ان شاءالله ـ تسریع بفرماید! نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، ملت و مملکت ما، حوزه و دانشگاهمان را در سایه ولیّ اش حفظ بفرماید! خدمات فرهنگی شما علما و فضلا و دانشمندان را ـ ان شاءالله ـ به ثمر نهایی برساند! ارواح بزرگوارانی که رحلت کردند با انبیای الهی محشور بفرماید! امام راحل, شهدای بزرگوار و شهید مطهری(رضوان الله علیه) را با انبیا و اولیا محشور بفرماید! پایان امور همه ما را به خیر و سعادت ختم بفرماید!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
بیانات حضرت آیت الله العظمی سبحانی «دامت برکاته» در دیدار شورای سیاستگذاری و کمیته علمی «همایش ملی حکیم طهران»
جمعی از اعضای هیئت مدیره، شورای سیاستگذاری و کمیته علمی همایش ملی حکیم طهران پنج شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ با حضرت آیت الله العظمی سبحانی «دامت برکاته» دیدار کردند. مشروح بیانات معظم له به استماع خوانندگان محترم می رسد
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدّین.
خوشامد عرض می کنم از اینکه خانه امام صادق (ع) را با قدومتان مزیّن فرمودید از شما سپاسگذارم. و از اینکه این مجمع علمی، فکری و فلسفی را تأسیس کردید که اصطلاح این علم بماند و پیشرفت کند و از انحراف هم باز بماند، تشکر می کنم.
معرفی خانواده«زنوزی»
درباره خانواده مرحوم زنوزی باید کاری انجام شود. وی در اصفهان تحصیل کرده است. پدرش از خودش هم معروف تر بوده؛ ولی حکیم نبوده است. او مورخ و نویسنده عالی مقامی بوده که کتاب عظیمی دارد که اسمش یادم نیست. نسخه اش در کتابخانه آیت الله نجفی هست و مرحوم آقای امیری هم خیلی از آن کتاب استفاده کرده است.
«زنوز» در آذربایجان شرقی است. اهل آنجا همیشه با روسیه تزار رفت و آمد داشتند و در میانشان روشنفکران عجیبی بود و روشنفکران منحرف در زنوز زیاد بوده است، همان شیخی که اولین بار مطرح کرده است که باید الفبای فارسی را از بین ببریم و الفبای لاتین را بیاوریم اهل «زنوز» است.
در آنجا بهایی ها هم هستند؛ اگر چه بهایی ها در آنجا کم شده اند. شعرای خاصی هم داشتند؛ هم شعرای دینی و هم شعرای ضد دینی. منطقه ای روشنفکر به معنای غیرحقیقی و حقیقی بوده است. درباره سال وفات مدرس زنوزی اختلاف است که در سال ۱۳۰۵ و یا ۱۳۰۷ است.
معرفی کتاب «معاد جسمانی» زنوزی
او حکمت را از اصفهان به تهران آورده است، یا قبل از ایشان هم کسی آمده، ولی ایشان مهم ترین فرد بود که در اینجا آورده است. شیخ احمد شیرازی کتاب «وجود رابطه و رابطی» ایشان را چاپ کرده است. «بدایع الحکم» ایشان هم چاپ شد.
کتاب معاد جسمانی ایشان، خیلی مورد اعتماد حکمای بعدی بوده است. آقا میرزا مهدی آشتیانی در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی یا ۲۵ هجری شمسی (۱۳۶۵ ه . ق) به قم آمدند.
در مدرسه فیضیّه اسفار اربعه را می گفت و توضیح می داد. گفت که می توانم معاد جسمانی را اثبات کنم که هیچ حکیمی آن طور نتواند. مرحوم آقای آقا جلال آشتیانی کنار من بود. گفت نظر ایشان به معاد جسمانی زنوزی است.
زنوزی، مرد حکیم و بزرگی است و باید مجموعه آثارش چاپ و تحقیق شود؛ وگرنه تکریم از یک شخصیّت بدون اینکه آثارش چاپ شود زودگذر است. الآن در مصر، دمشق و کشورهای عربی نسبت به فلسفه اسلامی تقاضای زیادی است.
اساتید ترکیه که اهل عرفان و فلسفه هستند خیلی علاقه مند بودند که این کتاب ها را دریافت کنند. اگر این آثار چاپ شود باعث سرافرازی ایران است.
یک پیشنهاد دارم که توحید صدوق را نیز مانند نهج البلاغه گسترش دهید. توحید صدوق، مسائل کلامی و فلسفی عالی دارد، آقا سید هاشم تهرانی هم درباره آن کار کرده است. این کتاب در حوزه متروک است همان طور که نهج البلاغه غریب است.
بحث های عقلی این کتاب بیشتر است، نهج البلاغه بیشتر مسائل اجتماعی دارد؛ البته مسائل عقلی هم دارد. توحید صدوق معنای خاصی از لقاء الله دارد؛ یعنی به لقای حقیقی و واقعی معتقد است.
وی می گوید که روایاتی که لقاء را نفی کرده اند به دلیل تقیه بوده است.
پیشنهاد دیگر اینکه اسفار را خلاصه کنید که یک کتاب درسی شود.
آیت الله فیاضی: علامه طباطبایی این کار را در نهایه کرده اند. به نظرم، علامه، اسفار را مقابلشان گذاشتند و نهایه را نوشتند.
آیت الله سبحانی: عبارات اسفار زیاد است، روشن تر از نهایه است، اسفار خلاصه نویسنده بوده است.
مجمع علاوه بر تقریر باید کارهای دفاعی و مهاجمی هم داشته باشد. مثلاً ما درباره وهابیت خیلی کار می کنیم و رشته وهابیت هم داریم. درباره احمد کاتب نیز تحقیق و کتابهایش را چاپ کرده ایم. شیخ مفید هفت ردّ بر معتزله دارد. آقای رفیعی و شیخ محمد حسین اصفهانی می گویند که نفس به سوی بدن نمی رود، بدن به سوی نفس حرکت می کند، نفس اگر به سوی بدن باشد این در واقع بالفعل، بالقوه می شود، بالقوه به این طرف می آید.
کوشش کنید جوان هایی که در حوزه ذوق فلسفی و کلامی دارند را به مجمع بیاورید و برایشان تدریس کنید؛ چون هر کسی برای این کار ساخته نشده است. استعداد در حوزه فراوان است ولی باید کسی این ها را از حالت قوّه به فعلیت در بیاورد.
رمز بقای تشیّع، قوّت منطقشان است؛ وگرنه از بین می روند. در مجمع به حسن و قبح عقلی هم اهمیت دهید.
آیت الله فیاضی: خیلی کار کردند.
آیت الله سبحانی: از مشهورات ندانید. شیخ الرئیس می گوید: از مشهورات است. حاج محمد حسین هم می گوید که از مشهورات است. اگر کسی حسن و قبح عقلی را قبول نکند؛ یعنی حکمت عملی را نپذیرد نمی توانیم اصلی را در اسلام ثابت کنیم. بعد از اثبات صانع، هیچ معرفتی را نمی توان بدون این ثابت کرد. اولین کسی که تحقیق کرده است صاحب شوارح (لاهیجی) است که درباره حسن و قبح عقلی رساله ای دارد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
بیانات حضرت آیت الله مصباح یزدی «دامت برکاته» در دیدار شورای سیاستگذاری و کمیته علمی «همایش ملی حکیم طهران»
پنج شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ جمعی از اعضای هیئت مدیره مجمع عالی، شورای سیاستگذاری و کمیته علمی همایش ملی حکیم طهران با حضرت آیت الله مصباح یزدی«دامت برکاته» دیدار کردند. در این دیدار پس از ارائه گزارش از فعالیت های صورت گرفته و اهداف همایش ملی حکیم طهران، معظم له به ایراد سخن پرداختند که مشروح بیانات ایشان به استحضار می رسد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمّد و آله الطاهرین. اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیهم و علی آبائه، فی هذا الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
ارج نهادن به استعداد های درخشان در فلسفه
از حضور اساتید و عزیزان و بزرگواران تشکر می کنیم. معارف اسلامی به دلیل وسعتی که دارد شامل رشته های مختلفی از علوم و معارف می شود و تحقیق و ژرف کاوی در آن ها نیاز به نیروهای فراوانی در سطوح مختلف دارد که حق این معارف در زمان های مختلف با توجه به شرایط مختلف زمانی و مکانی ادا شود. شریف ترین بُعد از معارف اسلامی مربوط به حقیقت الحقایق و وجود خدای تبارک و تعالی است و سایر چیزهایی که از آن نشأت می گیرد؛ مانند معرفت اسماء، صفات، افعال و متعلقات افعال و آنچه در سایر علوم بحث می شود.
این رشته از معارف اسلامی در طول تاریخ اسلام و تشیّع با دشواری های و بی مهری هایی مواجه شده که نتیجه اش محرومیّت بسیاری از مستعدّین از درک این معارف و بهره مندی از آن شده است. آسیب شناسی این مشکلات، پروژه سنگینی است. با این وجود استعدادهای بسیار درخشانی در این زمینه به کار گرفته شده و خدمات فراوانی که شاید قابل مقایسه با برخی خدمات در علوم دیگر نباشد در این زمینه ارائه شده است مانند متن الهیات شفا که شیخ الرئیس آن را در مدت کوتاهی که در زندان بوده ـ ۱۲ تا ۱۸ روز ـ القا کرده و شاگردش نوشته است. کتابی که بعد از هزار سال هنوز مهم ترین متن الهیات در عالم اسلام است و بزرگان افتخار می کنند که برایش تعلیقه و شرح بنویسند.
ما چنین استعدادهایی را در این زمینه داشتیم؛ ولی به طور شایسته قدردانی نشده است. برخی، زحمت کشیدند و از این استعدادهای خدادادی بهره بردند و افکاری را ترسیم کردند. فراهم کردن زمینه مناسب برای تحقیق و فکر در این مسائل، خدمت بزرگی برای نسل های بعدی است. بعد از زمان شیخ الرئیس، چهره برجسته ای که بتوان او را با شیخ مقایسه کرد کمتر پیدا شده است تا اینکه ملاصدرا «رضوان الله علیه» طلوع کرد و نقطه عطفی در فلسفه اسلامی ترسیم کرد که این معارف از سرچشمه های مختلفی نشأت می گرفت و بدون شک از مباحث عرفانی هم بسیار متأثر بود. وجه غالب برخی افکار و نوشته های او عرفانی است و در بسیاری موارد نیز صبغه عرفانی، هم چاشنی مسائل فلسفی شده است. از لحاظ عبادت، خلوت و توسل به اهل بیت و استفاده از منابع مختلف مشّایی ، اشراقی ، عرفانی و استفاده از آیات و روایات و تفسیری که نوشت، شرح اصول کافی و سفرهای پیاده به حج، امتیاز داشت.
اعجوبه ای با این ویژگی ها در عالم معارف اسلامی زحمات زیادی کشید و کتاب ها و آثار متنوع فراوانی را عرضه کرد و البته همان طور که عرض کردم معنایش این نبود که در همه این ها مبتکر باشد اقتباس از دیگران هم بود اما تألیف این مجموعه با این شکل و ویژگی از لحاظ دینی، فلسفی و عرفانی و نیز تطبیق علوم مختلف و مقایسه نتایج آن ها و اینکه مؤیدی از هر کدام برای دیگری پیدا کند کار بزرگی بود.
بعد از ایشان، چهره های برجسته ای که در تاریخ حکمت در عالم اسلام و عمدتاً در ایران ـ چون ظاهراً در کشور اسلامی دیگری مثل ایران، فلسسفه و حکمت رواج نداشته و اوج نگرفته است ـ از این سرچشمه استفاده کردند و به سهم خودشان، مطالبی را بر آن افزودند. متأسفانه در دوره طولانی بی مهری هایی از اقشار مختلف در اثر سوء فهم و سوء تفاهم حاصل شد که باعث محرومیّت بسیاری از افراد مستعد جامعه برای استفاده از این معارف شد که ممکن است برخی از علاقه مندان به فلسفه کوتاهی هایی کرده باشند.
از آغاز فلسفه که نقطه برجسته اش فارابی بود و بعد، ابن سینا ، خواجه نصیر طوسی و شیخ اشراق، اعجوبه هایی در عالم اسلام بودند و نعمت های بزرگی که باید از آن ها استفاده کنیم. البته معنایش این نیست که همه افکار و رفتارشان صحیح بوده است؛ امّا به هر حال زمینه ای برای رشد انسان فراهم کرده است مثل همه علوم دیگر. مگر در فقه اختلاف نداریم، برخی فتواها کاملاً تفاوت دارد.
دوران هایی را در فقه گذراندیم که تحولات قابل توجهی بین این دوره ها بوده است. در دوره ای گرایش به نوعی از تفکرو شیوه استنباط و در دوره دیگر، نوع دیگری بوده است. در همین عصر هم اختلافات فراوانی بین فتواهای فقها گاهی بین نفی و اثبات، بین وجوب و حرمت در برخی مسائل را داشته ایم. مثل آقای خوانساری که در مسئله نماز جمعه ، وجوب عینی قائل بود و بعضی بزرگان دیگر به حرمت قائل بودند و آقای بروجردی احتیاط می کردند که اگر نماز جمعه خوانده شد حتماً نماز ظهر هم خوانده شود. این ها معنایش این نبود که فقه عیب دارد و یا فقاهت مذموم است. آنچه موجب رشد علم می شود همین تضارب افکار است که هر کس درباره نظریه ای نهایت دقت را به کار ببرد. باید مؤیدات نظریه را جمع آوری کرد و در معرض استفاده دیگران قرار داد که با توجه به آن ها استنباط کنند و فتوا دهند؛ ولی در علوم عقلی چنین اتفاقی نیافتاده است و غالباً طوری بوده است که بین طرفداران فلسفه و مخالفینش، اختلافی در حدّ تکفیر وجود داشته است و این برای پیشرفت آسیب بزرگی است.
به هر حال متأسفانه از فرصت های محدودی هم که فراهم می شد و نوابغی ظهور می کردند که افکار جدیدی را عرضه می کردند و قدرت مناقشه و شهامت ارائه افکار نو درباره دیگران را داشتند، استفاده نشده است.
ضرورت احیاء میراث گذشتگان
یکی از برکات انقلاب اسلامی این بود که این زمینه را فراهم کرد که از ذخایر گذشته و میراث بزرگان در زمینه علوم عقلی استفاده کنیم و بیشتر این برکات برای امام (رضوان الله تعالی علیه) است. اگر ایشان متخصّص در علوم عقلی نبود چنین زمینه ای در کشور فراهم نمی شد. بزرگان دیگری هم بودند که نه طرفداری و نه مخالفتی می کردند؛ امّا امام بر کتاب های معروف فلسفه و عرفان حواشی داشت و سال ها تدریس کرده بود و شاگردانی مثل مرحوم مطهری پرورش داده بود. این باعث شد که خدای متعال به برکت وجود و اخلاص ایشان، زمینه ای را فراهم کند که حوزه های علمی بتوانند بخشی از فرصت های گذشته را احیا کنند و میراث های بزرگانی مثل حکیم زنوزی در معرض بحث و تحقیق قرار بگیرد.
یکی از وظایف ما طلبه ها این است که سعی کنیم از این فرصت ها استفاده کنیم و میراث گذشتگان را احیاء کنیم. احیاء آثار فقهی فقهای هزار سال قبل ارزش دارد با اینکه فتوایشان مورد عمل نیست و کسی نمی خواهد از آن ها تقلید کند و چه بسا فتوای غالبی که از فقهای معاصر هم بر خلاف آن ها باشد؛ امّا اصل خواندن آن نظر و استدلال، میراث علمی است و باید با توجه به آن ها تحقیق شود اگر چه موافق نباشند.
در مسائل فلسفی، عقلی و عرفان هم این مطلب صادق است. اگر در عالم فقه، شهیدانی مثل شهید اوّل و ثانی داریم که البته در اثر شرایط بعضی مخالفان در مذهب بود که به شهادت رسیدند؛ در زمینه مسائل معقول هم برخی مجاهدت بسیار کردند و تحریم ها و تکفیر ها را تحمل کردند و این مواریث را برای ما گذاشتند که از آن استفاده کنیم. اگر کسی بخواهد پهلوان کشتی شود؛ اما کسی نباشد که با او کشتی بگیرد هیچ وقت رشد نمی کند. مسائل علمی هم همین طور است. اگر نظر مخالفی و مناقشه ای نباشد نباش علم رشد نمی کند.
به هر حال وظیفه خودم می دانم برای شکر نعمتی که نصیبم شده است که از بعضی از مواریث گذشتگان بهره مند شوم از کسانی که در این راه قدم می گذارند و تشکر کنم و برای موفقیتشان دعا کنم. همه را به خدا می سپارم و امیدوارم خدا بر توفیقات شما بیافزاید و خداوند بزرگانی مثل حضرت آیت الله جوادی و حضرت آیت الله حسن زاده که به وجودشان مفتخر هستیم و عمری را در استفاده از میراث گذشتگان و افزودن بر این مواریث زحمت کشیدند را طول عمر بدهد و بر توفیقاتشان بیافزاید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محورهای فراخوان مقاله همایش ملی حکیم طهران

الف) شخصیت شناسی حکیم طهران
شخصیت علمی
زیست نامه، اساتید و شاگردان حکیم طهران؛
ابعاد عقلی و نقلی و نوآوری های علمی آقاعلی مدرس (توصیفی)؛
جایگاه علمی آقا علی در مقایسه با حکمای معاصرش (آقامحمدرضا قمشه ای، حکیم سبزواری، میرزای جلوه و…)؛
بازخوانی پژوهش ها و آنچه درباره احوال و آراء آقاعلی مدرس انجام پذیرفته؛
روش شناسی فکری فلسفی حکیم طهران؛
جایگاه حکیم طهران در حکمت متعالیه.
شخصیت اخلاقی
سیره اخلاقی و معنوی آقاعلی مدرس؛
آقاعلی مدرس به روایت دیگران.
شخصیت اجتماعی ـ سیاسی
جایگاه اجتماعی ـ سیاسی حکیم طهران و والد معظم وی؛
منش سیاسی آقاعلی مدرس و معاصران وی؛
سلوک و تعامل آقاعلی مدرس با فقیهان؛
مواجهه حکیم طهران با جریان های فکری معاصرش.
ب) معرفی حوزه حکمی طهران
زمینه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکل گیری حوزه حکمی تهران؛
ابعاد و پیامدهای فرهنگی ـ اجتماعی حوزه حکمی تهران؛
جامعیت حوزه حکمی تهران در قرون ۱۳ و ۱۴؛
شکل گیری تاریخی گفتگو میان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در حوزه حکمی تهران و پیامدهای آن؛
نشر آثار فلسفی و عرفانی در قرون ۱۳ و ۱۴؛
اساتید طبقه نخست حوزه حکمی تهران: ملاعبدالله زنوزی، آقا علی مدرس زنوزی، میرزای جلوه ، آقامحمدرضا قمشه ای، میرزا حسین سبزواری؛
اساتید طبقه دوم حوزه تهران: شیخ عبدالنبی نوری، ملامحمد آملی، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزاهاشم اشکوری، میرزاطاهر تنکابنی، میرشهاب الدین نیریزی، میرزا محمود قمی، میرزا علی اکبر حکیم یزدی، ملانظر علی طالقانی و…؛
اساتید طبقه سوم: میرزا محمدعلی شاه آبادی، میرزا احمد و میرزا مهدی آشتیانی، سیدکاظم عصّار، میرزا محمود آشتیانی، شیخ محمدتقی آملی، شیخ محمدحسین فاضل تونی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سیدحسین بادکوبه ای، آقابزرگ حکیم شهیدی، شیخ اسدالله یزدی، حاج فاضل رازی، میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزامهدی الهی قمشه ای و…؛
تعامل میان اساتید حکمت تهران و فقها؛
مدارس تهران و وضعیت تدریس حکمت و عرفان در آنها (گذشته و حال)؛
امتداد و تأثیر اندیشه حکیمان تهران در حوزه های نجف، قم، مشهد و… ؛
سیره سیاسی اجتماعی حکما، اندیشمندان و روشنفکران تهران در دو سده اخیر؛
سیاست و جامعه در اندیشه حکمت پژوهان تهران؛
آسیب شناسی حوزه فلسفی عرفانی تهران (آسیب شناسی نظری و عملی)؛
نقش حکمت پژوهان تهران در تأسیس دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی نوین.
ج) تحلیل آراء و اندیشه های حکیم طهران
تبیین وحدت تشکیکی و شخصی وجود؛
استفاده و الهام گیری از آیات و روایات در آراء و اندیشه های فلسفی؛
تفاسیر ناصواب وحدت شخصی وجود از منظر آقاعلی؛
برهان صدیقین به تقریر حکیم مؤسس؛
وجود رابط و رابطی در اندیشه آقاعلی مدرس؛
اقسام حمل از منظر آقای علی مدرس و تأثیر آن در مباحث حکمی؛
ذات و ذاتی در فلسفه و موارد کاربرد آنها؛
آقاعلی مدرس و تبیین اصالت وجود و طرح برخی براهین جدید؛
آقاعلی مدرس و تبیین بساطت وجود و ادله آن؛
سلب تحصیلی فقر ممکنات و نتایج آن؛
تشبیه و تنزیه از منظر حکیم مؤسس؛
معاد جسمانی از دیدگاه حکیم مؤسس.
د) مباحث تطبیقی و مقایسه ای
وجود لابشرط و بشرط لا از نگاه آقاعلی مدرس و آقامحمدرضا قمشه ای؛
مقایسه میان تعلیقات دو حکیم معاصر (سبزواری و زنوزی) بر اسفار؛
رابطه نفس و بدن از منظر حکیم طهران و صدرالمتألهین؛
تصویر معاد جسمانی از منظر حکیم صدرالمتألهین و حکیم طهران؛
وجود رابط و رابطی در اندیشه حکیم سبزواری و سایر اساطین حکمت (ملااسماعیل درب کوشکی، ملااحمد اردکانی، ملامصطفی قمشه ای و ملامحمد جعفر لاهیجی) و نقدهای حکیم مؤسس بر آنها؛
وجود محمولی از منظر کانت و آقاعلی مدرس؛
هلیات بسیطه و مرکبه از منظر حکمای مکتب شیراز (دوانی و سید سند) و حکیم طهران؛
مقایسه میان آراء ملااحمد اردکانی و آقا علی مدرس در تعلیقات اسفار؛
آقاعلی حکیم آغازگر فلسفه تطبیقی؛
وجود رابط، ساختارگرایی و پساساختارگرایی؛
تأثیر آراء حکیم طهران در اندیشه های اصولی محقق اصفهانی و دیگران؛
نقد و بررسی انتقادات مرحوم شیخ محمد صالح مازندرانی بر بدایع الحکم.
ه) بررسی آثار مرحوم حکیم مؤسس
بدایع الحکم
تعلیقات الاسفار (شامل تعلیقه های مفصل بر العله والمعلول و نفس و تعلیقات بر حواشی حکیم سبزواری ملا احمد اردکانی و…)
تعلیقات علی حواشی صدرالمتألهین علی الهیات الشفاء
تعلیقات علی حواشی صدرالمتألهین علی شرح حکمه الاشراق
تعلیقات شرح الهدایه الاثیریه
تعلیقات بر لمعات الهیه
تعلیقه واحده علی الحواشی الجمالیه علی الحواشی الخفریه علی شرح القوشجی علی التجرید
تعلیقات علی حواشی الفیّاض اللاهیجی علی شرح الاشارات
تعلیقات علی حواشی والده علی حواشی الفیّاض اللاهیجی علی شرح القوشجی علی التجرید
تعلیقه علی حاشیه رساله سرّ القدر
رساله تاریخ حکما
تعلیقات شوارق الالهام
تعلیقات الشواهد الربوبیه
رساله فی احکام الوجود والماهیه
رساله حقیقه محمدیه
رساله سبیل الرشاد فی اثبات المعاد
رساله فی مباحث الحمل
رساله فی التوحید
رساله فی الوجود الرابط
رساله وحدت وجود صوفیه
رساله فوائد
تعلیقات بر رساله القواعد الفقهیه میرزا محمد حسن آشتیانی
برخی تقریض ها و بقایای آثار مفقود

چگونگی تدوین و دریافت مقاله
ـ ضروری است خلاصه مقاله حداکثر ۳۰۰ کلمه و اصل مقاله حداکثر ۶۰۰۰ کلمه (۲۰ صفحه ۳۰۰ کلمه ای) باشد.
ـ خلاصه مقاله و اصل آن در محیط WORD با فونت Times New roman یا B Lotus تایپ شود.
ـ ضروری است که همراه خلاصه مقاله، شرح حال علمی نویسنده (CV) نیز ضمیمه باشد.
ـ خلاصه مقالات ارسالی و اصل آن ها پس از داوری و گزینش جهت ارائه، چاپ و یا هر دو رتبه بندی خواهند شد.
ـ مقالاتی که در این محورها و موارد مرتبط با اندیشه های حکیم طهران باشد، مورد ارزیابی قرار می گیرد.
ـ مضمون مقاله نباید قبلاً در جایی چاپ شده باشد.
ـ خلاصه مقاله حداکثر تا تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۲ و اصل آن تا ۱۵ آبان ۱۳۹۲ به دبیرخانه همایش به آدرس الکترونیکی ذیل ارسال گردد:
info@hakim-tehran.com
hamayesh@hekmateislami.com
علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانند به پایگاه اطلاع رسانی همایش ملی حکیم طهران (www.hakim-tehran.com) و یا به پایگاه اطلاع رسانی مجمع عالی (www.hekmateislami.com) و یا به دبیرخانه همایش ملی واقع در قم، دفتر مجمع عالی حکمت اسلامی مراجعه و یا با شماره ۱۱ـ۳۷۷۵۷۶۱۰ـ۰۲۵ (نمابر۳۷۷۲۱۰۰۴ – ۰۲۵) تماس حاصل نمایند.