همایش
مهدویت، نگاهی به پژوهشهای نو
كارشناسان:
حضرت آیت الله امامی کاشانی
حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی
دبير علمي :
حجت الاسلام والمسلمین استاد رضانژاد
زمــــان:
1 تیر 1391
بسمه تعالی
مجمععالی حکمتاسلامی در اسفند سال 1384 تحت اشراف و نظارت عالی حضرات آیات عظام جوادی آملی، سبحانی و مصباح یزدیدامتبرکاتهم، پیرو دیدار جمعی از اساتيد و فضلاي علوم عقلي حوزة علمية قم با رهبر معظم انقلاباسلامي حضرت آيتاللهالعظمی خامنهايمدظلهالعالي در زمستان سال 1382 توسط گروهی از اساتيد و نخبگان حکمت اسلامی پس از طي فرآيند ذیل تأسيس گرديد:
- تشكيل جلسات همانديشي در راستاي تحقق منوّيات مقام معظم رهبری.
- برگزاري جلسات کارشناسی در راستاي بررسي طرحها و چگونگي اجرايي نمودن آن.
- ديدار با حضرات آيات عظام جوادي آملي، سبحاني و مصباح يزديدامت بركاتهم و بهره گرفتن از رهنمودهاي اين بزرگواران و تقاضاي قرار گرفتن مجمععالي تحت اشراف و نظارت عالي اساتيد معظم.
- تهية پيشنويس اساسنامه و ارزيابي آن از سوي كارشناسان مختلف.
- تدوين نهايي اساسنامه و تأييد آن از سوي ناظران معظم.
- تعيين هيئت مؤسس مجمععالي از سوي ناظران معظّم عالي براساس مادة 26 اساسنامه.
- ديدار هيئت مؤسس با برخي از مراجع معظم تقليد و بهرهگرفتن از رهنمودهاي ارزشمند اين بزرگواران.
- پذیرش عضویت اعضای پیوسته از میان اساتيد و فضلاي علوم عقلي اسلامی با توجه به شرايط اساسنامه (ماده 16 فصل سوّم).
- برگزاري اولين مجمع عمومي و انتخاب اولين هيئت مديره مجمععالي حكمتاسلامي.
- شروع فعاليتهاي رسمي از اسفند سال 1384.
برنامهها
- راهاندازی گروههای علمی ذیل با حضور اعضای پیوستة مجمععالی:
- معرفت شناسی
- فلسفههای مضاف که از خرداد 1390 به چند گروه تقسیم شده است؛
– فلسفه
– کلام
– عرفان
– فلسفه علومانسانی
– فلسفه اخلاق
– فلسفه دین
– فلسفه حقوق
– فلسفة سیاسی (در شرف راهاندازی)
- برگزاری نشستهای علمی در قالب کرسیهای نظریهپردازی و میزگرد.
- برگزاری کلاسهای آموزشی( کوتاه مدت، بلند مدت و آموزشی – پژوهشی).
- برگزاری گردهمایی سالانه اساتید علوم عقلی و تجلیل از مقام علمی پیشکسوتان حوزه حکمتاسلامی.
- راهاندازی اولین کتابخانه تخصصی علومعقلیاسلامی.
- راهاندازی واحد مشاورة علمی.
- انتشار خبرنامة حکمتاسلامی.
- تصدی بخش فلسفةاسلامی همایش روز جهانی فلسفه.
- اجرای طرح جایگاهشناسی حکمتاسلامی.
- برگزاری کارگاههای آموزشی و پژوهشی.
- انتشار کتاب.
- انجام پروژههای تحقیقاتی.
- تولید محصولات صوتی و تصویری.
- راه اندازی پایگاه اطلاعرسانی.
- همکاری با مراکز مختلف علمی کشور در برگزاری برنامههای آموزشی و پژوهشی.
از اولین برنامههایی که از ابتدا نسبت به اجرای آن در مجمععالی حکمتاسلامی اهتمام جدی وجود داشت، برگزاری نشستهای علمی با حضور اساتید، کارشناسان و صاحبنظران بود. نشستهای علمی که در دو قالب کرسیهای نظریهپردازی و میزگردهای علمی است، سعی در ایجاد و گسترش کرسیهای آزاداندیشی، فضای نظریهپردازی، نوآوری و تولید علم، در عرصة علوم عقلی اسلامی دارد، ضمن اینکه نقد و بررسی عالمانه و منصفانه مباحث و نظرات مطرح شده و پاسخگویی به شبهات کلامی، عرفانی، اعتقادی و .. با حضور اساتید و کارشناسان را از دیگر اهداف برگزاری این نشستها میتوان ذکر کرد.
مجمععالی حکمتاسلامی بر آن است که با برگزاری نشستهای علمی در فضای عالمانه و به دور از عصبیتها با حضور اندیشمندان ارجمند به طرح مباحث و دیدگاهها، نقد شبهات و پاسخ علمی آنها بپردازد. نشستهای علمی که هر ساله شاهد برگزاری تعدادی از آنها از سوی مجمع عالی حکمتاسلامی هستیم، بحمدالله مورد استقبال علاقهمندان به حکمت و فلسفةاسلامی قرار گرفته است.
امیدواریم که با عنایت خداوند متعال و توجهات خاصه حضرت ولیعصر. بتوانیم با برگزاری چنین برنامههایی در راستای دفاع از حریم اسلام و مکتب اهلبیت عصمت و طهارت(، در راستای بوجود آمدن فضای عقلانی و منصفانه گام برداریم.
مجمععالی حکمتاسلامی از همة اساتید، کارشناسان و صاحبنظران بزرگوار که دارای اندیشههای نو در موضوعات مرتبط با علوم عقلی اسلامی میباشند و یا توان پاسخگویی عالمانه و منصفانه در یک فضای محترمانه به شبهات اعتقادی، کلامی، فلسفی و عرفانی را دارند، دعوت بعمل میآورد، تا با برگزاری محافل علمی بر غنای علمی جامعه اسلامی افزوده شود، انشاءالله.
آنچه در این مجموعه خواهد آمد، میزگرد علمی، با موضوع ]مهدویت، نگاهی به پژوهشهای نو[ است، که با حضور اساتید و کارشناسان محترم در جلسهای کاملاً علمی برگزار گردیده است.
در خاتمه لازم میدانیم که از همة کسانی که در آمادهسازی این مجموعه تلاش و همکاری کردند، تقدیر و تشکر نماییم.
مجمععالی حکمتاسلامی
معرفی مجمععالی حکمتاسلامی
استادرضانژاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. الصلاة و السلام علی سید المرسلین و حبیب اله العالمین سیدنا و مولانا أبیالقاسم محمد و علی آله اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین من الآن الي قیام یوم الدین.
به همۀ اساتید محترم، فضلای گرامی، برادران و خواهران ارجمند سلام عرض میکنم. جلسۀ امروز در پنجشنبه، اول شعبان المعظم، یکم تیر 1391 با موضوع مهدویت و پژوهشهای نو ارائه خواهد شد. سخنران اصلی جلسه، فقیه بزرگوار، عارف ارجمند، حضرت آیتالله امامیکاشانی است. پرسشها و پژوهشهای نو در سه بخش ارائه خواهد شد. ابتدا برخی از پرسشها را در خدمت آیتالله امامیکاشانی خواهیم بود و در بخش دیگر در خدمت رئیس محترم مدرسۀ عالی حکمت و دینپژوهی مجتمع امامS، حضرت حجتالاسلاموالمسلمین جناب آقای دکتر عباسی خواهیم بود. در بخش سوّم، گزارشیهایی از انواع پژوهشهای مربوط به حضرت مهدی. ارائه خواهد شد.
این محفل شریف از طرف مجمععالی حکمتاسلامی با همکاری مدرسۀ عالی حکمت و دینپژوهی برگزار میشود. مجمععالی حکمتاسلامی با اشارۀ مقام معظم رهبری در سال 1382 که جمعی از اساتید علومعقلی خدمتشان مشرف شدند، و حضرت ایشان توصیههایی فرمودند، تشکیل شده است. در سال 1383 عدهای از اساتید به عنوان هیئت امنا و مؤسس مجمععالی در تشکیل و تأسیس مجمععالی گام نهادند و سه تن از اساتید علوم عقلی و کلامی حوزه حضرات آیات عظام جوادی آملی، مصباح یزدی و جعفر سبحانیدامتبرکاتهم بر کارها و برنامههای مجمع نظارت و اشراف دارند.
مجمععالی بعد از سال 1384 فعالیت رسمیاش را شروع کرد و در سال 1385 فعالیتش گستردهتر گردید و بیش از 150 عضو وابسته و اصلی دارد. این 150 نفر از اساتید علومعقلی هستند که در حوزۀ علمیۀ قم یا در دانشگاه قم و تهران مشغول هستند و مدارک عالی سطح 4 حوزه و یا دکترای دانشگاه را دارند.
مجمععالی حکمت چند کمیته علمی دارد، کمیتههای علمی که اعضاء آنها هر هفته و دو هفته یکبار در آن شرکت میکنند و به طرح نظریات و مباحث علمی در حوزۀ علوم عقلی اعم از فلسفه، کلام، ادیان، مذاهب و عرفان میپردازند.
بیان موضوع جلسه
یکی از گروههای مجمععالی حکمتاسلامی، گروه علمی کلام است. این جلسه با پیشنهاد گروه علمی کلام تشکیل شد و با همکاری مدرسۀ عالی حکمت و دینپژوهی با حضور شما سروران گرامی و معظم در حال برگزاری است.
دربارۀ حضرت مهدی. علاوه بر کتابهایی که در طول تاریخ شیعه و مسلمانها نوشته شده است در سه دهۀ اخیر بهویژه در دو دهۀ اخیر کارهای پژوهشی فراوانی را شیعیان و فضلای حوزه و دانشگاه درغالب پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکترا و نیز از سوی مجامع علمی و مؤسسات فرهنگی و آموزشی و رشتههای تخصصی، مؤسساتی که در قم، تهران، مشهد، اصفهان و نجف اشرف و یا در مکانهای دیگر وجود دارند، انجام شده است و نیز کتابهایی از سوی اهلسنت و همچنین تحقیقات و پژوهشهایی از سوی مستشرقان در موضوع مهدویت انجام شده است. خلاصهای از این گزارش را در ضمن مباحث امروز بنده و همچنین جناب آقای دکتر عباسی بیان خواهیم کرد. بخش دیگر برنامه دربارۀ پاسخ به شبهات و پرسشها در حوزۀ مهدویت است.
برای سلامتی مقام معظم رهبری و ارج نهادن به مقام شامخ حضرت آیتالله امامیکاشانی یک صلوات ختم کنید. خدمت فقیه عارف و یکی از پژوهشگران و نویسندگان حوزۀ مهدویت از جمله کتاب «خطامان»، حضرت آیتالله امامیکاشانی خیر مقدم عرض میکنم. از ایشان درخواست میکنم که سخنرانیشان را دراینباره ارائه دهند. برای تعجیل در ظهور امام زمان. صلوات ختم کنید.
هویت شخصی و نوعی مصلح جهانی
آیتالله امامیکاشانی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین والصلاة و السلام علی سید الانبیاء والمرسلین ابیالقاسم محمد7 و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیهالله فی الارضین. اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ، في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ ، وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً، حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً ، وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا.
مطلبی که میخواهم عرض کنم این است که مصلح جهانی بهنام امام مهدی. که در اسلام مطرح است شخصی است و یا نوعی؟ مقصود از شخصی یعنی هویت او مشخص است و معنای نوعی این است که هویت او مشخص نیست. دربارۀ این مطلب باید پنج نکته بیان میشود:
اول اینکه آیا این هویت شخصی یا نوعی در روایات و دلایل علمی ما آمده است و یا اصطلاحی است که در محاورهها و گفتگوها بین علما و دانشمندان مطرح است ؟
دوم اینکه از نظر عقل، فلسفه و عرفان، مهدی شخصی است یا نوعی؟
سوم اینکه از نظر احادیث و روایات مهدی شخصی است یا نوعی؟
چهارم اینکه در دیدگاه علمای اسلام بهویژه علمای اهلسنت، مهدی شخصی است یا نوعی؟
پنجم این است که هویت سنّی و شیعی بودن چیست؟ به نظرم این بحث لازم است مطرح شود که سنیهای دیروز و امروز و این امت اسلام در کشورهای مختلف اسلامی به نام اهلتسنن دیدگاهشان نسبت به اهلبیت و دوازده امامG چیست؟ این مسئلۀ بسیار مهمی است که ما را راهنمایی میکند تا دیدگاه امت اسلام و علمای اسلام را نسبت به هویت حضرت مهدی. بدانیم.
هویت شخصی و نوعی مهدی موعود
بحث اول که هویت شخصی است یا نوعی در احادیث و دلایل ما چگونه آمده است؟ در کتب حدیث با این عنوان نیامده، در کتب فلسفی و عقلی هم آنچه که بررسی کردم با این عنوان نیامده است؛ بلکه عناوینی است که با آنها میتوان هویت را اسم گذاشت که این هویت شخصی و یا نوعی است و این مسئله مهم است. یکی از نویسندگان مزدور که از سالها پیش برضد مهدویت مینویسد آن عنوانی که برایش خیلی اهمیت قائل است و دربارۀ آن قلمفرسایی کرده است، تحت عنوان «غموضة هویة المهدی» که بیان میکند هویت مهدی غموضه و ابهام دارد و چیزی را که ابهام دارد دنبالش نمیرویم.
نکتهای که در اینجا میخواهم عرض کنم این است که در کتابهای عقلی و نقلی ما با عنوان شخصی و نوعی نیست. ولی عناوینی است که با آنها مسئلۀ نوعی و شخصی انتزاع میشود. عناوین نقلی مثل «المهدی من وُلدی»[1]، «المهدی من عترتی»[2]، «المهدی من ولد فاطمه»[3] هویت نوعی را میگویند و اینکه کیست و مشخصات او چیست را نمیگوید. اگر از این فراتر برویم مثل «المهدی تاسع من ولد الحسینB»[4] هویت شخصی را میگوید که نهمین فرد از فرزندان حضرت حسینB است و ظهور تاسع به این است که بعد از ثامن و ثامن بعد از سابع و سابع بعد از سادس تا به بعد از اول برسد و این مسلسل، تسلسل را نشان میدهد و با توجه به این، هویت شخصی میشود. در برخی از روایات اهلسنت این را آوردهاند که «التاسع من وُلد حسینB». بنابراین باید روایات ر ا بررسی کرد تا بدانیم چه هویتی مشخص شده است. البته بحث روایات، بحث سوم است که امروز به این بحثها نمیرسیم، فقط فهرستی را عرض میکنم. بنابراین انتزاع نوعی بودن از روایات به این صورت است، روایاتی هم که هویت شخصی را مشخص میکنند فراوانند، مثل «من ولد حسن بن علی عسکریB»[5] یا «من ولد الثامن من ولدی» امام رضاB میفرماید، یا «السابع من ولدی»[6].
هویت شخصی و نوعی حضرت مهدی در دیدگاه عقل
هویت شخصی را فقط از دین، وحی و روایات میتوان بدست آورد، عقل و عرفان فقط هویت نوعی را مشخص میکنند؛ چون در منطق خواندهایم «الجزئی لایکون کاسباً و لامکتسباً» دلیل عقلی همیشه کلی را مشخص میکند. عرفان میگوید که انسان کامل باید در زمین باشد و وحی میگوید که این انسان کامل کیست. در کتاب خطامان، جلد اول، شش دلیل عقلی بیان کردهام؛ بعد از این براهین؛ یعنی برهان فطرت، برهان نظام احسن، برهان استقراء، برهان فلسفۀ خلقت، برهان فلسفۀ تاریخ و قاعدۀ لطف، بحثی با عنوان تعامل بین عقل و شرع دارم. عقل میگوید که لازم است چنین شخصی باشد و شرع میگوید این انسانی که عقل میگوید کیست؛ این تعامل عقل و شرع است و تعامل عقل و شرع ضرورتی است. در عربی خط امان که موسوعه است ـ و در جلدهای زیادی انشاءالله چاپ خواهد شد ـ با عنوان «بشارة الامان» چهارده حدیث با سندهای معتبر و در خطامان فارسی هفت حدیث با عنوان «تعامل عقل و شرع» آوردم که هویت کسی را که عقل میگوید مشخص میکنند که مثلاً در اول خلقت، آدم است. در عصر نوح، نوح است، در عصر هر یک از انبیاء، انبیا و بعد از انبیاء، اوصیاء هستند، بعد از خاتمالانبیاء7 دوازده امام که دوازدهمین، فرزند حضرت عسکری است.
نیاز به انسان کامل از دیدگاه روانشناختی
علاوه بر عقل و عرفان اصل دیگری هم هست که از نظر روانشناختی بعضی از غربیها گفتند که ما باید به انسان کامل دست پیدا کنیم و انسان کامل ما را هدایت میکند. برای نمونه این بحث را در جلد اول خطامان ، صفحۀ 112 آوردهام که چند کلمهای از آن را از صفحۀ 113 میخوانم که بحثی با عنوان «قبض و بسط» است، قبض و بسط فطرت از نظر برکسون. وی فیلسوف غربی است که میگوید در درون انسان، فطرت است و این فطرت باید به سوی کمال حرکت کند و این باید از بیرون کمک شود و اگر از بیرون کمک نشود به نتیجه نمیرسد و دین باید بگوید که بیرون کیست. برکسون هم بهنحوی همان بحث تعامل بین روانشناختی و دین را مطرح میکند. حالا من چند سطر از سخنانش را میخوانم:
روانشناختی میگوید که این فطرت و درون باید به کمال و اهدافش برسد، اهدافش را هم کسی میتواند تعیین کند که به درون آگاه است و آن وحی و دین است ـ البته او غربی و مسیحی است-. عقل در حقیقت از حل مسائل حیات عاجز میماند اما بدونفاصله راه دیگری برای گشودن این عقده مشاهده میشود و آن دین است، انسان در طول تاریخ، جهشی به خارج از طبیعت داشته است که در دین پوینده و توانمند این جهش، اخلاق را جلو میبرد و جان را آزاد میسازد و از فراز سکوی طبیعت بالا میرود و راههایی را ترسیم مینماید و انسان زمانی در سیر و سلوک خود مسرور است که در عرفان کامل قرار گیرد. کتاب برکسون به نام «دو سرچشمه اخلاق و دین» است. آقای دکتر حسن حبیبیحفظهاللهتعالی که تحصیلاتشان در فرانسه بوده است، آن را ترجمه کردهاند. من ترجمۀ ایشان را از اول تا آخر خواندهام و به ترجمۀ ایشان مطمئن هستم. برکسون در این کتاب نقش رهبری را بیان میکند؛ چون میگوید بانگ و صلای قهرمان، میگوید که بشر در حرکت خود در قسمتهایی از راه سردرگم میشود، لذا باید در هر نقطهای از راه قهرمانی باشد که به او صلا داشته باشد و قهرمان راه را به او نشان دهد.
در همۀ زمانها، آدمی استثنایی وجود دارد که این اخلاق را که همان درون و وجدان است در راه و رسم خود تجسم میبخشد، بشریت پیش از قدیسان مسیحی، فرزانگان یونان و انبیاء بنیاسرائیل را دیده است و همواره برای تخلق به اخلاق کامل یا اخلاق مطلق به این افراد رجوع کرده و توسل جسته است. نکتۀ خیلی جالب در عبارتهای ایشان این است که میگوید که این فطرت و باطن باید با نقطهای که کامل است منطبق شود اگرچه آن نقطه را نبیند و حضور نداشته باشد و فقط در ذهنش باشد. اگر فلانی در ذهنش باشد میتواند خلق و خوی خودش را با او منطبق کند. بحثی از غیبت امام عصر در کتابش نیست؛ چون در عقایدشان نیست؛ ولی از نظر روانشناختی میگوید که انسان باید نقطهای را ببیند و خود را با آن منطبق کند اگرچه «او» حضور داشته و یا نداشته باشد و غائب باشد.
این همان بیانی است که مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در متن شرح تجرید دارد، ملاحظه فرمودید: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا»[7]، برخی معنا میکنند که یعنی اگر او وجود نداشته باشد، زمین اهلش را فرو میگیرد. این حرف درست است ولی نکتۀ بالاتر این است که وجود او موجب میشود که انسان خودش را با او منطبق کند.
بنابراین، وجودش فقط اثر تکوینی ندارد؛ بلکه اثر تشریعی، تربیتی و اخلاقی هم دارد و آدم را به تکامل میرساند؛ به همین دلیل، این حرکتی است که روانشناختی با کمک دین میتواند به این برسد که او کیست. به مهدی و منجی نوعی میرسیم که بعد وحی باید بگوید که او کیست؟ حالا یا صدرالمتألهین و حکمای اسلام بگویند که وحی باید بگوید که کیست و یا آنهایی که غربی هستند.
چیستی هویت شیعی و سنی
نکتۀ بسیار مهمی که لازم میدانم توضیح دهم دربارۀ نکتۀ پنجم است که شیعه و سنی کیست؟ اکثر افراد فکر میکنند که سنیها کسانی هستند که به چهار خلیفه معتقدند؛ درحالیکه برخی از سنیها به دوازده امام هم معتقدند ولی نه بهعنوان خلفا؛ بلکه بهعنوان اولیاء و ائمه و به شخص امام عصر. به عنوان فرزند حضرت عسکری نه به عنوان مهدی منتظر معتقدند. سنیها دربارۀ اینکه منتظر همان حضرت مهدی فرزند امام عسکری است چند گروه میشوند. ولی عدۀ زیادی از آنها پذیرفتهاند که حضرت عسکری فرزندی دارد که امام دوازدهم است. این گروه بیشتر در شبه قارۀ هند، کشمیر، پاکستان و دهلی هستند که زیاد هم هستند. در سفری به هند با این علما ارتباط داشتم متوجه شدم که آنها به دوازده امام معتقدند ولی در دو نکته با ما فرق دارند:
نکتۀ اول این است که میگویند امام اول علی است؛ ولی خلیفۀ چهارم است و خلیفۀ اول ابوبکر است. به صراحت میگویند که به نص ثابت علیبنابیطالب امام اول است ولی در سقیفه مصلحت دیدند که ابوبکر خلیفه باشد و با او بیعت کردند. امیرالمؤمنینB نیز برای مصلحت اسلام با ابوبکر بیعت کرد.
نکتۀ دوم اینکه، مذهب را از ابوحنیفه و یا شافعی میگیرند، اکثر آنها حنفیاند. آنها میگویند که سقیفه، مصنوعی بود، عبارتی در جلد 3 خط امان است که انشاءالله منتشر میشود و ملاحظه میفرمایید خیلی عجیب است که شارحی بر نهجالبلاغه مثل عبدُه مینویسد که شورایی را که عمر تشکیل داد شورایی تصنعی بود، شورای مدروره بود ـ تعبیر او است ـ یعنی خلیفۀ دوم علی را با شورا دور زد که علیبنابیطالب خلیفه نشود. این آقایان میگویند که سقیفه تشکیل شد و حضرت علی خودش آمد و بیعت کرد و آتش زدن خانه و اجبار حضرت را بر بیعت نمیپذیرند.
از آنها سؤال کردم چرا مذهب را از جعفربنمحمدبنصادق نمیگیرید؟ میگویند که امت اسلام از اول به این سمت حرکت کرد، ما هم برای اینکه اختلافی پیش نیاید به این سمت حرکت میکنیم و اینگونه این مسئله را حل میکنند.
نکتۀ دیگری را عرض کنم، کتابهایی که دربارۀ حضرت مهدی مرحوم میر حامد حسین، محدث نوری و بزرگان فعلی نوشتهاند تعداد علمای سنی را که به هویت حضرت مهدی به عنوان فرزند حضرت عسکری معتقدند 20، 40 و 48 نفر مینویسند؛ اما با بررسی که کردم معلوم شد که قشر عظیمی از علمای اسلام به دوازده امام معتقدند؛ پس باید بگوییم سنیهای دوازده امامی. در هند سنیهای تفضیلیه نیز هستند که حضرت امیر را بر سه خلیفه تفضیل میدهند و بر آنها مقدم میدارند و خیلی از آنها میگویند که یازده فرزند علیB بهنص پیغمبر اکرم و بهنص هر یک از ائمه ـ برای امام بعد ـ امام هستند، دقیقاً همانطورکه ما میگوییم میگویند. دربارۀ مهدیمنتظر هم برخی میگویند که دوازدهمین امام است. برخی دیگر میگویند که دوازدهمین امام پنج ساله بود که فوت کرد و قبرش معلوم نیست. این مطلب را ابن خلکان در وفیاتالاعیان در پاروقیاش دارد که میگوید «ولم یعلم قبره». عدهای از علمای سنی نیز میگویند که ولادت یافت و غائب شد ولی غیبت 60 سال بود، برخی دیگر میگویند که غیبت 80 سال بود؛ چون عمر طبیعی بیشتر از 80 سال نمیشود.
اینکه آن امام دوازدهم، امام دوازدهم غائب در پس پرده غیب است و الآن دوازده قرن از عمر مبارکش گذشته است ملازم با آن نیست که بگویند دوازده امام را قبول داریم، البته عدهای هم همین را قبول دارند و میگویند که مهدی همین شخصیت است.
رابطۀ عرفان نظری و مهدویت نوعی و شخصی
استاد رضانژاد: سؤال شده که رابطۀ عرفان نظری و مهدویت نوعی و شخصی چیست؟ از آیتالله امامیکاشانی خواهش میکنم که به این سؤال پاسخ دهند.
آیتالله امامیکاشانی: تمام این بحث به عرفان نظری برمیگردد، عرفان عملی شبیه همان حکمت عملی است که بر اخلاق اثر میگذارد. عرفان نظری میگوید که نظام هستی به یک انسان کامل نیاز دارد و تمام اسماء الحسنای الهی در عالم تحقق پیدا میکند و تحققش در عالم در همۀ موجودات و به شکلهای مختلفی است و باید در یکجا به عنوان انسان کامل جمع شود و ما چنین انسانی را احتیاج داریم. عرفان نظری انسان را میرساند به اینکه الآن انسان کاملی وجود دارد اما نمیگوید که هویتش چیست و این را وحی به ما میگوید.
جایگاه شهود دررابطه با حضرت مهدی.
استاد رضانژاد: سؤال کردند که جایگاه مکاشفه و شهود نسبت به وجود مبارک حضرت حجت. چیست؟ آیا امکان دارد که با عقل، هویت نوعی و با مکاشفه، هویت شخصی را ثابت کنیم؟
آیتالله امامیکاشانی: بله کسی که اهل شهود باشد میتواند حضور پیدا کند؛ ولی اینکه چه کسی حضور پیدا کند و چه باشد باید از آن صرفنظر کرد؛ زیرا اشخاصی پیدا میشوند که ادعای حضور کنند. بنای اصلی بر غیبت است و بنابر حضور نیست. بله آدمهای استثنایی در تاریخ هستند که مقام شهود داشته باشند و حضور پیدا کنند؛ اما اگر به عنوان کشف، انسان در ذهنش به مطلبی برسد قابل قبول نیست، مکاشفه گاهی ممکن است آدم را به اشتباه بیاندازد، چون مکاشفه گاهی خیال است و آنچه که خیال کرده و در ذهنش آمده، یکدفعه مجسم میشود. حتی برخی از عرفا که اهل مکاشفه بودند بهدلیل تبادر ذهنی و پیش داوریهایی که داشتند اشتباهات خیلی عجیبی میکردند؛ ولی اگر کسی توان حضور و شهود داشته باشد مثل مقدس اردبیلیها و شخصیتهای برجستهای که از ارتباطشان با حضرت و مقام شهودشان و حضورشان گفته شده است، این امر مشکلی ندارد.
رابطۀ علائم ظهور و مهدویت شخصی
استاد رضانژاد: سؤال دیگری مطرح است که آیا میتوان علائم ظهور را نیز در راستای مهدویت شخصی دانست و چگونه میتوان از آسیبهای این تطبیق در امان ماند؟
آیتالله امامیکاشانی: جواب سؤال اول این است که شخصی و یا نوعی بودن مهدی با علائم ظهور ارتباطی ندارد؛ زیرا کسی هم که معتقد به مهدویت نوعی است میتواند به علائم ظهور تمسک کند. روایات فراوانی داریم که علائم ظهور را بیان میکنند حتی اهل سنت هم که مهدی را نوعی میدانند روایاتی را دراینباره ذکر کردهاند؛ پس علائم ظهور با مهدی شخصی و نوعی ملازم نیست. شیعه که مهدی را شخصی میداند روایات علائم ظهور را نقل میکند و در سنیها نیز کسانی که معتقدند مهدی شخصی و غائب است همین را از علائم قرار دادهاند و کسی هم که معتقد است بعداً بهدنیا خواهد آمد و فرزند حضرت عسکریB هم نیست او هم از علائم قرار میدهد. آسیبشناسی هم به شخصی و نوعی ارتباط ندارد، با ایمان به خدا و مسائلی که با اخلاق و ایمان و عقیده است باید از تندرویها، شهوترانیها و فساد برحذر بود.
سیر تاریخی پزوهشهای مهدویت
استاد رضانژاد: برای پاسخ به بعضی از سؤالات مربوط به موضوع نشست «مهدویت و پژوهشهای نو» در خدمت حضرت حجتالاسلاموالمسلمین آقای دکتر عباسی خواهیم بود.
سؤال این است که سیر تاریخی پژوهشهای مهدویت چگونه است؟ در موضوع مهدویت پژوهشهای مختلفی انجام شده است. مهدویت در اسلام یک اصل است و همۀ مسلمانان اصل مهدویت را پذیرفتهاند و در شیعه امامیه مهدیموعودموجود یک اصل است، در میان ادیان آسمانی و غیرآسمانی نیز منجیگرایی و موعودگرایی یک اصل است. جناب آقای دکتر عباسی دربارۀ پژوهشهای مختلف دربارۀ حضرت مهدی. گزارشی را ارائه میکند.
دکتر عباسی: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
مسئلۀ مهدویت، موضوعی مشترک بین تمام فرقاسلامی است. افراد کمی حتی در میان اهلسنت هستند که عقیدۀ مهدویت و یا همۀ روایاتی را که دربارۀ حضرت مهدی. است انکار کرده باشند، افرادی مثل ابنخلدون دربارۀ روایات مهدویت تشکیک کردند؛ اما وی شخصیت حدیثی معتبری نیست و مورخ است؛ لذا علمای حدیث اهل سنت، کتب فراوانی دربارۀ موضوع مهدویت تألیف کردهاند.
حتی متقیهندی، صاحب کنزالعمال که از بزرگان حدیث متأخر دورۀ میانی (قرن 7 و 8) اهلسنت است کتاب ویژهای دربارۀ روایات مهدویت دارد. ناصرالدین البانی نیز که از شخصیتهای متأخر و هم عصر ما و متخصص دانش حدیث در اهلسنت است تصریح میکند به اینکه روایات مهدویت متواتر است و قابل انکار نیست با اینکه وی سلفی مذهب و متعصب است و به عقاید شیعه هجمه میبرد. مهدویت، موضوعی ریشهدار است و اختصاص به شیعه ندارد؛ لذا در این زمینه از همان سدههای اول، پژوهشها و کتابهای فراوانی نوشته شده است. اگر کتب رجال و تراجم را بررسی کنیم بسیاری از اصحاب ما ـ اصحاب ائمه اطهار و علمای شیعه ـ باعنوان الغیبة آثاری وجود دارد. کتابهای الغیبة که مشهور است و باقی مانده است؛ مثل غیبت نعمانی، غیبت شیخ مفید. در کتب رجال و تراجم از کتابهایی که دربارۀ حضرت مهدی. است نام برده شده است که مثلا علیبنیقطین کتاب داشته که روایات مربوط به حضرت مهدی را جمعآوری کرده است. این کتابها ممکن است در دسترس ما نباشد ولی جزء تراث شیعی بوده که بعداً در کتابهای بعدی تجمیع شده و در اختیار ما قرار گرفته است.
در دورۀ اول پژوهشهای شیعه، کتابهایی باعنوان غیبت نوشته شده است که روایاتی را که از رسولالله و اهل بیتG دربارۀ وجود مقدس حضرت بقیه الله. بیان شده است جمعآوری کردند و به مسئلۀ غیبت و اینکه آن حضرت صاحب دو غیبت خواهد بود؛ غیبت صغری و غیبت کبری اشاره کردهاند.
بعد از این دوره، شبهاتی مطرح شده که اقتضای پژوهشهای تازهای را داشته است. در ابتدا با مسئلۀ غیبت کبری و طولانی شدن غیبت مواجه نبودند و در مرحلۀ عمل نیاز به تبیین این مسئله کمتر احساس میشد ولی بعد که زمان گذشت طولانیشدن مدت غیبت مسائلی را مطرح کرد که تا امروز هم محل بحث و گفتگو است که چگونه امکان دارد انسانی طول عمر داشته باشد یا اصلاً اگر انسانی اینقدر عمر کرد چه اثری بر وجودش مترتب است. اولین کسی که وارد چنین تبیینی شد مرحوم شیخصدوق بود، با اینکه هنوز مسئلۀ عمر حضرت غیرطبیعی نبوده است ولی کمکم زمینۀ چنین سؤالاتی مطرح میشد و لذا مرحوم شیخ صدوقرضواناللهتعالیعلیه کتاب اکمالالدین – یا کمالالدین به تعبیر رایج ـ را مینویسند که به این شبهات پاسخ دهد؛ البته ایشان اشاره میکند که رؤیایی برایش اتفاق افتاده و حضرت ولیعصر ارواحنا له فداء مأموریت نوشتن این کتاب را میدهد.
در اینجا لازم است که نکتهای را دربارۀ ارتباط، تشرفات و خوابها بگویم که اگر به این مسئله بیدقتی شود میتواند به آسیب تبدیل شود؛ ولی اصل اینکه شخصیتهای فرزانه و والایی در تاریخ تشیّع به نحوی این ارتباط برایشان اتفاق افتاده است را تمام شیعه قبول دارند که در زمان غیبت صغری عادی بوده و از طریق نواب این ارتباط برقرار میشده است. مرحوم شیخصدوق نقل میکند که پدر من برای حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء نامه نوشت و از طریق نائب آن حضرت تقاضای دعا کرد که صاحب فرزند شود. پدر مرحوم شیخصدوق انسان معمولی که تحت تأثیر القائات و اغوائات کسی واقع شود نیست. مرحوم ابنبابویه عالم برجستۀ دقیق النظر و فاضلی است که کسی نمیتواند او را اغوا و آنچه را که غیرواقعی است برای او ارائه کند. بر اثر دعای حضرت برطبق آن نامهای که از طریق نائب آن حضرت به ابنبابویه منتقل میشود وعدۀ فرزندانی به وی داده میشود که صدوق و برادرش تجلی و تجسم وعدۀ حضرت ولیعصر بودند. دو برادر عشق و علاقة خاصی به روایات اهلبیت داشتند و استعداد ویژهای هم داشتند، مرحوم صدوق میگوید که در میان علمای قم مشهور بود که وقتی به درس ابنولید حاضر میشدیم وی میفرمود طبیعی است که کسی که به دعای حضرت ولیعصر ارواحنا فداء بدنیا آمده است چنین استعداد فوقالعادۀ علمی داشته باشد. اینها در میان شیعه و بزرگان شیعه مطرح بوده است و نیز شخصیتهای شیعه آن را انکار نکردهاند.
بهتدریج وقتی از اوایل غیبتکبری به اواسط میرسیم روایات مختلفی که از اهلبیتG رسیده است در میان ما و اهلسنت تجمیع و دستهبندی میشود. در این دوره حتی جلالالدین سیوطی و متقی هندی دربارۀ مهدویت کتاب دارند. در کتب خود ما هم به صورت مستقل و یا در ضمن موسوعهها مثل بحار روایات مهدویت جمعآوری شده است ولی در این دوره ابتکار خاصی دیده نمیشود.
به دورههای متأخر که میرسیم از حدود 150 سال پیش سبک دیگری از کارهای پژوهشی به وجود میآید که تا الآن هم ادامه دارد. دستهبندی روایات و بشاراتی که در کتب ادیان مختلف مثل ادیان الهی و یا در کتابهای آیینهایی مثل برهما، بودا و زرتشت وجود دارد که این کتابها را افراد برجستهای نوشتهاند که صاحب مکاشفات و اطلاعاتی بودند، همۀ این افراد نبی نبودند ولی مضمون کتابهایشان نشان میدهد که دارای اطلاعات و علمی بودند؛ اگرچه در اثر ریاضت باشد. این سبک از کارهای پژوهشی الآن با نام منجیگرایی و موعودگرایی در تحقیقات جدید هنوز ادامه دارد و بخشی از پژوهشهای مهدویت دربارۀ این موضوع است. در عهد قاجار مرحوم محمدصادق فخرالاسلام را داریم که کشیش مسیحی بود و مسلمان شد (لقب فخرالاسلام را در دولت ناصرالدینشاه به او دادند.). او کتابی به نام انیسالاعلام نوشته است که در آن کتاب عمده بحثش این است که بشاراتی را که به وجود رسولالله در عهدین داده شده است را ارائه میکند که در قرآنکریم نیز به این موضوع اشاره شده است که اهلکتاب رسولالله را میشناسند و درکتبشان وعدۀ آمدن احمد داده شده است. همچنین سعی کرده است که بشاراتی را که دربارۀ وجود مقدس حضرت ولیعصر درکتب سلف و عهدین وجود دارد را بررسی کند. مرحوم آقای دکتر صادقی کتاب بشارات عهدین را نوشته است و امثال اینها که اگر بخواهیم اسم ببریم زیادند، اخیراً کانون طلیعه ظهور کتابی به نام مقتدای مسیح منتشر کرده است که به همین سبک است. جمعآوری بشارتها و پیشگوییها و آیندهنگریهایی که در کتب ادیان نسبت به منجی آخرالزمان، موعود آخرالزمان انجام شده است ادامه دارد که البته برخی از اینها همانطورکه حضرت آیتالله امامی فرمود به مهدی نوعی اشاره میکنند و بعضی از آنها به مهدی شخصی اشاره میکنند. البته برخی از بشارتها شاید عبارتهایی باشند که تفسیرهای متفاوتی دارند؛ ولی برخی روشناند و قابلیت صدق بر وجود مقدس حضرت ولیعصر را دارد و نمیتوان آنها را انکار کرد. این سبک از تحقیقات مربوط به دو قرن اخیر است و در گذشته نبوده است.
تحقیقات دیگری هم دربارۀ حضرت ولیعصر و مهدیپژوهی انجام شده است که حضرت آیتالله امامی اشاره فرمودند، بخشی از آنها در کتب عرفانی و مسئلۀ انسان کامل است. طبق تعریف حضرت آیتالله امامی خیلی از اینها را باید ذیل بحث مهدی نوعی گنجاند، اما اینکه در هر عصری به یک انسان کامل نیاز است که تجلی اسم اعظم الهی، واسطۀ فیض خداوند، حجت خدا بر زمین و تجلی ولایت کلیۀ الهیه باشد را اهل عرفان در عرفان نظری با یک اجماعی مطرح کردهاند؛ هم در کتب عرفانی اهلسنت و هم شیعه؛ مثل کتاب سیدحیدر آملی. روایاتی نیز این مطلب را تأیید میکنند: «لولا الحجۀ لساخت الارض باهلها»[8] اگر یک چنین حجت، انسان کامل و واسطۀ فیضی در عالم نباشد، عالم نابود خواهد شد. این هم تحقیقاتی است که باید در آن دقت شود که البته در دورههای اخیر به آن کمتر توجه شده و به تراثی که داریم اکتفا شده است.
تحقیقات دیگری نیز انجام شده است که ممکن است برخی آنها را جزء آفتها بدانند. عدهای دیدارها و ملاقاتها با حضرت ولیعصر را جمعآوری کردهاند. در کتب سلفمان نیز چنین مطالبی را داریم. دیدارهایی که امثال علیبنمهزیار داشتند یا آنچه که در تواریخ در شرح حال بزرگان از علما نقل شده است و یا سیدبنطاووس نیز مواردی را نقل میکند که من خودم تشرف پیدا کردم و یا کسانی نسبت به مرحوم بحرالعلوم و یا مرحوم مقدس اردبیلی نقل میکنند. در دورههای اخیر، کتابهایی دراینباره نوشته شده است؛ مانند کتاب دارالسلام مرحوم عراقی، نجمالثاقب مرحوم میرزای نوری ـ حضرت آیتالله جوادیآملی خیلی حساساند که این الفاظ درست ادا شود، میگویند نگویید شیخالرئیس، بگویید شیخ رئیس یا الشیخ رئیس، حالا نجمالثاقب هم تعبیر درستی نیست. النجمثاقب یا نجمثاقب ـ در میان علمای موجود؛ مثل بخشی از کتاب روزنههایی به عالم غیب که حضرت آیتالله خرازی تألیف کرده است. البته در این نوع تحقیقات امکان انکار هست و نباید دچار افراط و تفریط شویم، برخی از آنها را ممکن است افرادی نوشته باشند که اطمینان کافی حاصل نشود و سوء استفاده شود.
در دورۀ چهل ـ پنجاه سال اخیر، در مواجههای که با تمدن غرب پیدا میکنیم سبک دیگری از پژوهشها دربارۀ مهدویت پیدا میشود؛ مثل کتاب مرحوم استاد شهید مطهری که از نگاه فلسفۀ تاریخ به موضوع مهدویت نگاه میکند که استمرارش همین مسئلۀ جهانیشدن و جهانیسازی است. در دهههای اخیر، شبهات جدیدی مطرح شد؛ مثل شخصیت گمراه احمد الکاتب که شبهات جدیدی را مطرح نکرد؛ اما تقریرهای تازهای از شبهات است که سبک دیگری از پاسخدهی را نیاز دارد.
فهرستی از روایات مهدویت شخصی در کتاب منتخبالأثر
استاد رضانژاد: از جناب آقای دکتر عباسی تشکر میکنیم. آیاتی دربارۀ آخرالزمان را تلاوت میکنیم: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»[9]
کتاب وزین منتخبالأثر نوشتۀ حضرت آیتالله صافیگلپایگانی از جمله پژوهشهایی است که در دهههای اخیر انجام گرفته است. یکی از کارهای خوبی که در این کتاب صورت گرفت ـ به تناسب موضوعی که حضرت آیتالله امامی کاشانی فرمودند، مهدویت شخصی نه مهدویت نوعی ـ دستهبندی روایات مهدویت شخصی است. فهرست این مطالب را عرض میکنم:
– دویستوهفتادویک روایت مبنی بر اینکه تعداد ائمه اثنی عشر(دوازده) است؛
– چهل روایت عدد امامان را به تعداد نقباء بنیاسرائیل تعبیر کردند؛
– صدوسیوسه روایت از ائمه داریم که فرمودند امامان دوازده تا هستند و امام اول علیB است؛
– نودویک روایت داریم که از این دوازده امام، امام اول علی و آخر مهدیB است؛
– نودوچهار روایت داریم که ائمه دوازده نفرند و آخرین آنها حضرت مهدی است؛
– صدوسیونه حدیث داریم که امامان دوازده نفرند و نه نفر از آنها از فرزندان امام حسینB هستند؛
– صدوهفت روایت داریم که امامان دوازده تا هستند که نه نفرشان از فرزندان حسین و نهمین آنها قائمG است؛
– پنجاه حدیث داریم که بر اسامی دوازده امام دلالت دارند؛
– سیصدوهشتادونه روایت دلالت دارند که مهدی. از اهل بیتG است؛
– چهلوهشت روایت داریم که حضرت مهدی همنام پیامبر بزرگوار اسلام و کنیهاش، کنیۀ او است و مهدی شبیهترین مردم به پیغمبر اسلام است؛
– دویستوچهارده روایت مبنی بر این است که حضرت مهدیB از فرزندان علیB است؛
– صدونودودو روایت دلالت دارند براینکه حضرت مهدیB از فرزندان حضرت فاطمه(س) است؛
– صدوهفت حدیث دلالت دارند براینکه حضرت مهدی از فرزندان سبطین است؛
– صدوشش روایت داریم که حضرت مهدی از امامان نهگانه از فرزندان امام حسینB است؛
– صدوچهلوهشت روایت حضرت مهدی را نهمین فرزند امام حسین شمردند؛
– صدوهشتادوپنج روایت حضرت مهدی را از فرزندان علیبنحسین معرفی کردهاند.
ـ صدوسه روایت حضرت مهدی را از فرزندان محمد باقرA دانستند ـ وقتی میگوییم از فرزندان یعنی از نسل امام محمد باقر یا امام سجاد چنانچه روایتش را عرض کردیم ـ؛
– صدوسه روایت میگویند که از نسل امام صادقA است؛
– نودونه روایت حضرت مهدی را ششمین فرزند از فرزندان امام صادق معرفی میکنند؛
– صدویک روایت حضرت مهدی را از فرزندان موسیبنجعفرG معرفی میکنند؛
– نودوهشت روایت حضرت مهدی را پنجمین فرزند از فرزندان موسیبنجعفر معرفی میکنند؛
– نودوپنج روایت حضرت مهدی را چهارمین فرزند از نسل امام رضاA میداند؛
– نود روایت حضرت مهدی را سومین فرزند از فرزندان امام محمدتقی معرفی میکنند؛
– نود روایت حضرت مهدی را از فرزندان امام هادیA میداند؛
– صدوچهلوشش روایت دلالت دارد که حضرت مهدی از فرزندان امام حسن عسکریA است؛
– صدوچهلوهفت روایت دلالت دارد که نام پدر حضرت مهدی امام حسن عسکری است؛
– صدوسیوشش روایت دلالت دارد که حضرت مهدی امام دوازدهم و خاتم آنان است.
تأثیر منجینوعی در زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی.
یکی از سؤالاتی که دربارۀ موضوع بحث ارائه شده این است که آیا بحث منجینوعی که در دو دهۀ اخیر در جهان و در بین غیرمسلمانها مطرح و در حال گسترش است به نفع موضوع مهدویت شیعی است؟ و اینکه آیا بحث منجینوعی در میان بشر به تسریع در فرج امام زمان. کمک میکند؟
آیتالله امامیکاشانی: بحث از مهدینوعی بسیار عالی است و به مسئلۀ فرج و آمادگی بسیار کمک میکند؛ زیرا جامعۀ بشری و جامعۀ اسلامی میگوید که روزی منجی میآید. دربارۀ اینکه او کیست؟ آنها که ذوق عرفان دارند میگویند که انسان کامل است و یا مثل برخی از فلاسفه غرب میگویند که او قهرمان است و انسان استثنایی است. پس، جهان به چنین انسان و منجیای آبستن است و به وجود میآید پس باید برای او آماده شویم.
فرق شخصی و نوعی این است که آمادگی فرق میکند، وقتی که گفتیم مهدی شخصی است؛ یعنی من هستم شما آماده باشید میآیم. وقتی گفتیم که مهدی نوعی است، معنایش این است که ممکن است به دنیا نیامده باشد؛ لذا آمادگی در مهدینوعی ضعیف است. در جلد دوم خطامان آمده که با بعضی از فلاسفۀ غرب که متکلم هم بودند در واتیکان صحبت میکردم از دیدگاه شیعه و سنی دراینباره اطلاع داشتند. آنها نیز که میگویند عیسی میآید، عیسی شخصی و هویتش معلوم است. آنها میگفتند که انتظار همین است که شما دارید، انتظار اهلسنت واقعی نیست؛ زیرا میگویند که بعداً بدنیا خواهد آمد و این آمادگی ایجاد نمیکند؛ ولی وقتی گفتید که حضور دارد و هست و اگر آماده شوید پرده را عقب میزند و وارد میشود، این معنای آمادگی است.
دربارۀ لقب مبارک قائم آلمحمد که مستحب است برخیزیم و استحبابش هم از امام رضاA است که وقتی دعبل خزاعی این شعر را خواند که «الی الحشر حتی یبعث الله قائماً» حضرت بلند شد، دست بر سر مبارک گذاشت و سه بار فرمود: «اللهم عجل فرجه» به نظرم علتش این است که وقتی بلند میشویم؛ یعنی آقا ما ایستادهایم بیا، ما مهیا هستیم. این برخاستن ما، ترجمان روحیه و تفکر ما است که ما آمادهایم؛ لذا برخی از فلاسفه و متکلمان غرب میگفتند که منتظر واقعی شیعه است که میگوید مهدی حضور دارد. اینکه گفتم خواجهنصیر میفرماید: «عدمه منّا»؛ برخیزید او میآید. بنابراین انتظار عمیق انتظار شیعی است و انتظار سنی، عمیق نیست. بنده در مقدمۀ جلد اول کتاب خطامان آوردهام که وقتی با علمای بزرگ سنی در مصر، سعودی و جاهای دیگر که صحبت میکردم میدیدم که آن حالت انتظار را ندارند، حتی مسیحیت که میگویند ما منتظر عیسیA هستیم و هویتش را شخصی میگویند در آنها هم این حالت انتظار نیست؛ چون آن روحیه، جذب، عشق و حرکت در آنها نیست و در مهدویت شیعی است. نکتهای است که بر آن اصرار فراوان دارم و آن اینکه باید در حرکتمان مهدی را به طرف شخصی ببریم یعنی باید از علمای سنی نقل کنیم. از توفیقات بزرگی که در سفر به هند نصیبم شد این بود که خدمت علمای سنی که معتقد به مهدیشخصی بودند رسیدم؛ مانند شاه ولیالله دهلوی که از علمای بزرگ اهلسنت و متعصب هم است، تعصبش هم در تمام کلماتش هست. ایشان حدیث سلسلهالذهب را از حضرت رضاA نقل میکند از حضرت موسیبنجعفر تا پیغمبر اکرم و از جبرئیل و از خدا که «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی»[10] هفده نفر راویانش هستند که شرح مفصلش را در جلد سوم خطامان آوردم، شاه ولیالله دهلوی پنجاهوچهارمین نفری است که به ولادت و هویت شخصی حضرت معتقد است. البته در کتابها ندیدهام که ایشان جزء این افراد باشد، بنده افراد زیادی را پیدا کردم که مستند هم هستند.
شما در شهرها و کشورهای مختلف، زبان اسلام هستید، اصل فرج و فرج شخص حضرت را هم باید رساند. بر حرف سنیها هم باید تکیه کرد، تکیه بر حرف شیعه در آن وادی و مراکز نقش ندارد؛ ولی نقل روایات سنیها خیلی میتواند کمک کند و وظیفۀ ما است و در زندگی، عمر، توفیق وخانوادۀ انسان اثر میگذارد. آقایان اهل بیان و قلم هستند، میتوانند تبیین کنند. مخصوصاً طلاب محترمی که از کشورهای خارجی هستند خوب میتوانند آن را با اصلش بیان کنند. در همان جلد سوم خطامان ـ دو ماه دیگر جلد سوم و چهارم منتشر خواهد شد ـ آوردهام که مهدیشخصی را باید از زبان و قلم سنیها پخش کرد.
شاه ولیالله دهلوی، ابوالفیاض، قطبالدین ، احمدبنعبدالرحیم در سنه 1114 تولد یافته و در1176 وفات کرده است. سنیها در هند به بزرگان شاه میگویند؛ مثلاً شاه علیبنبیطالب، شاه حسینبنعلی، شاه علیبنحسین، همه را با شاه میگویند. دربارۀ حضرت حجت مینویسند که امیرالمؤمنین مهدی فرزند حجتبنالحسن، به او امیرالمؤمنین میگویند، شاه هم میگویند. مثل ما نیستند که فقط مهدی یا حسن عسکری بگویند. سنی هستند، ولی ادبشان نسبت به اهلبیتG قابل تکریم است.
مقام معظم رهبری ـ خداوند ایشان را سلامت بدارد و طول عمر بدهد ـ شنیده بود که در هند کتابهایی هست و دستور داده بود که هرچه میتوانند از آنها به ایران منتقل کنند و به کتابخانۀ آستان قدس بیاورند. بعد که به آستان قدس آمدم دیدم دوازده هزار جلد از هند منتقل شده و هشت هزار جلد فهرست شده است. به مشهد رفتم و دو گروه را مشخص کردم که این کتابها را بررسی کنند. یک جلد از کتاب خطامان دربارۀ کسانی است که به صحت احادیث و تواتر احادیث دربارۀ حضرت مهدی تصریح میکنند که تمام شده بود و آماده چاپ بود. آنجا که رفتم 25 نفر بر آنها اضافه شد و نیز کسانی که مستند بود که به ولادت حضرت معتقدند 17 نفر اضافه شد. البته در 5 و 6 ماه تحقیق، 17 نفر پیدا کردیم که قائل به ولادت حضرت و همان مهدی شخصی هستندکه اینها را هم به آن اضافه کردم.
کتاب «الفصل المبین فی مسلسلات من حدیث النبی الأمین» شاه ولیالله دهلوی را در حیدرآباد هند پیدا کردم که حدود 40 صفحه است و من این بخشش را آوردم؛ حدیثی است میگوید سلسلۀ الذهب، سر ذهب که معلوم است چون همۀ ائمهG نقل کردهاند، با سندی به تعبیر بنده گرانقدر میآورد که در سلسلۀ راویان آن، که به نقل از بزرگترین علمای اهلسنت آمده است حضرت ولیعصرA نیز قرار دارد و این خود بهترین دلیل بر اعتقاد دهلوی به امام مهدیA وعنوان مهدی شخصی است. خوب حالا حدیث این است: «شافهنی ابن عقله باجازة جمیع ما یجوز له روایة و وجدت مسلسلاته حدیثاً مسلسلاً بانفراد کل راو من رواته بصفة عظیمة تفرق بها قال: أخبرنی فرید عصره – این را شاه ولی الله دهلوی میگوید از این جا راویان شروع میشود – عن شیخ حسنبنعلی عجیبی أخبرنا حافظ عصره – او میگوید شیخ حسن میگوید- جمالالدین باهلی حدثنا مسند وقته – هر کدام از راویان را به عنوانی استناد میکردند – محمد بن حجازی حدثنا صوفی زمانه الشیخ عبدالوهاب شعرانی- بحث صوفیه بحث جدایی است که بنده در کتاب این بحث را کردهام. صوفی این صوفیهایی نیست که ما در خانقاه میبینیم، بحث صوفی، بحث دیگری است. مخصوصاً صوفی هندوستان بعد هم متأسفانه در کتابهای فقهی ما، همینطور درو میکند هر کس که صوفی باشد. صوفیهای آنجا اهل حدیث، تقوا، وضو و عرفان بودند – محمدبنجزعی حدثنا الامام جمالالدین محمدبنجمال زاهد عصره حدثنا امام محمدبن- مسعود محدث بلاد فارس فی زمانه – اینها را یکییکی همدیگر نقل میکنند، 17 نفر اینها هستند – حدثنا ابوبکر عبداللهبن- محمدبنشابور فلانسی شیخ عصره حدثنا عبدالسلامبنابیالربیع الحنفی محدث زمانه حدثنا ابوبکر عبداللهبنمحمد شابور فلانسی شیخ عصره حدثنا عبدالعزیز حدثنا محمد العدنی امام امانه حدثنا سلیمانبنابراهیمبنمحم بنسلیمان نادر عصره حدثنا احمدبنمحمدبنهاشمبنبلاذری ـ در تاریخ دو بلاذری داریم یک بلاذری برادر بزرگتر و مورخ است. دیگری برادر کوچکتر و محدث است، برادری که مورخ است در زمان حضرت مهدی و آنکه محدث است در زمان نواب خاص بوداند. البته توضیحی دارم که این به نظرم از طریق حسینبنروح بوده، با حسینبنروح خدمت آن حضرت رفتند استنباطم این است چون بلاذری نقل میکند ـ بلاذری حافظ زمانه – بلاذری میگوید – حدثنا محمدبنحسنبنعلی المحجوب امام عصره ـ محجوب یعنی غائب، میگوید من از محمدبنحسن المحجوب شنیدم که امام عصر است. حضرت از پدر بزرگوارش امام حسن عسکری نقل میکند ـ حدثنا عن حسنبنعلی عن ابیه عن جده عن ابی جده علیبنموسی الرضاA حدثنا موسی الکاظم حدثنا ابی جعفر الصادق حدثنا ابیمحمد الباقر حدثنا ابی علیبنحسین زینالعابدین السجاد حدثنا ابیالحسین سیدالشهداء حدثنا ابی علیبنابیطالب سید الاولیاء أخبرنا سید الانبیاء محمدبنعبدالله7 أخبرنی جبرئیل سید الملائکه قال، قال الله تعالی: انی ان الله لا اله الا الله انا من اقرنی بالتوحید دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی».
این مسلسلات در کتاب ایشان هست. در کتابخانه حیدرآباد هند، کتاب «الفصل المبین فی مسلسلات من حدیث النبی الأمین» چاپ سنگی است صفحه 34 و 35 بعد هم البته ترجمهشان کردم. از نظر زمان هم به زمان جناب ابوالقاسم حسینبنروح تطبیق کردم. بنده نظرم این بود که این نظرات سنیها مستند از کتابهایشان گفته شود. بعد هم مسئله سنیهای معتقد به امام دوازدهم فقط 40، 80 و 100 نفرنیستند. هزاران هزار، در همین شبه قاره هند چقدر سلسلهها هستند، چقدر علما هستند، فرزندان و خانوادههای همۀ آنها معتقدند. آن وقت میگوییم 20، 30 نفر، علت اینکه بزرگان ما که این کار را کردهاند این بوده است که کتابهایی را که پیدا کردهاند این طور بوده است و برخی بسیار محتاط بودند هر کتابی را که دیدهاند نقل کردهاند. بعضی هم صدوپانزده نفر نقل کردهاند که سند و منبعی ندارد. بنده در این کتاب تقریباً هفتاد نفر را با منبع، کتاب و مصدر آوردهام ولی این را نوشتهام که بحث 100، 200 و 1000 نفر نیست. در جهان اسلام باید بررسی کنیم که علمای سنی معتقد به دوازده امام چقدر داریم، معتقد به دوازده امام نه معتقد به دوازده خلیفه، خلیفه فقط چهار نفر بودند. اگر توجه بفرمایید بحث صد میلیون و دویست میلیون نیست. این شبه قاره هند، مالزی، اندونزی، کشمیر و پاکستان است. بنابراین اگر بر این آمار، حجم مسلمانان سنی و نوشتههایشان تکیه کنیم، در برابر شیطنتهایی که عربستان سعودی میکند چه کتابهایی مینویسد چه کارهایی میکند. باید از کتابهای خودشان، مطالب خودشان را آورد و برایشان حقیقت را مشخص کرد.
عنوانهای پژهشی جدید دربارۀ مهدویت
استاد رضانژاد: از آیتالله امامیکاشانی تشکر میکنم که به تفصیل به این سؤال پاسخ فرمود. در دو دهۀ اخیر رسالههای علمی زیادی در حوزۀ علمیه و دانشگاهها نوشته شده است که برخی از عناوین را سریع عرض میکنم. گزارشی از حدود چهل عنوان پژوهشی نو دربارۀ حضرت مهدی را که نیاز است محققین و فضلا قلمفرسایی کنند و نکاتی را بنویسند فهرست کردیم که شاید وقت اجازه ندهد همة آنها خوانده شود.
بخشی از تحقیقاتی که انجام شد پاسخ به انواع شبهاتی است که در موضوع مهدویت مطرح شد. بخش دیگر نیز مربوط به کارهایی است که مستشرقان انجام دادند و امور مشترک مثل آخرالزمان، آیندۀ جهان، ندای آسمانی، جهانیسازی و مهدویت که پایاننامههایی در حوزۀ علمیۀ قم دراینباره دفاع شد، برخی از عناوین این است:
برنامهریزی استراتژیک بر اساس موعودگرایی؛ آیندۀجهان؛ دولت و سیاست در اندیشۀ مهدویت؛ آخرالزمان در تورات، انجیل و قرآن؛ نگرشی بر موضوع دین جدید در عصر ظهور؛ ادیان یهودیت و مسیحیت در موضوع حکومت جهانی؛ مهدویت و جهانی شدن؛ بررسی اندیشۀ منجیگرایی و تأثیر آن بر دکترین نو محافظهکاران آمریکا؛ ندای آسمانی؛ تحلیل و بررسی روایات شیوۀ حاکمیت امام زمانA؛ غرب و آخرالزمان؛ قیام قبل از ظهور؛ عناوین دیگری هم هست که از خواندن آنها بهدلیل کمبود وقت پرهیز میکنم.
آسیبشناسی مهدویت
یکی از موضوعاتی که در سؤالات مختلف آمده بود درباۀ آسیبشناسی بود. با مقدمهای، از جناب آقای دکتر عباسی درخواست میکنم که به این مسئله پاسخ دهد.
از زمانی که موضوع مهدویت از زبان مبارک پیامبر اسلام مطرح شد جریانهای انحرافی دربارۀ این موضوع حق شکل میگیرد. قبل از ولادت امام زمان. حدود 20- 25 فرقه دربارۀ موضوع مهدویت در گزارشهای فرقهشناسی داریم؛ مثل برخی از گروههای کیسانیه، مغیریه، خطابیه، برخی از فرقههای زیدیه و برخی از فرقههای اسماعیلیه که رهبرانشان را مهدی موعود پیغمبر اسلام تلقی کردند. بعد از ولادت امام مهدیA در دوران غیبت صغری و کبری، جریانهای انحرافی به دو شکل ادعای وکالت و بابیت و به شکل متمهدیان یا مهدویتهای دروغین ظهور کردند.
در دهههای اخیر بهویژه در چند سال اخیر بعد از انقلاب در کشورمان و در کشورهای منطقه بهویژه کشورهای شیعهنشین، انحرافاتی را در موضوع مهدویت داریم؛ مانند ارتباط با امام زمان و ادعای اینکه نمایندۀ امام زمان هستند. مانند ادعای اخیری که در عراق صورت گرفت میگوید که من فرزند امام زمان و امام سیزدهم هستم که ظهور کردم. الآن هم در عراق هفتهنامه منتتشر میکنند. گزارشهایی داریم که میخواهند در قم، سوریه، لبنان و چند کشور دیگر شعبه بزنند. جریان ارتباطات در حوزۀ بانوان هم مطرح است که ادعای ارتباط با امام زمان و همسری امام زمان را میکنند.
سؤال این است که جناب آقای دکتر عباسی بفرمایند راه حل پیشگیری از این جریانات انحرافی و معیار تشخیص کذب ادعای آنها چگونه است؟
دکتر عباسی: این آفتها در عصر جدید پیدا نشده و در گذشته هم چنین آفتها و آسیبهایی وجود داشته است. در زمان غیبتصغری نیز ادعای دروغین نیابت هم اتفاق افتاده است. همانطورکه اعتقاد به مهدویت حتی مهدویتشخصی در میان اهلسنت گسترده است، ادعای مهدویت که عمدتاً مهدویتنوعی بوده در میان اهلسنت گسترده بوده است؛ یعنی از گذشته هم در شیعه و هم در اهلسنت بهویژه کسانی که به نام مهدی قیام کردند فراوان هست حتی در تواریخ هست. سید محمد نوربخش که رئیس فرقۀ نوربخشی ذهبیه است به نام مهدی خروج کرد و به نام امیر تیمور هم کشته شد و لذا این مطلب در تاریخ هم سابقه دارد و اختصاص به عصر جدید و دورههای جدید ندارد.
در عصر جدید هم حتی برخی از جنبشهای ضد استعماری که در برخی از کشورهای شمال آفریقا اتفاق افتاد افرادی بهنام مهدویت قیام کردند و در برابر استعمار فرانسویها و غربیها مقابله کردند. بهدلیل اینکه این اعتقاد، ریشهدار است و در به احادیث متواتر اهلسنت ثابت شده است و در شیعه هم جزء مسلمات و قطعیات حساب میشود ممکن است که کسانی بخواهند از آن سوء استفاده کنند.
آنچه که در دورۀ جدید اضافه شد این بود که جریانهای استعماری سعی کردند که از این عقیده سوء استفاده کنند. البته باز هم همانطورکه عرض کردم این مسئله فقط اختصاص به عقیدة مهدویت ندارد، در مسئلۀ توحید هم که از اصلیترین و بنیادیترین عقیدههای اسلامی است جریان منحرفی در عالم اسلام به نام وهابیت درست کردهاند که با چماق توحید برضد مبانی اصیل دینی حرکت میکند و در میان مسلمانها درگیری ایجاد میکند و مسلمانها را تکفیر میکند این امر سوء استفادۀ استعمار در دو- سه قرن اخیر است که استعمار بر فضای فکری ما شناخت و تسلط پیدا کرد. فرصت نشد که دربارۀ تحقیقات مستشرقین بگویم، مستشرقین در موضوع مهدویت کار کردهاند و خیلی از تحقیقاتشان مخصوصاً تحقیقات سه قرن اخیر جهتگیری استعماری دارد. آنها میخواستند این عقیده را بشناسند و ببینند که کارکرد آن چیست و چه آثار و بهرهبرداریهایی میتوان از آن داشت. بعد از مطالعاتی که آنها دربارۀ مهدویت انجام دادند دستگاههای امنیتی و استعماری کشورهای استعمارگر تصمیم گرفتند که از این عقیده برای تفرقهافکنی و ایجاد مشکل در دنیای اسلامی بهویژه در فضای شیعی استفاده کنند که به ماجرای پیدایش فرقه بابی اشاره کردند که بعد بهائیت از آن خارج شد که همچنان در دست دولتهای استعماری به فعالیت ادامه میدهد.
ادعاها متفاوت بوده معمولاً در ابتدا ادعای ارتباط و بابیت و به اصطلاح مسئلۀ وکالت مطرح بوده و بعد هم کسانی که رسماً ادعای مهدویت کردند که البته مثل بهائیت دیگر از این عبور کردند و به ادعای نبوت و دین جدید و در واقع ادعای الوهیت در آیین منحرف بهائیت منجر شد. شواهدی وجود دارد که استعمار در پشت این ماجرا وجود دارد برای اینکه این عقیده را موهون کند.
در چند سال پیش در عراق در بصره، شخصی ادعای کرد که سید حسنی است و جمعیتی را هم دور خود جمع کرد؛ حتی در قم و بعضی از شهرهای ایران هم طرفدارانی پیدا کرده بود، بعد از مدتی که دستگاههای عراق او را دستگیر کردند استاندار بصره اعلام کرد که با تحقیقاتی که از او انجام دادیم معلوم شد که وابسته به سرویس امنیتی اسرائیل است که نشان میداد این جریانات به کجا ختم میشود. متأسفانه سوء استفادههای امنیتی دستگاههای استعماری در دورۀ جدید به دلیل امکانات و ارتباطات بیشتر، زیاد شده است و لذا مراقبتها هم باید بیشتر باشد.
سیدی که در تهران ادعای ارتباط میکرد و پسوند اسمش هم دو شهر بود؛ یک شهر در ایران و یک شهر در عراق. بعد معلوم شد که نامهنگاریهای این شخص به سازمان ملل و این طرف و آن طرف، سوء استفادۀ استعماری است.
اما در تاریخ کسانی را هم داریم که به صدقشان، علمشان و تقوایشان اعتقاد کامل داریم و هیچ تردیدی نداریم که چنین ارتباطاتی داشتهاند که یا از زبان خودشان یا از زبان معتمدان و افراد مورد وثوق نقل شده است؛ مانند مرحوم سیدبنطاووس، مرحوم بحرالعلوم، مرحوم مقدس اردبیلی، مرحوم آشیخ عبدالکریم بافقی، حتی از مرحوم آیتالله مرعشی نکاتی نقل شد یا مثلا برخی که مسائل فوقالعادهای برایشان رخ داد که قابل انکار نیست، مثل مرحوم ملامحمد کاظم ساروقی که شخصیت روستایی بیسوادی بود و با عنایت حضرت ولیعصر. حافظ قرآن میشود و او را شخصیتهای برجستۀ عالم تشیع که امروز هم بخشی از آنها زنده هستند امتحان و به درستیاش یقین کردند و لذا در این رابطه ما نباید دچار تفریط شویم.
معیار تشخیص درستی این ادعاها این است که اگر کسی از این اعتقاد برای جنبههای شخصی و اهداف شخصی استفاده میکند، برای اهدافی که کاملاً روشن است که در مسیر استعمارگران و دشمنان قرار دارد نباید به او اعتماد کرد ولی اگر مواردی را از اشخاص ویژه و برجسته داریم که هیچ ادعای منحرفی هم ندارند و هیچ توقعی هم در قبال این حرفها ندارند و خودشان هم به این مسائل دامن نمیزنند و معمولا در مجامع و مجالس خواص آن هم به صورت ناخواسته و گاهی بعد از اینکه افراد از دنیا میروند این مطالب منتشر میشود. اگر یقین و اطمینان حاصل شد، آن موقع قابل قبول میشود. ولی کسانی که ادعاهای دروغ دارند به دنبال مریدپروری، جمع اموال و مسائل انحرافی دیگر هستند قابل قبول نمیباشند. در هشتگرد چند وقت پیش کسی پیدا شد و ادعایی میکرد. مراسم شبه حج راه انداخته بود، در تپههای هشتگرد میرفتند و اعمال حج را انجام میدادند. معلوم بود که برای سوء استفاده، جاهطلبی، مسائل دنیایی و مفاسد دیگر است. اما گاهی از این نمونههای باطل و انحرافی دچار تفریط در این مسئله نشویم که همۀ حقایق، مسلمات و عنایاتی که انسان کامل و ولی خدا نسبت به اولیاء و بندگان صالح خدا دارد نادیده بگیریم. کسانی که ولی خدا هدایت باطنی و قلبی آنها را بر عهده دارد، عنایتهایی که از طرف او بروز و ظهور پیدا میکند که حتی ممکن است این عنایت در قالب دیدارهایی اتفاق بیفتد. بنابراین، باید مواضب باشیم که در اصل قضیه دچار تفریط شویم.
ویژگیهای اصحاب امام زمان.
استاد رضانژاد: قبل از اینکه آخرین سؤال را از آیتالله امامیکاشانی بپرسم، از حضور همه سروران عزیز، اساتید معظم، فضلای ایرانی و غیرایرانی، برادران و خواهران گرامی و خبرگزاریهای مختلف تشکر میکنم. بهویژه از حضور رئیس محترم هیئت مدیره مجمععالی حکمتاسلامی، حضرت آیتالله فیاضی و اساتید دیگر نیز تشکر میکنم.
سؤالات مختلفی دربارة فلسفة غیبت، مسجد جمکران و ازدواج امام زمان. که فرصت نکردیم به همۀ آنها پاسخ دهیم. سؤال دیگر این است که ویژگیهای اصحاب امام زمانA در عصر ظهور چیست و آیا این اصحاب از مکانهای خاصی هستند؟
آیتالله امامیکاشانی: در روایات تعبیر ابدال را داریم؛ ابدال از شام، فارس، عراق، شامات که شامل لبنان هم میشود هستند. وقتی صدای حضرت از مسجدالحرام و کنار خانۀ خدا بلند شد «یجتمعون الیه من کل مکان» از همه جا به طرف مکه و به سمت حضرت هجوم میآورند و از بزرگان هستند که قرآنکریم میفرمایند: «رجال لا تلهيهم تجارۀ ولا بيع عن ذكر الله»[11] اینها رجالاند، در روایات دارد هم رجال و هم ابدال است، این نسبت به کسانی است که از یاران حضرت هستند. البته درجهها مختلف است؛ مشاوران، دولت. در عبارات فتوحات ممکن است گفته شده باشد که مشاوران چه کسانی هستند و چه مشخصاتی دارند.
آقای رضانژاد: ضمن تشکر از عنایت ویژهای که آیتالله امامیکاشانی داشتند. طول عمر و سلامتی ایشان را از خدای بزرگ خواستاریم. از دستاندرکاران این جلسۀ باشکوه و همچنین بزرگواری مسئولان مجتمع امامخمینی هم تشکر میکنیم.
[1] بحارالانوار، ج 51، ص 79.
[2] سنن ابن داوود، ج 11، ح 3735.
[3] تاریخ بخاری، ج3، ص 46 ـ مسند احمد ، ج3 ، ص 36.
[4] بحارالانوار، ج5 ، ص 132.
[5] قندوزی، ینابیع الموده،ج3،ص346.
[6] بحارالانوار، ج 52، ص 382.
[7] طوسي، شرح تجريدالاعقايد، انتشارات حديث، ص 362.
[8] كليني، اصول كافي، ج 1، ص 178.
[9] نور، 55.
[10] امالی صدوق، ص 235، مجلس چهل و یکم.
[11] سوره نور / 37.