“سید علی بن محمد بن دقماق حسینی و علوم انسانی“ در جلسه گروه علمی فلسفه علوم انسانی+خلاصه بحث

نود و سومین جلسه گروه علمی فلسفه علوم انسانی با موضوع “سید علی بن محمد بن دقماق حسینی(صاحب کتاب نزهه العشّاق) و علوم انسانی با ارائه “حجت الاسلام و المسلمین شهسواری“ و با حضور اعضاء محترم گروه دوشنبه ۱۳ اسفند ۹۷ ساعت ۱۹:۳۰ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

سید زین الدین علی بن محمد بن دقماق شریف حسینی[۱] از عالمان بزرگ امامیه، ادیب والاگهر، که با تلاش فراوان در فراگیری و پژوهش در مسائل دینی از پیشگامان در فقه گردید، و قله ی اجتهاد را فتح کرد، و از مشایخ بزرگی اخذ روایت نمود و از ایشان نقل حدیث می نموده است، و فراگیران علوم اسلامی از محضر او بهره فراوان می بردند.

سید زین الدین ادیبی وارسته و فقیهی پرهیزگار و متکلمی بیدار و معلم اخلاق و شاعری توانمند بوده و از بزرگان علماء سادات به شمار می رفت، که آثاری در اخلاق و کلام و فقه و ادبیات و معانی و بدیع از وی به یادگار مانده است. کفعمی در کتاب «فرج الکرب و فرح القلب» از وی روایت و مطالب متعدد دیگری نقل می کند.

در ضبط اسم جدش بنا بر نظریه صحیح نسبت به نام جدّ وی، دُقماق (دال مضموم، و قاف ساکن، و میم مفتوح) می باشد، لازم به یادآوری است که این واژه عربی شده «طُخماق» که واژه ای ترکی است، می باشد.[۲]

بنا به نوشته «جامع الدرر البهیه لانساب القریشیین فی البلاد الشامیه»: خاندان دقماق، از خاندان قدیمی دمشق هستند، که اجدادشان در منطقه میدان (حی المیدان) ساکن می باشند، نسب ایشان به حضرت امام موسی کاظم علیه السلام می رسد، و ایشان از اولاد و نوادگان امام موسی کاظم علیه السلام می باشند.[۳]

از سال تولد و نیز محل ولادت این اندیشمند اخلاقی و فقیه متکلم در کتب شرح حال و تراجم اطلاع دقیقی در دست نیست، اگر چه بر اساس تاریخی (۸۰۶ هجری) که در اجازه نامه به قوام الدین عبد الله بن سیف الدین بن تائب (بکول) نگاشته است، باید ایشان هنگام اعطاء اجازه بیش از سی سال داشته باشد. از این رو می توان حدود زندگی ایشان را میان ۷۷۰ الی ۸۶۰ هجری در نظر گرفت.[۴]

اساتید: عالم پارسا سید علی بن محمد بن دقماق برای کسب معارف و علوم فراوان در محضر اندیشورزان عصر خود حاضر گشته و از محضر ایشان بهره برده است، اسامی ایشان عبارتند از:

  1. زین الدین جعفر بن حسام عیناتی[۵] عاملی (زنده حدود ۸۲۰ هـ ق)[۶]، از بزرگان شیعه و از اندیشمندان زاهد و عابد و جلیل القدر بوده است.
  2. شمس الدین محمد بن شجاع انصاری حلی قطان ( زنده در سال ۸۳۲ هجری قمری)[۷] وی اشتغال به فقه و حدیث داشته است.
  3. شیخ زین الدین علی بن شیخ عزالدین حسن بن أحمد بن مظاهر حلی (زنده در ۷۵۵ هـ ق)[۸]: شیخ زین الدین علی ابن مظاهر نیز از فقیهان و محققین و متکلمان می باشد و پدرش عز الدین حسن (حسین) بن احمد بن مظاهر نیز از اندیشمندان فقه به شمار می رفته است، اگر چه شرح حالی از وی در دست نیست.
  4. جمال الدین أحمد بن عبقونی (عنقونی)[۹] شرح حالی از ایشان در منابع شرح حال نگاشته شده و تراجم به دست نیامد، البته از گفته میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء که وی اجازه نقل کتب شهید اول را از مصنف (شهید اول) داشته است،[۱۰]

شاگردان: حکیم والامقام اندیشمند گرانسنگ محقق ارزشمند علاوه بر تالیف و نگارش آثار مکتوب، جانهای آماده را تعلیم داده و ایشان را تربیت نموده است، از جمله ایشان که در منابع تراجم و شرح حال نام برده شده عبارتند از:

  1. شمس الدین محمد بن محمد بن محمد بن داود[۱۱] بن مؤذن جزینی عاملی معروف به ابن المؤذن (در گذشت بعد از ۸۸۴ هـ ق)[۱۲]
  2. أبو القاسم علی بن علی بن محمد بن طیّ (در گذشت ۸۵۵ هـ)[۱۳] فقیه و مجتهد که از عالمان فرزانه ی آن روزگار علوم و معارف اسلامی را فراگرفت،
  3. زین الدین علی بن محمد بن یونس بیاضی (در گذشت ۸۷۷ هـ)[۱۴] صاحب اثر گرانسنگ «الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم»، علامه بیاضی افزون بر توانایی در علم کلام، فرقه شناسی و منطق، در فقه، حدیث و تفسیر هم تبحر داشته و هم چنین در نوشته ای از او با عنوان «خطبه مجنسه»- که توسط کفعمی نقل شده- توانایی ادبی اش هم نمایان است. ایشان آثار فراوانی تألیف کرده و تعدادی از آنها در دسترس می باشد، او در موضوعات یاد شده بیش از ۲۰ کتاب و رساله تألیف کرده است. مشهورترین اثر او کتاب «الصراط المستقیم الی مستقی التقدیم»[۱۵] است که وی به آن مشهور گشته، از دیگر آثار ایشان: «الباب المفتوح الی ماقیل فی النفس و الروح»؛[۱۶] «زبده البیان فی تلخیص مجمع البیان»؛ «نجد الفلاح فی مختصر الصحاح (مختصر صحاح جوهری)»؛ «منخل الفلاح»؛ «الکلمات النافعات فی تفسیر الباقیات الصالحات (شرح باقیات الصالحات شهید اول)»؛[۱۷] «الرساله الیونسیه فی شرح المقاله التکلیفیه»؛[۱۸] «ذخیره الایمان (ارجوزه ای در علم کلام)»؛[۱۹] «عصره المنجود (کتابی در علم کلام)»؛[۲۰] «اللمعه فی المنطق»؛ و «المقام الاسنی فی تفسیر اسماءالله الحسنی»
  4. قوام الدین شیخ جمال الدین عبد الله بن سیف الدین بن تائب (زنده در ۸۰۶ هـ ق)[۲۱] وی از عالمان بزرگ و متکلمین شیعه می باشد.

آثار: عالم بزرگوار سید زین الدین علی بن محمد بن دقماق شریف حسینی علاوه بر تربیت شاگردان اندیشمند که هر یک ستاره ای در آسمان علم و دانش پرتو افشانی می کنند، آثار مکتوب نیز از خود به یادگار گذاشته است. آثاری که از وی به جای مانده در سه گرایش از علوم اسلامی (کلام، اخلاق، و فقه) و ادبیات می باشد،

۱ . نزهه العشّاق إلى مکارم الاخلاق: اثری است در اخلاق و بیان اوصاف نیکو و فضائل اخلاقی و اوصاف ناپسند و رذائل، سید علی بن محمد بن دقماق در این اثر پس از نامگذاری کتاب به «نزهه العشاق فی مکارم الاخلاق» و ستودن خواجه نصیر الدین حسین با القاب و عناوین ستایشگرانه که نشان از زهد و عظمت اخلاقی و ویژگی های عرفانی وی می نماید، مبادى اخلاق اسلامى را – از جهات اعتقادى و اخلاقى – با استشهاد به آیات و احادیث و اشعار و کلمات بزرگان ، در یک مقدمه و دو مقام و یک خاتمه سامان داده، و کتاب را به خواجه نصیر الدین حسین تقدیم داشته است.

ایشان در مقدمه، بحث مختصری پیرامون نفس انجام داده و یادآور اختلاف فراوان علما و اندیشمندان در باره نفس گردیده و پس از آن تعریفی از نفس ارائه داده و اشاره می کند که اقوال و آراء متعدد مطرح شده در باره آن به ۳۶ نظریه و ۷۲ احتمال در باره نفس می رسد. و در ادامه ادله عقلی و نقلی بر وجود و تجرد نفس نموده است.

سپس مقام اول از کتاب را در ۲۳ فصل تنظیم کرده و بعد ازتعریف و توضیح مکارم اخلاق و خُلُق، شواهد روایی برای آن ذکر نموده و پس از آن فضایل اخلاقی را بر شمرده و به برخی از عبادات همانند نماز و زکات و روزه و حج نیز پرداخته است.

ایشان در مقام دوم کتاب به رذایل اخلاقی همانند جهل، فسق، بخل، و جبن، و موارد دیگر پرداخته است.

و سر انجام در خاتمه هم به برخی از فضایل اخلاقی و اوصافی که سزاوار است انسان داشته باشد، پرداخته و سرانجام در پایان مباحث کتاب نصیحت دلنشین و شورافزایی را خطاب به سالکان راه دوست ارائه داده است.[۲۲] بخش هایی از آن را به جهت تیمّن و تبرک جستن در اینجا می آوریم:

ای خفته! بیدا شد و تلاش و تصمیم را بیشتر کن و پیش از این که اجلت فرا رسد امروزت را دریاب و از کار و تلاش بهره گیر. دست ها را بلند کن و چشمانت را اشکبار و گونه هایت را از قطرات اشکت سیراب کن، فریاد بزن عرضه بدار: «یا ذا الجلال و الجمال عبدک لائذ بجنابک واقف على بابک یطلب رضاک لیس له ربّ سواک قد أوبقته العیوب و أوثقته الذنوب غرق فى بحر الخطایا و توالت علیه الرزایا فاصبح أسیر لیس له منک مجیر بارزک بالعصیان و تبع رضا الشیطان و تجرّى علیک و قلّل أدبه بین یدیک فماذا أنت قایل یا أکرم مسئول لارذل سائل فان قاضیته بالعدل هلک و ان عاملته بالجود ملک و ان تطرده عن بابک و تمنعه حجابک فیا لها من مصایب لا تحصى و بلایا لا تستعصى».

ماجرای رؤیای حیص بیص

علامه سید علی بن محمد بن دقماق در این رساله پس از مطرح کردن مباحث مربوط به عفو و گذشت، ماجرایی را به این نحو نقل می کند: سید رضی (در گذشت ۴۰۶ هـ ق) گردآورنده نهج البلاغه برادر سید مرتضی علم الهدی (در گذشت ۴۳۶هـ ق) شبی در عالم رؤیا شرفیاب محضر مبارک و مقدس رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله شده عرضه می دارد: یا جدا! شما پس از فتح مکه فرمانی صادر کردید مبنی بر این که: هر کس به خانه ابوسفیان پناه ببرد در امان می باشد، هر کس به خانه ام هانی پناه ببرد در امان است، و هر کس به خانه خدا پناه ببرد در امان است، و هر کس درب خانه خود را ببندد در امان است،[۲۳] با این حال چرا این قوم نسبت به فرزندت حسین علیه السلام چنین نکردند و او را نبخشیدند؟ حضرت فرمودند: «پاسخ شما نزد حیص و بیص[۲۴] است». سید بعد از بیدار شدن به خانه وی رفت، پس از آنکه درب را زد و چون حیص و بیص به درب خانه آمد، سید رضی ماجرای خواب خود را تعریف کرد و گفت: آمده ام جواب سوالم را از شما بگیرم. حیص بیص گفت: دیشب این ابیات را سرودم ، هیچ کس از آن خبر نداشت. مضمون ابیاتی این است: ما وقتی غالب و پیروز شدیم عفو و بخشش کردیم ولی شما وقتی مسلط شدید خون ها را جاری کردید، و کشتن اسیر را حلال کردید، همین تفاوت کافی است بین ما و شما، چرا که از کوزه همان برون طراود که در اوست.[۲۵]

شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه می گوید: أحمد بن سلیمان بحرانی در کتاب «عقد اللآلی» ماجرای خواب و رؤیای شریف رضی (۴۰۶ هـ ق) را از این کتاب نقل کرده است[۲۶] و نیز آنچه حیص بیص شاعر‏ در شب مورد نظر اشعاری را در مظالم و ستمکاری های بنی امیه سروده است را از این کتاب نقل کرده است.[۲۷]

و نیز محدث نوری این مطالب را از وفیات الاعیان ابن خلکان[۲۸] نقل کرده و در آنجا از کتاب علامه سید علی بن محمد بن دقماق با عنوان «نزهه المشتاقین» نام برده و سخن ابن دقماق را ذکر کرده است.[۲۹]

لازم به یادآوری است ماجرای رؤیای مذکور را علاوه بر نقل از سید رضی  از افراد دیگر نیز حکایت شده چنانچه ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمه» ماجرای مذکور را از نصر الله بن یحیی مجلی روایت کرده که وی در عالم رؤیا محضر امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام شرفیاب شده و همان سوال را پرسید، و حضرت در پاسخ وی فرمودند: آیا ابیات ابن صیفی را در این باره نشنیده ای؟ از او بپرس. و چون شیخ نصرالله صبح از خواب بیدار شد نزد حیص بیص شاعر رفت و او را از خوابی که دیده بود آگاه ساخت، حیص و بیص به وی گفت: من این ابیات را شب گذشته سروده ام و کسی از آن اطلاعی ندارد. پایان اشعار مورد نظر این مصرع می باشد: [و کل إناء بالذی فیه ینضح‏].[۳۰]

  1. غایه المأمول الجامعه بین المعقول و المنقول[۳۱]: ایشان پس از بیان خطبه ای بلیغ و حکیمانه که شامل حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اکرم و خاندان گرامش صلوات الله علیهم اجمعین، با استخدام تعابیر و واژگان فیلسوفانه و آمیخته با آرایه های ادبی، انگیزه خود از تألیف این اثر را بیان نموده و یاد آور می شود که این مطالب بنا به در خواست علی بن شهید جمال الدین یوسف بن محمد بن بحرنی[۳۲] صور گرفته که وی آن را برای آغا فراگیری مباحث کلامی و اعتقادی طلب نموده است.

بر اساس تقسیم بندی مؤلف این اثر در یک مقدمه و چهار رکن و یک خاتمه سامان یافته است، وی مباحث را در قالب و عناوینی چون: «قاعده» و «فایده» و «مسئله» بیان کرده است. ایشان در مقدمه بحث نفس و تعلقش به بدن را مطرح نموده و پس از تعریف نفس به «کمال اول لجسم طبیعی آلی ذی حیوه بالقوه» تعلقش به بدن را همانند تعلق عاشق به معشوق می داند، و معتقد است علوم راسخ در نفس و کامن و مخفی در آن می باشد که با فعالیت و تلاش و استعمال ظاهر می گردد.

  1. المقنعه: ایشان موضوعات این رساله را با «مسئله» معنون کرده، و این رساله را در ۲۸ مسئله پیرامون مباحث مربوط به توحید و نبوت و امامت و معاد به طور اجمال و اختصار سامان داده است.
  2. البدیعیه و شرحها: این کتاب متشکل شده از ۱۷۰ بیت با نام بدیعیه[۳۳] به همراه عنوان گزاری شده از آرایه های ادبی، و نیز شرح هر یک از آن ابیات و نیز استشهاد به ابیات ادیبان و شاعران عرب و سروده های خود مؤلف.

مؤلف در ابتدای این اثر تصریح می کند مشغول تنظیم و تألیف کتابی در علوم ادبی با عنوان «الریاض الموسومه و شواهد البدیع المنظومه»  بر اساس مبانی ادیب توانمند ابو یعقوب سکاکی، بوده، بعد از این که با کتاب «شرح البدیعیات» تألیف شیخ تقی الدین ابن حجه حموی[۳۴] آشنا شد تصمیم گرفت اشعاری در مدح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با عنوان «البدیعیّه» بسراید ایشان برای این تصمیم استخاره می نماید و تصمیم خود را جامه عمل می پوشاند، و پس از سرودن آن شروع به شرح آن نمود و سرانجام با عنوان «بدیعیه و شرحها» در دسترس ما قرار دارد، ایشان تصریح می کند این اثر را براساس روش موصلی و ابن حجه آغاز کرد و با اقتداء به شیوه شیخ صفی الدین حلی این مجموعه را ساخته است.

  1. الریاض الموسومه و شواهد البدیع المنظومه: وی در این کتاب از روش و مبنای ابی یعقوب سکاکی پیروی می کرده.[۳۵] با توجه به مطالب ذکر شده در کتاب «البدیعیه و شرحها» نگاشته، به دست می آید که علامه سید علی بن محمد در تدوین این کتاب از منابع متعدد و فراوانی استفاده کرده و اثری فاخر تالیف کرده است، که با کمال تاسف اثر از آن در دست نیست، امید که خداوند متعال بذل عنایت فرموده این کتاب نیز آشکار سازد.
  2. اجازه نامه ها: از این عالم فرزانه اجازه نامه های روایی و نقل کتب پیشینیان به شاگردان و طالبان حقیقت صادر شده است از جمله: الف) شیخ علی بن محمد بن یونس بیاضی نباطی.[۳۶] ب) اجازه نامه ی دیگری شیخ شمس الدین محمد بن محمد مشهور به ابن المؤذن جزینی.[۳۷] ج) شیخ عبدالله افندی اصفهانی در ریاض العلماء[۳۸] چند اجازه نامه نقل کرده است.[۳۹] د) بعضی از فاضلان و عالمان در پشت آن نسخه اجازه نامه هایی نیز نوشته اند: سید علی بن محمد بن دقماق که خدا ما را از برکاتش منتفع گرداند و به عمرش بیفزاید، اجازه داده است به شیخ قوام الدین عبدالله بن سیف بن تائب که جمیع تألیفات …..[۴۰]
  3. مجموعه اشعار: حکیم والامقام علامه سید علی بن محمد بن دقماق شریف حسینی از شاعران توانمندی است که اشعار دلنشین داشته است که با کمال تأسف آثار چندانی از اشعارش در دسترس نمانده ، البته به لطف حق با دستیابی به کتاب گرانسنگ «البدیعیه و شرحها» که ماجرای به دست آوردنش در شرح حال علامه سید علی ذکر گردیده است، به اشعار اندکی از ایشان که در آن کتاب آورده است، دست یافتیم. مجموع ابیاتی که ایشان به صراحت گفته اند خود سروده اند ۲۸۷ بیت می باشد.

درگذشت: سرانجام با توجه به قرائن موجود و مذکور در برخی از آثار وی می توان احتمال داد علامه سید علی بن محمد بن دقماق شریف حسینی حدود ۷۷۵ هـ ق به دنیا آمده و حدود ۸۶۰ از دنیا رفته باشند.

[۱] . شرح حال این دانشمند در آثار متعددی آمده است، از جمله: ریاض العلماء ، ج ۴، ص ۲۰۳- ۲۰۰ ، و ۵- ۱۰۸ ، الفوائد الرضویه ، ج۱، ص۴۹۶؛  الذریعه ۲۴- ۱۱۹ (شماره ۶۱۳) و ۲۴- ۴۲۲ (شماره ۲۲۰۹) و ۲۱- ۱۹۹ (شماره ۴۵۹۸) و ۲۲- ۱۲۴ (شماره ۶۳۶۷ ) ، طبقات أعلام الشیعه ۴- ۹۲ و ۱۱۸، معجم المؤلفین ۷- ۱۹۶، و ۱۰- ۶۴؛ أمل الآمل ۲- ۲۷۵ (شماره ۸۱۱)، ایضاح المکنون ۲- ۶۹۴، تنقیح المقال ۳- ۱۳۱ (شماره ۱۰۸۴۶)، أعیان الشیعه ۹- ۳۶۳، معجم رجال الحدیث ۱۶- ۱۷۶ (شماره ۱۰۹۴۱)، موسوعهطبقات‏الفقهاء، ج‏۹، ص: ۱۶۳٫ نگارنده شرح حال مختصری از این عالم وارسته را ضمن شرح حال علامه علی بن یونس بیاضی نباطی عاملی که برای موسسه کتابشناسی شیعه نگاشته شده، آورده ام. لازم به ذکر است که نسبت به تاریخ درگذشت این عالم فرزانه اختلاف نظر هست، آنچه در بالا آمده بنا به نظر کتب موجود شرح حال و تراجم می باشد. مطلبی تحلیلی در این باره انتهای مقاله ذکر خواهد شد و نیز در مقاله «نکته هایی در باره نسخه بدیعیه و شرحها» به این موضوع پرداخته شده است.

[۲] . ریاض العلماء، ج۴، ص۸۲، دقماق معرب طخماق (ریاض العلماء) یا تخماق (دهخدا) می باشد، این کلمه واژه ای ترکی به معنای میخ کوب و آن چوبی می باشد که بدان میخ های خیمه کوبیده می گردد، تقماق به افزار چوبی که بر سر میخ زنند (همانند چکش) تا میخ در زمین خوب فرو رود و استوار باشد. چوبی یا سنگی بر دسته چوبین استوار کرده که بدان گچ کوبند، کلوخ کوب (دهخدا)؛ قطعه چوب سنگین دسته دار که با آن کلوخ یا چیز دیگر کوبند (فرهنگ فارسی، معین).

[۳] . جامع الدرر البهیه لانساب القریشیین فی البلاد الشامیه. الدکتور کمال الحوت الحسینی، بیروت،۱۴۲۷هـ «طبعه القانیه»

[۴] . ر. ک به «نکته هایی در باره کتاب بدیعیه و شرحها»، به قلم نگارنده.

[۵] .  در منابع عیناثی آمده است.

[۶] . أمل الآمل ۱- ۴۵ شماره ۳۷، بحار الانوار ۱۰۵- ۲۱، ریاض العلماء ۱- ۱۰۲، أعیان الشیعه ۴- ۸۸، الذریعه ۵- ۲۲۷ شماره ۱۰۸۳، طبقات أعلام الشیعه ۴- ۲۳، معجم رجال الحدیث ۴- ۶۰ شماره ۲۱۳۹، موسوعه طبقات الفقهاء، ج‏۹، ص: ۸۳

[۷] . أمل الآمل ۲- ۲۷۵ شماره ۸۱۱؛ ریاض العلماء ۵- ۱۰۸، ایضاح المکنون ۲- ۶۹۴، تنقیح المقال ۳- ۱۳۱ شماره ۱۰۸۴۶، أعیان الشیعه ۹- ۳۶۳، الفوائد الرضویه ۵۳۸، طبقات أعلام الشیعه ۴- ۱۱۸، الذریعه ۲۱- ۱۹۹ شماره ۴۵۹۸ و ۲۲- ۱۲۴ شماره ۶۳۶۷ و ۲۴- ۴۲۲ شماره ۲۲۰۹، معجم رجال الحدیث ۱۶- ۱۷۶ شماره ۱۰۹۴۱، معجم المؤلفین ۱۰- ۶۴؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۹، ص ۲۱۵٫ شرح حال این اندیشمند گرانمایه توسط نگارنده برای گلشن ابرار نگاشته شده است.

[۸] . بحار الانوار ۱۰۴، ۲۲۲- ۱۸۱ (ضمن اجازه ۲۶)، ریاض العلماء ۳- ۳۹۳، طبقات أعلام الشیعه ۳- ۱۳۶، الذریعه ۶- ۱۷۲ شماره ۹۳۰ و ۲۰- ۳۶۷ شماره ۳۴۴۹٫

[۹] . با کمال تأسف شرح حالی از وی نیافتم.

[۱۰] . أما تصانیف شمس الدین ابن مکی فعن الشیخ جمال الدین احمد ابن العبقونى عن مصنفها. ریاض العلماء، ج۴، ص۲۰۱٫

[۱۱] . طبقات أعلام الشیعه : محمد بن محمد بن داود.

[۱۲] . أمل الآمل ۱- ۱۷۹ شماره ۱۸۲، ریاض العلماء ۵- ۱۷۵، بحار الانوار ۱۰۵- ۳۵ ( الاجازه ۳۲)، أعیان الشیعه ۹- ۴۰۹، طبقات أعلام الشیعه ۴- ۱۳۲(القرن التاسع) ؛ موسوعهطبقات‏الفقهاء، ج ‏۹، ص: ۲۵۷٫

[۱۳] . علی بن علی جمال الدین محمد بن طی، البوالقاسم الفقعانی العاملی، مشهور به ابن طی، و ابو القاسم ابن طی. موسوعه طبقات الفقهاء،. ج۹، ص۱۵۸-۱۵۹٫

[۱۴] . شرح حال علامه علی بن محمد بن یونس بیاضی به قلم نگاره در گلشن ابرار ج ۹ آمده؛ و نیز اثر مستقلی در شرح حال ایشان و گزارش هایی از آثار و تالیفاتش توسط نگارنده، برای موسسه کتاب شناسی شیعه ، تالیف گردیده است. لازم به یادآوری است مجموعه آثار این اندیشمند گرانمایه توسط نگارنده تصحیح و تحقیق با عنوان «مجموعه آثار علامه بیاضی» آماده چاپ می باشد.

[۱۵] . توسط نگارنده تصحیح و تحقیق گردیده و در چهار جلد آماده چاپ می باشد.

[۱۶] . علامه مجلسی در بحار الانوار ج ، ص آورده است، و نیز توسط مؤسسه مکتبه العلامه المجلسی در سال۱۴۳۱هـ ق به چاپ رسیده است.

[۱۷] . با عنوان اربع رسائل الکلامیه در ضمن دو رساله از شهید اول و الرساله الیونسیه توسط دفتر تبلیغات به چاپ رسیده است.

[۱۸] . با عنوان اربع رسائل الکلامیه در ضمن دو رساله از شهید اول و الکلمات النافعات توسط دفتر تبلیغات به چاپ رسیده است.

[۱۹] . توسط نگارنده تصحیح و تحقیق گردیده و در مجله میراث شهاب شماره ۷۱ به چاپ رسیده  است.

[۲۰] . توسط نگارنده تصحیح و تحقیق گردیده و توسط مؤسسه امام صادق علیه السلام به چاپ رسیده است.

[۲۱] . ریاض العلماء ۴- ۲۰۰، طبقات أعلام الشیعه ۴- ۷۸، موسوعه طبقات الفقهاء، ج۹، ص ۱۳۳٫

[۲۲] . لازم به یادآوری است که مولف ادیب و دانشور در هر فقره و میان مطالب از اشعار لطیف وحکمت آمیز بهره گرفته است، به دلیل پرهیز از تطویل و طولانی شدن از آوردن آنها اجتناب می کنیم.

نصیحه: انتبه أیّها النائم و جدّد العزایم و اغتنم یومک قبل ما یأتیک الاجل و تمتتع من العمل. اغتنم صحّتک قبل سقمک، و شبابک قبل هرمک، العمر سرود و الماضى لا یفوذ، …. فانظر نفسک أیّها الغافل و لا تعمل عمل الجاهل فلیس لک الاّ ما قدمت و لا ینفعک ما أخّرت …، إرفع یدیک، و ارمق بعینیک، و ضرّع خدّیک، و احسر عن ساعدیک، و اسأل بالخضوع، و الإبتهال و ناد: «یا ذا الجلال و الجمال، عبدک لائذ بجنابک، واقف على بابک، یطلب رضاک، لیس له ربّ سواک، قد أوبقته العیوب، و أوثقته الذنوب، غرق فی بحر الخطایا، و توالت علیه الرزایا، فأصبح أسیر لیس له منک مجیر، بارزک بالعصیان، و تبع رضا الشیطان، و تجرّى علیک، و قلّل أدبه بین یدیک، فماذا أنت قایل، یا أکرم مسئول لأرذل سائل، فإن قاضیته بالعدل هلک، و إن عاملته بالجود ملک، و إن تطرده عن بابک و تمنعه حجابک فیا لها من مصایب لا تحصى، و بلایا لا تستقصى»

[۲۳] . البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۸۹؛ فضائل الخمسه من السحاح السته، ج۳، ص۲۵٫

[۲۴].  حیص و بیص (در گذشت ۵۷۴) شاعری از شعرای عرب بود، قال ابن خلکان فی الوفیات، ج۲، ص ۳۶۵! و إنما قیل له: حیص بیص: لأنه رأى الناس یوما فی حرکه مزعجه و أمر شدید فقال: ماع للناس فی حیص بیص فبقی علیه هذا اللقب و سعی هاتین الکلمتین: الشده و الاختلاط.

[۲۵] . نزهه العشاق، فصل فی العفو.

قدرنا فکان العفو منّا سجیّه *** و لا قدرتم سال بالدم ابطح

و حلّلتموا قتل الاسیر و طال ما *** عدونا عن الاسرى نعف و نصفح

فحسبکم هذا التفاوت بیننا *** و کلّ اناء بالذى فیه ینضح

[۲۶] . الذریعه ۱۵: ۲۹۵٫

[۲۷] . نزهه العشاق، فصل فی العفو.

[۲۸] . الوفیات ، ج۲، ص۳۶۲ – ۳۶۵ فی ترجمه ابو الفوارس سعد بن محمد بن سعد بن الصیفی التمیمی الملقب شهاب الدین المعروف بحیص بیص.

[۲۹] . دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا و المنام ؛ ج‏۱ ؛ ص۳۷۹

[۳۰] . الفصول المهمه فی معرفه الأئمه – علی بن محمد أحمد المالکی ( ابن الصباغ ) – ج ۲ – ص ۸۴۱ – ۸۴۲٫ وفیات الاعیان، ج ۱۱، ص ۲۰۶؛ جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی علیه السلام – محمد بن أحمد الدمشقی الباعونی الشافعی – ج ۲ – ص ۳۱۳ – ۳۱۴؛ الثقات: ۱۲۲- ۱۲۳ و ذ ۹: ۲۷۶٫

میرزا حسین نوری در دار السلام چنین نقل می کند: رؤیا فیها منقبه لشاعر و معجزه لأمیر المؤمنین أو لأخیه علیه السلام و الصلوه: فی تاریخ ابن خلکان فی ترجمه سعد بن محمد بن سعید المعروف بحیص بیص الشاعر المشهور، قال الشیخ نصر اللّه بن مجلى مشارف الصناعه بالمخزن: و کان من ثقات أهل السنه: رأیت فی المنام علی بن أبی طالب علیه السلام، فقلت له: یا أمیر المؤمنین تفتحون مکه فتقولون من دخل دار أبی سفیان فهو آمن، ثم یتم على ولدک الحسین علیه السلام یوم الطف مأتم، فقال لی:أما سمعت أبیات ابن الصیفی فی هذا؟ فقلت: لا، فقال: اسمعها منه فاستیقظت فبادرت إلى دار حیص بیص، فخرج إلی فذکرت له الرؤیا فشهق و أجهش بالبکاء، و حلف باللّه، إن کانت خرجت من فمی أو خطی إلى أحد، و إن کنت نظمتها إلا فی لیلتی هذه ثم أنشدنی:

ملکنا فکان العفو منا سجیه         فلما ملکتم سال بالدم أبطح

و حللتم قتل الأسارى و طالما       غدونا على الأسرى نعف و نصفح

فحسبکم هذا التفاوت بیننا                 و کل إناء بالذی فیه ینضح

و فی کتاب نزهه المشتاقین حدثنی بعض الثقاه، حدثنی رجل بمصر بینما السید الموسوی اخ المرتضى (ره) نائم فرأى النبی (ص) فی نومه، فقال: یا جداه، أنت قلت یوم فتح مکه: من دخل دار أبی سفیان کان آمنا و من انغلق بابه کان آمنا، و من دخل الحرم کان آمنا، و من ألقى سلاحه کان آمنا؟ فلم لا عفوا عن ولدک الحسین علیه السلام؟ فقال: جوابک عند الحیص بیص. و کان رجلا، فقام من ساعته و مضى إلیه فلما طرق علیه الباب خرج إلیه، و قال: جئت تطلب جواب مسألتک؟ إنی نظمت البارحه ثلاثه أبیات من الشعر و هی هذه: (الخ). دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا و المنام ؛ ج‏۱ ؛ ص۳۷۹

[۳۱] . مولف در کتاب «نزهه العشاق» از این اثر نام برده است.

[۳۲] . به شرح حالی از ایشان در منابع دست نیافتم

[۳۳] . منظور از بدیعیه: قصاید ساخته شده که آوردن انواع صنایع، رونق کلام و فصاحت و معانی و مقاصد قصیده را مشوّش نسازد. ابیات بدیعیه باید «صالِحٌ لِلتَّجرید» باشد، یعنی هر بیت از نظر ترکیب و معنی، از بیت قبل و بعد مستقل باشد. اما این امر کلیّت ندارد، زیرا گاهی اصل در این موارد تعدد ابیات است؛ مانند صنعت «تشابهُ الاطراف» که عزّالدّین موصلی در یک بیت آورده است، ولی بیش‌تر علمای بدیع بر آن‌اند که این صنعت باید در دو بیت ساخته شود. با اینهمه، «نوع بدیعی» لازم است که در یک بیت آورده شود، بویژه در قصایدی که ملتزم به توریه اند. قصاید بدیعیه تنها شامل صنایع بدیع‌اند نه قصایدی که در تعریف، مبادی، موضوعات، غایات و حدود بدیعی سروده شده اند؛ و این‌که گفته‌اند: بر قصایدی که در علم بدیع سروده شده دلالت می‌کند خطاست.

اقسام قصاید بدیعیه:  قصاید بدیعیه از نظر التزام به توریه بر دو دسته اند: ملتزم و غیرملتزم؛ در غیرملتزم شاعر به همین اندازه بسنده می‌کند که هر بیت دارای نوع یا انواعی از صنعت باشد و پس از «حسن مطلع» و «استهلال»، صنایع را به دلخواه خود، در ابیات قصیده بیاورد. در نوع ملتزم، بدیعیه سرا، ملتزم می‌شود که نام صنعت را نیز به طریق توریه و اشاره در بیت بیاورد به شرط آن‌که انسجام و فصاحتِ کلام زایل نشود و وضوح معانی به تعقید نگراید

[۳۴]. هو أبو بکر بن علیّ بن عبد اللّه ابن حجّه (بالکسر) الحمویّ الحنفیّ القادریّ الأزراریّ، أبو المحاسن، تقیّ الدین، ملک المتأدّبین، منشئ دواوین الإنشاء الشریف بالدیار المصریه و الممالک الإسلامیّه، أحد کبار أعلام الشعر و الأدب فی القرن الثامن و القرن التاسع ه.، رئیس الأدباء و إمام أهل الأدب فی عصره، الأعلام ۲/ ۶۷؛ و حسن المحاضره ۱/ ۲۷۴؛ و الضوء اللامع ۱۱/ ۵۳- ۵۶؛ و شذرات الذهب ۷/ ۲۱۹؛ و هدیه العارفین ۵/ ۷۳۱؛ و تاریخ الأدب ( فروخ) ۳/ ۸۳۹؛ و البدر الطالع ۱/ ۱۶۴- ۱۶۵؛ و تاریخ حماه ص ۱۵۳؛ و معجم المطبوعات ۱/ ۷۶٫

[۳۵] . ایشان در مقدمه البدیعیه و شرحها می گوید: «و کنت عملت کتابا فی البدیع سمّیته بـ«الریاض الموسومه و شواهد البدیع المنظومه» اقتفیت فیه أثر الإمام أبی یعقوب السکاکی، ثمّ وقفت علی «شرح البدیعیات» للشیخ تقی الدین إبن حجه الحموی الذی صدر فیه ببدیعیه الشیخ صفی الدین الحلی لأنّه هو المتقدم فی ذلک،.. فاستخرت الله تعالی، و نظمت قصیده أمدح بها النبی صلی الله علیه و سلم، و نسجت علی منوالهم، و جمعت فیها أنواع البدیع حسب ما اتفق علیه علماء هذا الفنّ.

[۳۶] . الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ‏۱، ص: ۲۲۱٫

[۳۷] . الذریعه إلى تصانیف الشیعه، ج ۱، ص: ۲۴۶٫

[۳۸] . ریاض العلماء، ج ۴، ص ۲۰۰٫

[۳۹] . همان.

[۴۰] . همان.

سید علی بن محمد بن دقماق حسینی

  1. ایشان کتاب «نزهه العشاق فی مکارم الاخلاق» را مقدمه‌ای برای مکارم اخلاق قرار داده‌اند؛
  2. وی این کتاب را برای حاکم و والی آن منطقه نوشته‌اند، خود در این باره چنین می‌گوید: «خدمت بها المجلس العالی المکرم، السامی المعظم، مجلس من ساء و جاء علی الانداد و الاضداد… .
  3. توصیفی از حاکم و والی آن منطقه با چنین عباراتی انجام می‌دهد که نشان از مقام علمی و سلوکی وی دارد: لا رکن الاسلام والمسلمین، ابوالفقراء و المساکین قطب المسلوک و السلاطین، انموذج السلف و بقیه الخلف، الموصوف بالمعروف، صاحب الخطّ النبیل والعطاء الجزیل، صاحب الخلق الزین، خواجه نصیر الدین حسین؛
  4. سید علی بن محمد بن دقماق کتاب را در یک مقدمه، ‌دو مقاله، و یک خاتمه تنظیم و تألیف کرده است.

در مقدمه، تعریف نفس، دلیل عقلی بر وجود و تجرد نفس، و ادله نقلی، درباره نفس آراء و اقوال را به ۳۶ قول و ۷۲ احتمال ذکر می‌کند،

بهترین تعریف از نظر ایشان همان سخن حکماست در تعریف نفس که گفته‌اند: «جوهر مجرد معلّق بالبدن، تعلق العاشق بمعشوقه»، وی رابطه و نسبت نفس به بدن را همانند: کشتی‌بان (ناخدا) به کشتی، حاکم به کشور می‌داند.

وی نفس را پادشاه و سلطان می‌داند و بدن را مملکت و قلمرو حکومت آن، ابزار نیروهای او که وسیله تصرف در آن مملکت است، همه به کاری گمارده شده‌اند که توان مخالفت ندارند.

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، قوای ظاهره (اعضاء ظاهره) خدام و کارگران، قوای باطنه صاحبان حِرَف و صنایع، عقل وزیر ناصح و مورد اطمینان.

  1. ابن دُقماق معتقد است با توجه به جوهر مجرد بودن نفس، نیازی به خوراک و نوشیدنی و پوشاک ندارد، بلکه نیاز نفس به بدن است. با این حال اگر حواس ظاهره تقویت شود قوای باطنه تضعیف خواهند شد. در نتیجه علم و فهم کم می‌گردند. سخن بقراط حکیم «مت بالاراده تحیی باطلبیعه.» در همین راستاست. (توجه به امور مادی مایه تضعیف تفکر می‌شود)

این دقماق تمثیلی برای انسان و عقل و هواهای نفسانی می‌اورد به این بیان:

مَثَل انسان با دو قوه مذکور همانند سوار کاری است که بر مرکب سوار شده است و همراه او سگی هست. اگر انسان (سوار کار) فرمانده باشد همه نجات خواهند یافت.

اگر سگ (هوای نفس) فرمانده و پیشرو باشد همه هلاک خواهند شد.

اگر مرکب (اسب) پیش رو باشد و کشاننده همه هلاک می‌گردند.

فینبغی للانسان أن یستعمل عقله و یترک شهوته و هواه.

فضائل اخلاق:

حسن خلق به صاحبش خیر می‌رساند تا اینکه به ملائکه تشبّه پیدا کند.

سوء خلق به صاحبش شر که شباهت به شیاطین است، می‌رساند.

ایشان اخلاق را به دو قسم تقسیم می‌کند: ۱) علی طریق العقل و الشرع می‌شود خلق حَسَن.

۲) و إن لم یکن علی طریق العقل و الشرع می‌شود خلق سیئ.

اصل مکارم اخلاق عدالت است: عدالت تساوی بین دو چیز است و ضد آن ظلم است.

در این باره خواجه نصیر الدین طوسی در اخلاق ناصری چنین می‌گوید: عدالت از معنی مساوات گرفته شده است و تعقل مساوات با وحدت میسّر است و نگرش وحدتی و توحیدی دخیل است.

و می‌افزاید: عادل کسی است که متناسب و مساوات می‌دهد چیزهای نامتناسب و نامتساوی را.

عدالت نسبت به منسوب الیه متفاوت است:

الف) از خداوند: لا یفعل قبیحا و لا یختل بواجب

ب) از انبیاء: لا یفعلوا کبیره، لا صغیره، لا عمدا، لا خطأ، لا فی تأویل و لا فی تنزیل من اول العمر الی آخره.

ج) از اهل سلوک: ‌ان لا یلتفت الی غیر الله.

د) از بقیه مردم: کیفیه راسخه فی النفس تبعث علی اجتلاب الفضائل و اجتناب الرذائل.

اجتلاب فضائل:

شرط عدالت این است که نطق، شهوت، غضب با تدبیر عقل باشد (من وراء عقله)

از این قاعده و قانون سه فضیلت از اصول فضائل پدید می‌آید:

  1. علم: ایشان علم را به دو قسم عقلی و نقلی تقسیم کرده و می‌افزاید:

– علم عقلی: همان دانش کلام است که اول واجبات است که اگر قبول نشود خداوند هیچ عملی را قبول نمی‌کند. (یعنی تقدم معرفت معبود)

– علم نقلی: همان شرعیات است که از مکارم اخلاق است.

  1. ایشان جایگاه علم و دانش با دو رویکرد (نظری، عملی) ترسیم کرده و مقدمه بر همه فعالیت‌ها حتی بر اخلاق به معنای خاص (اوصاف) دانسته است.

علی بن محمد بن دقماق

  1. از علم به نتیجه آن توجه دارد صرف دانش را مطلوب نمی‌داند بلکه عمل را ارج می‌نهد که نتیجه علم است و از این رو به بیان فضایل عبادات پنج گانه (نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و …) می‌پردازد.

در فضائل روزه می‌گوید:

تشبه به ملائکه، قوی‌ترین راه رسیدن به علوم، کمک به طلب علم که سعادت دنیا و آخرت است.

از مکارم الاخلاق: عفت است که به سه قسمت افراط و تفریط و حد وسط و عدالت منقسم می‌شود.

  • افراط آن: فجور
  • تفریطش: خمود می‌باشد

عفت همان «امساک النفس عن الشهوات» را گویند. و از این راه به دست آوردن علم آسان و فراهمتر می‌باشد همانند داستان حضرت یوسف و ابن سیرین

از مکارم اخلاق: سخاء می‌باشد که افراطش تبذیر و تفریطش یقیتر می‌باشد.

سخا همان «توطین النفس علی بذل ما فی یده لأبناء جسنه مع حاجتهم الیه» می‌باشد.

پیامبر اکرم و اهل بیتش علیهم السلام اهل کرم بودند و موارد فراوانی را در زندگی آن حضرات می‌تواند یافت، مؤلف گرامی مواردی را ذکر می‌کند.

در این باره سخن عبدالله بن عباس را نقل می‌کند که می‌گفت: «انّی استحیی ان آکل طعاما و جیرانی لا یقدرون علی مثله».

قناعه یکی دیگر از مکارم الاخلاق است که عبارت است از:

«قوطین النفس علی الاقتصار علی ما یکفی النفس و عدم التطلع الی الزاید عن القوت و المشروب و الملبوس و المنکوح».

مورد دیگر از فضائل اخلاق، شجاعت است که عبارت است از:

«سخاء بالنفس و الاقدام علی الاهوال التی یخاف منها ازهاق النفس لمصالح تعود الیه او الی غیره علی القانون العقلی و النهج الشرعی.

افراط بنام «تهور»، و تفریط به عنوان «جبن» و عدالت آن شجاعت تقسیم شده است.

لذا گفته‌اند: اشرف افعال انسان، ‌اجتها الی الله و الی الخلق.

اموری که ازهاق نفس، و اهوالی که یخاف منها هست، لمصالح تعود الیه او الی غیره. از مطالب قابل دقت در بیان شجاعت است.

حلم یکی دیگر از موارد فضائل اخلاق است. ابن دقماق عفت و کرم را از حلم می‌داند.

عفو را یکی دیگر از فضائل اخلاق دانسته و چنین بیان می‌کند: «تجاوز العقوبه عمّن یستحقها و ترک جواب المسیء بالاساءه»

از فضائل اخلاق صبر است. «توطین النفس علی حمل المشاقّ و عدم الانزعاج منها و یدخل فیه التجلد علی مصایب الدنیا و جوادثها.

از موارد دیگر ستر عوره الغیر است: و آن به این معناست: «ین معناست: لسانه من وراء عقله، فیضبط لسانه عمّا یراه من عوره غیره ممّا یضرّ بالغیر أو یؤذیه، و هو من کمال الفتوه و حسن المروّه.»

از موارد فضائل اخلاق، ذکاء است که عبارت است از: «قوه فی النفس معدّه لاکتساب العلوم فیما تورده علیها الحواس الظاهره و الباطنه».

صدق: من اعظم مکارم الاخلاق و اهمّها: تواطی اللسان و الضمیر علی الإتیان بالواقع المطابق ذهنا و خارجا.

وفاء از موارد دیگر فضائل است: «منزله‌ الاولیاء درجه الانبیاء: الاتیان بما سبق به الوعد.»

الرحمه از فضائل اخلاق است: «رقه القلب علی من دخل علیه شئ من المکاره فیراه علی حال یعجر عنها فیعیّنه اما بالمال، او بالجاه، او بالقوّه، یحمل علی الصبر علی هذه الاحوال.

عظم الهمّه: از موارد دیگر فضائل است. عظم الهمّه.

«هو ان لا یقصر همته علی الامور الحقیره و لا یرضی بالمرتبه والدنیه بل کلّما نال درجه من الکمال تطلعت نفسه الی ما اعلی منها.

قال تعالی: «ربّ زدنی علما» لم یعرض لنبیه ما آتاه حتّی أمره بطلب الزیاده.

از فضائل اخلاق حسن العهد که از اکمل مکارم الاخلاق است، المحافظه علی احوال الاقارب و الاصحاب و رعایه مصالحهم و النظر فی احوالهم.

حسن وفاء النبی (ص): ان الانسان اذا مسح یده علی ید الآخر و هی بیعه یوفّی له و یموت بموته و یحیی بحیاته، الخلق کلهم عیال الله و خیر الخلق انفعهم لعیاله.

من حسن العهد: الذمام و هو ان الکافر اذا عوهد لا یعتال فیحرم ماله و ولده و دعه.