“ابزار شناخت از منظر شهید مطهری“ در جلسه گروه علمی معرفت شناسی+خلاصه بحث

یکصد و هشتاد و نهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی با موضوع ابزار شناخت از منظر شهید مطهری“ با ارائه “حجت الاسلام حسین شهسواری“ و با حضور اعضاء محترم گروه شنبه ۲۴ فروردین ۹۸ ساعت ۲۱ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

مسئله شناخت‏

امکان شناخت‏

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلوه على سیّدنا و نبیّنا محمد و اله الطاهرین.

شهید مطهری بحث شناخت را در بحث قرآنی مطرح کرده، و به تعبیر ایشان:

«موضوع بحث ما «مسئله شناخت از نظر قرآن» است»[۱]

ضرورت شناخت شناسی

ایشان آگاهی از مسأله شناخت یا نظریه شناخت و یا به تعبیر علماى امروز عربى زبان «نظریه المعرفه» را از اهمّیّت فوق العاده‏اى می داند، و به گمان ایشان کمتر مسئله‏اى به اندازه مسائل مربوط به مسئله شناخت، امروز مهم شناخته مى‏شود.

علامه شهید اهمیت مسئله را از زاویه دیگری نیز بیان می کند ایشان میفرماید: ایدئولوژیها و مکتبها زاده جهان‏بینى‏ها هستند. تکیه گاه ایدئولوژیها جهان‏بینى‏ها هستند. جهان‏بینى یعنى نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلى که یک انسان درباره هستى و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد.[۲] و در جای دیگر می فرمایند: ایدئولوژی هر مکتب مبتنی بر جهان بینی آن و جهان بینی آن مبتنی بر نظریه اش در باره معرفت و شناخت می باشد، به بیان دیگر حکمت عملی هر مکتب وابسته به حکمت نظری آن و حکمت نظری اش وابسته به منطق آن مکتب می باشد. از این رو هر مکتبی باید منطق خود را بیان کند.[۳]

متفکر شهید در باره شناخت مسائلی را حائز اهمیت میداند که باید در باره آنها به بحث پرداخت، که درآثار خود بویژه «مسئله شناخت» ذکر می کند:

  1. مسئله اول شناخت، مسئله امکان شناخت
  2. مسئله دوم ابزار شناخت است. وسیله انسان براى شناخت چیست؟
  3. مسئله سوم منابع‏ شناخت
  4. مسئله چهارم درجات شناخت
  5. مسئله پنجم انواع و اقسام شناخت، از مسائل دیگر است، که انواع و اقسام شناخت با درجات شناخت فرق مى‏کند.
  6. مسئله ششم موضوعات شناخت است؛ آن موضوعاتى که انسان باید بشناسد و ضرورت دارد چه موضوعاتى است؟
  7. مسئله هفتم معیار شناخت است، که از یک نظر شاید از همه این مسائل مهمتر باشد. با چه معیارى مى‏توان یک شناخت را صحیح و یا ناصحیح دانست؟ معیار بهترین شناختها چیست؟
  8. مسئله هشتم محتواى شناخت، مسئله دیگر ماست. شاید ما در ضمن بررسى اینها به بعضى مسائل دیگر بربخوریم، ولى فعلًا ستون فقرات بحثهاى ما را اینها تشکیل مى‏دهند.[۴]

توضیح مباحث

مسئله اول شناخت، مسئله امکان شناخت است که آیا براى بشر شناختن ممکن است؟

در پاسخ این سوال و نیز نقد منکرین امکان شناخت باید چنین گفت: بله برای انسان امکان شناخت وجود دارد. اگر چه انسان در بعضى از ادراکات خود اشتباه مى‏کند ولی جزما در بعضى از ادراکات خود اشتباه ندارد. پس باید مسئله را تقسیم کنیم، باید دنبال یک معیار برویم، ببینیم آیا مى‏توانیم با یک معیارى آن مواردى را که اشتباه مى‏کنیم به یک شکل اصلاح کنیم یا نه؟ چرا به دلیل اینکه در بعضى موارد خطا مى‏کنیم منکر اصل شناخت بشویم؟! چرا آن مواردى که خطا مى‏کنیم و مواردى که شک نداریم که خطا نمى‏کنیم (مثل همان جایى که مى‏فهمیم خطا کرده‏ایم) [هر دو را یکسان بدانیم؟!][۵]

مسئله اول تعریف شناخت

شناخت نیازى به تعریف ندارد، شناخت را فقط باید با یک الفاظ روشن‏ترى توضیح داد؛ شناخت یعنى آگاهى، و آگاهى احتیاج به تعریف ندارد.[۶]

مسئله دوم: ابزار شناخت

اول: حس، یکی از ابزار لازم براى شناخت‏ (طبیعت منبعى براى شناخت است و حواس ابزار آن)

ابزار شناخت چیست؟ یکى از وسائل و ابزارهاى شناخت براى انسان «حواس» است. انسان داراى حاسّه‏هاى متعدد است: حس باصره، حس سامعه، حس ذائقه، …[۷]

یکى از ابزار حواس است، ولى حواس، ابزارى براى منبع طبیعت است. با این ابزار است که انسان شناخت را از طبیعت مى‏گیرد.

در اینکه حس یکى از مبادى شناخت است شک و تردیدى نیست، ولى آیا حس براى شناخت کافى است؟ نه. وقتى که ما درجات شناخت را بیان مى‏کنیم، خواهیم گفت که چرا حس کافى نیست؛ یعنى حس شرط لازم شناخت هست، اما شرط کافى براى شناخت نیست.

شناخت حسى و ویژگیهاى آن‏

برای شناخت حسی ویژگی هایی ذکر کرده اند:

  1. شناخت سطحی (جزئی و فردی)
  2. شناخت ظاهری
  3. شناخت حالی (زمان حال)
  4. شناخت منطقه ای

دوم: نقش قوه عاقله در شناخت‏ (عقل منبعى براى شناخت است و استدلال و برهان ابزار آن)

ابزار دوم شناخت، استدلال منطقى، استدلال عقلى، آنچه که منطق آن را «قیاس» یا «برهان» مى‏نامند مى‏باشد که یک نوع عمل است که ذهن انسان آن را انجام مى‏دهد. ابزار دوم زمانى معتبر است که ما عقل را به عنوان یک منبع بشناسیم. کسانى که منبع را منحصر به طبیعت مى‏دانند و ابزار را منحصر به حواس، منبع عقل را انکار مى‏کنند و قهراً ارزش ابزار قیاس و برهان را نیز انکار مى‏کنند. تا به منبع عقل اعتراف نداشته باشیم نمى‏توانیم به ابزار قیاس و برهان اتکا کنیم، یعنى آن را به عنوان یک ابزار شناخت بشناسیم.

علاوه بر حواس، انسان نیاز به یک امر و یا امور دیگرى دارد. انسان براى شناختن، به نوعى تجزیه و تحلیل و گاهى به انواع تجزیه و تحلیل نیاز دارد. تجزیه و تحلیل، کار عقل است. تجزیه و تحلیل‏هاى عقلى، دسته‏بندى کردن اشیاء در مقوله‏هاى مختلف است. این کار به اصطلاح با تجزیه صورت مى‏گیرد؛ و همچنین است ترکیب کردن به شکل خاصى، که منطق عهده‏دار کارهاى تحلیلى و کارهاى ترکیبى است‏.‏[۸]

شناخت عقلى و گستردگى آن‏

شناخت تعقلى انسان، از ظواهر به بواطن نفوذ مى‏کند و روابط نامحسوس را درک مى‏کند. توالى اشیاء، محسوس است [ولى‏] علّیّت و معلولیّت محسوس نیست و لهذا امپیریستها قائل به علیت و معلولیت نیستند. انسان حقایق را به صورت عام و کلّى و قاعده و قانون مى‏شناسد.[۹]

 

سوم: ابزار دل (تزکیه نفس) (دل منبعى براى شناخت است و تزکیه نفس ابزار این منبع)

یکى دیگر از آن ابزارها ابزار دل است، دل به اصطلاح عرفانى نه اصطلاح قرآنى. قرآن هم گاهى به این معنا اطلاق مى‏کند، ولى این اصطلاح خاص، اصطلاح عرفاست. آیا دل یک ابزار شناخت است؟ آیا مى‏شود انسان نه از راه حس و عقل، بلکه از راه دل بشناسد؟ راه دل یعنى راه تزکیه نفس، راه تزکیه قلب.[۱۰]

از جمله مواردی که به عنوان ابزار ذکر کرده اند در برخی کتابها آمده:

چهارم: تاریخ

پنجم: مطالعه آثار علمی دیگران (تعلیم، یادگرفتن، خواندن کتاب…)

ششم: وحی و الهام

هفتم: کشف و شهود باطنی

هشتم: فطرت

منابع شناخت‏

یکى از بحثهاى مربوط به شناخت، بحث «منابع شناخت» است که با بحث «ابزار شناخت» قرابت و نزدیکى دارد و متمم آن است. بحث دیگرى داریم به نام «درجات و مراحل شناخت» که این بحث هم با این دو بحث خیلى نزدیکى دارد

الف) طبیعت، منبعى براى شناخت‏

طبیعت یعنى عالم جسمانى، عالم زمان و مکان، عالم حرکت، همین عالمى که در آن زیست مى‏کنیم و با حواس خودمان با آن در ارتباط هستیم.[۱۱] طبیعت به عنوان یک منبع بیرونى براى شناخت مورد قبول است.

ب )عقل منبع دیگر شناخت‏

منبع دیگر که محل بحث است و ما هم راجع به آن بحث خواهیم کرد همان نیروى عقل و خرد انسان است. ؛ آیا انسان منبع درونى هم براى شناخت دارد یا نه؟ که همان مسئله عقل، فطریّات عقلى و مستقلّات عقلیّه است.[۱۲]

ج) دل منبع دیگر شناخت‏

منبع سوم «قلب» و «دل» می باشد

به نکته‏ای که در آیه شریفه هست توجه بفرمایید: «و من یخرج من بیته مهاجرا الى اللّه و رسوله ثمّ یدرکه الموت فقد وقع اجره على اللّه» هر کس از خانه خودش بیرون بیاید در حالى که به سوى خدا و رسولش هجرت کرده است و در خلال هجرتش مرگ او را فرا رسد، اجر او با خداست؛ یعنى چنین مهاجرى مجاهد است و خداى متعال ضامن اوست.

تعبیر اعجازآمیز قرآن این است که مى‏گوید «هر کس از خانه‏اش به سوى خدا حرکت کند» (مبدئش مادى است، منتهایش معنوى). مى‏خواهد بگوید چنین کسى هجرتش در آن واحد دو هجرت است، هم مادى است و هم معنوى‏

پس اسلام جزء گروهى است که منبع «دل» و ابزارش را که «تزکیه نفس» است به رسمیّت مى‏شناسد.[۱۳]

د) تاریخ، منبع دیگر شناخت‏

یک منبع دیگر که مخصوصاً امروز به آن اهمیت مى‏دهند و قرآن نیز به آن اهمیت زیادى داده است «تاریخ» است؛ یعنى از نظر قرآن غیر از طبیعت و عقل و دل، یک منبع دیگر هم براى شناخت وجود دارد که آن عبارت از تاریخ است.

مکانیزم شناخت عرفانى‏

پرسیده‏اند مکانیزمش چیست؟ سؤال خوبى است. فقط به عنوان یادآورى نکته‏اى را عرض مى‏کنم:

یکى از مسائل بسیار ظریف و یک نوع روان‏شناسى بسیار عالى و لطیف، نوعى اخلاق به اصطلاح امروز دینامیک است که عرفا این نوع اخلاق را به نام «سیر و سلوک» ذکر کرده‏اند و این همان مکانیزمى است که آقایان مى‏خواهند بدانند و فوق‏العاده با ارزش است.

[۱] .  کتاب «شناخت» ص۱۰٫ چاپ شهریور ۱۳۶۱٫

[۲] . مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى، ج۱۳، ص ۳۴۰

[۳] . محموع آثار، ج۲ (وحی و نبوت)، ص۲۲۸٫ علم منطق، علمى است که [پایه‏] نظریه شناخت است؛ یعنى در همین نظریه امکان شناخت و عدم امکان شناخت، آنکه گفت شناخت ناممکن است، حسابش را یکسره کرد و آنکه گفت شناخت ممکن است، دنبال یک معیار رفت براى اینکه شناخت غلط را از شناخت صحیح تشخیص دهد و معیارى براى تمیز دادن شناخت غلط از شناخت صحیح در کار باشد. حال منطق تا چه اندازه از عهده این مسؤولیّت و این وظیفه خود برآمده است‏.مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج۱۳، ص۳۴۸

[۴] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏۱۳، ص: ۳۵۶

[۵] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏ ۱۳ ص۳۴۶ – ۳۴۷

[۶] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۵۶

[۷] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۵۶

[۸] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۵۹

[۹] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏۱۳، ص: ۴۰۰

[۱۰] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۶۵

[۱۱] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۷۲

[۱۲] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۷۵

[۱۳] . مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏۱۳    ۳۷۷