تطوّر تاریخی معجزه‌نگاری در امامیه (۲)

سلسله نشستهای کرسی نظریه پردازی

نشست یازدهم

نظریه پرداز:
جناب آقای دکتر صفری

ناقد:
حجت الاسلام والمسلمین سیدکاظم طباطبائی

دبیر:
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر عباسی

زمان: ۱۳۸۸/۰۲/۲۸

مکان: قم- سالن همایشهای مدرسه دارالشفاء

دکتر عباسی: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلاه و السلا علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد۷ و علی آله الطیبین الطاهرین سیّما بقیّه الله فی الارضین اروحنا الفداه.

در آغاز رحلت مرجع عظیم الشأن و عارف والا مقام حضرت آیت الله العظمی بهجت«ره» را که مقارن است با ایام فاطمیه خدمت همه ارادتمندان معارف اهل بیت و شما عزیزان، فضلا و دانش پژوهان گرامی تسلیت عرض می کنیم و تشکر می کنیم از برادر گرامی که باذکر مصیبت اهل بیت مجلس را منوّر کردند و همچنین سپاسگذاری می کنیم از مجمع عالی حکمت اسلامی که بانی برگزاری نشست علمی شدند و زمینه را برای این گفتگو فراهم کردند از همه عزیزانی که مشارکت داشتند در فراهم ساختن مقدمات این نشست علمی صمیمانه تشکر می کنم، همانطور که مستحضر هستید، جلسه علمی که امروز در خدمت دانش وران ارجمند تقدیم خواهد شد دومین جلسه از نشست علمی بررسی تطوّر تاریخی معجزه نگاری در شیعه است، شاید حدود سه ماه قبل بود که نشست علمی در همین زمینه و در همین مکان برگزار شد، بنا شد که با توجه به سوالاتی که وجود داشت و مباحثی که ناتمام باقی ماند، جلسه دیگری را در خدمت عزیزان باشیم تا بتوانیم مباحث را پی گیری کنیم. من اجمالی از مباحث جلسه گذشته را یادآور می شوم و بعد انشاء الله دعوت می کنیم از سروران گرامی دانش وران ارجمندی که بناست در میزگرد در خدمتشان باشیم تا انشاء الله با تشریف فرمایی آنها بحث در خدمت این عزیزان ادامه خواهیم داد.

بحثمان درباره معجزه نگاری بود، البته در جلسه گذشته به عنوان مقدمه راجع به خود لفظ معجزه و استعمالات و کاربرد های معجزه توضیحاتی داده شد که معجزه کاربرد های متفاوتی دارد آنچه که به اصطلاح رایج کلامی به عنوان معجزه نامیده می شود کار یا امر خارق العاده ای است که انبیاء و از موضع تحدّی و برای اثبات نبوتشان آن کار را انجام می دادند، البته در استعمالات دیگری این امر خارق العاده را کسانی که دعوی نبوت هم ندارند از اولیاء هم انجام بدهند باز توسط معجزه می گویند گرچه خوب به اصطلاح خاص آنها را کرامت می گویند ولی به هر حال ما در اینجا با توسعه در همان معنا معجزه را به مفهومی که کرامت را هم شامل می شود در نظر گرفتیم نسبت به اینکه آیا معجزه در کلام ما، مباحث کلامی مورد قبول است یا مورد انکار هست مطالبی گفته شد که ان شاء الله در ادامه مجدداً به دلیلی که عرض خواهم کرد بحث تفصیلی تری را نسبت به جلسه گذشته خواهیم داشت و اینکه آیا در قرآن کریم نسبت به معجزه مطالبی گفته شده نسبت به انبیاء چنین امری مطرح شده یا نه؟ و به صورت خاص آیا نسبت به پیامبر گرامی اسلام معجزاتی نسبت داده شده در قرآن و یا نه؟ و همچنین در روایات و کتب حدیثی و البته به تبعش در کتب تاریخی آیا بحث معجزه چقدر انعکاس داشته اینها بحث هایی است که در جلسه گذشته به اجمال به آنها پرداخته شد.

تمرکز بحث بر این بود که به تدریج کتابهایی به صورت خاص در باب معجزات و به ویژه معجزات ائمه شیعه، چون موضوع معجزه نگاری در شیعه است، نوشته شده که از قرن سوم به این سو، چنین کتاب های یادداشت شده حالا بعضی در دسترس است بعضی نیست و تا قرون متأخر ادامه پیدا کرده، نظریه پرداز محترم اشاره فرمودند که معجزه را قبول دارند به معنای کلامی آن، معجزه در قرآن را هم قبول دارند که ذکر شده و نسبت به پیامبر اسلام هم در قرآن معجزاتی مطرح شده، در نقل های قطعی تاریخی هم نسبت به ائمه هدی، اگر مواردی باشد که به صورت قطعی و متواتر قابل اثبات باشد معجزه را قبول دارند ولی اشکال ایشان همان طور که در جلسه گذشته اشاره شد و مطرح فرمودند این هست که به تدریج در این کتابهایی که به صورت خاص به امر معجزه نگاری پرداختند نوعی تکثیر و تکثر رخ داده است که به نظر ایشان آفاتی را در پی داشته از جمله اینکه موجب شده به تعبیر خود ایشان سرشت عقلانی شیعه زیر سؤال برود و تصور بشود که شیعه هر مطلبی را ولو غیر معقول، غیر طبیعی می پذیرد و تن به چنین ادعاهایی می دهد و به همین دلیل هم موجب می شود که دیگران زبانشان برای اتهام زدن به شیعه گشوده شود و به هر حال زمینه ترویج خرافه و خرافه گرایی در میان جامعه باز شود از این نظرایشان در نوشته ای هم که ارائه کردند و خدمتتان دوستان هست از این ابراز تأسف کرده اند و گفته اند که باید این را به نوعی برایش چاره جویی کرد و از اینکه دیگران با نوعی استقبال و گشاده رویی به استقبال چنین مطلبی رفتند ابراز ناراحتی کردند از جانب دیگر گفته اند که موجب تصور ماورایی از ائمه می شود این جور معجزات ائمه را از الگو بودن خارج می کند برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد ما باید بنشینیم و این کتابها را نقد کنیم و در واقع قصد وثمین این روایات را از هم جدا کنیم آن بخشی که از نظر ایشان احتمالاً بحث قلیلی هم خواهد بود بپذیریم و بقیه را رد بکنیم و به این معنا دیدگاه خودمان را نسبت به این معجزات فراوانی که به ویژه در کتابهای متأخر آمده روشن کنیم و از ساحت عقلانی شیعه، دفاع کنیم خوب غرض ایشان یک غرض مقدسی است چنانکه بیان فرمودند ناقدین جلسه گذشته دیدگاه هایی داشتند که شاید بشود در این چند جمله نقدی را که بیان شد خلاصه کرد و آن اینکه به هر حال همان طور که خود نظریه پرداز محترم هم توجه دارند اصل معجزه توسط انبیای الهی در کلام پذیرفته شده است، اختصاصی هم به شیعه ندارد هم در فرق اسلامی، اهل سنت این مطلب را قبول دارند و هم به یک معنا ادیان دیگر هم نسبت به انبیاء قائل به معجزه هستند قرآن کریم هم که متن مقدس و متن اصلی و بی تردید و بلا شبهه اسلام هست معجزه را تأیید می کند به انبیاء خدا هم نسبت داده شده به پیامبر هم نسبت داده شده در روایات همان طور که خودشان هم قبول دارند روایات متعددی که هم گاه تواتر مفهومی دارند و گاه تواتر سندی دارند می توانند بعضی از معجزات و کرامات را برای ائمه هدی اثبات کند طبعاً آنچه که محل اختلاف هست روایاتی است که به لحاظ سندی و مضمونی ما نسبت به آنها نتوانیم با قاطعیت ابرار صدور کنیم خوب در اینجا بحث ناقدین این بود که در چنین مواردی انکار هم نمیتوان کرد چون حداقل در واقع با ۳ نوع روایت ما در کتابهای تاریخی یا حدیثی روبرو هستیم. روایاتی که ما اطمینان به صدورشان پیدا می کنیم یا قطع به صدورشان پیدا می کنیم که برای ما حجیت پیدا می کنند روایاتی که قطع و اطمینان به کذبشان پیدا می کنیم که به هر حال آنها هم پیش ما از حجیت ساقط می شوند و می توانیم انکارشان کنیم و بخش عمده ای از روایات که ما نمی توانیم نه انکار کنیم و نه اثبات کنیم و در واقع ناقدین سخنشان این بود که بخش عمده ای از آنچه که در کتابها آمده از این سنخ است و لذا قابلیت اینکه ما آنها را رد کنیم ندارد یعنی ما این اجازه را نداریم که بخواهیم آنها را رد کنیم نهایت نسبت به آنها باید به امکانشان بسنده کنیم نه ابراز اطمینان به صدور داشته باشیم نه انکار کنیم خوب این هم در واقع نوع نقدی بود که دوستان داشتند و به یک معنا می گفتند از این جهت اگر ما با این نگاه به این کتابها نظر بکنیم اتفاق خاص و فوق العاده ای در این کتابها نیفتاده این کتابها هم مثل سایر کتابهای تخصصی است که بتدریج در طول تاریخ نوشته شده و نوعی تکامل در آنها افتاده حالا یک کتاب فقهی در گذشته روایات فقهی نوشته شده بتدریج ممکن است روایات فقهی در کتابهای دیگری هم جمع آوری شده و موسوعه های بعدی خیلی جامع تر نوشته شده باشد حالا وسائل الشیعه قرن یازدهم، دوازدهم را بگذارید کنار مثلاً من لا یحضر الفقیه قرن چهارم خوب ممکن است خیلی تکثیر نشان داده بشود این در واقع از این سنخ است در واقع تمرکز نقد دوستانمان در این زمینه بود البته مسائل زیادی باقی ماند که به نظر می رسید نیاز هست در جلسه دیگری به آن بپردازیم من دعوت می کنم از سروران عزیز از برادر گرامی جناب آقای دکتر صفری که بعنوان نظریه پرداز در جلسه گذشته در خدمتشان بودیم این جلسه هم برای ادامه بحث در خدمتتان باشیم و برادر ارجمند مان جناب آقای طباطبایی که بعنوان ناقد هم در جلسه گذشته در محضرشان بودیم و هم در این جلسه انشاء الله بنا هست از محضرشان استفاده کنیم تقاضا می کنیم با صلواتی بر محمد و آل محمد در خدمت سروران باشیم.

خوب تشکر می کنیم از عزیزانمان البته قبل از اینکه جلسه را در خدمت دوستان آغاز بکنیم طبعاً بیشتر بهره مند خواهیم بود از محضر دو بزرگواری که بناست که جلسه به لحاظ علمی در اختیار این عزیزان باشد و من بیشتر سوالات جلسه را مطرح خواهم کرد و بحث را پیش خواهیم برد جلسه گذشته همان طور که عرض کردم مقدمات کلامی بحث مورد توافق قرار گرفت ولی بعضی از دوستان در ادامه بیان کردند که به آن مقدمات خیلی به تفصیل بیان نشده و لازم است که ما مجدداً نسبت به آن مقدمات کلامی یک مروری داشته باشیم استدلالشان هم این بود که ما در چند کلمه گفتیم که به هر حال ما معجزه را قبول داریم. معجزه در قرآن را هم قبول داریم معجزات پیامبر گرامی اسلامی را هم قبول داریم معجزات ائمه را هم به یک معنای قبول داریم بعد که جلو رفتیم و شروع کردیم به ذکر مصادیق مجموعه ای از آنچه را که حالا تصور می شد که اینها مسائل غیر قابل قبولی هست در کتابهای معجزه نگاری بیان شد شمردیم و چنین تداعی شد که گویی اصلاً اصل معجزه یک امر موهونی است و لذا گفتند ما باید این بخش مقدماتی را کاملاً با هم منقح کنیم یعنی در جلساتی که ما در خدمت سروران بودیم در روزهای اخیر توافق شد که ما یک مقداری در رابطه با مسائل مقدماتی بحث، تفصیل بیشتری خدمت دوستان داشته باشیم بود لذا سؤال اولی که من خدمت دوستان داریم تا بعد بریم به ادامه بحث ها این است که اصولاً آیا اصل امکان و همچنین صدور معجزه فارق از اینکه حالا به پیامبر گرامی اسلامی نسبت داده شده باشد یا سایر انبیاء اصل این مورد قبول هست و آیا این مطلب معجزه و کرامت مشکل خاصی از نظر عقلی، از نظر علمی دارد یا ندارد ما این را نسبت بهش به صورت رسمی یک توافقی رسمی پیدا کنیم تفصیل بیشتری از زبان دوستانمان بشنویم و بعد هم اینکه چه کسانی می توانند واجد این معجزه و کرامت بشوند آیا افراد خاصی هستند یا نه یک توسعه ای در این زمینه وجود دارد این را ابتدا خدمت برادرمان جناب آقای دکتر صفری هستیم یا نه یک توسعه ای در این زمینه وجود دارد این را ابتدا خدمت برادرمان جناب آقای دکتر صفری هستیم وبعد هم از محضر جناب آقای طباطبایی استفاده می کنیم در این قسمت اگر دوستانمان در حد ۵ دقیقه صحبت هایشان را تلخیص بفرمایند که ما بتوانیم به سؤالاتمان در ادامه بحث بپردازیم سپاسگذار خواهیم بود. در خدمت شما هستیم.

استاد صفری: اعوذ بالله سمیعٌ علیم من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلاه و سلام علی سیدنا مولانا محمدٍ و آله اجمعین

من هم در آغاز ایام بین دو فاطمیه و همچنین رحلت عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی بهجت را تسلیت عرض می کنم تشکر ویژه دارم از مجمع عالی حکمت و بویژه شخص جناب آقای دکتر عباسی که پیگیر برگزاری این جلسه بودند. همچنین از سرور گرامی جناب آقای حاج آقای طباطبایی که از نقدهایشان استفاده خواهیم کرد و تشکر ویژه تری داریم از اساتید و سرورانی که جلسه ما را مزین فرمودند انشاء الله بویژه صحبت های بنده به گونه ای باشد که جبران حرام شدن خواب بعد از ظهر را بکند در این روز هر باز هم یک تشکر ویژه ای بکنم از جناب آقای عباسی که خیلی خوب مطالب بنده را در جلسه گذشته را خیلی خوب تقریر فرمودند خوب. خودم هم اینطوری نمی توانستم تقریر کنم در پاسخ به سوال ایشان شکی نیست وقتی انبیاء ادعایی کردند که از طرف خدا هستیم باید دلیل قانع کننده ای برای اثبات این ادعا بیاورند چون این ادعا در بین مردم عجیب است کسی که ارتباط مستقیم با خدا را دارد اما آیا عقل این را واجب می داند که حتماً باید معجزه بیاورد نه چنین نیست آنچه که عقل در اینجا به این حاکم است دلیل بر صدق ادعا بیاور این دلیل ممکن است معجزه باشد ممکن است اخبار پیامبر پیشین باشد ممکن است نوع تعالیم که این پیامبر دارد باشد و یا ممکن است پیشینه این پیامبر باشد مثلاً پیشینه پیامبر ما به گونه ای بوده که احتمال کذب احتمال مثلاً اینکه مشکل روانی داشته باشد و چیزی بگوید نه چنین چیزی نیست بنابراین عقل وجوب حجت را درک می کند ولی وجوب معجزه را درک نمی کند حالا اگر بخواهیم مسئله فقهی اش بکنیم معجزه واجب تخییری است یکی از فروض هست نقل هم همین طور یعنی قرآن هم که بعنوان مهمترین منبع اثبات معجزات هست آن هم همین مطلب را تأیید می کند ما وقتی می بینیم که پیامبران مبعوث می شوند به سوی امت خودشان و با امت خودشان بحث می کنند اول معجزه ارائه نمی دهند حتی بعضی از پیامبران در طول مدت پیامبریشان قرآن خبری از معجزه آنها نمی آورد مثلاً حضرت نوح که مدت ۹۵۰ سال به تبلیغ مشغول بود خبری از معجزه از او نداریم حضرت ابراهیم با استدلال پیش می رود و آخر بار آن را عرض می کنیم که آیا نجات از باب معجزه هست یا از باب معجزه نیست یا حتی خود پیامبرها می بینیم که با استدلال پیش می روند مثلاً ما ۵۰ نفر در تاریخ داریم که به ایشان ایمان آوردند هنوز حرف از تحدی، تحدی به قرنآن آتننتسنمنمیآن نیست حالا اگر این ۵۰ نفر را بخواهیم بشماریم شاید افرادی باشند که بعداً منحرف هم شده باشند در میان این ۵۰ نفر امام علی% هست، حضرت خدیجه هست، ابوبکر هست، عثمان هست، طلحه هست، زبیر هست، سعد ابن ابی وقاص هست، ابوذر هست، عبدالله بن مسعود هست، اینها هیچ کدام با معجزه مسلمان نشدند و بنابراین لازم نیست که پیامبر حتماً معجزه بیاورد ما بسیاری از پیامبران را در قرآن داریم که خبری از معجزه درباره آنها نیست مثل ایوب، نوح که عرض کردم یوسف، یعقوب و پیامبران دیگر این بحث اول. بحث دوم باز هم من در لغت یک مقدار بحث کنم ما یک خرق عادت داریم یک معجزه داریم این دو تا با هم تفاوت دارند، خرق عادت اعم از معجزه است، همین طور که تعریف فرمودند معجزه را نبی برای اثبات نبوت خودش و در مقام تحدی می آورد اما خرق عادت یعنی خرق ناموس طبیعت یعنی قوانین طبیعت بواسطه علل دیگری که برای ما ناشناخته هست خرق می شود البته این خرق عادت به معنای زیر سؤال رفتن علت و معلول نیست یک علت و معلول دیگری دارد که برای ما ناشناخته هست آنچه که در قرآن گزارش شده هر دو نوع است یعنی هم خرق عادت هست که غیر معجزه است و هم خرق عادت معجزه ای مثلاً بسیاری از مطالبی که در رابطه با حضرت سلیمان گفته شده اینها خرق عادت هست ولی در مقام تحدی هم نیست یا مثلاً اسرای پیامبر این هم یک نوع خرق عادت هست ولی در مقام تحدی نیست لنریه من آیاتنا یا مائده ای که بر حضرت مریم نازل می شود باز هم یک خرق عادت هست ولی معجزه نیست و در این میان یک سری مسائلی داریم که از آنها تعبیر می کنند به علل معنوی مثل امداد های غیبی یا برخی از علل معنوی که در قرآن هم به آن اشاره شده خرق عادت در هر دو نوعش قضیهٌ فی الواقعه یعنی امور جزئی هست اما علل معنوی علل کلی هست که اگر علت ایجاد بشود معلول هم ایجاد می شود این علت هم برای ما شناخته شده است و علت هم معنوی است اما علت معجزه کامل برای ما شناخته نشده مثل مثلاً من یتقّ الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب مثل اینکه ادعونی استجب لکم مثل اینکه مثلاً صدقه باعث طول عمر می شود اینها علل معنوی هست و همینطور امدادهای غیبی قرآن می فرماید اگر صبر کنید شما می تواند بر دشمن غلبه کنید، ۲۰ تای شما بر ۲۰۰ تا اگر صبرتان کمتر باشد این نسبت کمتر است این هم باز علل معنوی هست که باز هم جزء معجزات و خرق عادات حساب نمی شود همچنین اطلاع بر غیب و مسائل علم غیبی که اینها هم قانون خودش را دارد و شناخته شده هست و جزء معجزه حساب نمی شود و جایی اینها را جزو معجزه حساب نکردند و ما همه اینها را قبول داریم همانطور که عرض کردم معجزات را هم قبول داریم اعتقاد بنده این است که کسی که به قرآن اعتقاد دارد و مسلمان است امکان انکار معجزات را ندارد.

استاد عباسی: حالا بگذارید بحث قرآن را بعداً بررسی کنیم، الآن ده دقیقه از فرصت گذشت.

استاد صفری: نه، بحث اصلی و سند اصلی ما قرآن است.

استاد عباسی: پس جواب سؤال اول امکان انکار معجزات از دیدگاه یک مسلمان وجود ندارد.

استاد صفری: معجزات از چه کسی صادر می شود، معجزه را با مفهوم عامش البته در نظر گرفتیم.

استاد عباسی: من عرض کردم فرق عادت با معجزه فرق می کند معجزه خاص مخصوص انبیاست ولی معجزه عام ممکن است غیر انبیاء هم داشته باشند مثل حضرت مریم و مثل عاصف بن برخیا. خیلی ممنون و تشکر می کنیم.

جناب آقای طباطبایی در محضر شما هستیم با همین سوال، اگر توضیحی لازم است البته جناب آقای دکتر صفری ۱۰ دقیقه از وقت استفاده کردند شما اگر اینجا کمتر استفاده کنید ممکن است ما بعداً در وقت دیگری جبران کنیم، در محضر شماییم.

استاد طباطبایی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین و صلاه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد۷ و علی آله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین

بدون ذکر مقدمات اگر بخواهیم به سؤال شما پاسخ بدهم و خلاصه هم بگویم چون در این جا نظریه پرداز محترم اهمیت بیشتری دارد تا سخنانی که من می خواهم ارائه کنم اجمالاً همین گونه که ایشان گفتند اصل امکان معجزه و صدور معجزه توسط تمامی عالمان شیعه و اکثریت قریب به اتفاق عالمان سنی پذیرفته شده است بنابراین در این موضع چندان اختلافی نیست اگر چه در ریز موضوعات ممکن است اختلافاتی با جناب آقای دکتر صفری داشته باشیم بحث ما در اینجا معجزه به آن معنای خاص که پیامبران برای تحدی امر خارق العاده ای را انجام می دادند نیست فراتر از آن هست در واقع هر گونه عمل یا گفتار خلاف عادت که دیگران قادر به انجام آن نیستند در این موضع می تواند مورد استشهاد قرار بگیرد امکان و صدور عمل خلاف عادت حالا خارق العاده هم نگوییم یا آن گونه که جناب آقای صفری فرمودند چیزی که مطابق با ناموس طبیعت یا نظام علی و معلولی مشهود برای مردم نیست اینگونه ای که کرامت و یا معجزه یا عملی تلقی می شود که دیگران نمی توانند انجام بدهند و اینگونه مسائل هست که در رابطه با ائمه ما% مدنظر هست بنابراین از منظر من بحث معجزه نگاری فراتر و گسترده تر از موضعی است که جناب ایشان بیان کردند حتی پیش گویی از حوادث آینده یعنی نکته ای که در سخنان معصومین% زیاد وجود دارد و بعداً هم ما به آن می پردازیم و حتی کتابهای معجزه نگاری به این قمست توجه فراوان کرده اند تصرف در عالم تکوین گاه برای اینکه در مقام تحدی بخواهند با دیگران احتجاج کنند و گاه بدون مقام تحدی گاه برای اینکه اطمینان قلبی خودشان افزون بشود مثل جریان حضرت ابراهیم% که بعداً اشاره خواهیم کرد و گاه برای اینکه معتقدان خودشان را قدری در واقع امر را برایشان تسهیل کنند در همه این موارد می توانیم بگوییم که همه این گونه کارها و افعال گونه ای از معجزه و کرامت تلقی می شوند که در قرآن مورد توجه قرار گرفتند از این منظر قدری اختلاف نظر با جناب آقای صفری داریم ولی به اصل بحث ضربه ای نمی زند.

استاد عباسی: تشکر می کنیم به هر حال استنباط بنده هم این شد که تفاوت چندانی نیست یک مقدار بحث لفظی شد چون جناب آقای دکتر صفری هم در نوشته شان و در این اصل موضوع نشست قبول کردند که ما کتابهایی تحت عنوان معجزه نگاری داریم که مربوط هست به ائمه و طبعاً معجزه به مفهوم خاص که عرض کردیم در مقام اثبات ادعای نبوت مطرح می شود را اینجا بحث نمی کنیم چون طبعاً مربوط است بر انبیاء و به طور تخصصی آنچه که از کرامات ائمه گفته می شود معجزه به آن مفهوم نیست، ایشان هم ظاهراً این را به این معنی قبول داشته باشند و چون عرض کردیم یک توسعی در معنای معجزه شده است این جور جاها حالا این معجزه ای که ما هم بحث می کنیم همان جور که فرمودند کرامات را هم بر می گیرد منتها نکته ای که شاید افزون بر این مطلب در فرمایش جناب آقای طباطبایی بود که شاید آقای صفری نسبت به این مطلبی داشته باشند این بود که مطالبی مانند پیش گویی ها و اطلاع بر غیب را هم ایشان جزء معجزات و کرامات شمردند که شاید جناب آقای صفری نسبت به این دیدگاهی داشته باشند دیدگاه متفاوتی. اگر نقدی در این زمینه نیست ما وارد سؤال دوم می شویم بفرمایید. (اینجا موضع ناقد و نظریه پرداز عوض نشود) حالا یک بار هم شما نقد کنید.

استاد صفری: عرض به حضورتان در رابطه با پیشگویی و علم غیب همان طوری که عرض کردم ما معتقد هستیم که ائمه این مقام را دارند و این مقام هم فوق تصور ما هست اما اینکه اینها را نوعی خرق عادت بدانیم و نوعی تغییر در قوانین ناموسی طبیعت بدانیم نه چنین نیست طبیعت در جریان هست نظم طبیعت در جریان هست منتها من به واسطه یک خبرهایی از آینده دارم خود قرآن هم که این مطلب را مطرح می کند در الّا مَنِ ارتضی این را بعنوان یک خرق عادت مطرح نمی کند نکته دیگر اینکه اگر بخواهیم پیش گوی را معجزه بدانیم در رابطه با غیر انبیاء و ائمه و افراد خوب هم ما ممکن است این پیش گویی را داشته باشیم کما اینکه در سوره جن ما می بینیم که جنیان یک اطلاعاتی از آینده دارند که با زمان بعثت پیامبر این اطلاعات جلویش گرفته می شود یا حتی در رابطه با کاهنان ما مسائل زیادی داریم از پیش گویی هایشان و در دنیای امروز هم به اصطلاح افراد زیادی ادعای پیش گویی دارند بنابراین صلاح هست که ما پیش گویی را جز ء معجزات حساب نکنیم که ممکن است کسانی با این ادعا بخواهند مطالبی را اثبات کنند. تشکر می کنم.

استاد عباسی: البته با این صحبتی که جناب آقای صفری فرمودند اگر ما در کتابهایی که بعداً بحث می کنیم هر آنچه چیزی که از این سنخ باشد از معجزات نباشد هیچ اعتراضی نسبت به آن داشته باشیم و خوب بخش زیادی از این معجزات از طریق این کتابها الحمدلله از تیغ نقد رستند یعنی بخش زیادی از معجزاتی که در این کتابهاست از این سنخ هستند و خوب آنها الحمد لله جان به سلامت بردند چون ایشان فرموده بودند در نوشته که اگر اینها را به تیغ نقد بسپاریم ممکن است جان به دربندند چون آنها تحضصاً خارج شدند البته حال این را.

استاد صفری: من گفتم که اصل این مقام را ما قبول داریم اما گزارش ها که چگونه باشد باید برویم در بخش گزارش شناسی که چطوری اینها نقل شده اند اگر نه اینکه من اصل امکان چیزی را بپذیرم دلیل بر این نمی شود که هر کتابی را و هر چیزی را بخوانم مورد قبول باشد این باید با روش تاریخی خودش مورد نقد قرار بگیرد.

استاد عباسی: این به صورت عقلی مردود نیست مگر اینکه ما بخواهیم اثبات کنیم و رد هم نمی توانیم بکنیم که آن نه قابل رد می شود نه قابل اثبات یک امری است که علمش را باید واگذار کرد به خدا یک حادثه است و لذا موهوم هم نیست موجب و هن هم نیست خرافه هم نمی شود.

سؤال دوم: همین جور که عرض کردیم اصل صدور معجزه و امکان معجزه را پذیرفتیم باید برویم سراغ متن اصلی دین قرآن کریم که جای تردید برای کسی در اصل صدورش نیست حالا روایات ممکن است به یک لحاظی از معنای صدوری قابل بحث باشد اگر موارد متواتر در قرآن نسبت به معجزات و خوارق عادات آیا معجزات و خوارق عادتی با همان مفهومی که جناب آقای صفری قبول دارند و بعد هم از برادرمان جناب اقای طباطبایی در مفهوم توسعه یافته خودشان سؤال خواهیم کرد آیا معجزات و خوارق عاداتی گزارش شده و برای چه کسانی گزارش شده گرچه ایشان بخشی را در صحبت های اولشان اشاره کردند و من از ایشان خواستم که بگذارند در این قسمت و مطلب را بیان کنند.

استاد صفری: همینطور که در صحبت قبلی اشاره کردم در قرآن به معجزاتی اشاره شده در ادامه بحث می خواستم بگویم که بحث بعضی ها که خودشان را مسلمان می دانند و مفسر هستند و به خصوص در میان مصری ها و بعد هم یک مقدار در میان ایرانی ها با آن پیش فرضهایی که داشتند آمدند به انکار معجزات در قرآن پرداختند و یک توجیهاتی برای معجزات قرآن آوردند که آنها را به سمت طبیعی پیش ببرد و خرق ناموس طبیعت نشود مثلاً در رابطه با طیراً ابابیل گفتند:

نام پرنده نیست ابابیل جمع آبله هست یا در رابطه با عبور حضرت موسی از دریا گفتند پل زد در رابطه با بحث را قضرب بعصاک الحجر گفتند حضرت موسی با قوانین مکانیکی آشنا بود و یک کاری می کرد که اگر عصا را هم به سنگ می زد از آن آب می آمد بیرون در رابطه با عیسی می گفتند شفای بیماران به صورت خصوصی بود و می گفت به کسی نگویید و مرده زنده کردن یعنی حیات معنوی به آنها می داد در رابطه با پرندگان ابراهیم می گفتند کشته نشده در رابطه با لوط می گفتند آن آتشفشان قوم را هلاک کرد اینها اصلاً قابل پذیرش نیست نه با منطق قرآن جور در می آید و نه با آن مقامی که قرآن در آن وارد شده و نه با لغت و اصطلاح لفظ ظاهری الفاظ و امکان سمبلیک بودن آنها هم نیست ما به ظاهر این الفاظ متعبد هستیم و نوع بیان و مقام بیان هم به گونه ای هست که خداوند در صدد بیان اعجاز هست و اینها تقریباً نوعی تفسیر به رأی هست که می گوییم در میان مصری ها بوده در میان نویسندگان عرب بوده مثل طنطاوی، رشید رضا نراتی در بعضی از ایرانیان مثل خزاعلی هم این نفوذ پیدا کرد بنابراین معجزات قرآن را ما برایش توجیهات مادی برایش نمی کنیم قائل به خود معجزه هستیم و آنها را می پذیریم و نکته ای که جالب هست در اینجا به آن اشاره بکنیم این است که در قرآن از معجزه تعبیر آیه کرده از ناموس طبیعت هم تعبیر به آیه کرده از هر دو تعبیر به آیه کرده و این نشان دهنده این است آن خداوندی که آن آیات عظیم، آن خورشید، ماه، شب و روز و همه اینها را خلق کرده خودشم قادر بر خرق اینها هست و لزومی ندارد که ما استثناء بزنیم به قدرت خداوند و درموارد خرق عادت قدرت خداوند را هم نپذیریم و نکته جالب این است که همچنان که نسبت به این آیات تعبیر به آیات کرده، آیات طبیعی، ایات غیر طبیعی در مقام پیامبر از قرآن کریم تعبیر آیات کرده از فقره های قرآن تعبیر آیه کرده است که در اینجا نیاز به آیات تکوینی نیست با همین آیاتی که از قرآن هست ما می توانیم منظور خودمان را تأمین کنیم اما همانطور که ظاهراً سؤال هم هست ما معجزات پیامبران در قرآن را تقسیم می کنیم به پیامبران پیشین و پیامبر خودمان پیامبر خودمان را بعداً بحث خواهیم کرد اما پیامبران پیشین من فقط چند تا نکته می خواهم اینجا عرض کنم که فضای قرآن برای ما روشن شود یک وقت هست من به قرآن مراجعه می کنم می گویم ۹ تا معجزه حضرت موسی داشت ۵ تا معجزه حضرت عیسی داشت چند تا هم پیامبران دیگر داشتند مثلاً ببینید ۲۰ تا معجزه در قرآن آمده است ولی یک وقت هست که من فضای کل قرآن را در نظر می گیرم ببینید نسبت کمّی و کیفی معجزات پیامبران در قرآن نسبت به کل زندگیشان چقدر است یعنی که پیامبر را در نظر می گیرم ببینید نسبت کمّی و کیفی معجزات پیامبران در قرآن نسبت به کل زندگیشان چقدر است یعنی یک پیامبر را در نظر بگیرید مثلاً حضرت موسی که بیشترین معجزه را دارد. داستانشان که در قرآن آمده بیشتر حالت اعجازی دارد یا حالت غیر اعجازی و همین طور پیامبران با معجزه را با پیامبران بدون معجزه در نظر بگیرید بعد محتوای معجزه را با محتوای دعوت آنها در نظر بگیرید یک نکته جالب اینکه هر وقت معجزه ای آورده می شد ما کم موردی داریم که بگویند سمعناً و طاعتاً و پذیرفتیم الّا موارد استثنایی مثل سحره فرعون که آنها چون متخصص بودند شناختند این معجزه از نوعی الهی است از نوع مادی نیست اما خود فرعون که چیزی سرش نمی شد و قومش تا عصا را دیدند و ید بیضا را دیدند گفتند اینها سحر هست، در مقابل معجزات ما ایمان کمتر داریم در قرآن ولی در مقابل استدلال ما برایمان انفعال گزارش شده است مثلاً شما نگاه کنید به داستان حضرت ابراهیم عظیم ترین معجزه قُلْنا یا ناراً کونی برداً و سلاماً خوب بعدش قرآن بدون گزارش بعداً رد می شود اصلاً عکس العمل اینها را نقل نمی کند مثل اینکه مثلاً تو ذوق قرآن خورده باشد ولی وقتی با آن پادشاه حالا هر کی می خواهد باشد بحث می کند در رابطه با خورشید و می گوید مشرق و مغرب می گوید فَبُهِتَ الذی کَفَرَ آنجا دیگر آن مبهوت شد یا مثلاً وقتی در جریان بت شکنی می گوید بَلْ فَعَلَهُم کبیرهم اینها می گوید فَرَجَعَ الی انفسهم و قالوا انکم انْتُمُ الظالمون ما هیچ جا این تعبیر را نداریم در مقابل یک استدلال اینها منفعل می شوند قالوا انَّکم انْتُم ظالمون فنکسوا علی روسهم سرهایشان را به زیر انداختند و گفتند تو می دانی که ما هولاء ینطقون اینجا استدلال تأثیر می گذارد ولی تأثیر معجزه فوقش می گویند به اصطلاح این سحر است و شما دارید چشم بندی می کنید این یک نکته.

نکته دوم تفکیک بین تحدی و غیر تحدی بود که خیلی از کارهای غیر عادی پیامبران ربطی به تحدی نداشت بنابراین معجزه خاص حساب نمی شود نکته مهمی که در بحث های بعدی ما از آن استفاده خواهیم کرد این است که اگر فضای قرآن را بگیرید آیا خود معجزه و تعداد معجزه تناسب مستقیم با مقدار فضلیت نبی دارد یعنی شما می توانید با قرآن می توانید به من این نکته را بفهمانید که هر پیامبری که معجزاتش بیشتر فضیلتش بیشتر هر پیامبری که معجزاتش کمتر فضیلتش کمتر این را می خواهم بگویم که فضای معجزه سازی برای پیامبر ما و امامان ما این بوده که فکر می کردند معجزه تناسب مستقیم با فضیلت دارد اگر پیامبری معجزه نداشته باشد پس فضیلت ندارد فضای قرآن این را نشان نمی دهد.

استاد عباسی: اجازه بدهید از بحث خارج نشویم و همش قرآنی نشود که این چرا ساخته شده در قرآن معجزه داریم و به چه کسانی نسبت داده شد هم انبیاء به معنای معجزه به معنای خاص و هم به غیر انبیاء معجزه به معنای عامش.

استاد صفری: ببینید شما عاصف بن برخیا کار غیر عادی می کند ولی مقامش از حضرت سلیمان برتر نیست کارهای غیر عادی در داستان حضرت سلیمان بیشتر از همه انبیاء است ولی مقامشان در سطح انبیاء اولوالعزم نیست. نکته دیگر اینکه اگر مابه فضای قرآن مراجعه کنیم اینکه در مقابل درخواست معجزه پیامبران به راحتی تسلیم نمی شدند همین طور نبوده که هر دقیقه دم به دم تقاضایی کنند و پیامبر بگوید چشم در طول زندگی یک پیامبر مثلاً دو تا سه تا یکی معجزه داریم تسلیم نمی شدند در مقابل درخواست معجزه و به قول عربها آخر الدواء الکی اگر خداوند اجازه می داد به آنها به عنوان آخرین تیر در برخی از موارد از این معجزه استفاده می کردند. نکته بعدی که باز هم اشاره کردم اینکه نوع گزارش هایی که ما از معجزات داریم این است که معمولاً مردم اینها را با سحر مخلوط می کردند و قدرت تشخیص نداشتند و آن کارآیی معجزه از بین می رفت و نکته دیگر اینکه مقایسه آماری کنیم تعداد معجزات را در قرآن با آیات تدبر، تعقل، تفکر، علم، فقه می بینیم که این ایات بیشتر است بنابراین فضای قرآن، فضای تدبر، تعقل و یک فضای غیر اعجازی هست و نکته آخر اینکه همه این معجزاتی که در قرآن هست امکان وقوعی معجزه را ثابت می کند امکان وقوعی اینکه معجزه یک امر عجیب غریب نیست که نشود واقع شود بله امر عجیب غریبی هست ولی واقع شده ولی تعدی از مورد منصوص جایز نیست مگر با دلیل قاطع لب کلام بنده این است تعدی از مورد منصوص جایز نیست مگر با دلیل قاطع ما امکان را می پذیریم ولی اگر بخواهیم روایات را همراهی کنیم باید دلیل قاطع داشته باشید.

استاد عباسی: تشکر می کنم البته سؤال جور دیگری طرح شد و برادرمان آقای صفری به مسائل دیگری هم اشاره کردند طبعاً در ادامه بحث مجبوریم آقای طباطبایی آن طوری که آقای صفری بحث را پیش بردند ادامه بدهند من پنج، شش تا نکته را در فرمایش آقای صفری یادداشت کردم اینکه فرمودند تعداد آیات می گوید در قرآن به معجزه پرداخته در مقایسه با آیات که تعقل و تدبر قابل مقایسه نیست و طبعاً فضای قرآن یک فضای غیر اعجازی است. این تعبیر را خودشان فرمودند و فرمودند پیامبران بی معجزه، در مقابل پیامبرانی که معجزه به آنها نسبت داده شده باز ممکن است خیلی بیشتر باشد نسبت معجزه در زندگی آن پیامبرانی هم که بهشان معجزه نسبت داده شده به کل زندگیشان ممکن مقدار قابل توجهی نباشد میزان معجزه به بقیه زندگی پیامبران. دو مورد سه مورد در عمر یک پیامبر معجزه اتفاق افتاد و مقدار معجزات هم با فضیلت پیامبر نمیتواند تناسبی داشته باشد بعضی از کسانی بودند که معجزات بیش تری به آنها نسبت داده شده ولی حتماً معنایش این نیست که از لحاظ فضیلت اینها برتری بر انبیاء دیگری داشته باشند و مثال زدند. خود انبیاء هم تسلیم نمی شدند به درخواست و تقاضای معجزه مگر در مواردی که لابد آخر الدواء بوده از نظر ایشان و نکته ای که جالب بود و ایشان فرمودند که حالا برادرمان آقای طباطبایی هم این را در نظر داشته باشند فرمودند به یک معنایی حالا این معجزات آن قدرها هم مؤثر واقع نمی شدند در خلاصه کلام بعد از همه این چیزها انکار این معجزات چندان تأثیری هم نداشتند ولی استدلال ها خیلی مؤثرتر بودند و در رابطه با معجزات خیلی گزارش نشده به جز موارد اندکی که اهل تخصص بودند تأثیر چندانی نداشته در خدمت جناب آقای طباطبایی هستیم.

استاد طباطبایی: خیلی ممنون خدمت شما عرض کنم که در ارتباط با معجزات قرآنی یک نکته ظاهراً پذیرفته است که قرآن درصدد بیان تمام معجزات نبوده یعنی اینکه بگوییم قرآن مواردی از معجزات را بیان کرده بنابراین بقیه تعداد اینها کم بوده این دلالت بر آن مطلب ندارد در واقع معجزات فراوان پیامبران برخی بر حسب نیاز بر اساس هدف قرآنی مورد توجه قرار گرفته از کجا ایشان استنتاج کردند تعداد معجزات کم بوده تعداد معجزات بیان شده در قرآن ارتباطشان با تعداد معجزات انجام شده توسط پیامبران و این نسبت را چگونه برقرار کردند این نکته اول بنابراین قرآن درصدد بیان تمام معجزات نبوده ولی معجزاتی که بیان کرده که به نظرم از این منظر اگر به این سؤال پاسخ بدهیم یک مقدار زیباتر می شود گونه های متفاوتی دارد گاه برای تحدی هست و گاه برای تحدی نیست بنابراین شما در جریان ذبح حیوانات توسط حضرت ابراهیم«ع» که در قرآن نسبت به آن خیلی دقیق و نسبتاً مفصل و تفسیر نسبت به معجزه دیگر بیان شده این مقام تحدی نیست اصلاً کس دیگری و شخص دیگری غیر از حضرت ابراهیم% آنجا حضور ندارد پس وقتی که گونه شناسی می کنیم معجزات قرآن را می بینم که معجزات قرآنی گاه برای تحدی است مثل مواردی که مشخص هست و همه می شناسند و گاه برای تحدی نیست گاه توسط پیامبران و گاه این کرامت ها یعنی کارهای خارق العاده و خلاف عادت توسط غیر پیامبران انجام می شود حالا اینکه غیر از پیامبران انجام می شود مسلماً در اینجا مقام تحدی هم نخواهد بود. تأثیر در عالم تکوین این نکته مهمی است چون بعداً آقای صفری حالا این نکته را تبیین می کنند بیشترین مشکلشان در این هست که چگونه می توان کاری خلاف عادت خارق العاده انجام داد که امور عالم تکوین را تغییر دهد شاید سخت ترین کاری که الآن می شود تصور کرد و حتی مهمتر از زنده کردن مردگان که توسط حضرت عیسی% انجام شده جریان تخت حضرت سلیمان باشد که گذر از آن مسافت دور و گذر از دیوارهای قصر و حضور در سالنی که افراد حضور دارند بنابراین تأثیر در عالم تکوین به گونه ای بسیار شدید و غلیظ در معجزات قرآنی به چشم می خورد اما نسبت به تعداد معجزات یا گونه های معجزات را اگر بخواهیم بگوییم قرآن مواردی را به عنوان آیه، آیات، سلطان برهان و اینها را بیان کرده و تعدادشان هم زیاد است حالا علاوه بر آنهایی که اشاره کردیم مثل زنده کردن پرندگان، عصای حضرت موسی%، سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم%، زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی% شفای بیماران، باردار شدن حضرت مریم، جریان حضرت سلیمان درک سخنان حیوانات صحبت با هدهد یا درک صحبت های مورچه گان و اینهایی که می گوییم نمونه ها همه در موارد بعدی بدردمان می خورد مائده حضرت مریم، مائده حضرت عیسی، گذر کردن از دریا، بلند کردن کوه بالای سر مردم ابابیل و برخی از مواردی که اشاره کردم از مورد خیلی مشهود است اگر یک تحقیق جامع انجام شود نسبت به تمامی کارهای خلاف عادت یا خارق العاده در قرآن به عنوان همین امر خارق العاده با توجه به آثار و اهداف تربیتی که بر آن هست جمع آوری بکنیم می بینیم نسبت این موارد به نسبت کل آیات در قرآن کم نیست یعنی نسبتش زیاد است این نسبت باید مدنظر قرار بگیرد بعداً این نکاتی که الآن می گویم بعداً به درد ما می خورد در مطالب بعدی اما اینکه مقدار معجزات نقل شده توسط قرآن آیا با شخصیت پیامبران ارتباطی دارد یا نه آیا این نکته را با ایشان هم عقیده هستیم؟ نه انجام معجزات یا نقل معجزات تابع شرایط خاصی است، یعنی اهدافی که قرآن از بیان معجزات دارد نیاز جامعه پیامبر آن زمان یعنی نیاز مخاطبان مقدار زمان پیامبری طول زمان پیامبری جایگاه اشخاص و مخالفان همه اینها در انجام معجزه نقش دارد. نقل این معجزات توسط قرآن برای ما این هم بسته به اهداف تربیتی قرآن هست بنابراین این نکته را با ایشان موافق هستیم ولی این به معنا نیست که این نکته را می پذیریم بنابراین جایگاه معجزه یا تأثیرش را پایین بیاوریم نکته مهم که در صحبت های ایشان هست ایشان نتیجه گیری که از آیات فَبُهِتَ الذی کَفَر و انجام معجزات مثل سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم% داشتن این بود که به نظر می رسد معجزه یک کار بی تأثیر و بی خاصیت و زایدی هست و این تلقی اشتباه است چون اولاً این کار را خداوند تبارک و تعالی توسط پیامبران انجام داده و بعد هم با هدف برای ما ذکر کرده هر دوی اینها را که با هم در نظر بگیریم با توجه به فعل خدای قادر حکیم نتیجه می گیریم که هم انجام معجزه اهمیت داشته و مطابق با حکمت بوده و هم نقل معجزات برای ما این شرایط را داشته پس این سخن که شاید به نظرم یک مقداری شور حسینی گرفت و داغ کرد اینها این سخن نمی تواند حتی مورد پذیرش خود ایشان هم باشد اما اینکه تمکین پیامبران نسبت به درخواست معجزه چگونه بوده این درست است گاه آنها تمکین می کردند بر اساس فضای انجام هدایت گری پیامبران نیاز مخاطب گاه تمکین می کردند گاه تمکین نمی کردند گاه برای اتمام حجت بوده گاه برای ریشه کن کردن مخالفان گونه های متفاوت داشته اینها را باید همه را کنار هم در نظر بگیریم.

استاد عباسی: خوب تشکر می کنیم این مقدار که من استنباط کردم بخشی از مطالبی را که فرمودید با هم توافق داریم اینکه به هر دو حال صدور معجزه صرفاً به منزله اینکه ما تفاضلی میان انبیاء برقرار کنیم نیست نمی توانیم از تعداد معجزات استفاده کنیم، یا از کیفیت معجزات تفاضلی بین افراد ایجاد کنیم اما ایشان پذیرفتند که صدور معجزه هدفی داشته و نقلش هم هدفی داشته و آن نقل علی القاعده باید یک هدف حکیمانه ای را تعقیب کند و نمی تواند کار عبثی باشد و خداوند حکیم نه کار عبث می کند و نه کار عبث را نقل می کند پس آن هم تأثیر داشتند و همچنانکه معجزات اثر می گذاشتند در عده ای در عده ای دیگر تأثیر نمی گذاشتند، استدلال های عقلی هم همینطور بودند، اکثر هم لایعقلون و گروه زیادی به استدلال ها گوش نمی دادند آنها عوامل دیگری دخالت می کرده و هم از ابزار استدلال و هم از ابزار معجزه استفاده می شده و هر دو تأثیر خودشان را داشتند. خوب نسبت به این قسمت اگر بحث را کفایت مذاکره اعلام کنیم و بگذریم به مسئله معجزه نگاری برسیم بفرمایید. مثل اینکه بنا داریم این مجمع عالی حکمت را اختصاص دهیم برای مسئله معجزه نگاری.

استاد صفری: یک تشکر ویژه ای از جناب آقای عباسی داشته باشم. ما جلسه قبل آرزو داشتیم ایشان یک بار صحبت های ما را خلاصه کند و نمی کردند الحمد الله این جلسه می کنند. از فرمایشات جناب آقای طباطبایی فرمودند که موارد غیر تحدی هم داریم و اینها را به هم ضمیمه کنیم می شود به هم ضمیمه کنید. ببینید بیش از ۳۰ مورد می شود حالا این ۳۰ مورد در مقایسه با آیات تعلیم و تفقه بگذارید کنار آیات دیگر در کنار فضای دیگر بگذارید و ببینید چه درصدی را تشکیل می دهد نکته دوم اینکه فرمودند تمام معجزات در قرآن نیامده این نصی که ما جلوی روی خود داریم قرآن است و قرآن هم در مقام بیان یعنی قرآن می خواهد لجاجت مردم عنود بودن مردم را برساند وقتی می گوید حضرت نوح ۹۵۰ سال ماند و کسی به او ایمان نیاورد. خوب طبیعتاً اگر حضرت نوح در این ۹۵۰ سال معجزه ای هم آورده بود باید می گفت یا اگر پیامبران دیگر که آنقدر مردم در مقابلشان عناد داشتند این نهایت عناد اینها را نشان می دهد که معجزه ای هم بوده باشد و بگوید بنابراین ما نمی پذیریم که اگر معجزه ای بوده معجزه بودن را و قرآن نگفته و نام ببریم روایات را هم که نگاه می کنیم احیاناً می بینیم معجزاتی برای این بزرگان نقل نمی کند اگر شما می خواهید قصه حضرت نوح را بخوانید ببینید چقدر روایت در مقام بیان معجزات حضرت نوح هست این نکته ای و نکته دیگر اینکه فرمودند آیه زیاد هست که در مقام بیان معجزه من هم عرض کردم قرآن از آیه نقل می کند معجزه را اما مواردی که آیه در مقام بیان ناموس طبیعت و تکوین است بیش از مواردی است که به معنای خرق ناموس طبیعت است من مراجعه کردم به معجم المفهرس دیدم موارد واقعاً زیاد است آیات و من آیات اختلاف اللیل و النهار و من آیاتِهِ منا مکم بالیل و من آیاته التجری الفلک بالبحر و خود قرآن هم یک آیه دارد که خیلی جالب است و کاین من آیه فی السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون همه اینها آیه است. همه این سماوات و ارض و کل جهان آیه است برای خداوند اما یک نکته ای بود که من تشکر می کنم از جناب حاج آقای طباطبایی که تذکر دادند من معنا را روشن بکنم اینکه فرمودند کانَهُ مثلاً معجزات که پیامد نداشتند این کار لغوی بوده که خداوند انجام داده نعوذ بالله که ما همچین قصدی کرده باشیم چه در خود آوردن معجزه و چه در نقل معجزه هیچ کار لغوی صورت نگرفته است. مهمترین دلیل برای آوردن معجزه اتمام حجت بر مردم بوده که آنقدر اصرار کردند و مهمترین دلیل برای نقل آنها برای ما این بوده که این شک و شبهه ای که در رابطه با پیامبر هست که چرا معجزه نمی آورد بر طرف شود چون مرتباً می گفتند چرا پیامبر معجزه نمی آورد خداوند روی تفکر و تعقل کار می کند و می خواهد بفهماند که حجت بر شما تمام شد و ما منعنا أن نرسل بالآیات الا أن کَذَبَ بها الاولون ۲۰ مورد ۳۰ مورد برایتان آوردیم همه تکذیب کردند دیگر چه فایده ای دارد برای شما بیاوریم یا تکذیب کردند یا گفتند سحر است بنابراین هم در نقلش هدف بوده و هم در آوردنش این هم شور حسینی بود.

استاد طباطبایی: دو تا نکته کوچک هست من بگویم. من خودم خلاصه می گویم، یکی اینکه برای اینکه حالت جلسه عوض بشود، ۱۲۴ هزار پیامبر کمتر از ۳۰ تای آنها در قرآن آمده ظاهراً ۲۶ پیامبر نامشان در قرآن آمده بنابراین اگر ۳۰ تا معجزه باشد بخواهیم این را مقایسه کنیم ببینید تعداد معجزات چقدر می شود می شود صد و سی و چهل هزار تا. یک نکته این در واقع برای تغییر ذائقه جلسه بود من نمی خواستم اظهار نظر کنم ولی نکته ای که در بحث معجزات یا بیان معجزات مهم است این هست که معجزه بنابر اهداف تربیتی صورت گرفته و قرآن اصلاً کتاب بیان معجزه نیست که بیاید همه معجزات را بیان کند من می بینم باز ایشان اصرار دارند بر آن سخن پیشین ما برای اثبات امکان و صدور معجزات به قرآن تمسک می کنیم اتفاقاً معجزات قرآنی در رده بالا و سخت معجزاتی است که این موارد اگر در غیر از قرآن آمده بود مسلماً آقای صفری نمی پذیرفت یعنی تنها با سلاح قرآن در مقابل ایشان می توانیم احتجاج کنیم و همین موارد اصلاً این برای ما کفایت می کند ما نیازی به تعداد معجزات قرآنی نداریم بحث را دو گانه نکنید یعنی در واقع این که ما می خواهیم بگوییم معجزات یا امور خارق العاده امکان دارد صدورش هم هست و سخت ترین معجزات هم در قرآن یاد شده تا این مقدار را ما با هم اتفاق داریم و مشکل نداریم.

استاد عباسی: خوب از آنجا که ما کلام آقای دکتر صفری را خلاصه نکردیم صحبت های آقای طباطبایی را هم خلاصه نمی کنیم که ایشان احساس تبعیض نکند عرض کنم نکته بعدی که باید به آن وارد شویم بعد از اینکه ما پذیرفتیم در قرآنی معجزاتی نقل شده و به هر تعدادی که هست کم یا زیاد در قرآن آمده معجزات نقل شده حتماً هدف حکیمانه ای هم داشته به انبیاء نسبت داده شده به غیر انبیاء هم نسبت داده شده این گونه خارق العادات و اشاره کردند از نوع صدور معجزات که این معجزات، معجزات بسیار سختی هم هستند که در قرآن نقل شده نسبت به شخص پیامبر اسلام.

پیامبر گرامی اسلام در قرآن چه میزانی نسبت به معجزه توجه شده و چه سنخی از معجزات در مورد پیامبر اسلام، پیامبر گرامی اسلامی در قرآن چه میزانی نسبت به معجزه توجه شده چه سنخی از معجزات در مورد پیامبر اسلام در قرآن نقل شده جناب آقای دکتر صفری البته اگر وقت را مراعات بفرمایید.

استاد طباطبایی: به نظرم لازم نیست شما روی این مسائل خیلی مانور بدهید چون بحث امکان و صدور است.

استاد عباسی: یعنی بگذریم، چون ایشان یک نکته ای را قبول دارند. در صحبت هایی که در خدمتشان بودیم.

استاد طباطبایی: این تأثیری در اصل بحث ما ندارد.

استاد عباسی: می خواهند ایشان این را نسبت به ویژه پیامبر اسلام بیان کنند.

استاد طباطبایی: خوب یک دفعه سؤال بعدی را هم مطرح کنید.

استاد عباسی: خوب بعد از این من می خواهم وارد بحث معجزه نگاری ها بشوم.

استاد صفری: حال بخواهید بحث کنید چیز خاصی ندارد (دکتر صفری فوقش هر چه ما گفتیم شما قبول کنید)، در این رابطه تتبع ناقصی که بنده کردم عرض می کنم در قرآن معجزه صریحی غیر از خود قرآن برای پیامبر گزارش نشده معجزه ای که شما بتوانید بدون استفاده از روایات معجزه بودن آن را ثابت کند مثل معجزات انبیاء دیگر که کمک و استفاده از روایات صریح و ظاهر در قرآن هستند در قرآن گزارش نشده و داستان اسراء هم همان طور که عرض کردم معجزه به معنای خاص نیست این هم لنریهم من آیاتنا نوعی شارژ قوی روحی برای پیامبر است و آن مواردی هم که در رابطه با نزول ملائکه در جنگها و موارد دیگر هست بعنوان امداد غیبی هست که تحت قوانینی که خرق عادت ناموس طبیعت نمی کنند قرار می گیرد که حالا اگر اینها را بخواهید بپذیرد ما مشکل نداریم. نکته دوم اینکه آیا ما آیات قرآن را که مراجعه می کنیم می بینیم که پیامبر با دعوت شروع می کند با محتوای دعوت شروع می کند و در همان آغاز هم سخن از معجزه نیست و تعداد زیادی با همین دعوت پیامبر مسلمان می شوند تا بعد تحدی به خود قرآن حتی می کند. نکته بعدی این است که آیات درخواست معجزه از پیامبر از سویی و عدم استجابت از سوی پیامبر از سوی دیگر فراوان است فضای قرآن در رابطه با پیامبر این فضاست که مرتب درخواست معجزه می کند و پیامبر مرتباً نفی می کند یا خداوند نفی می کند که مهمترین این آیات آیه سوره اسرا آیه ۹۰ تا ۹۶ است که من فقط اشاره ای می کنم و قالوا لَن نُّؤمِنَ لک حتی تَفْجر لنا من الارضِ ینبوعاً این یک معجزه او تکون لک جُنَّهٌ من نّخیلٍ و عنبٍ فتفجرا الانهار خلالها تفجیرا اَوْ تسْقط السّماءَ کَما زعمت علینا کسفا اوْ تاتی باللهِ والملائکه قبیلاً ۹۲ او یکون لک بیتٌ من زخرفٍ او ترقی فی السّماء و لن نؤمن لرقیک حتّی تُنَزِّلَ علینا کتباً نقروهُ قُلْ سبحان ربّی هل کنت الّا بشرا رسولا ۹۳ این جواب است و از این جواب نفی بدست می آید که من هیچ کدام از این کارها را نمی کنم یا در سوره فرقان آیه ۷ و ۸ می فرماید: ما وقالوا لهذا الرَّسُول یا کل الطّعامَ و یَمْشی فی الاسْواق لولا أنزلَ الیه ملک فیکون مَعَهُ نذیراً ۷ او یلقی الیه کَنْزٌ او تکون له جنَّهٌ یا کُلُ منها و قال الظالمونَ ان تَتَبِعُونُ الّا رجلاً مسحوراً ۸ آیه دیگر إن نشاء نُنَزل علیه من السماءِ آیه فُظَلَت اعناقُها لها خاضعین که این لسان لسان نفی است و مهم تر از همه آیات کلی نفی اعجاز است که همان آیه و ما مَنَعنا أن نُرسِلَ بالآیات الّا أن کَذَّبَ بها الاولون یعنی این آیه حکم کلی معجزه در مورد پیامبر را روشن می کند و ما منعنا یعنی اینکه ما را باز نداشت از این که آیات را بیاوریم الّا أن کَذَّبَ بها الاولون یعنی چون قبلاً می آوردیم تکذیب می کردند پس دیگر الآن فایده ای ندارد و بنابراین ما برای تو هم معجزه تکوینی نخواهیم آورد معجزه تو همین قرآن هست که معجزه جاوید است.

استاد عباسی: خوب در خدمت برادرمان جناب آقای طباطبایی هستیم البته خلاصه کنیم فرمایش جناب آقای دکتر صفری را ایشان فرمودند که در قرآن کریم نسبت به پیامبر گرامی اسلامی معجزات تصرف در تکوین را بیان بکند ذکر نشده البته کارهای خارق العاده ای برای پیامبر اتفاق افتاده و شاید چه کاری از این عجیب تر که کسی بگوید من در یک شب مثلاً به آسمان ها رفتم و همه آسمان ها را سیر کردم ایشان می فرمایند این را معجزه حساب نکنیم این را استثنا بکنیم و بگوییم این جزء معجزات به حساب نمی آید تصرف در تکوین نیست شبانه کسی صدها کیلومتر هزاران کیلومتر را طی کند.

استاد صفری: نکته خاصی برای تحدی نیست.

استاد عباسی: به هر حال تصرف در تکوین غیر از تحدی است ما الآن بحث تحدی نمی کنیم فرمایش دیگری نبود.

فرمودند این را نداریم بحث امدادهای غیبی را هم فرمودند اینها را به هر حال امری است که در سایر جاها هم ممکن است اتفاق بیفتد اینکه آلافی از ملائکه را خداوند به امداد بفرستد در بدر یا غزوات دیگر آن را هم حساب نکنیم احتمالاً مثلاً اخباری را که پیامبر از همسرانش هم بیان کردند و خبری را که آنها بین خودشان گذاشته بودند و پیامبر به آنها بیان کرد و خبر داشت از آن اینها را هم حساب نکنیم تقریباً اگر این را ندیده بگیریم نسبت به پیامبر در قرآن دیگر معجزاتی نسبت داده نشده است.

استاد صفری: قسمت آخر را که من نگفتم.

استاد عباسی: به این طریق نسبت به پیامبر گفته شده چون ما نسبت به پیشینیان آیات را نازل کردیم و آنها انکار کردند این ما را باز داشته آیا این منع هم منع کلی است یعنی به این معناست که به هیچ وجه هیچ آیه ای، معجزه ای، امر خارق العاده ای اتفاق نخواهد افتاد آیا چنین استنباطی از این هست یا چنانکه در ماجرای عیسی هم داشتیم وقتی آنها تقاضای مائده کردند گفته شد این به صلاح شما نیست چون نوعی ممکن است موجب عذاب برای کسی که انکار کند را در برداشته باشد اما از این ما منعنا استنباط نفی کلی داشته باشیم در خدمت برادر مان آقای طباطبایی هستیم.

استاد طباطبایی: خدمت شما عرض کنم بحث بیان معجزات قرآنی به نظر می رسد که هدف تربیتی و هدایتگری در آن مشخص هست بنابراین بیان معجزات پیامبران پیشین برای مردم دوره پیامبر اکرم این هدف را برآورده می کرده ولی مردمی که در صحنه و کنار پیامبر حضور دارند و کارهای خارق العاده را از ایشان دیدند دیگر بیان این در قرآن برای این افراد آن هدف را بر آورده نمی کند این یک نکته بنابراین این جایگاه تبیین قرآنی نسبت به کارهای پیامبران پیشین و پیامبر اکرم را باید تفاوتش را درک کرد البته این سخن به این معنا نیست که امکان معجزه برای پیامبر اکرم نبوده چون ما حالا روایات متواتر شیعه و سنی را در مورد معجزات نبوی داریم نمونه بارزش هم در واقع آن کار خارق العاده ای که ما در مقام تحدی گفتیم فراتر از مقام تحدی به آن نگاه می کنیم جریان اسراء هست که جناب آقای صفری هم نسبت به آن اذعان دارند و صریح آیه قرآن هست وجزء امور بسیار خارق العاده هم هست پیش گویی ها مانند غُلِبَتِ الروم یا اینکه در واقع تعجب کافران از اینکه چگونه اخبار غیب به حضرت می رسد همه اینها دلالت بر وقوع برخی از امور خلاف عادت و خارق العاده نسبت به پیامبر اکرم دارد البته این درست است که پیش گویی در واقع موارد تکوینی صریح تری مثل حضرت عیسی% نسبت به پیامبر اکرم۷ بیان شده است.

که من به این معنا اشاره می کنم این امکان صدور این اعمال را از طرف پیامبر نفی نمی کند حتی وقوع خارجی آن را هم نفی نمی کند و استدلال به آیه هم توسط ما منعنا به نظر می رسد کامل نیست ولی جای بحثش اینجا نیست فضا هم برای بیان تفسیر این جلسه خاص می خواهد که این را تحلیل کنیم که ما مَعَنا یعنی چه و این آیه در زمانی نازل شده زمان نزولش کی بوده آیا نسبت به مکیان بوده نسبت به دوره آخر پیامبر بوده اگر شما بگویید این آیه در سال دهم بعثت صادر شده سیزده سال بعد چگونه این اتفاقات افتاده این مباحث هم باید مورد توجه قرار بگیرد چون راجع به این موضوع کار خاصی الآن انجام نشده می توانیم یک جلسه دیگر بعداً خودمان با هم بنشینیم صحبت کنیم.

استاد عباسی: خوب اگر بخواهیم وارد حاق و صمیم بحث بشویم بحث معجزه نگاری من هنوز ایشان را خلاصه بندی نکردم.

استاد صفری: من ۲ دقیقه می خواستم عرضم به حضورتان اینکه فرمایش جنابعالی یک وقت این توهم را پیش نیاورد که ما معجزه پیامبر را قبول نداریم ما معجزه به معنای خاص یعنی در مقام تحدی را گفتیم در قرآن گزارش نشده غیر از قرآن در مقام تحدی یعنی اسراء اینها در مقام تحدی نیست.

استاد عباسی: خوب خارق العادات بزرگی هست.

استاد صفری: بله این را قبول داریم ما الآن بحث را تقسیم کردیم.

استاد عباسی: خوب بنا بود ما اینجا حرفهایمان را خیلی روشن بزنیم.

نکته دیگر این فرمایش جناب آقای طباطبایی که گفتند امکان صدور هست بله ما هم قبول داریم که هست با روایات دیگر که مقامات معجزات بزرگی برای پیامبر و این روایات امکان صدور را ثابت می کند و ما می پذیریم اما به هر حال قرآن می گوید صادر نشده قرآن گزارشی نکرده اگر شما از جایی.

استاد طباطبایی: قرآن نمی گوید صادر نشده.

استاد صفری: وَما منعنا هست این آیه و ما منعنا را ایشان فرمودند ممکن است مدینه باشد ممکن است مکه باشد اگر مدینه باشد بحث جداست ولی یک قرینه دارد که آن قرینه نمی تواند مدینه باشد اینکه در مقابل پیامبر اَوَلُون هست اَوَلُون در قرآن چه کسانی هستند اولون در قرآن قوم های پیشینی هستند یعنی ما برای اولون می آوریم ولی دیگر برای تو نمی آوریم. چون آن اولون تکذیب کردند و نمی شود به دوره مکی بگوید اولون این خودش قرینه ای است برای اینکه بگوید این آیه سرتاسر زندگی پیامبر را پوشش می دهد.

استاد طباطبایی: نه دیگر اگر پذیرفتید این مکی باشد تازه به ضرر شما می شود نباید این را می پذیرفتید چون اگر مکی باشد در دوره بعد می خواهیم کرامات فارق از تحدی را مورد بررسی قرار دهیم موارد خارق العاده در دوران زندگی پیامبر در مدینه فراوان بوده و این آن را نفی نمی کند در واقع شما من نمی دانم چه اصراری در این دارید که معجزه در مقام تحدی را بیان کنند بعداً همه اعتراضات به کتاب مدینه المعاجز هم بیخود می شود چون آنجا اصلاً معجزه به این معنا ندارد وقتی ندارد شما چه چیزی می خواهید بگویید این معجزه را از مبنایی که بعداً شما می خواهید از تطور معجزه نگاری راجع به آن بحث کنید باید از آن منظر مورد بحث قرار دهید.

استاد عباسی: بله.

استاد صفری: ببخشید اگر این در دوره مکی باشد باید این را یک آیه قوی تری بیاید این را نسخ کند.

استاد طباطبایی: نه این اصلاً حکمی نیست که بخواهد نسخ بشود.

استاد عباسی: همین جور که گفته شده ما از معجزه بحث خارق العاده را که توسعاً نسبت به معجزه کلام است چون اهل کلام معجزه را قید زده اند به معجزه ای که برای تحدی و به مقام تحدی و برای اثبات نبوت به کار رفته است چون معجزه لفظاً بر این معنا دلالت نمی کند اصلاً محل بحث ما هم این نیست مکرر عرض کردیم معجزه نگاری که اینجا نوشتیم مربوطه به کتابهایی است که این معجزه نیست طبعاً ما معجزه به معنای اعم داریم بحث می کنیم و نباید برگردیم به آن بحث و طبعاً از این سنخ معجزه که اینجا بحث می کنیم به پیغمبر در قرآن نسبت داده شده از نوع خیلی بزرگ هم نسبت داده و اما بحث روش شناسی بحثمان که باید به آن بپردازیم یکی از نکات اصلی که در نظریه جناب آقای دکتر صفری بود که حالا هم به ایشان فرصت می دهیم مجدد البته در حد چند دقیقه ای چون من تلخیصی از نظریه ایشان را بیان کردم بیان بفرمایند مطلب اساسی که وجود داشت روش شناسی است که بایستی نسبت به داوری کردن در صحت و سقم روایات و نقل های تاریخی از آن استفاده کنیم ما آن روش شناسی مورد نظر و مورد قبول خودمان را بیان کنیم و اجمالاً هم در ابتدای صحبت عرض کردم گاهی به نظر می رسد اگر چیزی را ما نتوانستیم اثبات کنیم این بمنزله این است که حتماً آن را رد کردیم ممکن است در این وسط یک شکل دیگری باشد که آنچه را ما نمی توانیم اثبات قطعی کنیم و نمی توانیم هم رد قطعی بکنیم باید در حد امکان برایش جایی باز بگذاریم و نمی توانیم قاطعانه آن را رد بکنیم خوب این امر اساسی است در بحث هایی که ما بعداً در بحث معجزه نگاری داریم این بحث روش شناسی را اگر ما از آن عبور کنیم بعداً انشاء الله وارد بحث مصادیق و کتابها می خواهیم بشویم و انشاء الله در جلسه گذشته هم در اواخر بحث به آن رسیدیم این جلسه قول دادیم به آن بحث به تفصیل بپردازیم تذکر هم من دادم که به بحث کتابها هم باید وارد بشوی من بحث روش شناسی را تقاضا می کنم جناب آقای صفری ظرف ۵،۶ دقیقه جمع آوری کنید حالا ده دقیقه شما که هر وقت شروع کردید ما قطع نکردیم بعد هم انشاء الله در خدمت آقای طباطبایی هستیم.

استاد صفری: قبل از اینکه وارد بحث روش شناسی بشویم این نکته را خدمتتان عرض کنم که از جهت کلامی و روایات ما قبول داریم که مقامات ائمه غیر قابل دسترسی است و در مقام بالایی قرار دارند و معجزه آوردن و اینها برایشان چیز خاصی نیست و مشکلی نیست و آنها برتر از کسانی بودند که این همه معجزه آوردند اما بحث کلامی یک بحث است و بحث تاریخی یک بحث دیگری است شما حالا از این مطلب کلامی نمی توانید نقد بزنید به تاریخ و بگویید پس هر چیزی که مطابق این قاعده کلامی گفته شد ما می پذیریم. نکته دوم همان طور که ما قبل از جلسه هم با جناب آقای طباطبایی توافق کردیم در بحث روایات و گزارش ها ما موثوق الصدوری هستم یعنی کاری به صحت سند نداریم که اگر کاری به صحت سند داشتیم همه این روایات معجزات مرخص بودند و چیزی ما نداریم که به اصطلاح سند صحیح داشته باشد غیر از یک چند مورد که من کنکاش کردم دیدم نمی شود با سندش ور رفت ولی به اصطلاح اکثر قریب به اتفاق غیر از آن چند مورد که گفتم شاید به ۵ یا ۱۰ مورد نرسد اگر مبنای صحت سندی داشتیم اینها همه از دایره بحث خارج می شدند نکته بعدی اینکه در باب امکان ما یک امکان عقلی داریم و یک امکان وقوعی این فکر می کنم تکیه گاه بحث ما همین است ما این احادیثی که رد می کنیم گفته می شود که آیا امکان وقوعش بوده یا نه اگر منظور از امکان، امکان وقوعی باشد یعنی اینکه عقل محالی جایز نمی داند محالی را روا نمی دارند دراین مورد بله اینجا امکان عقلی وجود دارد و نباید اگر امکان عقلی را می پذیریم این همه روایات وارد بکنیم ولی باید توجه بکنیم که بحث ما اینجا سر امکان عقلی نیست اینجا بحث، بحث دیگری است که بعد خدمتتان عرض می کنم اگر بحث سر امکان عقلی باشد از آن طرف هم شما باید در نظر بگیرید که باز هم در قسمت اثبات ممکن کسی بیاید بگوید امکان دارد چیزی که شما اثبات کردید درست نباشد یعنی هم در جهت نفی این صلاح بلند است هم در جهت اثبات شما این متواترات تاریخی را که هم اثبات می کنید عقل واجب نمی داند محال عقلی نیست محال عقلی اجتماع نقیضین و دور و تسلسل و اینهاست بنابراین بحث، بحث امکان عقلی نیست و اگر باز بحث امکان عقلی باشد به اصطلاح شما گزارش های جعلی روز آمد را هم نمی توانید نفی کنید ممکن است امشب من کتابی بسازم داستانهایی برای پیامبران نقل بکنم بعد شما رد بکنید و بگوییم شما که رد می کنید امکانش را هم رد می کنید یعنی واقعاً اینها نبوده امکان رد گزارش های ادیان دیگر را ما نداریم خیلی از ادیان دیگر هم معجزات نقل کردند و ما نمی توانیم اینها را رد بکنیم و همین طور امکان رد گزارش های صوفیه را هم نداریم بنابراین بحث امکان در اینجا امکان عقلی نیست اما امکان وقوعی یعنی اینکه به هر حال می بینید که اینها را عقل جایز می داند و واقع هم شده مثل اینکه مثلاً در باب رجعت به ما اشکال می گیرند از باب عقلی که این چنین چیزی ممکن نیست ما می گوییم واقع شده امکان وقوعی دارد با قدرت خداوند و با معاد اینها متناقض نیست چون مثلاً آن شخص مورد صد سال مرد بعد دوباره زنده شد و قرآن این را گزارش کرده بحث ما سر امکان وقوعی نیست بحث ما این است این گزارش هایی که ما داریم با شیوه های تاریخی با شیوه های نقد سند و نقد متن ما بتوانیم اینها را از بوته نقد سالم بیرون بیاوریم. من می خواهم وارد بحث شوم وقت هست.

استاد عباسی: هر مقدار تلخیص دارید چون این جلسه نمی خواهیم به مسائل بپردازیم بحث روش شناسی است به هر حال شما موضعتان را بگویید چگونه این را رد می کنید یا اثبات می کنید.

استاد صفری: خوب شما من را هول نکنید آنچه که ما در اینجا درصددش هستیم حجیت تاریخی هست که همان طور که جناب آقای طباطبایی هم فرمودند در اینجا ما با احادیث درگیر می شویم و به هر حال باید شیوه نقد حدیث را هم در نظر بگیریم یک تذکری من بدهم که خیال دوستان راحت بشود اکثر این معجزاتی که ما داریم بحث می کنیم انتهای سندش معصوم قرار ندارد یک کسی این را نقل می کند می گوید دیدم یا شنیدم انتهای سندش معصوم قرار ندارد و تعداد کمی از آنها هست که در انتهای سند نقل سند امام معصوم قرار دارد اما حجیت تاریخی گفتیم که ما موثوق الصدوری هستیم خوب حالا که ما موثوق الصدوری هستیم باید ببینیم که چه قرائنی باعث این می شود که ما به سند یا صدور اطمینان پیدا بکنیم و چه قرائنی باعث می شود که به اصطلاح حجیت تاریخی ما کمتر بشود این حجیت تاریخی را هم که من می گویم توضیح بدهم که حجیت تاریخی به معنای اطمینان عرفی هست به صدور اینکه حالا حتماً صادر شده باشد و من نتوانم به هیچ وجه ردش بکنم نه چنین چیزی ما در تاریخ نداریم حالا یک بار من از مقام قدما بحث می کنم از روش سنتی بحث می کنم یک بار از روش های جدید بهره می گیرم در روش های سنتی به منبع توجه دارند به خود سند به عنوان یک قرینه نه بعنوان تمام قرینه توجه دارند و به محتوا هم توجه دارند از جهت منبع اولاً ما باید اثبات کنیم که این منبع به آن شخصی که مورد ادعا هست منتسب است و واقعاً مال آن شخص هست در بعضی از این کتابهای معجزات ما اثبات انتساب نمی توانیم بکنیم مثلاً اختصاص را نمی توانیم منتسب به شیخ مفید بدانیم یا مثلاً یک کتاب دیگر هم بود یادم رفت.

استاد عباسی: سید مرتضی را شما می پذیرید. کتاب دلایل امامیه (آیا شما عیون المعجزات سید مرتضی را نمی پذیرید) به حسین ابن عبدالوهاب نمی رسد.

استاد صفری: دلایل امامیه مال محمد بن جریر طبری معروف نیست بعضی وقت ها نویسنده مجهول است مثل صاحب اثبات الوصیه که مشخص نیست ابن مسعودی مورخ مسلماً نیست چه کسی است؟ نمی شناسیم یا مثلاً عیون المعجزات حسین ابن عبدالوهاب کی است نمی شناسیم نکته دیگر اینکه آیا این منبع نویسنده از جایگاه معتبری برخوردار هست یا نه جناب آقای شیخ مفید از جایگاه معتبری برخوردار است خوب طبیعتاً یک مقدار اطمینان ما بیشتر می شود مرحوم کلینی مرحوم صدوق همین طور ولی مثلاً کسی مثل حسین ابن عبدالوهاب یا مثلاً جناب آقای حسین بن حمدان خصیری اینها از جایگاه معتبری برخوردار نیستند منبع تخصصی هست یا تخصصی نیست قدمت منبع چه مقدار است اینها همه ما را نزدیک می کند به وقوع نمی گویم وقوع را ثابت می کند اینها همه قرینه هست شما نگاه کنید به کتابهای فقهی مثال بزنید کتابهای فقهی شخصیت های معروفی مثل شیخ طوسی، شیخ صدوق و کلینی نوشتند این کتابها را این ها را مقایسه بکنید جایگاهشان را با جایگاه این معجزه نویسان ببینید اصلاً قابل مقایسه هستند یا نیستند یک مثال می زنم آیا شما بین مستدرک الوسائل و وسائل الشیعه فرق نمی گذارید وسایل الشیعه از جمله کتب معتبر من جمله کتب اربعه استفاده کرده ولی مستدرک الوسائل چنین نیست این صحبتی که شما در رابطه با معجزات نگاری هست مثل اینکه شما فقهتان را در مثلاً ۲۰ هزار حدیث بنا کنید که ۱۹ هزار حدیثش، حدیث ضعیف است ما چنین کاری نکردیم در فقه. فقه را بر کتب معتبر بنا کردیم ولی در باب معجزات نگاری از جهت منبع ما چنین مطلبی را نداریم افراد، افرادی ضعیف، سلسله سندها، سلسله سند های ضعیف و خود محتوای منبع هم.

استاد عباسی: فعلاً وارد محتوا نشویم گفتیم ملاک رد و قبول را بگوییم حالا که کتاب های معجزه نگاری بر این روش قابل پیاده شدن هستند یا نیستند را بگذارید برای گام بعدی).

استاد صفری: گفتم هولم نکنید.

استاد عباسی: هر چه صبر کردیم دیدیم بیشتر می روی.

استاد صفری: به هر حال اینها نکاتی هست که از جهت سنتی ما را به صدور حدیث نزدیک می کند به صدور گزارش نزدیک می کند اگر ما اینها را بتوانیم.

استاد عباسی: پس روش سنتی هم به منبع هم به سند و هم محتوا توجه می شود برگردیم به روش.

استاد صفری: صدور یعنی اینکه واقع شده یعنی از امام یا آن شخص صادر شده باشد حالا گفتم که در موثوق الصدور باز هم این بحث هست که نهایتاً صادر شده باشد از آن شخص ناقل صادر شده است تازه آن شخص ناقل هم امام نیست باید ببینیم کی هست آن شخص ناقل.

استاد عباسی: در بحث ما می شود موثوق الوقوع.

استاد صفری: که عرض کردم شما به آن شخص ناقل هم که برسید خیلی وقت ها این اشخاص افراد مجهولی هستند که هیچ کجا اسمشان نیست مثل عیسی شلغان یا قنپورتی یا جمهور بن حکیم محمد بن تبان اینها هیچ کدام را در کتابهای رجال ما اسمشان را نداریم مثلاً در نقد سنتی گفتند در اصول معتبر یافت شود چقدر از این کتاب های معجزه نگاری در کتابهای اصول معتبره یافت شده شهرت در میان اصحاب ائمه داشته باشد، بله شهرت دارد ولی از قرن چهارم به بعد در میان اصحاب ائمه ما شهرتی نمی توانیم اثبات بکنیم نقل متعدد هم عرض داشته باشد نه چنین چیزی نیست این نقد محتوایی قدمایی بود در نقد محتوایی جدید عنصرهای دیگری هم اضافه شده مثل علم اگر چیزی مخالف علم قطعی بود ما نمی پذیریم اگر چیزی مخالف تاریخ بود تلازمی با تاریخ نداشت ما نمی پذیریم در متن شناسی الآن خیلی کار شده مثلاً این لغت در قرن فلان آیا استعمال شده یا نشده اگر علم لغت شناسی ثابت کرد که اصلاً این لغت مثلاً لغت یونانی هست یا لغت هندی است که مثلاً در قرن پنجم وارد شده ما نمی توانیم بپذیریم مثلاً در داستان شهر بانو آن کلمه فارسی که شهربانو که گفت آه فیروز بادا این را می گویند متناسب با ادبیات قرن چهارم است. متناسب با ادبیات قرن اول نیست ما در فارسی هیچ کجا شاهدی برایش نداریم مثلاً در سبک شناسی آمدند کار کردند بعضی چیزها سبکش داستانی است مثلاً یک چیزی را که ناقل امام هم نیست ناقل می آید از ریزه کاری هایش توضیح می دهد مثلاً شمشیر حضرت علی را می گوید پانزده من و چند مثقال و چند شعیر بود از ریزه کاری ها می گوید خودش هم آنجا حضور ندارد یا افراد را می گوید چند تا مرد بودند چند تا زن بودند چند تا عینیکی بودند این ریزه کاری ها را ریز به ریز توضیح می دهد این ها سبک داستان سرایی هست که به اصطلاح الآن کار کردند و مشخص هست که از چه قرنی وارد حوزه اسلامی شده که قرن اول و دوم نبوده یا خود شخص مثلاً شخص چه گرایش هایی داشته چه عواملی را در روایت هایش دخیل می دانسته چه روایت هایی را دخیل نمی دانسته در جلسه گذشته من توضیح دادم یک آقایی ابوالمفضل شیبانی که خیلی از روایات ما هم به او برخورد می کند به یک آقایی می گوید من رفتم دیدم یک جزوه هایی بدون سند نزدش هست و یک سندهایی بدون محتوا که بعد می خواست اینها را به هم بچسباند خوب اینها را ما باید ببینیم قرن چندم است، چگونه هست تا بعد برسیم به صدور و نکته دیگر که در اینجا خیلی مهم است دوست دارم جناب آقای طباطبایی یک مانوری روی این نکته بدهند گسست نقلها هست یعنی فاصله ای که بین ناقلان و بین واقعه وجود دارد مثلاً کتاب هایی که می خواهم تقسیم کنم کتابها را ما یک کتابهایی داریم مال قرن چهارم و پنجم مثل دلائل الامامه یا هدایهالکبری اینها سند دارد.

استاد عباسی: اجازه می دهید بحث کتابها را بگذاریم برای بعد به هر حال مقدماتی که ایشان بیان کردند بحث امکان عقلی و وقوعی و به عالم فلسفه ما مربوط می شد شاید جای این باشد که انتقاداتی بر آنها بکنیم از آنها می گذریم و برویم سراغ آن قسمت هایی که به خود ایشان ارتباط داشت و گفتند ما به شیوه های نقد جدید هم اعتقاد داریم ما موثوق الصدوری و موثوق الوقوعی هستیم در بحث حوادث تاریخی و یا در واقع روایات و قرائنی که باعث شود آن حادثه تاریخی و روایت را وثوق پیدا کنیم به صدورش اطمینان پیدا کنیم قبول می کنیم و آنچه را که پیدا نکنیم رد می کنیم و تبعاً به نظر می رسد ایشان منطقشان، منطق دو ارزشی است یعنی یک چیزی را یا به آن وثوق و صدور پیدا می کنیم قبول می کنیم و یا آنچه که پیدا نشد آن دیگر مردود است. آنچه که ما استفاده کردیم در روش سنتی گفتند هم به منبع توجه می شد هم به سند و محتوا توجه می شد ما به وثوق و صدور دست پیدا کنیم ایشان فرمودند ما این را قبول داریم به هر حال منابع با هم متفاوت هستند منبعی که حالا مثلاً معلوم شود کتاب شیخ مفید است فرق می کند با آنکه ما اصل آن منبع را هم حتی در اصل انتسابش هم به آن نویسنده شک داریم یا این که نویسنده را نمی شناسیم یا حداقل آن اطمینانی که به امثال شیخ مفید داریم به او نداریم سند را هم به همین طریق ما رجال سند را باید بررسی کنیم به لحاظ محتوایی هم شهرت نقل هم عرض و امثال اینها را بعنوان دلائلی بر تأیید محتوا تلقی کردند گفتند اینها می تواند کمک کند به موثوق الصدور بودن به هر حال یا روایت یا آن واقعه تاریخی اما در نقد جدید فرمودند مطالب جدیدی هم اضافه شده که به مخالفت و عدم مخالفت با علم، تاریخ البته باید بحث کنیم که تاریخ علی القاعده باید در جایی احراز شده باشد شیوه های متن شناسی که یک واژه ای ممکن است در یک عصری اصلاً رایج نباشد اگر در یک متنی بود می توانیم به جعل آن متن نظر بدهیم یا گسست نقلها که بین ناقل و واقعه یک فاصله طولانی وجود دارد اینها را فرمودند بعنوان روش های جدیدی که می شود ضمیمه کرد در بحث وثوق یا عدم وثوق به صدور یا عدم صدور حادثه تاریخی یا نقل حدیثی اضافه کرد و به این طریق ما قائل هستیم به موثوق الصدور یعنی جناب آقای صفری به موثوق الصدوری بودن در روایات و نقل های تاریخی و هر آنچه که از تیغ این نقد خارج نشد علی القاعده دیگر مردود تلقی می شود و این یک منطق دو ارزشی هست. در خدمت جناب آقای طباطبایی هستیم.

استاد طباطبایی: با تشکر از تلخیصات زیبای شما و جناب آقای صفری از چند منظر باید مبحث روش شناسی را مدنظر قرار داد من اینها را به صورت نکته بیان می کنم که متمایز از همدیگر بشوند نکته اول اینکه تاریخ و سیره معصومان جزئی از حدیث است. زیرا که فعل یا قول معصوم را حکایت می کند بنابراین حدیث تلقی می شود سخن جناب آقای صفری که می فرمایند ما سلسله سند افراد را که نگاه می کنیم آخرش می رسد به یک فرد غیر معصوم این در این جا هیچ جایگاهی ندارد چون این غیر معصوم در حال گزارش فعل معصوم است و گزارش فعل معصوم حدیث تلقی می شود و بنابراین باید با معیارهای حدیث شناسی مورد بحث قرار بگیرد ظاهراً ایشان هم از این منظر نباید مخالفتی با این ویژگی ها داشته باشند نکته دوم اینکه ما روایت را ابتدا به دو دسته تقسیم می کنیم روایات حجت و لا حجت روایات لا حجت خودش به دو گروه تقسیم می شود که در نتیجه تقسیم ما در نهایت ثلاثی خواهد بود دو گانه نخواهد بود روایات لاحجت روایاتی هستند که یا قابل انکار هستند و یا قابل انکار نیستند در نتیجه ما تقسیمات سه گانه خواهیم داشت روایاتی که انتساب آن به معصوم قابل اثبات است سنت تلقی می شود و جزؤ گروه حجج هست و در ادله اربعه راجع به آن صحبت می کنیم روایاتی که انکار آن قابل اثبات است یعنی ما با یک دلیل قطعی به نقد آن می پردازیم و صدور این سخن یا فعل را از معصوم% رسماً انکار می کنیم این گروه دوم است و گروه سوم و گروه دیگری است گروهی که ما دلیل قطعی و معتبر بر اثبات حجیت آن یا انکار آن نداریم این گروه در واقع حجم گسترده ای هم دارند در مباحث متفاوت هم وجود دارند در معجزه نگاری هم تعدادشان اندک نیست و بسیار زیاد است در واقع اکثریت بسیار زیاد شاید بالای ۸۰ درصد متون از این گروه سوم هستند، با این گروه سوم چکار کنیم آیا اینکه حجت نیستند برای ما کفایت می کند که انکارشان کنیم این مسئله ای است که می خواهم چند لحظه یا چند کلامی در رابطه اش صحبت کنم در روایات متعددی وارد شده حالا مثلاً مرحوم علامه مجلسی یک بابی را در بحار الانوار جلد ۲ تشکیل داده راجع به انکار حدیث و یا قبول خبر ص ۱۸۲ تا ۲۱۲ نزدیک به ۳۰ صفحه روایات متعددی را آورده ۱۱۶ روایت آورده که تعدادش هم بسیار زیاد است و در واقع درصدد بیان این مطلب هست که اگر حدیثی از ما به گوش شما رسید و شما نتوانستید توجیه قابل قبولی برای آن بیابید آن را انکار کنید شخصی می آید خدمت حضرت امام صادق% و عرضه می دارد شخصی که آدم موجهی هم نیست روایتی از شما برای ما نقل می کند که در واقع ما نمی خواهیم بپذیریم حضرت می فرماید که یعنی او شب را می گوید روز است یا روز را می گوید شب است می گوید نه بابا آنقدر ها هم چیز عجیب غریب نمی گوید می فرماید اگر اینگونه هست انکار نکنید که این انکار در واقع انکار ما تلقی می شود رد کردن حدیث در متون روایی ما بسیار مورد توبیخ شدید قرار گرفته پس بنابراین تا زمانی که دلیلی بر انکار متن نداریم به انکار متن نمی پردازیم البته به عنوان حجت و به عنوان دلیل هم آن را نمی پذیریم که بخواهیم به آن احتجاج کنیم ولی انکار کردن نیازمند شرایط خاص خودش هست حالا اگر فرصت بود بحارالانوار جلد ۲ را یک مراجعه ای بکنید روایاتش را ببینید من این روایات را می خواستم مجموعه اش را جمع آوری کنم و ارائه بدهم متأسفانه پرینتر خراب شد کارها ناقص ماند حالا خودتان مراجعه کنید در واقع ما گروه حجت آنکه دلیل اثباتی داریم آن را می گذاریم کنار و گروه غیر حجت را باید بیاییم راجع به آن یک مقداری دقت نظر داشته باشیم این نکته را آقای صفری فرمودند. قبلاً هم من گفتم بنده موثوق الصدوری هستم حتی در روایات فقهی یعنی روایات فقهی را هم موثوق الصدوری در واقع ملاک عمل می دانم و اینکه سند یکی از ابزارهای مهم در وثوق به صدور است این را هم همه می پذیرند آقای صفری هم می پذیرند و از این جهت با هم مشکلی نداریم اما این وثوق صدوری چگونه پدید می آید ما می گوییم مجموعه قرائن که موجب افزایش یا کاهش اعتماد ما به متن می گردد اینها را باید در کنار هم قرار بدهیم و با توجه به مجموعه قرائن اطمینان نسبی یا عدم اطمینان نسبی به متن پیدا بکنیم در واقع گونه ای تشکیک در مواجه با روایات برای ما به چشم می خورد ما روایتی را ممکن است اطمینان کامل داشته باشیم روایتی با توجه به قرائنی که هست ۹۰ درصد ۸۰ درصد گاهی اوقات پایین تر می آید عواملی باعث می شوند اسبابی باعث می شوند که اعتماد ما به این متن زیاد بشود و عوامل و اسبابی باعث می شوند که اطمینان ما به متن کاهش پیدا کند خوشبختانه این عوامل و اسباب در مجموعه متون کهن ما هم وجود دارد حتی نقد حدیث هم با توجه به همین مسائل صورت می گیرد ما در نقد حدیث گفتی روایات و معجزات کلاً جزویی از حدیث نقل می شوند و جز و نقد حدیث قرار می گیرند با توجه ملاک های قطعی مثل قرآن، سنت و عقل فطری علم قطعی، تجربه وحس قطعی مسلمات تاریخی، مسلمات تاریخی که در حد اطمینان بالا باشند چون در مسلمات تاریخی نمی توانیم به این قطعیات اکتفا کنیم و ضروریات دین و مذهب این چیزهایی هستند که برای ما می توانند ملاک نقد قرار بگیرند اگر چیزی ملاک یعنی با توجه به این گزینه ها با آن هم خوانی داشت و توسط این ها سرش بریده نشد همان گونه که آقای صفری می فرمایند این در گروه روایات منکر قرار نمی گیرد باید بیابیم قرائن را نسبت به آن بسنجیم و قرائنی که موجب افزایش یا کاهش اعتماد ما به متن می شود آنها را بررسی کنیم و ببینیم چگونه باید با آنها برخورد بکنیم البته اینکه مثلاً یک واژه ای در قرن چهارم بکار می رفته یا نمی رفته این از چیزهای قطعی نیست و این نمی تواند ملاک نقد قرار بگیرد گاه اگر واقعاً اطمینان عقلائی به عدم کاربرد این واژه باشد می تواند حداکثر موجب کاهش اعتماد ما بشود ولی ملاک قطعی نیست و نمی تواند موجب نقد به معنای کنار گذاشتن باشد البته می تواند در واقع به کاهش اعتماد ما کمک کند حالا قرائنی که موجب افزایش یا کاهش اعتماد ما می شود، اینها را برخی ها را اشاره کردند با اینها موافقیم اسناد حتی افراد واقعه در سند در افزایش یا کاهش اعتماد ما نقش دارند شما ممکن است دو روایت صحیح داشته باشید که این دو روایت صحیح افرادی که در یک حضوری دارند با دیگری متفاوت باشد شخصیت ابن ابی عمیر به حدیث وجاهت می بخشد شخصیت زراره و محمد بن مسلم واینگونه افراد چون ما یک سلسله اسنادی رادر کتاب کافی می بینیم که مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از زراره نقل می کند این حدیث کلش نور است اول تا آخر حالا در احادیث فقهی هم این در واقع افراد خاص واقع درسند موجب می شود که ما اطمینانان به آن افزون شود مؤلف کتاب این گونه هست قدمت و کهن بودن متن اینگونه هست سند داشتن یا نداشتن به افزایش اعتماد ما کمک می کند یا کاهش اعتماد ما مقبول بودن کتاب در نزد عالمان این کمک می کند یک کتاب اصلاً ممکن است روایت مثبت نداشته باشد مثل نهج البلاغه ولی با توجه به نگاه عالمان از ابتدای نگارش این کتاب تا حال به این کتاب باعث می شود که ما اعتمادمان به این کتاب افزون بشود حضرت امام«ره» در وصیت نامه پایان عمر خودش چند چیز را به عنوان افتخار شیعه ذکر میکنند یا یکی نهج البلاغه است. نهج البلاغه هم کتاب بی سند ماست ولی مقبولیت آن اینگونه بوده تخصص مؤلف این گونه هست شهرت شهرت به طور کلی یعنی در واقع این شیوه، شیوه مرحوم آیت الله بروجردی هست شهرت حدیثی در نزد قدما شهرت حدیثی در نزد متأخرین و حتی شهرت فتوایی و شهرت عملی همه اینها به افزایش اعتماد ما کمک می کند الآن مرحوم شیخ مفید یک کتابی دارند به نام ارشاد علامه حلی رضوان الله علیه آمده این را خلاصه کرده به نام المستجاد اصلاً گزیده نگاری علامه از کتاب شیخ مفید به این ارزش افزون می بخشد همان طور که ما می دانیم هر چیزی که علامه نقل می کند از کتاب ارشاد شیخ مفید است ولی نگاه علامه به این کتاب که علامه این روایات را به عنوان متون پذیرفته این اعتماد خاص به آن میدهد گفتند نقل متعدد هم عرض، گرایش راوی، گرایشات راوی در افزایش یا کاهش اعتماد ما تأثیر دارد. اینها مباحث کلی در همه موارد در حدیث است حالا مثلاً شما اگر یک متنی را نگاه می کنید این متن در متون تاریخی مورد اشاره قرار نگرفته متون تاریخی در اختیار ماست یعنی آقای صفری آثار متون تاریخی کهن را که در اختیار ندارد شما متون خاصی ندارید که ما نداشته باشیم الآن مثلاً توجه بکنید فرض کنید وقتی ما می رویم سراغ کتاب ارشاد ایشان راجع به حدیث راهب بارض الکربلا و صخره ایشان به این که می رسد ج ۱ ص ۳۳۴ که می رسد ایشان می فرماید و شهرتی تُغْنی أن تکلف الایراد الاسناد می گوید این اصلاً آنقدر مشهور است که نیازی به ذکر سند ندارد خوب شما در کتابهای تاریخی که نگاه می کنید می بینید که ذکری و اشاره ای شد و غیر نقبه وقعه الصفینی الصیفی که شیعه هست در حالی که مرحوم شیخ مفید که یک شخص معتبر و معتمد و ثقه و در درجه اعلی هست می گوید این آنقدر مشهور هست که نیازی به ذکر سند ندارد در مورد حدیث رد الشمس ایشان می فرماید و ما مستفاد بِهِ وبالاخبار و روای العلما فی سیرت الآثار و نظمت و فیه شعراء الاشعار این حرفها یعنی یک مسئله ای آنقدر مشهور است حالا شما رد الشمس را کجا پیدا می کنید. یعنی نگاه صرفاً تاریخی اینکه ما بخواهیم برویم سراغ تاریخ طبری یا کامل ابن اثیر و بخواهیم با توجه به آن حکم کنیم نسبت به فضائل و مناقبی که درباره امامان بزرگوار ما نقل شده این به نظر می رسد درست نیست بنابراین نتیجه نهایی اینکه شایسته است معجزات به عنوان جزئی از حدیث به گونه موثوق الصدوری مورد بررسی قرار بگیرد حالا در مرحله بعد نظرم را راجع به کتابهای معجزه نگاری هم می گویم اما الآن به طور کلی دارم بحث می کنم بحث روشی می تواند به را نقد حدیث مبتنی بر معیارهای قطعی می تواند به انکار حدیث بیانجامد ولی نقد حدیث با توجه به معیارهای غیر قطعی همراه با جمع آوری قرائن می تواند به افزایش یا کاهش اعتماد به متن کمک کند.

استاد عباسی: چون شما در پایان خودتان تلخیص کردید من دیگر تلخیص نکنم من می خواهم وارد بحث اصل کتابها بشوم بنابراین برعکس می شود من الآن احساس کردم در این قسمت با هم توافقاتمان جدی نبود یعنی شما چون مبنا موثوق الصدوری شدن بود و آن در واقع قرائنی را هم که کمک می کند برای کاهش یا افزایش موثوق الصدور تقریباً دوستان قبول دارند و هر کدام مصادیقی را شمردند. مواردی را جناب آقای دکتر صفری اشاره کردند مواردی را هم جناب آقای طباطبایی اشاره کردند تخصص مؤلف، مقبولیت، قدمت خود منبع اینها مواردی بود که ایشان اشاره کردند گرایش راوی را ایشان افزودند و این موارد که کم هم نیستند شاید همه شان قابل احصاء نباشد می شود به موثوق یا صدور کمک بکند یا در واقع کمکم کند که این اتفاق نیفتد اما آن شاید نکته ای که تفاوت داشت این بود که جناب آقای طباطبایی اشاره فرمودند نقل معجزات هم از آنجا که نقل فعل معصوم هست از سنخ حدیث استفاده می شود و طبعاً باید با معیارهای حدیث شناسی مورد نقد قرار بگیرد شما نقدتان به این سمت کشیده و نکته تفاوت دیگر این بود که ایشان فرمودند لاحجه و حجه را ما در نهایت به یک تقسیم بندی ثلاثی می رسانیم روایات یا می شوند حجت اگر شد حجت در جایگاه خودش در بحث های فقهی عمدتاً معنا پیدا می کند لاحجه یعنی آنچه که ممکن است به معنای اطمینان صدور قطعی صدور نداشته باشیم به این مرحله نرسد این را در یک تقسیم دیگر به منکر و غیر منکر تقسیم می کنیم روایتی که باید انکارش کرد یا نمی شود انکارش کرد و بعد هم فرمودند روایت فراوانی داریم از ائمه که فرمودند در بحار حدود ۱۱۶ روایت نقل شده که انکار شدید و تحذیر شدید شده از اینکه این چنین روایاتی مورد انکار قرار بگیرد، نهایت این است نسبت به اینها اگر حجت هم نباشد نباید آنها را انکار کرد فرمودند ما به یک معنا تقسیم را در نهایت ثلاثی می دانیم.

استاد صفری: استفاده کردیم یک چند نکته بود نکته اول این که فرمودند گزارش فعل معصوم هم حدیث است بله قبول داریم ولی نکته ای که من می خواستم عرض کنم با موثوق الصدوری شدن ما بر فرض که این روایات و معجزات را توانستیم صدورش را ثابت کنیم می رسد به یک شخص غیر معصوم اگر می رسید بر شخص معصوم بحث دیگر تمام می شد ولی الآن که رسیده به شخص غیر معصوم باید روی آن شخص غیر معصوم کار بکنیم کی هست شناخته شده هست شناخته شده نیست آیا فرد معتبری هست اسمش تو کتابها آمده توصیف شده یا نه اینها باید ببینیم گرایشش چیست اینها را باید بحث کنیم بنابراین از این جهت فرق است.

استاد طباطبایی: نه این فرق نشد.

به هر حال قول با فعل چه فرقی می کند.

در هر روایتی حتی اگر در سلسله سند از امام رضا% تا پیامبر هم باشد شما بالاخره به یک غیر معصوم می رسید حالا اسناد این باید بررسی شود گرایشات افراد متفاوت است اینها باید بررسی شود ولی این حدیث یعنی هر چه حکایت قول، فعل تقریر معصوم را داشته باشد آیا این قول، فعل و یا تقریر معصوم را دارد یا ندارد پس حدیث است.

استاد صفری: فرض بفرمایید روایتی گفت عیسی شلغان این معجزه را از امام صادق دید درست است.

استاد عباسی: خوب این مثل این است که عیسی شلغان از امام صادق% روایت کرد.

استاد طباطبایی: هر چیز که حکایت قول، فعل، تقریر شما روی دیدن یعنی دیدن یعنی اینکه این حدیث از پیامبر اکرم صادر شده دکتر صفری موثوق الصدور یعنی این حدیث صادر شده باشد، حدیث هر چه که حکایت قول، فعل و تقریر معصوم باشد حدیث است حتی اگر مجهول باشد حدیث با سنت فرق می کند سنت باید از معصوم صادر شده باشد تا بشود سنت ما سنت ضعیف نداریم سنت قطعی هم نداریم چون سنت همش قطعی است سنت غیر قطعی هم نداریم سنت همش از معصوم صادر شده ولی حدیث هر چیزی که ادعای حکایت داشته باشد می شد حدیث حتی اگر مجهول باشد بنابراین ما حدیث ضعیف داریم حدیث موضوع و مجهول هم داریم حدیث موضوع و مجهول هم گونه ای از قسم حدیث است بنابراین همه اینها جزء حدیث تلقی می شوند جزء حدیث شمرده می شوند با معیارهای حدیث شناسی هم مورد بررسی قرار می گیرند.

استاد صفری: پس من باید قید بزنم به عقیده خودم در رابطه با موثوق صدور نظرم این است که این از فرد اول صدورش باید ثابت شده باشد که این نظر من است.

استاد طباطبایی: نه اصطلاح حدیث اصطلاح موثوق الصدور اصطلاح سندی اینها همه یک معنا و مفهوم خاص دارد. شما جعل اصطلاح جدید نمی توانید بکنید.

استاد صفری: یعنی من منظورم را قید بزنم یعنی قبول ندارم این فرمایش شما را به صورت کلی که ما بگوییم پس عیسی شلغان هم که از امام صادق% نقل کرده آن فعل از امام صادق صادر شده است.

استاد طباطبایی: من می گویم حدیث یعنی هر چیزی که حکایت قول و فعل هست یا نیست.

استاد صفری: بله، حکایت هست.

استاد طباطبایی: پس اگر حکایت هست حدیث است.

استاد صفری: ولی این عیسی شلغان این را می گوید.

استاد طباطبایی: هر کسی که بگوید یعنی من می گویم حدیث مجعول حدیث مجعول هم صراحتاً گونه ای از یک حدیث است که مورد نقد قرار می گیرد خوب بنابراین حدیث است و مورد نقد هم قرار می گیرد من خودم الآن می توانم برای شما ده مورد مثال بزنم از احادیثی که قسم می خورم دروغ است جعل شده و به معصوم نسبت داده شده و حدیث جعلی است.

استاد صفری: این یک بحث کلی بود نکته دوم اینکه فرمودید روایات ثلاثی هست من عرض می کنم به هر حال آن روایاتی که ثابت نشده ما در تحلیل های تاریخی خودمان استفاده نمی کنیم ما نیاز به ثبوت داریم همچنان که شما روایاتی را که ضعیف هست در فقه استفاده نمی کنید و باز هم عرض کردم که ما صددرصد نمی توانیم بگوییم حتماً صادر نشده چه بسا امکانش هست که صادر شده باشد در خیلی از این مبانی که شما فرمودید با هم اتفاق نظر داریم فقط در این آماری که ارائه فرمودید ۸۰ درصد این نیاز به یک آمار میدانی هست که آیا چنین کاری شده یا نشده باید در این کار میدانی بشود اما نکته مهم در رابطه با روایات عدم تکذیب هست که فرمودید ۱۱۶ روایت داریم در این روایت من بحث دارم که اینجا باید بحث شود که این روایات عدم تکذیب که فرمودید ۱۱۶ است و ما ممکن است بترسیم اینها چه روایاتی هست در این روایات ما چندین بحث داریم اولاً بستر شناسی این روایات. این روایات در چه زمانی در چه بستری صادر شده احتمال زیاد هست در زمانی صادر شده باشد که هنوز اصحاب به مقامات ائمه واقف نبودند و خیلی از چیزها در رابطه با مقامات ائمه گفته می شد و ممکن بود برای بعضی ها عجیب باشد علم فراوان، عصمت و اینها و بعد تکذیب بکنند همچنان که اصحاب دور بودند کوفه بودند جاهای دیگر بودند و چنین چیزی برایشان عجیب بود و بنابراین نمی توانید بگویید این روایات پس نقل معجزات هست حتماً نه چنین چیزی است بحث دوم سند شناسی است من برخی از این سندها را دیدیم، دیدم اتفاقاً طرف آن افرادی می رود که ما رویشان بحث داریم مثل مفضل جابر محمد بن سنان و دیگران اینها باید تفکیک شود چه مقدار از اینهاست و چه مقدار غیر از اینهاست.

بحث دیگر منبع شناسی است من باز هم منابع این روایات را دیدم، دیدم که خیلی هاش از منابعی هست که ما روی آن حرف داریم مناقب، رسائل بصائر- خرائج، مختصر بصائر و این جور کتابها که به هر حال ما روی بحث داریم و مطلب دیگر محتواشناسی است و اینکه آیا این به هر حال این روایات برای آن فرد خاص و زمان خاص با آن ابزارهای محدود خاص صادر شده برای زمان ما که عقلمان بیشتر شده ابزارهایمان بیشتر شده ملاکهایمان بیشتر شده آیا باز هم صادق هست یا نه آن فرد مثلاً فرد کم سوادی بوده دور بوده نمی توانسته نقد بکند ولی الآن من کلی کتابهای نقد دارم کلی مبانی نقد دستم هست باز هم باید این روایات را در مقابلش تسلیم شوم و به صورت کلی هر روایتی هر چیزی که گزارش شد نفهمیدم بگویم نفهمیدم یا در مقام نقد و تحلیل برآیم.

استاد عباسی: خیلی ممنون اگر اجازه بدهید من نکته پایانی را تلخیص می کنم بعد اگر شما اجزه بفرمایید ما می خواهیم برویم سراغ کتابها که آن دفعه هم نرسیدیم ایشان جناب آقای دکتر صفری به هر حال آن بخش اول را مراجع به موثوق الصدور نکته ای را فرمودند که موثوق الصور بودن یعنی موثوق الصدور از آن نفر آخر که یک مقداری با این اصطلاح رایج فرق دارد موثوق الصدور حدیث را عرض می کنیم نه موثوق الصدور از تک تک آدم ها را ما حدیث را بحث می کنیم که موثوق الصدور هست یا نه و لذا همه احادیث از این جهت یکسان هستند ایشان هم فرمودند که نهایت می توانند یک قیدی بزنند بر صحبت قبلیشان ولی نسبت به روایات تکذیب نکته ای را مطرح کردند تحذیر از تکذیب فرمودند ما حداقل در این روایات ما چند نکته را باید مدنظر قرار بگیریم یکی بستر شناسی روایات شاید آن زمانی که اصحاب با مقامات ائمه آشنا نبودند این معنا داشته یعنی بعد از اینکه آشنا شدند یعنی تکذیب خواهد شد یا نخواهد شد و نکته دیگر بحث سند شناسی است که فرمودند روایت ۱۱۶ تا بخشی شان از لحاظ راوی کسانی هستند که رواتشان خودشان ضعیف هستند به لحاظ منبع هم بعضی از اینها از منبعی نقل شده که حداقل دکتر صفری به ایشان نظر مثبت ندارند مثل رسائل بصائر و مختصات درجات و محتواشناسی را هم فرمودند بعنوان یک به اصطلاح عاملی می شود در نظر گرفت برای اینکه روایات تخصیص بخورند برای اینکه در یک زمانی افراد عقولشان ناقص تر بوده یا ابزارها یشان کمتر بوده آن زمان روایات منع تکذیب جا داشته ولی امروز ظاهراً در آن حد شاید روایت جا نداشته باشد.

استاد طباطبایی: من همین نکته آخر را می خواستم اشاره کنم در واقع آن جریان روایت قیاس و ابان ابن تغلب که در ذهنتان است که جناب ابان ابن تغلب به امام می فرماید که راجع به دیه بریدن انگشت زنان این سخن به ما در کوفه رسید ما گفتیم ما جاءَ بِهِ الّا الشیطان یعنی آنقدر عجیب غریب بوده برایشان که حضرت توبیخ می کند و جریان قیاس را مطرح می کند این نکته ای که ایشان فرمودند در آن مورد چون عقلشان نمی رسیده انکار نکنند حالا ما عقلمان می رسد می توانیم انکار کنیم این به نظرم یک چیز بی سرو ته بود یعنی نباید اینگونه می گفتند بر عکس شاید اگر می گفتند بهتر بود در واقع روایات انکار اتفاقاً برخی از روایاتش مثل انَّ حدیثنا صعبٌ مستصعب که گروه زیادی هست از امیرالمومنان% صادر شده ظاهراً تا زمان امام رضا% داریم.

استاد عباسی: این عقول ضعیفه بیشتر انکار می کند.

استاد طباطبایی: این مال نکته قبلی بود این حدیث و روایات را بستر طولانی می شود در نقل این دو نکته کوچک را می خواستم بگویم حالا بعداً.

استاد صفری: من کامل وارد آن بحث نشدم ولی این حدیث سعب مستعصب ما در کافی و معانی الاخبار داریم که معنا شده لا یحتملُ الا هو مومن گفته اند که نه اینکه مؤمن نمی فهمد این حدیث. حدیث ما آنقدر شیرین هست حلاوت دارد که مؤمن تحمل نمی کند که او را به مؤمن دیگر منتقل کند نبی مرسل تحمل نمی کند تا او را به نبی مرسل دیگر منتقل کند ملک المقرب آنقدر از این شیرینی در ظرفیتش نمی گنجد تا برود این را به دیگری منتقل کند این معنا در کافی هست، در معانی الاخبار هم آمده است.

استاد طباطبایی: در بحار را هم ببینید بیان علامه مجلسی کامل تر است.

استاد عباسی: حالا بگذریم شاید این تعیین مصداق و مصداق های دیگر هم می تواند داشته باشد تخصیص را نمی رسم عرض کنم برویم سراغ بحث کتابها که آن دفعه هم به آن خوب نپرداختیم کتابهایی که در بحث معجزه نگاری نوشته شده از قرن گزارش هایی که حداقل ما داریم از قرن سوم را ما گزارش کتاب هم در کتابهای فهرست و هم در کتابهای رجال نسبت به کتابهایی که حالا تحت عناوین مناقب، فضائل، دلائل الامامه، عرض کنم و بعدها تحت عنوان معجزات و اینها نقل شدند بعضی هایشان در اختیار ما هست و بعضی هایشان هم در اختیار ما نیست احتمالاً کسانی که این کتابها را تنظیم کرده اند به بعضی از آن کتابها دسترسی داشته اند بعضی از کتابهایی که داریم مثل مأه المنقبه مثل فضایل ابن شاذان مناقب ابن ابی حمزه مناقب ابن شهر آشوب خوب اینها کتابهایی است که بعضی هایشان را در اختیار داریم از قرن های بعدی هم باز کتابهایی داریم مثل خصائص ائمه و معجزاتهم سید رضی. الظاهر فی المعجزات شیخ مفید. عیون المعجزاتی که ایشان فرمودند انتسابش به سید مرتضی را قبول نداریم همین جور که جلو آمدیم به قرون متاخر رسیدیم همین جور که ایشان اشاره کردند این کتابها حجم روایاتی را که در باب معجزات نقل کردند افزایش پیدا کرده شاید کاملترین و جامع ترین کتابی که در این زمینه داریم مدینه المعاجز مرحوم سید هاشم بحرانی باشد که خوب در جلسه گذشته هم از آن ذکر شد و گفته شد که چیزی در حدود ۲۰۰۰ روایت معجزه در این کتاب آمده شاید تقریباً کتابهای معجزه ای که قبلاً وجود داشته کمتر احتمالاً مواردی باشد که مرحوم بحرانی در مدینه المعاجز نیاورده باشد البته نمی شود گفت این تام است قطعاً چیزهایی از دست در رفته ولی کم بوده چیزهایی که از دست ایشان در رفته باشد و لذا اگر ما بخواهیم حتی روی این آخرین کتاب بعنوان یک نمونه ای از کتابهایی که اگر بنا بشود بعنوان کتاب های ضعیف به اینها نظر بشود کتابهایی که نظر دیگران را نسبت به شیعه منفی می کند عقلانیت شیعه را زیر سؤال می برد موجب وهن تشیع می شود شیعه را بعنوان یک جمعیت خرافی معرفی می کند.

بنابر نظریه ای که نظریه پرداز محترم نوشته و در خدمت دوستان هست. در جلسه قبل در خدمت دوستان مطرح فرمودند احتمالاً دیگر تجلی اش باید در همین کتاب مدینه المعاجز باشد یعنی یک کسی با دیدن این کتاب باید نسبت به شیعه خیلی احساس تنفر بکند و بگوید عجب جمعیتی که آنقدر نسبت به خرافات عقیده دارند اگر دوستانمان هم جناب آقای دکتر صفری یک ادعای مجدداً طرح مسئله و موضوع بکنند و در عرض ده دقیقه چون خیلی فرصت دارد کم می شود موضوع یک بار دیگر در جلسه مطرح بشود چون این قسمت به نظرم می رسد باید از محضر آقای طباطبایی چون آن دفعه این قسمت را ایشان تشریف نداشتند آقای دکتر صفری یکبار این مسئله را طرح کردند وقت بیشتری داشته باشیم استفاده کنیم چون همه مقدماتی که گفتیم برای این بود که به این نکته برسیم که آیا کتابهایی که نوشته شدند در یک سیر تاریخی دچار یک افزایش جعل و تحریف دستی شدند و کتابها که به سمت قرون متأخر پیش امده موهومات و خرافات در اینها افزایش یافته یا نه و اگر چنین اتفاقی افتاده من در یک سؤال بعدی که من در نظر دارم خدمت دوستان باشیم چه کار باید کنیم و پیشنهاد نظریه پرداز چی هست اگر چنین اتفاقی افتاده پیشنهاد ایشان چیست که ما چه اقدامی در مقابل این حادثه انجام بدهیم. می فرمایند اگر آقای طباطبایی نقد هایشان را مطرح بفرمایند.

استاد طباطبایی: به نظر می رسد اگر بخواهیم در ارتباط تطور معجزه نگاری صحبت کنیم گل سرسبد معجزه نگاری ها کتاب جناب آقای بحرانی هست مدینه المعاجز که با سخت کوشی بسیار زیاد توانسته تمامی موارد که گونه ای معجزه تلقی می شود از منظر ایشان را جمع آوری بکند و در اختیار ما قرار بدهد البته من شخصاً ارادت چندانی به اخباری ها ندارم در نتیجه شاید نتوانم ما به بگذارم برای ایشان و صحبت کنم ولی می خواهم بگویم به گونه ای منصفانه حتی با این کتاب باید روبرو شد اولاً کتاب مرحوم بحرانی یک کتاب واسطه است الحمد لله مصادرش را هم ذکر کرده آدم بسیار دقیق و منضبطی در نقل بوده جدای از تفکر خاص ایشان در نقل انسان منضبطی است منابع ذکر شده و در چاپ جدیدی که این در هشت جلد منتشر شده تمامی مصادری که ایشان نقل کرده آدرس هایش را آورده حالا برخی ممکن است نسخه خطی باشد بیش ترین تعداد معجزاتی که ایشان جمع آوری کرده ۲۸۰۰ معجزه است دیگر می شود نزدیک به ۳۰۰۰ تا آقای صفری می فرمودند ۲۰۰۰ تا یک ۸۰۰ تا هم بالا ببریم که ایشان خوش بحالش بشود هشتاد درصد این متون البته نیاز به کار کارشناس دارد من به نظرم می رسد اگر خودم یا آقای صفری یک بعنوان تحقیق کلاسی اینها را به بچه ها بدهیم بیایند بررسی کنند از جنبه های متعدد این کتاب مورد تحقیق و آنالیز قرار بگیرد خیلی برایمان مفید است اما من با نگاه که می کردم می توانیم بگوییم ۸۰ درصد متون این کتاب از منابع تا قرن ششم هست یعنی اینگونه نیست که ما تا آمدیم گفتیم که کتاب مدینهالمعاجز مربوطه به قرن ۱۲ است گمان بکنیم تا قرن ششم معجزات مثلاً ۵۰۰ تا بوده بعد یک دفعه قرن ۱۲ شده ۳۰۰۰ تا یا ۲۸۰۰ تا نه ایشان منابع را نقل کرده بعنوان منبع واسطه هم هست اگر مصادری را که ذکر کرده شما تحقیق بکنید بیش از ۸۰ درصدش مربوط به کتابهایی است تا قرن ششم حدود ۱۵ درصد اینها البته آمارهایی که من می گویم آمارهای دقیقی نیست آمارهایی که نشستم یک تورق اجمالی کردم اول جلد یک تا آخر جلد هشت را حدود ۱۵ درصد منابعش یا متونی که اینجا ذکر شده مستقیم یا غیر مستقیم از اهل سنت نقل شده که بیشترش برمی گردد به مناقب این ابن شهر آشوب که در مناقب شهر آشوب آمده و می دانید که این مناقب شهر آشوب منابعش بیشتر از اهل سنت است و منابعی که خودش گاه صراحتاً می گوید و گاه اسم کتاب را حتماً می آورد بنابراین مجموعه متون این کتاب اکثر مربوط به منابع کهن تا قرن ششم هست. ۲۸۰۰ متن هم دارد حالا یک نکته آماری را شما توجه بفرمایید از ابتدای تولد امیرالمومنین% که این گزارش معجزات را آغاز کرده تا سال ۲۶۰ هجری چند سال است ۲۸۳ سال حالا می خواهیم آماری نگاه کنیم ایشان برای ۲۸۳، سال ۲۸۰۰ متن نقل کرده میانگینش یعنی سالی ۱۰ متن در واقع اگر کسی الآن کتاب را شروع کند بخواند از اول تا آخر خیال می کند ائمه% صبح که از خواب بیدار می شدند با معجزه بیدار می شدند دیگه ساعت ۸ یک معجزه ۱۰ یک معجزه ۱۲ یک معجزه دیگر تا آخر وقت که در رختخواب می رفتند معجزه شصتمی را انجام می دادند ۱۰ گزارش معجزه حالا هنوز تکراری ها را نگفتم این اولین مرحله و نظر است ده گزارش معجزه برای یک سال یعنی بیش از یک ماه یک گزارش به نظر می رسد خیلی کم کاری کردند آقای صفری یعنی خیلی معجزه بوده و باید کار می شده معجزات پیامبر که جدا معجزات پیامبر به نسبت بیشتر است از معجزات امیرالمؤمنین البته در اینجا معجزات پیامبر را نیاورده حالا این ۲۸۰ سالی که ما گفتیم تاریخ را به طور مستمر گرفتیم با توجه به اینکه زمان حضور امامان معاصر را هم اینجا باید به آن اضافه کنیم یعنی مثلاً معجزات تولد امام حسن یا امام حسین% اینها در زمان امیرالمؤمنین بوده خودشان هر دو معصوم در زمان هم بودند و گزارش معجزات زمان امیرالمؤمنین و امام حسن را برای زمان امام حسین% هم آورده مجموع سالهای این بزرگواران را که با هم جمع بکنیم می شود حدود ۵۹۰ سال یعنی برای ۵۹۰ سال ایشان ۲۸۰۰ تا گزارش آورده این ۲۸۰۰ گزارش را باید تکراری هایش را از هم کسر کنید و حذف کنید. البته ایشان مقید بوده تکراری ها را بیاورد و تکرارهای صریح را آدرس بزند ولی گاه به خاطر اینکه آن مصدر یک نکته اضافه داشته آمده متن را دوباره آورده و دوباره شماره خورده یعنی برای حدود ۶۰۰ سال نزدیک ۲۰۰۰ معجزه نقل کرده بنابراین خیلی عدد عجیب غریبی نیست که آدم یک دفعه وحشت کند چگونه شده که ۲۰۰۰ معجزه نقل شده این از جهت آماری تحلیل آماری را توجه کنید من به نظرم می رسد که الآن کراماتی که از مرحوم آیت الله بهجت نقل می شود دیگر معمول افرادی که در قم زندگی می کردند و حتی ارتباط نزدیک هم با ایشان نداشتند اما هم محل بودند مثل خود من در واقع کراماتی که از ایشان نقل شده یا خودشان شخصاً در جریان بودند یا توسط یک منبع ثقه نقل شده اگر بشود می شود گفت نسبت به سنشان چندین برابر کرامات معصوم% بوده کراماتی مثل شیخ رجبعلی خیاط جمع آوری شده که اینها را آقای ری شهری می گفتند مواردی را که کاملاً مطمئن هستم دروغ نیست فقط نقل کردم، من جزوات ایشان را می دیدم این هم زیاد بود یعنی خیلی فراوان تر از کراماتی بود که ما برای ائمه نقل می کنیم اما از منظر تحلیلی.تحلیل محتوایی نه تحلیل آماری دوازده گروه اصلی در این معجزات هست این دوازده گروه را در نظر بگیرید من فقط اشاره می کنم چون وقت هم نیست بعد هم آقای صفری می خواهند نکاتی را بفرمایند. این دوازده گروه را در نظر بگیرید در کنار این دوازده گروه یک گروه دیگر هم وجود دارد که تصرف در عالم تکوین هست حالا شمار اینها را هم که در نظر بگیرید اکثریت بسیار فراوان یعنی نزدیک دو سوم از این ۲۰۰۰ متن بر می گردد به این موارد که الحمد لله آقای صفری خیلی از اینهایی را که الآن می خواهم نقل کنم جزء معجزه و کرامات نمی داند بنابراین ایشان از دایره معجزه نگاری خارج می دانند و بحث راجع به آن ندارند تخصصاً خارج است مواردی همانند علم امام، پیش گویی از آینده، خبر دادن از شی یا فرد گم شده یا غایب، اینها خیلی زیاد است مخصوصاً در میان ائمه میانه اگر نظر کنید بیشتر کرامات بر می گردد به این گروه دعا یا نفرین نسبت به اشخاص دوست یا دشمن که این دعا یا نفرین تأثیر گذاشته مثلاً ۳۵ مورد راجع به قاتلان سیدالشهداء هست که ایشان در همان معجزات امام حسین% ۳۵ مورد را آورده با این هم که مشکل نداریم یعنی خدشه ای نمی شود بر اینها کرد و بگوییم چرا عالم تکوین تغییر کرد سخن گفتن با جنیان پاسخ گویی به سؤالات آنها و انجام کار توسط آنها و کلاً چیزهایی که به جن مربوط است راجع به جنیان هم اجمالاً ما وجود آنها و ایمان و تکلیفشان و همه اینها را می پذیریم و الحمدلله از بقیه ویژگی هایشان هم هیچ اطلاعی نداریم ظاهراً صحبت کردن در رابطه با اجنه و ویژگی های آنها نسبت به ما یعنی شخص خودم را می گویم چون عاجز هستیم گونه ای فضولی تلقی می شود و نمی شود وارد آن محوطه شد یعنی نمی توانیم نقادی بکنیم این را درک زبان حیوانات حالا موارد مختلف. درک لغات غیر عربی یعنی فهم لغات و لهجه های دیگر طی طریق کردن خود ایشان یا اصحاب ایشان برای کار، کار با تحدی هم ندارد خبر دادن از ضمیر شخص مخاطب یا پاسخ گویی به پرسش او قبل از اینکه هیچ نکته ای را اظهار بکند مواردی که برای افراد مقابل مخاطب می آمدند برای امتحان امام% می آمدند یک کاری را انجام می دادند یا یک چیزی را در ذهن می گرفتند که این موارد در ابتدای دوره امامت امامان خیلی زیاد است یعنی شما اگر این گروه را هم جدا کنید یعنی هر امام% تا موقعی که می خواهد امامتش تثبیت بشود مثلاً آن ۶ ماه یا یک سال اول ما می بینیم شمار اینها خیلی زیاد است بعد دیگر کاهش پیدا می کند تسبیح گفتن سنگریزه و شجر و مدر اینها مواردش نسبتاً هست. سخن گفتن ملائکه با ایشان و اینها را هم جزء این ۲۰۰۰ تا باید قرار بدهیم و حتی شیطان و ابلیس و ابالسه شفای بیماران صعب العلاج یا بیماران معمولی با دعای ایشان یا با دست ایشان این هم مواردش نسبتاً قابل اعتنا هست. خبر دادن از قیامت و احوال دشمنان مثل یزید و معاویه و عمر و عاص و هارون الرشید و کذا و کذا و دیگران که الحمد لله زیاد هستند و یک گروه خاص هم قاتلان سیدالشهداء هستند جزا دادن از قیامت نه اینکه اینها در این دنیا به بیماری یا فلان مرض دچار شدند این گروه را اگر بخواهیم در نظر بگیریم ظاهراً از گروهی هست که در تخصص و بحث آقای صفری خارج است ولی اکثریت نزدیک دو سوم متون شامل اینها می شود بقیه متون را البته ما همه متون را از نظر حدیثی می گوییم همه اش باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد قرائن اثباتی قرائن نافی و منافی اینها باید در کنار هم قرار بگیرد و راجع به آنها تحلیل بشود ولی این موارد گونه ای نیست چیزهایی نیست که حتی ما اگر اینها را علم بکنیم بگوییم حضرت دعا کردند نفرین کردند یکی خوب شد یکی مرد این مشکلی ایجاد بشود و حتی ما را استهزا کنند نه اینها مواردی نیستند که هیچ گونه آثاری را که ایشان گفتند مترتب بر اینها نمی شود این می شود اکثریت متونی که در مدینه المعاجز هست یک سری متون هست که خیلی متون عجیب غریب هست قابل قبول نیست یک سری متون هست که با مسلمات تاریخی تعارض دارد یعنی از نظر تاریخی اصلاً همخوان نیست برخی از متون هست با شخصیت امام% نمی سازد همه آنها را نفی می کنیم بقیه متون که تعدادش چندان زیاد نیست من گفتم چون خودم شخصاً ارادتی نسبت به بحرانی و دیگران ندارم نمی توانم مایه بگذارم ولی به نظرم می رسد حتی نسبت به کسانی که با عقاید آنها موافق نیستیم باید به گونه ای منصفانه برخورد کنیم یعنی منصفانه بیاییم تحلیل کنیم آنالیز کنیم شخصیت این شخص ایشان را و اثر علمی که ارائه علمی که ارائه داده حالا این اثر علمی را می توانیم بعد از این تحلیل و آنالیز کردن بیابیم و بررسی کنیم و نظرمان را راجع به این بگوییم اگر همین الآن بخواهیم مدینه المعاجز را باز کنیم مثلاً ۳۰ روایت، ۳۰ روایت از ۳۰۰۰ تا روایت می شود چند تا کتاب یک درصد، روایات بسیار ضعیف و سستی که موجب تمسخر می شود را می شود دراینجا پیدا کرد کار سختی نیست ولی آیا می توانیم با ۳۰ مورد ردیف کردن که حتی ممکن است موجب تمسخر هم بشود که الآن آقای صفری در ذهنشان هست من هم در ذهنم هست که اینها را ردیف کنیم پس بیاییم بگوییم هکذا فَعَلَلَ و تَفَعَلل پس بنابراین با این ۳۰ مورد مشت نمونه خروار هست همه این کتاب چیز می شود در حالی که دوسوم متون این کتاب، متونی هستند که ناظر به مباحث این گونه نیستند از نقد دقیق که می تواند به انکار بیانجامد مصون می مانند اینگونه نیست بنابراین برخورد منصفانه نسبت به همه کتاب های حدیثی همچنان که با متون تاریخی باید دقیق انجام بشود و نیازمند تحلیل و دقت فراوان هست این هم صحبت بنده.

استاد عباسی: خیلی ممنون، چون وقت کم هست دیگر خلاصه نمی کنیم در خدمت آقای دکتر صفری هستیم.

استاد صفری: بله نکات خیلی خوبی فرمودند که حقاً من استفاده کردم گزارش هایی که دارند من چند نکته فقط حاشیه بزنم به فرمایش های ایشان اولین نکته اسم کتاب است. اسم کتاب مدینه المعاجز هست. شهر معجزه ها یعنی می خواهد این تصور را به خواننده بدهد که ما الآن وارد شهری می شویم که همه آن معجزه است حالا جناب حاج آقا فرمودند که همه اش اینطور نیست ولی خودش اینطور گفته به هر حال.

استاد طباطبایی: بله، من قبلاً گفتم مبنایش با شما موافقه.

استاد عباسی: چون معجزه را ما یک توسعه ای دادیم زدیم بعد شما قیدش را زدید.

استاد صفری: تصور مردم از امامان اینگونه بوده که معمولاً زندگی غیر عادی داشتند و در شهر معجزه ها زندگی می کنند.

استاد طباطبایی: با همین موارد یعنی اینها را هم معجزه می دانند.

استاد صفری: بله اینها را هم بحث می کنیم. نکته دوم فرمودند که ۸۰ درصد منابعشان تا منابع قرن ششم است خوب حالا قرن ششم چی شد بحث ما تا منابع قرن ششم هست عمده کتابهایی که ما بحث می کنیم و زیر سوال می بریم همین تا منابع قرن ششم هست قرن ششم هیچ خصوصیتی نسبت به اعتبار ندارد دلائل الامامه، مناقب ابن شهر آشوب. الخرائج و الجرائح، هدایه الکبری اینها همه منابع تا قرن ششم هست بنابراین اگر ۸۰ درصد منابعش تا منابع قرن ششم هست خوب می توانیم بگوییم درصد زیادی از منابعشان ضعیف است.

بله منابعی هم دارند مثل کافی و ارشاد که ما آنها را یک نگاه دیگری نسبت به آن داریم که حالا جای بحثش اینجا نیست نکته دیگر اینکه فرمودند که مستقیم یا غیر مستقیم از اهل سنت نقل می کند، خوب حالا از اهل سنت نقل کند اهل سنت چه ویژگی دارد. اهل سنت اینجا دلالت بر اعتبار کتاب نمی کند به خصوص که خیلی از این مطالب را فرمودند که ابن شهر آشوب از اهل سنت نقل کرده بله شهر آشوب را هم شما می توانید بروید ببینید چگونه از اهل سنت نقل می کند سندها را نمی آورد معمولاً و بدون واسطه به راوی اصلی می رساند بنابراین اگر اینطوری بخواهد از اهل سنت نقل بکند این دلالت بر اعتبار نمی کند نکته بعدی اینکه فرمودند ۸۰ درصد منابع از منابع تا قرن ششم هست آیا ۸۰ درصد معجزات هم تا منابع قرن ششم هست چنین چیزی را نمی شود اثبات کرد یعنی بله تعداد منابع ممکن است تا منابع قرن ششم باشد ولی ممکن است تعداد زیادی از معجزات را بعد از قرن ششم از منابع نقل کرده باشد که این نسبت برقرار نشود.

استاد طباطبایی: نه متون بیش از ۸۰ درصد هست.

استاد صفری: خود موارد هم همینطور است.

استاد طباطبایی: موارد بیش از ۸۰ درصد هست.

استاد صفری: خوب این را باید روی آن کارآماری انجام بدهیم نمی شود الآن بگوییم ۸۰ درصد یا ۱۵ درصد اینها کارآماری نیاز دارد خیلی از این منابعی که دیدیم به اصطلاح ما نشناختیم نمی دانیم چه کسی هست علاوه بر اینکه منابعی که وجود دارد چنین مشکلاتی را دارد نکته دیگر اینکه به هر بسیاری از این منابع دست ما هست و اینها چگونه اضافه شده و چرا خیلی از موارد در منابع قرن چهارم و پنجم نیامده در منابع قرن ششم آمده بحث مهم ما این گسست نقل است این اضافه شدن نقل هاست در طول تاریخ ائمه که همان ائمه هستند زمانشان هم که همان زمان است پس چرا مثلاً در کتاب قرن چهارم ده تا معجزه هست در کتاب قرن یازدهم یا دوازدهم مثلاً صدتا معجزه هست اینها چطوری اضافه شده بحث ما سر این است و نکته ای که من می خواستم از حضرت ایشان استفاده کنم اینکه این منابع خداوکیلی منابع قرن ششم و قبل از ششم مقدار اعتبارش چقدر است چند تا منابع می توانیم معتبر ببینیم در سطح منابع فقهی چه مقدار هست اعتبار این منابع نکته بعدی اینکه باز هم دوازده گروه کردید خوب ما در هر دوازده گروه بحث داریم یعنی اثبات نقلش نیاز دارد به اینکه از نقدها بیرون بیاید ما آن امکان را پذیرفتیم دلالت بر این نمی کند که هر نقلی که در این ۱۲ گروه بود ما بپذیریم علاوه بر اینکه، در جلسه قبل هم اشاره کردم سنخ معجزه به گونه ای هست که احتیاج به نقل و تظافر نقل در یک مورد دارد یعنی یک مورد را بخواهید اثبات کنید باید در همان مورد شما تظافر نقل داشته باشید بله ایشان می توانند بفرمایند که در بین اینها تواتر معنوی وجود دارد. بله تواتر معنوی وجود دارد که ائمه معجزاتی داشتند و این را ما از همان اول پذیرفتیم و گفتیم چنین چیزی امکان دارد که ائمه معجزاتی داشته باشند بد نیست در آخر به یک مقاله دیگر نکته اشاره بکنم یک بحثی الآن شروع شده بعضی از این نویسندگان جدید شروع کردند نقش ایدئولوژیک نسخه بدل ها که اصلاً خود نسخه شناسی در طول تاریخ خودش بحثی هست و نسخه هایی که در زمان های مختلف اضافه می شود در یک آن چیزهایی را کم می کنند یا اضافه می کنند این مقاله را جناب آقای شفیعی کتکنی نوشته مثلاً نوشته که جناب آقای خواجه عبدالله انصاری که در پنجم می زیسته این مسلماً حنبلی بوده خودش می گوید أنا حنبلیٌ ما حییتُ و انا امت و وصیتی للناس اَن یتحنبلو این حنبلی سرسختی بوده ولی در قرن پنجم و ششم که این را می خواندم دیدم بده که این خواجه عبدالله حنبلی باشد و این ها را حذف کرد و ما باید در این نسخه ها هم باید دقت بکنیم در طول تاریخ چه مقدار اضافه شده چه مقدار کم شده تا بتوانیم به یک نتیجه ای برسیم مثلاً ایشان باز مثال زده خانقاه ابوالعباس قصاب آملی که در آمل هست در قرون نزدیک به وفاتش همینطور بوده ولی بعد آمده این امامزاده عباس شده در متون بعدی قاجاریه یا صفویه این امامزاده عباسی که در آمل هست ابوالعباس قصاب بوده که از عرفا و بزرگان بوده یا مثال های دیگری زده به هر حال در نسخه شناسی باز ما باید اینها را مدنظر قرار بدهیم این کثرت نقل ها را باید مدنظر قرار بدهیم تا بتوانیم به یک نتیجه ای برسیم.

استاد عباسی: خیلی ممنون من خلاصه کنم خلاصه کنید یکی ایشان فرمودند قرن ششم خصوصیتی ندارد منابعی هم که تا قرن ششم هستند وقتی معتبر نباشند نیستند باید ما همان منابعی که از آنها استفاده شده همان ۸۰ درصد باشند باز ما اشکالمان باقی هست نقل از اهل سنت هم ویژگی ندارد اعتبار نمی آورد مگر اینکه از قواعد نقد عبور کرده باشد نسبت به منابع فرمودند که ببینیم چقدر از این منابع در سطح منابع فقهی هستند بخش عمده ای از اینها در حد منابع فقهی نیستند انتظار ما هم در هین حد بوده یا نیست نسبت به ۱۲، ۱۳ محتوایی که شما دسته بندی کردید اشاره کردند ولو اینکه بعضی از آنها را ما به صورت امکان با آنها مشکلی نداشته باشیم از جهت نقد صدوری باید آن مراحل نقد را نسبت به آنها طی بکنیم عرض کنم نکته دیگری که اشاره کردند بحث نسخه بدل ها بود فرمودند این را باید توجه داشته باشیم که ممکن است در منابع مخصوصاً منابعی که منابع متواتری نیستند و منابع پر بحثی نیستند در زمان ما نسخه بدل ها هم مؤثر بوده و باعث شده باشد که بعضی از مطالب اضافه شده باشد ولی در این حال یک نکته ای را که در جلسه گذشته تأکید کرده بودم باز این بار خیلی تأکید زیادی نداشتند فرمودند به هر حال این سؤال باقی است ولو تا قرن ششم متعدد است ولی قرن ششم و یا پنجم یک معجزاتی رد یک منبعی آمده در یک منبع دیگر نیامده بالاخره ائمه که ۳۰۰، ۴۰۰ سال از حیاتشان گذشته بود در آن دوره چرا به این شکل معجزات به صورت متفرق نقل شده که بعداً کسی بیاید اینها را سرجمع بکند ۲۸۰۰ تا استخراج بکند. در خدمت شما هستیم.

استاد طباطبایی: ببخشید خیلی مزاحم شدیم من یک چند نکته را خدمت عزیزان عرض کنم و بگذریم ظاهراً محور بحث من این بود که از فهمم از صحبت های جلسه پیش ایشان این بود که ایشان می گفتند ما در سده های دوم و سوم متونی که به معجزات بپردازند نداریم بعد در سده های بعد زیاد می شود سده چهارم، پنجم و ششم و در آخر در سده ۱۲ می رسد به ۲۸۰۰ تا و به گونه ای تلقی این بود حالا من یادم نیست صراحتاً عرض کردن یا نه که در واقع تفکر صفوی در اینجا نقش داشته است.

استاد عباسی: تطور تاریخی اتفاق افتاده است؟

استاد صفری: اصلاً منظورم این نبوده است.

استاد طباطبایی: در واقع اینکه مربوط به قرن دوازدهم می شود، می خواهیم بگوییم ایشان کار خاصی نکرده جمع کننده است یک واسطه است ما را منتقل کرده به قرون ششم تا قرن ششم هشتاد درصد کتابها و بیش از هشتاد درصد چون معمولاً متونی که نقل می کند گزارش ها را اگر بخوانیم حساب بکنیم بیش از ۸۰ درصد مال منابع پیش از قرن ششم است و یک ملاک توافق که با ایشان ما توافق کردیم گفتیم قدمت متن هر چه به دوره کهن برود به متن اعتبار می بخشد، اگر یک متنی را در قرن دوازدهم دیدیم اعتبارش کمتر از متنی است که در قرن نهم دیده بشود یا در قرن ششم یا در قرن چهارم دیده بشود بنابراین قدمت و کهن بودن مصدر ملاک ترجیح بود دلیل حجیت نبود ملاک این بود که امتیاز متن را بالا می برد بنابراین اگر ما اثبات کردیم که بیش از هشتاد درصد متون مدینه المعاجز مربوطه به قرن قبل از ششم است این یک اعتباری به این کتاب می بخشد که این کتاب مدینه المعاجز دارا نیست منابع سنی هم این گونه نیستند در واقع نقل معجزات در منابع سنی یکی از قرائنی است که موجب افزایش اعتماد ما به متن می شود حدیث مشهور تقتلک الفته الباغیه در مورد جناب عمار رحمه الله علیه این توسط عمروعاص روایت شده عمروعاص یکی از راویان است واقعاً اعتمادی که ما به این حدیث به خاطر نقل عمروعاص داریم بیش از نقل حارث بن اربع نیست و بعضاً معاویه او را توبیخ می کند می گوید مگر تو مرض داری که هر چی شنیدی نقل می کنی خوب بالاخره آن کشته می شد حالا ننگش روی دوش ما مانده عمروعاص می گوید من نمی دانستم که آخر سر او را می کشیم من فکر می کردم در جنگ با خلیفه دوم کشته می شود بنابراین همه حوادث اینگونه پدید آمده پس منابع سنی که می گویم ۱۵ درصد منابع سنی واقعاً به افزایش اعتماد ما کمک می کند حتی یک درصد، دو درصد، پنج درصد حجیت نمی گویم می بخشد ایشان می گویند که آیا آنها حجت هستند یا نیستند اصلاً ما در بحث حجیت گفتیم اصلاً سند و اینها را کنار می گذاریم ما می آییم جمع آوری قرائن می کنیم جمع آوری قرائن همین هاست اینها را می گوییم جمع آوری قرائن اینکه فرمودند در سطح منابع فقهی نیستند آیا کتاب کافی و اینها، اینها را نقل کردند اینکه خیلی دور از ماجراست این توقع دیگر نبوده است از قای صفری من م
آقای صفری من به نظرم می رسد که به خاطر ویژگی های فقهی، روایات فقهی، فقیهان، محدثان فقیه ما گونه روایات فقیهانه را و روایات فقهی را از کل گونه های دیگر باید متمایز کنیم فضائل و مناقب روایت اخلاقی روایت تفسیری روایت تاریخی اینها هیچ کدام اصلاً در سطح روایات فقهی نیستند اگر بخواهیم به همین جهت با گونه سند شناسی فقیهان با این روایات روبرو شویم شما بدانید هیچ روایت تاریخی باقی نخواهد ماند یعنی شما و کل گروه تاریخ باید جول و پلاسشان را جمع کنند و بروند چیزی از آن نمی ماند چی را می خواهید بررسی کنید.

شاگرد های شما هم اینجا هستند الآن می بینند خیلی کارزار می شود. دوازده مورد روایاتی که آمدم نقل کردم من می خواستم بگویم شما تأکیدتان در معجزات این بود که روایات که ناموس طبیعت را می آید بهم می ریزد این روایات را گونه ای استبعاد به آن می بخشید بعد هم می گویید ما ۲۸۰۰ تا روایت معجزه داریم نتیجه این می شود این همه موارد آمدیم و نکاتی را نقل می کنیم که دارد ناموس سنت های الهی را دارد مثلاً لکه دار می کند و به من می ریزد می خواستیم بگوییم اولاً این گونه نیست ثانیاً اکثر این متون کاری به ناموس طبیعت ندارد به ناموس طبیعت ندارد که شما بخواهید بگویید سنت های الهی را مخدوش بکنید این نکاتی بود که مطرح بود البته من هنوز سر صحبت اولم هستم همه متون حتی متون فقهی نیازمند به بررسی و نقد دارند تمامی قرائنی که می تواند به افزایش یا کاهش اعتماد ما به متن یاری برساند باید جمع آوری بشود روایات فقهی این شانس را دارند که یک سند صحیح و خوب دارند یک دفعه ۵۰، ۶۰ درصد کارشان می رود بالا یعنی راحت می شود روایات گروه های دیگر چی روایات اخلاقی مثلاً این ویژگی را دارند که مطابق با فطرت انسانی هستند و همین موجب افزایش اعتماد ما می شود ولی روایات معجزه نگاری ذاتشان ذات روایات معجزه نگاری چون امور مستبعد و خارق العاده هست بنابراین با آن گروه قدری تفاوت دارد بله همه این ملاک ها هم باید مدنظر قرار بگیرد ولی اینکه شمشیر بدست بگیریم از اول بخواهیم همه را بزنیم و هیچ چیز در آن نماند را نمی پسندیم.

استاد عباسی: تشکر می کنیم اگر اجازه بدهید من فقط یک نکته را عرض بکنم که در پایان غیر از این نکته ای که می خواهند بفرمایند آقای دکتر صفری این را هم بفرمایند که به هر حال پیشنهاد نهایی ایشان مبتنی بر این نظریه شان چی هست ما نسبت به این کتابهای معجزه نگاری اگر مبنای ایشان را اگر پذیرفتیم باید چه موضعی را اتخاذ کنیم اینها را نقد کنیم بدون نقد منتشر نکنیم ابراز برائت از اینها بکنیم بر اساس این نظریه چه اتفاقی می خواهد بیفتد و در عالم واقع چه اثری خواهد داشت.

استاد صفری: یک چند نکته ای در فرمایشات جناب ایشان بود بحث اول، بحث قدمت بود بحث قدمت خوب هر چه نزدیک تر باشد از جهاتی اعتبار می بخشد ولی اگر به معاصرت نینجامد آن اعتباری که ما لازم داریم نمی بخشد متنی که در سال ۶۰۰ نوشته شده که مثلاً ۳۰۰ سال با واقعه فاصله دارد و سند هم ندارد خوب برای ما فایده ندارد نکته دیگر اینکه فرمودند به اصطلاح اینها را به حد کافی گرفتید اتفاقاً بحث من همین جاست در طول تاریخ تشیع ما با روایات معجزات مثل روایات فضایل برخورد کردیم سنخ روایات فضایل و تسامح در فضایل و ادله سنن با سنخ روایات معجزات که حاکی از خرق ناموس طبیعت است خیلی فرق می کند و باز ه در اینجا من تذکر می دهم که سنخ روایات معجزات با نسخ روایات تاریخی فرق می کند اعتقاد من این است که درباره اثبات روایات معجزات ما خیلی بیش تر از آنچه که درباره اثبات روایات فقهی نیاز داریم، نیاز داریم حجیت بیش تر، تظافر بیش تر استفاده بیشتر چون به اصطلاح ناموس طبیعت یک قانون دارد خرق می شود و این مثل روایات عادی، روایات فقهی نیست ولی چون ما در طول تاریخ اینگونه برخورد کرده ایم الآن برایمان سنگین است که دوباره با این دید وارد اینگونه روایات بشویم و باید بشویم نکته دیگر اینکه فرمودند تاریخ می رود روی هوا من تذکر می دهم تاریخ ما را نبرید روی هوا چون بخشی از تاریخ ما همین تاریخ ائمه است خیلی از روایات ما مربوط به تاریخ ائمه است.

استاد طباطبایی: ائمه را جزء حدیث می گیریم. تاریخ و سیره ائمه جزء حدیث است ما منظورمان تاریخ تمدن شما بود.

استاد صفری: به هر حال می گویم وارد این مقوله نشوید چون خود ائمه هم خیلی از چیزهایشان با تاریخ اثبات می شود اما این فرمایش که جناب حاج آقای عباسی فرمودند پیشنهادتان چیست یا چه ضرورتی برای این بحث ها هست.

استاد عباسی: به عبارتی نتیجه عملی این بحث نظریه چیست؟

استاد صفری: ما چه بخواهیم چه نخواهیم بحث های روش مند تاریخی روی این موضوعات شروع شده و ما هم رسمیت دادیم به تاریخ در حوزه علمیه قم و طبیعتاً دانشجویان تاریخ وقتی وارد تاریخ می شوند به خصوص در تاریخ ائمه با این گونه روایات برخورد می کنند که نمی دانند چگونه در تاریخ جایش بدهند و خیلی از کتاب های تاریخی هم بوسیله مستشرقان اهل سنت که از ما جلو نزند بحث های روش مند تاریخی از ما جلوترند، خوب ما الآن با این کتابها برخورد می کنیم باید یک موضع مشخصی نسبت به این کتاب ها داشته باشیم.

من الآن خودم چند تا مقاله در رابطه با این کتابها دارم دانشگاهیان معمولاً این کتابها را زیر سؤال می برند و برخوردی با این کتابها برخوردی که کنار گذاشته شده هستند می کنند مثلاً اینها راحتی مثل ابومخنف یا تاریخ یعقوبی یا تاریخ الغارات حساب نمی کنند با اینکه آنها هم شیعه هستند شما در یک متن تاریخی نمی بینید که به دلائل الامامه یا اینها ارجاع داده باشد در هر حالی که نکات بسیار خوبی در همین کتابها یافت می شود که ما را کمک می کند به شناخت ائمه من در مقالاتم اینها را توضیح دادم مسئله این است الآن که من این رشته را رسمیت بخشیده ایم وارد نقد این منابع هم بشویم دیدگاه کلامی خودمان را با این منابع تطبیق بدهیم احیاناً اگر دیدگاه کلامی با استفاده از این منابع اثبات شده ما تجدید نظر بکنیم تا بشود فضای تاریخ بحث یک مقدار روش مند تر بشود تا ما نوعی خود باختگی در بحث های روش مند دیگران نداشته باشیم الآن دستمان کوتاه است عمده نقدها از سوی دیگران شده ما در آن حدی نیستم. بعضی وقت ها که جواب بدهیم وارد این مقوله بشویم و این مقوله را رسمیت بدهیم یعنی اگر حالا یک تعبیری در جلسه قبل یکی از سروران کردند که سراغ این بحث ها رفتن مثل اینکه سرماخوردگی کسی را که سرطان گرفته ما بخواهیم درمان کنیم نه چنین نیست حتی در رابطه با مبانی کلامی تشیع باز هم این بحث ها ضرورت دارد حالا اگر چه بعضی از کلامی ها تاریخ را حرام بدانند ولی به هر حال این ضرورت اینجا فهم می شود و باید بگونه ای روش مند وارد این مباحث بشویم.

استاد عباسی: تشکر می کنیم، نکته پایانی را هم.

استاد طباطبایی: من بگویم در واقع نظر آقای صفری را که من می پسندم نه در ارتباط با کتابهای دلائل الامه در رابطه با همه کتابها دوره ما بگونه ای هست که باید تصحیح انتقادی کتابها آغاز بشود و این را باید به فال نیک بگیریم ولی علت نه برای علت که دیگران اشاره کردند که دیگران هجمه می کنند ما چه کنیم.

استاد صفری: دیگران هجمه نمی کنند وارد شدند.

استاد طباطبایی: ما اصلاً این دوره، دوره ای هست که باید این کار را انجام بدهیم همه کتابها باید یک تغییر انتقادی داشته باشند مقالات وظیفه ما همه هست که این کارها را انجام بدهیم راجع به متون راجع به گروه گزارش ها باید این کارها انجام بشود، البته ما تأثیر کتابهای معجزه نگاری را اینگونه مثل کتاب مدینه المعاجز بر مجموعه باورها و فرهنگ ما آنقدر اندک است که مثلاً حتی اگر شما همه کتاب مدینه المعاجز را انکار بکنید در باورها و فرهنگ ما تأثیر خاصی ندارد ما تا دوره مرحوم آمیرزا حسین نوری حدود ۴۰۰ کتاب حدیثی یا این چیزی که اکثریت حدیث است یعنی رنگ حدیثی دارد صبغه حدیثی دارد نزدیک به ۲۰ کتابش بحث های معجزه نگاری هست که همه اش این کتابهای دیگر هم از همدیگر نقل کردند متونشان مشابه هست و آن تأثیری که همه این۲۰ کتاب دارند به اندازه یک فصل کتاب کافی هم نیست بنابراین خیلی اگر بخواهیم بگوییم اگر این باشد ما چه کار کنیم اگر نباشند ما چه کار کنیم نمی شود اینها مهم نیست مجموعه اینها بر باورها و اعتقادات و فرهنگ ما آنقدر گسترده و عمیق نیست اگر یک زمانی مد بشود خیلی از این موارد تکراری بشود برای بعضی از سخنرانی هم بگویند اینها دوره گذراست مشکل پدید نمی آید اینها از کتاب عیون المعجزات مال چه قرنی است. قرن پنجم تا حالا هست ببینید تأثیرش چه مقدار بوده کافی را هم ببینید.

استاد عباسی: تشکر می کنم از همه عزیزان، سروران ارجمند، دانش وران گرامی برادر ارجمند و گرامی آقای دکتر صفری و جناب آقای طباطبایی که در خدمتشان بودیم بحث ارزشمندی را داشتیم، الحمدلله توانستیم تقریباً در وقتی که بود مباحثی که بنا بود مطرح شود را بپردازیم از حوصله ای که جمع حاضر نشان دادند و مشارکتشان صمیمانه سپاس گذاریم و توفیق همگان را از خدا می خواهیم.