“رابطه ایمان و تجربه دینی از دیدگاه علامه طباطبائی“ در جلسه گروه علمی کلام+خلاصه بحث

یکصد و نود و یکمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “رابطه ایمان و تجربه دینی از دیدگاه علامه طباطبائی“ با ارائه “آقای دکتر ابوالفضل روحی” با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

برخی گفته‌اند مرحوم علامه در ساختار مباحثی که در کتب خود مانند المیزان مطرح نموده، بحثی از تجربه دینی نداشته و مطالبی که گفته می‌شود تحمیلی بر نظریات علامه است اما ما معتقدیم از لابلای مباحث علامه می‌توان بدست آورد که در مورد تجربه دینی دیدگاه داشته‌اند؛ سوال دیگر  آن است که آیا تجربه دینی را راهکار معرفت دینی می‌دانند؟

چند اصطلاح را در ابتدا از منظر علامه باید بررسی شود:

  1. ایمان، واژه‌ ایمان از مباحث پر دغدغه کلامی است. این دغدغه و گوناگونی برداشت ها همواره از گذشته در مورد مفهوم و متعلقات ایمان وجود داشته است.

مرحوم علامه، دیدگاه ابوالحسن اشعری را در مورد ایمان، تشریح می‌کند که آنها تصدیق زبانی و قولی را ایمان دانسته اند؛ در مورد عقیده  ماتریدی‌ها هم بیان می‌کند که ایمان را معرفت به خداوند، تصدیق زبانی واقرار قلبی می‌دانند. و ابو منصور ماتریدی همه آنچه شیعه قبول دارد را مطرح نکرده است. مرحوم علامه ایمان از دیدگاه شیعیان را هم تحلیل می‌کند، مثلاً در مورد نظر شیخ مفید را ارائه  می‌کند که علاوه بر زبان و قلب، عمل جوارحی را  هم از ایمان می داند. دیدگاه سید مرتضی را مطرح می‌کند که اذعان نفسانی را  هم به عنوان بخشی از بخش های  ایمان می‌آورد. به ملاصدرا اشاره می‌کند که تعریفی از ایمان ارائه می‌کند .

در نهایت خود علامه به تعریف ایمان می‌پردازد و آن را عبارت از معرفت، یقین، اقرار زبانی و قلبی، عمل جوارحی و التزام عملی به آن می‌داند.  علامه تعریف ایمان را در المیزان ج ۱۲، ۱۸ (مفصل) بیان می کند.

 

در ج ۱۸ المیزان، به دیدگاه‌های ابوحنیفه، امام الحرمین و … می‌پردازد و می‌گوید، لوازمی بر دیدگاه اینها در مورد ایمان متفرع می‌شود که ما آن لوازم را نمی پذیریم. (المیزان، ج ۱۸، ص ۲۶۰ به بعد)

نکته‌ی مهم دیدگاه علامه در مورد ماهیت ایمان، همان التزام عملی است، ایشان بیان می‌کند که در یک نگاه، برای تحقق ایمان، عقد القلبی لازم است که به التزام عملی منجر می‌شود و یافته‌های درونی قوی هم لازم است، یعنی اینقدر در شخص رسوخ کند که به صورت ناخود آگاه در وی جاری می‌شو

د، مثل کسی که ذکری را مکرر تکرار کند تا این که ناخودآگاه  در حالت خواب و کما هم آن را تکرار کند.

نکته و نوع دیگر در این نگاه، التزام و پایبندی است،  شاید کسانی باورهایی  داشته باشند ولی این باور منجر به التزام رفتاری نشود و حتی اگر یک مورد تخلف از ایمان صورت بگیرد، معلوم می شود التزام عملی صورت نگرفته است. پس حصول ایمان در برخی افراد ممکن است به ندرت صورت بگیرد. پس در نگاه کلامی ، ایمان دارای التزام عملی و رفتاری را بیشتر  مورد بهره‌برداری قرار می‌دهیم. نظرات علامه در مورد ایمان در دو قسمت خلاصه می‌شود. ۱٫ کلامی؛   ۲٫ فلسفی.

در مباحث کلامی بین ایمان و اسلام ارتباط برقرار کرده است بین ایمان و باور، معرفت و … رابطه برقرار می‌کند. پس تعریف مرحوم علامه جامع متکلمین دیگر است به علاوه التزام عملی.

اما مرحوم علامه در اندیشه فلسفی خود فقط بین ایمان و باور رابطه برقرار می‌کند و ایشان قائل به مراتب ایمان است. مراتب را از یقین شروع می‌کند تا التزام عملی می‌رساند. نتیجه ایمان، ظهور رفتاری و هم سویی گفتاری است و درنهایت هم هدایت درونی و بیرونی را در پی خواهد داشت.

در موضوع وحی، علامه طباطبایی، آن را با مفهوم مورد نظر خود به کار می‌برد و تمام کاربرد‌های وحی را در یک نقطه مشترک جمع می‌کند یعنی وحی را یک رابطه مرموز و پیچیده بین دو موجود (خدا و بنده) می‌داند و البته کاربرد‌های وحی مختلف است مثل کاربرد وحی تکوینی (وحی به آسمان و طبیعت و …) که با طبیعت شناسی هم کسی نمی‌تواند به این رابطه دسترسی یابد فقط از طریق همان رابطه مرموز الهی محقق می شود، نوع دیگر وحی، وحی عزیزی است (اوحی الی النحل)؛ پیچیدگی‌های زندگی زنبور عسل.

نوع دیگر، وحی وسوسی است (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم)

مرتبه وحی الهامی نوع دیگر است (اوحینا الی ام موسی)؛ این کار مادر حضرت موسی با منظر عقلی تحلیل و توجیه نمی‌شود و فقط توجیه وحیانی آورد.

نوع دیگر، الهام خیرات که همان عصمت اعطایی به پیامبران است.

در نهایت وحی تشریعی است که وحی مرسوم در مورد خاص انبیاست. این وحی تشریعی رابطه مرموز بین خدا و رسول است و جز پیامبر کسی از اسرار و پیچیدگی‌های آن مطلع نیست.

مرحوم علامه تا ج ۱۵ المیزان تلاش دارد که وحی را در ساختار قرآن توضیح می‌دهند و معتقد است این وحی، نزول لفظی و معنایی هر دو را در بر می‌گیرد که از ظاهر قول خدا در آیات این به دست می آید که هم الفاظ قرآن و هم معنای آن از سوی خدا نازل شده است. (سنقرئک فلا تنسی) (ذلک نتلوا علیک)

اما ایشان از ج ۱۵ المیزان به سمتی رفته که از نزول لفظی فاصله گرفته و به سمت دیدگاه عرفا می‌رود که قائل به دو نزول هستند که ظواهر و بواطنی وجود دارد در ذیل آیه ۵۱ سوره شوری (و ما کان لبشر ان یکلمه الله) توضیح می‌‌دهد که برخی مانند طبرسی سه نوح وحی به سه پیامبر را بیان نموده که برخی از طریق تکلم از وراء حجاب است و گونه های دیگر مثل ارسال رسول و فرشته وحی، پس مثلا وحی از وراء حجاب همان وحی مربوط به حضرت موسی علیه‌السلام است و (یرسله رسوله) برای پیامبر اعظم است ولی این نظر درست نیست و این آیه در مورد هر سه نوع وحی است که به پیامبر خاتم انجام شده است؛ من وراء حجاب، جایی است که مانعی مثل خواب در فرآیند وحی بوده است، یعنی در قالب حجاب (مثل خواب) وحی شده است. (یرسل رسوله) هم در مورد وحی با فرشتگان است. اما همه قرآن از طریق (یرسل رسوله) نیست. بلکه می‌تواند از طریق دیگر باشد. اما حضرت امام (ره) قائل است که کل قرآن یکباره بر قلب پیامبر نازل شده و بعد در نزول دیگر با واسطه ها و از طرق دیگر. اما مرحوم علامه معتقد است حقیقت کل قرآن نازل شده ولی مجدداً لازم نبوده با روش دیگر توسط جبرئیل نازل شده باشد؛ در برخی موارد بدون واسطه و با ارتباط مستقیم با خدا این وحی قرآنی انجام شده است.

در مورد تجربه دینی هم تعاریف و گونه‌های مختلفی وجود دارد که برخی ساختار حسّی را مورد تأکید قرار می‌دهند و برخی اعتقادات دیگر در مورد تجربه دینی قرار دارند.

علامه در مورد نزول وحی، حالت درونی و حسّی پیامبر را در برخی موارد مورد تأکید قرار می‌دهند و این که برخلاف احادیث قدسی، پیامبر مأمور است و موظف است گزارش آن وحی قرآنی را ارائه کند و پیامبر مأمور به نقل قول است و این تجربه در ساختار پایین به شکل الفاظ در هر آیه  است ، و الا در سطوح بالاتر، الفاظ مطرح نیست. و هنگامی که الفاظ مطرح است حاوی معانی هستند ولی ممکن است آن مفاهیم و معنا را الفاظ نرسانند؛ مثل جریان خوابی که هارون عباسی دید و آشفته شد و معبر می‌گفت بزودی دختری خواهی داشت و استناد کرد به آیه (ظل وجهه مسودا)  که وقتی به جاهلی ها بشارت دختر دار شدن می دادند روی او سیاه می شد ،

مرحوم علامه می‌فرماید همه آیات اینگونه‌اند که اگر بتواند الفاظ را درنوردیم به حقایق قدسی می رسیم که ممکن است برخلاف ظواهر باشد. مثل (مرج البحرین یلتقیان) و تعبیر آن به امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام

این تجربه‌ها چند ویژگی دارد. برای هر کسی مستقل است؛ قابل ارزیابی و نقد و … نیست، ممکن است در بسیاری از موارد ساختاری واژگانی نداشته باشد مگر آن که فقط بخواهیم گزارش دهیم.

یکی از مصادیق تجربه دینی به نظر علامه طباطبایی می‌تواند همان وحی خاص باشد. حال آیا این تجربه، منشا ایمان شود؟

در بحث ارتباطاتی  از  نوع خواب مصنوعی و هیپنوتیزم هم می‌تواند گونه‌ای از دریافت معرفتی برسد که در حالت عادی به آن دسترسی ممکن نباشد.

علامه در ج ۱۸ المیزان ص ۲۶۳ فرموده است دو نوع ایمان مطرح است، ایمان فطری، ایمان استدلالی.

ایمان فطری هم در واقع نوعی ایمان استدلالی است، ممکن است ایمان استدلالی همان ایمان قطعی نباشد ولی ایمانی که از ساختار درونی حاصل می‌شود آنقدر یقینی است که هیچ کس در آن تردید نمی‌کند؛ این نوع از ایمان بالاترین درجه است، تصدیق قلبی منجر به التزام عملی است این را برخی تعبیر به عصمت کرده‌اند؛ مرحوم علامه هم ساختار وحیانی را در قالب تجربی تحلیل می‌کند. و دیگران که از راه دیگر تلاش کرده‌اند ایمان را ثابت کنند نمی‌توانند مدعی شوند ایمان مد نظرشان به آن حالت التزام عملی منجر شود.

شبهه‌ای به وجود می‌آید که پیامبر حقایق قدسی را دریافت کند و خود به الفاظ در آورده باشد و این قرآن الفاظ خود خدا نباشد.

امام راحل معتقدند، حقیقت که به ساختار عرفانی است که برای حضرت خاتم اتفاق افتاده و برخی فکری کنند این کلام امام به معنی آن است که الفاظ وحی و قرآن، سخنان خود پیامبر است.

علامه اشکال را جواب می‌دهند که همان خدایی که حقایق را نازل کرده می‌تواند آن را در سطحی بیاورد که ساختار لفظی پیدا کند پس الفاظ قرآن کریم از تمام ابعاد و اعجازی حقایق قرآن برخوردارند. و ارتباط با حقایق قدسی می‌تواند در ساختار پایین‌تر و در قالب سطحی‌تر برای انسان‌های آماده فراهم شود. (ان للقرآن مراحل و منازل) علامه به مراتب وحی اقرار می‌کند.

نتیجه آن است که مرحوم علامه در بحث کیفیت نزول وحی، اصرار دارد که آن را به صورت خاص (وحیاً) برگرداند و در مواردی مثل (سنقرتک فلا تنسی) به صورت عربی و قابل فهم در آورد.

اگر قرار باشد حقیقت وحی را بیان کنیم باید گفت فقط همان کس که در ساختار همان تجربه وحی قرار دارد برایش دریافت ممکن است و دیگران چنین تجربه‌ای را نمی‌توانند دریافت کنند. حتی انبیای دیگر تحمل آن حقیقت وحی شده بر پیامبر خاتم را ندارند و این مسأله جاودانگی و ابدیت را برای قرآن به ارمغان می آورد که این کلام جاودانی مفاهیم قدسی ابدی و تمام نشدنی دارد که فقط آن حضرت تحمل درک و دریافت را داشتند.‌

نظرات اساتید حاضر:

استاد زمانی قمشه‌ای: در مورد وحی و بحث رابطه مرموز؛ در روایات از یکی از ائمه نقل شده است که وحی به گونه‌ای است که اگر همه پیامبران جمع شوند هر کس به زبان خودش خوب می‌فهمد یعنی این که پیامبر حقیقت را عربی کرده باشد غلط است؛ علامه طباطبائی می‌فرماید: قرآن با الفاظ و لسان عربی نازل شده است. این که قرآن دو بار نازل شده است؛ با تنزیل متفاوت است آخرین آیه که نازل شد در اواخر سوره بقره است که مدنی است یعنی نزول آن به گونه‌ای است و تنزیل آن به گونه دیگر است.

در برخی موارد مستقیماً بوده است و هیچ فرشته و جبرئیل و روح و … نبوده است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرموده است (نوم الانبیاء وحیٌ).

علامه طباطبائی در بحث ذوالقرنین، سوره کهف؛ موضوع کوروش را مطرح می‌کند و نقل می‌کند که این کارها سدسازی و … در فعالیت‌های کوروش دیده شده است و در موضوع سوره بنی اسرائیل، بحث کوروش و تقویت بنی اسرائیل را مطرح نموده است.

استاد خزائلی: چند نکته توضیحش لازم است مانند این که چگونه اوحینا فعل الخیرات را ادله عصمت دانسته ایم؟ و این که علامه چگونه لفظ را منکر شده باشد و از ج ۱۵ به بعد فقط بحث محتوا را مطرح نموده است.

استاد ایراندوست: مباحث تجربه دینی که گفته می‌شود و این که لفظ تجربه را علامه بیان می‌کند، تفاوت گسترده بین تجربه دینی و مباحث وحیانی است شاید بحث تجربیات عرفانی به گونه‌ای نزدیک باشد ولی گونه‌های دیگر خیر؛ اصولا شرایط بیان  تجربیات دینی زمانی بود که در اثر خلائی که ایجاد شد این نظریات مطرح شد که نوعی احساس، حتی توهم در رابطه با عالم بود و حتی عده‌ای این تجربه دینی را تنقیص الاهیات مسیحی می‌دانستند، پس این که علامه این را مدّ نظر قرار داده باشد و کلمات ایشان ناظر به این تعبیرات باشد مشکلاتی دارد. هر چند مباحث تجربیات دینی مربوط به این قرون است و سوابق این مباحث وجود داشته است و می توانسته علامه هم توجه به آن نموده باشد ولی آن تجربه دینی در غرب مقابل وحی و نبوت و …بود نه هم ردیف آن ها.

استاد رضانژاد: این تجربه دینی که در غرب مطرح شد را نمی‌توان برای ترجمه متون مسلمانان به کار برد و محتوا هم با هم متفاوت است.

استاد طباطبائی: مسعود انصاری که شخص شناخته شده‌ای در مباحث وهابیت است هم خوب است مدّ نظر قرار گیرد. نظرات وی در این موضوعات نگاه شود

تعریف تجربه دینی با تعریف علامه طباطائی چه تفاوتی دارد؛ وحی وسوسه‌ای آیا تعبیر علامه است یا برداشت شخصی شما؟

استاد اسحاقیان: مباحث ارائه شده در تجربه دینی غرب شاخصه‌هایی دارد و از جمله این که خود شخص محور است و برداشت‌های و فهم وی مهم است ولی در وحی خاص قرآنی اراده الهی اهمیت دارد، و تطبیق بحث مراحل و مراتب وحی را با تجربه دینی و تضعیف مرز این موضوعات، باعث ایجاد انحرافات و تفسیر به رأی در مدعیان و فرقه‌ها شده است.

در موضوع کورش هم علامه طباطبایی  فقط نظر برخی کارشناسان و یا تاریخ دانان را گفته است نه آن که به نظر خود تطبیق کوروش بر ذوالقرنین را انجام داده باشند.

استاد ایزدی: عنوان خوب است رابطه وحی با تجربه دینی نه رابطه ایمان با تجربه دینی؛ نکته بعد آن که آن چه شلایر ماخر و سروش و … می‌گویند با کلام علامه متفاوت است و نمی‌شود این را بر کلام علامه تحمیل کرد.

استاد مصطفی‌‌پور: باید رابطه ایمان را با تجربه مطرح می‌کردیم نه بحث وحی، چون موضوع متناسب با عبارت اول بوده است. واقعیت آن است که تجربه دینی باید معانی متعددش روشن شود، مثل اگر تجربه دینی به مفهوم رابطه انسان با خدا باشد، شامل وحی هم می‌شود ولی مثلاً تجسد خدا در عیسی و امثال این‌ها کاملاً با عقاید اسلامی متفاوت است. تجربه دینی و تجربه عرفانی هم نباید  خلط شود.

استاد الله نیا: سؤال این بود که تجربه دینی می‌تواند باعث ایمان شود که باید پاسخ روشن‌تر شود. در موضوع تجربه دینی اگر مفهوم این چیزی باشد که به واژه در نمی‌آید باشد چه رابطه‌ای با وحی و ایمان دارد؟

استاد روحی: ملاصدرا در مورد لفظ قرآن گفته : یعبر عنه بلغه العربی، همچنین امثال کلمات ابن عربی (فتوحات) توجه شود که گفته اند :ظهر فی القلب  … فاخذه اللسان … فهو خالق لکل شئ، ظاهر تعبیرات ابن عربی نشان می‌دهد که پیامبر خودش جمع کننده قرآن است و آنچه در حال غیبت دریافت کرده ارائه نموده است؛ اینها نشان می‌دهد تعابیری از برخی عالمان اسلامی وجود داشته که گویی خود پیامبر معانی را به الفاظ در آورده است ولی علامه طباطبائی این شبهه پیش آمده را رد می‌کند و معتقد است که الفاظ هم نازل شده است. پس علامه با توضیح و تحلیل خود تبیین می‌کند که خود الفاظ هم نازل شده است و کلمات بزرگان همچون امام راحل و دیگر عالمان ظاهرش ممکن است چیزی را برساند که حقیقت، مسأله دیگر است.

مرحوم علامه در چند جا بحث نموده است مثلاً ذیل آیه (انه فی ام الکتاب لعلی حکیم کتاب احکمت آیاته ثم فصّلت) که مراحل وحی را در دو  مرحله تفکیک شده می‌آورد.

ذیل آیه   بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ؛ لوح محفوظ همان حالت قدسی و معنوی است. به نظر می‌رسد از ج ۱۵ به بعد علامه طباطبائی به تعابیر حضرت امام و ملاصدرا گرایش یافته است.

مرحوم علامه می‌گوید تجربه دینی می‌تواند منشأ ایمان باشد یا این که نباشد.

تعابیر مختلفی از تجربه دینی شده است. امثال آلستون می‌گوید تجربه‌گر و تجربه شده داریم و اینها قابل ارزیابی است و این گونه تجربیات دینی را معادل وحی و قرآن نمی‌دانند. در جمع‌بندی می‌شود گفت برخی ساختارهایی که علامه طباطبائی برای وحی مطرح می‌کنند را معادل تجربه دینی بدانیم، ایمان فطری که ایشان بیان می‌کند همان تجربه دینی است که قطعی و مستحکم شده و منجر به عمل شود.

ذیل این چند آیه دقت شود، زخرف / ۴۰، هود / ۱، بروج / ۲۱- ۲۲، واقعه / ۷۷- ۷۸ و … آیاتی است که اگر خوب نظرات علامه تحلیل شود دیدگاه‌های جدید می‌توان ارائه نمود.