یکصد و بیست و دومین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی با موضوع “بررسی مرکز تصمیم گیری -در دولت- از منظر فلسفه سیاسی اسلامی” سه شنبه ۸ تیر ساعت ۲۱ به صورت مجازی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد علی سوادی:
اگر بحث قدرت به خوبی تبیین نشود، نمیتوانیم محور پنجم یعنی بررسی مراکز تصمیم گیری در دولت از منظر فلسفه سیاسی اسلامی را به خوبی تبیین کنیم، این بحث به نوعی به بحث تقسیم قدرت بر میگردد و این بحث تقسیم قدرت به مجلس، مردم، قوا، انجمنها و NGO ها و … نیز بر میگردد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر داوود مهدوی زادگان:
ابتدا باید یک بحث فلسفی را در خصوص قدرت و مراکز تصمیم گیری مشخص کنیم و آن بحث فلسفی اینکه، جامعه اسلامی از اصل وحدت در کثرت و کثرت در وحدت پیروی میکند، یعنی جمع هر دو هست نه اینکه یا وحدت است یا کثرت؛
در پیکره حکومت اسلامی قدرت توزیع میشود و این در ساحت کثرت است و اگر این کثرت به یک وحدتی نرسد، انسجام و اقتدار حکومت شکل نمیگیرد و حکومتها به یک انسجامی نیاز دارند و حکومتها شکل نمیگیرند مگر با انسجام و این کثرت باید به یک وحدتی برگردد و این وحدت را به همان مرکزیت تصمیم گیری میتوانیم تعبیر کنیم و تقسیم قدرت و مرکزیت تصمیم گیری به نهادهای نظارتی، نظامی، امنیتی، قضایی، قانون گذاری که اینها از ارکان قدرت هستند بر می گردد که اینها باید به یک نهاد وحدت یعنی به ولایت فقیه برگردند به این ترتیب ما از یک کثرت به یک وحدت بر میگردیم و می رسیم.
این مرکز تصمیم گیری و توزیع آن و اصل فلسفی که میتواند این انسجام را شکل دهد همان اصل وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا بهروزی لک:
برای شبکه تصمیم گیری و تصمیم سازی در جامعه مدینه فاضله باید چند اصل را محوریت داشته باشیم:
- این تصمیم گیری ترکیبی از عقلانیت و وحی باشد، باید به لحاظ معرفت شناختی نه عقل به تنهایی باشد، بلکه استمدادی از عقلانیت و راهنمایی وحی باشد.
- غایت رشد را باید مد نظر داشت؛ غایت چون رشد است، ویژگی تصمیم گیری در جامعه فاضله هم باید مبتنی بر مشارکت باشد تا جامعه در بدنه تصمیم سازی مشارکت داشته باشد.
آنچه در مدینه فاضله بر اساس فلسفه سیاسی اسلامی است اینکه آدمها باید بتوانند به رشد برسند و جامعه را به سمت رشد ببرند.
- تصمیماتی که گرفته میشود در فرایند اجرا باید چگونه باشد، نظارت حاکم در اجرا خیلی مهم و کلیدی است. اینکه اجرای عدالت بر عهده چه کسی است؟ به تبع تصمیم سازی، مجری باید چه کسی باشد؟ اجرا باید شبکهای و از بالا به پایین باشد البته با کمک مردم و شورا.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی:
در شرایط عادی برای مرکز تصمیم گیری مشکلی نیست اما در شرایط خاص بحث تصمیم گیری جدی مطح می شود و مورد توجه قرار می گیرد. در جامعه هر چند وقت یک بار بحث رفراندم مطرح میشود و رفراندم زمانی است که در جامعه سیاسی اسلامی و در عرصه قدرت سیاسی اختلاف پیش آمده باشد و محل نزاع در همین اختلاف در عرصه قدرت سیاسی است. اینجا اگر کسی بگوید مرکز تصمیم گیری مردم هستند، میشود مردم سالارانه، اما اگر کسی مبتنی بر نظام سیاسی فاضله و تفکر فیلسوفان سیاسی مسلمان جلو برود، اینها قائل به رئیس محور هستند و رییس رهبر، هادی و مربی هست. اینجا مرکز تصمیم گیری و محل فصل خصومات رهبر میشود و رهبر مشخص میکند که کجا این تصمیم گیری صورت گیرد و این همان تفکر مردم سالاری دینی است، البته نظریه انسان شناسی متعالیه این دیدگاه را پشتیبانی میکند. در این دیدگاه انسانها را به چهار گونه تقسیم میکند:
- انسانهایی که خطر را تشخیص نمیدهند که باید از این انسان ها محافظت شود. اینگونه اسنان ها مثل پروانه ها هستند که مدام به آتش می خورند ولی خطر را تشخیص نمی دهند.
- انسانهایی که خطر را تشخیص میدهند و یک بار با خطر مواجه شدند، و دوبار به کانون خطر بر نمیگردند، مثل پرندگان، این انسان ها هم باید محافظت شوند.
- انسانهایی که در کانون خطر قرار میگیرند، و قبل از اینکه خطر به آنها برسد، حس میکنند و متوجه می شوند؛ مثل مواجهه گوسفند با گرگ، اینها خطر فعلی را متوجه می شوند ولی تهدیدات آینده را نمیفهمند.
- انسانهایی که هم تهدیدات حال را میفهمند و هم تهدیدات مستقبل و آینده را میفهمند، مستقبل فقط تهدیدات دنیوی نیست، تهدیدات اخروی هم هست، بلکه اصل تهدید اخروی است، این انسان، انسان عاقل است. براین اساس انسان های عاقل سه دسته هستند:
الف) آنهایی که در عالم مُلک هستند؛
ب) آنهایی که در عالم ملکوت هستند؛
ج) آنهایی که در هر دو عالم ملک و ملکوت هستند، و ویژگی نبی آن است که هم از عالم مُلک و هم از عالم ملکوت با خبر و در ارتباط است، با این دسته بندی نبی میشود مرکز تصمیم گیری، و بعد از نبی، وصی نبی این نقش را بر عهده دارد، و در زمان غیبت به تعبیر فارابی رئیس سنت یعنی فقیه این نقش را بر عهده دارد. رییس سنت یا فقیه به لحاظ نظر می شود عاقل و به لحاظ عمل میشود عادل، لذا مرکزیت تصمیم گیری رهبر است و رهبری که دو شرط عقل و عدالت را داشته باشد و رهبر که از شرایط عقل و عدالت برخوردار است خودش تصمیم گیری میکند که کجا تصمیم گیری کنند.
دکتر علیرضا صدرا:
اینکه تصمیم چیست باید بررسی شود، چرا که ما هم تصمیم سازی داریم و هم تصمیم گیری، بعد از تصمیم باید اولویت سنجی شود و سپس طراحی شود و بعدش اجرای آن طرح و تصمیم است.
خروجی تصمیم اراده است و اراده هم یعنی حاکمیت و این با شبکه قدرت کاملاً مرتبط هست. در عمل ما یک چیز بیشتر نداریم، قدرت، حاکمیت و … . وقتی بحث حاکمیت میشود، حاکمیت اصلی متعلق به خدا هست و در لایه دوم مردم هستند. حالا بحث تصمیم گیری در نظام سیاسی که ساختار واحدی دارد، اما هم به لحاظ طولی و هم به لحاظ عرضی سلسله مراتب تصمیم گیری وجود دارد، مثلاً در نظام سیاسی رهبری در خصوص سیاستهای کلان تصمیم گیری می کند، مجلس هم تصمیم گیر است، اما به لحاظ خُرد، دولت هم تصمیم گیر است اما به لحاظ اجراء. شبکه تصمیم گیری وجود دارد و هر کسی به اندازه خود و در حدود جایگاه خود تصمیم گیری دارد.
دکتر مرتضی یوسفی راد:
یک بحث این است که آیا مردم عادی ظرفیت لازم را دارند تا مرکز تصمیم گیری برای سعادت و سلامت باشند؟ چرا که عقول مردم متفاوت است و فقط عقل نبی هست که کامل هست، بنابراین عقل کامل هم توانایی درک دارد و هم توانایی راهبردی. در حوزه نظری قوت درک دارد و در حوزه عمل هم باید عادل باشد و هم قدرت فهم و اجرا را داشته باشد، و این موارد فقط در حوزه و اختیار نبی است.
در ادبیات فیلسوفان سیاسی غیر مسلمان به نظر میرسد قدرت تصمیم گیری مردم باشند. در ادبیات فیلسوفان ما حاکم موظف شده تا از متخصصین هم مشورت گیرد و عقل عملی یعنی همین که از متخصصین استفاده کند و اگر این ملاک قرار گیرد باید در امور ثابت و متغیر تفاوت قائل شد، چرا که در امور متغیر، این مردم هستند که تصمیم گیری میکنند اما در امور ثابت فقط رهبر جامعه تصمیم گیر است.
رهبر باید به عقل فعال متصف باشد، عقل او کامل باشد و امور مردم را در امور ثابت درک کند، اما در امور متغیر مردم هستند که تصمیم گیری میکنند.