یکصد و بیست و ششمین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی با موضوع “گستره وظایف قلمرو دخالت دولت از منظر فلسفه سیاسی اسلامی” با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۳۰ به صورت مجازی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی:
بحث در قلمرو و وظایف دولت از منظر فلسفه سیاسی اسلامی است. اینکه دولت تا چه حدودی و در چه عرصه هایی می تواند ورود کند و دخالت کند، آیا فقط سعادت اخروی مردم را تامین کند و یا فقط به امور دنیوی بپردازد. براساس فلسفه سیاسی اسلامی و در ساحت حکمت عملی هم معاش را حل می کند و هم معاد را، یعنی هم در عرصه دنیوی دخالت دارد و هم برای سعادت اخروی. (فلسفه و حکمت برای همین آمده، در ساحت حکمت نظری و براساس حکمت عملی دولت باید معاش و معاد را حل کند)
حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم شبان نیا:
نسبت به قلمرو و وظایف دولت باید دو جنبه را در هر نظام سیاسی در نظر گرفت: ۱. از حیث مبنا، که از حیث مبانی چه دولتی را میخواهیم شکل دهیم. برخی به دولت حدّاقلی معتقدند و برخی دولت حداکثری. اینکه انسان را موجودی مختار بدانیم یا موجودی غیر مختار. اینکه محور هستی را انسان فرض کنیم و یا اینکه اگر با نگاه معرفت شناسی جلو بیاییم به یک نتیجه میرسیم و یا با نگاه اطلاق گرایی به نتیجه دیگر. لذا از حیث مبنا اینکه قلمرو دخالت دولت را در چه حدّی بدانیم مهم است.
نکتهی دیگر اینکه قلمرو دخالت دولت را بر اساس اهداف و غایات بدانیم. اگر اهداف صرفاً مادی است، اهداف دولت را در محدوده مادی تعریف میکنیم.
به نظر در این بحث ابتدا باید قلمرو دولت را از حیث مبنا، اهداف و غایات باید تعریف و بررسی کنیم.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد علی سوادی:
باید با نگاه منظومه ای به این مطلب نگاه کنیم، بر اساس مبانی، اهداف و غایت. اگر دین اسلام را جهانی و غایت آن را جهانی سازی بدانیم، دین به ما دستور داده که هدف غایی آن هدایت است که ولی فقیه هدایت کل عالم را بر عهده دارد، اگر این غایت را در نظر بگیریم، آن موقع سامانه حکومت اسلامی بسیار متفاوت است و فرق میکند اما اگر نگاه در مورد غایت تفاوت پیدا کرد، کار ویژه ارکان حکومت اسلامی متفاوت خواهد بود.
آقای دکتر علیرضا صدرا:
فارابی و ملاصدرا وقتی بحث انسان مدنی را مطرح میکنند، اولین بحث، بحث ریاست هست که الآن بجای بحث ریاست حاکمیت میگویند، در بحث ریاست آنچه نیاز است، تدبیر است.
دولت نقش معمار را بر عهده دارد و معمار اعمال قانون میکند و اجرای قانون بر عهده مردم و بخش خصوصی است، اینها درگیر اجرا هستند، دولت سیاستگذاری و مدیریت میکند، و دولت نقش اجرایی ندارد بلکه سیاستگذاری می کند، بلکه مردم اجرا میکنند. دولت مثل بدن است. فکر مدبّر است و نفس ما مدیریت میکند.
دولت جنبه امور عمومی را بر عهده دارد و در این امور نقش دارد و در امور اختلافی فقط دولت وارد میشود.
براین اساس سه نقش برای دولت وجود دارد:
هدایت، ولایت و امامت؛ (راهنمایی، سرپرستی و راهبری)
شأن سوم برای دولت در جامعه، مدیریت جامعه است که برای ایفای این نقش باید دو شأن قبلی هم باشد تا وارد شأن سوّم شوند.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن مهاجرنیا:
دو نکته در رابطه با این موضوع وجود دارد: اینکه، دولت در اینجا، یعنی اقتدار عالیه، و آنچه که بالاتر از تشکیلات و ساختار سیاسی وجود دارد و آنچه که بالاتر از حوزه اجرا هست و برای دولت باید در فلسفه سیاسی اسلامی و فلسفه سیاسی غربی تفکیک قائل شویم.
در فلسفه کلاسیک اسلامی، دولت به معنای دولت کشور؛ یعنی قدرت است لذا فارابی میگوید دولت رئیس است.( رئیس از ماده رأس است و بالاتر از همه هست) و دولت در اینجا ایجاد کننده است.
اما دولت در فلسفه مدرن در کنار ملت و مردم تعریف میشود که مردم بالاتر از همه هستند. بر مبنای اندیشه فارابی سعادت دنیوی و اخروی را دولت تعیین میکند در حالی که در اندیشه مدرن دولت بر اساس اراده ملت و مردم عمل میکند.
در فلسفه کلاسیک ملاک فضیلت بود و هر که فضیلتاش بیشتر بود، دارای قدرت بود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی چون تعیین سرنوشت دست مردم است، قدرت هم در دست مردم است، امروز چون معیار حق ملاک است، لذا مردم سالاری دینی ناشی از دین است. مردم سالاری در اندیشه ارسطو، فارابی و … دیده نمیشد. لذا در این بحث مناسب است حال که می خواهیم گستره قلمرو دولت را بگوییم، هم دولت را تعریف کنیم و هم بنیادهای فلسفه سیاسی را مشخص کنیم.