دومین جلسه کارگروه علمی فلسفه جنسیت برگزار شد+خلاصه بحث

دومین جلسه کارگروه علمی فلسفه جنسیت با موضوع “چیستی فلسفه جنسیت” با ارائه سرکار خانم دکتر زارع یکشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۰ به صورت (حضوری و مجازی) برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

هنگام سخن از فلسفه جنسیت می بایست به این نکته توجه نمود که فلسفه جنسیت یکی از اقسام فلسفه­ی مضاف نیست،  چرا که در هر فلسفه مضافی ما با یک علم پسینی مواجه هستیم و حال آنکه در فلسفه جنسیت ما دانشی به نام«جنسیت» نداریم تا قادر باشیم از فلسفه مضاف آن بحث کنیم.  به نظر میرسد ما در رویکرد بومی و اندیشه­ای خویش قصد داریم تا بر محور دال مرکزی «جنسیت» یک دستگاه نظری ایجاد کنیم که این دستگاه نظری نیاز به بنیادهای معرفتی و اندیشه­ای در سه حوزه­ی هستی­شناسی، انسان شناسی و معرفت­شناسی دارد. دیدگاه­های رقیب این دستگاه نظری بومی، فلسفه­های فمینیستی و همچنین فلسفه جنسیتی است که جریان اندیشه­ای غرب مدرن مطرح کرده است.

فلسفه­های فمینیستی  عنوانی عام به مجموع رهیافت­های نظری زنان به موضوعات فلسفی است. بنابر استدلال فیلسوفان فمینیست، مقولات اصلی فلسفه غربی، همان مقولاتی که مسائل بنیانی معرفت شناسی و نظریه­ی سیاسی غربی را تعریف میکنند، ناشی از دلمشغولی مردانه درباره جداسازی و سلطه است. جین فلکس از فیلسوفان فمینیست مدعی است فلسفه فمینیستی با تمرکز بر روابط اجتماعی، میتواند تأثیر مردسالاری را هم بر محتوا و هم بر فرایند اندیشه تحلیل کند.  آدرین ریچ، ویزگی اصلی فلسفه­ی غرب را در ثنویت «ذهن- بدن» میداند که زنان با وجه «تنانه»

تعریف میشوند و از سراسر تاریخ فلسفه کنار گذاشته میشوند.

فیلسوفان فمینیست از دهه ۱۹۷۰ میلادی با نگاه انتقادی به ایده­های فلسفی، بنا به ادعای خویش به شفاف­سازی جنسیت مندبودن عمیق این ایده­ها پرداختند. به نظر میرسد که ما با مکتب واحدی با عنوان فلسفه فمینیستی مواجه نیستیم، و فیلسوفان فمینیست در میان پیروان همه­ی مکاتب فلسفی (تحلیلی و قاره­ای) وجود دارند. دو وجه اشتراک در میان فیلسوفان فمینیست وجود دارد: انتقاد از «عقل مردانه»؛ معرفی درک زنانه از دغدغه­های فلسفی.

یکی از مهم­ترین کارهای فیلسوفان غربی طرح دوگانه­هایی در اندیشه همچون دوگانه ذهن- بدن بود و در پی آن با خلق ثنویت­های دیگری مانند مرد/ زن، فرهنگ/ طبیعت، متمدن/ بدوی مواجه هستیم. دوئالیسم ذهن/ بدن جایگاه مستحکمی در تفکر غربی در دوران مدرن به دست آورده بود و این اندیشه را به صورت تفکری ذهن محور و ذهن مرکز درآورد که از بدن گریزان بود و آن را دشمن ذهن به حساب می­آورد. این دو گانه زن را در مقابل ذهن قرار داده و به حوزه­ی بدن و طبیعت منحصر میکند. فلسفه فمینیستی رسالت و کارویژه­ی اصلی خویش را عبور از این ساختارهای دوگانه تعریف میکند.

فیلسوفان فمینیست برای این کار سه طرح برای مطالعه تاریخ فلسفه در پیش میگیرند: الف) بررسی استعاره­ها و تصویر پردازی­های فلاسفه و مفاهیم فلسفی(کار کسانی مانند ژنویو لوید و میشل لودوف)؛ ب) مطالعه ساختارزدایانه و روانکاوانه تاریخ فلسفه(کار فیلسوفان فرانسوی همچون ایریگاری، بوردو و کافمن)؛ ج) بازخوانی تاریخ فلسفه از چشم انداز زنانه(نوسبام و بایر).

فیلسوفان فمینیست مدعی هستند در پژوهش­های خویش سه کار انجام داده­اند:۱- بررسی حذف زنان از تاریخ فلسفه. ۲- شفاف کردن ارزش­زدایی هر آنجه با زنان و زنانگی نسبت داشته در تاریخ فلسفه. ۳- جنسیت­مند بودن برخی مفاهیم فلسفی مانند عقل، عینیت و خودآیینی اخلاقی.

برخی از اندیشمندان فلسفه جنسیت(philosophy of sexuality) را تجزیه و تحلیل مفاهیم بنیادی در میل جنسی و فعالیت جنسی میدانند. در این رویکرد فلسفه جنسیت(جنسیت به معنای امر سکشوال) به پرسش­های دائمی اخلاق جنسی مربوط میشود و شاخه­ی مهمی از اخلاق کاربردی را تشکیل میدهد. پرسش از ماهیت امر سکشوال، جهان سکشوال چگونه جهانی است؟ و….از پرسش­هایی است که بدان میپردازد.

از آنجا که امور به دیگری­های خویش شناخته میشوند ما نیاز داریم تا به مهم­ترین دیگری خویش که نظریه­ی فمینیستی است بپردازیم و سپس در گام نخست به بررسی انتقادی فلسفه فمینیستی پرداخته و در گام بعدی با یک رویکرد ایجابی به ایجاد یک دستگاه نظری حول مفهوم «جنسیت» همت گماریم. طرح بحث «فلسفه جنسیت» مبتنی بریک نگاه بومی- اسلامی کاملاً جدید و موضوع گشوده­ای است که در گام­های ابتدایی خویش به سر میبرد و نیاز است که اندیشمندان فلسفی و کلامی ما و همچنین نظریه پردازان حوزه­ی جنسیت در یک تعامل فعال علمی و پژوهشی با مواجهه­ی فعالانه با گذشته­ی فکری- اندیشه­ای خودمان این حوزه­ی جدید دانشی را بارور کنند.