یکصد و پنجاه و یکمین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی با موضوع “حکمرانی و سیاستگذاری عمومی از منظر فلسفه سیاسی اسلامی(جلسه هشتم)” با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۰ دیماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۹ به صورت مجازی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
حجت الاسلام دکتر احمد رضا یزدانیمقدم:
فارابی در متون و مباحث فلسفه سیاسی؛ مفهوم «تعقل» را مطرح میکند. این مفهوم عملیاتیترین مفهوم در فلسفه سیاسی فارابی است. فارابی دقیقا می داند در مورد «تعقل» چه میگوید و گفتار او چه تبعاتی دارد. وی در احصاء العلوم و الملة و نصوص منتزعه مطرح میکند که حاکم یا رهبر یا فاضل چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ فارابی در پاسخ میگوید: الف) لازم هست حاکم و رهبر جامعه فلسفه نظری را به خوبی بداند و در همین رابطه مباحث مهمی دارد. وی نگاه خاصی به فلسفه نظری دارد. از نظر وی شخص فاضل یا رهبر جامعه باید، بر پایه فلسفه نظری، مبدأ و معاد را بشناسد و انسان بین مبدأ و معاد را نیز بشناسد. ب) فارابی معتقد است حاکم غیر از فلسفه نظری به فلسفه عملی نیز نیاز دارد. پس فاضل و حاکم جامعه، هم باید فلسفه نظری و هم فلسفه عملی را به کمال داشته باشد و بداند. ج) در بیان فارابی حاکم علاوه بر فلسفه نظری و عملی، به مشاهدات طولانی و تجربیات طولانی هم نیاز دارد. وی از حاصل این تجربه و مشاهده طولانی با عنوان «تعقل» یاد می کند.
تعقل که فارابی گاه از آن با عنوان قوه فکری یاد میکند، اگر بر پایه فلسفه نظری صحیح باشد میشود فضیلت فکری. حاکم فاضل باید هر دو را با هم داشته باشد. به همین جهت فردی مثل معاویه چون قوه فکری او بر پایه فلسفه نظری صحیح نیست و مقصد عالی و الهی را سرلوحه کار خود قرار نداده است، پس مشاهده و تجربیات و «تعقل» او فضیلت فکری نیست و شیوه حکمرانی او مطلوب نیست و از مقصد عالی و الهی فاصله گرفته است. چرا که مشاهده و تجربه را در خدمت مقاصد عالی انسانی و الهی به کار نمیگیرد. قوه فکری دارد ولی فضیلت فکری ندارد. کسانی مثل معاویه و یا برخی از کارشناسان سیاسی و مدیریتی و روسای جمهور کشورهای مستبد و ستمگر و استکباری و سلطه گر شیوه حکومت و تجربه لازم را دارند ولی فضیلت فکری ندارند. بدین ترتیب از نظر فارابی هم استفاده از تجارب و مشاهدات طولانی و هم حکمت عملی لازم است، در کنار آن حکمت نظری هم باید باشد.
فارابی برای «تعقل» انواع و اقسام مختلفی در نظر میگیرد و ابعاد گوناگونی برای آن قائل است. در نگاه امروزی و با استفاده از شبکه مفاهیم فارابی، اگر در دوران خودمان بخواهیم «تعقل» مورد نظر فارابی را پیاده کنیم باید از تمامی دانشها و دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی علوم سیاسی، مهندسی، انسانی و… استفاده کنیم و همه دانشها را برای مدیریت جامعه به کار گیریم. از نظر فارابی فیلسوف حقیقی کسی است که بتواند تمام دانشها را به کار گیرد و نظریهپردازی و مدیریت کند. بر پایه دیدگاه فارابی دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی ما فیلسوفپرور نیستند، بلکه میتوانند در مسیر فیلسوف پروری کمک کنند و به کار آیند.
بدین ترتیب از نظر فارابی حاکم و فاضل برای اداره جامعه جامعه باید از سهگانه: «فلسفه نظری، فلسفه عملی و تعقل» برخوردار باشد.
حجت الاسلام دکتر محمد علی سوادی:
تعریف و تفصیلی که از تعقلی بیان شد، اگر قرار باشد امروز به کار گیریم باید کار شبکهای انجام دهیم. نگاه شبکهای به کل معارف و معرفت داشته باشیم، لذا در این خصوص باید اتاقهای فکر و یا اندیشکدههایی شکل میگیرد. ولی در کشور ما این امور بر عهده گروههای علمی همچون همین گروه علمی فلسفه سیاسی مجمع عالی حکمت اسلامی است که باید کارهای شبکهای را شکل دهند و شکل گیرد.
حجت الاسلام دکتر مهدی امیدی:
از منظر فارابی حاکم با چند روش میتواند از تعقل استفاده کند:
روش اول اینکه اگر حاکم اسلامی در موردی تخصص خاصی نداشته باشد، میتواند از نظر کارشناسان خبره در اون موضوع و تخصص استفاده کند. در این روش کارشناسان تخصص های خاص به عنوان مشاور و … می توانند در کنار حاکم باشند.
راه دوم اینکه شوراهای مشورتی در کنار حاکم تشکیل و قرار گیرند که میتوانند به او کمک برسانند.
راه سوم استفاده از ایدههای مکتوب نظریه پردازان مختلف استفاده شود.
راه چهارم که در غرب مطرح است و آن استفاده از فلسفههای مضاف است و حاکم جامعه میتواند از طریق فلسفههای مضاف به اهداف، مسائل و مباحث آن دانش راه پیدا کند.
راه و روش پنجم که مورد اتخاذ مقام معظم رهبری می باشد اینکه در عرصههای دانش های مختلف، وقتی بتوانی به اهداف آن دانش ها شناخت، دست یابی و راه پیدا کنی، حاکم می تواند براساس اهداف، ایدهها، راهکارها و راهبردهای آن دانش پیشنهاد داشته باشد و میتواند در آن دانش نظریه ارائه دهد.
ـحجت الاسلام دکتر نجف لک زایی:
فارابی در کتاب فصول منتزعه رؤسای مدینه فاضله را چهار سنخ و چهار گونه شمرده است که برخی از این اقسام چهارگانه عبارتند از:
- آنکه فرمانروای حقیقی؛ که فرمانروای حقیقی، رئیس اول و یا پیامبر است و برای رئیس اول چند شرط بیان می شود که از جمله می توان موارد زیر را بیان کرد:
1- حکمت نظری بداند ـ چون میخواهد تأسیس دین کند.
2- حکمت عملی بداند؛
3- داشتن تعقل تام؛
4- قدرت اقناع؛
5- قدرت جهاد؛
فارابی برای همه اقسام چهارگانه رهبر و رییس مدینه تعقل را لازم میداند، برخلاف اینکه شرط حکمت نظری را فقط برای رئیس اول لازم میداند و برای بقیه حکمت نظری را لازم نمی داند، ولی حکمت عملی را برای بقیه هم لازم میداند.
البته فارابی بحثهای آسیبشناسانه هم دارند.
اینکه تعقل کاربرد علم در مقام عمل است، فارابی در فصل 38 از فصول منتزعه بیان میکند به اینکه اگر مدیر تجربه برایش حاصل نشده باشد، عقلش بالقوه است و هنوز عقلش تبدیل به بالفعل نشده است. پس اهمیت تجربه طولانی و مشاهده طولانی در عقل عملی لازم است. اما اگر برای فرد تجربه حاصل شد، در اینجا عقلش از قوه به فعلیت میرسد و عقل افزایش پیدا میکند. ما تعقل را در بخش سیستمسازی و اجرا لازم میدانیم.
تعقل مهارت و قوهای است که برای حاکم فیلسوف بوجود می آید که بتواند چگونه سیستمسازی کند و چگونه بتواند سیستم را به مرحله اجرا درآورد.
هنر امام خمینی این بود که هم سیستمسازی کرد، هم ایدهسازی و هم اجرا، لذا به معنای واقعی یک فیلسوف و حکیم بود. حکیم چون ایده کلان برای حکمرانی مطرح کرده، کار خود را انجام داده است. اما شاید فیلسوف نتواند راهکار اجرایی را مطرح نکند. به نظر فارابی علم مدنی یک دانشی است که این ایده را به اجرا درآورده است، لذا فیلسوف اگر باید علم مدنی هم داشتنه باشد تا رهبر جامعه باشد.
علم مدنی یعنی علم حکمرانی، که بهمراه تعقل یکی از ابزارهای لازم برای حکمرانی است. البته علم مدنی شرط لازم هست برای حکمرانی، ولی شرط کافی نیست و برای حکمرانی فاضله، مؤلفههای دیگری از جمله تعقل نیاز هست که باید حاکم بدست آورد و یا اشته باشد.