مصاحبه حجتالاسلام والمسلمین محمد جعفری، مدیر گروه فلسفه دین مجمع عالی حکمت اسلامی با نشریه خبری افق حوزه
□ فلسفه مضاف از نظر شما به چه معناست؟ و چه نسبت و ارتباطی با فلسفه به معنای متافیزیک دارد؟…
▪ فلسفه مضاف، همانگونه که از اسم آن هویداست، علمی است که به چیزی اضافه شده است؛ حال ممکن است آن چیز، یک شئ و واقعیت (fact) باشد یا یک علم باشد. در هر دو صورت فلسفه مضاف، علمی است که به مبادی تصوری و تصدیقی آن شئ میپردازد؛ یعنی بدون آنکه ورود به خود آن چیز پیدا نماید، در مورد چیستی، روش و قلمرو، پیش فرضها، مبانی و سایر مباحث پیرامونی ناظر به آن چیز سخن میگوید، مگر در مواردی خاص که به لحاظ بافت مباحثش لازم باشد وارد مباحث مضافالیه خودش بشود. به هر تقدیر، وجه اشتراک و ارتباط فلسفه مضاف با فلسفه محض یا به تعبیر شما متافیزیک، که همان مباحث عامه فلسفی رایج است، یکی در روش عقلی آنهاست و دیگری در پیش فرضهای معرفتشناختی، هستیشناختی، انسانشناختی و… است که در همه علوم و شناختهای ما تسری دارد و طبعاً محل بحث و گفتوگوی از آنها، در فلسفه محض است.
□ فلسفه دین چیست و بهدنبال چه اهدافی است؟
▪ فلسفه دین، علم یا مجموعه علومی است که به تأمل و پژوهش عقلانی و بحث و گفتوگوی فکری در مورد دین و مباحث دینی میپردازد. با این توصیف، فلسفه دین در زمره دسته اول فلسفههای مضاف قرار میگیرد؛ یعنی فلسفهای مضاف به خود واقعیت است نه علم. دین یک واقعیت در جهان ماست، نه یک علم و رشته علمی. چند نکته در اینجا حائز توجه است: اول آنکه فلسفه دین، عمدتاً نظر به ادیان توحیدی دارد و نه ادیان شرقی؛ یعنی مطالعهاش را متمرکز بر ادیان الهی میکند و نه ادیان بشری و برساخته. شما در جهان حاضر، با پدیده دین وارهها و معنویتهای نوپدید و جنبشهای عرفانی مواجه هستید که فلسفه دین چندان کاری با آنها ندارد. نکته دوم آنکه موضوعات مورد بحث در فلسفه دین، آموزههای مشترک بین ادیان توحیدی است و نه آموزههای اختصاصی و لذا بیشتر به گزارههای اعتقادی ادیان نظر دارد و نه فقهی و اخلاقی، البته نه آنکه در مورد گزارههای اختصاصی نتوان بحث کرد، اما این گزارههای اختصاصی بیشتر در حوزه کلامی همان دین مورد بحث قرار میگیرد. نکته سوم اینکه فیلسوف دین از ابتدا نه در صدد اثبات آموزههای دینی است و نه رد آنها، بلکه او فقط در مقام ارزیابی عقلانی است و بس. حال ممکن است به تأیید آموزههای دینی برسد و موحدانه این تحقیق علمی را به پایان برساند و ممکن است که در نهایت با رد و نفی ادله عقلی، دین و اعتقادات آن را یکسره مهمل بپندارد و ملحد گردد. به هر صورت، مهم آن است که فیلسوف دین، بدون پیش فرض وارد مباحث دینی میشود و فارغدلانه بحث میکند و نه متعهدانه، زیرا روش او عقلی و برون دینی است نه درون دینی. نکته چهارم در مورد محتوای مباحث فلسفه دینی است. برخی از مباحث فلسفه دین، در مورد خود دین است: مانند رابطه دین با عقل، رابطه دین با علم، نسبت دین با اخلاق، دین و سیاست، دین و مدرنیته، دین و آزادی، دین و هنر و امثال این مباحث؛ و برخی هم ناظر به گزارههای دینی است: مانند اثبات وجود خداوند، صفات خداوند، جاودانگی، تجربه دینی، وحی و….
□ چه رابطه مشخصی بین مکاتب فلسفی غرب و فلسفه اسلامی ناظر به مباحث فلسفه دین وجود دارد؟ تضاد، تقابل، تکمیلکننده و یا عام و خاص من وجه؟
▪ ببینید برای پاسخ این سؤال نمیتوان یک حکم کلی و یک جانبه داد. ما با مکاتب فلسفی مختلفی در غرب مواجه هستیم. در مورد خود فلسفه دین غربی، دو نحله و روش اصلی در غرب وجود دارد که یکی فلسفه دین تحلیلی است که بیشتر در آمریکا و انگلستان رواج داشته است و دیگری فلسفه دین قارهای است که بیشتر در قاره اروپا (آلمان و فرانسه) مطرح است. گرچه روش فلسفه دین تحلیلی در تجزیه، تحلیل و تبیین مباحث دینی قابل استفاده و مورد قبول میتواند باشد و به نحوی با روششناسی فلسفی ما در سنت اسلامی از این لحاظ سنخیت دارد، اما این رویکرد فلسفه دینی بیشتر با روش عقلانیت انتقادی با مباحث دینی روبهرو میشود و لذا نهایتاً در هیچ موضوعی، قطعیت و اثبات را به سرانجام نمیرساند و در یک بستر نسبیگرایانه، اندیشه دینی را میسنجد و از این جهت با سنت فلسفی ما در تضاد است، اما فلسفه دین قارهای بیشتر با تکیه بر سنت اگزیستانسیالیستی پیش میرود و در محتوا، قرابت بیشتری با اندیشه فلسفی ما دارد و نقاط تضاد آن شاید کمتر باشد.
□ این دو دستگاه فکری فلسفی (اسلامی و غرب) در چه لایههایی توان همپوشانی دارند: لایههای عمیق هستیشناسی، معرفتشناسی و یا لایههای رویین و کاربردی چون فلسفههای مضاف؟
▪ ما در مباحث بنیادین اندیشهای یعنی هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی از محتوای غنی و قویمی در حوزه فلسفه اسلامی برخورداریم و طبعاً باید این مباحث را از درون خزانه فلسفیمان به لایههای رویین و روبناییتر خصوصاً عرصه فلسفههای مضاف امتداد دهیم. به عقیده من، دوره و عصر ما، دوره و عصر رویارویی فرهنگ و سنت اسلامی با فرهنگ غرب در عرصه فلسفههای مضاف است تا فلسفه محض، لذا باید سرریز مبانی را در فلسفههای مضافمان مانند فلسفه دین، فلسفه ذهن، فلسفه علوم انسانی و امثال آن دنبال کنیم تا بتوانیم از حقانیت و وزانت اندیشه دینی دفاع کنیم.
□ کدام یک از سه مکتب فلسفی جهان اسلام (مشاء، اشراق، حکمت متعالیه) توان بیشتری جهت رویارویی با چالشهای دنیای امروز و توان ارائه راهکارهای عملیاتی بیشتری در حوزه فلسفه دین دارد؟
▪ ابتدا باید این نکته را خاطرنشان کنم که ما در برابر فلسفههای دین غربی، معتقد به فلسفه دین اسلامی هستیم. مراد از فلسفه دین اسلامی، بررسی عقلانی دین و آموزههای دینی بر اساس قطعیات و مسلمات فلسفه اسلامی است و البته مراد از دین در اینجا، همان دین الهی و توحیدی است که هم مشترکات و هم آموزههای اختصاصی آن در ادیان مختلف میتواند مورد بررسی قرار گیرد. بالطبع، مراد از فلسفه اسلامی در اینجا میتواند، نحلههای گوناگون آن، یعنی فلسفه مشائی، اشراقی و صدرایی باشد، اما ما معتقدیم که در میان گرایشهای سهگانه فلسفه اسلامی، «حکمت متعالیه» کاملترین آنها است. به همین جهت، بهترین فرض فلسفه دین اسلامی، مطالعه آموزههای دینی بر اساس قواعد و معیارهای این مشرب فلسفی است.
روشن است که اسلامی نامیدن فلسفه دین اسلامی، اولاً: به معنای کنار گذاشتن روش عقلی، و بهرهگیری از روش نقلی در مطالعه دین نیست؛ و ثانیاً: منافاتی با بیطرفی و نداشتن موضع قبلی در این مطالعه ندارد. در واقع، همانگونه که اسلامی نامیدن فلسفه اسلامی، آن را از فلسفه و کاوش عقلی بودن خارج نمیکند، اسلامی بودن فلسفه دین اسلامی نیز به معنای خروج از مشی فلسفی و بهرهگیری از مقدمات وحیانی، یا تلاش برای تثبیت موضع دینی قبلی نیست و نمیتوان آن را حتی معادل کلام عقلی به شمار آورد. این خاصیت در همه مشربهای سه گانه فلسفه اسلامی وجود دارد. در واقع تفاوتی نمیکند که روش فلسفی شما در مطالعه دین، مشائی، اشراقی یا حکمت متعالیهای باشد؛ مهم آن است که هر سه گرایش در مقام داوری، تنها، عقل و معیارهای عقلانی را معتبر میشناسند. به همین جهت لازم نیست که، مخاطبان و طرف گفتوگو در این سه روش فلسفی صرفاً، مسلمانان یا فرقه خاصی از ایشان باشد، بلکه همه انسانهاییاند که بر اساس عقل، درباره صدق و کذب و حق و باطل دعاوی داوری میکنند.
البته فلسفه دین اسلامی، مخالفان جدیای هم دارد. عدهای از اساس با آن مخالفند که معمولاً همان طیفی هستند که با اسلامی شدن علوم انسانی هم مخالفند و علم را جهتدار نمیدانند و البته عدهای هم از نه با اساس آن، بلکه با تعبیر آن مخالفند. اخیراً نشستی با دکتر آیتاللهی رئیس انجمن فلسفه دین کشور داشتیم، ایشان ابراز میکردند که بنده مخالف تعبیر فلسفه دین اسلامی هستم و فلسفه دین با رویکرد اسلامی را توصیه میکنم. استدلالشان هم این بود که ما نیاز داریم که با کسان دیگری که در مورد فلسفه کار میکنند هم زبانی پیدا کنیم. اگر ما اصطلاح an Islamic philosophy of religion را به کار ببریم در دیدگاه غربی به این معناست که دگمهای اسلامی را دخالت میدهیم. این هم یک نگاه است که البته جای نقد و بررسی این دیدگاهها اینجا نیست و مجال دیگری میطلبد.
□ اگر گزینش مطالب فلسفی غرب لازم است، پس این گزینش در چه سطحی باید باشد و معیارهای شما برای این گزینش چیست؟
▪ ما وقتی در مبانی فلسفیمان، با اندیشه فلسفی غرب در تعارض، تضاد و یا دست کم در تمایزیم، پس نمیتوانیم چشم و گوش بسته و منفعلانه با آن روبهرو شویم. این که این گزینش از کجا باشد، بدیهی است که نقطه عزیمت آن در مبانی است. ابتدا باید سنگهایمان را با فلسفه تحلیلی و قارهای در مبانی وا بکَنیم. مثلاً در فلسفه تحلیلی، گرایشهای پوزیتویستی و بعضاً تحلیل زبانی (که حل مسایل فلسفی را در حل مفهومی و زبانی دنبال مینمود)، از مبنا مورد مناقشه است و نیز در فلسفه قارهای، نگرشهای هرمنوتیکی و نیز تاریخی نگرانه با مبانی فلسفی ما نمیسازد، اما وقتی به روبناها و خروجیها میرسیم میتوان از دستاوردهای فلسفی هر دو نحله بهره برد. طبعاً این کار همان گونه که فرمودید، معیار میطلبد و معیار آن، انطباق با مبانی فلسفی قطعی ما و یا دست کم عدم منافات با این مبانی است. ما میتوانیم در مسئلهیابی و نیز در موضوعشناسی و همچنین در کاربردی سازی آموزههای دینی از این دو گرایش فلسفی، الهاماتی را بگیریم. البته من این نکته را به شما عرض کنم که در همین رویکردهای فلسفه دینی موجود، نگرشهای نزدیک به فلسفه اسلامی را داریم مثلاً سنت نوتوماسی را داریم که امثال سویین برن و برخی فلاسفه دین خداباور دنبال میکنند که به رویکرد سینوی ما نزدیک است و در برابر الحاد مدرن و دلایل تجربی آنها، صفآرایی قدرتمندانهای کردهاند و نیز در رویکرد معرفتشناسی اصلاح شده امثال پلانتینگا و دفاعیههایی که از برخی شبهات، مانند مسئله شر دارند و یا امثال آلستون که از مجرای بحث تجربه دینی، به استدلالورزی به خدا میپردازد، همه و همه میتواند محتوای خوبی را در اختیار ما قرار دهد که با استفاده از ظرفیتهای فلسفه اسلامی میتوانیم آن را غنا بخشیده و تکمیل کنیم.
□ مسایل فلسفه اسلامی در تعامل با نیازهای زمان خود طرح شدهاند، چه فرمولی برای امتداد آن مسایل به نیازهای دنیای امروز دارید؟ روش شما چیست؟
▪ دقیقاً این بر میگردد به شناخت مسئلههای امروز و درک درست از آنها و سپس تحلیل و تبیین ابعاد آنها و آن گاه استفاده از ظرفیتهای فلسفه اسلامی برای حل و فصل آنها. این سیر اگر رعایت شود، میتوانیم امیدوار باشیم که مسایل فلسفی ما امروزی و متناسب با نیازهای زمانه شده است. یک تعبیری حضرت امیر در نهجالبلاغه دارند که این قرآن فراروی شماست فاستنطقوه؛ یعنی آن را به سخن وادارید. فرمولی که در بالا ارائه کردم، دقیقاً به همین معناست که بعد از درک درست از مسئله، آن را به مباحث فلسفیمان عرضه کنیم و از ظرفیتهای معرفتی آن برای پاسخ به آن مسئله استفاده کنیم؛ یعنی خود آن مباحث فلسفی در زمانه و زمینه خود ناظر به این مسئله نیست، اما این ما هستیم که میتوانیم با عرضه صحیح مسئله و استنطاق از متون و مبانی فلسفی و اندیشههای انیق و عمیق آن، در پاسخ به نیاز علمی حاضر، فلسفه را کاربردی کنیم و آن را امتداد ببخشیم.
□ منظور از کاربردی بودن فلسفه بهطور عام و فلسفه دین بهصورت خاص چیست؟ فلسفه مضاف قرار است چه دردی از جامعه، مردم و علم را دوا کند؟ فلسفه دین بهطور خاص چه نیازهایی را پاسخ میدهد؟ بهعبارت دیگر اگر فلسفه دین نداشته باشیم چه مشکلی پیش میآید؟ و اگر باشد دنیا چه تفاوتی خواهد داشت؟
▪ سؤالات خیلی خوبی را مطرح کردید. در پاسخ به سؤال قبلی وارد این بحث شدم. کاربردی کردن فلسفه به معنای استنطاق و اصطیاد پاسخ به مسایل روز از مبانی و متون و اندیشههای فلسفی است. ما در فلسفه سنتیمان، از همان ابتدا بخشی به نام الهیات بالمعنی الاخص داشتهایم که میتوان بسیاری از همان مباحث را در زمره فلسفه دین اسلامی قلمداد کنیم؛ مباحثی مانند براهین اثبات وجود خدا، صفات خداوند، فلسفه نبوت، مباحث مربوط به جاودانگی و امثال اینها از قدیمیترین مباحث فلسفه دینی ماست که در تراث فلسفی ما موجود است. حال در زمانه حاضر، ما هم نیازمند تقریرهای تازه نسبت به همین مسایل هستیم و هم با شبهاتی نو درهمین موضوعات روبهرو شدهایم که قبلاً وجود نداشت و در اثر مباحث و ایسمهای جدید، شکل گرفته و طبعاً باید پاسخ در خور پیدا نماید. فراتر از همه این موارد، امروزه با مسایل تازهای روبهرو شدهایم که در حوزه دین و تفکر دینی باید مورد توجه قرار گیرد؛ مسایلی از قبیل دین و هنر، عقل و دین، علم و دین، پلورالیسم، سکولاریسم، قرائتهای مختلف از دین و دهها مسئله دیگری که به این صورت و در این قالب در گذشته مطرح نبوده است. کاربردی کردن فلسفه دین؛ یعنی همین که در ساحات چند گانه بالا به فعالیت علمی بپردازیم و مسایل علمی متناسب با زبان روز را عرضه کنیم. بهعنوان نمونه مسئله وحی و تبیین چیستی و هستی آن، بحثی بود که بعد از طرح برخی نظریات روشنفکری دینی ما در یکی دو دهه گذشته بر سر زبانها افتاد و رونق مجالس علمی شد. بنده با مراجعه به تراث فلسفیمان تلاش کردم که نظریه فلسفی وحی را از این تراث بیرون بکشم و آن را تنسیق کنم و البته نسبت آن را با نظریات روشنفکری مثل تجربه نبوی و یا رؤیای نبوی روشن کنم. این یک نمونه از امتداد و کاربریسازی مباحث فلسفی در عرصه نیازهای علمی امروز است.
در میان فلسفههای مضاف، شاید اهمیت فلسفه دین از این حهت بیشتر باشد که مربوط به اصل دین و گزارهها و مسایل دینی است و انسانها با آن در عمیقترین ساحات وجودیشان مرتبطاند و نمیتوان از کنار آن با اعتنایی گذشت و لذا اینکه پرسیدید اگر فلسفه دین نباشد ما چه مشکلی خواهیم داشت؟ باید گفت که اولین و مهمترین پیامد آن، این است که ما در مورد دین و اعتقاداتمان، نمیتوانیم دفاعی عقلانی و مبرهن داشته باشیم و در این آشفته بازار شکاکیت و وهم گرایی، یا دین و دیانت به باد فنا میرود و یا باید به دامن تفکرات اخباریگرایانه و ظاهرگرایانه و ضدعقلی رو آوریم که هر دو مسیری است انحرافی.
□ آیا میتوانید یک طرحواره کلی از مباحث فلسفه دینی و نقش آنها در زندگی بدهید؟
▪ فلسفه دین، یک نگاه عقلانی به دین است که به آموزه خاصی اختصاص ندارد و کل دین را تحلیل میکند. بخشی از مباحث آن، مجموعه پرسشهایی است که ناظر به آموزههای درون دین؛ نظیر خداشناسی، نبوت، راه و راهنماشناسی و فرجامشناسی میباشد. بعضی از تاملات آن نسبت به کل دین است؛ نظیر زبان دین، کارکرد دین، گوهر دین و حقانیت دین. برخی مباحث نیز به معرفت دینی محتوای آن و منطق فهم دین، و برخی از مباحث آن، معطوف به رابطه دین با ابزارهای معرفت بشری و محصولات این ابزارها است؛ نظیر رابطه دین با عقل، رابطه دین با تجربه و شهود، رابطه دین با علم که روش تجربی دارد و نیز رابطه دین با اخلاق، رابطه دین و هنر، رابطه دین و علوم انسانی و….
همه این مباحث با اندیشه و عمل ما در حیات فردی و اجتماعیمان مرتبط است؛ یعنی شما تا این مباحث را حل نکرده باشید، واقعاً نمیتوانید خود را یک دیندار واقعی بدانید و یا از ظهور و بروز دین در زندگی خود سخن بگویید. اجازه دهید فقط یک نمونه خیلی جدیدتر را اشاره کنم و آن نقش دین در معنویت است. امروزه ما میبینیم که در جهان معاصر، سخن از معنویت بدون دین است و این که ما خودمان میتوانیم با تکیه بر عقلانیت، تجربه و نیازهای عاطفی و روان شناختی خود، به سازههای معنویتی خارج از دین برسیم. جالب اینجا است که تا یک سده پیش را اگر بررسی کنید، میبینید که دست کم مقوله معنویت را برای دین گذاشته بودند، اما امروزه مدرنیته، حتی تا بدین حد دستاندازی کرده و دامنه نفوذ خود را توسعه داده است. بنابراین در چه قالب و گفتمانی باید به این شبهه پاسخ داده شود و اثبات شود که فقط دین میتواند معنویت تولید کند و بس؟ یا مقوله معنای زندگی که امروزه از دغدغههای جدی انسان معاصر است و باید نقش دین در آن به لحاظ فلسفی و روانشناختی کاملاً تبیین شود. اینها کار فلسفه دین است.
□ آرمان و هدفنهایی شما در تحقق فلسفه دین چیست و الآن در چه مرحلهای هستید؟ موانع طی این طریق چیست و چه چیزهایی به حرکت در این مسیر سرعت میبخشد؟
▪ آرمان ما شکلگیری یک فلسفه دین بر اساس مبانی و تفکر صحیح فلسفی است که گامهای سترگ و بلندی در راستای آن برداشته شده است و ما در طی این سه دهه گذشته خیلی جلو رفتهایم. نمیتوانم دقیقاً بگویم در چه مرحلهای هستیم، اما این را میدانم که نسبت به فلسفههای مضاف دیگر، مانند فلسفه اخلاق اسلامی، فلسفه هنر اسلامی، فلسفه علوم انسانی اسلامی و امثال آنکه توسط دانشوران دیگر دنبال میشود، ما خیلی پیشتریم. علت آن هم این است که طرح مباحث فلسفه دین، تقدم زمانی بر آنها دارد. شروع مباحث فلسفه دین در خود غرب توسط هگل بوده و به دو قرن قبل برمیگردد. ما از رشتههایی که ناظر به مطالعات دینی هستند، تعبیر به دینشناسی میکنیم که هر کدام با روشهایی عقلی، تجربی و ترکیبی بخشهایی از دین را مورد بررسی قرار میدهند. فلسفه دین هم مدعیات دینی را بررسی عقلی میکند و در واقع فلسفه دین ادامه الهیات عقلی دین بوده است. در الهیات، آنها متکلمانه وارد میشدهاند، ولی از عصر روشنگری مشاهده میکنیم که فلسفه دین با نگاهی جدید وارد این عرصه میشود و تفاوت این نگاه این است که چه ملحد و چه موحد، وارد این عرصه شدهاند. دو سه انگیزه متفاوت در اینجا وجود دارد: کشف حقیقت، توجیه باورهای دینی و تشکیک در باورهای دینی. جدا شدن فلسفه از الهیات باعث شکلگیری فلسفه دین شد که کاملاً متمایز از خدمتگزاری فلسفه نسبت به الهیات است که قبل از عصر روشنگری وجود داشته است. در قرن بیستم رویکردهای موحدانه در غرب، رشد بیشتری پیدا نمود و البته بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و طبعاً ورود دین به عرصه سیاست و اجتماع، انتقال این مباحث به کشور ما، روند سریعتری یافت و لذا از همان دهه اول پس از انقلاب میبینیم که مباحث فلسفه دینی، رونق و نشاط جدی در فضای فکری ما پیدا نمود و مباحث موافق و مخالف زیادی را از همان زمان تا الآن شاهد بودهایم که وقتی در معرض دید برخی از غربیان هم قرار گرفته، باعث شگفتی آنها شده است که ما نهتنها از آنها در طرح مباحث عقبتر نیستم، بلکه در برخی عرصهها و موضوعات جلو رفتهایم. شما این روند را شاید در سایر فلسفههای مضاف کمتر ببینید.
در فضای حوزوی، چند مانع را در برابر فلسفههای مضاف کمابیش مشاهده میکنم. یک مانع بیتوجهی به دروس فلسفه و علوم عقلی دیگر، خصوصاً کلام اسلامی در حوزه علمیه است که گرچه در سالیان اخیر رشد بهتری پیدا نموده، اما هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. تأسیس مجمع عالی حکمت در یک دهه گذشته، سرعت بیشتری به رشد علوم عقلی و خصوصاً فلسفههای مضاف در حوزه داده است. مانع دیگر را ترویج برخی اندیشههای تفکیکی در سالهای اخیر میدانم که به نحوی تجدید حیات مجدد اخباریگری را در آن مشاهده میکنم و لازم است که در برابر آن کار علمی جدی صورت گیرد.
□ رقبای داخلی و خارجی ایده فلسفههای مضاف و فلسفه دین بهطور خاص چه کسانی هستند و چه رابطهای بین شما و آنها وجود دارد؟ آیا هم مسیر هستید یا در دو جهت مخالف هم حرکت میکنید؟
▪ در بخشهای قبل اشارهای به برخی رقبا در داخل و خارج کردم. در داخل، ما دست کم با دو رقیب جدی مواجهیم؛ دسته اول کسانیاند که اساساً فلسفه را هیچ میانگارند و آن را در حد و قوارهای نمیدانند که بخواهد به ارزیابی دین و آموزههای دینی بپردازد. این دسته بیآنکه حتی خود توجه داشته باشند، اساساً زبان مشترک را برای گفتوگوی علمی میان ما و دیگران نفی میکنند. طیف تفکیکیها و یا مدرسه معارفیها در اینجا میگنجند و این تفکر مصداق این شعر است که «یکی بر سر شاخ و بن میبرید». وقتی شما پایههای فلسفی و عقلی دین را بگیرید، دیگر نمیتوانید در برابر شبهات از دین، دفاع کنید. شاید برخی بپندارند که طیف تفکیکیها با عقلانیت مخالف نیستند، بلکه با فلسفه و تفکر فلسفی مشکل دارند که این گمانه نادرستی است. اندیشه تفکیک در ظاهر با فلسفه، ولی در حقیقت با عقلانیت و دخالت اندیشه عقلانی در دین مخالف است و جالب است که اخیراً از عقل خود بنیاد دینی هم رونمایی میکنند که در واقع نقطه مقابل عقلانیت خود بنیاد غربی است. ما هر دو عقلانیت را محکوم به شکست میدانیم: هم عقلانیت خود بنیاد غربی که به حقایق وحیانی بیاعتناست و هم عقلانیت خود بنیاد دینی که گویا عقل را فقط در ذیل دین به رسمیت میشناسد. ما بر اساس دلایل متقن عقلی و دینی، معتقدیم که عقل، قوه مشترکی است که دارای یافتههایی مشترک میان انسانها و یا دست کم بسیاری از انسانهاست که میتوان بر اساس این پایه مشترک به ارزیابی معارف دینی و غیر دینی نشست و حجیت و وزن این اندیشهها را معلوم نمود؛ در غیر این صورت شما باید به ایمانگرایی و یا نصگرایی و اخباریگری رو بیاورید که قطعاً کجراهه است و با تعالیم مسلم دینی ما نمیسازد. باری ارزیابی عقلانی آموزههای دینی، شامل همه آموزههای دینی نمیشود و گزارههای خرد گریز از شمول آن خارج است البته ممکن است که در این ارزیابی و وزنکشی، افراط و تفریط هم صورت گیرد که لازمه آن، توجه به میزان و معیارهای درست عقلانیت و نیز فهم صحیح نسبت عقل و دین و ساز و کار ارتباطی عقل و دین است که اتفاقاً خود این بحث هم یک بحث فلسفه دینی است و باید به همین فضا رجوع شود.
رقیب دیگر ما، طیف روشنفکران دینی هستند که متأثر از اندیشههای مدرناند و در صدد جمع میان دین و مدرنیتهاند. جالب آنجاست که در این میان، اصالت را به عقلانیت مدرن میدهند و در مباحث فلسفه دینیشان، تلاش میکنند که از منظر همین عقل خود بنیاد مدرن به تبیین عقلانی آموزههای دینی برسند؛ عقلانیت مدرنی که خود را فعال ما یشاء میداند. آنها اگر هم اندیشه دینی را بپذیرد، با قالب و فرم متناسب با اندیشه مدرن میپذیرد و لذا روشنفکران دینی ما بیش از اینکه به تعبیر خودشان، دین را در دوره مدرن، احیا و بازخوانی کنند، آن را بیشتر بازسازی میکنند و نهایتاً چیزی برای آن باقی نمیگذارند.
در خارج از کشور، رقیب اصلیمان را در حوزه فلسفه دین، عقلانیت انتقادی میدانیم که در فلسفه دین تحلیلی دنبال میشود. این تفکر اساساً مبتنی بر رئالیسم انتقادی است که در اندیشههای کانت ریشه دارد و بهعنوان یک اندیشه مبنایی در آن دیار مورد قبول قرار گرفته است. بر اساس این اندیشه دیگر نمیتوان از درک و فهم حقایق سخن گفت؛ زیرا راهی به حقیقت وجود ندارد و اساساً حقایق ثابتی وجود ندارد و لذا در همه مباحث این رویکرد فکری، شما به شکلی نسبیگرایی را مشاهده مینمایید. شما اگر برخی کتابهای فلسفه دینی تحلیلی مانند کتاب «عقل و اعتقاد دینی» که یک کتاب پایه در عرصه فلسفه دین است را تورقی مختصر نمایید، میبیینید که وقتی وارد هر بحثی میشوند، آن را زخمی کرده و بیآنکه مخاطب را به نتیجه روشنی برسانند، او را در ابهام، رها میکنند. این روش در فلسفه دین اسلامی کاملاً مورد مناقشه است. ما معتقدیم میتوان با اتکا به حقایق بدیهی و بنای ساختمان معرفت بر آن حقایق، به درک قطعی و یا اطمینانی از حقایق دینی برسیم.
□ گزارش مختصری از پیشینه فلسفه دین در حوزه و مراکز فعال حوزوی در این عرصه بیان کنید.
▪ شاید بتوان علامه طباطبایی را بهعنوان بنیانگذار تحلیل فلسفی و عقلی از آموزههای دین در دوره معاصر کشور ما دانست و شاگردان ایشان کسانی بودند که بعد از ایشان این راه را بهدرستی طی کردند. حقیقتاً مرحوم علامه در آن زمان این وظیفه را احساس کرد که اگر قرار باشد، دین در مقابله با مادیگرایی و تفکر الحادی در ایران پا برجای بماند، باید فلسفه وارد میدان شود و ایشان با ورود به این عرصه ایثار کردند. المیزان بهخوبی نشان میدهد که ایشان به آموزههای دینی نگاه عقلی و دقیقی دارد که هر کس در هر جای دنیا این تفسیر را بخواند، این نگاه را میپسندد.
بعد از مرحوم علامه، شاگردانشان و از جمله مرحوم استاد مطهری بهطور گسترده وارد این عرصه شدند. به این ترتیب تبیین عقلانی و قابل قبول از دین توسط مرحوم علامه شهید مطهری، آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح، آیتالله سبحانی و… ادامه یافت و تاکنون همچنان ادامه پیدا کرده است و ضرورت آن همچنان وجود دارد. چالشهای نظری که از نیمه دوم دهه ۶۰ شمسی و البته بیشتر در دهه ۷۰، میان اندیشمندان حوزوی و برخی روشنفکران دینی صورت گرفت، به شتاب و رونق مباحث فلسفه دین در حوزه علمیه و جامعه منجر شد. حوزه علمیه از قدیمالایام خود را مسئول دفاع از آموزههای دینی میدانسته است. به نظر میرسد که ما امروزه ادبیات بسیار غنیای را در زمینه فلسفه دین داریم و حقیقتاً در این زمینه، گوی سبقت را از کشورهای عربی و اهلسنت بردهایم.
امروزه مراکز مختلف و متعددی در حوزه، متکفل مباحث فلسفه دیناند و تلاشهایی در خوری هم انجام دادهاند. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، دانشگاه باقرالعلوم و نیز پژوهشگاه علوم و فرهنگ که بخشی از دفتر تبلیغات است، مجمع عالی حکمت و نیز قطب فلسفه دین و بعضی از مراکز دیگر امروز انصافاً بهطور گسترده وارد این کار شدهاند و به مباحث فلسفه دین و کلام جدید پرداختند و دورههایی را بهصورت آموزشی و تحقیقاتی در عرصه پژوهشی دنبال میکنند و در حال حاضر محصولات فراوانی بهدست آمده است. بعضی از مراکز مانند مؤسسه امام خمینی، آموزشی و پژوهشی است، بعضی مراکز مانند پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه صرفاً پژوهشی است و بهطور متمرکز در زمینه تولید آثار فعالیت میکند. آثار فراوانی اعم از کتاب و مقاله منتشر شده و قابل استفاده است. این محصولات واقعاً غنی و قابل عرضه به کشورهای دیگر است. وقتی از تولیدات داخلیمان، با کشورهای دیگر سخن میگوییم این تحلیلها و دقتها برای آنها اعجابانگیز و قابل تحسین است. اینها حتی در کشور خودمان به درستی معرفی نشده است؛ چه رسد به خارج کشور! همانگونه که عرض کردم، یکی از نقاط قوت ورود فلسفه دین، استحکامبخشی به آموزههای دینی است. بهطور کلی تا پیش از علامه طباطبایی اساساً جریان مباحث عقلی و تحلیل عقلی- اجتماعی آموزههای دینی، به این حجم نبوده است، اما از زمان مرحوم علامه این جریان توسعه یافت و بعد از انقلاب آثاری را در حوزه دینپژوهی میبینیم که به تعبیر حضرت آیتالله مصباح، آثار آن دهها سال بعد روشن خواهد شد و به عمق آنها پی خواهیم برد. این امر نشاندهنده آن است که استحکامبخشی به آموزههای دینی در این چند دهه بسیار گسترده و غنی و البته نیاز جامعه جوان ما بوده است. این روند بحمدالله رو به رشد است و باید ادامه پیدا کند.
□ توصیههای روشن شما به طلاب جهت تحصیل و پژوهش در حوزه فلسفههای مضاف و فلسفه دین چیست؟
▪ خواهشم از طلاب این است که مباحث فلسفه دینی را جدی بگیرند. امروزه شاید در تحصیلات حوزوی، ما علومی را تحصیل و یا تحقیق میکنیم که واقعاً روشن نیست، چه دردی از دنیا و آخرت ما را برطرف میکند، اما مباحث دینپژوهی و فلسفههای مضاف، از جمله فلسفه دین از نیازهای بهشدت کاربردی هستند؛ زیرا پشتوانه نظری نظام، تمدن اسلامی و اعتقادات جوانان هستند و اگر قرار است آینده دینی کشور و ملت ما تضمین شود بر مبنای این مباحث خواهد بود.
لینک مصاحبه در سایت افق حوزه