یکصد و نود و پنجمین جلسه گروه علمی کلام برگزار شد+خلاصه بحث

یکصد و نود و پنجمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع احکام عقل عملی از یقینیات است یا مشهورات؟ بررسی نظریه بوعلی سینا و آیت الله سبحانی “ با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین خزائلی” با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۱۷ دی ۹۸ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

استاد رضا نژاد: ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم و نیز شهادت سردار سپهبد سلیمانی و همراهان شهید ایشان را گرامی می داریم و برای جانبخاتگان مراسم تشییع شهدا در کرمان طلب غفران و رحمت داریم.

قبلا دو جلسه بحث توسط استاد برنجکار در موضوع حسن و قبح عقلی ارائه شد و اکنون استاد خزائلی بحث احکام عقل عملی را تبیین می کند و مطالبی از آیت الله سبحانی هم در اختیار اساتید قرار گرفته که محوریت بحث های امشب را تشکیل می دهد.

استاد خزائلی: شخص استاد سبحانی در اجلاسیه پنجاهمین سالگرد مرحوم زنوزی (۶/۲/۹۶)، مطالبی ارائه نموده اند و در این راستا از اساتید علوم عقلی مطالبه کرده اند که در مورد احکام عقل عملی تحقیق کنند که آیا این ها از تادیبیات و آراء محموده است یا از یقینیات؟

استاد گفته اند امام صادق علیه السلام خظاب به هشام گفته اند: یا هشام!انّ اللّه تبارک و تعالى اکمل للناس الحجج بالعقول[۱] ؛ با توجه به چنین روایاتی استاد انتقاد می کنند که چرا حوزه های علمیه کمتر به  موضوع ” عقل” پرداخته اند با آن که عقل یکی از منابع استنباط  است، این تساهل هم در عقل نظری و هم در عقل عملی مشهود است و نیز در موضوع اجماع محصل هم این تسامح دیده می شود. استاد می گوید بحث باید در مدرَکات باشد که اگر این مدرکات عقل عملی باشد در نتیجه کلام در بحث سیاست مدن و تدبیر منزل و … است. یعنی ایشان مقسم را مدرَک قرار داده اند؛ یعنی آن چه درک می شود یا جنبه علمی دانشی دارد و یا جنبه عملی دارد :

ینبغی ان یُعلَم : (عقل نظری)      ینبغی ان یُعمَل ( عقل عملی)

اگر عقل نظری باشد در حیطه فقه و استنباط است و اگر عقل عملی است، حکما و فلاسفه عهده دار آن هستند.

استاد اسدی: این جا بحث به اعتبار مدرِک است یعنی یک مبدا داریم نه چند مبدا

ادامه کلام استاد خزائلی:

استاد سبحانی گفته اند چند چیز در این جا مورد بحث است: اول: یکی این که وقتی چیزی را حسن یا قبیح بدانیم این از شئونات ادراکات عقل عملی است؛ حال آیا این از یقینیات است یا مشهورات( که اگر مشهورات باشد بهره و حظ قطعی ندارد)؟

دوم:آیا این دوقضیه فرق دارد؟ ۱-العدل حسَنٌ یجب ان یُفعلَ و الظلم قبیح یجب ان یُجتَنب ۲- قضیه دوم : کل ممکن یحتاج الی العله

قضیه اول را عقل عملی می گوید و قضیه دوم عقل نظری ؛ پس در این مساله بحث بر سر آن است که ادراکات نظری دو قسم بدیهی و غیر بدیهی دارد و ادراکات عقل عملی هم همین دو قسم را دارد.

بحث سوم این است که همان طور که در قضیه عقل نظری یک مطابقت با واقع مطرح است و صدق و کذب با این مطابقت و عدم مطابقت معلوم می شود، در قضیه  عقل عملی هم همینطور است و مطابقت یا عدم مطابقت با واقع مطح است  و این مسائل از یقینیات است یعنی احکام عقل عملی به یقینیات مرتبط است. حکمایی مانند ابن سینا این را ازمشهورات دانسته اند.

ما (استاد خزائلی) نسبت دادن این نطریه به مشهور را قبول نداریم مثلا حکیم سبزواری این را قبول ندارد.

مشهور ( مانند بوعلی)، گفته اند این احکام ، غیر بدیهی است ؛  مشهور، همچنین وجود یک واقع که این احکام بر آن تطبیق کند را انکار کرده اند و این که ” واقع” در این جا همان شهرت است و یقینی بودن در این جا معنایی ندارد بلکه این ها از مشهورات است.

بوعلی سینا اولین کسی بود که این اینها را مطرح کرده است ایشان در کتاب ” نجات”[۲] گفته است وقتی مدرَکات عقل عملی را بر فطرت عرضه کنیم ، یقینی نیست؛ در مدرَکات عقل نظری تردید نمی آید ولی در مدرَکات عقل عملی شک وارد می شود و عقل این ها را بدون تامل نمی پذیرد؛ مثلا الکذب قبیح یا قبح سرقت از مشهورات است نه یقینیات. شیخ بوعلی سینا بین مدرکات عقل نظری و عملی فرق می گذارد و این که اگر شهرت را کنار بگذاریم دیگر حکم یقینیی وجود ندارد چون “واقع”ی وجود ندارد که با آن منطبق باشد.

از محقق اصفهانی کمپانی در تعلیقه او بر کفایه نقل شده است که میزان و ملاک در مواد اولیه برای قضایای برهانی، منحصر در ضروریات یا یقینیات است که مطابقت با نفس الامر مطرح است  و در مشهورات ، مطابقت با آراء عقلا مطرح است چون واقع در این جا وجود ندارد که با آن منطبق باشد؛ پس محقق اصفهانی بین قضایای یقینی و مشهورات فرق گذاشته است.

برخی در امتداد این بحث گفته اند :  تادیبیات (مصالح عمومی)،  به گونه ای نیست که بر هر عاقل واجب باشد آن ها را بپذیرد؛ برخلاف قضایای اولیه . چون اولیات به محض تصور تصدیق می شود ولی اگر از احکام عقل عملی باشد با تردید و شک همراه است و به سرعت تصدیق نمی شود..

اشکالات آیت الله سبحانی بر مسائل فوق:

برای هر مساله در صورتی قیمت علمی وجود دارد که علی الاطلاق صادق باشد (یعنی یقینی باشد)، ولی اگر صدق، نسبی و به لحاظ قید و ظرف خاص باشد این قیمت علمی ندارد؛ با پذیرش نظریه ابن سینا نوعی نسبیت پیش می آید زیرا عقلا گاهی می پذیرند و گاهی نمی پذیرند پس به جای قطعیت ، نسبیت و تزلزل حاکم می شود؛ در حالی که عقاید را نمی توان بر امور متزلزل استوار نمود.

نکته دیگر آن که مطابقت با فطرت ملاک است ؛ فطرت یک قضیه را می پذیرد و دیگری را رد می کند. مثلا قضیه ” هل جزاء الاحسان الا الاحسان” را می پذیرد ولی قضیه جزای احسان به بدی داده شود ، را نمی پذیرد. یا قضیه عمل به پیمان و میثاق را حسن می داند و می پذیرد و نقض عهد را خیر؛ قضیه اولی همه جا منطبق با فطرت است و دومی مباین با فطرت است. قرآن هم به ارتکاز فطری ارجاع می دهد ( ام نجعل المتقین کالفجار؟)؛ خود وجود فطرت عدم تساوی بین خوبان و بدان را نشان می دهد. آیات دیگر هم حکم را به قضاوت فطرت می سپارد.

حکماء حق فطرت را ادا نکرده اند، با آن که دوام و استقرار این قضایا بر آن است که یقینی بودن را بر فطرت بنا نهیم. اگر بین قضایای تادیبیه و نظری فرق بگذاریم ، همه قضایای الهی و اخلاقی سست و متزلزل می شوند.و نمی توانیم در مورد آن ها حکم قطعی بدهیم. پس قضایای حکم عقل عملی وقتی قطعی و مجکم است که از یقینیات باشد تا قطعی باشد و الا مثلا وجوب شکر منعم  و نیز قبح اغراء به جهل و … همگی تردید پذیر می شود و در این صورت باب استدلال در معارف الهی بسته شده و مباحث زیر بنایی برای اثبات اعجاز و نبوت و صدق انبیاء و … مخدوش  می شود.این که حکما گفته اند احکام عقل عملی از مشهورات است به این دلیل بوده است که یقینیات را منحصر در شش مورد دانسته اند ( اولیات، مشاهَدات، فطریات و …)، اما اگر این ها را توسعه دهیم مشکل حل می شود؛ سوالی از استاد سبحانی ممکن است بشود که چه نیازی به افزایش و توسعه در این ها داریم؟ در حالی که همان فطریات در این مساله کفایت می کند مگر این که منظور از فطریات در این جا با فطریات در بحث عقل عملی متفاوت باشد.

پس قضایای نظری ، بدیهی و غیر بدیهی دارد و قضایای عقل عملی هم همینطور است.

استاد خزائلی در پایان می گوید کلام آیت الله سبحانی[۳] به نظر ما تمام است. عبارتی در شرح اسماء الحسنی  ملاهادی سبزورای ( ص ۱۰۷)وجود دارد که گفته است :احکام عقل عملی هم کمک می کند و مصلحت و مفسده را در نظر می گیرد و الا فی الواقع این موضوع به عقل نطری بر می گردد ولی این مصالح و مفاسد که در قضایا وجود دارد را عقل عملی بیان می کند . شهید مطهری هم عبارتی دارد که حکمای الهی منکر حسن وقبح عقلی نیستند ولی محدوده این مفاهیم را زندگی بشری می دانند و این مفاهیم به عنوان حسن و قبح در ساحت الهی ( به عنوان معیار حسن و قبح) راه ندارد و احکام الهی را نمی توان با این معیارها ( که صد در صد بشری است)، سنجید و تطبیق کرد. از نظر حکما خدا عادل است و ظالم نیست اما نه به این دلیل که ظلم زشت است بلکه ملاک عدل الهی چیز دیگری است ؛ حکما ملاک حسن و قبح را اندیشه اعتباری دانسته اند یعنی ملاک حسن و قبح انسان ها در زندگی بشری ، اعتباری است نه کشفی. ذات مقدس احدیت که وجود صرف و فعلیت محض است ، از این مسائل اعتباری و … منزه است.

نظر اساتید حاضر:

استاد زمانی: اگر در روایات تمرکز شود ( احکم للناس الحجج باعقول)، هم در نظر و هم در عمل، همه جا ملاک ، عقل است( لیعقلوا عن الله[۴]) عقل است که ادراک می کند هم در نظری و هم عملی، کارها با درایت  و عقل پیش می رود و تفکیک در این دو جایی ندارد.

همان عقل که در مورد خدا حجت را تمام می کند ( عقل نظری)، همان در عمل هدایتگر است. البته آن چه  در مورد خداست باید یقینی و بدون تردید باشد در الاهیات باید مباحث صد در صد یقینی باشد ؛ حکما در مورد برهان نظم اشکال گرفته اند چون اگر حتی یک احتمال کم و صدفه باشد از یقینیات خارج می شود پس برای همین حکما   چنین برهانی را قبول نمی کنند ؛ عبارت ( اکمل للناس الحجج)، یعنی باید این بحث صد در صدی و یقینی باشد نه قابل تردید؛ پس نباید بحث را به تادیبیات و مشهورات بکشانیم.

استاد مصطفی پور: آیت الله سبحانی یقینیات را پایه می داند و اگر این ها را انکار کنیم در عقل نظری و عملی مشکل ایجاد می شود

وجدان هم چند کار دارد هم ادراک و هم قضاوت و حکم، پس وجدانیات این خاصیت ها را دارد.

جامعه شناسان هم به جای مشهورات ، هنجارها و نابهنجار ها را ملاک قرار می دهند ممکن است امری هنجار باشد ولی اخلاقی نباشد و بالعکس امری نابهنجار  باشد و اخلاق ان را لازم بداند ؛ اما عقلا بما هم عقلا حجیت ندارد مگر آن که تایید و امضای شارع باشد . در مورد اثبات خدا هم گفته اند برهان اجماع عام وجود دارد یعنی این که این مساله   را را همه عقلا قبول دارند و بر همین اساس پذیرفته اند.

ما معتقدیم کلام آیت الله سبحانی را مبنا قرار دهیم و مستدلِ کنیم که این ها از یقینیات است و در کنار این کار ، از روایت هم  استفاده کنیم.

استاد اسدی: ما با این مساله به شدت مخالفیم که مساله به وجدان احاله داده شده باشد، در عبارت ” هل جزاء الاحسان الا الاحسان”، و نیز آیات دیگر آیا مساله را به وجدان احاله داده اند؟ آیا ابن سینا جوابش آن است که العدل حسنٌ  به وجدان انسان ها حواله داده شود؟ مساله اینگونه نیست.

در نوشتار آیت الله جوادی آملی مباحثی است که حلال مسائل است و نمی شود پذیرفت که حکما به گونه ای گفته اند که اگر این احکام از مشهورات باشد ، وحی و اعجاز و … زیر سوال می رود.

بلکه مساله این است که در واقع دو مبدا وجود دارد( نه یک مبدا با مدرَکات متفاوت)؛ حکما از باب ضیق گفته اند قوه علامه و عماله ؛ که سیاست مدن و تدبیر منزل و … از شاخه عقل عملی است ، در این جا نخواسته اند بگویند که یک مبدا مطرح باشد.مرحوم شیخ در ” شفاء” مطالبی گفته که آیت الله جوادی هم از آن  برداشت کرده اند که باید دو مبدا داشته باشیم ، اگر این مسائل بر عقل نظری ارائه شود یقینی است.

دکتر دهقان: عباراتی که از ابن سینا نقل شده کامل نیست و در ادامه می گیود قضایای مشهوره دو دسته صدق و کذب داریم ، پس ابن سینا سنخی از واقعیت را برای قضایای اخلاق قائل است.

نکته بعد این که گزاره های اخلاقی و حکمت عملی، واقعیتی دارد که آن فطرت است(کلام آیت الله سبحانی)، فطرت عاملی است که واقعیت را تصدیق می کند نه آن که فطرت خودش واقعیت باشد.

نکته دیگر آن که تقسیم بندی معقولات اولی و ثانوی ابتکار ابن سینا است و شواهدی در کلام وی موجود استکه مفاهیم اخلاقی را از سنخ بحث فلسفی می داند ، پس طبعا باید یک ” واقع” ی برای این قضایا وجود داشته باشد.

نکته آخر آن که ذاتی بودن حسن و قبح از نظرات مسلم ابن سیناست ولی این که این چه نوعی از ذاتی است؟ باید از نوع ذاتی حملی باشد.

استاد رضا نژاد: استاد  دهقان تحقیقی در مورد نظریات اخلاقی دارد  و می تواند در تقریر نظریه ابن سینا بحث در این جلسات ارائه کند.

استاد زهادت: اگر به کلام مرحوم مظفر دقت شود ، خیلی از اشکالات پاسخ داده خواهد شد ، اگر ما عقلا بما هم عقلا را ملاک قرار دهیم دیگر نسبیت و تزلزل مطرح نمی شود و تعدد ایجاد نمی شود.

جمع بندی استاد خزائلی:

استاد زمانی که موید بودند و گفتند این مسائل عقلی باید از یقینیات باشد.

استاد زمانی:

عباراتی مانند ” دلهم علی ربوبیته با الادلاء[۵]” عقل نظری است و  عبارت ”   فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَهً [۶] ”  وارد عقل عملی می شود همچنین عبارت ” ارفعهم درجه فی الدنیا و الآخره” مربوط به عقل عملی است، پس پشتوانه همه این ها در بحث نبوت و هدایت، اولاً و بالذات عقل نظری است که به عقل عملی منجر می شود.

استاد خزائلی:

بناء عقلا امری لبّی است و لسان ندارد پس باید قدر متیقن آن را بگیریم لذا باید از یقینیات باشد تا نسبی نباشد.

این مباحث را آیت الله سبحانی سرنوشت ساز می داند که اگر این ها از مشهورات حساب شود، ادله متعدد  و معارفی مانند اعجاز و نبوت و … دچار مشکل می شود.

 

 

[۱] اصول کافى، ج ۱، صص ۱۳-۱۶٫ حضرت در این عبارت، عقل را به گونه‏اى معرفى مى‏کنند که اگر آن نمى‏بود، حجت‏هاى دیگر الهى، یعنى انبیاء و کتب، ناتمام مى‏بود و مقصود پروردگار در دعوت و هدایت مردم به فرجام نمى‏پیوست

[۲] نجات از مشهورترین آثار فلسفی حکیم ایرانی ابن سینا است که در واقع چکیده‌ای از کتاب شفا دیگر اثر کامل فلسفی ابوعلی سینا به‌شمار می‌آید.

[۳] نظر لاهیجی هم مثل استاد سبحانی است.

[۴] یَا هِشَامُ، مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى‌ عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَهً، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا: کافی ج ۱ ص ۳۵٫

[۵] تحف العقول، ص ۷۰۲

[۶]  مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى‌ عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَهً، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا، وَ أَکْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَهً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ. یَا هِشَامُ، إِنَّ لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ: حُجَّهً ظَاهِرَهً، وَ حُجَّهً بَاطِنَهً، فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ، وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُولُ: کافی ، ج۱ ص ۳۵٫