یکصد و نوزدهمین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی+خلاصه بحث

یکصد و نوزدهمین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی با موضوع “شبکه قدرت دولتی از منظر فلسفه سیاسی اسلامی” سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲۱ به صورت مجازی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

حجت الاسلام دکتر نجف لک‌زایی:

بحث شبکه قدرت مرتبط به مباحثی چون شایسته سالاری، تخصص، تعهد، جنسیت، دین و … می‌شود. در قانون اساسی آمده که اقلیت‌های دینی می‌توانند در پارلمان نماینده داشته باشند و در احوال شخصیّه می‌توانند بر اساس دین خودشان عمل کنند اما آیا زنان می‌توانند در ساختار دولت قرار گیرند و یا اقلیت‌ها می‌توانند مسئولیت‌های مهم را بر عهده بگیرند یا خیر؟ اینها از جمله امور مهمی است که در بحث شبکه قدرت دولت در فلسفه سیاسی مورد بحث و توجه هست.

حجت الاسلام دکتر محمد علی سوادی:

وقتی از شبکه قدرت صحبت می‌شود اگر از دولت بحث شود یک نکته هست اما اگر از قدرت مردم صحبت شود بحث دیگری است چرا که مردم در رأس و در قدرت هستند و کانون‌های قدرت مردمی در رأس هست و باید این قدرت مردمی در بحث ما مورد توجه قرار گیرد.

حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی ‌زادگان:

قبل از هر چیز برای پرداختن به این موضوع باید یکسری تمایزات را مطرح کرد که مرادمان چه چیزی هست و یا چه چیزی نیست.

دیوان سالاری با بحث شبکه قدرت مرتبط است. در بحث شبکه قدرت به بحث تاریخی هم و حکومت پیامبر(ص) هم باید اشاره شود. در بحث شبکه قدرت بحث ولایت فقیه هم باید مطرح و بررسی شود.

حجت الاسلام دکتر قاسم شبان‌نیا:

دو نکته اینکه اگر شبکه قدرت را بخواهیم بحث کنیم اولین گام اینکه مردم و نهادهای دولتی و غیر دولتی چه سهمی در قدرت دارند و باید سهم هر کدام مشخص شود پس باید قدرت را تقسیم کنیم بین دولت، نهادهای غیر دولتی و مردم.

نکته‌ی دیگر اینکه یک جایی باید بین فلسفه سیاسی و فقه سیاسی تفاوت و تمایز قائل شویم مثلاً زنان حق رأی یا مسئولیت دارند یا خیر؟ این بحث فلسفه سیاسی هست یا فقه سیاسی؟ آیا فلسفه سیاسی به این مباحث هم می‌پردازد و یا در حیطه کار فقه سیاسی است، بنابراین باید حدّ یقفی برای فلسفه سیاسی قائل شویم و از آنجا به بعد جایگاه و قلمرو فقه سیاسی باشد، پس در قدرت و شبکه قدرت قلمرو فلسفه سیاسی و فقه سیاسی مشخص شود.

حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا:

همانطور که فقه سیاسی به فقه سنتی و مدرن تقسیم می‌شود، مقداری نیاز داریم رویکردهای فلسفه سیاسی چه در فلسفه سیاسی مدرن و سنتی آن بازنگری شود و تعامل و ارتباط فلسفه سیاسی سنتی و مدرن را بررسی کنیم.

فلسفه سیاسی که به نحو قضایای حقیقیه هست، حد یقفی ندارد، و به واقعیات بیرونی بحث نمی‌کنیم، نمی‌گوییم رئیس جمهور چه شخصی باشد، اما می‌گوییم رئیس جمهور و هر کارگزاری چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد، حتی به عرصه فقه ورود پیدا می‌کنیم. فلسفه سیاسی به عنوان یک پدیده مشرف به فقه سیاسی هم می‌توان ورود پیدا کند.

موریس دورژه در خصوص شبکه قدرت می‌گوید: قدرت چهار رکن دارد.۱- از کجا آمده و چگونه شکل گرفته، نقطه آغازین آن کجاست. ۲- نحوه اعمال قدرت، کارکرد و اعمال قدرت.   ۳- نحوه توزیع قدرت و ساختارهای آن کجاست که بحث ما هم به همین جا مرتبط است.  ۴- مهار قدرت، بحث اصلاح، کنترل و انقلاب.

در دیوان سالاری فارابی یک نوع واقع گرایی فلسفی دیده می‌شود و معتقد است حکومتی باید تأسیس شود که در رأس آن حکیم باشد.

مرحوم نائینی می‌گوید ایده آل ما حکومت ولایی است اما چون الان امکان ندارد به دنبال حکومت تملکیه خواهیم رفت.

حجت الاسلام دکتر علی رضائیان:

اگر با عقل بتوانیم به نکته‌ای برسیم خود می‌تواند منبعی برای فقه سیاسی باشد. چون عقل یک منبع است. در خصوص بحث شبکه قدرت باید به پیش زمینه‌هایی اشاره کرد.

آیا در اینجا از اصل وحدت در ساختار صحبت می شود، آیا وحدت قدرت موضوعیت دارد؟ تجمیع قدرت برای استحکام یک اصل اولی است، گرچه شاید بگویند تجمیع قدرت فساد آور است، ولی استحکام جامعه اولویت دارد. اگر در هرم قدرت به این نتیجه رسیدیم(تجمیع قدرت) که فرد باید از همه برتر باشد. اگر ما شبکه قدرت را با ظرف وحدت ببینیم یکسری خصوصیات خاص پیدا می‌کند و اگر با ظرف تفکیک قوا و قدرت ببینیم یکسری خصوصیات دیگر را باید ببینیم.

آقای دکتر مرتضی یوسفی ‌راد:

در خصوص شبکه قدرت چند نکته به عنوان مقدمه بیان شود:

  1. در رویکرد فلسفه سیاسی مسئله اصلی خود مردم و طبقه بندی مردم است؛
  2. در فلسفه سیاسی اسلامی مردم، مردمی هستند که ۱٫ از ماهیت دو گانه برخوردارند، ۲٫ نیازهایی دارند؛ یک نیاز دنیوی، آسایش و رفاه و یک نیاز معنوی و سعادت، نوع نیاز مردم و طبقه بندی نیازهای مردم مهم است، مردم غایت‌مند هستند. باید افرادی انتخاب شوند تا مردم را به غایات خودشان برسند. انواع نیازهای مردم را در فلسفه سیاسی‌ باید مورد توجه قرار دارد.
  3. آن دسته از افرادی شایستگی دارند که از مراتب قدرت بهره‌مند شوند که از توانایی درک مردم برخوردار باشند. کسانی باید در شبکه قدرت وارد شوند و قدرت را در سیستم دولتی در دست بگیرند که توانایی درک ابعاد مختلف قدرت را داشته باشند. باید درک مسائل تمام طبقات را داشته باشند و این اختصاص به مرد و زن ندارد. این ملاکات به جنسیت ربطی ندارد.

حکمای فلسفه سیاسی مردم را بر اساس نیازها و توانمندی‌هایشان (ظرفیت‌ها) طبقه‌بندی کرده‌اند.اما وقتی طبقه بندی صورت گرفت، افرادی که می‌توانند قدرت را در دست گیرند، نوبت به طبقات بعدی می رسد. لذا قبل از شبکه قدرت، لازم است به نیازمندی مردم توجه کرد و ملاک و تشخیص را معین کرد. قبل از شبکه قدرت، باید ملاکات تعیین و ترسیم و سپس به بحث شبکه قدرت باید پرداخته شود.

حجت الاسلام دکتر محسن رضوانی:

چند نکته را می‌شود تأمل کرد:

افلاطون می‌گوید اگر ما حکومت حکیم نداشتیم و یا نشناختیم حکومت‌هایی را پیشنهاد می‌کند که سه نوع حکومت نزدیک به حکومت حکیم است و سه نوع حکومت با حکومت حکیم فاصله دارد.

فضایی که امروز حاکم است که یک طبقه ‌بندی استقرایی از علوم است که الگوبرداری از طبقه ‌بندی از علوم در غرب است. من با نگاه قدرت محور به سیاست و دولت مشکل دارم، چون نگاه کرامت محور را و نگاه فضیلت محور را به سیاست و قدرت داریم.

در فلسفه سیاسی اسلامی آنچه از متون و سیره می‌توانیم استفاده کنیم نگاه قدرت محوری غرب که حتی امروز در روابط بین المللی حاکم است، این بسیار فاصله دارد و با نگاه دینی و با نگاه کرامت محور.

الآن متأسفانه آن نگاه و رویکرد قدرت محور مدنظر هست و همین رویکرد را می خواهند اسلامیزه‌اش کنند.

در نگاه حکمای اسلامی و حضرت امام خمینی نگاه به قدرت، نگاه فضیلت محور است، و شبکه قدرت را باید با نگاه فضیلت محور ترسیم کرد نه با نگاه قدرت محور.

حکمت، عدالت و مدیریت را می‌توان سه شرط حاکم اسلامی در نظر گرفت که همان نگاه فضیلت محور را بوجود می‌آورد.

دکتر علیرضا صدرا:

قدرت و حاکمیت همواره با هم هستند و خط ممتد قدرت است و اگر بالا برود حق است و و اگر پایین بیاید باطل است، قدرت نحوه اعمال حاکمیت است و بهره‌وری حاکمیت از قدرت است. سازه و هندسه قدرت طبیعی هستند.

در خصوص قلمرو فلسفه سیاسی باید گفت فلسفه سیاسی از هستی شناسی بحث می‌کند و کلام سیاسی در خصوص چیستی و حدود و احکام آن بحث می‌کند. فلسفه سیاسی نگرش و جهت می‌دهد و کلام سیاسی قدرت تولید می‌کند، فقه سیاسی چگونگی و حدود را مشخص می‌کند و چگونگی و فن آن را بحث می‌کند. لذا شبکه قدرت را باید به صورت مثلثی ببینیم.