دویست و هفدهمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی،موضوع “اعتبار و واقع نمایی معارف فطری” با ارائه حجت الاسلام دکتر احمد ابوترابی شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی (حضوری و مجازی) برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
مفهومشناسی و مبانی
- مفهومشناسی فطری: به نظر میرسد معنای متبادر از فطری در مباحث معرفتشناسی امری است که هیچ نوع اکتساب از یکی از راههای معرفت مثل حس و عقل، مرجعیت، نقل و … در آن وجود ندارد بلکه همراه با آفرینش به انسان داده شده است. این معنا از فطری که آن را «سرشتی» نیز مینامند در این نوشته مد نظر قرار دارد. فطرت به اشتراک لفظی به هفت معنای دیگر نیز بکار رفته است که برخی از این معانی بسیار به این معنا نزدیک هستند اما ربطی به این بحت ندارند، مثلا فطری گاهی به معنای بدیهی و گاهی به معنای فطریالقیاس( یکی از انواع بدیهیات) بکار میرود.
- تقسیمهای فطری: تقسیمات متعددی برای فطرت و فطری ذکر کردهاند.تقسیمهای مورد قبول به نظر این نگارنده عبارتاند از: ۱) تقسیم امور فطری به چهار دسته فطریات گرایشی (گرایشهای فطری)؛ فطریات بینشی (علوم فطری)؛ فطریات توانشی (قوای فطری) و فطریات سزاوارگی (هماهنگی علوم و باورهایی با نوع خلقت انسان)؛ ۲) تقسیم امور فطری به فطریات بالفعل و بالقوه؛ ۳) تقسیم علوم فطری به حصولی و حضوری و تقسیم علوم حصولی فطری به تصوری و تصدیقی؛۴) تقسیم امور فطری به آگاهانه، نیمهآگاهانه و ناآگاهانه.
- مفهوم شناسی واقعنمایی: واقعنمایی در گرایشها به معنای وجود عینی (بیرونی) متعلق گرایشها؛ در تصورات فطری به معنای وجود واقعیتی بیرونی در برابر تصورات؛ در تصدیقات به معنای صدق آنها یعنی وجود واقعیاتی مطابق با تصدیقات فطری در بیرون ذهن یعنی عالم خارج؛ و واقعنمایی در علوم حضوری به معنای وجود عینی معلوم به علم حضوری، یعنی خطاناپذیری علوم حضوری فطری، و واقع نمایی در امور حقوق به معنای این است که نحوه آفرینش انسان مستلزم حقوق و قوانینی برای انسان است که آن حقوق و قوانین با آن امور فطری هماهنگ هستند.
البته در فطرت سازوارگی بحث واقعنمایی مطرح نیست چون در فطریات سازوارگی وجود هماهنگی میان علوم و خلقت عین واقعیت است.
تبیین و نقد ادله فلاسفه غرب و مسلمان در واقعنمایی
ادله فیلسوفان غرب
- استدلال اول واقعنمایی بر اساس نظریه استذکار و نظریه مُثل افلاطون است. این دیدگاه بر اساس نقد ادله نظریه استذکار و نظریه مُثل رد شده است.
- استدلال دوم بر این اساس است که یگانگی صورت خدا و انسان که در کتابهای مقدس آمده است مستلزم خالی بودن انسان از نقص و خطاهایی در آفرینش انسان است.
این دیدگاه بر این اساس نقد شده است که مماثلت مراتبی دارند و قطعا این مماثلت از هر جهت نیست بنابراین وجود نقص در انسان با آن تعارضی ندارد.
- استدلال دیگر، بر واقعنمایی ادعای دکارت مبنی بر وضوح و تمایز فطریات است که به دیدگاه وی مستلزم عدم خطا در آن است زیرا در غیر اینصورت مستلزم فریبکاری خدا خواهد بود.
این استدلال نیز بر این اساس رد شده است که دکارت خود وجود خدا و صفات خدا را نیز از طریق فطری بودن آنها اثبات میکند و این دور باطل است.
- استدلال دیگر از کانت است. وی معرفت را نتیجه تعامل دادهای عالم خارج و قالبهای پیشین ذهن میداند وی این محصول این قالبها را به صورت استعلایی مطابق با واقع به شمار میآورد که لازمه آن مطابقت این فالبها با واقع است.
در نقد این استدلال گفته شده است که باور کانت به وجود قالبهای پیشین بویژه اینکه این قالبها مطابق با واقعاند دلیل محکمی ندارد و ادله ارائه شده از سوی وی قابل نقد است، از این رو برخی از فیلسوفان غرب نیز وی را ایدئالیست میدانند.
- استدلال دیگر از بعضی از فیلسوفان حقوق غربی است: برخی از فیلسوفان حقوق غرب بر این باورند که وضعیت تکوینی و فطری انسان، یعنی ویژگیهای مربوط به آفرینش انسان، اعم از وضعیت فیزیکی، فیزیولوژیکی، روحی و روانی انسان، مستلزم وجود حقوق و اعتبارقوانینی بازای آنها و متناسب با آنها برای انسان است.
نقد: این دیدگاه با عنایت به اجمال و ابهام آن؛ و با توجه به صعوبت بلکه عدم امکان شناخت دقیق و کامل طبیعت انسان و لوازم حقوقی آن؛ و به دلیل نادرستی قطعی برخی از مصادیق حقوقی نامبرده شده، قابل نقد است.