دویست و هجدهمین جلسه گروه معرفت شناسی با موضوع “اعتبار و واقع نمایی معارف فطری”(جلسه دوم) با ارائه حجت الاسلام دکتر احمد ابوترابی شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی (حضوری و مجازی) برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:
ادله فیلسوفان مسلمان
- دیدگاه دیگر اثبات واقعنمایی بر اساس حکمت خدای متعال است این دیدگاه میگوید اگر در برابر گرایشها و بینشهای فطری واقعیاتی دربیرون نباشند، آفرینش آنها بیهوده خواهد بود و این با حکمت خدا ناسازگار است این دیدگاه را برخی از فلاسفه مسلمان مطرح کرده اند
این دیدگاه از این جهت قابل نقد است که اولا شناخت حکمتهای الهی آسان نیست، به علاوه میتوان حکمتهای دیگری را برای آفرینش این گرایشها غیراز وجودهای واقعی متعلقات آنها در نظر گرفت که برخی از آنها در متن مقاله بیان شده است.
- دیدگاه واقعنمایی بر اساس شرافت انسان، نیز شرافت ویژه انسان را مستلزم عاری بودن فطریات انسان از هرگونه نقصی میداند. این دیدگاه را مرحوم آیت الله شاه آبادی مطرح کرده است
این دیدگاه نیز از این جهت قابل نقد است که شرافت انسان مقول به تشکیک است و قطعا مستلزم عاری بودن انسان از هرگونه نقصی نیست.
- دیدگاه واقعنمایی بر اساس اینکه فطریات انسان از عالم ذر گرفته شده است.
این استدلال از این جهت قابل نقد است که دلیلی بر محال بودن تأثیر وهم و خیال در صورتهای ذهنی یادآوری شده از عالم ذر، در این استدلال اقامه نشده است.
- استدلال بر واقعنمایی و گرایش فطری به خدا، از طریق تضایف عشق و عاشق و معشوق نیز دلیل دیگری است است برخی عارفان و فیلسوفان مسلمان معاصر مطرح کرده اند
نقد: اما به نظر میرسد دلالت آن بر وجود واقعی معشوق نیز تمام نیست زیرا اولا این اشکال را دارد که در این استدلال اصل فطری بودن عشق به خدا از طریق فطری بودن گرایش انسان به دستیابی به کمال اثبات میشود در حالیکه عشق به نیل به کمال خود، غیر از عشق به کامل مطلق است که غیر از من است؛ ثانیا، این عشق، عشق دستیابی به کمال مفقود است و این خود دلیل عدم وجود واقعی آن است؛ ثالثا درست است که هر عشقی متعلقی دارد و اما این متعلق، لازم نیست همیشه موجود خارجی باشد بلکه این غایت علمی است یعنی تصور معشوق است نه وجود عینی آن، مگر آینکه مراد از این عشق، عشق به خود خدا باشد که همان علم حضوری به خود خداست اگر مراد این باشد درست و قابل دفاع است.
دیدگاه مختار
دیدگاه مختار این است که در دو صورت میتوان واقع نمایی علم فطری را پذیرفت یک اینکه علم حضوری فطری در انسان اثبات شود (که در جای خود مصادیقی را برای آن اثبات کردهایم) زیرا واقعنمایی علم حضوری بدلایل معرفت شناختی قابل قبول است دوم اینکه اگر علم حصولی تصدیقی یقینی اثبات شود، بدلیل اینکه وجود چنین علمی اگر واقعیت داشته باشد و مطابق با واقع نباشد اغرای به جهل است با حکمت خدا ناسازگار است اما اثبات چنین علم حصولی فطری آسان نیست.