دویست و سی و دومین جلسه گروه علمی کلام برگزار شد+خلاصه بحث

دویست و سی و دومین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “تضاد گفتمان وهابیت در باب توحید و شرک با گفتمان قرآن در بحث توحید عبادی” با ارائه حجت الاسلام دکترروح الله حیاتی مقدم یکشنبه ۸ اسفند ساعت ۱۹:۱۵ در مجمع عالی حکمت اسلامی (حضوری و مجازی) برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

استاد رضا نژاد: امروز مصادف با ۲۵ رجب شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر سلام‌الله علیهما هست که آن را تسلیت عرض میکنیم، در جلسه قبلی که حجت‌الاسلام عبدالملکی بحث کردند بنا شد که آقای حیاتی این موضع را در مبحث توحید الوهی ادامه دهند.

حجت‌الاسلام حیاتی: توحید الوهی، یکی از جنجالی‌ترین موضوعاتی است که بین گفتمان وهابیت و جریان جهان اسلام مورد مناقشه قرار گرفته است؛ وهابیت بر روی حرف خود پافشاری می‌کند و در تمام موضوعات بحث عبادت، این تفکرات را با جری و  تطبیقی در مسائل ادامه می‌دهند و اصرار بر آن می‌ورزند ما ادعا می‌کنیم مطالب آن‌ها ضد کتاب و ضد سنت است.

تمام این جریان وهابیت قبول دارند که هیچ نص صریحی اعم از آیه یا روایت نداریم که عبادت را تفسیر کرده باشد،  توحید الهی به عبادت گره‌خورده است همه قبول دارند که توحید الوهی و عبادی، به معنی آنست که غیر از خدا عبادت نشود.  اهل‌سنت در تفسیر عبادت اعم از فقیه و متکلم و غیره گفته‌اند رکن اصلی عبادت قصد و نیت است،  در صحیح بخاری هم آمده که عمل مشروط به نیت است، اینها کاری به اصل عمل و خضوع و غیره ندارند بلکه نیت را رکن نمی‌دانند شاطبی در الموافقات گفته‌است آنچه عادت را از عبادت جدا می‌کند همان نیت است، در مقام جری و تطبیق هم این مسئله را رعایت کرده‌اند مثلاً در استغاثه و توسل به دعای اموات و اولیای الهی و نیز قربانی و ذبح و تبرک، اهل‌سنت این تعریف عبادت را قائل شده اند مثلاً سجده برای اقطاب را اگر به قصد احترام و تکریم باشد مشکلی نمی‌دانند؛  در امت‌های گذشته تکریم با سجده هم جایز بود ولی در امت اسلام چون رسول خدا نهی کرده‌است سجده بر بزرگان نداریم بلکه همان دست‌بوسی و تکریم جای آن را می‌گیرد.

رسول الله، سجده به‌غیر خدا را جایز ندانسته و برخی در کتاب‌های فقهی گفته‌اند اگر کسی جلوی بت هم سجده کرد اگر نیت او خدا باشد مرتکب شرک نشده‌است در استغاثه و تبرک و غیره هم همین‌طور است

اخیراً کتابی در نقد وهابیت در  توحید الوهیت توسط  یکی از سنی‌های صوفی نوشته‌شده و مبنای وهابیت را نقد کرده‌است.

نکته ای در مورد ابن‌تیمیه این  است که معمولاً وهابیت به اهل‌سنت و در این بین، اینها به  حنبلی‌ها و درنهایت به ابن‌تیمیه ارتباط و اتصال یافته‌اند خب اشکالات زیادی در ابن‌تیمیه موجود است ولی با تحقیق  علمی  روشن می‌شود نمی‌توان ابن تیمیه را به  وهابیت گره زد،  ابن‌تیمیه در عبادت چند جمله دارد یکی این‌که عبادت اسم جامعی برای آن کاری که خدا دوست می‌دارد مثلاً نماز و سجده و غیره این عبادت به معنی حاصل مصدری است،  ولی ما از ابن‌تیمیه تفسیر عبادت به‌صورت اسم مصدری را طلب میکنیم یعنی توقع داریم بگوید پرستش کردن چه مفهومی دارد پس  از او معنای  مصدری را می‌طلبیم که  معیار عمل چیست که عبادت محسوب شود؟  جایی می‌گوید عبادت اصلش ذل است یا کمال الحب بس گاهی گفته عبادت  یتضمن الخضوع است گاهی هم گفته: اهل النظر و الکلام و العقاید من اهل الحدیث و غیرهم یقولون العباده لا بد فیها من القصد… این عبارت نهایی مهم است خب این حرف صحیحی است که عبادت در آن قصد شرط است این شخص هم همین تعریف سوم را تطبیق بوده‌است مثلاً در بحث سجده که نماز نماد خضوع و تذلل است گفت سجده  دو نوع است:  سجود عباده محضو سجود تشریف… اما الاول لا یکون الا الله… کتاب مجمع الفتاوی جلد ۱۴ صفحه ۱۲۰.

پس مسیر ابن‌تیمیه از وهابیت جداست، وهابیت، فقط این دو  معنای اول عبادت را از ابن تیمیه نقل می‌کنند بیشتر معنی کمال الحب و کمال الذل را  مطرح‌ کرده اند،  اما حرف سوم ابن‌تیمیه که قصد را لازم دانسته مطرح نمی‌کنند البته در حرف‌های ابن‌تیمیه تهافت و تناقض و مشکلات است شاید به دلیل ظلم به اهل‌بیت علیهم‌السلام باعث شده به این مشکلات گرفتار شود اما حرف‌های ضد وهابی هم زیاد دارد.

حالا برویم به سراغ خود وهابیت و حرف‌هایی که در این موضوع زده‌است، اینها  در تفسیر توحید الوهی گفته اند:  افراد الله بالعباده،  العباده کمال المحبه و کمال الخضوع و الذل،… این تعریفی است که محمد بن عبدالوهاب آورده ولی در هیچ کتاب و جزوه و وسایل شخصی اعم از کشف و شبهات و الرسائل و غیره و نیز در آثار فعلی وهابیت، تغییری در تعریف عبادت نیامده‌است مگر جایی از سر نفاق و  برای اسکات خصم نکته دیگری گفته باشند والا اجماع دارند تعریف فوق تعریف عبادت است،  اما چون در مقام جری و تطبیق با مانع روبرو شدند و حتی هنگام پیش‌ آمدن موانع از تعریف دست نکشیدند،  بلکه نصوص را تاویل کرده‌اند، نصوص را تأویل و توجیه می‌کنند تا تعریف آن‌ها از عبادت محفوظ بماند مثلاً در کتاب خدا می‌بینیم آیاتی را نقل و تحلیل می‌کند که در واقع با تحلیل آنها، کل قرآن زیر سوال می‌رود با چنین تعریف،  در آیه ۳۴سوره بقره آمده است وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

پس اگر عبادت صرف خضوع اشد خب ملائکه سجده کردند و باید دچار شرک شده باشند، ملائکه طبق تعریف شما متهم به شرک می‌شود خدا هم امر به شرک می‌کند و  عدم سجده ابلیس اتفاقاً کار خوبی باید بوده باشد که چون شرک  را انجام نداده‌است.

مورد دیگر درآیه چهار سوره یوسف: إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ

سجده در خواب خضوع  بوده و این شرک است نشان می‌دهد که نعوذ بالله، پیامبر خدا خوابش، شرک آلود دیده و در عالم واقع بعداً یعقوب و برادران یوسف بر یوسف  سجده کردند این‌هم شرک است مورد بعد در آیه ۲۱۵ شعراء:  وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

این  تواضع پیامبر و نیز خضوع و تواضع در برابر پدر و مادر هم این‌گونه است که مساوی شرک  می‌شود چون این‌ها خضوع است شما که به نیت کاری ندارید که بخواهید بگویید این خضوع، نیت دیگری داشته در پاسخ به اشکالات چیزی گفتند که کفر محض است می‌گویند چه اشکالی دارد ملائکه سجده کرده‌اند به امر پروردگار چون پروردگار امر کرده اشکالی ندارد این‌ها حسن است و مشکلی ندارد، البته این افراد حسن و  قبح را عقلی می‌دانند و حسن و قبح شرعی را قبول ندارند ولی در تحلیل حسن این سجده گفته اند چون خدا امر کرده مشکل ندارد،

مثلاً جایی گفته‌اند(  در تفسیر العثیمین، الکهف صفحه ۸۹)حضرت ابراهیم وقتی ذبح را به دستور خدا شروع کرد چون امتثال امر الهی بوده و همین‌طور سجود ملائکه بر آدم اگر امر خدا نبود،  شرک می‌شد ولی حالا که امر خدا است طاعت است: اذا فالسجود لآدم لولا امر الله لکان شرکا لکن لما کان بامر الله کان طاعه،  ما اشکال می‌کنیم اگر خدا امر ربی بالقسط است خدا به ظلم امر نمی‌کند، شرک، ظلم عظیم است چطور خدا امر به شرک یا این سجده می‌کند پس نعوذ بالله خدا امر به ظلم کرده و این‌ها این اتهام بزرگی است اگر بگویید خدا وقتی خدا امر کرد، این کار مشرکانه،  تبدیل به کار حسن می‌شود، یعنی انقلاب موضوع شد بدون جهت و دلیل این‌هم که محال است،  در دوران امر بین این‌که بگویند اشتباه کردیم و این‌که بگویند خدا دستور به شرک داده، دومی را قبول می‌کنند مشکل آن است که محمدبن عبدالوهاب خط‌قرمز آن‌هاست و سخنان وی را عرضه به کتاب نکرده‌اند پس  بطلان حرف آنان اثبات می‌شود،  جمع بحث آن است که توحید ربوبی گره‌خورده به عبادت و  در جریان  تفکر وهابی عبادت گره‌خورده به‌ظاهر عمل  و این  باعث شده این‌ها اصلاً قصد و نیت را لحاظ نمی‌کنند و بر همان تعریف باطل تاکید کرده و مجبور شده‌اند تأویل کنند و خلاف حق و عقل سخن بگویند تنها کسی که از این توجیهات سود می‌برد شیطان است و مصداق ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم می‌شود.

نظرات اساتید:

استاد اسدی:  نسبت الوهیت به عبادت، از جهتی عموم و خصوص مطلق است زیرا الوهیت در کتاب‌های کلامی و حکمی حقیقتی است که در همان فضایی است که الله اقتباس می‌شود درحالی‌که  فقط شاخه‌ای از آن حقیقت،  توحید عبادی است، پس توحید عبادی، لازمه الوهیت است و مرحوم علامه طباطبایی جای‌جای اهمیت المیزان تاکید بر این‌موضوع داشتند، نکته بعد این‌که خوب بود  عبودیت در مفهوم لغت و نیز نظرات مفسرین صدر اول تحلیل می‌شد و نکته سومی که گفته می‌شد که خود  ما چه چیز را رکن عبادت می‌دانیم خود شیعه چه چیزا رکن عبادت می‌داند شرط عبادت را  چه می‌دانیم؟  مثلاً  بگوییم عبادت عبارت است  از فلان عمل به مشروط به فلان شرط.

برخی از این‌ها مثلاً ابن تیمیه،  که عبادت را  نهایت خضوع و حب دانسته اند گویا به این دلیل است  که عبادت عمل است ولی این عمل، با  چه خصوصیاتی باید باشد؟  عبادت در حوزه حکمت عملی است اما نه  آن که کل عمل را ما عبادت بدانیم.

استاد خزائلی:  سوال این است که سجده ملائکه به آدم از چه نوعی بود یعنی توجیه و تعریف خود شما از این سجده چیست؟ استاد طباطبائی: سوالی هست که شما از شخصی صوفی اردنی نام‌بردید که کتاب در نقد وهابیت نوشته، آیا این شخص در علم عرفان کارکرده است و یا فقط به‌عنوان صوفی معروف است؟

استاد حیاتی: این شخص اشعری است.

استاد طباطبایی:  وهابیت در مسئله الوهیت و عبادت، تحت تأثیر ابن‌تیمیه است یا تحت تأثیر  محمد بن عبدالوهاب؟

سوال بعد این‌که با توجه به آنکه این‌ها قائل به تأویل نیستند پس چگونه از ادبیات تاویلی در توجیه و ادله خود استفاده می‌کنند؟ سوال بعد این‌که مطالب و نقدهای شما قبول است ولی اشکال قبلی باقیست که آیا این‌ها لوازم را قبول می‌کنند آیا صراحتاً لوازم و آثار می‌پذیرند و یا فقط در مقام منازعه و مناظره ما  این حرف ها را از این مباحث استنباط و  اقتباس کرده ایم  و نقل می‌کنیم؟

استاد محمدتقی یوسفی:  افرادی که الان از وهابی‌های معقول هستند و انتقاد به نگاه محمد بن عبدالوهاب دهند این‌ها در  مسئله توحید در الوهیت چه می‌گویند گویا خیلی وارد این بحث‌ها نشدند آیا این افراد منتقد و با نگاه جدید در وهابیت، همین رویکرد را در تعریف عبادت دارند؟

آقای میرزایی: یکی از مشکلات وهابیت گسسته پنداری توحید است یعنی ما با یک تحلیل عقلی می‌توانیم بفهمیم که این‌ها اصلاً توحید را متوجه نشدند و مجموعه به‌هم‌پیوسته توحید ( الوهی، ربوبی و…) را  رعایت نکرده‌اند و توحید را دچار گسستگی کرده‌اند. استاد شهسواری: با توجه به تقسیمات آقای عبدالملکی که در جلسات قبل گفتند و با توجه  به نکات آقای حیاتی، خوب است تناقضات این جریان‌ها را بیان کنیم، نکته دوم این که ما با توجه به آثار و تعابیری که ابن‌تیمیه دارد باید بگوییم خود ابن تیمیه از  مباحثی که وهابیت گفته مبرا و بیزار است،  مسئله سوم این که این‌ها حسن و قبح را چگونه می‌دانند،  هر چند خود می‌گویند اشعری هستیم و از اعتزال دوریم اما وقتی می گویند چون خدا دستور داده کار سجده حسن است،  پس باید به لوازمات باشند،  این‌ها در هر صورت مدعی هستند مباحث خود را به قول خودشان به شیخ‌الاسلام ابن‌تیمیه نسبت می‌دهند.

آقای حیاتی:  در بحث لغوی موضوعاتی مثل عبادت و غیره را بررسی کردیم اتفاقاً این‌ها به دام اهل لغت افتاده‌اند و الان وارد این بحث نشدیم، اما کار بر روی لغت انجام‌شده بحث لغوی دقیقاً برای هر رد حرف های وهابیت فراوان است سطح فهم برخی از این افراد پائین است مثلاً بحث رکن و شرط و انواع شرط و شرط لازم و غیره همه این‌ها جای بحث و تحلیل دارد و با همین مفاهیم و دانسته‌ها ما در مقابل وهابیت سخن و پاسخ‌های فراوان داریم علمای شیعه هم در بحث سجده  و مفهوم آن همگی تفصیل داده‌اند که سجده هست ولی به قصد تکریم بوده است،  سجده ملائکه عمل به تبع امر الهی بوده به‌عنوان این‌که عمل به تبع امر الهی است قطعا عبادت است ملائکه که بر آدم سجده کند اطاعت امر الهی است اما  از جهتی که در برابر موجودی غیر از الله انجام‌شده، پس به قصد تکریم و تعظیم است،  سجده در برابر حضرت یوسف  ،  چون حالت مادی دارد به‌عنوان تکریم قابل تحلیل است،  در کتاب عیون الاخبار از کتاب على بن موسى الرّضا(علیه السلام) آمده است: «کانَ سُجُودُهُمْ للهِِ تَعالى عُبوُدِیَّتاً وَ لآدَمَ اِکْراماً وَ طاعَهً لِکَوْنِنا فى صُلْبِهِ»؛ (سجده فرشتگان براى خداوند به عنوان پرستش بود و براى آدم به عنوان اکرام و احترام، چرا که ما در صلب آدم بودیم). (نورالثّقلین، ج ۱، ص ۵۸.)

از این حدیث استفاده مى شود که سجده فرشتگان دو جنبه داشت، هم جنبه پرستش خداوند و هم احترام آدم.

شبیه آنچه در تفسیر بالا گفته شد در آیه ۱۰۰ سوره یوسف آمده است: «وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»؛ (و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگى به خاطر او به سجده افتادند).

در حدیثى از امام على بن موسى الرّضا(علیه السلام) در ذیل همین آیه نیز آمده است که فرمود: «اَمّا سُجُودُ یَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ فَاِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِیُوسُفُ وَ اِنَّما کانَ مِنْ یَعْقُوبَ وَ وُلْدِهِ طاعَهً للهِ وَ تَحِیَّهً لِیُوسُفَ کَما کانَ السُّجُودُ مِنَ الْملائِکَهِ لآدَمَ»؛ (امّا سجود یعقوب و فرزندانش سجده پرستش براى یوسف نبود؛ بلکه سجده آنها به عنوان اطاعت و پرستش خدا و تحیّت و احترام یوسف بود همان گونه که سجود ملائکه براى آدم چنین بود). (تفسیر العیاشی، ج‏ ۲، ص ۱۹۷)، (سوره یوسف(۱۲): الآیات ۱۰۰ الى ۱۰۱.)

 

استاد اسدی:  سجده ملائک و فرشته ها اعتراف معنوی آن‌ها یا وقوف یافتن آن‌ها نسبت‌به این مطلب است که انسان‌ها و خاصه انسان کامل، اعلی مرتبه نسبت به فرشتگان هستند،  و این‌که چه مناسبتی بین سجده و مفهوم  وقوف و غیره است،  تفسیرات و توضیحاتی دارد.

استاد حیاتی: از  وهابیان فعلی اگر منظورتان حسن فرحان و غیره است،  اینها که  اصلا منتقد جدی هستند و اصلا زیر بار حرف‌های  وهابیت نمی‌روند،

وهابیت در مورد  مخالفت با تأویل هم جا مشکل ندارند  وهابیت در واقع نه نص‌گرا است  و نه ظاهرگرا،  خیلی موارد هست که خلاف ظاهر هم حرف زدند و  نه مخالف تأویل هستند مواد بسیاری است که تأویل برده اند مثلا در آیه  اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر، گفته اند به معنی اذ تغیر من الطین است.  این جریان وهابیت متشابهات را اخذ کرده و برعکس نصوص  را تاویل  می‌برد و این ترفندی است تا بتواند  همیشه از جواب فرار کند و دوام داشته باشد.