جلسه ۲۳۱ گروه علمی معرفت شناسی برگزار شد.

نفی اراده و اختیار ناشی از مبنای اصالت ماده است

حجت الاسلام زارع گروه علمی معرفت شناسی مجمع عالی حکمت اسلامیحجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی زارع اردکانی؛ پژوهشگر فلسفه اسلامی درنشست علمی«بررسی تجربی روابط شعورمندی و اختیار از حیث پدیده های کوانتومی در فلسفه فیزیک، فلسفه ابن سینا و فلسفه ملاصدرا و آیات وحیانی » با بیان اینکه آقای مطهری در کتاب یادداشت‌های خود در جلد ۹ آورده است: آنچه امروز درباره قانون نارسایی علیت در داخل اتم‌ها گفته می‌شود که بدون سابقه مادی، حادثه‌ای پدید می‌آید نوعی اعتقاد و ایمان به غیب است؛ این مطلب اگرچه از نظر فلسفی صحیح نیست ولی خود مطلب عجیب است؛ بحث اینکه در داخل اتم‌ها، نارسایی قانون علیت مطرح شده است تحت عنوان قانون کوپرنیکی است.

وی افزود: در فیزیک وقتی یک پدیده کوانتومی را در داخل هسته اتم مشاهده می‌کنند، می‌بینند فوتون و نوری در داخل هسته بدون سابقه مادی و ناخودآگاه پدید می‌آید؛ این پدیده چون روش تجربی و مادی دارد قابل توجیه مادی نیست و دعوای بین انیشتین و بقیه این است که او می‌گوید خدا تاس نمی‌اندازد و دیگران به او می‌گویند تو به خدا نگو چه کند. فرق یک پدیده کوانتومی مانند همین مسئله با بقیه در این است که در داخل هسته رخ می‌دهد و در اینجا این سؤال مطرح است که آیا این پدیده منشاء مادی دارد که ما آن را نمی‌بینیم یا منشاء غیرمادی دارد.

زارع اردکانی با بیان اینکه آنچه شهید مطهری فرموده‌اند روشن است که درست نیست زیرا چه اشکالی دارد یک پدیده منشا مادی نداشته باشد ولی ما منشا مادی آن را نبینیم، اظهار کرد: فیزیک معاصر براساس دیدگاه هستی‌شناسانه اصالت ماده بر پایه مشاهده، سنجش و آزمون قرار دارد یعنی ما یک مبنای هستی‌شناسانه داریم که ماده را اصل قرار می‌دهد و یک مبنای معرفت‌شناسانه که علم را بر آن مبتنی می‌کنند بنابراین اگر همین­جا اشکال کنیم که آیا اصالت ماده و مشاهده و سنجش و آزمون درست است و آن را با مبنای فلاسفه‌ای چون ابن سینا و ملاصدرا قیاس کنیم تفاوت‌ها هم روشن خواهد شد.

زارع اردکانی افزود: مبنای فلسفه فیزیک معاصر می‌گوید اگر می‌خواهید روابط اختیار و آگاهی را بررسی کنید باید ببینیم در مغز چه رابطه‌ای میان اختیار و آگاهی برقرار است؛ یکی از دانشمندان آزمایشی طراحی و در آن دکمه‌ای را جلوی مخاطبان خود گذاشت و گفت شما هر وقت خواستید کلید را بزنید به من اعلام کنید و در همان حال یک دستگاهی روی مغز افراد گذاشت و متوجه شد قبل از آن که افراد کلید را بزنند فعالیت مغز شروع شده بود یعنی ۱۵۰ میلی ثانیه احساس اراده در مغز شکل گرفته بود و ۳۵۰ میلی ثانیه قبل از آن هم فعالیت مغز شروع شده بوده است. در حقیقت ۵۰۰ میلی ثانیه افراد قبل از انجام کاری، احساس اراده را در مغز دارند.

این پژوهشگر فلسفه با بیان اینکه وقتی مبنای ما اصالت ماده و معرفت‌شناسی ما هم سنجش و آزمون باشد مشاهده می‌کنیم قبل از آن که کاری انجام دهیم احساس اختیار در ما شکل می‌گیرد، تصریح کرد: بنابراین نتیجه گرفته‌اند که اراده و اختیار ما یک فعالیت مغزی مادی است؛ اگر ما فعالیت مغزی خود را با دستگاه مادی دستکاری کردیم آن اراده رخ خواهد داد، بنابراین اراده تابعی از فعالیت‌های مادی مغز است و این آن چیزی است که فیزیک به آن رسیده و براین اساس ۳ مدل بر مبنای آزمایش ریورت مطرح کرده بود.

زارع اردکانی افزود: نقطه مشترک این مدل‌ها آن است که ذرات کوانتومی در مغز همه در یک سطح قرار دارند؛ پسامدرن معتقد است وقتی ما چیزی را می‌خواهیم اراده کنیم روابط کوانتومی که در مغز ایجاد می‌شود باعث می‌شود فعالیت ارادی ما متناسب با فعالیت کوانتومی مغز شکل بگیرد و همه این فعالیت‌ها هم در یک سطح هستند.

وی ادامه داد: مدل دیگری وجود دارد که می‌گوید که چرا ما باید فعالیت کوانتومی در مغز را در یک سطح قرار دهیم لذا می‌گوییم چون انسان یکسری اطلاعات کلی و یکسری اطلاعات جزیی دارد بنابراین برخی دانشمندان گفتند ما فعالیت‌های کوانتومی مغز را در دو طیف متوالی قرار می‌دهیم که یکی باعث می‌شود ذرات کوانتومی که در مغز قرار دارند تابع یکسری اشعه‌های کوانتومی فوق آن ذرات باشند به تعبیر دیگر در کنار اشعه‌های کوانتومی یکسری اشعه‌های کلی را هم تصور کرد که با عنوان موج خلبان معروف است.

وی افزود: برخی معتقدند اگر ما زمان را موضعی در نظر بگیریم یعنی بگوییم آینده در گذشته مؤثر است و آنات  و لحظات مختلف در یک امتداد خاص مطرح شود طبیعتا زمان فعالیت‌های مغزی منطبق بر فعالیت‌های ارادی خواهد بود. شاگردان آقای گلشنی گفتند که ما چون قائل به اراده و اختیار هستیم موضوعیت در زمان را منکر می‌شویم لذا سراغ آزمایشات تأخیری رفتند که یکی از آنها آزمایش دافر است؛ در این آزمایش گفته شده است اگر شما یک منبعی داشته باشید که اشعه‌های کوانتومی از آن ساتع شود و یک عدسی هم در جلوی آن قرار دهید و یک آشکارساز هم در فاصله کانونی آن؛ در این صورت یک نوع اشعه و اگر این فاصله را دوبرابر فاصله کانونی کنید اشعه متفاوت دیگری را خواهید دید.

وی با بیان اینکه اشعه‌های کوانتومی یا حالت ذره‌ای و یا موجی دارند، اضافه کرد: اگر فاصله آشکارساز با عدسی تغییر کند اشعه هم متفاوت خواهد شد؛ در آزمایش دافر، می‌گویند اگر زمان آشکارساز اول در اختیار خود من باشد و براساس آن اشعه را در آشکارساز دوم چینش کنم می‌توانم نوع حالت ذرات کوانتومی را تعیین کنم به عبارت دیگر چون ما تأثیر آینده در گذشته را می‌توانیم داشته باشیم می‌توانیم قائل به اراده باشیم.

زارع اردکانی اظهار کرد: آقای گلشنی معتقد است که مدل ابن­سینا می‌تواند این کار را بکند. شما اگر بگویید من اراده می‌کنم دستم را به صورت بکشم یک فعالیت مغزی انجام شده است و اگر یک الکتروگرام روی مغز بگذارید در این صورت بدون آن که دست روی صور ت بگذاریم همان فعالیت توسط الکتروگرام به همان شکل اولی حس خواهد شد.

وی در جمعبندی بحث خود گفت: ما یک نوع اصالت ماده و معرفت‌شناسی مبتنی بر آزمون و سنجش و تجربه در فیزیک داریم و اگر آن را مبنای کار خود قرار دهی در این صورت مجبوریم که دست از اراده و اختیار برداریم و همه فعالیت‌ها را به مغز نسبت دهیم مگر اینکه نگوییم اول فعالیت مغز بوده و بعد اراده شکل گرفته است یعنی به هم­زمانی این دو قائل باشیم.

زارع اردکانی با اشاره به فلسفه ابن سینا، گفت: او معتقد است که ما نیاز نداریم فعالیت اراده را مبتنی بر فعالیت مغز قرار دهیم؛ ابن­سینا گفته است که مبنای من اصالت ماده و سنجش و آزمون را قبول ندارم؛ ایشان می‌گوید من برای انسان قائل به روح و نفس و حیات هستم لذا بر این اساس فعالیت مغزی را تبیین می‌کنم؛ او نفس را حاکم بر فعالیت‌های بدنی از جمله مغز می‌داند. او به رابطه عقل و مغز هم در اشارات پرداخته است و معقتد است که نفس مقدمه می‌شود تا عقل فعال چیزی را به مغز افاضه کند و در این صورت فعالیت مغزی شروع خواهد شد.

وی تأکید کرد: در منطق ابن­سینا ما عقل فعالی داریم که حاکم بر مغز ما هست و تأثیری که عالم مجردات دارد در مغز انسان باعث ایجاد یک ذرات کوانتومی در مغز خواهد شد که سابقه مادی ندارد و به شکل افاضه از عالم بالا به مغز منتقل خواهد شد؛ اگر مبنای ابن­سینا را بپذیریم دیگر بحث تأثیر آینده بر گذشته بی معناست. در منطق ابن­سینا، مبنا تغییر کرده و رابطه مغز و ارداه هم طور دیگری تعریف خواهد شد و طبیعتا ما نیاز به ناموضعی در زمان و نفی اختیار نداریم بلکه انسان براساس نفس مقدمتا چیزی را اختیار می‌کند که کاری را انجام دهد و نفس که اختیار کرد عقل فعال چیزی به مغز افاضه می‌کند و مغز هم به فعالیت می‌پردازد.