نشست گروه علمی فلسفه دین با موضوع « پیدایش از «هیچ» در دیدگاه فیزیکدان معاصر(تریون، ویلنکین و کراوس» برگزار شد

نظریه «پیدایش از هیچ» و انتقادات وارده به آن

حامد ساجدی در نشست علمی« پیدایش از «هیچ» در دیدگاه فیزیکدان معاصر(تریون، ویلنکین و کراوس»حامد ساجدی در نشست علمی« پیدایش از «هیچ» در دیدگاه فیزیکدان معاصر(تریون، ویلنکین و کراوس» با بیان اینکه در فیزیک معاصر یکی از نظریاتی که ایجاد شده «پیدایش از هیچ» است، گفت: البته بر روی خود واژه از هیچ ان قلت وجود دارد؛ هابکینز که از بزرگان الحاد مدرن است به این بحث دامن زده است. فلاسفه می‌گویند جهان چون ممکن‌الوجود است نیازمند خالق است و متکلمین هم ملاک نیازمندی را حدوث در نظر گرفته‌اند ولی در ذهن عموم مردم، جهانی که حادث باشد به طور واضح‌تری نیازمند خالق است؛ در کیهان‌شناسی جهان را ازلی فرض می‌کردند گرچه استدلال محکمی برای آن نداشتند به همین دلیل افرادی که ملحد و خداناباور بودند می‌گفتند این جهان از ازل بوده و خواهد بود و حیث امکانی را در نظر نمی‌گرفتند لذا احساس نیاز به خالق در این کیهان‌شناسی محسوس نبود.

وی با اشاره به پیدایش نظریه بیگ‌بنگ، شواهد به این سمت رفت که جهانی که ما در آن زیست می‌کنیم آغاز مند است، افزود: اتفاقا بیگ‌بنگ برخلاف تصور عمومی که فکر می‌کنند الحادی است برای به چالش‌کشیدن الحاد ایجاد شد و حتی آن اوایل نام آن نظریه آفرینش بود و بیگ‌بنگ را یکنفر از باب تمسخر در یک مناظره به کار برد و بر روی این نظریه باقی ماند. این نظریه می‌گوید جهان در حدود ۱۴ میلیاردسال پیش به وجود آمده و حادث است؛ این آغازمندی جهان یک چالشی را برای فیزیکدانان ایجاد کرد که بخواهند جهان را آن هم صرفا با تبیین فیزیکی توضیح دهند لذا از قرن بیستم به ارائه مدل‌های کیهانی پرداختند که هیچکدام از این مدل‌ها جایگزین بیگ‌بنگ نشده است.

ساجدی با بیان اینکه برخی گفتند قبل از بیگ‌بنگ هم جهان‌هایی بوده است، تصریح کرد: این نظریه شواهد تجربی خاصی ندارد به همین دلیل برخی از فیزیکدانان سراغ این رفتند که حادث‌بودن جهان را با تبیین فیزیکی توضیح دهند و بگویند جهان حادث است ولی این حدوث با فیزیک قابل توضیح است. یکی از مبانی بحث آنان خلا کوانتومی و میدان‌های کوانتومی است یعنی به فرمولی می‌رسند که نشان می‌دهد اگر در فضا هیچ ذره مادی هم نباشد دارای یک انرژی است که نام آن را خلا کوانتومی گذاشتند و آزمایشی هم انجام دادند که در خلا هم انرژی وجود دارد.

استاد فلسفه اسلامی اظهار کرد: مبنای دیگر آنان افت و خیزهای کوانتومی است یعنی انرژی می‌تواند کم و زیاد شود و این کم و زیادشدن محدوده‌ای دارد و شرط آن این است که زمان این افت و خیز کوتاه باشد. این مبانی را وارد کیهان‌شناسی کرده و بحث پیدایش از هیچ را طرح کردند. قائلان به این نظریه خلا کوانتومی را «هیچ» می‌دانند و می‌گویند از هیچ، یک جهان درست می‌شود؛ مبنای دیگر آنان هم این است که جهان، کروی است و خاصیت جهان کروی این است که انرژی کل آن صفر است. ما هم انرژی مثبت و هم منفی داریم، مثلا جاذبه انرژی مثبت دارد.

ساجدی با بیان اینکه فیزیکدانان به فیزیکدانی که می‌گفت جهان از هیچ آفریده شده است اشکال گرفتند که این «هیچ»، هیچ نیست و خلا کوانتومی است که در آن انرژی و فضا و زمان وجود دارد؛ میادین کوانتومی دارد بنابراین سخن از هیچ نست؛ از نظر فلسفی هم خلا با هیچ تفاوت دارد یعنی اگر حتی در خلا، هیچ انرژی هم نداشته باشد باز با عدم مطلق فرق دارد زیرا عدم چیزی است که نیست ولی خلا، وجود دارد و می‌تواند چیزی را وارد آن کرد. عدم مطلق اصلا قابل اشاره و واردکردن چیزی نیست، بنابراین خلا کوانتومی هم از نظر فیزیکی و هم فلسفی با هیچ تفاوت دارد.

پژوهشگر و استاد فلسفه اسلامی با بیان اینکه صاحب نظریه تورم کیهانی می‌گوید ایده پیدایش جهان از فضای خالی، به هیچ وجه بنیادی‌تر از پیدایش جهان از یک تکه لاستیک نیست یعنی این حرف که جهان از خلا کوانتومی و هیچ درست شده مانند آن است که بگوییم جهان از یک حلقه لاستیک آفریده شده است زیرا دوباره این پرسش را داریم که این لاستیک از کجا آفریده شده است؟ تصریح کرد: برخی برای توجیه پیدایش عالم از خلا کوانتومی، تونل‌زنی کوانتومی را مطرح کردند، فرض کنیم یک تپه‌ای داریم و یک توپ در سمت چپ آن وجود دارد؛ این توپ برای عبور از تپه، نیاز به سطح خاصی از انرژی دارد و اگر این سطح خاص را داشته باشد از تپه عبور خواهد کرد وگرنه به سر جای خود برمی‌گردد، این را فیزیک کلاسیک می‌گوید ولی در فیزیک کوانتومی می‌گویند توپی که در این طرف تپه است باید سطحی از انرژی را داشته باشد و احتمال کمی وجود دارد با اینکه این توپ این انرژی کافی را ندارد ولی باز بتواند به آن طرف تپه برود و چنین چیزی در برخی آزمایشات رخ داده است؛ گویی این توپ انرژی را در مدت کوتاهی قرض گرفته و آن را پس می‌دهد.

ساجدی ادامه داد: تونل‌زنی کوانتومی قصد دارد بگوید یک سیستم با این که انرژی لازم برای یک تحول را ندارد ولی باز احتمال این اتفاق غیرممکن نیست لذا این ایده را به شعاع کیهانی تعمیم می‌دهند و می‌گویند یک کیهان کوچکتر می‌تواند شعاع بیشتری پیدا کرده و کیهان بزرگتری را درست کند با اینکه خود آن انرژی لازم را ندارد و آن را امری تصادفی می‌داند. این تعمیم به همین جا متوقف نمی‌شود و می‌گویند کیهانی با شعاع کمتر می‌تواند به کیهانی با شعاع بزرگتر تحول پیدا کند یا یک کیهانی با شعاع نیم متر می‌‌تواند به کیهانی با شعاع چند متر تبدیل شود تا جایی که کیهانی با شعاع صفر می‌تواند به کیهانی با شعاع غیر صفر تبدیل شود پس عملا این فرمول می‌گوید از عدم می‌توان کیهانی درست کرد و احتمال این کار صفر نیست. صاحب این نظریه معتقد است که از هیچ کوانتومی جهانی درست می شود که البته اشکالات زیادی به این ایده حتی از سوی فلاسفه غربی وارد شده است.

وی ادامه داد: اولین ایراد به این نظر آن است که صاحب این نظریه یکی یا دو تجربه انجام داده‌اند و آن را به موارد دیگر تعمیم داده‌اند درست مانند اینکه بگوییم چون آب در صد درجه می‌جوشد پس جیوه هم در صد درجه می‌جوشد و این خطای بزرگی است. منتقدان معتقدند که شما از کجا می‌دانید صفر و نیستی این قابلیت را دارد که به کیهان و شعاع کیهانی تبدیل شود؛ این نظریه خاصیت موجودات فیزیکی را به هیچ و نیستی تعمیم داده است و این خطاست.

وی افزود: اشکال دیگر این است که تونل زنی، تحول را نشان می‌دهد و اگر بخواهیم آن را به نیستی تعمیم دهیم یعنی نیستی تبدیل به هستی می‌شود و این از منظر تمامی فلاسفه غیرممکن است زیرا نیستی قابلیت تبدیل به هستی را ندارد. طرفداران این نظریه می‌گویند اگر نیستی قابلیت تبدیل به هستی را ندارد پس خدا هم نمی‌تواند عدم را به وجود تبدیل کند لذا باید در خلقت بسته شود. این اشکال نشان می‌دهد که این نوع فیزیکدانان درک فلسفی درستی ندارند.

وی افزود: فلاسفه معتقدند که اینطور نیست که خدا نیستی را تبدیل به هستی کند؛ لا من شیء است یعنی خدا چیزی را که نبود به وجود می‌آورد لذا نباید میان امکان و قابلیت خلط کنیم؛ ما می‌گوییم امکان به وجود آمدن جهان هست و امکان به معنای آن نیست که قبل از آن چیزی باشد. اینجا میان امکان و قابلیت خلط شده است و بین من لا شیء و لا من شیئ هم خلط کرده‌اند. خداوند جهان را از نیستی به وجود نمی‌آورد بلکه خداوند جهانی را که نیست به وجود می‌آورد.

ساجدی اظهار کرد: اشکال دیگر به این ایده آن است که شما می‌گویید نیستی به وسیله قوانین حاصل از فیزیک کوانتوم به هستی تبدیل می‌شود؛ ایراد این نظریه آن است که اگر نیستی است پس قواعد فیزیک کوانتوم کجا بوده است؟ یعنی قوانینی در آن نیستی وجود دارد؛ قوانین هم انتزاعی هستند مانند قانون جاذبه که از ویژگی اشیاء منتزع می‌شود، بنابراین چون قوانین انتزاعی هستند باید چیزی باشد که قوانین از آن انتزاع شوند.