یکصد و شصت و چهارمین جلسه گروه علمی فلسفه با موضوع “نظرات و سیر فلسفی علامه طباطبائی“ با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین خزائلی“ و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۲۳ آبان ۹۷ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
- منظومه فکری علامه و پایههای فکری او بر براهین عقلی استوار است و از جدل و استقراء و حکایت آراء و از قلمرو احساس و خیال به دور است.
- بافت فکری مرحوم علامه طباطبایی از اصول روشن و بیّن تشکیل میشود. فلسفه همان علم به حقایق اشیاء و جهان هستی است و از فرضیهها که تکیهگاه علوم تجربی است، استفاده نمیکند زیرا فرضیه و اصل موضوع و مقبولات عامه هیچ مجهولی را تبدیل به معلوم نمیکنند.[۱]
- اندیشه علامه طباطبایی(ره) در روش تعقلی خود بر محور واقعیتهای جهان هستی استوار است و سعی او بر این است که امور اعتباری در مسائل عقلی راه پیدا نکند و بنایش بر این بوده است که از مقدماتی که کاربرد آنها در محدوده قراردادهای اجتماعی و مقررات علوم اجتماعی است حذر کند. ایشان مسائلی که اساس آنها ضرورت، امکان و امتناع است که مربوط به فلسفه و حکمت نظری است با قضایاتی که با حسن و قبح و … بررسی میشود و مربوط به عقل عملی است را جدا می کند.[۲] لذا بین فاعل بالقصد و بین فاعل بالجبر در این که هر دو مبدأ اختیاری دارند از حیث فلسفی فرق نمیگذارند هر چند عقلا بین آثار این دو فعل فرق میگذارند که مربوط به امور اعتباری میشود.[۳]
- علامه طباطبائی(ره) به جهت حفظ مسائل فلسفی هیچ وقت علوم و مقدمات اعتباری و شعر و خطابه را در خلال تدریس و تألیف کتب فلسفی به کار نمیگیرند؛ زیرا این مسائل به احساس و عاطفه نزدیکترند تا واقعیت و حقیقت وجود.
- از خصوصیات علامه طبق نظر آیتالله جوادی این بوده که کلیات را بدون تخیل و تمثّل مصداق درک میکردند زیرا وقتی روح به مرحله تجرد تام رسید، کلیات مرسله و مجرده را بدون هر قید و محدودیتی درک میکند؛[۴] در حالی که ملاصدرا تجرد روح را میپذیرد اما درک کلیات را بدون تمثل خیالی و تخیل آن بین مصادیق نمیپذیرد.[۵]
- علامه طباطبائی(ره) بحث «انواع» و «مُثُل افلاطونی» که مورد تمایل اشراقیین و مذهب شیخ اشراق و مختار صدرالمتألهین است را مورد اشکال قرار میدهد و عقول طولیه و عرضیه را میپذیرند. اما این که به استناد قاعده امکان اشرف اثبات کردهاند یک سلسله کلیات مجرّده که به وجود خارجی در عالم تجرّد موجودند و از لحاظ ماهیت نوعی، همانند فرد موجود مادّی تحت ماهیت کلی همان فرد موجود مادی هستند و تفاوت ماهوی با فرد مادی ندارند و فقط در نحوه وجود خارجی از یکدیگر ممتازند که یکی فردی مادی است و دیگری فردی تجرد، قابل قبول نیست.
حضرت علامه بر اساس نظم خاص خود مسائل فلسفی را به دو بخش تقسیم کردهاند. ۱. مسائل عمومی و جامع فلسفی؛ ۲. مسائل خصوصی و تقسیمی فلسفه که قسم اول: مسائلی است که موضوع آنها همان موضوع فلسفه است و قهراً محمولشان مساوی با موضوع است؛ مانند «اصاله وجود» و «بساطت وجود» و … .
قسم دوم: مسائلی است که موضوع آنها بخشی از اقسام موضوع فلسفه است مانند مسئله وجود ذهنی، علت و معلول، وجود رابط و مستقل و نظائر آنها که اینها قسیمی از اقسام موضوع فلسفه است.
- علامّه مسائل فلسفی را جز از راه برهان که از مقدمات بدیهی و یقینی تشکیل میشود، اثبات نمیکنند برخلاف مسائل کلامی که میتوان آنها را از راه جدل و مقدمات مسلّمه عندالعرف بیان کرد. مشهور، برهان مفید یقین را دو قسم میدانند: ۱. برهان لم که حد وسط علت ثبوت حد اکبر برای خود صغرا است، که علامه این را قبول ندارند. علامه برهان «انّی» را میپذیرند که از احدالمتلازمین پی به متلازم دیگر ببریم.[۶]
[۱] . اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۶، مقاله پنجم، ص ۳۴۷-۳۴۸.
[۲] . همان.
[۳] . حاشیه اسفار، ج ۲، فی اقسام الفاعل، ص ۲۲۳.
[۴] . سرچشمه اندیشه، ج ۳، ص ۳۴۲.
[۵] . اسفار، ج ۸، ص ۲۶۴ الی ۲۶۶.
[۶] . نهایه الحکمه، ص ۱۰، مقدمه.