یکصد و دومین جلسه گروه علمی فلسفه علوم انسانی(سلسله جلسات ششمین بزرگداشت علامه طباطبایی ره) با موضوع“نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به منزله نظریه کنش گری ذهن آزاد و تاثیر آن بر علوم انسانی”با ارائه آقای دکتر هادی موسوی دوشنبه ۱۹ آبان ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی به صورت ( حضوری و مجازی) برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
معرفی اعتباریات
نظریه اعتباریات علاوه طباطبایی حوزههای گستردهای از دانش را زیر سایه خود دارد به نحوی که هم در فلسفه ایشان وارد شده و نقش محوری گرفته است، هم در تفسیر قرآن، هم در مباحث اصول فقهی و هم در مباحث اجتماعی ایشان. از این رو تقریبا اثری از آثار ایشان را نمیتوان یافت که این بحث در آنجا حضور نداشته باشد. کتاب شریف تفسیر المیزان، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، قران در اسلام، انسان قبل الدنیا فی الدنیا بعد الدنیا، مجموعه رسائل فارسی و عربی. که شامل رسائل سبعه تحلیل و ترکیب، ولایه و منامات و … تقریبا در اکثر رساله های علامه به صورت صریح و از لفظ اعتباریات و شاخه های اعتباریات استفاده شده است. در برخی موارد نیز که به صورت صریح از اعتباریات سخن نگفته ساختار فکری اعتباریات را آورده است. ساختاری که تناسب با هویت این نظریه است. ایشان دو نوشته کامل مرتبط با اعتباریات دارد با عنوان رساله اعتباریات و دیگری مقاله ششم از اصول فلسفه که با عنوان ادراکات اعتباری است. در این دو نوشته نیز با اینکه مخصوص به اعتباریات نگاشته شده است اما اکثر تمرکز بر بخش عملی اعتباریات است و بخش دیگری از آن تنها به اشاره عبور شده است.
بحث امروز ما:
در مرحله اول: مشخص کردن حدود و اصول حوزههای سهگانهایست که نظریه اعتباریات در آنها نقش ایفا میکند؛
در مرحله بعد: وارد آن بخشی از اعتباریات میشویم که ایشان به خصوصه دو رساله مفصل در مورد آنها نوشته و این بحث شاخه های گسترده ای در علوم مرتبط با دانشهای زبانی، تفسیری، اجتماعی، اصول فقهی و حتی مباحث اعتقادی و به طور کلی زندگی بشری دارد پیدا کرده است.
این بحث را از طریق نگاهی تاریخی به نظریه اعتباریات از نظریه سکاکی با عنوان «حقیقت ادعایی» آغاز میکنیم و به علمای علم اصول محقق اصفهانی، نائینی و عراقی میرسیم و از این طریق وارد کار ویژه علامه طباطبایی میشویم. برای اینکه کار خاص علامه طباطبایی روشن شود لازم است وارد بحث تاریخ عقل عملی و نظری در دوره یونانی و اسلامی شویم. نظریه اعتباریات علامه طباطبایی حداقل در سه حوزه و در هر دو عقل عملی و نظری کارکردهایی دارد. عدم تفکیک میان این سه حوزه موجب تداخل ملاکات و احکام هر یک شده و موجب میشود.
بحث تاریخی
اعتبار حداقل دو مرحله تاریخی دارد یکی در علم معانی بیان و دیگری علم اصول؛
استفاده از حقیقت اعتباری و ادعایی در معانی و بیان و حقیقت ادعایی تا رسیدن به علم اصول نشان میدهد که چگونه بحث از مفاهیم ذهن و مفاهیم اجتماعی منحرف شده و فقط در اخلاق منحصر شده است.
احتمالاً سکّاکی نخستین کسی است که اعتبار را بهمثابه دادوستدی فکری و بهعنوان یک فرایند ادعایی در استعارات ادبی بیان کرده است که بین «یک منطقه حقیقی» و «منطقه نسخه برداری شده از روی آن منطقه حقیقی» برقرار میگردد (همان:۸)؛گرچه وی در بیان این امر از تعبیر «اعتبار» استفاده نکرده است.
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدّش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
از دیدگاه محقق نایینی، امور عالم به سه دسته قابل تقسیماند:
- امور متأصل عینی (اعم از مادی و مجرد) که در عالم خارج متقرر هستند؛
- امور انتزاعی مانند فوقیت، تحتیت، علیت و معلولیت و غیره که به ازای این مفاهیم، امر عینی در خارج وجود ندارد و تنها به تقرر منشأ انتزاع خود موجودند؛
- “متأصلات در عالم اعتبار”، مثل ملکیت و زوجیت که در عالم اعتبار، متأصل و متقرر هستند.
از منظر محقق عراقی امور در عالم بر دو قسماند: قسمی منشأ تکوینی دارد و بینیاز از اعتبار و جعل است و قسمی دیگر در عین اینکه واقعی هستند، منشأ تکوینی ندارند و نیازمند جعل و اعتبارند.
محقق اصفهانی پس از تبیین مفهوم ملکیت اعتباری در قبال این سؤال که اعتبار مذکور، عبارت است از اعتبار جِده بودن ملکیت اعتباری، یا اعتبار اضافه بودن آن، یا اعتبار جده ذات اضافه بودن؟ در نهایت، این قول را برمیگزیند که اعتبار ملکیت از سنخ «اعتبار مقوله اضافه» است (همان: ۳۱-۳۲).
کار خاص علامه طباطبایی
علامه در ابتدای رساله اعتباریات که میگوید: «لکنّا لم نرث منهم کلاماً خاصّاً بهذا الباب». نشان میدهد که ایشان این نظریه را از ابداعات خاص خود میداند و تصریح میکند در باب اعتباریات دیدگاه خاص و منقحی از اسلاف به ما نرسیده است.
علامه اعتباریات را از فروع علمالنفس میداند: «و هذه المباحث أشبه بأن یتفرّع على علم النفس» و این فرع دانستن از این جهت است که اگر بخواهیم در مباحث علمالنفسی ذیل مباحث قوای نفس و ذیل مباحث عقل عملی پیشرفتی داشته باشیم، لازم است به مکانیزم عملکرد عقل عملی و ورود اراده به جهان خارج بپردازیم. این مکانیزم از مقولات عملی استفاده میکند که علامه طباطبایی آن را در قالب اقسام اعتباریات بیان کرده است.
این مطلب را به تفصیل در کتاب انسانکنششناسی اعتباری توضیح دادهایم.
اعتبار بهطورکلی عبارت است از دادن حکم یا تعریف شیئی به امری دیگر: «إعطاء حدّ الشیء أو حکمه لشیء آخر» و این یعنی نوعی مدلسازی یا انتقال ویژگیها از یک جا به جایی دیگر؛ همانگونهکه در استعاره نیز این امر اتفاق میافتد.
وجود حداقل سه نوع از اعتبارات در نسبت با عقل
عدم تفکیک میان این سه نوع از اعتبار و دخول احکام هر یک در دیگری موجب شده است که بی نظمیهای علمی هم در تقریر علامه از اعتباریات به وجود بیاید و هم در تبیین وضعیت اخلاق و هم فلسفه و در نهایت در ورود این نظریه به علوم انسانی. تنها یکی از این اعتباریات ما را به علوم انسانی میرساند و امروز در مورد آن سخن میگوییم.
اعتباریات به مثابه کنشگری ذهن آزاد
اعتباریت نوع دوم که ناظر به عملکرد عقل عملی در قوه پندار است موجب پیدایش مفاهیم اعتباری از سنخ مفاهیم ذهنی و نه لزوماً عقلی میشود. اما عقلی بودن آن از این حیث است که قوه مولد آنها عقل عملی است اما عقل عملی اینها را در نیروی پندارگان یا همان قوه واهمه ایجاد میکند.
عقل عملی و کنشگری
این مرتبه از اعتباریات با یک احساس فقدان و حس عدمی آغاز میشود. حسی که ما بدان احساس نیاز میگوییم. عقل عملی اهدافی را که قوه عامله و قوه اختیار در دسترس آن قرار میدهد مد نظر خود قرار میدهد و چون میخواهد آنها را در جهان ایجاد کند، مسیری را برای رسیدن آن ترسیم میکند که متناسب با نیازها و توانمندیهای انسانی است. از این رو
عقل عملی و آزادی
عقل است که این اعتبارات را میسازد. عقل عملی هم تمام حیثیتش اراده است. این را کانت خوب تصویر کرده است. عقل عملی انگاه وارد یک موقعیت میشود که با وضعیت ممکن روبرو باشد. بدین معنا که منقطه کنش را شناسایی کرده و عقل در آن منطقه است که شروع به فعالیت کرده و در ذهن انسانی مسیرهایی را مشخص میکند. این مسیرهای مفهومی در واقع همان کنشگری انسان هستند که در مرحله انتهایی این دستور به نیروهای محرکه انسانی صادر میشود وکنش علاوه بر جهان ذهن وارد جهان طبیعت نیز میشود.
نسبت اعتباریات با علوم انسانی: مدیریت، جامعهشناسی و انتروپولوژی
استعارههای مورگان در مدیریت گژکارکردهایی دارد که میتوان آن را با نظریه اعتباریات بکار گرفت و اصلاح کرد. این را در مقاله خلط پارادایمی در استعاره مورگان و نظریه اعتباریات به تفصیل توضیح دادهام.
مقالات مختلفی در این حوزه از جانب ما کار شده است:
نقش نظریه اعتباریات در جایگاهشناسی علم انسانشناسی؛
ساخت و عامل در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه ساخت یابی گیدنز؛
علوم اجتماعی مخصوص به ایشان
ایشان در شاخههای مختلفی از مباحث اجتماعی ورود پیدا کردهاند از آن جمله است جامعهشناسی مدرنیته:
علامه طباطبایی در اوایل دهه شصت میلادی تقریری از مدرنیته دارد و میفرماید: دو نوع دیکتاتوری داریم: دیکتاتور فردی و دیکتاتوری اجتماعی و تقریر خود را از این دیدگاه بر اساس نظریه اعتباریات ارائه میکنند. و آسیبهایی که جوامع از این نوع دیکتاتوری مدرن خوردهاند را بازگشایی میکند.
گیدنز اما در پیامدهای مدرنیته در ۱۹۹۰حدود سی سال بعد در مورد پیامدهای ناگوار مدرنیته به استبداد نهادینه شده در مدرنیته اشاره میکند. و عامل این استبداد را کاربرد شدید قدرت سیاسی به همان صورتی که در نظامهای توتالیتر تجلی یافته است میداند. به نظر او در سده بیستم میتوان دید که عوامل نهادی مدرنیته به جای دفع امکانات توتالیتر آن را درون خود حفظ کرده است. توتالیتاریسم با استبداد سنتی تفاوت دارد، اما نتیجهای بسیار هراسناکتر از این استبداد است. فرمانروایی توتالیتر قدرت سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک را به صورتی متمرکزتر از هر آنچه که پیش از پیدایش دولتهای ملی مدرن امکانپذیر بود، با هم جمع میکند.
بدون تقریر نظریه اعتباریات در بخش دوم آن یعنی اعتبارات تدبیری که به کنشگری ذهن آزاد اشاره دارد نمیتوان از طریق این نظریه، وارد علوم انسانی شد.