“تحلیل دیدگاه ها در باب اراده تشریعی خداوند” در جلسه گروه علمی کلام+خلاصه بحث

دویست و دهمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “تحلیل دیدگاه ها در باب اراده تشریعی خداوند” با ارائه حجت الاسلام دکتر روح الله فروغی سه شنبه ۳۰ دی ۹۹ ساعت ۱۸:۳۰ به صورت حضوری و مجازی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده به شرح زیر است:

استاد رضا نژاد: تحلیل دیدگاه های کلامی در مورد اراده تشریعی خداوند یکی از مباحث کلامی است که موضوع جلسه امشب است که استاد فروغی آن را ارائه می نماید.

استاد فروغی:

در بحث های کلامی و نیز کتب اصول فقه؛ اراده الهی به تکوینی و تشریعی تقسیم شده است و دیدگاه مشهور اراده تشریعی را قبول دارد اما برخی منکر اراده تشریعی هستند و این دیدگاه انکار برگرفته از برخی نظرات فلسفی است؛ حتی در این راستا گفته اند که بجز خدا، در مورد پیامبر و ائمه سلام الله علیهم اجمعین هم اراده تشریعی وجود ندارد ؛ بیشتر بحث ما در مورد همین دیدگاه انکار است و دو دلیل عمده ان ها را مورد بررسی قرار می دهیم.

تعریف مهم در مورد اراده همان حالتی است که بعد از شوق نفسانی ایجاد می شود که همان هم باعث فعل و حرکت می گردد اما در مورد خداوند که شوق داشتن معنا ندارد و یا این که حالتی در وی نبوده و بعد ایجاد شود، تحقق این حالات و اراده محال است، مرحوم کمپانی[۱] (اصفهانی) در این بحث مخالف نظریه مشهور است.

اراده تشریعی آن است که متعلَق آن، خود فعل است ؛ اراده به فعل غیر تعلق می گیرد مثل اینکه مولا اراده کند که زید آب برایش بیاورد ولی در اراده تکوینی ، اراده به خود فعل نفس تعلق می گیرد ؛ مرحوم اصفهانی گفته اند نظر فلاسفه در موضوع اراده را قبول ندارم که بگویند اراده همان علم است، بلکه اراده ، همان ابتهاج ذات از خود است.

بحث مهم ما اراده تشریعی است ؛ چون اراده تکوینی که قطعا در مورد خدا تخلف ناپذیر است اما مساله آن است که آیا خدا افعال مکلفین را اراده کرده است یا خیر؟ اگر بگوییم اراده نکرده است که برخلاف متون دینی ما می شود ضمن آنکه از نظر عقلی، تمام اراده ها به ذات رجوع می کند و در اینجا هم اراده و همه چیز به ذات حقتعالی بر می گردد ؛ حال سوال آن است که در مورد کفار چرا اراده حقتعالی محقق نمی شود و آنها تخلف می کنند؟ یعنی در صورت کفر یا عصیان که با سوء اراده بندگان انجام شده است؛ تحقق اراده الهی مورد بحث قرار می گیرد.

به نظر می رسد که اراده تشریعی این مشکل را حل می کند چون اینجا اراده تکوینی موضوع است و قطعا محقق شده است اما اراده تشریعی به دلیل سوء اختیار بندگان محقق نشده است. و قطعا می توان گفت اراده تشریعی، صفت فعل است نه ذات الهی.

اما مرحوم اصفهانی معتقد است  اصلا این حرف درست نیست و  چیزی به نام اراده تشریعی نداریم نه در مبدا عالی( خدا) و نه در مبادی عالیه( مثل انبیاء و ائمه هدی) و نه حتی در مواردی که اراده، نفعی به غیر می رساند.

مرحوم آخوند هم به نوعی اراده تشریعی در مورد خدا را منکر می شود چون باعث پذیرش تغییر و تحول و محل حوادث قرار گرفتنِ خدا می شود، اما ایشان در مورد نبوت و ولایت ( ائمه)، این اراده تشریعی را قبول کرده است.

دلیل مرحوم اصفهانی این است که ما وقتی به عنوان فاعل مُرید به دنبال کاری هستیم چون کمالی را که ذات ما ندارد را دنبال می کنیم  و برای رسیدن به این کمال باید حرکت کنیم و حرکت هم مبادی خود را دارد که شامل تصور و شوق و اراده و … است ؛ علت طی کردن این مسیر توسط ما همان نفعی است که برای ما حاصل می شود؛ پس فاعل مرید چون نفعی برایش دارد اقدام می کند و الا اگر نفعی نباشد این کار برایش عبث و بیهوده است و داعی و انگپیزه اقدام برای این کار را ندارد.

اما در مورد خدا و اولیای الهی، وقتی افعال انجام می شود هیچ نفعی به خدا نمی رسد و کمالی برای خدا محقق نمی شود، بلکه کمال به خود فاعل کار می رسد پس خدا مریدِ هیچ فعل و به تبع آن، غایات مترتب بر آن  فعل نیست؛ مثلا صلات نفعی برای خدا ندارد و اگر امر به صلات می کند  یا نهیی از فعلی دارد به دلیل نفع و ضرر و مصالح و مفاسدی است که به بندگان می رسد و او می داند برای رسیدن بندگان به این منافع ، انگیزه و تحریک نیاز است و بخاطر همین امر و نهی می کند ؛ اراده خدا به بعث و زجر مکلفین تعلق گرفته است اما اراده تشریعی به خدا تعلق نمیگیرد ؛ این دلیل اول مرحوم اصفهانی در نفی اراده تشریعی الهی است(فالبعث مرادٌ و الاراده حینئذٍ تکوینیه لتعلقها بالفعل المرید دون المراد).

شبیه به این بحث را فلاسفه گفته اند که وقتی نفعی حاصل نمی شود اراده ای هم محقق نمی گردد.

استدلال دوم مرحوم کمپانی البته مقدار یپیچیده تر و مبهم است.

برای توضیح بیشتر دلیل اول ایشان می توان مثال هایی زد مثلا امر و نهی ما به فرزندان برای درس خواندن را مورد توجه قرار دهیم؛ اگر نفعی از این امر و نهی بعدا از جانب فرزند به ما برسد خب اراده تشریعی در مورد ما محقق شده است اما فرض کنید هیچ نفعی نمی رسد ایا اینجا اراده تشریعی هست؟ یا در مورد ایثار و فداکاری مثلا در کشورهای غیر دینی که بحث معاد و ثواب هم مطرح نیست این ایثار ارزش است و به آن توصیه می شود ولی نفعی به فرد نمی رسد و شاید ضرر عرفی هم دارد البته ممکن است بگوییم همان مدح شدن فرد ایثارگر یا لذت درونی نفعی برای اوست ؛ در هر حال هر جا نفعی باشد اراده هم محقق شده است؛ اما فرض کنیم یک فرد که کاملا با ما اجنبی محسوب می شود کاری انجام دهد و اصلا هم نفعی به ما نمی رسد، آیا ما اراده کرده ایم که او اینکار را انجام دهد؟

استاد رضا نژاد: چه دلیل دارد که حتما لازم باشد نفعی به خود فرد برسد تا اراده  تشریعی  محقق شود؟ مثلا جایی جاعل و  سازنده دستگاهی،  قانون و دستور العملی برای استفاده از آن دستگاه وضع می کند و امر و نهیی دارد، اینجا قانون وضع شده و امر و نهی هست ولی نفعی به فرد نمی رسد و حتی برای همگان هم نفعی ندارد ولی به هرحال اراده تشریعی در این وضع  قانون محقق شده است.

استاد فروغی:

در جواب این استدلال می گویند که شما در همان جعل قانون در ساخت دستگاه در هر حال نفعی به شما می رسد ولو سربلندی و خوش نامی شما در صورت استفاده درست از دستگاه؛ در مثال دیگر ما یک اراده امر به صلات داریم و یک اراده صلات خارجی یا خود فعل؛ اراده اول تشریعی است و اراده خود فعل، تکوینی است؛ آنچه کار امر کننده است، بعث و تحریک را ایجاد می کند مثلا بعث به صلات زید تعلق گرفته است، صلات زید به نظر مرحوم اصفهانی مراد خدا نیست چون نفعی از صلات، عائد خدا نمی شود.

استاد شهسواری:

بعث و انبعاث را باید تفکیک کرد؛ مثلا اقم الصلاه  یعنی حقتعالی ، خلق صلات را می خواهد ، حالا اینکه بنده پذیرفت یا منبعث شد و یا نشد این امر دیگری است که همان اراده تشریعی است ؛ یعنی ما به بحث انبعاث کاری نداریم که انجام می شود یا نه.

استاد خزائلی:

وقتی مبادی اراده در خدا یا غیر خدا، تکوینی باشد مشکلی در بحث نداریم اما وقتی به خود فعل می رسیم مساله متفاوت است.

استاد فروغی:

در جواب مناقشات می گویند اموری مانند  عدالت دوستی، نفعی به خود شخص نمی رساند و در هر حال فرض کنید افعالی باشد که هیچ نفعی به شخص نرساند آیا اینجا اراده تشریعی محقق می شود؟ وقتی کاری اصلا دخلی به من ندارد آیا من اراده می کنم که بخاطرش به کسی امر کنم؟ و هر چیزی که محبوب ما باشد  مثل عدالت ، آیا مورد اراده ما می شود؟ حبّ و اراده متفاوت است.

دلیل دوم مرحوم کمپانی:

ما یک نظام تام ربانی داریم که هرچه خدا اراده کرده است در این نظام وجود دارد ؛ و یک نظام امکانی داریم که هرچه در نظام تام ربانی هست در این نظام امکانی هم هست .

خدا سراسر کمال است یک اراده نسبت به ذات خود دارد که اراده ذاتی است و یک اراده بالتبع نسبت به آثار خود دارد ، بخاطر همین اراده تبعی بوده که  آثار را محقق کرده است؛ با این مقدمات مثلا فعل زید یا صلات وی، آیا در نظام تام ربانی وجود داشته است؟ فعل زید بما هو فعل زید در این نظام وجود نداشته است؛ زید مختار است نماز بخواند یا نخواند ؛ فعل زید از آن جهت که معدوم است ( و با سوء اختیار بنده خوانده نشده) در آن نظام نبوده و اراده هم نشده است؛ پس فعل زید بما هو فعل زید،  اراده نشده،  پس اراده خدا اصلا به این فعلی که زید دارد انجام می دهد، تعلق نگرفته است؛ تکلیف یعنی اوامر و نواهی ؛ خود این امر و نهی ، فعل خداست ولی فعل مکلف اگر در نظام تام ربانی بوده باشد که این مکلف مجبور به انجام آن بوده است در حالی که مکلف مختار است ؛ پس خود فعل بما هو فعل زید در نظام تام ربانی نبوده است.

استاد اسدی:

این دو نظام تام ربانی و امکانی در طول هم هستند و موجودات خارجی در نظام امکانی هستند؛  نظام ربانی مجمل و نظام امکانی تفصیل آنهاست ؛ پس ظاهرا مرحوم کمپانی نمی خواهد بگوید صلات خارجی مورد تعلق این دو نظام نیست بلکه منظورشان آن است که زیدی که صلات می خواند در این سلسله علل طولی قرار گرفته  و عکس یا به اصطلاح فتوکپی آن نزد خداست و خدا  تمام این تفاصیل امور را  خارجیاً و محققاً   در ذات خود مشاهده می کند ، با این وصف اراده  تشریعی زیر سوال می رود.

استاد فروغی:

وجود صلات زید بله، ولی آیا عدم صلات هم در آن نظام هست؟ این فعلی که توسط زید انجام نشده معلوم است در نظام تام ربانی نیست پس اراده تشریعی خدا هم در این مورد وجود نداشته و تعلق نگرفته است.

استاد ایراندوست:

تعریفی که در مورد اراده تکوینی ارائه شد اشکال دارد که گفته می شود اراده تکوینی به معنی تعلق اراده به فعل غیر است؛ اگر اراده به فعل غیر تعلق بگیرد، اصلا تکوینی نیست و همان تشریعی است.

استاد فروغی:

وقتی مثلا به عبد می گوییم آب بیاور این امر به اتیان فعل، اراده تکوینی است ، این کار خود ماست ، انشاء کردن و کار مُنشِئ ، اراده تکوینی است و کار آوردن آب هم متعلق اراده ماست ؛ در هرحال امر به اتیان فعل، اراده تکوینی است.

استاد رضا نژاد:

اگر اراده تشریعی به خود شخص تعلق بگیرد یعنی مثلا در فعل   خوردن سیب ، فرآیند سیب خوردنِ من، مورد تعلق اراده است این یک نوع اراده است و نوع دیگر اینکه امر و نهی به غیر خودم انجام دهم.

استاد فروغی:

وقتی شخصی می خواهد خودش کاری انجام دهد مثل تکان دادن دست، این اراده تکوینی است و بحث شوق به کار و مقدمات … اینها مبادی فعل است؛ نمی توان افعال خود شخص   را مصداق اراده تشریعی دانست.

استاد مصطفی پور:

وقتی ما اراده کاری را داریم گاهی در قالب امر و نهی است و گاهی در قالب های دیگر؛ اینها تفاوت دارد؛ البته ممکن است برخی مسائل را در موردش شناخت داریم ولی انگیزه انجام نداریم یا مقدمات دیگر کار فراهم نشود ؛ تشریع یعنی همین که به من اراده می دهد یعنی خواستن در قالب امر و نهی ؛  اگر غیر از این باشد اراده تکوینی است نه  تشریعی. همه ممکنات باید به واجب منتهی شود ولی این بحث در تکوین الست نه تشریع ؛ اراده تشریعی به معنی ظهور اراده در قالب امر و نهی است،  خدا اراده می کند که در پرتو نماز خوانده من به کمال برسم ولی برای او نفعی ندارد ولی به هر حال امر و نهی می کند؛ یا در قرآن می خوانیم : یرید الله  بکم الیسر و لا یرید بکم العسر؛ یعنی تشریع احکام برای فوائد و منافع است ولی فائده به عبد بر می گردد نه خدا  ؛ اما در هر حال اراده تشریعی محقق شده است و این تحقق اراده تشریعی ربطی به فوائد و منافع ندارد.

استاد فروغی:

با تعریفی که اساتید گفتند سوال این است که فرقی بین اراده تکوینی و تشریعی هست یا نه؟ مثلا اراده اینکه عبد آب بیاورد را اراده  تکوینی می دانید یا تشریعی ؟

استاد خزائلی:

برخی گفته اند وقتی مولا حالاتی دارد که نشان می دهد آب می خواهد تکوینی است ولی وقتی امر کند اراده تشریعی است.

استاد شهسواری:

همین جمله آمرانه که به عبد می گوییم آب بیاور، این اراده تشریعی است که از بقیه امور تفکیک می شود؛ تعریف محقق اصفهانی در مورد اراده تشریعی، مخالف تعریف مشهور است.

استاد رضا نژاد:

ما سه نوع تعریف داریم: ۱-علم به مصلحت در افعال اختیاری مکلفان که این تعریف مشهور است.

۲-وقتی کسی اراده می کند شخص دیگری عملی را به اراده  و اختیار خود انجام دهد  این تشریعی است اگر اراده الهی به جعل احکام تعلق گیرد این اراده تشریعی است

۳-اراده تشریعی ، شوق و رغبت به صدور فعلِ شخص دیگری به اراده خودش است.

پس این سه نوع تعریف برای اراده تشریعی صورت گرفته است ؛ گرچه استاد فروغی آن تعریفی را ارائه می کنند که نشان می دهد خدا اراده تشریعی ندارد.

استاد فروغی:

بعدها مرحوم اصفهانی این نظر را ادامه داد و منکر این شد که حقیقت حکم، اراده دباشد چون ایشان می گفت اصلا خدا اراده تشریعی ندارد ؛ پس اثر و این نظر ایشان در موضوعاتی مانند حقیقت حکم و دیگر موارد مشخص شده است؛ استدلال دوم مرحوم اصفهانی پیچیده است که چطور امری که تحقق نیفتاده است ( و معدوم است) را متعلق بحث قرار می دهیم؟

[۱] محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی، فقیه، اصولی و فیلسوف قرن چهاردهم قمری، اراده تشریعی خداوند در احکام و تکالیف شرعی را محال می‌دانست که مورد نقد هم قرار گرفته است. حکیم، سید محمدسعید طباطبایی، المحکم فی اصول الفقه، قم، مؤسسه المنار، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.، ج۱، ص۲۶.