گفت و گوی فلسفه اسلامی و فیزیک (ظرفیّت ها و چالش ها)

ارائه دهندگان: حجّت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه و دکتر ابراهیم اصولی

دبیر علمی: دکتر مهدی عاشوری

مکان: سالن اجتماعات مجمع عالی حکمت اسلامی

دبیر علمی: أعوذ باللّه من الشیطان الرّجیم بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علی اهل بیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین سیّما بقیه اللّه فی الارضین

با عرض سلام و احترام خدمت همۀ شما بزرگواران و کسب اجازه از استاد بزرگوارم حجّت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر خسروپناه و برادر گرامی ام جناب آقای دکتر اصولی. مفتخرم که در خدمت شما استادان، طلاب و حکمت جویان عزیز هستیم.

این نشست در راستای نکوداشت و به امید زمینه سازی برای تداوم برنامۀ علمی و حکمی شهید والامقام دانشمند حکیم دکتر محسن فخری زاده ترتیب داده شده است. بزرگواران مجمع عالی حکمت در انتخابی شایسته این نکوداشت را در سالروز شهادت استاد بزرگوار دکتر مفتح برگزار نمودند که روز همکاری حوزه و دانشگاه نام گرفته است و در هفتۀ پژوهش قرار دارد. با توسّل به این دو شهید بزرگوار امیدواریم بتوانیم در راه تداوم و بالندگی گفت و گوی میان فلسفه اسلامی و فیزیک قدمی برداریم.

یکی از مهمترین برنامه های علمی و حکمی شهید فخری زاده ایجاد گفت و گو میان فلسفه اسلامی و فیزیک بود. ایشان با وجود اشتغال های علمی فراوان در حوزه های مختلف دفاعی، هسته ای و پزشکی، به نتایج ایجاد گفت و گو میان فلسفه اسلامی و فیزیک امیدوار بودند. البته آشنایی حقیر با ایشان اندک و محدود به نشست هایی بود که در مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ایران با همّت جناب استاد خسروپناه، و پیشنهاد و مشارکت فکری آقای دکتر فخری زاده تشکیل می شد و بنده هم توانستم از محضر ایشان استفاده کنم.

در این موضوع در خدمت دو استاد بزرگوار هستیم. جناب استاد خسروپناه که حشر و نشر علمی فراوانی با دکتر فخری زاده داشتند. هم از فضایل علمی ایشان و هم از تحقیقات ایشان اطلاع زیادی دارند. جناب آقای دکتر اصولی هم در موضوع فلسفه و فیزیک دستیار آقای دکتر فخری زاده بودند و می توانند در این موضوع به ما بسیار کمک کنند.

محورهای بحث

با مشورتی که با این دو بزرگوار داشتیم سه محور برای این نشست در نظر گرفته شد:

  • محور اول: اصول و کلیات برنامۀ علمی و حکمی شهید فخری زاده برای ایجاد گفت و گو میان فلسفه اسلامی و فیزیک
  • محور دوم: چالش های فیزیک معاصر و ظرفیّت های فلسفه اسلامی

طبق استقصایی که از مباحث مطرح شده در آن جلسات داشتم شهید فخری زاده ۸-۹ مسئله را مطرح کردند. ولی امهات مسائل را دو مسئله می دانستند که اگر این دو را پاسخ دهیم سایر مسائل نیز عملاً پاسخ داده خواهد شد. سعی می کنیم آن مسائل و ظرفیّت های فلسفه اسلامی را در جهت پاسخ به آنها مرور کنیم. آن دو مسئله عبارت اند از: (۱) چالش های مشاهده و اندازه گیری در فیزیک، و (۲) هستی شناسی واقعیّت فیزیکی در مورد ماده و انرژی.

  • محور سوم: چالش های فلاسفۀ اسلامی در مواجهه و گفت و گو با فیزیکدانان و رفع کاستی های موجود در این زمینه

در این نشست تلاش می کنیم برنامۀ علمی و حکمی را معرّفی و از ظرفیّت استادان حاضر در جلسه هم استفاده کنیم تا بحث به صورت بهتری ارائه شود.

ویژگی های فکری شهید فخری زاده و اصول و کلیات برنامۀ علمی و حکمی ایشان

بسیاری از اهل علم مخصوصاً در حوزۀ فیزیک، زیست شناسی و مانند آن، بعد از اینکه در حوزۀ علمی خود به پختگی می رسند به مسائل بنیادین نیز علاقه مند می شوند. ولی پرداختن به این گونه مسائل برای آنها نوعی تفنّن است و در حاشیۀ کار علمی اصلی شان قرار دارد.

شواهد و قرائن موجود نشان می دهد که شهید فخری زاده بحث گفت و گوی فلسفه اسلامی و فیزیک را به عنوان حاشیۀ کار علمی خود نمی دید بلکه یک برنامۀ علمی و فکری جدّی برای این مسئله داشت و به آن امیدوار بود. برای مثال عبارتی از شهید را می خوانم که در همان جلسات مطرح کردند. ایشان در تاریخ ۰۴/۰۴/۹۳ می فرمایند:

خواهش من این است که ما کمک کنیم که به این سمت و سو نزدیک شویم. انتظار، برداشت و یقین من این است که حتماً فلسفه می تواند راهگشا باشد. شاید این بن بست شکنی و مرز شکنی انجام شود. انتظار خودم این است که به کمک فلسفه می شود این گیرهای فیزیک را رفع کرد. این لُب کلام من است.

ایشان درخواست کمک از فلسفه را به صورت جدّی مطرح می کرد. البتّه گلایه هایی نیز از اهل فلسفه داشت مبنی بر اینکه در این تعارض کمتر وارد گفت و گو شده اند. از اهل فیزیک هم انتظار داشت که بیشتر کمک کنند.

در تاریخ ۰۱/۰۸/۹۳ فرمودند:

حقیقت امر این است که فلسفه اسلامی دور از تعارض، تعامل و مقابله با علوم تجربی قرار دارد. غربی ها بالاخره کارهایی کرده اند. ابتدا فلسفه را به منطق کاستند ولی الان دوباره به مسائل متافیزیکی نیز پرداخته اند و در این مسائل بحث ها و کارهایی صورت گرفته است. ولی واقعاً به عنوان فلسفه اسلامی چه کرده ایم؟[۱] استاد خسروپناه بر فلسفه اسلامی تأکید کردند من هم تأکید دارم برای اینکه فلسفه اسلامی نیز به این مباحث بپردازد. به این تعاملات نیاز است و باید جریان راه انداخت. اگر این جلسات بتواند گروهی را به این پرسش ها علاقه مند کند و باب گفت و گو ایجاد کند به نظر من این جلسه به هدف خودش رسیده است. به شرط آنکه این جریان به شکل درست راه بیفتد.

اطالۀ کلام نمی کنم تا بتوانیم از محضر استادان استفاده کنیم.

آقای اصولی: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین والصلوه والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد وعلی آله الطّیبین الطّاهرین

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، الحمد للّه ربّ العالمین والصلوه والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم مصطفی محمّد وعلی آله الطّیبین الطّاهرین

به نوبه ی خود هفته ی پژوهش را محضر اساتید محترمی که خدمتشان هستیم و نیز دوستان و بزرگواران دانش پژوهی که به طریقی برنامه، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به سمع و نظر ایشان می رسد، تبریک عرض می کنم. هم چنین سال گرد شهادت دکتر مفتح و ایام نکوداشت وحدت حوزه و دانشگاه را گرامی می داریم. نیز شهادت دانشمند بزرگوار دکتر فخری زاده را (که خود یکی از مصادیق تبلور این وحدت در تلاقی حوزه هایی چون فیزیک و فلسفه، علم و فلسفه، و نیز معارف عقلانی و وحیانی بودند) تبریک و تسلیت عرض می نمایم.

ضمن سپاس و قدردانی از اساتید و مدیران مجمع عالی حکمت اسلامی که این افتخار را نصیب ما کردند که در خدمت این جمع باشیم و به این وسیله بتوانیم ابعادی از شخصیت شهید بزرگوارمان را معرفی کنیم. خوش وقت و سپاس گزارم که استادان و بزرگوارانی که در خدمتشان هستیم، ما را مستحق آن دانسته اند که هم ردیف آنان اطاله ی کلام کنیم و عرائضی را به سمع جمع برسانیم. در واقع این جانب به عنوان یک گزارش گر در خدمت عزیزان هستم و در سطح استادانی چون آقای دکتر خسروپناه و دیگر بزرگواران قلمداد نمی شوم. بنابراین سعی می کنم با توجه به آشنایی ها و سوابق هم نشینی با شهید فخری زاده، گزارشی اجمالی و امانت دارانه از روی کردها و فعالیت های ایشان در حوزه ی فیزیک و فلسفه خدمت بزرگواران مستمع ارائه نمایم. ابتدا به صورت خلاصه روی کردهای کلّی فلسفی شهید را عرض می کنم و بعد وارد بحث فلسفه و فیزیک خواهم شد.

آقای دکتر فخری زاده، هم در زمینه های اجرایی حضور داشتند و هم در مباحث علمی، اعم از علوم پایه و فناوری. هم چنین بر فعالیت های میان رشته ای و مشترک میان حوزه های فلسفه و علم، فلسفه و فیزیک و فلسفه و فناوری و نیاز معارف عقلانی و وحیانی عنایت و اهتمام ویژه داشتند، که در واقع مبتنی و متکی بر برخی علاقه مندی ها و اصولی بود که ایشان داشتند و بنده در این جا سعی می کنم، ابتدا به اختصار اهم آن ها را ذکر کرده، سپس وارد مباحث فلسفه و فیزیک گردم.

رویکرد شهید فخری زاده در خصوص فلسفه و کاربردی سازی آن

ایشان بر امکان و ضرورت احیای فلسفه ی اسلامی، به ویژه حکمت متعالیه و نیز فلسفه ی ایران باستان بسیار تأکید داشتند، و در همین راستا، صدها محفل و جلسه ی تخصصی با حضور و بعضا سخنرانی شهید در دست است که در جای جای این محافل، اشاره و تأکید کرده اند که برای برخورداری از پیشرفت و تمدّن اصیل و مستقل ایرانی.اسلامی، نیازمند بازبینی مستقل فلسفه ی خود هستیم و در این راستا لازم است تا از فلسفه ی اسلامی (به ویژه حکمت متعالیه) و فلسفه ها و افکار ملّی و باستانی ایرانی (و نیز در ادامه ی آن از حکمت اشراق) استفاده کنیم؛ اگرچه ایشان به واسطه ی گرایش به عرفان و عرفان نظری، اهتمام و علاقه ی ویژه ای به حکمت متعالیه داشتند و قرابت حکمت متعالیه با مباحث عرفان نظری را (برای ادامه ی برنامه ی معرفتی خود) بسیار مناسب و کارگشا می دیدند.

علاوه بر فلسفه ی اسلامی و حکمت خسروانی، توجه به سایر داشته های معرفتی بومی، یکی دیگر از روی کردهای ایشان بود، و این که ما باید بتوانیم از داشته های بومی خود در راستای یافتن راه های میان بر پیشرفت (که از تأکیدات و توصیه های مکرر رهبر معظّم انقلاب حفظه الله تعالی است) استفاده کنیم. بارها تأکید می کردند که ما باید بتوانیم بر اساس فلسفه و تفکّری که خودمان داریم زمین بازی و قواعد بازی را در برابر رقیب و دشمن خود تغییر دهیم. البته عجالتاً لازم است که در زمین و با قواعد رقیب هم به خوبی بتوانیم بازی کنیم؛ ولی درنهایت برای داشتن پیشرفتی اصیل، پایدار و غالب در برابر رقبا و دشمنان و دراندازی طرح تمدنی خود، لازم است تا قواعد و زمین بازی را عوض و دشمن را وادار به بازی با قواعد و در زمین خود کنیم. بر این اساس، ایشان بر اجتناب از رونویسی و تقلید محض حتّی در علوم طبیعی  تأکید داشتند و معتقد بودند که باید بتوانیم فارغ از قرائتی که توسط دیگران از طبطعت (به عنوان کتاب فعل خداوند) بر ما عرضه شده است، خود نیز مستقیما به این کتاب و خوانش آن اهتمام ورزیم.

هم چنین این شهید بزرگوار، برخورداری از یک نظام فلسفی منسجم، متقن و مستقل ایرانی.اسلامی را ضروری می دانستند و پیشنهادشان این بود که در راستای تحقق این امر، در مقاطعی از تاریخ فلسفه، که به داد و ستدهای فلسفی میان ایران، یونان و فلسفه اسلامی می پردازد، پژوهش های غیرسوگیرانه ی جدی ای صورت پذیرد، تا در خصوص بهره گیری های (کاملا محتمل) فلاسفه ی یونان باستان از حکمای ایران باستان به شکل مستندی تحقیق و اظهار نظر شود.

نیز، بهره گیری از ظرفیّت های فلسفه ی اسلامی (به ویژه حکمت متعالیه) در بنا یا تقویت سبک زندگی ایرانی.اسلامی یکی دیگر از اهتمام های جدی ایشان بود.

هم چنین این شهید بزرگوار، بر امکان و ضرورت بهره گیری از فلسفه در راستای نوآوری ها و فناوری های منتجّ به فناوری ها و جنگ افزارهای دفاعی (اعمّ از نرم و سخت) تأکید می نمودند.

در مباحث مربوط به معرفت شناسی علم، شهید فخری زاده معتقد بودند که باید فلسفه ی علم را از گرفتاری امروز آن (که همانا فروکاستگی به یک روش شناسی و منطق علم است)، نجات داده و  سهم معرفت را در آن زنده و تقویت نمائیم، و در این راستا لازم است حتّی الامکان نگاه ابزارگرایانه و پوزیتیویستی به علم[۲] را از آن بزدائیم و صبغه ی معرفتی علوم را در آن ها تقویت و احیا نمائیم. بر این اساس، ضمن بازگرداندن سهم معرفت به علوم، نباید علم را صرفا بستری برای تولید فناوری یا ابزاری برای حل پراگماتیستی مشکلات روزمره دانست، که این امر مستلزم آن است که روی کرد پراگماتیستی در خصوص صدق گزاره های علمی کنار گذاشته شده و روی کرد تطابقی (و مطابقت با واقعیت) در این راستا مورد توجه قرار گیرد.

این موارد، روی کردهای کلّی شهید فخری زاده در خصوص فلسفه، رابطه ی آن با علم و فناوری و نیز و کاربردی سازی آن بود. اینک و در ادامه به شکل موجزی به روی کردها و برنامه های شهید فخری زاده در حوزه ی فلسفه (و فلسفه ی اسلامی) و فیزیک می پردازیم.

رویکرد شهید فخری زاده به فلسفه و فیزیک

دبیر علمی: چرا ایشان معتقد بودند که تحقیق و فعالیت در فلسفه ی فیزیک، می تواند تأثیرگذار و مفید باشد؟

دکتر اصولی: مسأله ی اصلی ایشان که بارها مطرح فرمودند این بود که امروز فیزیک (به ویژه از جهت معرفت شناختی) به بن بست رسیده است. می فرمودند ما می توانیم از دو جهت با فیزیک مواجه شویم، یکی از جهت «دانشمند بودن» و دیگری از جهت «فیلسوف بودن». در برخورد عالمانه (و در مقام دانشمند) هرجا که فیزیک به نتیجه می رسد ما پاسخ خود را می گیریم و فیزیک را (از جهات معرفت شناختی) کنار می گذاریم؛ ولی در برخورد فیلسوفانه (و در مقام یک اهل معرفت) می بینیم که هم در فیزیک و هم در تمام ساختار معرفتی خود، ناگزیریم که (اصطلاحا) دوپرونده ای یا چندپرونده ای باشیم و در مواجهه با هر مسأله یا معضلی به سراغ یکی از پرونده های معرفتی خود برویم و باقی پرونده ها را کنار بگذاریم؛ درحالی که لازمه ی معرفت سازگار و منسجم تک پرونده ای بودن صاحب معرفت است؛ بنابراین باید سعی کنیم با استفاده از ظرفیّت های فلسفه و فلسفه اسلامی (به ویژه حکمت متعالیه) بن بست های فیزیک را تا حدّ امکان بشکنیم و مشکلات معرفتی آن را حل کنیم. در این راستا معتقد بودند که چند مبحث و موضع اساسی زیر (که برخی از آن ها از مباحث متداول و مسائل باز حوزه ی فیزیک و فلسفه هستند) باید مطرح و بررسی شوند:

  • معرفت شناسی فیزیک: این که آیا ما اساسا از طریق فیزیک، به دنبال شناخت جهان هستیم یا فقط می خواهیم مسأله ی کاربردی و درسی مقطعی خود را حل کنیم. ظاهرا در فیزیک امروز ما باید صرفا به دنبال حلّ مسأله باشیم؛ ولی ذهن فلسفی و حقیقت جوی ما این روی کرد را از ما نمی پذیرد؛ مثلا با توجّه به «اصل عدم قطعیّت هایزنبرگ»[۳]، در بحث اندازه گیری و بحث های قبل از آن (اثر ناظر و منظور) ما از جهات معرفت شناختی، در فیزیک امروز دچار مشکل هستیم و این امر معرفت شناسی ما را دچار خدشه ای جدی می کند.
  • ماده المواد (هیولای اولی): ایشان پرسش فرضیه گونی داشتند که در حال مطالعه و پژوهش در خصوص آن بودند و آن این بود که آیا با بهره گیری از انرژی (به عنوان یک میانجی) می توان ماده المواد و هیولای اولی (به عنوان جوهر مباشر طبیعت از نگاه) فلسفی را به هستومند[۴]های بنیادی فیزیک نزدیک کرد؟ در صورتی که این امکان باشد و انرژی مصداق شایسته ای برای این میانجی باشد یا حتی مصداق مناسب تر دیگری پیدا شود که فبهاالمردا؛ اما اگر این امکان نباشد و این مصداق پیدا نشود، شاید بتوانیم در مفهوم ماده المواد فلسفی، بازنگری کارگشایی اعمال نمائیم.
  • علیّت در فلسفه و فیزیک: علیت که در فیزیک کوانتوم، مورد اشکال واقع شده است، یک اصل فلسفی است که باید تفوّق آن را بر علوم به طور کلی (و ازجمله فیزیک) نشان دهیم تا روشن شود که اگر علیّت در جایی (و لو به ظاهر) نقض می شود، با توجه به صحت و تفوق آن اصل فلسفی اشکال کار در کجاست.
  • پیوستگی و گسستگی: اشکال اصلی ایشان این بود که طبق فیزیک کوانتوم در مسیر حرکت الکترون از یک مدار به مدار دیگر گسستگی ها و فقدان مسیرهایی وجود دارد، که این امر با اصل «استحاله طفره» مطرح در فلسفه اسلامی ناسازگار است و باید به آن پرداخته و تعیین تکلیف شود.
  • حرکت و زمان : با عنایت به این که زمان مطلق نیوتنی و و زمان نسبیتی انیشتینی، هر یک مشکلات معرفت شناختی خود را دارند، لازم است با بهره گیری از مبانی فلسفی متقن در خصوص آن ها تحقیق و تحلیل متقنی صورت پذیرد.
  • خلق از عدم: خلق از عدم مطرح در مباحث مربوط به «تلاطم های کوانتومی»[۵] در فیزیک با خلق از عدم مطرح در فلسفه و نیز کلام (که فلاسفه اسلامی منتقد آن هستند) چه نسبتی دارد؟
  • تعدّد و تعداد ابعاد: در نظریه ی ریسمان مطرح در فیزیک جدید، از ابعاد یازده گانه یا بیشتر سخن گفته می شود که لازم است ناسازگاری آن با انگاره ی ابعاد سه گانه یا چهارگانه ی مطرح و مورد قبول در فلسفه یا فیزیک متعارف، بررسی و تعیین تکلیف شود.
  • مقولات عشر: آیا لازم نیست که در دنیای امروز و با توجه به شناخت های جدید و کامل تر از جهان و طبیعت، تعریف و تعداد مقولات (ده گانه ی ارسطویی) مورد بازنگری قرار گرفته و (احیانا) دسته بندی جدیدی از آن ارائه شود.
  • جزء لا یتجزّی: نظریه ی جزء لایتجزی، اگرچه بدوا یک بحث و نظریه ی کلامی بوده است تا فلسفی؛ ولی نیازمند آن است که با توجّه به پیشرفت ها و دستاوردهای فیزیک جدید، مورد بررسی (و احیانا بازنگری  های) دقیق تر قرار گیرد.
  • درهم تنیدگی کوانتومی[۶]: که با بعضی از مبادی فلسفی ناسازگار می نماید و نیازمند تدقیق و تأمل بیشتر است.
  • اصل عدم تناقض و فیزیک کوانتوم
  • تفسیرهای احتمالاتی از وقایع

این موارد، گزیده و خلاصه ای بود از روی کردهای کلّی فلسفی شهید، به اضافه ی بحث های مشخص تری که ایشان در حوزه ی فلسفه ی فیزیک مطرح و دنبال می کردند، و برای بعضی از آن ها نیز برنامه و فعالیت در حال انجام داشتند تا در آینده ان شاءالله، نتایج کارگشایی حاصل آید. برخی از مباحث جزئی تر و محتوایی تر در این خصوص را در صورت ضرورت، بعد از بهره گیری از خدمت استاد خسروپناه، عرض خواهم کرد.

دبیر علمی: آنچه اکنون بیشتر مطرح است جلسات فلسفه و فیزیک در مؤسسۀ حکمت است. در زمانی که حضرت عالی ریاست مؤسسه را بر عهده داشتید همت بود که موضوعات فلسفه و علوم مختلف برگزار شود. جلسات زیست، اقتصاد و مانند آن؛ فلسفۀ فیزیک هم با پیشنهاد آقای دکتر فخری زاده برگزار می شد. هم نکاتی که از آن جلسات به دست آمد و هم از حشر و نشر خودتان بفرمایید. این برنامۀ علمی، فکری و حکمی چرا از نظر ایشان این قدر اصیل بود و یک برنامۀ حاشیه ای تلقّی نمی شد؟

استاد خسروپناه: سلام علیکم ورحمه الله

أعوذ باللّه من الشیطان الرّجیم بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم المصطفی محمّد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما حجّه بن الحسن العسکری ارواحنا لتراب مقدمه الفداء

تبریک عرض می کنم روز وحدت حوزه و دانشگاه و هفتۀ پژوهش و فناوری را به همۀ استادان، طلاب و دانشجویان حوزه و دانشگاه و همچنین پژوهشگرانی که به عرصۀ علم و فناوری و پیوند دانش با جامعه می پردازند. گرامی می داریم یاد شهید آیت الله دکتر مفتح را که مظلومانه به شهادت رسید و نحوۀ شهادت ایشان را کمتر بیان می کنند. تیم اول ترور، ایشان را زخمی و یکی از محافظان شان را شهید کرد. تیم دوم محافظ دیگر را شهید کرد. خود ایشان هم دوباره زخمی شد و با بدن مجروح خود را به دانشکدۀ الهیات رساند. آنجا تیم سوم تیر خلاص زد و ایشان در دانشکدۀ الهیات به شهادت رسیدند.

دشمن از قدیم نسبت به اندیشمندان و متفکّران تأثیرگذار حساسیّت داشت و بزرگانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و از جمله شهید مفتح را به شهادت رساندند. این شیوۀ ضعف آنها ادامه داشت تا این اواخر که استاد دانشمند شهید فخری زاده را مظلومانه در کنار خانواده اش به شهادت رساندند. ابعاد مختلف شهادت ایشان بسیار رنج آور است. اولاً با پیشرفته ترین شیوه های جنگ الکترونیکی این عزیز را به شهادت رساندند. ثانیاً کنار خانواده اش به شهادت رسید. پیش چشمان خانواده نخاع او را قطع کردند و این بسیار سخت است. قبل از آن هم وقتی تیر به شیشه زدند از بالای سر ایشان ردّ شد و جراحتی روی سرش ایجاد کرد. بار دوم که از ماشین پیاده شد به شهادت رسید.

شهید فخری زاده هم به لحاظ امنیتی و هم به لحاظ شخصیت اش علاقه نداشت که در رسانه ها مطرح شود. انسان کتومی بود. همان طور که عرفا یا بذول هستند یا کتوم،  شهدا هم برخی بذول اند و برخی کتوم. شهید فخری زاده کتوم بود و علاقه نداشت که کارها و تلاش های اش را نمایان کند. این فقط به خاطر مسئلۀ امنیّتی نبود، چون هستند افرادی که مسائل امنیتی دارند ولی گاهی اوقات زحمات شان دیده می شود. البته آنها هم عزیزان مخلصی هستند. ولی روحیۀ شهید فخری زاده این طور بود. شخصیتی بسیار اخلاقی، متواضع، طالب دانش و در عین حال بذول در انتقال دانش داشت. وقتی به جلسات مؤسسه تشریف می آوردند بسیار بسیار منظّم بودند. گاهی اوقات که کارهای متعدّد مانع از برگزاری جلسه می شد ایشان برای برگزاری آن  اصرار می کرد.

دغدغۀ اصلی ما در مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه این بود که بین فلسفه و علوم مختلف اعمّ از فیزیک، زیست شناسی، اقتصاد، موسیقی و … ارتباط برقرار کنیم. در جلسات فلسفه و موسیقی خودم به تنهایی ساعت ها با استاد نفر ـ که از موسیقی دانان معروف است ـ بحث و گفت و گو می کردم. جلسات زیست شناسی و فلسفه هم حدود ۴-۵ سال طول کشید. ۲۵ جلسه با حضور استادان فرهیختۀ استادتمام زیست شناسی و از جمله رئیس انجمن زیست شناسی برگزار شد. مجموعه مباحث بسیار خوبی شد. آن زمان در سالنامۀ مؤسسه با نام ترنّم حکمت چاپ می شد.

شهید فخری زاده از بانیان جلسات فلسفه و فیزیک بود. البتّه قبل از جلسات انجمن، ظاهراً در دانشگاه شهید بهشتی جلسات دیگری با شهیدان علی محمّدی و شهریاری داشت. وقتی این حقیر مدیریت مؤسسه را برعهده گرفتم، نام ایشان را به عنوان آقای محسنی[۷] شنیده بودم. اما ایشان را زیارت نکرده بودم و شناختم از ایشان بسیار اندک بود. فکر می کنم با واسطۀ آقای دکتر اصولی به مؤسسه آمدند. من هم چون دغدغۀ این جلسات را داشتم بسیار استقبال کردم.

ایشان با وجود مسائل امنیّتی به جلسات بسیار مقیّد بود و حضور می یافت. از سال ۸۸ که شخصیّت های بسیاری را ترور کردند ایشان هم بارها در معرض ترور و حتّی ربوده شدن قرار گرفت ولی به حضور در آن جلسات مقیّد بود. بعضی از بزرگان دیگر نظیر آقای دکتر طهرانچی هم می آمدند. اما ایشان از همه منظم تر و مقیّدتر بود. با مطالعه در جلسه حاضر می شد. درس را با پاورپوینت ارائه می داد. گاهی اوقات متن انگلیسی می آورد و ترجمه می کرد. عبارت می خواند و توضیح می داد. وقتی دوستان دیگر ارائه داشتند ایشان باجدیّت وارد بحث می شد. واقعاً طالب یاد گرفتن بود و روحیۀ یاد دادن هم داشت. این دو ویژگی علمی ایشان بود.

توجّه شهید فخری زاده به فلسفۀ فیزیک با رویکرد حکمت اسلامی

چرا شهید فخری زاده به فلسفۀ فیزیک با رویکرد حکمت اسلامی توجّه داشت؟ اکثر استادان فیزیک حتی اخترفیزیک و کیهان شناسی که با مباحث فلسفی ارتباط بیشتری دارد، فیزیک شان عمدتاً محاسباتی و کاربردی بود. حتی استادان فیزیک نظری هم فیزیک نظری شان در حدّ سِماع طبیعی بود؛ یعنی  بحث های ترمودینامیک را مطرح می کردند. بین فیزیک و فلسفه ارتباط برقرار نمی کردند و این مسئله برای آنها چندان اهمیت نداشت.

شهید فخری زاده متوجه شد که اگر در بعضی از آزمایش های فیزیک پاسخ نمی گیریم یا ابهام هایی وجود دارد، ریشه های آن به برخی مباحث فلسفی باز می گردد. مثلاً برای اندازه گیری الکترون که فقط آثار قابل مشاهده دارد ابتدا باید تکلیف مباحث هستی شناسی و فلسفی فیزیک را روشن کنیم. ایشان جزء افراد انگشت شمار در کشور بود که به دغدغۀ ریشه یابی فلسفۀ فیزیک توجّه داشت.

جناب آقای دکتر عاشوری به برخی از بیانات ایشان در جلسات انجمن اشاره کردند. آقای دکتر اصولی نیز برخی از نکات و دغدغه ها را بیان کردند. من چند نکتۀ کلیدی بحث ایشان را عرض می کنم. اگر آخر جلسه فرصت شود نظر خودم را در مورد نسبت فلسفه اسلامی و فیزیک خدمت تان عرض خواهم کرد؛ اینکه ما در حال حاضر با چه پرسش هایی مواجه هستیم و فلسفه چه فعالیّت هایی را باید در این زمینه انجام دهد.

نکتۀ اول این است که شهید فخری زاده بر نسبت میان فلسفه اسلامی و فیزیک و ضرورت تعامل فلسفه اسلامی با علوم تجربی و از جمله فیزیک تأکید داشت.

ابتدا نکته ای را با بیان خودم توضیح می دهم. کتاب قانون بوعلی سینا یک کتاب کاربردی و پزشکی است. مرحوم سید محمّدحسین عقیلی خراسانی شیرازی (شیرازی خراسانی) که فقیه، حکیم و طبیب قرن دوازدهم است. ایشان کتابی به نام معالجات دارد که بسیار کاربردی است. این کتاب مستنتج از کتاب قرابادین کبیر وی است. کتاب قرابادین کبیر کتاب داروهای مرکبه است. داروهای مفرده را ترکیب می کنند و داروهای مرکبه درست می کنند. در طب سنتی بیمار را ابتدا با ستّۀ ضروریه درمان می کنند. به او توصیه می کنند سبک زندگی، خواب، خوراک و آب و هوای اش را عوض کند تا خوب شود. اگر این روش به نتیجه نرسید داروهای مفرده نظیر گل گاو زبان و … به او می دهند. اگر درمان نشد نوبت به داروهای مرکبه می رسد. وآخر الدواء الکید؛ اگر لازم باشد روی او عمل جراحی انجام می دهند.

مرحوم عقیلی ابتدا کتاب داروهای مفرده را نوشت، بعد کتاب داروهای مرکبه و بعد از آن کتاب معالجات را. قبل از همۀ اینها کتابی به نام خلاصه الحکمه نوشت که انواع طبایع، امزجه، بدن و آناتومی آن را شامل می شود. این کتاب قطور و مفصّل است و استاد ناظم[۸] آن را تصحیح کرده. خلاصه الحکمه دقیقاً مبتنی بر مبانی فلسفی است.

شهید فخری زاده معتقد بود  در گذشته الهیات با طبیعیات، طبیعیات با داروسازی و داروسازی با درمان پیوند داشت، پس چرا ما میان فیزیک و فلسفه اسلامی پیوند برقرار نمی کنیم. فلسفه کار خودش را انجام می دهد و فیزیک هم کار خودش را. آقایان در حوزۀ علمیۀ قم اشارات و اسفار درس می دهند و فیزیک هم راه خودش را می رود. تا کی قرار است این دو این همه از هم جدا باشند؟

دبیر علمی: دو نفر از اساتید حاضر در جلسات مؤسسه بودند که اشارات و طبیعیات درس می دادند اما در جلسات اظهار نظر نمی کردند. حتی آقای دکتر فخری زاده چند بار از آنها استنطاق کرد که چرا وارد بحث نمی شوند.

استاد خسروپناه: بله، بعضی طبیعیات و اشارات درس می دهند اما نمی دانند طبیعیات امروز با طبیعیات قدیم چه تفاوت و تمایز دارد.

چالش های فیزیک معاصر و ظرفیّت های فلسفه اسلامی

نکتۀ دیگر این است که همان طور که فرمودند امّ المسائل نسبت فلسفه و فیزیک دو مسئله است: ۱- مشاهده و اندازه گیری، ۲- چیستی واقعیّت فیزیکی و نسبت آن با وجود است. مشاهده و اندازه گیری با مباحث معرفت شناسی و صدق ارتباط پیدا می کند.

در بحث واقعیّت فیزیک (مثلاً فیزیک کوآنتوم)، اعمّ از اینکه این واقعیّت ذرّه باشد یا موج یا ذرّه-موج یا انرژی، این پرسش مطرح است که آیا از سنخ وجود است؟ اینجا حکمت متعالیه صدرا ـ که قائل به تشکیک وجود است ـ در فهم ما نسبت به این وجود بسیار کمک می کند. وجود مراتب دارد از نازل ترین وجود که هیولا و مادۀ اولی است تا واجب الوجود مراتب تشکیکی آن است. درست است که فیلسوفان وجود عقلی و وجود حسّی را ذکر کرده اند و بعد وجود خیالی (خیال منفصل) را هم اضافه کردند ولی هیچ برهانی نداریم که وجود منحصر به این سه نوع است؛ یعنی ممکن است وجود طبیعی را عبارت از مادۀ فیزیکی بدانیم که جامدات، مایعات و گازها است. وجود مادی که در فلسفه از آن بحث می شود (جسم نه مادۀ اولی) درواقع همین مادۀ فیزیکی است.

در فیزیک مفهومی به نام انرژی داریم. انرژی نیز مرتبه ای از مراتب هستی است اما جزء مراتب وجود طبیعی متعارف نیست. ولو یک وجود فیزیکی است، از سنخ ماده نیست و ویژگی های مخصوص به خود را دارد. ذرّه و میدان نیز همین طور هستند. البته اگر اینها در تِرم تئوریک نباشند. چون بعضی از مفاهیم فیزیک ترم تئوریک هستند؛ یعنی فیزیکدان آنها را فرض گرفته تا مسئله اش را حلّ کند، دلیلی بر اثبات ما به ازاء خارجی داشتن آنها ندارد. بعضی ها میدان مغناطیسی یا مدار را از این سنخ می دانند.

من معتقدم بعضی مفاهیم فیزیکی از سنخ معقولات ثانیۀ فلسفی هستند؛ یعنی ما به ازاء خارجی ندارند ولی منشأ انتزاع خارجی دارند. مدار را مثالی از این نوع مفاهیم می دانم. بنابراین تشکیک وجود یک بحث در حکمت متعالیه است که می تواند مفاهیم فیزیکی را تبیین کند.

دبیر علمی: از اینجا بحث وارد محور دوم می شود.

شهید فخری زاده هم دقیقاً بر بحث مشاهده تأکید داشتند. عبارتی از علامه وجود دارد مبنی بر اینکه تصوّر عمومی از فیزیک این است که کشف از واقع می کند. شهید فخری زاده از این عبارت علامه استفاده می کرد تا بگوید حرکت الکترون یا پروتون حرکت وضعی را در خارج اثبات می کند؛ یعنی مقدمه ای از فیزیک گرفته و این را هم مفروض گرفته است که این گزارۀ فیزیکی کشف از واقع می کند. ایشان در  مورد همین سؤال داشت.

استاد خسروپناه: قصد من پاسخ دادن به همین پرسش ها بود. در واقع داشتم نظر خودم را در  مورد این دو پرسش کلیدی ایشان عرض می کردم، ولی جا دارد مجمع عالی حکمت روی اینها تمرکز و بحث کند:

وجودشناسی واقعیت فیزیکی

وجود واقعیّت فیزیکی با وجود فلسفی چه نسبتی دارد؟ پاسخ این است که در حکمت متعالیه وجود ذومراتب و تشکیکی است. نازل ترین آن وجود هیولا یا مادۀ اولی است و مراتب بعدی آن حرکت است. ابن سینا در طبیعیات شفا می گوید حرکت و زمان بعد از هیولا جزء اضعف موجودات هستند.

حرف ما این است که بعد از حرکت و زمان می توان به انرژی، ذرّه و موج رسید. اینها هم مراتبی از هستی هستند. مرتبۀ بعدی همین جسمی است که جامدات، مایعات و گازها هستند. قدیم عناصر را چهار مورد آب، هوا، خاک و آتش می دانستند. در فیزیک جدید مایعات، گازها، جامدات و انرژی به ترتیب جایگزین آنها شد. مقصود قدما از آتش نور و حرارت بود که امروز از آن به انرژی تعبیر می شود؛ البته انرژی مصادیق وسیع تری دارد.

دکتر اصولی: معادل پلاسما هم گرفته اند.

استاد خسروپناه: بله. ولی  مقصود من این نبود که اینها را دقیقاً تطبیق دهیم. اشکالی که امروز مطرح می شود این است طبق جدول مندلیف ۱۱۴ عنصر شناسایی و تا ۱۱۸ مورد هم نام برده اند. من می خواستم بگویم این جدول نگاه میکرو به طبیعت دارد و مربوط به عناصر ریز طبیعت است. در نگاه ماکرو، عناصر شامل مایعات، جامدات، گازها و انرژی هستند. در واقع طبیعیات قدیم ما نگاه ماکرو به طبیعت داشته نه نگاه میکرو. مگر بحث هایی که در حوزۀ کیمیا مطرح می شد که داستان جدایی دارد و در آن زمان جزء علوم غریبه به حساب می آمد.

در حال حاضر دوستان ما در مراکزی که کار می کنند نزدیک ۱۶۰-۱۷۰ منبع دست اول در حوزۀ کیمیا پیدا کرده اند که اگر روی آنها کار کنیم غوغا می کند. اینها کار حوزه است نه دانشگاه. من هر دو نهاد را می شناسم و شب و روز با هر دوی آنها مرتبط هستم. حوزه باید حکمت طبیعی را احیا و حکمت متعالیه را با فیزیک مرتبط کند.

مسأله مشاده و اندازه گیری

مسئلۀ دیگری که شهید فخری زاده بسیار دغدغۀ آن را داشت مسئلۀ مشاهده و اندازه گیری است. معرفت صادق را به مطابقت با واقع[۹] تعریف می کنند. در حالی که در مشاهده و اندازه گیری در فیزیک نمی توانیم بگوییم واقع واقعاً آنچنان که هست به دست ما آمده است یا نه. مخصوصاً فیزیک کوآنتوم بر این مطلب تأکید دارد و بیشتر در  مورد احتمالات و منطق احتمالات صحبت می کند. این مطلب با مطابقت چگونه قابل جمع است؟

من در تبیین رئالیسم دو اصطلاح برای آن جعل کرده ام: رئالیسم پنجره ای و رئالیسم شبکه ای. رئالیسم پنجره ای برای چیستی صدق است و رئالیسم شبکه ای برای معیار صدق (بداهتِ نظام مندِ کارآمد). وقتی از پنجره بیرون را می بینیم واقعاً بیرون را می بینیم اما یک حظّ و بخشی از آن را می بینیم و از پنجرۀ دیگر بخشی دیگر را. اگر رئالیسم پنجره ای را به فیزیک کوآنتومی ملحق کنیم، مشکل حل می شود؛ یعنی در فیزیک مشاهدتی و کوآنتومی ـ که بر اساس منطق احتمالات است ـ ما ساحتی از واقعیّت را کشف می کنیم؛ اعمّ از اینکه این کشف صد در صد باشد یا احتمالی. فعلاً این مقدار از الکترون را فهمیده ایم که اگر معیارمند باشد مطابق با واقع است.

به این ترتیب و با این بیان این دغدغۀ شهید فخری زاده را نیز حل کردیم.

اینکه فیزیک به این پرسش نمی پردازد که موج است یا ذرّه، به معنای این نیست که فیزیک از فلسفه جدا شده است. فیزیک ذیل فلسفۀ پراگماتیزم قرار گرفته است. بعد از جنگ جهانی دوم دانشمندان از آلمان به آمریکا رفتند. فلسفۀ حاکم در آمریکا فلسفۀ پراگماتیزم بود؛ برخلاف فلسفۀ حاکم در آلمان که نئوکانتی و فلسفۀ استعلایی بود و تفکّر عقلانی اهمیت داشت و هنوز هم اهمیت دارد. به همین دلیل فیزیک وقتی وارد آمریکا می شود جنبۀ پراگماتیزمی پیدا می کند و برای اش مهم این است که کوآنتوم-مکانیک گوشی هوشمند یا موشک نقطه زن بسازد؛ حقیقت الکترون موج باشد یا ذرّه. اگر فیزیک به تفکّر مکاتب فلسفی دیگر وارد شود، مباحث هستی شناسی و مباحث دقیق دیگر مطرح می شود. فیزیک از فلسفه دور نشده بلکه ذیل یک پارادایم فلسفی دیگر رفته است.

دبیر علمی: ایده های ضدعلیّتی که قبل از مکانیک کوآنتوم در جمهوری وایمار مطرح بود و بر تفسیر کپنهاگی تأثیر گذاشت. حضرتعالی به دو ظرفیت اشاره کردید که در فلسفه اسلامی وجود دارد: ۱- معقول ثانی که از طریق آن می توان به ترم های مشاهده ناپذیر و رئالیزم علمی بپردازیم. ۲- رئالیزم (واقع گرایی) پنجره ای که به نظر می آید یک مبنای زیرساختی است برای اینکه معقول ثانی را بر اساس آن بازسازی کنیم.

شهید محسنی در مورد مشاهده پنج مسئله مطرح می کرد. یکی همین نکته ای که فرمودید: مشاهده در فیزیک معنای اعمی دارد که بیش از آنکه مشاهدات کیفی را دربربگیرد اندازه گیری را شامل می شود؛ یعنی تمام موضوع مورد مطالعه در فیزیک را به کمیّت ها تقلیل می دهیم و فرو می کاهیم.

ریاضیات و بیان واقعیت فیزیکی

یکی از حضار: اگر ریاضی را به عنوان یک زبان برای بیان طبیعت بدانیم نوعی زبان است و خود همین که در فیزیک معادله حل می کنیم عملاً کار فلسفی انجام می دهیم بی آنکه به آن اعتقاد داشته باشیم. در  مورد این هم مطلبی بوده است یا نه؟

در زبان فلسفی واژگان مصطلحی را به کار می بریم و مبانی تصوری و تصدیقی داریم.

دبیر علمی: به نظر می آید که ریاضیات فراتر از زبان باشد.

یکی از حضار : منظورم این است که این هم نوعی زبان برای توصیف طبیعت است؛ یعنی یک مبدأ تصوری دارد و مبانی تصدیقی دارد.

استاد خسروپناه: بله، دقیقاً همین طور است.

یکی از حضار : نظامی فلسفی است

استاد خسروپناه: فلسفه نیست، مبتنی بر مبادی فلسفی است. فلسفۀ حاکم بر این زبان ریاضی است.

دبیر علمی: یک هستی شناسی است که می گوید آنچه قابل مشاهده است کمیّت است.

یکی از حضار: بسیاری از کمیّت های فیزیکی مشاهده پذیر نیست.

استاد خسروپناه: بله، درست است.

دبیر علمی: اتفاقاً این را هم دکتر فخری زاده یک بار این نکته را مطرح کردند. چیزهایی که کمیّت ندارند و بدون بُعد هستند. کمیّت ها برخی بدون بُعد هستند و برخی مجازی. اینها از جهت فیزیکی غیرقابل تفسیر هستند ولی در نظریه ها از آنها استفاده می کنیم. اینجاست که معقول ثانیۀ فلسفی به کار می آید.

استاد خسروپناه: بله.

دکتر اصولی: شهید دغدغه ی زیادی برای کشف واقعیّت در فیزیک داشتند. در مسیر حضور در این مراسم، با آقای دکتر عاشوری که صحبت می کردیم ایشان اشاره داشتند که رشته هایی چون فیزیک (به ویژه شاخه ی نظری آن) و برق، رشته هایی هستند که بیشتر نوعی مدل سازی هایی ریاضیاتی هستند که چندان دغدغه ی توصیف واقعیت را ندارند. بنده هم عرض کردم که در همین راستا، برخی، ریاضی گرایی را یک روش تبیین چیستی فیزیک و علم می دانند؛ ولی باید توجه داشت که گره زدن ریاضیات به واقعیّت، خود یک مسأله ی مهم است. بسیاری دغدغه ی این را دارند که ما به ازاء واقعی اعداد ریاضی (اعم از حقیقی، موهومی و …) یا مباحث انتزاعی تر ریاضیات چه چیزی می تواند باشد؟ این موارد از دغدغه های شهید فخری زاده هم بودند. از نظر ایشان، اگرچه فیزیک برای ساخت مظاهر فناورانه ای چون موشک و موبایل و … کاربرد دارد و باید هم داشته باشد، ولی علاوه بر این، فیزیکدانی که دغدغه ی معرفت دارد، می خواهد بداند که واقعیّت هستومند[۱۰] فیزیکی چیست؟ این دو مورد که شما فرمودید با ریاضیات سازگار است؛ یعنی ممکن است جواب یک معادله ی ریاضی نشان گر موج یا ذرّه بودن یک هویت فیزیک باشد یا یک گسستگی یا تکینگی را نشان دهد؛ ولی این جواب درنهایت به ما به عنوان طالب حقیقت (و شناخت واقعیّت) چه کمکی می کند؟ آیا می توان به ریاضیات بسنده کرد؟ به نظر می رسد که نمی توان و نباید بسنده کرد، و شهید هم چنین عقیده ای داشتند.

یکی از حضار : نمی توان چیزی را بیان کرد. باید با یک واقعیّت رو به رو شد زبان مصطلح ما توان توصیف ندارد.

دکتر اصولی: شهود هم همین طور است.

دبیر علمی: یک بحث صرفاً در  مورد این است که آیا زبان توان دارد یا نه. بحث دیگر یک بحث هستی شناختی است: آیا فراتر از آنچه مورد مطالعه قرار می دهیم چیزی هست یا نه؟ اگر ریاضیات را صرفاً به عنوان یک زبان ببینیم، می گوییم زبان ظرفیّت ها و محدودیّت هایی دارد. اما آیا با این نگاه تمام جهان را به امور کمیّت پذیر تأویل می دهیم یا نه. به نظر می رسد که فیزیک این را ابتدا به عنوان یک مبنای هستی شناختی مطرح کرده است، ولی هر چه جلوتر می رود می بیند که باید مرز بشکند و این مبنای هستی شناختی را در مورد کمیّت های مجازی و بدون بُعد کنار بگذارد. به نظر می رسد که این بحث فراتر از زبان باشد.

معقول ثانی و مدل های فیزیکی

در حال حاضر به نظر می رسد معقول ثانی در دو مسئله از مسائل پنج گانه ای که در مورد مشاهده مطرح است (مبنای هستی شناختی که در مورد بُعد مطرح می شود و ترم های نظری) به کار می آید و سرنخ مناسبی است.

حضرت آیت الله جوادی آملی در بحث معقول ثانی می گویند همۀ معقولات ثانیۀ فلسفی را هم نباید یک کاسه کرد. یک جا ضعف وجود است و یک جا شدّت وجود، برای بررسی احکام هر دو از معقول ثانی استفاده می کنیم. ولی این دو موضوع که برای هر دو آنها از معقول ثانی استفاده می کنیم ویژگی های متفاوتی دارند. پرسش این است که اگر بخواهیم مفاهیم فیزیکی را از معقول ثانی استفاده کنیم، آیا لازم است که در خود معقول های ثانی فلسفی هم تفصیل دهیم؛ یعنی همان طور که مجبور شدیم معقول ثانی را به فلسفی و منطقی تقسیم کنیم آیا اگر همین نگاه را ایجاد کنیم خود معقول ثانی فلسفی هم تفصیل بیشتری داده خواهد شد؟

استاد خسروپناه: نکتۀ مهم در مورد ریاضیات این است که آیا زبان ریاضی ظرفی است که تمام واقعیّت را در خود بگنجاند. پاسخ منفی است. ما می گوییم واقعیّت بسیار بزرگتر از آن است که زبان ریاضی بتواند آن را بیان کند. اما این به معنای آن نیست که ریاضیات را حفظ کنیم. ما برای توصیف واقع هم به مفاهیم فلسفی نیاز داریم و هم به مفاهیم ریاضی. قدما نیز در کتاب های الحیل همین کار را می کردند.

یک بار به مخزن کتابخانۀ سلیمانیۀ ترکیه (استانبول) رفتم. پرسیدم قدیمی ترین کتاب این کتابخانه چیست. آماری دادند مبنی بر اینکه ۷۰ درصد کتاب ها عربی، ۲۰ درصد فارسی ۱۰ درصد ترکی استانبولی است. عمدۀ کتاب ها توسط نویسندگان ایرانی نوشته شده بود. سلطان سلیمان قانونی حدود نیم قرن حکومت کرد و به هر جا حمله می کرد با خود کتاب می آورد. پدرش سلطان سلیم اول هم به چالدران حمله کرد و تبریز را گرفت، از آنجا کتاب هایی با خودش برد. سلطان سلیمان همۀ این کتاب ها را جمع کرد و  کتابخانۀ سلیمانیه را در استانبول تأسیس کرد.

قدیمی ترین کتاب الحیل نام داشت و نویسندۀ آن مشخص نبود. وقتی کتاب را باز کردم دیدم هم از روش تجربی استفاده کرده و هم از زبان ریاضی. کتاب مربوط به قرن چهارم قمری (یازدهم میلادی) بود؛ یعنی قبل از دکارت (نیمۀ اول قرن هفدهم). جالب است که طبیعی دانان ما وقتی می خواستند طبیعت را بیان کنند هم از مفاهیم فلسفی مثل جوهر و عرض استفاده می کردند و هم از زبان ریاضی. البتّه نه به شکل امروزی که بسیار جنبۀ کمّی گرایی پیدا کرده است.

ما به زبان ریاضی نیاز داریم. بعضی از سنّت گرایان مثل رنه گنون در توصیف طبیعت زبان ریاضی را به کلّی حذف می کنند. اینها با کمیّت مخالف هستند. ما با کمّی گرایی محض مخالف هستیم و می گوییم جهان را نمی توان فقط با زبان ریاضیات توصیف کرد. حتّی غربی ها نیز متوجّه این مطلب شده اند. آقای گادامر کتابی دارد به نام حقیقت و روش[۱۱]. روش او روش دکارتی است و روش دکارتی روش ریاضی است. این “واو” که در عنوان کتاب به کار رفته با “واو” در هستی و زمان هایدگر متفاوت است. “واو” در هستی و زمان به معنای پیوند هستی و زمان است. اما “واو” در حقیقت و روش به معنای تفصیل این دو است. ما می توانیم به حقیقت برسیم بدون اینکه از روش دکارتی استفاده کنیم. بعضی تصوّر کرده اند که اینجا مطلق روش مورد نظر است به این معنا که روش اجتهادی را نیز در تفکّر فقهی نفی کنیم. در حالی که اینجا منظور از روش روش دکارتی ریاضی است. ادعای درستی هم دارد؛ یعنی از روش های دیگر هم می توان استفاده کرد. برای رسیدن به حقیقتِ مدلّلِ موجّهِ قابل انتقال به روش نیاز داریم اما الزاماً روش دکارتی کافی و پاسخ گو نیست.

دبیر علمی: شهید محسنی دو چالش مهم دیگر را نیز مطرح می کند که به نظر می رسد با همین نکته ای که می فرمایید مرتبط باشد. یک نکته این است که در فیزیک اندازه گیری را یک امر برساخته می دانند؛ یعنی متغیّری است که ما مجبوریم سیگنال ها را تقویت کنیم تا بتوانیم یک عدد را به یک کمیّت نسبت دهیم. همین برساخته بودن به اضافۀ عوامل دیگری که در بحث هستی شناسی به آنها می پردازیم باعث شده است که با اینکه فیزیک خودش منطقاً شکاکیّت ندارد ولی به صورت روانشناختی به لاادری گری دامن بزند. بر اساس فلسفه اسلامی چگونه می توان به این دو شبهه پاسخ داد به گونه ای که بنابر تأکید شهید محسنی به زبان اهل فیزیک قابل فهم باشد؟ برای پاسخ به این پرسش معرفتی از کدام ظرفیّت فلسفه اسلامی می توان استفاده کرد؟

استاد خسروپناه: به نظرم این بیان استاد جوادی آملی مبنی بر اینکه معقولات ثانیۀ فلسفی گاهی از ضعف وجود انتزاع می شوند و گاهی از قوّت وجود بیان خوبی است. بیان دیگری را هم از خود فلسفه استفاده می کنم. در فلسفه وقتی از معقولات ثانیه سخن می گوییم یعنی لَیستْ بأولی. گاهی اوقات از یک واقعیّت خارجی منشأ انتزاع خارجی انتزاع می کنیم از آن منشأ منشأ دیگری. مثلاً چه بسا خود الکترون ممکن است معقول ثانیۀ فلسفی تلقی شود.

دکتر اصولی: ماهیّت ندارد؟

استاد خسروپناه: نه اینکه ماهیت نداشته باشد. اگر گفته شود ثابت شده است که الکترون در خارج وجود دارد.

دکتر اصولی: ثابت نمی شود.

استاد خسروپناه: محلّ بحث است. خیلی ها الکترون، ژن و مانند آن را ترم تئوریک می دانند. اگر ثابت شده باشد که الکترون واقعاً هست، معقول اول خواهد بود. اگر ثابت نشود از ماده ای که وجود آن را واقعاً قبول داریم انتزاع شده است؛ به این ترتیب الکترون معقول ثانیۀ فلسفی خواهد بود. از این معقول ثانیۀ فلسفی معقول ثانیۀ فلسفی دیگری به نام ذرّه و موج انتزاع می کنیم. این انتزاع ها ممکن است به همین شکل ادامه پیدا کند. این غیر از معقول ثانیۀ منطقی است؛ چون از واقعیّت خارجی انتزاع می کنیم. ولی معقول ثانیۀ فلسفی دوم را با واسطۀ یک معقول ثانیۀ فلسفی انتزاع می کنیم و همین طور معقول های ثانی فلسفی بعدی را. چون ثانیه به معنای لَیستْ بأولی است و ممکن است ثالثه یا رابعه و … باشد.

دبیر علمی: در واقع لایه های درونی تر واقعیّت است.

استاد خسروپناه: این هم می تواند یک تبین خوب فلسفی محسوب شود.

دبیر علمی: یعنی در  حقیقت این اول و ثانی و ثالث برعکس لایه های واقعیّت است: هرچه معقول مرتبۀ بالاتری داشته باشد، لایه زیرین تری می شود.

دکتر اصولی: این نکته را به فرمایش شما (در خصوص بحث اندازه گیری) اضافه کنم که در فیزیک هم این مطلب مطرح است و شهید دکتر فخری زاده هم بارها به آن اشاره داشتند، که در خصوص اندازه گیری دو موضوع و مسأله (که محتمل است مستقل از هم هم نباشند) مطرح است؛ یکی «اصل عدم قطعیّت هایزنبرگ»[۱۲] مبنی بر این که به نسبتی که خطا در اندازه گیری یکی از دو کمیت هم بسته (مانند مختصات مکانی و تکانه) کاهش می یابد، ناگزیر، در کمیت (هم بسته ی) دیگر این خطا افزایش پیدا می کند. مطلب دیگر این است که دخالت و ارتباط ابزار و واسطه ی اندازه گیری، حالت فی نفسه و قبل از اندازه گیری مورد اندازه گیری را دچار اختلال می کند. مثالی که شهید در این خصوص می زدند، این بود که هنگام اندازه گیری دمای یک مایع، ناگزیریم که دست کم دماسنجی (و لو بسیار کم جرم) در آن قرار دهیم، و همین عمل (به جهت تبادل حرارت میان مایع و ماده ی دماسنج) دمای فی نفسه (و قبل از قرارگیری دماسنج) مایع را دچار تغییر و اختلال می نماید و اطلاعات بکر آن دما به دست مشاهده گر نمی رسد. البته با روش های گوناگون می توان میزان این اختلال را کاهش داد؛ ولی نمی توان آن را به صفر رساند؛ زیرا که کوچک ترین واسطه و ابزار لازم برای مشاهده، (فرضا) فوتونی است که به مورد مشاهده برخورد کرده و اطلاعاتی از آن را برای ناظر و مشاهده گر به ارمغان می آورد، که این برخورد هم حالت فی نفسه و قبل از مشاهده ی مورد مشاهده را (و لو بسیار اندک) تغییر می دهد؛ به طوری که هرچه نسبت های کمی میان واسطه ی مشاهده و مورد مشاهده، کم تر باشد، این اختلال چشم گیرتر و اثرگذارتر خواهد بود، و در مقیاس کوانتومی که نسبت میان فوتون و مورد مشاهده اغلب بسیار اندک است، بالطبع این اختلال معتنابه تر خواهد بود.

استاد خسروپناه: به نظرم این اشکال هم با بیان ملاصدرا در حکمت متعالیه حل می شود. ملاصدرا بعضی از این حقایق را واقعاً کشف کرده است. البتّه از معارف اسلامی و قرآن و روایات هم بسیار استفاده کرده است. اگر فیلسوفی با قرآن و روایات انس نداشته باشد در فلسفه اسلامی هم موفق نخواهد بود. این به معنای آن نیست که فلسفه اسلامی نقلی است. بعضی ها اشکال می کنند که فیلسوفان متکلّم شده اند. خیر، این طور نیست؛ چون متکلّم فقط می گوید قال الصادق و قال الباقر. اما فیلسوف قدرت تحلیل فلسفی و عقلانی خود را با معارف اهل بیت تقویت می کند و تبیینی ارائه می دهد که شخص مخاطب اگر قرآن و سنّت را هم قبول نداشته باشد قابل فهم باشد. فرق فیلسوف و متکلّم این است. برخی بدون مطالعه نکاتی را ذکر می کنند.

مطلبی که عرض کردم به نظرم از ملاصدرا می توان استفاده کرد این است که هر مرتبه از وجود اگر کمالی را دارا باشد این کمال باید به نحو شدّت یا ضعف در همۀ مراتب وجود باشد. بنابراین وقتی می دانیم که یک مرتبه از هستی شعور دارد همۀ مراتب هستی باید شعور داشته باشد پس فوتون هم شعور دارد. بنابراین وقتی به فوتون نگاه می کنیم ـ ولو با ابزار ـ فوتون هم می فهمد که ما آن را نگاه می کنیم.

دکتر اصولی: و تغییر ایجاد می کند.

استاد خسروپناه: بله.

دکتر اصولی: این بحث دیگری است. وقتی در فرضی که شعور نداشته باشد مختل می شود اگر شعور داشته باشد این اختلال دو چندان می شود.

استاد خسروپناه: دقیقاً همین طور است.

چیستی واقعیت فیزیکی

یکی از حضار : پاسخی به مسأله لوکالیتی[۱۳]  است.

دبیر علمی: بحث موضعیّت[۱۴] را در محور دوم قرار دهید.

یکی از حضار : اگر جهان را موضعی و ذرّه ای نگاه کنیم این درهم تنیدگی اتفاق می افتد اما اگر موضعی نباشند؟

دکتر اصولی: در هم تنیدگی چیزی است که ما هنوز وجود آن را باور نکرده ایم.

استاد خسروپناه: یکی از بحث های شهید فخری زاده هم همین بود.

دکتر اصولی: به نظرم ناسازگاری های فلسفی زیادی دارد. وجود آن را انکار نمی کنم. فیزیک می گوید در هم تنیدگی داریم. اما تبیین فلسفی آن دشوار است.

دبیر علمی: اتفاقاً مسئلۀ پنجم مشاهده که می خواستم آن را به مسئلۀ بعدی مرتبط کنم همین است. فیزیکدان ها وقتی می خواهند مشاهده و اندازه گیری انجام بدهند گویا در عالم فیزیکی یک مفروض هستی شناسانه دارند. مثلاً در  مورد همین در هم تنیدگی، بحث موج یا ذرّه بودن، انرژی یا ماده بودن مبنای هستی شناسانه ای برای شناخت آنها شده است. با این انتظار وارد مراحل مشاهده و اندازه گیری می شوند. برای اینکه بتوانیم به این شبهات پاسخ دهیم به نظر می آید باید همان مسئلۀ دوم یعنی واقعیّت فیزیکی چیست را مطرح کنیم.

همان موقع که در جلسات مطرح شد و سال ۹۶ که می خواستیم تداوم جلسات را داشته باشیم از آقای دکتر اصولی هم مشورت گرفتیم در بحث واقعیّت فیزیکی دیدیم به سه مسئله باید بپردازیم:

۱- رابطۀ واقعیّت فیزیکی با بُعد، کمیّت و موضعیّت: آیا واقعیّت فیزیکی صرفاً به «امر ذوابعاد» تقلیل داده می شود؟ به نظر می رسد در فلسفۀ اسلامی تعریف مشهور از جسم همین امر ذوابعاد است. اما در همان جلسات هم این بحث مطرح بود که آیا می توان واقعیّت فیزیکی را صرفاً  به بُعد تقلیل داد. وقتی نظریۀ نظّام یا جزء لا یتجزی یا تقسیم پذیری مطرح می شد مسئله این بود که آیا ملاک جسم بودن را باید ابعاد داشتن در نظر گرفت یا ساختار نداشتن. مخصوصاً در فیزیک ذرّات بنیادی با این مسئله مواجه هستیم؛ یعنی به چیزی می رسیم که بعد دارد ولی قابل تقسیم نیست چون ساختار درونی ندارد. بحث اتصال و انفصال در فلسفه اسلامی هم هنوز یک مسئلۀ باز است و نمی توان آن را بسته در نظر گرفت.

۲- رابطۀ واقعیّت فیزیکی با بحث حرکت و زمان است. گستردگی زمان را چگونه ممکن است؟ حتی شهید تعبیری داشتند مبنی بر اینکه می گفتند دیدگاه علامه در  مورد زمان را بارها و بارها خواندم ولی ارتباط آن را با مباحث فیزیکی به خوبی نفهمیدم.

۳- رابطۀ واقعیّت فیزیکی با علیّت: دکتر محسنی هم معتقد بودند که فیزیک کوآنتوم از نظر منطقی هیچ خللی در علیت ایجاد نمی کند. ولی ایده ای را مطرح می کردند که در آن زمان بسیار چالش زا بود. اگر بخواهیم یک توضیح فلسفی از تغییر اشیا بدهیم که چگونه دگرگون می شوند، واقعیّت فیزیکی چیست، چرا یک واقعیّت پنهان داریم که به شکل های مختلف در قالب ماده یا انرژی یا ذرّه و موج یا چیزهای دیگر ظهور می کند، می توانیم از همان انرژی صفر استفاده کنیم و آن را به عنوان ماده المواد فلسفی جایگزین کنیم. سؤال ایشان این بود که اگر این کار را انجام دهیم کدام یک از براهین فلسفی نقض می شود. آیا این ایده با روح فلسفۀ اسلامی در تعارض است یا نه؟

انرژی و ماده المواد

دکتر اصولی: اولا، به نظر می رسد که عبارت «ما لَیسَ بِاَوَّل» (در خصوص تبیین مفهوم معقول ثانی) بسیار کارگشا و قابل استفاده باشد، و محتملا بتواند بحث اعتباریات را هم به نحوی از این ره گذر سامانی نو دهد؛ به این معنا که آن ها را هم مراتبی از معقولات ثانی در معنای «ما لَیسَ بِاَوَّل» در نظر بگیریم. هم چنین، قابل عرض است که شهید فخری زاده در اوائل به صراحت انرژی را به عنوان نامزد و کاندیدای مصداق واحد ماده المواد فلسفی و هویت بنیادی فیزیک معرفی می کردند؛ بعدها و در طول جلسات تخصصی بیست و چندگانه ای که در این خصوص (با حضور اهالی هر دو حوزه ی فلسفه ی اسلامی و فیزیک) تشکیل می شد و در آن هم مباحث عرفان نظری، هم مباحث فلسفی و هم مباحث فیزیکی مطرح و بحث می شد، کم کم احساس شد (و ایشان نیز متمایل بدان شدند) که انرژی شاید نتواند کاندیدای مناسبی در این خصوص باشد. به هر حال به لحاظ فلسفی جهان طبیعت جوهر مباشری دارد که یا هیولاست، یا صورت، یا ماده، یا جسم و …. این جوهر مباشر را عموما همان هیولا می دانند که از امتزاج آن با صورت، جوهر جسمانی حاصل می شود. به لحاظ فیزیکی نیز برای هستومند[۱۵]های بنیادی فیزیک چند کاندیدا داریم: موج، ذرّه، میدان، حالت، اطلاعات و …. در خلال این جلسه ها، کم کم تصمیم بر آن شد که راه تقریب (میان آن جوهر فلسفی مباشر طبیعت و این هویات بنیادی فیزیک) در پیش گرفته شود و شهید فخری زاده پروژه ای را نیز تعریف کردند که با هم اندیشی و هم کاری فیزیکدان ها و فلاسفه در حال انجام بود و به اشکالاتی هم که از جهات عرفانی مطرح بود (و از جمله جایگاه مناسب ماده المواد در نسبت با قوس های نزول و صعود) توجّه می شد. هم چنین با عنایت به این که هیولای مطرح در فلسفه ی اسلامی به محض برخورداری از تعیّن خارجی، این نقش را از دست می دهد؛ یعنی به سمتی می رود که گویا امری ذهنی باشد، ایشان در اواخر سعی داشتند تا اصلاحاتی را در دیدگاه اولیه ی خود (با محوریت انرژی) اعمال کرده یا در مفهوم هیولی توسعه ی معنایی بدهند و آن را از ذهنی صرف و غیرکاربردی بودن خارج نمایند.

استاد خسروپناه: اولاً اگر برهان توان اثبات هیولی را داشته باشد ما به ازاء خارجی دارد. ولی این ما به ازاء خارجی به گونه ای است که حتماً باید صورتی روی آن بیاید تا تحقّق پیدا کند. بدون صورت تحقّق ندارد و با صورت تحقّق دارد. مثل عرض که بدون جوهر تحقّق ندارد اما با جوهر تحقّق دارد.

من هم موافق نیستم که انرژی را هیولی بدانیم. زیرا انرژی به بیان فلسفی ترکیبی از قوّه و فعل است و فعلیّتی دارد. انرژی حالت دیگری از ماده است. حتی موج و ذرّه را هم بر اساس تبیینی که فیزیکدانان از آنها ارائه می دهند و اینکه برای آنها ما به ازاء خارجی در نظر می گیرند یا نه، می توانیم بگوییم معقول ثانیۀ فلسفی هستند یا نه. چون بعضی از تبیین های فلسفی پسینی هستند و بعضی پیشینی. در تبیین های پسینی ابتدا باید ببینیم فیزیکدان چه می گوید، بعد تبیین فلسفی ارائه دهیم.

ملاصدرا بیانی دارد که صورت نوعیه همواره نوع اخیر نیست بلکه نوع متوسّط است. مثلاً صورت انسان که صورت نوعیه است نوع متوسط است نه اخیر؛ چون می تواند به حیوانٌ ناطقٌ سبعی یا حیوانٌ ناطقٌ بهیمی تبدیل شود. صورت های نوعیۀ دیگر روی آن می آیند. انسان ممکن است در اثر حرکت جوهری نیت ایمان و اعمالش سبُعیت پیدا کند.

دکتر اصولی: لبس جدید پیدا کند.

استاد خسروپناه: بله، این امر لحظه به لحظه تطوّر پیدا می کند. یا صورت ملکی پیدا می کند ـ چهار صورت ذکر کرده اند. همان طور  که صورت نوعیه این گونه است، برای صورت جسمیه هم که روی هیولی قرار می گیرد می توان مراتب فرض کرد. نگوییم هیولی صورت جسمیه است. جسم در اینجا به معنای ابعاد ثلاثه (طول، عرض و عمق) است. ابتدا صورت جسمیه می آید و بعد صورت نوعیه روی صورت جسمیه قرار می گیرد.

به نظر من ـ که البته جای تأمل دارد ـ همان طور که صورت نوعیه مراتب دارد برای صورت جسمیه هم باید مراتب در نظر بگیریم. یک مرتبه از صورت نوعیه می تواند هیولی را به موج یا ذرّه یا انرژی تبدیل کند، حتّی قبل از اینها به اطلاعات. اطلاعات هم یک صورت است؛ یعنی جسم را به معنای عام در نظر بگیریم که فقط طول و عرض و عمق نباشد. مرحلۀ اول صورت اطلاعات است مرحلۀ بعد صورت موج، مرحلۀ بعد صورت ذرّه و در نهایت صورت انرژی است. صورت های نوعیۀ دیگر مثل جمادات، مایعات و گازها در مراحل بعد شکل می گیرند.

دکتر اصولی: انرژی قبل از صورت جسم است؟

استاد خسروپناه: بله، یعنی در مقابل مادۀ فیزیکی.

دکتر اصولی: ماده المواد (هیولی) در مرتبۀ پایین است تا به صورت جسمیۀ جسم برسد چند مرحله وجود دارد که یکی از آنها انرژی است.

استاد خسروپناه: بله.

دکتر اصولی: این پرسش که هیولی تحقّق خارجی دارد یا نه؟

استاد خسروپناه: تحقّق آن با صورت است. مثل بدن و روح شما که به تعبیر قرآن نفس شده است. قرآن انسان را ترکیبی از روح و بدن می داند و آن را نفس می نامد: (عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ). وقتی از نفس امّاره، لوّامه، عاقله، مطمئنه، راضیه، مرضیه می گوید منظور خود انسان است.

دبیر علمی: “self” ؟

استاد خسروپناه: نه، خود یعنی بدن و روح انسان. بدن و روح آن قدر در هم تنیده شده که به وحدت رسیده است. وقتی روح جدا شود فقط بدن می ماند. در حال حاضر هم بدن ما به ازاء خارجی دارد و هم روح، اما در یک وحدت. این ترکیب اتحادی است طبق نظر آقایان.

دکتر اصولی: نخستین تعیّن هیولا هم صورت است هم ماده المواد؟

استاد خسروپناه: بله، یعنی تعیّن خارجی هیولا وقتی است که صورت روی آن بیاید. البته گفته شده صورت جسمیه به تنهایی برای تعیّن خارجی یافتن کافی نیست بلکه باید صورت نوعیه داشته باشد. این هیچ اشکالی ندارد. مثلاً ممکن است بگوییم اطلاعات یا موج و ذره و یا حتّی انرژی در خارج و به تنهایی هیچ ما به ازاء خارجی ندارند. آنچه در خارج تعیّن دارد ماده است. اما ماده مراحلی قبل از خود داشته به نام انرژی، ذرّه، موج و اطلاعات.

دبیر علمی: یعنی در حقیقت آن انرژی صفر که در لحظۀ انفجار وجود داشت نخستین موجود نوعیه بوده است.

استاد خسروپناه: بله، می توان این طور گفت.

چالش های فلاسفۀ اسلامی در گفت و گو با فیزیکدانان

دبیر علمی: دوست داریم روی محور دوم بیشتر بحث کنیم ولی فرصت نیست.

در محور سوم که فایدۀ بحث است این پرسش بسیار مهم می شود که فلاسفۀ اسلامی در گفت و گو با فیزیکدان ها با چه چالش هایی مواجه می شوند؟ اگر دوستان حکمت جو بخواهند به این مباحث بپردازند چه چالش هایی را پیش رو خواهند داشت و چه نیازهایی را باید پوشش دهند؟

استاد خسروپناه: چون جلسه به نام شهید فخری زاده است این مطلب را عرض کنم که ایشان مالک اشتر مدیریّت جهادی علمی بود. من با این همه ارتباطات، نمونۀ کار ایشان را در جای دیگر سراغ ندارم. هنر این مرد این بود که دانشمندان را جمع کند و دانش نیاز جامعه را تولید کند. ذهن همۀ دانشمندان را هم درگیر کند که این دانش یک عقبۀ حکمی و فلسفی هم باید داشته باشد. جالب بود که اهل فلسفه را درگیر می کرد که فلسفه شان با علم پیوند بخورد، اهل علم را هم درگیر می کرد تا علم شان با فلسفه پیوند برقرار کند. این پیوند فلسفه و علم و جامعه را ایشان مدیریّت می کرد و دانش این کار هم داشت. رشتۀ تحصیلی ایشان فیزیک و مهندسی هسته ای بود و در این حوزه ها از کسانی که متمحّض در تدریس فیزیک هسته ای و استادتمام بودند چیزی کم نداشت. در عین حال این دانش را هم با مهارت و کاربرد پیوند می زد و هم با عقبه های فکری و فلسفی.

به نظر من اگر می خواهیم همان طور که حضرت آقا فرمودند راه شهید را ادامه دهیم عدّه ای از عزیزان باید در سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع کارهایی که در حوزۀ بیوتکنولوژی، ساخت واکسن و … انجام می شود را ان شاء الله با قوّت کامل ادامه دهند. اما ما در حوزه و از جمله مجمع عالی حکمت باید پیوند فلسفه و فیزیک را جدّی تر بگیریم. به نظرم یک راه این است که ابتدا پیوند فلسفه و طبیعیات سنّتی را استخراج کنیم و ببینیم فلاسفه و متکلّمان قدیم چه کار می کردند. متکلّمان هم حرف های مهمی دارند. باید از این منظر کارهای تحقیقاتی انجام شود.

من بارها خدمت دوستان عرض کرده ام که مجمع عالی حکمت الحمد لله آثار و برکات زیادی دارد، از جمله انسجام مدیریّتی و استادان فرهیخته و اینکه نسل های بعدی تدریس کنند و این سنّت حسنه ادامه پیدا کند. اینها انصافاً کارهای بسیار بزرگی است. آثار ارزنده ای هم منتشر کرده است. من این آثار را در اولویت می دانم، ولو ممکن است بعد از ۱۰ سال یک کتاب چاپ کنیم. اصلاً نباید دنبال این باشیم که مجمع عالی حکمت، ناشری باشد که سالانۀ ۵ یا ۱۰ جلد کتاب چاپ کند ـ که البتّه هدف اینجا هم این نیست. باید یک گروه شکل بگیرد و حمایت شود برای اینکه رابطۀ فلسفه و طبیعیات و به تعبیری مبادی فلسفه و طبیعیات و مبادی کلام و طبیعیات را از آثار استخراج کنند و متدلوژی به دست آورند. عده ای هم ظرفیّت خوب فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه را با فیزیک موجود و مدرن بررسی کنند. من معتقدم چون این تبیین ها جدید است برای دنیا جالب و جذّاب خواهد و دنیا گوش شنوا دارد. اما اگر بخواهیم همین مباحث کوآنتوم و فلسفه کانت را مطرح کنیم تازگی ندارد.

دکتر اصولی: من هم (در این رابطه) نکته ای را اضافه کنم. شهید فخری زاده علاوه بر این که فلسفه ی اسلامی و حکمت خسروانی را مد نظر داشتند، به داشته های معرفتی بومی نیز التفات داشتند. برخی از این معارف همین طبیعیات و طب قدیم و موارد دیگری از این قبیل بود. به اعتقاد ایشان، از همه ی این داشته های معرفتی بومی (که شاید تمامی ادعاهای مندرج در آن ها لزوماً صحیح نباشند) می توان در راستای اخذ ایده هایی در جهت توسعه ی معرفت، علم و فناوری روز استفاده نمود. بنابراین همان طور که آقای دکتر فرمودند در راستای تعامل فیزیک و فلسفه یکی از گام های کارساز توجّه به طبیعیات قدیم است. روی کرد دیگری که شهید فخری زاده بدان اهتمام داشتند «بازخوانی و بازسازی فیزیک کوانتوم بر اساس انگاره های فیزیک کلاسیک» بود؛ بدان معنا که معتقد بودند که می توان بازخوانی ها و بازسازی هایی در فیزیک کوانتوم انجام داد، تا گام واسطی باشد میان فلسفه و فیزیک کوانتوم (مدل استاندارد که از آن دور و گریزان است) باشد، تا راه کسانی که قصد عزیمت از حوزه ی فلسفه و فلسفه ی اسلامی  به حوزه ی فیزیک کوانتوم با هدف تلاش برای حل یا تبیین برخی مسائل را دارند، هموارتر می گردد.

دبیر علمی: برداشت بنده این است که بسیاری از کسانی که در فلسفه علم حتّی با رویکرد اسلامی سراغ این گونه مباحث می روند گرفتار مرور ادبیات موجود می شوند. حتّی وقتی می خواهند وارد فضای اسلامی شوند فقط به کارهای مقایسه ای روی می آورند. نکتۀ بارز در مباحثات آقای دکتر فخری زاده و آقای دکتر غفاری این بود که چون هر دو ایده داشتند گفت و گوی جدی میان آنها صورت می گرفت. حتّی در مباحث معرفت شناسی و انسان شناسی هم که خدمت حضرت عالی می رسیدند حضرت عالی یک ایدۀ راهنما را مطرح کرده بودید که در آن حوزه کار شود. اگر در حوزه های مربوط به مشاهده برای مسئله مان یک ایدۀ اولیه داشته باشیم کار ان شاء الله ثمربخش خواهد بود. ولی اگر برای مسائل ایده نداشته باشیم کارهای مقایسه ای و سطحی انجام خواهیم داد.

استاد خسروپناه: شهید فخری زاده اهل علم و حکمت و معنویت و خودسازی بود و یک شخصیت ویژۀ عرفانی، خلیق و خاص داشت. احساس من این بود که ایشان روز به روز در حال شدن بود و در مسائل معنوی پیش می رفت و مثل میوه ای بود که رسیده باشد و وقت چیدنش باشد. این بزرگواران وقتی از دنیا می روند سعۀ وجودی شان بیشتر است. اگر ما در این مقوله های علمی که تعلّق آنها بود به آنها توجّه و توسّل داشته باشیم کمک می کنند. ان شاء الله بتوانیم این گره ها را باز کنیم، مخصوصاً فضلای جوانی که الحمدلله بانشاط هستند باید وقت بگذارند و پژوهش کنند. مجمع عالی حکمت هم باید حمایت کند که با انگیزۀ بیشتر بتوانند کارشان را به ثمر برسانند.

شادی روح این شهید بزرگوار و همۀ شهدای انقلاب اسلامی و سلامتی مقام معظّم رهبری اجماعاً صلواتی بفرستید.

 

[۱] . یعنی این درخواست را به صورت جدّی از فلاسفه دارند.

[۲] – Science

[۳] – Heisenberg Uncertainty Principle

[۴] – Entity

[۵] – Quantume Fluctuation

[۶] – Quqntum Entanglement

[۷] . نام مستعار شهید فخری زاده محسنی بود.

[۸] . استاد ناظم در جلساتی که تحت عنوان فلسفه و علوم تمدّنی در مؤسسۀ حکمت و فلسفه برگزار می کردیم شرکت می کرد. در این جلسات بررسی می کردیم که قدما چه می کردند تا ما هم استفاده کنیم.

[۹] . correspondence

[۱۰] – Entity

[۱۱] . Truth and Method

[۱۲] – Heisenberg Uncertainty Principle

[۱۳] Locality

[۱۴] Locality

[۱۵] – Entity