تجربۀ دولت سازی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی

ارائه دهنده: حجّت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی

دبیر علمی: دکتر شریف لک زایی

مکان: قم-مجمع عالی حکمت اسلامی

دبیر علمی: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم وبه نستعین إنه خیر ناصر ومعین

سلام عرض می کنم خدمت همۀ عزیزانی که حضوری و مجازی در خدمت شان هستیم. تقدیر و تشکّر می کنم از استادان بزرگواری که قبول زحمت فرمودند تا در این جلسه از سخنان ارزشمندشان بهره مند شویم. بنا بود جناب آقای دکتر جبارنژاد دبیری این نشست را برعهده داشته باشند که کسالتی برای شان پیش آمد. از خداوند شفای عاجل ایشان را طلب می کنیم.

امروز با بحث «تجربۀ دولت سازی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی» در خدمت استاد بزرگوار جناب حجّت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لک زایی هستیم. بحث ها و پرسش های مهمی در اینجا قابل طرح است از جمله مفهوم دولت سازی، ارکان دولت، مشخّصات و عناصر آن می تواند محلّ بحث و گفت و گو باشد. در آغاز بحث، به منظور طرح مسئله برخی پرسش ها و محورهای اصلی بحث را بیان می کنم:

۱- منظور از تجربۀ دولت سازی پس از انقلاب چیست؟ مراد از دولت سازی و تجربۀ دولت سازی چیست؟

۲- آیا از این تجربه می توان یک نظریۀ دولت استنباط کرد؟ آیا می توان تجربۀ موجود را به مثابۀ تولید یک نظریه تلقّی کرد؟

۳- توصیفاتی که تاکنون از تجربۀ دولت سازی در ایران ارائه شده با عناوینی نظیر دولت پاتریمونیال[۱]، مطلقه، شبه مدرن و طبقاتی مورد بحث قرار گرفته است، آیا این تعابیر و توصیفات از دولت سازی می تواند تبیینی درست، واقعی و عینی از دولت سازی پس از انقلاب اسلامی ارائه دهد یا دچار معایب و آسیب هایی است و باید تصحیح شود تا بتوانیم بر نکات مهمتر تأکید کنیم؟

۴- تجربۀ دولت سازی پس از انقلاب ـ که ممکن است با یک نگاه تجویزی و هنجاری انجام شده باشد ـ نیاز به آسیب شناسی دارد. از سوی دیگر این پرسش مطرح است که بایسته ها و مطلوبیّت ها در دولت سازی در جمهوری اسلامی کدام است و چه بخش هایی را شامل می شود؟ اگر آسیب ها و مسائل دولت در ایران روشن شود می تواند سمت و سوی جهت گیری های جمهوری اسلامی را برای دولت سازی مطلوب مشخص کند و مسیر صحیح دولت سازی را پیش روی ما قرار دهد.

۵- دولت سازی مطلوب ناظر به بازسازی دولت است و در معنای فعلی و رایج خود عمدتاً ساختارهای مدرن را مورد توجه قرار می دهد یا تأسیس دولت را نیز شامل می شود؟ دولت سازی را با نگاه ترمیم و بازسازی مورد توجّه قرار می دهیم یا با نگاه تأسیس به آن می پردازیم؟ آیا در بحث دولت سازی می توانیم به سنتزی از مؤلفه های ایرانی-اسلامی و حتی مدرن برسیم؟

اینها مباحث مهمی است که در گفت و گوهای متفکران و صاحب نظران مطرح می شود و لازم است که ما هم به آنها بپردازیم تا دقایق بحث روشن تر شود.

۶- نسبت این دولت سازی با نظریه و نهاد ولایت فقیه چیست؟ در بخش آسیب شناسی این تجربۀ چهل و دو ساله بعضاً تعارضاتی را میان دو نهاد ولایت فقیه و نهاد دولت شاهد هستیم. آیا بر اساس دولت سازی مبتنی بر یک نظریۀ دولت می توان این تعارضات را حل کرد و به سمت نظریۀ مطلوبی حرکت کرد که بتواند دقایق و استلزامات دولت سازی را روشن تر کند و مؤلفه های آن را بشکافد؟

با ذکر صلواتی بر محمّد و آل محمّد از فرمایش جناب استاد لک زایی بهره مند خواهیم شد.

اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم

 

استاد لک زایی: سلام علیکم و رحمه الله اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه والصّلاه علی رسوله و آله

از عزیزانی که در این جلسه حضور پیدا کردند و همین طور کسانی که در برگزاری این جلسه سهم داشتند تشکّر می کنم.

مسئلۀ دولت و دولت سازی را با رویکردهای مختلف می توان به بحث گذاشت: جامعه شناسی سیاسی، فقه سیاسی، کلام و الهیات سیاسی، فلسفۀ سیاسی و …. به نظرم تعیین رویکرد در این خصوص مهم است. ادبیات حاکم بر پرسش های مطرح شده برای این جلسه عمدتاً ادبیات جامعه شناسی سیاسی است. در حالی که رویکرد ما قاعدتاً باید فلسفۀ سیاسی باشد. پیش فرض این است که تأملات مجمع عالی حکمت و به طور خاص گروه فلسفۀ سیاسی نسبت به دولت از منظر رویکرد فلسفی و فلسفۀ سیاسی باشد. من سعی می کنم ضمن تمییز این دو رویکرد از هر دو آنها استفاده کنم. اصالت و اولویت با رویکرد فلسفۀ سیاسی است ولی به تناسب پرسش های طرح شده و در مواردی که ضرورت پیدا می کند به رویکرد جامعه شناسی نیز اشاره می کنم.

انواع دولت در اندیشۀ فارابی

شاید تصور طراحان این پرسش ها این بوده که وقتی از تجربۀ دولت سازی سخن می گوییم فلسفۀ سیاسی حرفی برای گفتن ندارد و باید به جامعه شناسی سیاسی روی آوریم. در حالی که این تلقی صحیح نیست و رویکرد فلسفۀ سیاسی آن گونه در آثار پیشکسوتان این رشته نظیر فارابی مطرح شده است دقیقاً به تجارب می پردازد. فارابی در رسالۀ کتاب الملّه به نحو بسیار دقیقی به مباحث مربوط به عینیّت و تجربه اشاره کرده است. اینکه آیا فلسفۀ سیاسی به عرصۀ تجربه می پردازد یا فقط به دانش توجه دارد مسئلۀ بسیار مهمی است و به نظرم لازم است که به این مسئله توجه کنیم. فارابی میان مدینه و طبّ (دولت و طبابت، طبیب و حاکم یا سیاستمدار) ارتباط و تمثیلی برقرار می کند. البته در رسالۀ فصول منتزعه به نحو مفصل تر به این بحث پرداخته است و با این عبارت ها آغاز می کند که همان طور که طبیب به صحّت و مرض بدن می پردازد سیاستمدار هم وظیفه دارد که به صحّت و مرض روح بپردازد. در واقع مسئولیّت سلامت روحی و معنوی جامعه بر عهدۀ دولت ها و حکومت ها است؛ چنانکه مسئولیّت سلامت شهروندان بر عهدۀ پزشکان است. وضعیّت و سلامت معنوی جامعه نیز برعهدۀ دولت و حکومت است.

بر همین اساس، فیلسوفان بهترین و جامع ترین طبقه بندی از بحث دولت را ارائه کرده اند. آنان دولت ها را از منظر سلامت مادی و معنوی جامعه به دولت های فاضله و دولت های غیرفاضله تقسیم می کردند.

دولت فاضله دولتی است که هم سعادت دنیا و آخرت را می شناسد و هم به علم خود عمل می کند. به عبارت دیگر علمی به نام «علم دولت» داریم که دارای دو بخش آرا و افعال است. فارابی نیز در کتاب الملّه این بحث را مطرح می کند:

المله[۲] هی آراء و افعال مقدّره مقیدهٌ بشرائط یَرسمُها للجمع رئیسُهم الاول. یلتمس أن ینالَ باستعمالهم لها غرضا له فیهم أو بهم محدوداً[۳]؛ والجمع ربما کان «عشیرهً» وربما کان «مدینهً» أو «صقعا» و ربما کان «أمهً عظیمهً» و ربما کان «أمماً کثیرهً».

دین دو بخش آرا و افعال دارد که معیّن و محدود به شرایطی است که رئیس اول آنها را برای جامعه وضع می کند تا به اهدافی برسد که این اهداف معین و مشخص است و ابهامی ندارد؛ جامعه و جمع گاهی کوچک و در سطح طایفه و قبیله است، گاهی در حدّ یک دولت شهر و کشور است، گاهی در حدّ یک ناحیه و منطقه است، گاهی در سطح یک امت است و گاهی جهانی است و امت های بسیاری در آن قرار دارند.

در ادامه انواع رئیس را می گوید:

والرئیس الأول إن کان فاضلا و کانت رئاسته فاضله فی الحقیقه فانه انما یلتمس بما یرسم من ذلک إن ینال هو و کل من تحت رئاسته السعاده القصوی التی هی فی الحقیقه سعاده وتکون تلک المله، مله الفاضله.

رئیس اول اگر فاضل باشد به دنبال سعادت قصوی و آخرت است و دنیا را مزرعۀ آخرت می داند. سعادت دنیا پل و گذرگاهی برای سعادت قصوی است.

وإن کانت رئاسته جاهلیه فانه انما یلتمس بما یرسمه من ذلک إن ینال هو بهم خیرا

اما اگر ریاست اش جاهلی باشد به دنبال خیرات جاهلی است؛ به دنبال دنیا است و به آخرت کاری ندارد.

خیرات جاهل شامل خیر ضروری نظیر صحّت، سلامت، ثروت، لذّت، کرامت، جلالت و غلبه. این مطلب در مباحث بعدی مهم است. بنابراین بهداشت جسم یک مسئلۀ بسیار مهم است و فیلسوفان به نحو عملیاتی آن را مطرح کرده اند. مدینۀ جاهله فقط به دنیا اکتفا می کند. ریاست اگر فاضله شد علاوه بر دنیا به آخرت هم رسیدگی می کند؛ البته با اصالت دادن به آخرت.

اما الخیر الضروری الذی هو الصحه و السلامه وإما یسار وإما لذه وإما کرامه وجلاله وإما غلبه

الصحه و السلامه به معنای بهداشت جسم و بدن است. در مدینۀ فاضله علاوه بر بهداشت جسم، بهداشت روح جان هم مطرح است. یسار به معنای رفاه و توانگری، کرامه وجلاله در تعبیر فلسفۀ سیاسی به معنی جاه طلبی و فخرفروشی است. غلبه به معنی سلطه است.

ریاست جاهلی نه سعادت قصوی را می شناسد و نه به دنبال آن است. این ریاست انواعی دارد که فارابی آنها را ذکر کرده است. نوع دیگر ریاست ریاست ضلالت است. تفاوت این دو در این است که ریاست جاهلی نه سعادت قصوی را می شناسد (علم ندارد) و نه به دنبال آن است اما ریاست ضلالت علم ندارد ولی فکر می کند که به دنبال سعادت قصوی است؛ در واقع راه را گم کرده و اشتباه می رود. نوع دیگر ریاست، ریاست فاسقه است که نسبت به سعادت قصوی علم دارد و می فهمد که قیامت و بهشت و جهنمی در کار است اما فقط به دنبال دنیا است.

بنابراین دولت ها چهار نوع هستند: ۱- صورت درست دولت که همان دولت فاضله است به سعادت قصوی علم دارد و به علم خود عمل می کند. ۲- دولتی که سعادت قصوی را می شناسد و خلاف آن عمل می کند فاسقه است. ۳- دولتی که به سعادت قصوی علم ندارد و دنبال آن هم نیست جاهله است. ۴- دولتی که فکر می کند درست عمل می کند ولی علم ندارد ضالّه است

فارابی در بند چهاردهم مثال طبیب را مطرح می کند و توضیح می دهد که طبیب برای اینکه طبابت اش درست باشد باید چه کارهایی را انجام دهد:

۱- قانون اعمّ را بداند؛ مثل اینکه ضدّ با ضدّ علاج می شود (سردی با گرمی و گرمی با گرمی).

۲- قانون عام را بداند؛ مثل اینکه حرارت با برودت علاج می شود.

۳- قانون خاص را بداند؛ مثل اینکه حرارت رطب را باید با برودت ماء الشعیر علاج کرد.

همۀ این قوانین در ساحت علم بود. در بخش تجربه باید این دو کار را انجام دهد:

۱- کسب تجربه و معاینۀ حضوری بیماران؛ چون مثلاً تب انواعی دارد نظیر بلغمی، صفراوی، سوداوی، دموی و … که با مشاهده مشخص می شود. طبیب هر قدر تجربۀ بیشتری داشته باشد تشخیص اش دقیق تر خواهد بود. برای افزایش تجربه، دیدن به تنهایی کافی نیست.

۲- تعیین کمیّت و کیفیّت و زمان مصرف دارو. طبیب پس از اینکه نوع تب بیمار را تشخیص داد باید تعیین کند که بیمار چه مقدار از چه دارویی را در چه تعداد روز مصرف کند.

فارابی می گوید همین فرآیند در سیاست وجود دارد. اینکه فقط علم سیاست بدانیم و با ملت و دین آشنا باشیم کافی نیست، بلکه باید همۀ آرا و افعال دیگر (قوانین اعم، عام و خاص) را به طور کامل بدانیم و علاوه بر آن در جامعه تجربه کسب کنیم و در هر مورد که بخواهیم یک تدبیر اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی انجام دهیم باید آن مسئله را از نزدیک بررسی کنیم.

مثلاً برای ارائۀ الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت باید به شکل اعم و به لحاظ آرا و افعال با قوانین پیشرفت در اسلام آشنا باشیم. سپس وضع ایران را بررسی کنیم و آن قوانین را متناسب با مناطق مختلف تطبیق دهیم. برای دولت سازی در ایران، ابتدا باید علم به دولت داشته باشیم و انواع و اقسام دولت ها نظیر دولت فاضله، دولت ضالّه، دولت جاهله و دولت فاسقه را بشناسیم.

مؤلفه های دولت فاضله در اندیشۀ فارابی

برای بهره مند شدن از یک دولت فاضله (دولت اسلامی)[۴] باید هفت مؤلفه را تأمین کرد:

۱- الریاسه الفاضله: رهبری فاضله که در جمهوری اسلامی در ولایت فقیه جامع الشرایط بروز می کند. حتّی دشمنان و منتقدان هم اعتراف دارند که رهبران جمهوری اسلامی به لحاظ سطح علمی و شرایط عملی در طول تاریخ ایران بی نظیر هستند.

۲- السیاسه الفاضله: فعل سیاسی فعلی است که از سوی رئیس و نهاد دولت صادر می شود؛ هرچند در عرصۀ اقتصادی، فرهنگی، امنیّتی و … باشد عنوان کلان آن «فعل سیاسی» است.

۳- المدینه الفاضله: رئیس با سیاست و فعل فاضلۀ خود دولت فاضله را شکل دهد. نهادی که به وجود می آید هم فاضله باشد. چنین مدینه ای ملکات و افعال فاضله را در جامعه گسترش می دهد و سعادت دنیا و آخرت را متکفّل می شود.

۴- المهنه الملکیه الفاضله: رئیس مدینه باید از فنّ فرمانروایی فاضله برخوردار باشد نمی تواند از ابزارها و دانش نادرست استفاده کند، دروغ بگوید یا ابزارهای درست را به نادرستی به کار گیرد.

۵- الامه الفاضله: مردم هم باید فاضله باشند. اگر رئیس فاضله باشد ولی مردم سخن او را نپذیرند، نمی تواند دولت فاضله تشکیل دهد. زمانی می تواند دولت تشکیل دهد که مردم سخن او را بپذیرند. مثلاً مردم مکه دعوت پیامبر را نپذیرفتند اما در مدینه این اتفاق افتاد و پیامبر توانست دولت تشکیل دهد. اگر امام خمینی در سال ۴۳ از ایران تبعید شد و شاه با حمایت آمریکا توانست کاپیتولاسیون را تصویب کند به این دلیل بود که امت فاضله نشده بود. اما سال ۵۷ امام گفت من برمی گردم و شاه گفت من می روم که استراحت کنم. مردم بیدار شده بودند و با حضور در صحنه، شاه مستبد و آمریکایی ها را از ایران بیرون کردند، به همین دلیل رهبر توانست بگوید من برمی گردم.

۶- الانسان الفاضل: که در واقع باید آن را نخستین مؤلفه دانست؛ زیرا امت فاضله از انسان های فاضل تشکیل می شود. باید در فردسازی توفیق پیدا کنیم تا در جامعه سازی به امت فاضله برسیم.

۷- المله الفاضله: قرائت از دین باید کامل، جامع و فاضله باشد. ملّت همان آرا و افعال (دین) است. البتّه در تعبیر قرآنی ملّت به دین تجسّم یافته گفته می شود: (مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ)[۵]، (وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ)[۶]. ملّت در این آیات به معنای نظامات تحقق یافتۀ آنها است. دین وقتی مجسّم می شود ملّت شکل می گیرد.

اینها یک منظومه است و بنا بر اینکه نتیجه تابع اخسّ مقدّمات است، اگر در مدینۀ فاضله یکی از اینها از فضیلت بیفتد نتیجه را به سمت خود می کشاند. مثلاً نماز یک کل است. اگر کسی در نماز روی خود را از قبله برگرداند یا یک دانه خرما بخورد نمازش باطل است؛ چون نتیجه تابع اخسّ مقدّمات است. در هر بخش از مدینه که یک اتفاق غیرفاضله بیفتد و جاهله شود، از فضیلت گرا بودن خارج می شود.

مثال واقعی این مطلب جنگ احد است. در این جنگ همۀ امور اعم از فرماندهی، رهبری و ریاست دولت هم بر عهدۀ پیامبر بود که از مقام عصمت برخوردار است. اما جنگ قاعدۀ خاص خود را دارد که همان اطاعت از فرماندهی، عمل به اصول جنگ و حفاظت از اطلاعات است. حضرت به آن پنجاه نفر دستور داد که هر اتفاقی افتاد روی کوه عینین بمانند و آنجا را ترک نکنند. وقتی مسلمانان پیروز شدند آنها گفتند برویم غنائم جنگ کنیم. فرمانده شان مخالفت کردند و پیامبر فرمود شما اینجا را ترک نکنید. حدود چهل نفر از آنها آنجا را ترک کردند. خالد با دویست اسب سوار در کمین بود. وقتی آنها رفتند حمله کرد. آن ده نفر را به شهادت رساند و از پشت سر به مسلمانان و پیامبر حمله کرد. جنگ پیروز به شکست تبدیل شد، چون یک دستور اطاعت نشد. به همین دلیل گفته می شود که نتیجه تابع اخسّ مقدّمات است.

به این هفت مؤلفه، مؤلفۀ دیگری هم اضافه می کنیم که در فرمایش فارابی نیز وجود دارد:

۸- علم سیاست فاضله

بررسی تجربۀ دولت سازی در جمهوری اسلامی ایران

وقتی انقلاب اسلامی شکل گرفت نظام پادشاهی با سابقه ای بسیار طولانی برچیده شد و دولت جدیدی استقرار یافت. در بحث ما، دولت به معنای سامانۀ ادارۀ جامعه که اعمّ از قوۀ مجریه است. دولت سامانه ای است که در هر کشور ادارۀ آن کشور را بر عهده دارد. سرزمینی وجود دارد که جمعیتی در آن زندگی می کنند، حکومتی (سازمانی) وجود دارد که این جامعه را اداره می کند و از حاکمیت برخوردار است؛ یعنی استقلال در تصمیم گیری دارد و به نحو مستقل می تواند تصمیم بگیرد.

سامانه ای که در ایران تأسیس می شود دولت جدیدی به نام «جمهوری اسلامی» است. حکومت اسلامی (دولت اسلامی) یک نظریه است که می تواند به شکل های مختلف ظهور و بروز پیدا کند. آنچه در ایران تحقق یافته «الگوی جمهوری اسلامی» است. به تعبیر دیگر به لحاظ نظری «نظریۀ مردم سالاری دینی (اسلامی)» است و الگوی عینی و تجسّم بیرونی آن «جمهوری اسلامی» است. این سامانه یک رئیس و رهبر دارد که فاضله است و شرایط مشخصی دارد. اما در سایر بخش ها مسئله روشن نیست.

با دستور حضرت امام بلافاصله بحث قانون اساسی مطرح می شود. نخستین سندی که تدوین و به رأی مردم گذاشته شده و سعی کرده این الگو را مجسّم کند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. وقتی قانون اساسی تدوین، به رأی گذاشته و تصویب می شود نهادها (قوۀ مقننه، قوۀ قضائیه، قوۀ مجریه، نیروهای مسلّح و سایر دستگاه ها) یکی پس از دیگری شکل می گیرند. الگوی جدید در جریان کار خود با مشکلاتی مواجه می شود. اینجاست که نهادهای تکمیلی نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و … به وجود می آیند که در مجموع در سال ۱۳۶۸ به اصلاح قانون اساسی منتهی می شوند. طی این اصلاح و با توجّه به تجاربی به دست آمده شورازدایی های صورت می گیرد از جمله اینکه مقام نخست وزیری حذف می شود و مقام ریاست جمهوری ضمن برخورداری از اختیارات نخست وزیر باقی می ماند، مقام شورای عالی قضایی حذف و برای آن رئیس در نظر گرفته می شود، نهاد شورای صدا و سیما حذف و بنا بر این می شود که مانند قوۀ قضائیه زیر نظر فرد اداره شود، مجمع تشخیص در قانون اساسی قرار می گیرد و ….

بنابراین برای تجربۀ دولت سازی در جمهوری اسلامی ایران از منظر فلسفۀ سیاسی می توان روی انواع دولت در فلسفۀ سیاسی متمرکز شد و مؤلفه ها را از منظر فلسفۀ سیاسی برشمرد. در نهایت، می توان بیان کرد که دولت جمهوری اسلامی از منظر فلسفۀ سیاسی در ذیل دولت های فاضله قرار می گیرد و باید از این منظر آن را ارزیابی کرد. مهمترین بخش دولت سازی به سند قانون اساسی مربوط می شود که تدوین آن در سال های آغازین پیروزی انقلاب صورت گرفته و در سال ۶۸ اصلاح و تجدید نظر شده است. این دو اتفاق مهم در مباحث مربوط به دولت سازی باید مورد توجه قرار گیرد. البته در این زمینه آثاری تدوین شده و  میان سند اولیۀ قانون اساسی و اصلاحات آن در سال ۶۸، و اتفاقاتی که در عرصۀ نهادی افتاد مقایسه هایی صورت گرفته است.

اما برخی نظریه های مطرح در این پرسش ها و بلکه همۀ آنها از منظر جامعه شناسی ارائه شده است. مثلاً برخی ادعا می کنند که دولت سازی در جمهوری اسلامی بر مبنای دولت پاتریمونیال است، در حالی که این دولت اساساً مربوط به قبل از انقلاب است. پاتریمونیال به معنای پدرسالار است و برخی سعی کرده اند آن را بر دولت بعد از انقلاب تطبیق دهند اما به نظر ما این تطبیق معتبر و درستی نیست. یا «دولت طبقاتی» اساساً یک اصطلاح مارکسیستی است. همچنین «دولت مطلقه» در علوم سیاسی ترجمۀ absolutism و به معنای دیکتاتوری است و با بحث ولایت مطلقه هیچ ارتباطی ندارد. اصطلاح «دولت مطلقه» را برای دولت رضاخان به کار می بریم.

«مطلقه» در «ولایت مطلقۀ فقیه» یک اصطلاح فقهی است و در برابر مقیده به کار می رود؛ یعنی اینکه آیا اختیارات حکومت اسلامی به احکام اولیه و ثانویه مقید است یا مانند حکومت معصومان شامل حوزۀ احکام حکومتی هم می شود. در بحث اطلاق گفته می شود که این اختیارات شامل احکام حکومتی هم می شود. به تعبیر مقام معظم رهبری «مطلقه» به حکومت اسلامی در جهت تأمین منافع مردم انعطاف می دهد؛ یعنی در موارد تزاحم، بر اساس اختیارات احکام حکومتی می توان از عدالت و منافع مردم طرفداری کرد.

هیچ یک از این نظریه ها بر تجربۀ دولت سازی در جمهوری اسلامی صدق نمی کند ولی از بعضی از آنها می توان برای دولت سازی قبل از انقلاب اسلامی استفاده کرد. البته در همان موارد هم دقیق نیست و شاید از نظریه های دیگری که در این زمینه ارائه شده بهتر بتوان استفاده کرد. من در کتاب تحولات سیاسی-اجتماعی ایران معاصر در مورد همۀ این نظریه ها و نظریه های علما، فقها و فیلسوفان خودمان به طور مفصل بحث کرده ام.

مباحث بسیار گسترده است و من سعی می کنم فقط با تمرکز بر رویکرد فلسفۀ سیاسی ـ که مدّ نظر مجمع عالی حکمت است ـ بحث را پیش ببرم.

 

دبیر علمی: بسیار متشکرم. بحث بسیار مهمی ارائه شد. فرمودند که با توجّه به جایگاه مجمع عالی حکمت اسلامی رویکرد فلسفۀ سیاسی مورد توجه است و ما از منظر فلسفۀ سیاسی به بحث توجه می کنیم و وارد بحث شدند. البته از آنجا که این رویکرد یک رویکرد هنجاری است با مباحث تجربی، عینی، واقعی، بیرونی و حتی تاریخی منافاتی ندارد و می تواند به آنها ارجاع دهد و برای تبیین و تحلیل بحث از آنها استفاده کند؛ کما اینکه متفکران ما به این زمینه ورود کردند. فرمایش ایشان در بحث فارابی نیز از همین منظر است. حتی طبقه بندی های مربوط به دولت که از سوی برخی فیلسوفان و متفکران ارائه شده نیز از همین منظر قابل توجیه است و به عنوان یک تجربه می تواند مورد خوانش قرار گیرد.

در بحث طبیب و سیاست (مدینه و طبّ) از تمثیل فارابی استفاده کردند که طبقه بندی های دولت فاضله و غیرفاضله بر اساس آن شکل می گیرد. در ادامه به عناصر شاخصی که می تواند به تأسیس یک دولت فاضله منجر شود اشاره کردند.

یکی از دوستان پرسیدند که تقدّم و تأخّر اینها چگونه ممکن است. طبق طرحی که مقام معظّم رهبری ارائه فرمودند برای رسیدن به تمدّن اسلامی باید پنج گام را طیّ کنیم و در حال حاضر در مرحلۀ دولت سازی هستیم. انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده است و مرحلۀ نظام سازی را پشت سر گذاشتیم. اکنون وارد مرحلۀ سوم (دولت سازی) شده ایم، پس از آن جامعه سازی و بعد تمدّن سازی اتفاق خواهد افتاد.

قانون اساسی در واقع شاکلۀ کار را تدوین کرده است و مردم به این شاکله رأی داده اند. بعد از گذشت حدود یک دهه، قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت برخی از اشکالات آن رفع شد. اما همان طور که عرض کردم خود این مفاهیم نیاز به توضیح دارد. اینکه مراد از نظام سازی و دولت سازی چیست نیاز به توضیح و تبیین دارد. وقتی می گوییم نظام سازی کردیم یعنی چه کاری انجام دادیم؟ چه مرحله یا مراحلی را پشت سر گذاشتیم که به مرحلۀ سوم (دولت سازی) رسیدیم؟ در این مرحله (دولت سازی) باید چه کاری انجام دهیم؟ آیا برای رسیدن به دولت سازی باید تجربۀ چهل و دو ساله و وضعیت اسناد درجۀ اول نظیر قانون اساسی را بازخوانی کنیم و بر اساس آن اشکالات را برطرف کنیم؟ اگر این مراحل را منطقی تلقی کنیم و آنها را بپذیریم بعد از آن به جامعه سازی اسلامی می رسیم.

در هشت مؤلفه ای که در دیدگاه فارابی مطرح شد فنّ فرمانروایی (المهنه الملکیه الفاضله) مهم است، زیرا بحثی که در اینجا مطرح است این است آیا برای رسیدن به هدف مان از هر ابزاری می توانیم استفاده کنیم. علما و متفکران ما نپذیرفته اند که با هر ابزاری به هدف برسیم. امام موسی صدر فرمودند که با ابزار غیرشرافتمندانه نمی توان به هدف شرافتمندانه رسید. همان طور که حضرت استاد فرمودند از دانش، فرمانروایی و ابزارهایی که در اختیار ما است نباید به صورت نادرستی استفاده کرد.

امت فاضله، انسان فاضله و ملت فاضله نیز مورد توجه است. منطق این مؤلّفه ها و تقدّم و تأخّر آنها می تواند مورد بحث قرار بگیرد. حضرت استاد در ضمن بحث فرمودند که انسان فاضل باید ابتدا قرار گیرد؛ یعنی ابتدا انسان سازی و فردسازی صورت می گیرد، سپس جامعه سازی اتفاق می افتد و دولت سازی نیز مبتنی بر آن پیش خواهد رفت؛ یعنی اگر انسان فاضله باشد و امت و جامعۀ فاضله شکل بگیرد، دولت نیز بر همین مبنا شکل خواهد گرفت.

حضرت استاد جوادی آملی در مباحث مربوط به حکمت سیاسی متعالیه و سیاست متعالیه می فرمایند سیاست متعالیه مبتنی بر جامعۀ متعالیه است. اگر جامعۀ متعالی و اخلاقی شکل نگرفته باشد، تصور برخورداری از سیاست و دولت متعالیه تصور نادرستی است.

ما باید این تقدّم و تأخّر را در تجربۀ دولت سازی در جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار دهیم. آیا در این تجربه توانسته ایم انسان فاضله تربیت کنیم و کشور و جامعۀ ما فاضله شده است؟ سیاست ما چه مقدار فاضله بوده است؟ آیا می توانیم ادعا کنیم که تجربۀ ما یک تجربۀ فاضله است و می تواند تداوم پیدا کند یا اشکالاتی در آن وجود دارد که باید برطرف شود؟

بر اساس یک تلقی باید میان دولت و رهبری تفکیک کرد. در واقع دو نهاد وجود دارد: نهاد رهبری که در جمهوری اسلامی با عنوان ولایت فقیه از آن تعبیر می شود و نهاد دولت که در واقع سامانۀ ادارۀ جامعه است. گاهی احساس می شود که میان این دو نهاد تعارضاتی وجود دارد. همان طور که در جنگ احد دستوری نقض شد، در تجربۀ دولت سازی نیز ممکن است دستورهایی نقض شود و نقض این دستورها طبیعتاً مانع تحقّق مطلوب و هدف خواهد شد. تفاوت میان این دو نهاد باید مشخص شود.

از جناب استاد تقاضا دارم بفرمایند منظور از دولت سازی و نظام سازی چیست. همچنین بفرمایند که مناسبات میان نهاد رهبری و نهاد دولت چگونه است.

تحلیل دولت در جمهوری اسلامی بر مبنای نظریۀ وبر

استاد لک زایی: مسائل بسیاری مطرح شد که بنده در حدّ فرصتی دارم به برخی از آنها اشاره می کنم. نظریۀ وبر یکی از نظریه های رایج در عرصۀ جامعه شناسی سیاسی پیرامون تحلیل دولت در جمهوری اسلامی است. ماکس وبر رویکرد فردگرایانه[۷] و لیبرالیستی به دولت ها دارد. اصالت را به فرد می دهد و از فرد آغاز می کند. محرّک ها و انگیزه های فرد در رفتارهای اش بر حوزۀ سیاست و دولت سازی تأثیرگذار است. وی محرّ ک های رفتاری فرد را به چهار دستۀ سنّتی، احساسی، ارزشی) و عقلی (قانونی) تقسیم می کند که هریک به رفتارهای متناسب با خود منجر می شود.

در سطح دولت سازی، رفتارهای سنّتی به نظام ها و دولت های سنّتی (دینی یا غیردینی) منجر می شود. این دولت ها به دو مدل تقسیم می شوند: فئودالی (اروپا) و پاتریمونیالیزم (شرق) [۸]. در دورۀ قاجاریه حکومت ایران پاتریمونیالیزم و در دورۀ پهلوی شبه پاتریمونیالیزم بود. در دورۀ پهلوی علاوه بر آب، نفت را هم در اختیار داشت. نفت را می فروخت، پول آن را می گرفت و با آن پادشاهی می کرد.

رفتارهای احساسی و ارزشی، دولت ها و سیاست های کاریزماتیک را شکل می دهد. جامعه شناسان سیاسی امام خمینی را نخستین شخصیّت کاریزماتیک در ایران می دانند. دولت کاریزماتیک دولتی است که مردم از آن اطاعت می کنند چون آن را دوست دارند. مردم از امام خمینی اطاعت کردند چون او را قبول و او را با تمام وجود دوست داشتند. به همین خاطر وقتی دستور داد که به خیابان ها بیایید و انقلاب کنید همه دستور او را اطاعت کردند. بنابراین امام یک رهبر کاریزماتیک و محبوب مردم است و انقلاب او هم یک انقلاب کاریزماتیک است. وقتی امام دستور می دهد مردم وارد بحث استدلالی نمی شوند و نمی گویند این دستور را از کجا آوردی. همین که ثابت شود این سخن یا دستور از جانب امام است از آن تبعیّت می کنند.

رفتارهای برخاسته از قانون به تشکیل دولت قانونی منجر می شود.

پیش فرض وبر این است که کاریزما برای مدّت زیادی دوام نمی آورد، زیرا وقتی دولت تشکیل می دهد و بحث تقسیم قدرت مطرح می شود نارضایتی هایی هم به وجود می آید. افزایش نارضایتی ها باعث از بین رفتن ویژگی کاریزماتیک فرد (رهبر) می شود و دولت کاریزماتیک دو مسیر در پیش خواهد داشت: ۱- حرکت به سمت سنّت گرایی، ۲- حرکت به سمت قانون گرایی. برخی در مورد شخصیت امام نیز چنین تحلیلی دارند. اما گروهی دیگر معتقدند که در مورد امام چنین اتفاقی نیفتاد و امام تا پایان عمر همچنان کاریزما بود. دلایل زیادی را نیز در این خصوص مطرح می کنند که مهمترین آن جمعیّتی است که برای تشییع امام آمدند. این جمعیّت بسیار بیشتر از جمعیّتی بود که در ۱۲ بهمن ۵۷ برای استقبال از ایشان آمدند. بنابراین امام تا آخرین روز رهبری شان و حتی بعد از آن هم شخصیت کاریزماتیک را داشتند.

امام مرجع تقلید هم بود و مرجعیّت یک امر ریشه دار در سنّت های[۹] ما است. بنابراین می توانست حکومت و دولت را به سمت سنّت گرایی و سنّتی بودن ببرد. اما ویژگی ایشان این بود که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و حتّی قبل از آن به فکر قانونی بودن نظامی بود که قرار است در ایران به جای نظام منسوخ پادشاهی روی کار بیاید. به همین دلیل حتّی قبل از پیروزی انقلاب و زمانی که در فرانسه بود دستور داد که پیش نویسی برای قانون اساسی تهیه کنند. مرحوم آقای دکتر حبیبی از سوی ایشان مأمور این کار شد. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب نیز امام تمام تلاش خود را کرد تا قانونی اساسی با رأی مردم به تصویب برسد، دولت جدید مستقر و نظام قانونی شود. این امر در میان انقلاب های دنیا بی نظیر است. هیچ انقلاب دیگری وجود ندارد که رهبران آن به این سرعت به فکر حاکم کردن چارچوب های قانونی بوده باشند. ولی در ایران این اتفاق افتاد.

طبق رویکرد وبری دولتی که در ایران تأسیس شد یک دولت قانونی با مدل دموکراتیک و مردم سالارانه بود؛ البته مبتنی بر ارزش های دینی. وقتی که عناوین مختلفی نظیر «جمهوری اسلامی»، «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، «جمهوری» و … مطرح شد امام فرمودند: جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. ما این را به رأی مردم می گذاریم تا ببینیم آنها چه نظری می دهند. بنابراین حتی با رویکرد وبری هم که تحلیل کنیم دولت یک دولت قانونی و مبتنی بر عقل و خرد، تجارب بشری و رهیافت های دینی است.

بعضی معتقدند که در جمهوری اسلامی از عناوین دیگر نیز استفاده شده است و رهبری همچنان در فضای کاریزماتیک و سنّتی ریشه دارد. این هیچ اشکالی ندارد و محبوب بودن یک نظام خوب است. مهم این است که علی رغم محبوبیّت چارچوب های قانونی را برای خود ترسیم کرده باشد.

از نظر فلسفۀ سیاسی دولت قانونی به خودی خود نه متصف به خوبی است و نه متصف به بدی. ابتدا باید نوع قانون،  مواد، ترتیب و اهداف آن مشخص شود. به نظر می رسد که بحث فیلسوفان سیاسی بر این بحث حاکم است. فیلسوف سیاسی می گوید همین دولت قانونی می تواند فاضله یا غیرفاضله باشد. ممکن است در یک جامعه بسیاری از اموری که از نظر اسلامی ضدّ ارزش است به قانون تبدیل شود. اما صرف قانونی شدن ضدّارزش ها، آنها را به امور پسندیده و مطلوب تبدیل نمی کند. زیرا فلسفۀ سیاسی یک علم هنجاری و تجویزی است و در آن با امور مطلوب (پسندیده) و نامطلوب (ناپسند) سر و کار داریم. فیلسوف سیاسی در صدد است تا بهترین دولتی را که می تواند انسان ها را به سعادت برساند معرفی کند.

نسبت دولت سازی با نهاد ولایت فقیه

اما در تجربۀ دولت سازی ما نگاه فلسفۀ سیاسی غایب بوده است. به عبارت دیگر، ما در علم دولت ضعف داریم. علم و دانش و نظر مهمترین مؤلفۀ دولت سازی است؛ یعنی باید مشخص کنیم که چه دولتی را دولت مطلوب می دانیم. ما در بحث رهبری با نظریۀ ولایت فقیه بحث روشنی داشته ایم و بسیار موفّق بوده ایم. حضرت امام قبل از انقلاب در بهمن ۱۳۴۸ بحث ولایت فقیه را تدریس کردند؛ به همین دلیل نظریۀ رهبری برای رهبران انقلاب کاملاً مشخص و روشن بود و هیچ ابهامی نداشت. به این ترتیب بحث ولایت فقیه مستقر شد. دولت سازی یکی از شئون ولایت فقیه است و در واقع ولایت فقیه بزرگتر از دولت است نه مساوی با آن.

ولایت فقیه مقیّد و ملزم به تأسیس دولت اسلامی نیست. چون امام از قائلان ولایت سیاسی فقیه است دستورات وی دستورات حکومتی و اطاعت از آنها واجب است؛ فرقی نمی کند سال ۵۷ به بعد باشد یا سال ۴۸ و ۴۳. در مورد شخص پیامبر نیز چنین بود. ایشان حتی زمانی که در مکه بودند و هنوز دولتی تشکیل نداده بودند دستورات شان واجب الاطاعه بود.

بنابراین در تفکّر اسلامی قبل از پرداختن به دولت سازی، نخستین عنصر عنصر رهبری است. رهبر از سوی خدای متعال گاهی به اسم مشخص می شود مانند پیامبر و امام معصوم، و گاهی با اوصاف مثل فقیه جامع الشرایط. عنصر دوم دین (مکتب و ملّت[۱۰]) است که رهبر آن را برای مردم تبیین می کند. در مورد پیغمبر وحی اتفاق می افتد و او وحی را به ما ابلاغ و موارد لازم را تبیین می کند: (لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)[۱۱]. مثلاً در مورد نماز خواندن می فرماید: صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی‏ أُصَلِّی. عنصر سوم امّت (پیروان یا مردم) هستند؛ کسانی که به این رهبر لبّیک گفته اند.

در ایران دقیقاً این اتفاق افتاد. در نخستین سطح، رهبری امام بدون اینکه خودشان بخواهد شکل گرفت. همۀ کسانی که با نهضت اسلامی آشنا هستند می دانند که ایشان از اینکه به عنوان رهبر جلودار باشد به شدّت پرهیز می کرد. تمام تلاش امام این بود که سایر مراجع را فعال کند و خودش را کنار بکشد. اما مجموع اقدامات ایشان و شجاعت و مدیریت شان باعث شد که به عنوان رهبر از سوی مردم پذیرفته شود. مردم در سال ۵۷ این را نشان دادند.

ابتکار امام این بود یک اسلام شناسی تمام و کمال ارائه کرد و وجوه کمتر توجه شدۀ اسلام نظیر ولایت فقیه، سیاست در اسلام، فقه اسلامی، اخلاق اسلامی، اعتقادات اسلامی و … را تبیین کرد. یکی از تئوری های امام این است که می فرماید ما (حوزه های علمیه) باید اسلام را به طور کامل به جامعه معرفی کنیم؛ در غیر این صورت مسئلۀ (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ)[۱۲] اتفاق می افتد. عمل به بخشی از اسلام نتایج لازم را به دنبال نخواهد داشت. بنابراین سطح دوم که عبارت است از معرّفی کامل اسلام از سوی امام و شاگردان شان به مردم اتفاق افتاد و تفسیر قرآن، اخلاق و بسیاری از مباحث دیگر احیا شد.

سومین سطح بیداری مردم بود که موجب شکل گیری امّت شد.

در سطح چهارم نوبت به تأسیس دولت می رسد. در صدر اسلام نیز چنین بود. پیامبر به کمک مردمی که با او بیعت کردند[۱۳] به مدینه هجرت کردند و در آنجا دولت تشکیل دادند.

وظایف دولت در تفکر اسلامی

از اینجا به بعد دولت وظیفۀ مهمی پیدا می کند؛ زیرا در تفکر اسلامی دولت ابزار است نه هدف. به تعبیر فارابی دولت به منظور رساندن مردم به سعادت این دنیا و آخرت تشکیل می شود: «لیصل جماعاه الامم والمدن الی السعاده فی هذه الحیاه و فی الحیاه الآخره.» به همین دلیل در مرحله بندی ای که از سوی مقام معظم رهبری صورت گرفته بعد از بحث انقلاب اسلامی، نظام سازی قرار دارد که مربوط به سطح رهبری است (اصل نظام مبتنی بر رهبری اسلامی است). بعد از آن بحث دولت سازی قرار دارد و بعد نوبت به جامعه سازی می رسد.

همۀ جمعیتی که از مکه به مدینه هجرت کردند به سیصد نفر هم نمی رسید. در جنگ بدر که در سال دوم هجرت اتفاق افتاد کلّ ارتش اسلام حدود سیصد و سیزده نفر[۱۴] بود. از این تعداد، هفتاد و هفت یا هفتاد و هشت نفر از مهاجران بودند. تعداد اندکی از مسلمانان هم در حبشه بودند که حضرت به آنها اجازۀ مهاجرت به مدینه را نداد[۱۵]. در سال سوم که جنگ احد اتفاق افتاد لشکر مسلمانان به حدود هزار نفر رسید. سیصد نفر از آنان به رهبری عبدالله بن اُبی منافق در بین راه بازگشتند. در جنگ های بعدی همین طور تعداد مسلمانان بیشتر شد تا در زمان صلح حدیبیه و بعد از آن در فتح مکه و بعد در جنگ های موته و تبوک آمار به ده ها هزار نفر رسید.

این افزایش آمار نتیجۀ تشکیل دولت است. مهمترین اقدام دولت این است که امنیت مؤمنان و امنیت مکان عبادت آنان را تأمین و از آنها در برابر تعرّض دشمنان حفاظت می کند. به این ترتیب غیرمسلمانان هم می بینند که اگر اسلام بیاورند مورد آزار و اذیت قرار نمی گیرند. تا زمانی که در مکه بودند عده ای به دلیل ترس از شکنجه، کشته شدن و ـ بنا بر فرمایش قرآن ـ ربوده شدن[۱۶] اسلام را نمی پذیرفتند.

دولت نظامات اسلامی را شکل می دهد و مقدمات اجرای بخش هایی از دین را فراهم می کند که بدون دولت قابل اجرا نبوده است. از منظر فلسفۀ سیاسی، مهمترین اتفاقی که در این مرحله باید بیافتد تعمیق فضیلت گرایی و گسترش خیرات مشترک در تمام سطوح و بخش های جامعه است. مؤلفه ای که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد تعمیق اندیشۀ رهبری و اتصال آحاد امت اسلامی به رهبر است. به تعبیر دینی، بخش های مختلف دولت اسلامی باید احساس کنند که به ولایت متّصل هستند. در اصطلاح کلام سیاسی ولایت عبارت است از اینکه ابتدا آحاد امت اسلامی با هم و پس از آن با رهبر مؤتلف، مرتبط و منسجم می شوند.[۱۷] در بُعد سوم با دشمن مرزبندی می کنند؛ دشمن شان را می شناسند و به او اعتماد و تکیه نمی کنند. این مطلب در آیات بسیاری بیان شده است؛ از جمله آیات سورۀ مبارکۀ انفال، آیات سورۀ مبارکۀ توبه، آیات سورۀ مبارکۀ محمّد، آیات سورۀ مبارکۀ صفّ، آیات سورۀ مبارکۀ فتح و … .

در جمهوری اسلامی یکی از مؤلّفه های دولت سازی از منظر فلسفۀ سیاسی تعمیق اندیشۀ ولایت است. تعمیق این اندیشه باعث انسجام میان امت و اعضای جامعه و میان ارکان دولت با رهبری می شود. دولت و رهبری دو نهاد مستقل از یکدیگر نیستند. اما باید توجّه داشت که در تفکر شیعی رهبری مساوی با دولت نیست که اگر دولت باشد رهبر هم هست و اگر دولت نباشد رهبر هم نیست. در تفکّر امامیه دولت باشد یا نباشد رهبر وجود دارد و دولت سازی نیز از شئون آن به حساب می آید. البته این شأن مشروط به رسمیت داشتن رهبر است. به همین دلیل امیرالمؤمنین فرمودند: لَو لا حُضورُ الحاضِرِ که در واقع به مسئلۀ رسمیت داشتن مربوط می شود. همان طور که حضرت رسول نیز زمانی توانست دولت تشکیل دهد که رهبری ایشان رسمیت پیدا کرد.

رسمیت رهبر و توفیق او در تشکیل دولت با مشروعیّت آن هیچ ارتباطی ندارد. رهبر به نصب خاص یا عام (اسم یا اوصاف) مشروعیّت الهی پیدا می کند. امام در سال ۵۶ هم رهبر بودند ولی نتوانستند دولت تشکیل دهند. در سال ۵۷ موفق شدند دولت تشکیل دهند. دولت به معنای کلان کلمه (سامانۀ ادارۀ جامعه) مدّ نظر است. دولت به این معنا می تواند کارهایی انجام دهد که تا پیش از آن امکان انجام شان وجود نداشت. دولت زمانی که به وجود می آید می تواند کارهایی را در سراسر کشور انجام دهد؛ مثلاً با بیماری های واگیردار مبارزه کند، جهل را از بین ببرد و … .

حضرت امام در کتاب البیع در توضیح ضرورت دولت نخستین و مهمترین وظیفۀ دولت را رفع ظلم و اقامۀ عدالت می داند: «یظهر أن الاسلام قام لتأسیس حکومه عادله[۱۸] این امر زمانی اتفاق می افتد که در دانش دولت سازی پیشرفت کنیم، اندیشۀ ولایت تعمیق پیدا کند و فضیلت گستری تحقّق یابد.

مثلاً در جنگ احد حضرت رسول ۵۰ کارگزار را روی کوه عینین گمارد و به آنها دستور داد که به هیچ وجه آنجا را ترک نکنند. چهل نفر آنها که دنیاگرا بودند زمانی که جنگ تمام شد و همه به جمع آوری غنائم مشغول شدند، آنها هم برای جمع آوری غنائم رفتند. خدای متعالی می فرماید: (تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَهَ[۱۹] شما عوارض دنیا را اولویت دادید. چنین افرادی اهل اختلاس و رشوه گرفتن هستند. دلیل این امر آن است که فضایل در وجود اینها رسوخ نکرده.

آسیب شناسی نظریۀ دولت و راهکارهای رسیدن به نظریۀ مطلوب

یکی از آفات جامعۀ اسلامی که به دورۀ بعد از شکل گیری دولت مربوط می شود نفاق است. در آیاتی که در مکه نازل شد فقط یک آیه به نفاق اشاره دارد. حتی برخی معتقدند که این آیه هم در مدینه نازل شده است. بخش عمده ای از آیات سورۀ مبارکۀ منافقون و سورۀ مبارکۀ توبه که حدود صد آیه دربارۀ منافقان دارد در مدینه نازل شده است، چون دولت به وجود آمده و اسلام آوردن زحمت چندانی ندارد. در مکه بود که اگر افراد اسلام می آوردند شکنجه می شدند و ممکن بود شهید شوند. اما در مدینه مسلمانان از قدرت و اقتدار برخوردار بودند. پس از فتح مکه ابوسفیان برای حفظ جان و ثروت اش چاره ای نداشت جز اینکه اسلام بیاورد.

بنابراین در دوره ای که دین موفق به تشکیل دولت می شود مراقبت از آن بسیار دشوار است. درست مثل اینکه وقتی اسکناس چاپ می کنیم باید به فکر مراقبت از آن باشیم؛ هم امنیت خود اسکناس را افزایش دهیم که کسی نتواند آن را جعل کند و هم بر پول هایی که در بین مردم ردّ و بدل می شود نظارت کنیم. اگر مراقبت صورت نگیرد ممکن است کسی اسکناس جعلی چاپ و توزیع کند. در مورد دین نیز همین طور است. تا زمانی که شکنجه و زندان وجود دارد افراد خاصی که از جان گذشته اند به آن گرایش پیدا می کنند. اما زمانی که قدرت می گیرد، دولت تشکیل می دهد و مناصبی در آن شکل می گیرد ممکن است نفوذها به شکل گسترده اتفاق افتد. اینجاست که باید مراقبت صورت گیرد.

این دوره دورۀ مراقبت است و تا امروز نیز همچنان تأکید بر این است که برای اسلامی شدن جامعه دولت باید اسلامی شود. به عبارت دیگر، یکی از مهمترین راهکارهای اسلامی سازی جامعه اسلامی سازی دولت و سامانۀ ادارۀ جامعه است. دولت غیراسلامی مانند مدیر یا معلمی است که تئوری های غیردینی را به دانش آموزان آموزش می دهد. چنین دانش آموزی پس از فارغ التحصیل شدن ـ با فرض اینکه هیچ انگیزه ای برای تخلف نداشته باشد ـ بر اساس آنچه فراگرفته عمل می کند. برای عمل کردن بر طبق تعالیم اسلامی ابتدا باید دانش مربوطه که عبارت است از معرّفی اسلام در تمامیّت خودش تولید شود.

در بحث دولت سازی نیز ابتدا باید نظریۀ دولت اسلامی در پایین ترین سطح ارائه شود[۲۰] سپس در مورد بهترین مدل ادارۀ این سامانه تصمیم گیری کنیم. در سال ۶۸ پیرامون پُست نخست وزیر و ریاست جمهوری اصلاحاتی صورت گرفت. این اصلاحات باید به صورت مستمر انجام شود. دانش دولت از منظرهای مختلف جامعه شناسی سیاسی، فلسفۀ سیاسی، کلام سیاسی و فقه تولید شود و دولت فاضله متناسب با شرایط روز تعریف شود. درست همان طور که در مسائل مستحدثۀ فردی مکلّف برای آگاهی از احکام سراغ مرجع تقلید می رود، در مورد دولت نیز همین طور است. علم دولت باید به شکل میان رشته ای میان ما تقویت شود.

البته گام های خوبی در این خصوص برداشته شده است. اما سفارش مقام معظم رهبری پیرامون دولت سازی، جامعه سازی و نیل به تمدّن اسلامی باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. هر یک از این گام ها تقدم رتبی بر دیگری دارند و برای اینکه به درستی برداشته شوند نخستین مرحله تولید دانش متناسب با هر یک از اینها و متناسب با فرهنگ و آموزه های اسلامی است.

در شرایط فعلی پیرامون نظریۀ دولت مطلوب میان مسئولان اجماع وجود ندارد. یکی از مسائل مهم این است که دولت اسلامی تا چه اندازه قصد مداخله در امور را دارد، چه اموری را بر عهده می گیرد و نقش و جایگاه مردم چیست. طبق نظر امام و مقام معظم رهبری دولت باید هر کاری را که مردم از عهدۀ آن برمی آیند به آنان واگذار کند. در این امور، دولت باید سیاست گذار و ناظر باشد. دولت نباید متصدی اموری شود که مردم می توانند آنها را عهده دار شوند. در سیاست های اصل ۴۴ با پیگیری مقام معظم رهبری بنا بر این شد که بخش های مختلف در اختیار مردم قرار بگیرد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد رضایت بخش نبود.

در بحث دولت سازی، تأکید من بر نظریۀ دولت است. پرسش هایی که نظریۀ دولت باید به آنها پاسخ دهد را باید به صورت شفاف مطرح کنیم. سپس به آنها پاسخ دهیم تا نظریۀ دولت مشخص شود. این نظریه را با دست اندر کاران امور اجرایی در میان بگذاریم. ما در واقع می خواهیم لوکوموتیو در حال حرکت را تغییر دهیم. نمی توانیم قوای سه گانه را تعطیل کنیم تا چیز جدیدی ایجاد کنیم. در مقام ترمیم هستیم نه در مقام تأسیس؛ همین طور که پیش می رویم باید اصلاحات را انجام دهیم.

البته شاید بتوان گفت که وضعیت کنونی ما یک وضعیت التقاطی است. به این معنا که نظریه های مختلف را با هم ترکیب کرده ایم. همان طور که مقام معظم رهبری چند سال پیش در سخنرانی خود در استان کرمانشاه فرمودند گاهی چپ گرا شده ایم و گاهی راست گرا؛ گاهی به دولت های سوسیالیستی گرایش پیدا کرده ایم و گاهی به دولت های لیبرالیستی. این امر حاکی از آن است که در خصوص نظریۀ دولت اسلامی هنوز به اجماع نرسیده ایم. برای اینکه این اجماع محقّق شود به عزم جدی نیاز داریم:

۱- مراکز آموزشی و پژوهشی در عرصۀ مطالعات سیاسی ـ اعم از حوزه و دانشگاه ـ باید به همکاری و هم افزایی برسند.

۲- دستگاه های دولتی نیز باید احساس نیاز کنند، سراغ مراکز مطالعاتی بیایند و نظریۀ دولت را از آنها مطالبه کنند. این همان مسئلۀ رابطۀ مراکز علمی و جامعه (دولتی) است. میان اینها تعامل صورت گیرد؛ از یک سو (دولت) مشکلات و چالش ها مطرح شود و از سوی دیگر (در مراکز آموزشی و پژوهشی) مطالعۀ جدی صورت بگیرد.

ما به سهم خودمان پیرامون این مسئله در حال مطالعه هستیم و اگر از سوی دستگاه هایی که متکفل این امور هستند مطالبه صورت بگیرد آمادگی داریم که به طور جدّی تر وارد بحث شویم تا جنبه های التقاطی نظریۀ دولت را کاهش دهیم و آن را به صورت شفاف مطرح کنیم. البته مقصود من حذف تجارب بشری نیست. تفکر اسلامی مانع استفاده از تجارب بشری نمی شود. اما برای استفاده از تجارب بشری ابتدا باید طرحی داشته باشیم. مثل اینکه نقشۀ یک ساختمان را داشته باشیم و برای ساختن آن وام بگیریم. در اینجا وام می گیریم تا طرح خودمان را اجرا کنیم. اما گاهی نقشه و سرمایه نداریم و به جای وام گرفتن، از فرد دیگری می خواهیم ساختمان ما را بسازد.

نظریۀ دولت باید بر پایۀ تجارب بشری، عقل، خرد، برهان، وحی و آموزه های آن، تجربۀ نبوی و علوی ـ مخصوصاً در مباحث مربوط به حوزۀ ارزش ها ـ و ذخایر گرانبهای دانش تولید شده در تمدّن اسلامی نظیر فلسفۀ سیاسی و مباحث مربوط به حوزۀ مطالعات تجربی سیاسی و … ارائه و بررسی و نقد شود. سپس به تدریج بخش های مختلفی که با این نظریه فاصله دارند اصلاح و ترمیم شوند تا دولت سازی به خوبی اتفاق بیفتد.

پرسش و پاسخ

دبیر علمی: یکی از دوستان پرسشی را مطرح کردند که به نظرم پاسخ داده شد: در تجربۀ دولت سازی چهل سالۀ انقلاب اسلامی قوانین عام و خاص بنا بر کتاب فارابی را چگونه ارزیابی می فرمایید؟ آیا قوانین خاص، جامعه و فرد را به سمت سعادت پیش می برد؟ اگر پاسخ مثبت است پس آسیب های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را چگونه تبیین می فرمایید؟

استاد لک زایی: ما دوره ها و مقاطع مختلفی را پشت سر گذاشته ایم. تصور بنده این است که ما در مقاطع مختلف در تعیین اهداف و اولویت ها دچار ابهاماتی شده ایم. به عنوان مثال در دهۀ نخست پیروزی انقلاب که شور انقلابی زیاد بود و مردم در صحنه ها حضور داشتند، بسیاری از کارهای بزرگ نظیر دفاع مقدس با حضور مردم به سامان رسید. دفاع مقدس زمانی اتفاق افتاد که ارتش ایران در موقعیت پس از انقلاب بسیار دچار نابسامانی شده بود، بسیاری از فرماندهان از ایران رفته بودند، برخی در اندیشۀ انحلال ارتش بودند ـ البته امام موافقت نکرد ـ و سپاه پاسداران هنوز شکل نگرفته بود. با حضور مردم، جهاد سازندگی، کمیتۀ امداد، حساب ۱۰۰ امام در بحث مسکن و … تأسیس و این بارِ سنگین برداشته شد. گروه های جهادی شروع به ساختن کشور کردند.

اما برخی از این دستگاه های اجرایی که زمانی با حضور مردم می توانستند کارهای بزرگی انجام دهند، امروز به تأسیساتی تبدیل شدند که با فروش ساختمان های شان می توان بسیاری از مشکلات فقرا را حل کرد. چنین کاری در مورد کمیتۀ امداد صورت گرفت. کمیتۀ امداد یک سازمان خیریۀ مردمی است که با هدف حمایت از فقرا تأسیس شد اما به تشکیلات و ساختمانی تبدیل شده که نگهداری از آن هزینۀ انبوهی به دنبال دارد. زمانی که آقای فتاح رئیس این کمیته شد ساختمان گران قیمت واقع در شمال شهر تهران را فروخت و دفتر کمیته را به جنوب شهر منتقل کرد.

اینها ناشی از برخی حرکت های الاکلنگی است. چون نظریۀ دولت روشن و شفاف نیست هر گروهی که به قدرت رسید اقداماتی انجام داد و ارزش های اسلامی در برخی مقاطع بیشتر و در برخی مقاطع کمتر مورد توجه قرار گرفت. چون مسئولان توسط مردم انتخاب می شوند متناسب با گرایش ها و علایق شان قانون گذاری می کنند. به همین دلیل، نمی توان مجموع این چهل و دو سال را به صورت کلّی ارزیابی کرد. در برخی مقاطع عملکرد بسیار خوبی داشته ایم و در برخی مقاطع دچار اشکالاتی شده ایم.

ضمن پذیرش نقاط ضعف و اشکال، آن گونه که در بیانیۀ گام دوم انقلاب هم آمده می توان گفت که به فضل الهی حرکت جمهوری اسلامی ایران در مجموع خوب بوده است و امیدواریم که ان شاء الله در آینده بهتر شود. یکی از نشانه های این امر این است که جمهوری اسلامی همچنان استوار است.

تجربۀ مبارزاتی اخوان المسلمین از تجربۀ مبارزاتی ما بیشتر بود و بعد از ده ها سال مبارزه در مصر به قدرت رسیدند. اما یک سال هم نتوانستند دولت را نگه دارند. ضمن اینکه با هیچ قدرتی هم درگیر نشدند. «مُرسی» به محض اینکه به قدرت رسید به دست بوسی ملک عبدالله رفت. هیچ یک از رؤسای جمهور مصر دست پادشاه عربستان را نبوسیده بود. آنها همواره خود را صاحب تمدّن و برتر از پادشاهان عربستان می دیدند. اما مُرسی به دست بوسی پادشاه عربستان رفت و با اسرائیل هم سفیر مبادله کرد. مدت سفارت سفیر پیشین مصر تمام شده بود و ایشان سفیر جدید فرستاد. با آمریکا هم درگیر نشد.

اما جمهوری اسلامی روی شعار «نه شرقی، نه غربی» محکم ایستاد و تسلیم هیچ ابرقدرتی نشد. در برابر رژیم غاصب صهیونیستی ایستاد و گفت ما اشغال گری را به رسمیت نمی شناسیم. همین که تا امروز روی پای خودمان بوده ایم و در صحنه های مختلف نظیر دفاع مقدس، مباحث علمی، نظامی و فناوری های گوناگون با پیروزی های فراوانی رو به رو بوده ایم حاکی از موفقیت ما است.

زمانی در مکه به اتفاق دوستان نزد محمّد قطب ـ برادر سید قطب ـ رفتیم. من در مورد حضرت امام و نهضت ایشان از او پرسیدم. ایشان گفت اسلامی که اروپایی ها از آن وحشت کردند و این همه پیروزی داشته هنوز به کمال خود نرسیده است. این سخن در مورد جمهوری اسلامی ما هم صادق است؛ یعنی به رغم همۀ توفیق هایی که تاکنون داشته ایم می دانیم که هنوز به طور کامل اسلامی حرکت نمی کنیم. جامعه و دستگاه های اجرایی ما هنوز به طور کامل اسلامی نشده است و کسی هم چنین ادعایی ندارد. ما در حال حرکت در این مسیر هستیم و باید تلاش کنیم که دین را به طور کامل و جامع بفهمیم، نظریه های اسلام را در عرصه های مختلف استخراج کنیم و به طور کامل به اجرا درآوریم.

با همۀ دشمنی هایی که با انقلاب و نظام ما صورت گرفته است تاکنون فقط یک گام برداشته ایم. ان شاء الله در گام دوم بتوانیم از عهدۀ رفع این اشکالات و آسیب ها برآییم.

یکی از حاضران: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم با تشکر از استادان محترم. سه پرسش را از خدمت استاد دارم:

۱- از نظر شما گسترۀ بحث ولایت فقیه و نهاد ولایت چیست؟ آیا به ایران اختصاص دارد؟ تعامل ولایت فقیه در ایران با ولایت های مختلف در کشورهای دیگر نظیر عراق (حضرت آیت الله سیستانی) چگونه است؟

۲- مؤلفه هایی که برای مدینۀ فاضله ذکر فرمودید ترتّب شان به چه صورت است؟ آیا فقط رهبری فاضله داریم یا می توانیم رهبران فاضله داشته باشیم. تعاملات رئیس جمهور با رهبر چگونه است؟

تا زمانی که رهبران فاضله زمینه را فراهم نکنند انسان های فاضله به وجود نخواهند آمد. اما از طرف دیگر می گوییم باید انسان های فاضله داشته باشیم تا دولت و جامعۀ فاضله شکل بگیرد. نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا قائل به ترتب قواعد و زمینه سازی برای انسان های فاضله هستید یا اینکه معتقدید ابتدا باید انسان های فاضله تربیت شوند و رهبر فاضله باید آنها را به مجرایی برساند؟

۳- روش ما در دولت سازی اسلامی در این چهار دهۀ انقلاب چیست؟ برخی روشِ همروی را پیشنهاد می کنند؛ به این معنا که باید از تجارب انسانی و تجارب کشورهای دیگر استفاده کنیم. برخی بحث ظرفیت سنجی مباحث مدرن را مطرح می کنند؛ به این معنا که ببینیم آیا ظرفیت های به وجود آمده در غالب کشورهای دیگر در کشور ما هم قابل بهره برداری هست یا نه. همچنین اینکه تجارب خوب بشری را باید استفاده کرد.

آقای لک زایی: در مورد پرسش سوم بنده هم تأکید کردم که حتماً باید از تجارب بشری استفاده کنیم. فرهنگ اسلامی به ما می آموزد که «اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّینِ»؛ شما حتماً به دنبال معرفت های بشری باشید منتها معرفتی که با وحی مغایرت نداشته باشد. در مورد روش عرض کردم که باید ترمیمی و تکمیلی باشد و از روش تأسیسی نمی توان استفاده کرد؛ چون ما در حال حرکت هستیم و جامعه را هیچ گاه نمی توان متوقف کرد.

با توجه به توضیحاتی که عرض کردم فکر می کردم پاسخ پرسش دوم روشن شده باشد. ابتدا باید رهبر به وجود آید. رهبر بینش و محرّک های معرفتی و انگیزشی سالم را در اختیار مردم قرار می دهد: (یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ).[۲۱] از این طریق عنصر سوم که همان امت است شکل می گیرد. بنابراین ترتیب به این صورت است: رهبر، دین، امت. زمانی که مردم در حدّ بسط ید برسد دولت تشکیل می شود. از این پس دولت به عنوان ابزار در اختیار رهبر قرار می گیرد تا رهبر به کمک پیروان (امت) جامعه سازی و گسترش معارف را ادامه می دهد.

اینجاست که پدیدۀ نفاق و منافق شکل می گیرد. نباید انتظار داشت که جامعه ریزش نداشته باشد و هر کس که ادعای مسلمانی کرد دچار لغزش و نفاق نشود. ممکن است کسی از ابتدا ناسالم بوده و یک صورت ظاهری خوب به خود گرفته است یا اینکه واقعاً اسلام آورده و همراه باشد اما بعداً دنیاگرایی به سراغ اش آمد؛ چون انسان موجود مختار است و در هر لحظه می تواند مسیر خود را از خوبی به بدی یا از بدی به خوبی تغییر دهد.

به نظر من جمهوری اسلامی در بحث نیروسازی توفیقات زیادی به دست آورده و بسط ولایت اتفاق افتاده است و این را در سطح منطقه و بلکه فراتر از آن می بینیم. زمانی این امر در ایران هم عمق نداشت، بعد عمق پیدا کرد و نتیجۀ آن انقلاب شد. امروز شاهد آن هستیم که در سطح منطقه صادر شده، تعمیق پیداکرده و جریان و خط مقاومت شکل گرفته است. این امر در جای خود باید مورد توجه قرار گیرد.

از اینجا به پرسش نخست تان می رسیم. گسترۀ ولایت فقیه به مرزهای جغرافیایی محدود نیست. طبق حقوق بین الملل نیز رهبری رهبران به مرزهای جغرافیایی محدود نمی شود. می بینیم که پاپ به عراق می آید تا به پیروان خود در این کشور سر بزند. این امر در عرف بین الملل پذیرفته است. مسیحی کاتولیک در هر جای دنیا که باشد پاپ را رهبر خود می داند. کسی هم که مسلمان و پیرو اهل بیت است در هر جای دنیا که باشد مرجع تقلید و رهبری دارد. از نظر حقوق بشر، حقوق بین الملل و عرف رایج در دنیا، این فرد می تواند ولی فقیه را به عنوان رهبر خود انتخاب کند و ولی فقیه مثل هر مرجع تقلید دیگر در قبال او مسئولیت دارد.

اما ادارۀ جمهوری اسلامی ایران را ولی فقیه بر اساس قانون اساسی ایران انجام می دهد. یکی از کارویژه های بحث دولت سازی در اینجا ظاهر می شود. یکی از شئون ولی فقیه دولت سازی است. ولی فقیه در ایران موفق شده است که دولت را بر اساس چارچوب قانون اساسی ایجاد کند. به همین دلیل در قانون اساسی ایران نوشته شده است که دولت ایران در امور دولت های دیگر مداخله نمی کند، چون در چارچوب مرزهای ملی ایجاد شده و مرزهای ملی بر آن حاکم است. ورود و خروج افراد با پاسپورت و ویزا انجام می شود.

بنابراین این دو شأن را از هم تفکیک می کنیم. رهبری ولی فقیه فرامرزی است، هیچ محدودیت جغرافیایی ندارد و مانند همۀ رهبران دینی در هر جا که پیرو داشته باشد مطابق مصلحت و روشی که مناسب می داند به امور آنها رسیدگی می کند. اما کشور ایران را بر اساس قانون اساسی ایران اداره می کند. در جوامع دیگر نیز هر مقدار بسط ید پیدا کند مطابق آن عمل می کند. حتی ممکن است در یک جامعه بسط ید او در حدّ دولت سازی برسد؛ در این صورت هم دولتی متناسب با شرایط آن جامعه تأسیس می کند. می تواند فردی از همان جامعه را به عنوان نماینده و مسئول امور دولت قرار دهد.

والسلام علیکم ورحمه اللّه وبرکاته

دبیر علمی: محورهای بحث در بخش دوم عبارت بود از: غیبت فلسفۀ سیاسی در تجربۀ دولت سازی در عرصۀ جمهوری اسلامی ایران ـ در عین حال حرکت این تجربه به سمت دولت قانونی بوده است ـ ، تمایز نظام سازی و دولت سازی، بسط فضایل و خیرات مشترک که در تبیین فلسفۀ سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد.

دیدگاه هایی که در مورد نظریۀ دولت در ایران مطرح شده است، عمدتاً نگاه ایدئولوژیک دارند و بحث ها را تقریباً از حالت اندیشه ای و علمی خارج و آسیب هایی به آنها وارد کرده است. این مطلب را باید به طور جدّی مد نظر داشته باشیم. محور پایانی بحث عبارت است از: «شفاف شدن نظریۀ دولت و پرسش هایی است که این نظریه باید به آنها پاسخ دهد».

از حضرت استاد بسیار تشکر می کنم. از همۀ دوستان سپاسگزارم.

والسلام علیکم ورحمه اللّه وبرکاته

اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم

[۱] . Patrimonialism

[۲] . به معنای دینی است که به صورت عینی تجسم یافته است.

[۳] . در ادامه می گوید ریاست اگر فاضله باشد دین وحیانی است و رئیس اول پیامبر است و اگر غیرفاضله و جاهله باشد دین وحیانی نیست.

[۴] . الگوی فلاسفۀ ما در این خصوص دولت نبوی بوده است؛ یعنی دولت رئیس اول را الگو می گرفتند و انواع دولت را بر اساس آن تعیین می کردند. مثلاً دولت فاسقه به معنای دولت منحرف شده از دولت نبوی است.

[۵] . حج (۲۲): ۷۸.

[۶] . بقره (۲): ۱۲۰.

[۷] . individulism

[۸] . در اروپا زمین کم است و آب زیاد. فئودال کسی بود که محدوده ای را در اختیار داشت و مردمی که به عنوان دهقان، کشاورز و رعیت برای او کار می کردند. فئودال ها شاه را تعیین می کردند. اما در مناطق شرقی از جمله ایران چون آب کم است و زمین زیاد حکومت های فئودالی شکل نگرفت. این مناطق به لحاظ آب وابسته بودند. دولت تقسیم آب را در اختیار می گرفت و با تقسیم آب آن مناطق را کنترل می کرد؛ مثلاً خوانین را تعیین و هر روستایی را به هر کس که می خواست واگذار می کرد و هر زمان که می خواست خان را برکنار می کرد یا می کُشت نظیر آنچه فتحعلی شاه با خاندان ابراهیم خان کلانتر کرد.

[۹] . سنّت به معنای یک امر ریشه دار و چیزی است که از قدیم الایام بوده و جا افتاده است. سنّت ها متنوع هستند و امور دینی و مذهبی یا غیردینی و ملّی یا حتّی امور خرافی را شامل می شوند. مثلاً پادشاهی یک سنّت غیردینی و مرجعیّت یک سنّت دینی است، یا عزداری ایام محرّم یک سنّت دینی و مذهبی و مراسمات عید نوروز یک سنّت ملّی است.

[۱۰] . به معنای قرآنی که همان دین است.

[۱۱] . نحل (۱۶): ۴۴.

[۱۲] . نساء (۴): ۱۵۰.

[۱۳] . اعمّ از مردم مکه و مردم یثرب که در ایام حجّ و در عقبه های اولی و ثانیه پنهانی با حضرت بیعت کردند و به ایشان قول حمایت دادند.

[۱۴] . برخی سیصد و بیست نفر هم گفته اند.

[۱۵] . آنها در سال ششم هجرت به مدینه آمدند.

[۱۶] . سورۀ انفال

[۱۷] . میان وِلایت و وَلایت قُربی هست که چیزی بین شان نمی تواند فاصله شود.

[۱۸]. کتاب البیع، امام خمینی، ج۲، ص۴۶۰، اسماعیلیان.

[۱۹] . انفال (۸): ۶۷.

[۲۰] . در سطح رهبری نظریۀ ولایت فقیه کاملاً روشن، مشخص و کارآمد است.

[۲۱] . جمعه (۶۲): ۲.