جلسه ۱۶۸ گروه علمی فلسفه سیاسی برگزار شد

حجت الاسلام نجف لکزایی:

فارابی هدف حکمرانی را تحصیل سعادت واقعی می‌داند

 

 

 

 

 

 

 

به گزارش روابط عمومی مجمع عالی حکمت اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین نجف لکزایی؛ رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در نشست علمی«حکمرانی و سیاستگذاری عمومی از منظر فلسفه سیاسی(جلسه دوم)» که از سوی این مجمع برگزار شد، گفت: در دیدگاه فارابی، جزء نظری فلسفه یکسری اهداف و منافعی باید برای ما داشته باشد و خود را در جزء عملی نشان دهد که یکی از این وجوه آن است که عمل حقیقتا منحصرا وقتی فضیلت و ثواب است که انسان فضایل را به درستی بشناسد و حق معرفت آن را ادا کند یعنی ظن و گمان در مورد فضایل، وافی به مقصود نیست و فیلسوف کسی است که فضایل را به خوبی بشناسد.

وی افزود: انسان باید فضایلی را که گمان شده است فضایل هستند، به درستی بشناسد پس یک وظیفه ایجابی و یک وظیفه انتقادی در اینجا وجود دارد و آن نقد مکاتبی است که مدعی ارائه فضایل هستند ولی فضایل آنان واقعی نیست مثلا امروز مکاتب توسعه و پیشرفت، مدعی هستند که باید نقد شوند.

لکزایی با بیان اینکه برای حکمرانی هم چنین گام‌هایی برداشته می‌شود، اظهار کرد: کسانی که ذینفع در حکمرانی هستند باید مراتب، اهلیت و شایستگی آنها شناخته شود و هر کسی در جای خود قرار بگیرد و در مورد فضایل و مازل پیشرفت هم این مسئله باید لحاظ شود که منازل چه چیزهایی هستند و چقدر از آن را رفته‌ایم و چقدر را باید برویم.

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با تاکید بر اینکه در حکمرانی فقط سعادت واقعی و نه پنداری و ظنی باید دنبال شود، اضافه کرد: یکی دیگر از مواردی که در حکمرانی در کنار موارد ذکر شده لازم است تجربه است که فارابی از آن تعبیر به «حنکه» کرده است. ایشان همچنین تاکید بر این دارد که عدالت هدف متوسط برای دستیابی به اهداف عالی یعنی سعادت واقعی و رضوان الهی به عنوان غایت الغایات است و مانند عدالت نیست که مقدمه برای سعادت باشد.

لکزایی افزود: فیلسوف باید بتواند فلسفه نظری را که شامل دو جزء فضایل نظری و فکری است مقدمه برای فضایل عملی و صنایع قرار دهد؛ این ۴ دسته فضایل بسیار مهمی هستند که اگر شناسانده شوند و با هم مرتبط کنیم خواهیم توانست چرخه حکمرانی اسلامی را تنظیم کنیم و از نظریات حکمرانی پراگماتیستی فاصله بگیریم زیرا الان این نوع حکمرانی از فلسفه نظری خود بریده شده است.

لکزایی بیان کرد: علت این مسئله هم آن است که این نظریات از غرب آمده است و غرب هم زیرآب فلسفه نظری و حکمت عملی را زده است و چیزی در حد عقل ابزاری را پیگیری می کند که فقط در خدمت خواسته های انسان است یعنی ما باید دنبال سازمان و جامعه و سازمان های مردم نهادی هستیم که فقط امیال مردم را برآورده کنند در حالی که فارابی سعادت های ظنی را طرد کرده و سعادت واقعی را پیگیری می کند.

وی با بیان اینکه فارابی در تحصیل‌السعاده به این ۴ دسته از فضایل پرداخته است، گفت: برای یک فیلسوف متاله، عالم خالقی به نام خدا دارد لذا انسان در برابر او متعهد می شود و باید برای تحقق این تعهد، باید با اراده به سمت کمالات و فضایل حرکت کند. انسان مسیرهایی متعدد فراروی خود دارد و براساس جهان بینی دست به انتخاب می زند؛ اگر انسان پذیرفت که عالم خالقی به نام الله دارد در گام بعد دنبال این خواهد بود که چه کاری باید انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد لذا فارابی در گام اول تاکید دارد که باید سعادت واقعی شناخته شود و در مرتبه بعد باید هر کسی و هر چیزی در رتبه و جایگاه خود قرار بگیرد.

معاون پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی افزود: مرتبه دیگر فضایل عملی است که فارابی از آن به فضایل خلقی تعبیر کرده است؛ فضایل فکری و نظری مقدمه و سبب برای اخلاق خواهد شد تا انسان در وجود خودش تعادل برقرار کرده و با قوه فکر و عقل، وهم و غضب و شیطنت را کنترل و آن را تبدیل به عفیف و شجاع و حکیم بکند. وقتی فضایل خلقی شکل گرفت و به سبک زندگی تبدیل شد حوزه شغل و مهارت و افعال جوارحی ایجاد خواهد شد که فارابی مثال زده است که یکی خلبان و دیگری خیاط و نانوا و … خواهد شد.

استاد دانشگاه باقرالعلوم با بیان اینکه فلسفه چرخه حکمرانی را برای ما تعریف کرده است، گفت: این فلسفه سبب و مبدا برای حوزه افعال جوانحی و در مرحله بعد جوارحی خواهد شد.

وی تاکید کرد: فارابی بر تجربه و عمل تاکید دارد و تاکید دارد که رئیس اول باید فیلسوف باشد و اگر رؤسای بعدی همان مطالب فیلسوف اول را در اختیار داشته باشند کفایت خواهد کرد. ایشان می گوید شما دو انسان را فرض کنید که یکی عالم به همه کتب ارسطو است ولی این فلسفه نظری اصلا خودش را در عمل نشان نمی دهد و عمل او کاملا در تضاد با فلسفه نظری است و از طرف دیگر فردی ممکن است که نسبت به فلسفه بیسواد است ولی در عمل پایبند است.

لکزایی تصریح کرد: از دید فارابی این فرد فیلسوف واقعی است و نه فردی که فلسفه خوانده ولی در زندگی او تحقق عملی ندارد. پس اصل فلسفه برای این است که هم نظر و عرصه نظری را درست کند و هم عمل را ولی اگر بتوان بین این دو تفکیک کرد فارابی بیسواد نسبت به فلسله را که اهل عمل است بر عالم بی عمل ترجیح می دهد. بنابراین او فیلسوف بودن را بدون بعد عملی محقق نمی داند.