جلسه ۲۳۳ گروه علمی فلسفه برگزار شد.

تفاوت بین عرفای مسیحی با مسلمان درباره وحدت وجود

جلسه 233 گروه علمی فلسفه با موضوع تفسیر وحدت وجود و ادله آن مجمع عالی حکمت اسلامیبه گزارش مجمع عالی حکمت اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین داود حسن زاده کریم آباد؛ مدرس و پژوهشگر فلسفه اسلامی در جلسه علمی «تفسیر وحدت وجود و ادله» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد با بیان اینکه بحث وحدت وجود را می‌توان در سه ساحت سامان داد؛ اول در ساحت “کان الله و لم یکن معه شیء” که در این ساحت، جز حق وجود ندارد و این مسئله مربوط به قبل از خلقت است و شواهدی از برخی عارفان را آوردیم که خودشان این اصطلاح را به کار نبرده‌اند ولی تعبیر «وکان الله و لم یکن معه شئ» را به کار برده‌اند. البته این تعبیر در متون روایی آنقدر به کار رفته است که برخی مدعی تواتر شده‌اند یعنی ائمه(ع) بر این مسئله تأکید فرموده‌اند که خدا بود و هیچ چیزی با او نبود.

وی با بیان اینکه از این ساحت می‌توان به وحدت وجود یاد کرد، تصریح کرد: یعنی اصلا کثرت وجودی در کار نیست. ساحت دوم، ساحت “ثم خلق کل شیء” است؛ در این ساحت عمده تمرکز بر رابطه حق و خلق است و اینجا معرکه آراء است؛ ساحت سوم “ثم یبقی و یفنی کل شیء” است که به این ساحت کمتر پرداخته شده است یعنی حق باقی می‌ماند و بقیه اشیاء فانی هستند. مراد از فنا البته اگر انهدام همه چیز باشد فلسفه خلقت زیر سؤال خواهد رفت ولی اگر صورت دیگری دارد باید معنا شود و نسبت آن با مسئله وحدت وجود سنجیده شود.

حسن‌زاده کریم آباد اضافه کرد: عارفان مدعی هستند که حق هست و چیزی با او نیست؛ این ساحت خیلی واضح است؛ در ساحت دوم که ثم خلق کل شیء است چطور؟ زیرا در اینجا هم عرفا مدعی هستند حق هست و غیر حق نیست و البته مخالفان می‌گویند ما فی‌البداهه می‌گوییم موجودات هستند و شما چگونه می‌گویید نیستند و آیا این تناقض نیست؛ برای حل این تنازع، عرفا راه‌ حل‌هایی داده‌اند. در ساحت اول یعنی مرتبه ذات برخی قائل به حکم‌ناپذیری هستند و ذات خدا هیچ رسم و اسم و اضافه و نسبتی ندارد؛ البته باز در اینجا اختلاف رای وجود دارد زیرا برخی می‌گویند هیچ حکمی نمی‌پذیرد یعنی حتی اگر گفته شود موجود است باز خدا را محدود کرده‌اید و قید زده‌ای که البته قابل دفاع نیست زیرا در روایت با صراحت آمده است که یکی از زنادقه به امام صادق(ع) عرض کرد که همین که شما بگویید او هست او را تحدید کرده‌اید ولی حضرت فرمودند من می‌گویم خدا هست و محدود هم نکرده‌ام؛ حضرت در علت آن فرموده است من اگر خدا را متصف به وجود کنم محدود نمی‌کنم زیرا بین اثبات و نفی هیچ منزلتی وجود ندارد. حضرت فرمودند خدا ماهیت دارد ولی کیفیت ندارد. این بحث امروز هم در مورد وحدت وجود مطرح است لذا این روایت عجیب است.

استاد فلسفه حوزه علمیه با بیان اینکه مراد از تبیین درست حکم‌ناپذیری در حقیقت اضافه‌کردن چیزی بر ذات است، گفت: فارابی گفته است وجود کله، علم کله، قدرت کله و این تعابیر ناظر به ذات است؛ او می‌گوید تمام صفات عین ذات است بنابراین همه عین هم هستند و وقتی همه عین هم باشند تمایز مفهومی هم ندارند. البته فلاسفه برخی تعابیر را که مورد انتقاد قرار گرفته است تاویل کرده و مثلا در مورد وجود و امکان آن را اطلاقی می‌دانند.

مدرس فلسفه حوزه ­علمیه با بیان اینکه بر سر اینکه ذات سریان در مراتب تجلیات دارد یا نفس رحمانی مورد اختلاف علما است، اظهار کرد: برخی قائل به سریان ذات در مراتب تجلی هستند و برخی قائل به سریان نفس رحمانی در مراتب خودش که از آن به وحدت وجود یاد می‌شود.

تفاوت عرفای اسلامی و سایر مکاتب و ادیان

وی ادامه داد: براساس نظر علامه طباطبایی توحید اطلاقی از اختصاصات اسلام است، چون ادعای وحدت وجودی که آقایان پیش از اسلام کرده‌اند در حد نفس رحمانی است نه در حد توحید اطلاقی که پیامبر(ص) آن را آورده است. وحدتی که عرفای چینی و ژاپنی و مسیحی گفته‌اند با وحدت وجودی که عرفای ما می‌گویند از توحید اطلاقی تا توحید در حد الوهیت متفاوت است و نمی‌توان این‌همانی بین عرفا کرد و بگوییم همه دم از یک حقیقت زده‌اند.

حسن زاده بیان کرد: از سیدجمال رزاقی نقل است که به جایی رسیدم که احساس کردم همه موجودات را من رزق می‌دهم ولی بعد فهمیدم این امتحانی بیش نیست و در این حال توسل به حضرت علی(ع) کردم که آقا این حال را از من بردار و بعد ملهم شدم به کاظمین بروم و بعدا خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدم و حالی بهتر از آن چه امام کاظم(ع) به من داده بود اعطا شد. قونوی هم در عباراتی که شاهکار اوست گفته است حتی عارفانی که به تعین اول نائل شوند باز در همان موطن و مقام می‌فهمند آقای بالاسر آنان رسول خداست با اینکه به توحید ذاتی رسیده‌اند.

مدرس فلسفه اسلامی اضافه کرد: امیرالمؤمنین(ع) آنچنان حق تعالی را نشان می‌دهد که خودش پیدا نیست یعنی آینه اینقدر زلال است و فقط حق را نشان می‌دهد؛ عارف می‌‎فهمد ورای این، حقیقت متعین است و در عین حال می‌فهمد که این آینه‌ای است که خدا را نشان می‌دهد.

حسن‌زاده اظهار کرد: به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی نفی هستی فقیرانه مخلوقات همراه با اعطای کریمانه‌ای است که آنها را تا حد تجلی بالا می‌آورد. اگر ما وجود رابط را مجاز گرفتیم او را معدوم کرده‌ایم ولی تعبیر وی آن است که تا سرحد تجلی بالا برده است.

وی افزود: مسئله دیگری که باید در رابطه حق و خلق حل شود بحث رابطه حق و خلق و رابطه نفس رحمانی با خلق است، هیچ کسی در بحث رابطه خداوند با نفس رحمانی اختلاف ندارد. البته عمده بحث عرفا بر سر رابطه حق و خلق است گویا اساسا بحثی از نفس رحمانی در میان نیست. روایات معتقدند که خدا اول چیزی را خلق کرد که بعد از آن همه چیز را از آنها خلق کرد. خلق الاشیاء بالمشیه و …؛ البته در برخی روایات دارد که ابتدا پیامبر را خلق کرد و بعد عرش و کرسی و آسمان را.

وی ادامه داد: عارف می‌گوید ماهیت، موجود است یا معدوم که ما در جواب می‌گوییم ماهیت انسان موجود است ولی نه اینکه متن واقع را پرکرده است بلکه در قالب مجاز متن را پر کرده است. در حقیقت عارف قصد دارد استبعادی را از ذهن عارف بردارد که اینطور نیست که هر چه هست باید بالذات باشد بلکه می‌توان به حیث‌های دیگر هم موجود باشد.

وی ادامه داد: عارف می گوید حق هست و غیر حق نیست و غیر حق به حیث ذات موجود است، ثم خلق که شد از حیث شانی موجود است لذا ادبیاتی که به کار می‌رود ظهور و خفاست و نه وجود و عدم لذا بنده معقتدم استفاده از تعابیر موجود و عدم دست اندازی خود را در این مباحث دارد و عارف سعی کرده است خود را به فلسفه نزدیک کند.