اهداف آفرینش انسان از دیدگاه قرآن وحدیث(بررسی دیدگاه هاپیرامون فلسفه حیات)” در گروه علمی کلام+خلاصه بحث

یکصد و چهل و چهارمین جلسه گروه علمی کلام برگزار شد
یکصد و چهل و چهارمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع  “اهداف آفرینش انسان از دیدگاه قرآن وحدیث(بررسی دیدگاه هاپیرامون فلسفه حیات)با ارائه “حجت الاسلام دکتر علی اصغر فیضی پور” و با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۸ دی ۹۵  ساعت ۱۹:۳۰ درمجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
ازمباحث مهم در علوم انسانی «اهدافِ آفرینشِ انسان» است. کمالِ انسان درگرو «شناختِ هدفِ زندگی» و آگاهى از «اهدافِ آفرینش» اوست. انسان باتّکا دانش خود نمى‏تواند به آن هدف دست یابد، زیرا؛ هیچ شاخه‏اى از دانش بشرى نمی تواند پاسخگوی این سؤال اساسى باشد که «اهدافِ آفرینشِ انسان» چیست؟ پس؛ نیازمند راهنمایى «مکتب وحى» _ قرآن کریم و روایات حضرات معصومین(علیهم‏السلام) _  هستیم تا پاسخِ کامل وصحیح را بیابیم. «اهدافِ آفرینشِ انسان ازمنظر قرآن و حدیث » از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است. تبیین هدفدارى جهان آفرینش و زندگى انسان؛ آگاهى به « اهدافِ آفرینشِ انسان از منظر قرآن کریم واحادیث معصومین(علیهم‏السلام) »، از «ضروریات» است. « تاریخچه » آن را  می توان به پیدایش انسان و ظهور ادیان الهى، بخصوص کُتُبِ آسمانى بازگرداند. «سیر به سوى پروردگار»، «رسیدن به آرامش قلب»، «نجات از حیرانى»، دست‏یابى به «کمالاتِ انسانى»، «مقامِ قرب»، « مقامِ رضایتمندى » و «خلیفه ‏اللهى» با شناخت اهدافِ آفرینشِ و خودشناسى مُیَسّر است. و گرنه آرامش‏هاى دیگر جز تخدیرِ جسم و روح نخواهد بود.
گفتارِ اوّل؛ هدفمندی جهان آفرینش  و زندگى انسان
۱. هدفدار بودن جهان آفرینش؛  هدفدار بودن جهانِ آفرینش لازمه جهان بینى الهى است. نظامِ آفرینش به سوى هدفِ حکیمانه‏اى در حرکت است. انسان، برترین آفریده خداوند، براى رسیدن به هدفِ والاى خلقت، به سوى آن روان است. بایسته است، هدفمندی جهانِ آفرینش در « دو رویکرد » بررسی گردد.
۱.۱. رویکرد جهان بینى مادى؛ در این نگرش؛ عالَم طبیعت براساس فِعل و انفعالات فیزیکى و شیمیایى حاصل شد و از « غایت » برخوردار نیست. طبق این دیدگاه، آفرینشِ جهان؛ «باطل»، «بازیچه» و «سرگرمى» است. و هدفِ حکیمانه‏اى در آن لحاظ نشده است.
۱.۲. رویکرد جهان بینى الهى؛  از دیدگاهِ الهیون، جهان، براساسِ «حکمت الهى» به سوى «غایتى خاص» در حرکت است. قرآن کریم تأکید مى‏کند که آفرینشِ جهان، و جهانِ آفرینش، «حَقّ» است؛ «باطل»، «بازیچه» (لَعِب) و «بیهوده و سرگرمى» (لَهو) نیست؛
* « مَا خَلقنَا ألسَّمَواتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلّا بِألحَقِّ».(احقاف/۳). «ما آسمان ها و زمین را و آنچه بین آنهاست به بازیچه نیافریدیم، آنها را جز به حَقّ خلق نکردیم».
* « وَ هُوَألَذِى خَلَقَ ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ بِألحَقِّ». (انعام/۷۳). «و او است آنکه آسمانها و زمین را به حق آفرید».
* « رَبَّنا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». (آل عمران/۱۹۱).« و پروردگارا این‏ها را بیهوده نیافریدى! منزّهی تو! ما را از غداب آتش، نگاهدار ».
* « أَفَحَسِبتُم أَنَّمَا خَلَقنَاکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینَا لَا تُرجَعُونَ». (مؤمنون/۱۱۵). «آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوى ما باز گردانده نمى‏شوید؟!»
* «وَمَا خَلَقنَا ألسَّمآءَ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».(انبیاء/۱۶). «ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم». جهان، ماهیّت «از اویى»؛ «اِنّا لِلّه» و « به سوى اویى» ؛  « وَ إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) دارد. نظام و همبستگى جهانِ آفرینش که هر چیزى از آن چون؛ «خَطُّ و خَالُ و چشمُ و ابرو» به جاى خویش نیکو است، این حقیقت را روشن مى‏کند که؛ در آفرینشِ عالَم و آدم، هدف و نقشه‏اى حکیمانه اندرکار؛ و خـلل ناپدیر است.
جـهان چـون خـطّ و خـال و چشـم وا بروست
که هـر چیزى به جـاى خویش نیکوست
ا گـــر  یـک  ذرّه  را  بــرگیـــرى  از  جــاى
خـلل یـابد هـمـه  عـالـم سـراپاى
از سوى دیگر؛ خداوند حکیم است، حکیم کارى بیهوده انجام نمى‏دهد. قرآن کریم هم بر آن تأکید دارد؛
*« وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهَمَا بَاطِلاً، ذَلِکَ ظَنُّ‏الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(ص/۲۷). «ما آسمان و زمین را با هر چه میانشان هست بیهوده نیافریدیم؛این گمان کافران است؛ وای بر کافران از آتش (دوزخ!)».
* « وَ مَا خَلَقنَا ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».. (دخان/۳۸).  «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روى بازیچه نیافریده‏ایم». چون خداوند سرچشمه هستى و خیرات و «اجود الاجودین» است؛ بایسته است جهانى زیبا و کامل، (نظامِ احسن) بیافریند.
آفرینش همه تنبیۀ خداوند دل است
دل نـدارد که ندارد به خداوند اقرار
این هـمه نقـش عجب بـر در و دیـوار وجـود
هـرکـه فکرت نکـنـد نقـش بـود بـر دیـوار
۲. «حیاتِ طیّبه» و هدفداریِ زندگیِ انسان؛ هدفِ زندگى؛ درمتن آفرینش انسان است. تلاش براى رسیدن به آن، نوعی هماهنگی با آفرینش است. هدف زندگى؛ غایت و کمال مطلوبى است که درآفرینش براى انسان در نظر گرفته شد. هر انسانى باید در حدود توانایى و امکانات خویش براى وصول به آن بکوشد. قرآن کریم «زندگى هدفدار» را به «حیاتِ طیّبه» تعبیر مى‏کند؛ «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حیوهً طیبهً».(نحل/۹۷). «هرکس از مرد و زن که عمل صالح انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، به او زندگى پاکیزه‏اى را مى‏دهیم».
شرطِ رسیدن به «حیاتِ طیّبه»، عملِ صالح ِمؤمنانه است. منظور از «حیاتِ طیّبه» در قرآن؛ « غرق شدن در ذات باری تعالی » است که به هر فرد مؤمن به تناسب ایمان و عمل صالحی که انجام می‌دهد مرتبه‌ای از آن اعطا می‌شود ومفهوم  آیه شریفه؛ _ (نحل/۹۷)_ چنین است؛ « هر فرد با ایمانی– مرد یا زن – که عمل صالحی انجام دهد، خداوند او را به حیات طیّبی زنده، و او را غرق در ذات خود می‌نماید و علاوه بر این، بهترین پاداش‌ها را به آن ها عطا می‌فرماید».
پیش از اینـت بیش از این ا ندیشۀ عُـشّاق بود
مهـرورزىِّ تـو با ما شـهره آفاق بود
از دَمِ صـبحِ اَزَل تـا آخـر شـام اَبَـد
دوستىُّ  و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایۀ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
گفتار دوّم؛ دیدگاه‏ها پیرامون اهدافِ آفرینشِ انسان
اوّل: دیدگاه دنیاگرایان؛
«دنیا در مفهوم اسلامى»، « مجموعه جهان آفرینش از؛ زمین، آسمان، کُرات و ستارگانى است که زینت بخش نظام طبیعت اند، و پدیده‏ها و موجودات نهفته درآن هستند، اعم از موجودات مادى و معنوى یا ظاهرى و باطنى».
چه عواملی گرایش به دنیا و لذّت های آن را در انسان ایجاد و تقویّت می کند؟
۱. خدا فراموشى؛ « نسوا الله فنسیَهُم اِنّ المنافقین هم‏الفاسقون». (توبه/۶۷). « خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را فراموش کرد. قطعاً منافقان همان فاسقان اند».
۲. خود فراموشى؛ حضرت امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) مستى « خود فراموشى» را عمیق‏تر از «مستى شراب» مى‏دانند؛ سُکرُالغفلهِ والغرورِ أَبعدُ إِفاقَهً مِن سُکْرِ الخَمُورِ». (محمدی ری شهری،ج۷،ص۱۸۰). «مستى غفلت و غرور از مستى شراب‏ها عمیق‏تر است». ریشه خود فراموشى در خدا فراموشى است. ولا تکونوا کالذین نَسُوااللّه فانساهم انفسَهم اولئک هُمُ الفاسقون».(حشر/۱۹). «و هم چون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن‏ها را به خود فراموشى گرفتار کرد، آنها فاسقان‏اند.»
۳. جهل و نادانی؛ ظاهربینان فقط جاذبه‏هاى دلفریب دنیا را دیده و از سراى باقى و نعمت‏هاى جاودان آن بى‏خبرند، دل باخته دنیا شده و آن را بر مى‏گزینند؛ «یَعْلَمُونَ ظاهِراً من الحیوه الدنیا و هم عن‏الاخره هم غافلون». (روم/۷).
«آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى‏دانند، و از آخرت غافلند».
«هواى نفس»، در آیات قرآن کریم به « نفس أمّاره » شناخته مى‏شود و انسان را به بدى‏ها فرمان
۴. هواپرستى؛ مى‏دهد؛ «اِنَّ االنَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّى». (یوسف/۵۳). «همانا نفس سرکش بسیار به بدى‏ها امر مى‏کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند».
۵. استکبار؛ از نظر قرآن کریم اگر کسى تکبر بورزد و از پذیرش حَقّ سرباز زند خداوند او را به عذابى دردناک دچار خواهد ساخت؛ «وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُوا وَاسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِیماً».(نساء/۱۷۳). «اما کسانى که از پرسش حق سر باز زدند و تکبر نمودند خداوند ایشان را به عذاب دردناکى دچار خواهد کرد».
۶. طغیانگری؛ «طغیانگرى» از ویژگى‏هاى افراد کم ظرفیت است، وقتى به نعمت و مال و مقامى مى‏رسند چنان سرمست و مغرور مى‏شوند که حتّى خدا را هم به فراموشى مى‏سپارند؛ «کَلاَّ اِنَّ الْاِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَاهُ اسْتَغْنَى».(علق/۶و۷). «چنین نیست (که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند، از این که خود را بى‏نیاز ببیند».
۷. پندارهای غلط؛ قرآن کریم مى‏فرماید؛ « الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ  یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ  کَلاَّ لَیُنبَذَنَّ فِى الْحطَمَهِ». (همزه/۲تا۴). «همان کسى که مال فراوانى جمع آورى و شماره کرده (بى‏آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند). او گمان مى‏کند که اموالش او را جاودانه مى‏سازد. چنین نیست که مى‏پندارد، به زودى در حطمه (آتش خورد کننده) پرتاب مى‏شود». حضرت امیرالمؤمنین على(علیه‏السلام) مى‏فرماید؛ «أهلک الناسَ اثنان: خَوفُ الفَقرِ وَ طَلَبُ الفَخرِ». (مجلسی، محمدباقر،ج۷۳،ص۲۹۰). «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله مى‏کند) و تفاخر».
تحلیل  و بررسى دیدگاه دنیاگرایان
در مورد دنیا دو رویکرد و رفتار نا صحیح وجود دارد؛
۱. آیین‏هاى هندى و متصوفه؛ قرآن کریم با این نظریه به شدّت مخالف است. در آیات بسیارى تصریح دارد که دنیا را براى شما آفریدیم و باید از نعمت‏هاى آن بهره‏بردارى کرد؛ «اَلّذى جَعَلَ لَکمْ الارْضَ فِراشاً والسّماءَ بِناءً و اَنْزَلَ مِنَ‏السّماءِ مآءً فَاَخْرَجَ بهِ مِن الَّثمَراتِ رِزْقاً لَکُم».(بقره/۲۲). «خدایى که زمین را براى شما بستر قرار داد و آسمانى را بنا نهاد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به وسیله آن محصولات را خارج ساخت تا روزى شما باشد». وَأبتَغِ فیما آتیکَ اللّهُ الدّارَ الْاخِرَهَ وَلاتَنْسَ نصیبَکَ مِنَ‏الدّنیا». (قصص/۷۷). «از آنچه خدا به تو عطا کرده براى آخرت بهره گیر و همچنین بهره ات را هم از دنیا فراموش مکن ».
۲. لذّت گرایان؛ کسانى که معتقدند هرچه هست همین زندگى مادى است. بهره‏گیرى از خوشى‏ها و لذایذ دنیوى، هدفِ اعلاى زندگى است که؛ همان زندگى حیوانى است و«هَمُّها عَلَفُها» است. خداوند در معرفى اینگونه افراد مى‏فرماید؛ «یَتَمَتَّعُونَ و یأکلون کما تأکُلُ الانعام». (محمد/۱۲). «بهره مى‏برند و مى‏خورند آن چنان که حیوانات مى‏خورند». «إنَّ الذین لا یرجون لقاء نا و رضوا بالحیوه الدنیا واطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون».(یونس/۷). «قطعاً کسانى که به ملاقات ما امید ندارند و به زندگى دنیا خشنود شدند و به آن دل بستند آنان از نشانه‏هاى ما غفلت دارند». چه عوامل سبب رهایی از  دنیاگرایی می شود؟
۱. ایمان و تقویت آن؛ «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله … اولئک هم‏الصادقون. (حجرات/۱۵). ایمان به خدا سرچشمه همه نعمت‏ها و معیار بهره‏گیرى صحیح از مواهب دنیایى است و این ایمان انسان را از غرق شدن در منجلاب شهوات دنیوى و پیروى از هواى نفس حفظ مى‏کند.
۲.ذکر و یاد خدا؛ ذکر و یاد همیشگى خداوند از عوامل پیشگیرى از دنیاگرایى انسان است. الذین آمنوا و تطمئنُّ قلوبُهُم بذکراللّه. الا بذکراللّه تطمئن القلوب». (رعد/۲۸).
۳. توکّل به خداوند؛ « وَیَرْزُقهُ من حیثُ لایحتسب و من یتوکل على‏اللّه فهو حسبه ان‏اللّه بالغُ امْرهِ قدجَعَلَ اللهُ لکل شىٍ قدراً». (طلاق/۳و۴). «و او را از جایى که گمان ندارند روزى مى‏دهد، و هرکس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را مى‏کند، خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند، و خداوند براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است».
۴. عبرت پذیرى ؛ اَوَلَمْ یَسیرُوا فِى‏الْاَرْضِ فَیَنْظُروا کیفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِم».(غافر/۲۱). «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟» اَلَمْ یَرَوْا کمْ اهلکنا مِن قَبْلِهِم مِنْ قَرْنٍ مَکَنّاهُمْ فِى‏الْاَرْضِ».(انعام/۶). «آیا ندیدند چه قدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟ بیان سرگذشت اقوام و ملل پیشین براى عبرت‏پذیرى انسان‏هاست».
دوّم :  دیدگاه پوچگرایان (نیهیلیست‏ها)؛
کسانى هستند که؛ اهداف مادى و غریزى آنها را راضى و خشنود نکرده است؛ و به بُعد متعالى حیات و زندگى هم دست نیافته‏اند، به پوچگرایى گرایش پیدا کرده اند که به «نیهیلیست‏ها» یا «پوچگرایان» معروف اند. خداوند در وصف آنان مى‏فرماید؛ «لَهُمْ فى‏الدّنْیا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فِى‏الْاخِرَهِ عَذابٌ عظیمٌ» .(بقره/۱۱۴). «براى آنان در دنیا خوارى و ذلت است و در آخرت عذابى بزرگ.» پوچ گرایى افراطى از مختصات عصر جدید است.  پوچ انگارى جهان در عرصه ادبیات ایران بسیار گسترده است؛ عطار نیشابورى درمنطق الطیر آورده است؛ (عطار نیشابوری،ص۳۳۸).
اى بـه دنیـا بـى سر و پـاى آمـده
خـاک بـر سـر، بـاد پیـمـاى آمـده
گر به صدرِ مملکت خواهى نشست
هم نخواهى رفت جز بادى به دست
نـایبـى را چـون اَجَـل آمـد فـراز
ز او یکى پرسید کاى در عینِ راز
حال تو چون است وقت پیـچ پیـچ
گفـت؛ حـالـم نبتـوانم گفـت هیچ
بـاد پیـمـودم همـه عـمـر تـمـام
عـاقبت بـا خـاک رفتـم والسلام
چه عواملی سبب پوچگرایى می شوند؟
۱. ناآگاهی از معمای آفرینش؛ ۲. ندانستن راز مرگ؛    ۳. شک روانى؛   ۴. فَقد و فقرِ آرمان؛  ۵. دگرگونى ارزشها؛
۶. مادّی‏گرایى؛    ۷. شرایط نابسامان محیط اجتماعى؛   ۸. نارسایی هاى تربیتى؛    ۹. شکست در هدف‏گیرى‏ها؛
۱۰. عقده حقارت؛  ۱۱. ناسازگارى با محیط؛     ۱۲. خود ناپذیرى؛
تحلیل و  بررسى دیدگاه پوچ گرایان؛
* همه ادیان الهى و اکثر مکاتب بشرى اتفاق نظر دارند که پوچگرایى امرى منفى و غیرقابل پذیرش عقل و منطق است زیرا؛
اولاً؛ به علّت اندک تعداد پوچگرایان در هر عصر، ناگزیر از قبول این واقعیت هستیم که پوچگرایى نمى‏تواند موضوعى فطرى و درون ذاتى باشد؛
ثانیاً؛ اگر انسان بتواند از یک نظام دقیق فکرى و فلسفى برخوردار شود ، هرگز میل به پوچى و یأس در او پیدا نخواهد شد؛
ثالثاً؛ اکثر پوچگرایان مى‏گویند باید به زندگی معنا و مفهوم بخشید، این سخن به این معناست که؛
اولاً؛ کل هستى بیهوده نیست و در جهان چیزهاى معنى‏دار که بتواند به زندگى ارزش بخشند وجود دارد.؛
ثانیاً؛ انسان نمى‏تواند پوچگرایى را تحمل کند؛
ثالثاً؛ هیچ یک از پوچگرایان دلیل عقلى براى پوچ بودن عالم هستى ارائه نداده‏اند، بلکه عموم آنها سرخوردگى‏ها و آشفتگى‏هاى درون خود را به عنوان دلیل براى پوچ بودن عالم هستى مطرح کرده‏اند.
نکته؛اشکال بزرگ پوچگرایان کنار گذاشتن خداوند است که موجب گرفتار شدن در بن‏بست شد. ایمان به خداوند، به انسان شهامت و قوت مى‏بخشد تا آدمى با روى باز مصایب و رنج‏ها را بپذیرد، زیرا با اعتقاد به خدا، انسان در سیر به سوى مقصدى والا و اعلى قرار مى‏گیرد که مصائب و دردها براى رسیدن به آن از قلمرو حیات برکنار مى‏شوند.
سوّم؛ دیدگاه آخرت گرایان؛
دنیا سکوى پرواز آنان براى آخرت است؛ «فخذوا من ممرکم لمقرکم». رابطه آنها با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه؛ «ألدّنیا مزرعه الاخره»، و از نوع اسب دونده با میدان مسابقه است؛ « اَلا و اِنّ الیومَ اَلْمِضمار و غداً السِّباق». آنها أولیاء الهى‏اند و دنیا را محل تجارت براى آخرت مى‏دانند؛ «ألدّنیا… متجَرُ اولیاءِاللّه»، رابطه آنها با دنیا، رابطه عابد با معبد است؛ «ألدّنیا… مسجدُ احبّاءِ اللّه»، آنان جهان مادى را کمال مطلوب خود نمى‏دانند زیرا؛
اوّلاً؛ در جهان بینى اسلامى، جهان ابدى و جاویدان به دنبال این جهان مى‏آید که سعادت و شقاوتش محصول کارهاى نیک و بد او در این جهان است؛
ثانیاً؛ مقام انسان و ارزش هاى عالى انسان برتر و بالاتر از آن است که خویشتن را «بسته» و اسیر و برده مادیات این جهان نماید. به فرموده امام علی(علیه‏السلام)  ؛ قیمت و ارزش وجودى انسان بهشت است. «اِنَّهُ لَیْسَ لَکَ ثمنٌ اِلاّ الجَنّه فَلا تَبیعُوها اِلاّبِها». دنیا از نظر آنان قرارگاه دائمى نیست بلکه محل گذر است؛ «ألدّنیا دار مجاز لا دار قرارٍ»، آنان کسانى هستند که همیشه خیر و نیکى دنیا و آخرت را مى‏خواهند؛ « ربنا آتنا فى‏الدنیا حسنه و فى‏الاخره حسنه و قنا عذاب‏النار».(بقره/۲۰۱). آنها پى برده‏اند که خداوند همه چیز را براى انسان و انسان را براى خود آفریده است؛ «یا ابن آدم خلقت الاشیاءَ لِاجلِک و خلقتک لاجلى». بنابراین؛ آنان مؤمنانى هستند که؛ خشنودى خداوند را بالاتر از هر چیزى مى‏دانند؛ «وعدالله‏المؤمنین والمؤمنات جناتٍ تجرى من‏تحتهاالانهار خالدین فیها و مساکن طیبه فى جنّاتِ عدنٍ و رضوان من الله اکبر ذلک الْفَوْزُ العظیم». (توبه/۷۲).
طبق تعالیم اسلامى آنچه قابل دقت است آن است که بدانیم قرآن و سنت ارزش جهان را پایین نیاورده است، بلکه ارزش انسان را بالا برده است. اسلام جهان را براى انسان مى‏خواهد نه انسان را براى جهان. هدف اسلام، احیاى ارزش‏هاى انسان است نه بى‏اعتبار کردن ارزش‏هاى جهان. حضرت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام فرمودند؛ «اَلنّاسُ فِى‏الدّنیا عامِلان؛ عاملٌ عمل فى‏الدنیا للدنیا قد شغَلَتْهُ دنیاه عن آخرته، یخشى على مَن یَخْلُفُهُ الْفَقْرَ و یَأْمَنُهُ على نَفْسِهِ فیُفْنى عُمُرَه فى منفعَهِ غیره ؛ و عامِلٌ عَملَ فى‏الدنیا لما بعدها فَجاءَهُ الّذى له مِنَ الدنیا بغیر عَمَلٍ فَاَحْرَزَ الحَظّیْنِ معاً و مَلَک الداریْن جمیعاً ، فَاَصْبَحَ وجیهاً عنداللهِ لایسْألُ اَللّهَ حاجهً فَیَمْنَعُهُ». «مردم در دنیا دو دسته‏اند؛ یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بر باز ماندگان خویش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى خویش در امان است، پس زندگانى خودرا در راه سود دیگران از دست مى‏دهد. و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار مى‏کند، و نعمت‏هاى دنیا نیز بدون تلاش به او روى مى‏آورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان مى‏گردد، و با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح مى‏کند و حاجتى را از خدا درخواست نمى‏کند جز آن که روا مى‏گردد». پیامبر اعظم  (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) فرمودند؛ « أصلحوا دنیاکم و کونوا لاخرتکم کانّکم تموتون غداً». «دنیاى خویش را سامان دهید و براى آخرت خویش آنچنان باشید که گویا فردا مى‏میرید.» و فرمودند؛ اِعْمَل عَمَلَ امْرِى‏ءٍ یَظُنُّ اَنّه لَنْ یَمُوتَ ابداً واحذَر حَذَرَ امرى‏ءٍ یخشى ان یَمُوتَ غداً». امام حسن مجتبى(علیه‏السلام) در آخرین وصیّت خود فرمودند؛ یا جناده! «کُنْ لدنیاک کانک تعیش ابداً و کن لاخرتک کانّک تموتُ غداً». «براى دنیایت چنان باش که گویى جاویدان خواهى ماند. و براى آخرتت چنان باش که گویى فردا مى‏میرى.» از فرمایشات امام کاظم علیه‏السلام است که؛ «لیس منامن ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاهُ». «از ما نیست کسى که دنیاى خود را به بهانه دین و یا دین خود را به خاطر دنیایش رها کند».
تحلیل و بررسى دیدگاه آخرت گرایان
از سرچشمه‏هاى آرامش روحى و روانى انسان، داشتن روحیه آخرت گرایى است. اگر انسان، بدین حقیقت اذعان کند که مرگ، شاه راه عبور به سوى زندگى برتر است نه تنها در روزگار به خطر افتادن زندگى دنیوى، احساس نگرانى نمى‏کند، بلکه احساس نشاط نیز مى‏کند. آخرت گرایان مرگ را انتقال از نشئه‏اى به نشئه دیگر مى‏دانند و یقین دارند که براى جاودانگى آفریده شده‏اند نه براى فنا و از بین رفتن. پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند؛ «ما خلقتم لِلْفَنا بل خلقتم للبقاء اِنّما تنقلون من دار الى دار».«شما براى فنا و از بین رفتن آفریده نشده‏اید، بلکه براى جاودانگى خلق شده‏اید. قطعاً از خانه‏اى به خانه‏اى دیگر انتقال مى‏یابید.» آیه‏الله صالحى مازندرانى فرمودند؛ «اگر کسى از اعماق روح و از صمیم قلب به آخرت ایمان داشته باشد و مرگ را لقاءالله و دیدار خداوند بداند (فانّه ملاقیکم ثم تردّون الى عالم الغیب والشّهاده)، چنین کسى به کل نظام هستى و عالم وجود خوش‏بین خواهد شد».
به جهان خرم از آنم  که جهان خرم از اوست
عاشقم بـر همـه عالم که همه عالم از اوست
مرگ زندگى است و انسان موجودى است که همیشه در بستر حیات و زندگى در حرکت است.
یکى پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستى
بگو اى بى‏خبر،  مرگ از چه خوانى زندگانى را
آخرت گرایان همه چیز را از آن خداوند مى‏دانند. مرگ را عامل انتقال از جهان محدود به جهان نامحدود می دانند.
مرگ را زیبا و عین زندگى مى‏دانند نه نابودى و فنا.  از دیدگاه آخرت گرایان انسان در نیکوترین صورت آفریده شده است که؛ لقد خلقنا الانسانَ فى احسن تقویم». جمال انسان شعاعى از جمال خداوندى است و انسان آگاه مى‏داند که در این دنیا در کنار هر زیبایى و تجمّلى، احساس خستگى، ملال و اضطراب خواهد بود. او جمال و زیبایى مطلق و حقیقى را از خداوند مى‏داند و خود نیز مشتاق رسیدن به همان جمال و آرامش رضوان است.
به قول حافظ؛
خرم آن روز که از این منزل ویران بروم
راحـت جـان طلبـم و از پى جانان بروم
گرچه دانم که به جایى نـبرد راه غـریب
مـن به بـوى سـر آن زلف پریشان بروم
چنانکه امام على (علیه‏السلام)  فرمودند؛ اللهم انت اهل الوصف الجمیل». خلاصه آنکه؛ آخرت گرایان دنیا را وسیله‏اى براى رسیدن به آخرت مى‏دانند. سعادت و شقاوت آخرت را نتیجه خوب و بد این جهان مى‏دانند. دنیا را گذرگاه مى‏شمارند. در پى کسب حسنات دنیا و آخرت و رضوان الهى‏اند. معتقدند انسان براى خداوند خلق شده است. ارزش انسان را بالاتر از این مى‏دانند که اسیر دنیا و مواهب آن شود. دنیا را محل پرورش استعدادهاى خود مى‏دانند. در پى وصول به جمال مطلق‏اند و خداوند را اهل جمال مطلق مى‏دانند. زبان حال آنان چنین است؛
یارَبِّ ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جوارحى/ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ ،/  وَ احْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَ اجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً / اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلَکَ ان تَمْلَأَ قلبى حُبّاً لَکَ / یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ، وَ امَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلَ شرٍّ / خابَ الْوافِدوُنَ عَلى غَیْرِکَ ، و خَسِرَ الْمُتَعرِّضوُنَ اِلاّ لَکَ / اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ / اللهم انى اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل. اللهم انى اسئلک بجمالک کله. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهىٌّ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّه …