یکصد و چهل و چهارمین جلسه گروه علمی کلام برگزار شد
یکصد و چهل و چهارمین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “اهداف آفرینش انسان از دیدگاه قرآن وحدیث(بررسی دیدگاه هاپیرامون فلسفه حیات)” با ارائه “حجت الاسلام دکتر علی اصغر فیضی پور” و با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۸ دی ۹۵ ساعت ۱۹:۳۰ درمجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
ازمباحث مهم در علوم انسانی «اهدافِ آفرینشِ انسان» است. کمالِ انسان درگرو «شناختِ هدفِ زندگی» و آگاهى از «اهدافِ آفرینش» اوست. انسان باتّکا دانش خود نمىتواند به آن هدف دست یابد، زیرا؛ هیچ شاخهاى از دانش بشرى نمی تواند پاسخگوی این سؤال اساسى باشد که «اهدافِ آفرینشِ انسان» چیست؟ پس؛ نیازمند راهنمایى «مکتب وحى» _ قرآن کریم و روایات حضرات معصومین(علیهمالسلام) _ هستیم تا پاسخِ کامل وصحیح را بیابیم. «اهدافِ آفرینشِ انسان ازمنظر قرآن و حدیث » از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است. تبیین هدفدارى جهان آفرینش و زندگى انسان؛ آگاهى به « اهدافِ آفرینشِ انسان از منظر قرآن کریم واحادیث معصومین(علیهمالسلام) »، از «ضروریات» است. « تاریخچه » آن را می توان به پیدایش انسان و ظهور ادیان الهى، بخصوص کُتُبِ آسمانى بازگرداند. «سیر به سوى پروردگار»، «رسیدن به آرامش قلب»، «نجات از حیرانى»، دستیابى به «کمالاتِ انسانى»، «مقامِ قرب»، « مقامِ رضایتمندى » و «خلیفه اللهى» با شناخت اهدافِ آفرینشِ و خودشناسى مُیَسّر است. و گرنه آرامشهاى دیگر جز تخدیرِ جسم و روح نخواهد بود.
گفتارِ اوّل؛ هدفمندی جهان آفرینش و زندگى انسان
۱. هدفدار بودن جهان آفرینش؛ هدفدار بودن جهانِ آفرینش لازمه جهان بینى الهى است. نظامِ آفرینش به سوى هدفِ حکیمانهاى در حرکت است. انسان، برترین آفریده خداوند، براى رسیدن به هدفِ والاى خلقت، به سوى آن روان است. بایسته است، هدفمندی جهانِ آفرینش در « دو رویکرد » بررسی گردد.
۱.۱. رویکرد جهان بینى مادى؛ در این نگرش؛ عالَم طبیعت براساس فِعل و انفعالات فیزیکى و شیمیایى حاصل شد و از « غایت » برخوردار نیست. طبق این دیدگاه، آفرینشِ جهان؛ «باطل»، «بازیچه» و «سرگرمى» است. و هدفِ حکیمانهاى در آن لحاظ نشده است.
۱.۲. رویکرد جهان بینى الهى؛ از دیدگاهِ الهیون، جهان، براساسِ «حکمت الهى» به سوى «غایتى خاص» در حرکت است. قرآن کریم تأکید مىکند که آفرینشِ جهان، و جهانِ آفرینش، «حَقّ» است؛ «باطل»، «بازیچه» (لَعِب) و «بیهوده و سرگرمى» (لَهو) نیست؛
* « مَا خَلقنَا ألسَّمَواتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلّا بِألحَقِّ».(احقاف/۳). «ما آسمان ها و زمین را و آنچه بین آنهاست به بازیچه نیافریدیم، آنها را جز به حَقّ خلق نکردیم».
* « وَ هُوَألَذِى خَلَقَ ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ بِألحَقِّ». (انعام/۷۳). «و او است آنکه آسمانها و زمین را به حق آفرید».
* « رَبَّنا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». (آل عمران/۱۹۱).« و پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدى! منزّهی تو! ما را از غداب آتش، نگاهدار ».
* « أَفَحَسِبتُم أَنَّمَا خَلَقنَاکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینَا لَا تُرجَعُونَ». (مؤمنون/۱۱۵). «آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوى ما باز گردانده نمىشوید؟!»
* «وَمَا خَلَقنَا ألسَّمآءَ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».(انبیاء/۱۶). «ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم». جهان، ماهیّت «از اویى»؛ «اِنّا لِلّه» و « به سوى اویى» ؛ « وَ إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) دارد. نظام و همبستگى جهانِ آفرینش که هر چیزى از آن چون؛ «خَطُّ و خَالُ و چشمُ و ابرو» به جاى خویش نیکو است، این حقیقت را روشن مىکند که؛ در آفرینشِ عالَم و آدم، هدف و نقشهاى حکیمانه اندرکار؛ و خـلل ناپدیر است.
جـهان چـون خـطّ و خـال و چشـم وا بروست
که هـر چیزى به جـاى خویش نیکوست
ا گـــر یـک ذرّه را بــرگیـــرى از جــاى
خـلل یـابد هـمـه عـالـم سـراپاى
از سوى دیگر؛ خداوند حکیم است، حکیم کارى بیهوده انجام نمىدهد. قرآن کریم هم بر آن تأکید دارد؛
*« وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهَمَا بَاطِلاً، ذَلِکَ ظَنُّالَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(ص/۲۷). «ما آسمان و زمین را با هر چه میانشان هست بیهوده نیافریدیم؛این گمان کافران است؛ وای بر کافران از آتش (دوزخ!)».
* « وَ مَا خَلَقنَا ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».. (دخان/۳۸). «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روى بازیچه نیافریدهایم». چون خداوند سرچشمه هستى و خیرات و «اجود الاجودین» است؛ بایسته است جهانى زیبا و کامل، (نظامِ احسن) بیافریند.
آفرینش همه تنبیۀ خداوند دل است
دل نـدارد که ندارد به خداوند اقرار
این هـمه نقـش عجب بـر در و دیـوار وجـود
هـرکـه فکرت نکـنـد نقـش بـود بـر دیـوار
۲. «حیاتِ طیّبه» و هدفداریِ زندگیِ انسان؛ هدفِ زندگى؛ درمتن آفرینش انسان است. تلاش براى رسیدن به آن، نوعی هماهنگی با آفرینش است. هدف زندگى؛ غایت و کمال مطلوبى است که درآفرینش براى انسان در نظر گرفته شد. هر انسانى باید در حدود توانایى و امکانات خویش براى وصول به آن بکوشد. قرآن کریم «زندگى هدفدار» را به «حیاتِ طیّبه» تعبیر مىکند؛ «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حیوهً طیبهً».(نحل/۹۷). «هرکس از مرد و زن که عمل صالح انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، به او زندگى پاکیزهاى را مىدهیم».
شرطِ رسیدن به «حیاتِ طیّبه»، عملِ صالح ِمؤمنانه است. منظور از «حیاتِ طیّبه» در قرآن؛ « غرق شدن در ذات باری تعالی » است که به هر فرد مؤمن به تناسب ایمان و عمل صالحی که انجام میدهد مرتبهای از آن اعطا میشود ومفهوم آیه شریفه؛ _ (نحل/۹۷)_ چنین است؛ « هر فرد با ایمانی– مرد یا زن – که عمل صالحی انجام دهد، خداوند او را به حیات طیّبی زنده، و او را غرق در ذات خود مینماید و علاوه بر این، بهترین پاداشها را به آن ها عطا میفرماید».
پیش از اینـت بیش از این ا ندیشۀ عُـشّاق بود
مهـرورزىِّ تـو با ما شـهره آفاق بود
از دَمِ صـبحِ اَزَل تـا آخـر شـام اَبَـد
دوستىُّ و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایۀ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
گفتار دوّم؛ دیدگاهها پیرامون اهدافِ آفرینشِ انسان
اوّل: دیدگاه دنیاگرایان؛
«دنیا در مفهوم اسلامى»، « مجموعه جهان آفرینش از؛ زمین، آسمان، کُرات و ستارگانى است که زینت بخش نظام طبیعت اند، و پدیدهها و موجودات نهفته درآن هستند، اعم از موجودات مادى و معنوى یا ظاهرى و باطنى».
چه عواملی گرایش به دنیا و لذّت های آن را در انسان ایجاد و تقویّت می کند؟
۱. خدا فراموشى؛ « نسوا الله فنسیَهُم اِنّ المنافقین همالفاسقون». (توبه/۶۷). « خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را فراموش کرد. قطعاً منافقان همان فاسقان اند».
۲. خود فراموشى؛ حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مستى « خود فراموشى» را عمیقتر از «مستى شراب» مىدانند؛ سُکرُالغفلهِ والغرورِ أَبعدُ إِفاقَهً مِن سُکْرِ الخَمُورِ». (محمدی ری شهری،ج۷،ص۱۸۰). «مستى غفلت و غرور از مستى شرابها عمیقتر است». ریشه خود فراموشى در خدا فراموشى است. ولا تکونوا کالذین نَسُوااللّه فانساهم انفسَهم اولئک هُمُ الفاسقون».(حشر/۱۹). «و هم چون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد، آنها فاسقاناند.»
۳. جهل و نادانی؛ ظاهربینان فقط جاذبههاى دلفریب دنیا را دیده و از سراى باقى و نعمتهاى جاودان آن بىخبرند، دل باخته دنیا شده و آن را بر مىگزینند؛ «یَعْلَمُونَ ظاهِراً من الحیوه الدنیا و هم عنالاخره هم غافلون». (روم/۷).
«آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت غافلند».
«هواى نفس»، در آیات قرآن کریم به « نفس أمّاره » شناخته مىشود و انسان را به بدىها فرمان
۴. هواپرستى؛ مىدهد؛ «اِنَّ االنَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّى». (یوسف/۵۳). «همانا نفس سرکش بسیار به بدىها امر مىکند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند».
۵. استکبار؛ از نظر قرآن کریم اگر کسى تکبر بورزد و از پذیرش حَقّ سرباز زند خداوند او را به عذابى دردناک دچار خواهد ساخت؛ «وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُوا وَاسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِیماً».(نساء/۱۷۳). «اما کسانى که از پرسش حق سر باز زدند و تکبر نمودند خداوند ایشان را به عذاب دردناکى دچار خواهد کرد».
۶. طغیانگری؛ «طغیانگرى» از ویژگىهاى افراد کم ظرفیت است، وقتى به نعمت و مال و مقامى مىرسند چنان سرمست و مغرور مىشوند که حتّى خدا را هم به فراموشى مىسپارند؛ «کَلاَّ اِنَّ الْاِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَاهُ اسْتَغْنَى».(علق/۶و۷). «چنین نیست (که شما مىپندارید) به یقین انسان طغیان مىکند، از این که خود را بىنیاز ببیند».
۷. پندارهای غلط؛ قرآن کریم مىفرماید؛ « الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ کَلاَّ لَیُنبَذَنَّ فِى الْحطَمَهِ». (همزه/۲تا۴). «همان کسى که مال فراوانى جمع آورى و شماره کرده (بىآنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند). او گمان مىکند که اموالش او را جاودانه مىسازد. چنین نیست که مىپندارد، به زودى در حطمه (آتش خورد کننده) پرتاب مىشود». حضرت امیرالمؤمنین على(علیهالسلام) مىفرماید؛ «أهلک الناسَ اثنان: خَوفُ الفَقرِ وَ طَلَبُ الفَخرِ». (مجلسی، محمدباقر،ج۷۳،ص۲۹۰). «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله مىکند) و تفاخر».
تحلیل و بررسى دیدگاه دنیاگرایان
در مورد دنیا دو رویکرد و رفتار نا صحیح وجود دارد؛
۱. آیینهاى هندى و متصوفه؛ قرآن کریم با این نظریه به شدّت مخالف است. در آیات بسیارى تصریح دارد که دنیا را براى شما آفریدیم و باید از نعمتهاى آن بهرهبردارى کرد؛ «اَلّذى جَعَلَ لَکمْ الارْضَ فِراشاً والسّماءَ بِناءً و اَنْزَلَ مِنَالسّماءِ مآءً فَاَخْرَجَ بهِ مِن الَّثمَراتِ رِزْقاً لَکُم».(بقره/۲۲). «خدایى که زمین را براى شما بستر قرار داد و آسمانى را بنا نهاد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به وسیله آن محصولات را خارج ساخت تا روزى شما باشد». وَأبتَغِ فیما آتیکَ اللّهُ الدّارَ الْاخِرَهَ وَلاتَنْسَ نصیبَکَ مِنَالدّنیا». (قصص/۷۷). «از آنچه خدا به تو عطا کرده براى آخرت بهره گیر و همچنین بهره ات را هم از دنیا فراموش مکن ».
۲. لذّت گرایان؛ کسانى که معتقدند هرچه هست همین زندگى مادى است. بهرهگیرى از خوشىها و لذایذ دنیوى، هدفِ اعلاى زندگى است که؛ همان زندگى حیوانى است و«هَمُّها عَلَفُها» است. خداوند در معرفى اینگونه افراد مىفرماید؛ «یَتَمَتَّعُونَ و یأکلون کما تأکُلُ الانعام». (محمد/۱۲). «بهره مىبرند و مىخورند آن چنان که حیوانات مىخورند». «إنَّ الذین لا یرجون لقاء نا و رضوا بالحیوه الدنیا واطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون».(یونس/۷). «قطعاً کسانى که به ملاقات ما امید ندارند و به زندگى دنیا خشنود شدند و به آن دل بستند آنان از نشانههاى ما غفلت دارند». چه عوامل سبب رهایی از دنیاگرایی می شود؟
۱. ایمان و تقویت آن؛ «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله … اولئک همالصادقون. (حجرات/۱۵). ایمان به خدا سرچشمه همه نعمتها و معیار بهرهگیرى صحیح از مواهب دنیایى است و این ایمان انسان را از غرق شدن در منجلاب شهوات دنیوى و پیروى از هواى نفس حفظ مىکند.
۲.ذکر و یاد خدا؛ ذکر و یاد همیشگى خداوند از عوامل پیشگیرى از دنیاگرایى انسان است. الذین آمنوا و تطمئنُّ قلوبُهُم بذکراللّه. الا بذکراللّه تطمئن القلوب». (رعد/۲۸).
۳. توکّل به خداوند؛ « وَیَرْزُقهُ من حیثُ لایحتسب و من یتوکل علىاللّه فهو حسبه اناللّه بالغُ امْرهِ قدجَعَلَ اللهُ لکل شىٍ قدراً». (طلاق/۳و۴). «و او را از جایى که گمان ندارند روزى مىدهد، و هرکس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را مىکند، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند، و خداوند براى هر چیز اندازهاى قرار داده است».
۴. عبرت پذیرى ؛ اَوَلَمْ یَسیرُوا فِىالْاَرْضِ فَیَنْظُروا کیفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِم».(غافر/۲۱). «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟» اَلَمْ یَرَوْا کمْ اهلکنا مِن قَبْلِهِم مِنْ قَرْنٍ مَکَنّاهُمْ فِىالْاَرْضِ».(انعام/۶). «آیا ندیدند چه قدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟ بیان سرگذشت اقوام و ملل پیشین براى عبرتپذیرى انسانهاست».
دوّم : دیدگاه پوچگرایان (نیهیلیستها)؛
کسانى هستند که؛ اهداف مادى و غریزى آنها را راضى و خشنود نکرده است؛ و به بُعد متعالى حیات و زندگى هم دست نیافتهاند، به پوچگرایى گرایش پیدا کرده اند که به «نیهیلیستها» یا «پوچگرایان» معروف اند. خداوند در وصف آنان مىفرماید؛ «لَهُمْ فىالدّنْیا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فِىالْاخِرَهِ عَذابٌ عظیمٌ» .(بقره/۱۱۴). «براى آنان در دنیا خوارى و ذلت است و در آخرت عذابى بزرگ.» پوچ گرایى افراطى از مختصات عصر جدید است. پوچ انگارى جهان در عرصه ادبیات ایران بسیار گسترده است؛ عطار نیشابورى درمنطق الطیر آورده است؛ (عطار نیشابوری،ص۳۳۸).
اى بـه دنیـا بـى سر و پـاى آمـده
خـاک بـر سـر، بـاد پیـمـاى آمـده
گر به صدرِ مملکت خواهى نشست
هم نخواهى رفت جز بادى به دست
نـایبـى را چـون اَجَـل آمـد فـراز
ز او یکى پرسید کاى در عینِ راز
حال تو چون است وقت پیـچ پیـچ
گفـت؛ حـالـم نبتـوانم گفـت هیچ
بـاد پیـمـودم همـه عـمـر تـمـام
عـاقبت بـا خـاک رفتـم والسلام
چه عواملی سبب پوچگرایى می شوند؟
۱. ناآگاهی از معمای آفرینش؛ ۲. ندانستن راز مرگ؛ ۳. شک روانى؛ ۴. فَقد و فقرِ آرمان؛ ۵. دگرگونى ارزشها؛
۶. مادّیگرایى؛ ۷. شرایط نابسامان محیط اجتماعى؛ ۸. نارسایی هاى تربیتى؛ ۹. شکست در هدفگیرىها؛
۱۰. عقده حقارت؛ ۱۱. ناسازگارى با محیط؛ ۱۲. خود ناپذیرى؛
تحلیل و بررسى دیدگاه پوچ گرایان؛
* همه ادیان الهى و اکثر مکاتب بشرى اتفاق نظر دارند که پوچگرایى امرى منفى و غیرقابل پذیرش عقل و منطق است زیرا؛
اولاً؛ به علّت اندک تعداد پوچگرایان در هر عصر، ناگزیر از قبول این واقعیت هستیم که پوچگرایى نمىتواند موضوعى فطرى و درون ذاتى باشد؛
ثانیاً؛ اگر انسان بتواند از یک نظام دقیق فکرى و فلسفى برخوردار شود ، هرگز میل به پوچى و یأس در او پیدا نخواهد شد؛
ثالثاً؛ اکثر پوچگرایان مىگویند باید به زندگی معنا و مفهوم بخشید، این سخن به این معناست که؛
اولاً؛ کل هستى بیهوده نیست و در جهان چیزهاى معنىدار که بتواند به زندگى ارزش بخشند وجود دارد.؛
ثانیاً؛ انسان نمىتواند پوچگرایى را تحمل کند؛
ثالثاً؛ هیچ یک از پوچگرایان دلیل عقلى براى پوچ بودن عالم هستى ارائه ندادهاند، بلکه عموم آنها سرخوردگىها و آشفتگىهاى درون خود را به عنوان دلیل براى پوچ بودن عالم هستى مطرح کردهاند.
نکته؛اشکال بزرگ پوچگرایان کنار گذاشتن خداوند است که موجب گرفتار شدن در بنبست شد. ایمان به خداوند، به انسان شهامت و قوت مىبخشد تا آدمى با روى باز مصایب و رنجها را بپذیرد، زیرا با اعتقاد به خدا، انسان در سیر به سوى مقصدى والا و اعلى قرار مىگیرد که مصائب و دردها براى رسیدن به آن از قلمرو حیات برکنار مىشوند.
سوّم؛ دیدگاه آخرت گرایان؛
دنیا سکوى پرواز آنان براى آخرت است؛ «فخذوا من ممرکم لمقرکم». رابطه آنها با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه؛ «ألدّنیا مزرعه الاخره»، و از نوع اسب دونده با میدان مسابقه است؛ « اَلا و اِنّ الیومَ اَلْمِضمار و غداً السِّباق». آنها أولیاء الهىاند و دنیا را محل تجارت براى آخرت مىدانند؛ «ألدّنیا… متجَرُ اولیاءِاللّه»، رابطه آنها با دنیا، رابطه عابد با معبد است؛ «ألدّنیا… مسجدُ احبّاءِ اللّه»، آنان جهان مادى را کمال مطلوب خود نمىدانند زیرا؛
اوّلاً؛ در جهان بینى اسلامى، جهان ابدى و جاویدان به دنبال این جهان مىآید که سعادت و شقاوتش محصول کارهاى نیک و بد او در این جهان است؛
ثانیاً؛ مقام انسان و ارزش هاى عالى انسان برتر و بالاتر از آن است که خویشتن را «بسته» و اسیر و برده مادیات این جهان نماید. به فرموده امام علی(علیهالسلام) ؛ قیمت و ارزش وجودى انسان بهشت است. «اِنَّهُ لَیْسَ لَکَ ثمنٌ اِلاّ الجَنّه فَلا تَبیعُوها اِلاّبِها». دنیا از نظر آنان قرارگاه دائمى نیست بلکه محل گذر است؛ «ألدّنیا دار مجاز لا دار قرارٍ»، آنان کسانى هستند که همیشه خیر و نیکى دنیا و آخرت را مىخواهند؛ « ربنا آتنا فىالدنیا حسنه و فىالاخره حسنه و قنا عذابالنار».(بقره/۲۰۱). آنها پى بردهاند که خداوند همه چیز را براى انسان و انسان را براى خود آفریده است؛ «یا ابن آدم خلقت الاشیاءَ لِاجلِک و خلقتک لاجلى». بنابراین؛ آنان مؤمنانى هستند که؛ خشنودى خداوند را بالاتر از هر چیزى مىدانند؛ «وعداللهالمؤمنین والمؤمنات جناتٍ تجرى منتحتهاالانهار خالدین فیها و مساکن طیبه فى جنّاتِ عدنٍ و رضوان من الله اکبر ذلک الْفَوْزُ العظیم». (توبه/۷۲).
طبق تعالیم اسلامى آنچه قابل دقت است آن است که بدانیم قرآن و سنت ارزش جهان را پایین نیاورده است، بلکه ارزش انسان را بالا برده است. اسلام جهان را براى انسان مىخواهد نه انسان را براى جهان. هدف اسلام، احیاى ارزشهاى انسان است نه بىاعتبار کردن ارزشهاى جهان. حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمودند؛ «اَلنّاسُ فِىالدّنیا عامِلان؛ عاملٌ عمل فىالدنیا للدنیا قد شغَلَتْهُ دنیاه عن آخرته، یخشى على مَن یَخْلُفُهُ الْفَقْرَ و یَأْمَنُهُ على نَفْسِهِ فیُفْنى عُمُرَه فى منفعَهِ غیره ؛ و عامِلٌ عَملَ فىالدنیا لما بعدها فَجاءَهُ الّذى له مِنَ الدنیا بغیر عَمَلٍ فَاَحْرَزَ الحَظّیْنِ معاً و مَلَک الداریْن جمیعاً ، فَاَصْبَحَ وجیهاً عنداللهِ لایسْألُ اَللّهَ حاجهً فَیَمْنَعُهُ». «مردم در دنیا دو دستهاند؛ یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بر باز ماندگان خویش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى خویش در امان است، پس زندگانى خودرا در راه سود دیگران از دست مىدهد. و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار مىکند، و نعمتهاى دنیا نیز بدون تلاش به او روى مىآورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان مىگردد، و با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح مىکند و حاجتى را از خدا درخواست نمىکند جز آن که روا مىگردد». پیامبر اعظم (صلىاللهعلیهوآله) فرمودند؛ « أصلحوا دنیاکم و کونوا لاخرتکم کانّکم تموتون غداً». «دنیاى خویش را سامان دهید و براى آخرت خویش آنچنان باشید که گویا فردا مىمیرید.» و فرمودند؛ اِعْمَل عَمَلَ امْرِىءٍ یَظُنُّ اَنّه لَنْ یَمُوتَ ابداً واحذَر حَذَرَ امرىءٍ یخشى ان یَمُوتَ غداً». امام حسن مجتبى(علیهالسلام) در آخرین وصیّت خود فرمودند؛ یا جناده! «کُنْ لدنیاک کانک تعیش ابداً و کن لاخرتک کانّک تموتُ غداً». «براى دنیایت چنان باش که گویى جاویدان خواهى ماند. و براى آخرتت چنان باش که گویى فردا مىمیرى.» از فرمایشات امام کاظم علیهالسلام است که؛ «لیس منامن ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاهُ». «از ما نیست کسى که دنیاى خود را به بهانه دین و یا دین خود را به خاطر دنیایش رها کند».
تحلیل و بررسى دیدگاه آخرت گرایان
از سرچشمههاى آرامش روحى و روانى انسان، داشتن روحیه آخرت گرایى است. اگر انسان، بدین حقیقت اذعان کند که مرگ، شاه راه عبور به سوى زندگى برتر است نه تنها در روزگار به خطر افتادن زندگى دنیوى، احساس نگرانى نمىکند، بلکه احساس نشاط نیز مىکند. آخرت گرایان مرگ را انتقال از نشئهاى به نشئه دیگر مىدانند و یقین دارند که براى جاودانگى آفریده شدهاند نه براى فنا و از بین رفتن. پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله فرمودند؛ «ما خلقتم لِلْفَنا بل خلقتم للبقاء اِنّما تنقلون من دار الى دار».«شما براى فنا و از بین رفتن آفریده نشدهاید، بلکه براى جاودانگى خلق شدهاید. قطعاً از خانهاى به خانهاى دیگر انتقال مىیابید.» آیهالله صالحى مازندرانى فرمودند؛ «اگر کسى از اعماق روح و از صمیم قلب به آخرت ایمان داشته باشد و مرگ را لقاءالله و دیدار خداوند بداند (فانّه ملاقیکم ثم تردّون الى عالم الغیب والشّهاده)، چنین کسى به کل نظام هستى و عالم وجود خوشبین خواهد شد».
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بـر همـه عالم که همه عالم از اوست
مرگ زندگى است و انسان موجودى است که همیشه در بستر حیات و زندگى در حرکت است.
یکى پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستى
بگو اى بىخبر، مرگ از چه خوانى زندگانى را
آخرت گرایان همه چیز را از آن خداوند مىدانند. مرگ را عامل انتقال از جهان محدود به جهان نامحدود می دانند.
مرگ را زیبا و عین زندگى مىدانند نه نابودى و فنا. از دیدگاه آخرت گرایان انسان در نیکوترین صورت آفریده شده است که؛ لقد خلقنا الانسانَ فى احسن تقویم». جمال انسان شعاعى از جمال خداوندى است و انسان آگاه مىداند که در این دنیا در کنار هر زیبایى و تجمّلى، احساس خستگى، ملال و اضطراب خواهد بود. او جمال و زیبایى مطلق و حقیقى را از خداوند مىداند و خود نیز مشتاق رسیدن به همان جمال و آرامش رضوان است.
به قول حافظ؛
خرم آن روز که از این منزل ویران بروم
راحـت جـان طلبـم و از پى جانان بروم
گرچه دانم که به جایى نـبرد راه غـریب
مـن به بـوى سـر آن زلف پریشان بروم
چنانکه امام على (علیهالسلام) فرمودند؛ اللهم انت اهل الوصف الجمیل». خلاصه آنکه؛ آخرت گرایان دنیا را وسیلهاى براى رسیدن به آخرت مىدانند. سعادت و شقاوت آخرت را نتیجه خوب و بد این جهان مىدانند. دنیا را گذرگاه مىشمارند. در پى کسب حسنات دنیا و آخرت و رضوان الهىاند. معتقدند انسان براى خداوند خلق شده است. ارزش انسان را بالاتر از این مىدانند که اسیر دنیا و مواهب آن شود. دنیا را محل پرورش استعدادهاى خود مىدانند. در پى وصول به جمال مطلقاند و خداوند را اهل جمال مطلق مىدانند. زبان حال آنان چنین است؛
یارَبِّ ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جوارحى/ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ ،/ وَ احْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَ اجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً / اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلَکَ ان تَمْلَأَ قلبى حُبّاً لَکَ / یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ، وَ امَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلَ شرٍّ / خابَ الْوافِدوُنَ عَلى غَیْرِکَ ، و خَسِرَ الْمُتَعرِّضوُنَ اِلاّ لَکَ / اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ / اللهم انى اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل. اللهم انى اسئلک بجمالک کله. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهىٌّ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّه …
ازمباحث مهم در علوم انسانی «اهدافِ آفرینشِ انسان» است. کمالِ انسان درگرو «شناختِ هدفِ زندگی» و آگاهى از «اهدافِ آفرینش» اوست. انسان باتّکا دانش خود نمىتواند به آن هدف دست یابد، زیرا؛ هیچ شاخهاى از دانش بشرى نمی تواند پاسخگوی این سؤال اساسى باشد که «اهدافِ آفرینشِ انسان» چیست؟ پس؛ نیازمند راهنمایى «مکتب وحى» _ قرآن کریم و روایات حضرات معصومین(علیهمالسلام) _ هستیم تا پاسخِ کامل وصحیح را بیابیم. «اهدافِ آفرینشِ انسان ازمنظر قرآن و حدیث » از اهمّیّت ویژه ای برخوردار است. تبیین هدفدارى جهان آفرینش و زندگى انسان؛ آگاهى به « اهدافِ آفرینشِ انسان از منظر قرآن کریم واحادیث معصومین(علیهمالسلام) »، از «ضروریات» است. « تاریخچه » آن را می توان به پیدایش انسان و ظهور ادیان الهى، بخصوص کُتُبِ آسمانى بازگرداند. «سیر به سوى پروردگار»، «رسیدن به آرامش قلب»، «نجات از حیرانى»، دستیابى به «کمالاتِ انسانى»، «مقامِ قرب»، « مقامِ رضایتمندى » و «خلیفه اللهى» با شناخت اهدافِ آفرینشِ و خودشناسى مُیَسّر است. و گرنه آرامشهاى دیگر جز تخدیرِ جسم و روح نخواهد بود.
گفتارِ اوّل؛ هدفمندی جهان آفرینش و زندگى انسان
۱. هدفدار بودن جهان آفرینش؛ هدفدار بودن جهانِ آفرینش لازمه جهان بینى الهى است. نظامِ آفرینش به سوى هدفِ حکیمانهاى در حرکت است. انسان، برترین آفریده خداوند، براى رسیدن به هدفِ والاى خلقت، به سوى آن روان است. بایسته است، هدفمندی جهانِ آفرینش در « دو رویکرد » بررسی گردد.
۱.۱. رویکرد جهان بینى مادى؛ در این نگرش؛ عالَم طبیعت براساس فِعل و انفعالات فیزیکى و شیمیایى حاصل شد و از « غایت » برخوردار نیست. طبق این دیدگاه، آفرینشِ جهان؛ «باطل»، «بازیچه» و «سرگرمى» است. و هدفِ حکیمانهاى در آن لحاظ نشده است.
۱.۲. رویکرد جهان بینى الهى؛ از دیدگاهِ الهیون، جهان، براساسِ «حکمت الهى» به سوى «غایتى خاص» در حرکت است. قرآن کریم تأکید مىکند که آفرینشِ جهان، و جهانِ آفرینش، «حَقّ» است؛ «باطل»، «بازیچه» (لَعِب) و «بیهوده و سرگرمى» (لَهو) نیست؛
* « مَا خَلقنَا ألسَّمَواتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا إِلّا بِألحَقِّ».(احقاف/۳). «ما آسمان ها و زمین را و آنچه بین آنهاست به بازیچه نیافریدیم، آنها را جز به حَقّ خلق نکردیم».
* « وَ هُوَألَذِى خَلَقَ ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ بِألحَقِّ». (انعام/۷۳). «و او است آنکه آسمانها و زمین را به حق آفرید».
* « رَبَّنا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». (آل عمران/۱۹۱).« و پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدى! منزّهی تو! ما را از غداب آتش، نگاهدار ».
* « أَفَحَسِبتُم أَنَّمَا خَلَقنَاکُم عَبَثاً وَ أَنَّکُم إِلَینَا لَا تُرجَعُونَ». (مؤمنون/۱۱۵). «آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوى ما باز گردانده نمىشوید؟!»
* «وَمَا خَلَقنَا ألسَّمآءَ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».(انبیاء/۱۶). «ما آسمان و زمین، و آنچه را در میان آنهاست از روى بازى نیافریدیم». جهان، ماهیّت «از اویى»؛ «اِنّا لِلّه» و « به سوى اویى» ؛ « وَ إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره/۱۵۶) دارد. نظام و همبستگى جهانِ آفرینش که هر چیزى از آن چون؛ «خَطُّ و خَالُ و چشمُ و ابرو» به جاى خویش نیکو است، این حقیقت را روشن مىکند که؛ در آفرینشِ عالَم و آدم، هدف و نقشهاى حکیمانه اندرکار؛ و خـلل ناپدیر است.
جـهان چـون خـطّ و خـال و چشـم وا بروست
که هـر چیزى به جـاى خویش نیکوست
ا گـــر یـک ذرّه را بــرگیـــرى از جــاى
خـلل یـابد هـمـه عـالـم سـراپاى
از سوى دیگر؛ خداوند حکیم است، حکیم کارى بیهوده انجام نمىدهد. قرآن کریم هم بر آن تأکید دارد؛
*« وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَالأَرضَ وَ مَا بَینَهَمَا بَاطِلاً، ذَلِکَ ظَنُّالَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ».(ص/۲۷). «ما آسمان و زمین را با هر چه میانشان هست بیهوده نیافریدیم؛این گمان کافران است؛ وای بر کافران از آتش (دوزخ!)».
* « وَ مَا خَلَقنَا ألسَّمَوَاتِ وَألأَرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ».. (دخان/۳۸). «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روى بازیچه نیافریدهایم». چون خداوند سرچشمه هستى و خیرات و «اجود الاجودین» است؛ بایسته است جهانى زیبا و کامل، (نظامِ احسن) بیافریند.
آفرینش همه تنبیۀ خداوند دل است
دل نـدارد که ندارد به خداوند اقرار
این هـمه نقـش عجب بـر در و دیـوار وجـود
هـرکـه فکرت نکـنـد نقـش بـود بـر دیـوار
۲. «حیاتِ طیّبه» و هدفداریِ زندگیِ انسان؛ هدفِ زندگى؛ درمتن آفرینش انسان است. تلاش براى رسیدن به آن، نوعی هماهنگی با آفرینش است. هدف زندگى؛ غایت و کمال مطلوبى است که درآفرینش براى انسان در نظر گرفته شد. هر انسانى باید در حدود توانایى و امکانات خویش براى وصول به آن بکوشد. قرآن کریم «زندگى هدفدار» را به «حیاتِ طیّبه» تعبیر مىکند؛ «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حیوهً طیبهً».(نحل/۹۷). «هرکس از مرد و زن که عمل صالح انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد، به او زندگى پاکیزهاى را مىدهیم».
شرطِ رسیدن به «حیاتِ طیّبه»، عملِ صالح ِمؤمنانه است. منظور از «حیاتِ طیّبه» در قرآن؛ « غرق شدن در ذات باری تعالی » است که به هر فرد مؤمن به تناسب ایمان و عمل صالحی که انجام میدهد مرتبهای از آن اعطا میشود ومفهوم آیه شریفه؛ _ (نحل/۹۷)_ چنین است؛ « هر فرد با ایمانی– مرد یا زن – که عمل صالحی انجام دهد، خداوند او را به حیات طیّبی زنده، و او را غرق در ذات خود مینماید و علاوه بر این، بهترین پاداشها را به آن ها عطا میفرماید».
پیش از اینـت بیش از این ا ندیشۀ عُـشّاق بود
مهـرورزىِّ تـو با ما شـهره آفاق بود
از دَمِ صـبحِ اَزَل تـا آخـر شـام اَبَـد
دوستىُّ و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایۀ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
گفتار دوّم؛ دیدگاهها پیرامون اهدافِ آفرینشِ انسان
اوّل: دیدگاه دنیاگرایان؛
«دنیا در مفهوم اسلامى»، « مجموعه جهان آفرینش از؛ زمین، آسمان، کُرات و ستارگانى است که زینت بخش نظام طبیعت اند، و پدیدهها و موجودات نهفته درآن هستند، اعم از موجودات مادى و معنوى یا ظاهرى و باطنى».
چه عواملی گرایش به دنیا و لذّت های آن را در انسان ایجاد و تقویّت می کند؟
۱. خدا فراموشى؛ « نسوا الله فنسیَهُم اِنّ المنافقین همالفاسقون». (توبه/۶۷). « خدا را فراموش کردند و خداوند نیز آنها را فراموش کرد. قطعاً منافقان همان فاسقان اند».
۲. خود فراموشى؛ حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مستى « خود فراموشى» را عمیقتر از «مستى شراب» مىدانند؛ سُکرُالغفلهِ والغرورِ أَبعدُ إِفاقَهً مِن سُکْرِ الخَمُورِ». (محمدی ری شهری،ج۷،ص۱۸۰). «مستى غفلت و غرور از مستى شرابها عمیقتر است». ریشه خود فراموشى در خدا فراموشى است. ولا تکونوا کالذین نَسُوااللّه فانساهم انفسَهم اولئک هُمُ الفاسقون».(حشر/۱۹). «و هم چون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد، آنها فاسقاناند.»
۳. جهل و نادانی؛ ظاهربینان فقط جاذبههاى دلفریب دنیا را دیده و از سراى باقى و نعمتهاى جاودان آن بىخبرند، دل باخته دنیا شده و آن را بر مىگزینند؛ «یَعْلَمُونَ ظاهِراً من الحیوه الدنیا و هم عنالاخره هم غافلون». (روم/۷).
«آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت غافلند».
«هواى نفس»، در آیات قرآن کریم به « نفس أمّاره » شناخته مىشود و انسان را به بدىها فرمان
۴. هواپرستى؛ مىدهد؛ «اِنَّ االنَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّى». (یوسف/۵۳). «همانا نفس سرکش بسیار به بدىها امر مىکند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند».
۵. استکبار؛ از نظر قرآن کریم اگر کسى تکبر بورزد و از پذیرش حَقّ سرباز زند خداوند او را به عذابى دردناک دچار خواهد ساخت؛ «وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُوا وَاسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلِیماً».(نساء/۱۷۳). «اما کسانى که از پرسش حق سر باز زدند و تکبر نمودند خداوند ایشان را به عذاب دردناکى دچار خواهد کرد».
۶. طغیانگری؛ «طغیانگرى» از ویژگىهاى افراد کم ظرفیت است، وقتى به نعمت و مال و مقامى مىرسند چنان سرمست و مغرور مىشوند که حتّى خدا را هم به فراموشى مىسپارند؛ «کَلاَّ اِنَّ الْاِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَاهُ اسْتَغْنَى».(علق/۶و۷). «چنین نیست (که شما مىپندارید) به یقین انسان طغیان مىکند، از این که خود را بىنیاز ببیند».
۷. پندارهای غلط؛ قرآن کریم مىفرماید؛ « الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ کَلاَّ لَیُنبَذَنَّ فِى الْحطَمَهِ». (همزه/۲تا۴). «همان کسى که مال فراوانى جمع آورى و شماره کرده (بىآنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند). او گمان مىکند که اموالش او را جاودانه مىسازد. چنین نیست که مىپندارد، به زودى در حطمه (آتش خورد کننده) پرتاب مىشود». حضرت امیرالمؤمنین على(علیهالسلام) مىفرماید؛ «أهلک الناسَ اثنان: خَوفُ الفَقرِ وَ طَلَبُ الفَخرِ». (مجلسی، محمدباقر،ج۷۳،ص۲۹۰). «دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر (که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله مىکند) و تفاخر».
تحلیل و بررسى دیدگاه دنیاگرایان
در مورد دنیا دو رویکرد و رفتار نا صحیح وجود دارد؛
۱. آیینهاى هندى و متصوفه؛ قرآن کریم با این نظریه به شدّت مخالف است. در آیات بسیارى تصریح دارد که دنیا را براى شما آفریدیم و باید از نعمتهاى آن بهرهبردارى کرد؛ «اَلّذى جَعَلَ لَکمْ الارْضَ فِراشاً والسّماءَ بِناءً و اَنْزَلَ مِنَالسّماءِ مآءً فَاَخْرَجَ بهِ مِن الَّثمَراتِ رِزْقاً لَکُم».(بقره/۲۲). «خدایى که زمین را براى شما بستر قرار داد و آسمانى را بنا نهاد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به وسیله آن محصولات را خارج ساخت تا روزى شما باشد». وَأبتَغِ فیما آتیکَ اللّهُ الدّارَ الْاخِرَهَ وَلاتَنْسَ نصیبَکَ مِنَالدّنیا». (قصص/۷۷). «از آنچه خدا به تو عطا کرده براى آخرت بهره گیر و همچنین بهره ات را هم از دنیا فراموش مکن ».
۲. لذّت گرایان؛ کسانى که معتقدند هرچه هست همین زندگى مادى است. بهرهگیرى از خوشىها و لذایذ دنیوى، هدفِ اعلاى زندگى است که؛ همان زندگى حیوانى است و«هَمُّها عَلَفُها» است. خداوند در معرفى اینگونه افراد مىفرماید؛ «یَتَمَتَّعُونَ و یأکلون کما تأکُلُ الانعام». (محمد/۱۲). «بهره مىبرند و مىخورند آن چنان که حیوانات مىخورند». «إنَّ الذین لا یرجون لقاء نا و رضوا بالحیوه الدنیا واطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون».(یونس/۷). «قطعاً کسانى که به ملاقات ما امید ندارند و به زندگى دنیا خشنود شدند و به آن دل بستند آنان از نشانههاى ما غفلت دارند». چه عوامل سبب رهایی از دنیاگرایی می شود؟
۱. ایمان و تقویت آن؛ «انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله … اولئک همالصادقون. (حجرات/۱۵). ایمان به خدا سرچشمه همه نعمتها و معیار بهرهگیرى صحیح از مواهب دنیایى است و این ایمان انسان را از غرق شدن در منجلاب شهوات دنیوى و پیروى از هواى نفس حفظ مىکند.
۲.ذکر و یاد خدا؛ ذکر و یاد همیشگى خداوند از عوامل پیشگیرى از دنیاگرایى انسان است. الذین آمنوا و تطمئنُّ قلوبُهُم بذکراللّه. الا بذکراللّه تطمئن القلوب». (رعد/۲۸).
۳. توکّل به خداوند؛ « وَیَرْزُقهُ من حیثُ لایحتسب و من یتوکل علىاللّه فهو حسبه اناللّه بالغُ امْرهِ قدجَعَلَ اللهُ لکل شىٍ قدراً». (طلاق/۳و۴). «و او را از جایى که گمان ندارند روزى مىدهد، و هرکس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را مىکند، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند، و خداوند براى هر چیز اندازهاى قرار داده است».
۴. عبرت پذیرى ؛ اَوَلَمْ یَسیرُوا فِىالْاَرْضِ فَیَنْظُروا کیفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِم».(غافر/۲۱). «آیا آنها روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بود؟» اَلَمْ یَرَوْا کمْ اهلکنا مِن قَبْلِهِم مِنْ قَرْنٍ مَکَنّاهُمْ فِىالْاَرْضِ».(انعام/۶). «آیا ندیدند چه قدر از اقوام پیشین را هلاک کردیم؟ بیان سرگذشت اقوام و ملل پیشین براى عبرتپذیرى انسانهاست».
دوّم : دیدگاه پوچگرایان (نیهیلیستها)؛
کسانى هستند که؛ اهداف مادى و غریزى آنها را راضى و خشنود نکرده است؛ و به بُعد متعالى حیات و زندگى هم دست نیافتهاند، به پوچگرایى گرایش پیدا کرده اند که به «نیهیلیستها» یا «پوچگرایان» معروف اند. خداوند در وصف آنان مىفرماید؛ «لَهُمْ فىالدّنْیا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فِىالْاخِرَهِ عَذابٌ عظیمٌ» .(بقره/۱۱۴). «براى آنان در دنیا خوارى و ذلت است و در آخرت عذابى بزرگ.» پوچ گرایى افراطى از مختصات عصر جدید است. پوچ انگارى جهان در عرصه ادبیات ایران بسیار گسترده است؛ عطار نیشابورى درمنطق الطیر آورده است؛ (عطار نیشابوری،ص۳۳۸).
اى بـه دنیـا بـى سر و پـاى آمـده
خـاک بـر سـر، بـاد پیـمـاى آمـده
گر به صدرِ مملکت خواهى نشست
هم نخواهى رفت جز بادى به دست
نـایبـى را چـون اَجَـل آمـد فـراز
ز او یکى پرسید کاى در عینِ راز
حال تو چون است وقت پیـچ پیـچ
گفـت؛ حـالـم نبتـوانم گفـت هیچ
بـاد پیـمـودم همـه عـمـر تـمـام
عـاقبت بـا خـاک رفتـم والسلام
چه عواملی سبب پوچگرایى می شوند؟
۱. ناآگاهی از معمای آفرینش؛ ۲. ندانستن راز مرگ؛ ۳. شک روانى؛ ۴. فَقد و فقرِ آرمان؛ ۵. دگرگونى ارزشها؛
۶. مادّیگرایى؛ ۷. شرایط نابسامان محیط اجتماعى؛ ۸. نارسایی هاى تربیتى؛ ۹. شکست در هدفگیرىها؛
۱۰. عقده حقارت؛ ۱۱. ناسازگارى با محیط؛ ۱۲. خود ناپذیرى؛
تحلیل و بررسى دیدگاه پوچ گرایان؛
* همه ادیان الهى و اکثر مکاتب بشرى اتفاق نظر دارند که پوچگرایى امرى منفى و غیرقابل پذیرش عقل و منطق است زیرا؛
اولاً؛ به علّت اندک تعداد پوچگرایان در هر عصر، ناگزیر از قبول این واقعیت هستیم که پوچگرایى نمىتواند موضوعى فطرى و درون ذاتى باشد؛
ثانیاً؛ اگر انسان بتواند از یک نظام دقیق فکرى و فلسفى برخوردار شود ، هرگز میل به پوچى و یأس در او پیدا نخواهد شد؛
ثالثاً؛ اکثر پوچگرایان مىگویند باید به زندگی معنا و مفهوم بخشید، این سخن به این معناست که؛
اولاً؛ کل هستى بیهوده نیست و در جهان چیزهاى معنىدار که بتواند به زندگى ارزش بخشند وجود دارد.؛
ثانیاً؛ انسان نمىتواند پوچگرایى را تحمل کند؛
ثالثاً؛ هیچ یک از پوچگرایان دلیل عقلى براى پوچ بودن عالم هستى ارائه ندادهاند، بلکه عموم آنها سرخوردگىها و آشفتگىهاى درون خود را به عنوان دلیل براى پوچ بودن عالم هستى مطرح کردهاند.
نکته؛اشکال بزرگ پوچگرایان کنار گذاشتن خداوند است که موجب گرفتار شدن در بنبست شد. ایمان به خداوند، به انسان شهامت و قوت مىبخشد تا آدمى با روى باز مصایب و رنجها را بپذیرد، زیرا با اعتقاد به خدا، انسان در سیر به سوى مقصدى والا و اعلى قرار مىگیرد که مصائب و دردها براى رسیدن به آن از قلمرو حیات برکنار مىشوند.
سوّم؛ دیدگاه آخرت گرایان؛
دنیا سکوى پرواز آنان براى آخرت است؛ «فخذوا من ممرکم لمقرکم». رابطه آنها با جهان از نوع رابطه کشاورز با مزرعه؛ «ألدّنیا مزرعه الاخره»، و از نوع اسب دونده با میدان مسابقه است؛ « اَلا و اِنّ الیومَ اَلْمِضمار و غداً السِّباق». آنها أولیاء الهىاند و دنیا را محل تجارت براى آخرت مىدانند؛ «ألدّنیا… متجَرُ اولیاءِاللّه»، رابطه آنها با دنیا، رابطه عابد با معبد است؛ «ألدّنیا… مسجدُ احبّاءِ اللّه»، آنان جهان مادى را کمال مطلوب خود نمىدانند زیرا؛
اوّلاً؛ در جهان بینى اسلامى، جهان ابدى و جاویدان به دنبال این جهان مىآید که سعادت و شقاوتش محصول کارهاى نیک و بد او در این جهان است؛
ثانیاً؛ مقام انسان و ارزش هاى عالى انسان برتر و بالاتر از آن است که خویشتن را «بسته» و اسیر و برده مادیات این جهان نماید. به فرموده امام علی(علیهالسلام) ؛ قیمت و ارزش وجودى انسان بهشت است. «اِنَّهُ لَیْسَ لَکَ ثمنٌ اِلاّ الجَنّه فَلا تَبیعُوها اِلاّبِها». دنیا از نظر آنان قرارگاه دائمى نیست بلکه محل گذر است؛ «ألدّنیا دار مجاز لا دار قرارٍ»، آنان کسانى هستند که همیشه خیر و نیکى دنیا و آخرت را مىخواهند؛ « ربنا آتنا فىالدنیا حسنه و فىالاخره حسنه و قنا عذابالنار».(بقره/۲۰۱). آنها پى بردهاند که خداوند همه چیز را براى انسان و انسان را براى خود آفریده است؛ «یا ابن آدم خلقت الاشیاءَ لِاجلِک و خلقتک لاجلى». بنابراین؛ آنان مؤمنانى هستند که؛ خشنودى خداوند را بالاتر از هر چیزى مىدانند؛ «وعداللهالمؤمنین والمؤمنات جناتٍ تجرى منتحتهاالانهار خالدین فیها و مساکن طیبه فى جنّاتِ عدنٍ و رضوان من الله اکبر ذلک الْفَوْزُ العظیم». (توبه/۷۲).
طبق تعالیم اسلامى آنچه قابل دقت است آن است که بدانیم قرآن و سنت ارزش جهان را پایین نیاورده است، بلکه ارزش انسان را بالا برده است. اسلام جهان را براى انسان مىخواهد نه انسان را براى جهان. هدف اسلام، احیاى ارزشهاى انسان است نه بىاعتبار کردن ارزشهاى جهان. حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمودند؛ «اَلنّاسُ فِىالدّنیا عامِلان؛ عاملٌ عمل فىالدنیا للدنیا قد شغَلَتْهُ دنیاه عن آخرته، یخشى على مَن یَخْلُفُهُ الْفَقْرَ و یَأْمَنُهُ على نَفْسِهِ فیُفْنى عُمُرَه فى منفعَهِ غیره ؛ و عامِلٌ عَملَ فىالدنیا لما بعدها فَجاءَهُ الّذى له مِنَ الدنیا بغیر عَمَلٍ فَاَحْرَزَ الحَظّیْنِ معاً و مَلَک الداریْن جمیعاً ، فَاَصْبَحَ وجیهاً عنداللهِ لایسْألُ اَللّهَ حاجهً فَیَمْنَعُهُ». «مردم در دنیا دو دستهاند؛ یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بر باز ماندگان خویش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى خویش در امان است، پس زندگانى خودرا در راه سود دیگران از دست مىدهد. و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار مىکند، و نعمتهاى دنیا نیز بدون تلاش به او روى مىآورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان مىگردد، و با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح مىکند و حاجتى را از خدا درخواست نمىکند جز آن که روا مىگردد». پیامبر اعظم (صلىاللهعلیهوآله) فرمودند؛ « أصلحوا دنیاکم و کونوا لاخرتکم کانّکم تموتون غداً». «دنیاى خویش را سامان دهید و براى آخرت خویش آنچنان باشید که گویا فردا مىمیرید.» و فرمودند؛ اِعْمَل عَمَلَ امْرِىءٍ یَظُنُّ اَنّه لَنْ یَمُوتَ ابداً واحذَر حَذَرَ امرىءٍ یخشى ان یَمُوتَ غداً». امام حسن مجتبى(علیهالسلام) در آخرین وصیّت خود فرمودند؛ یا جناده! «کُنْ لدنیاک کانک تعیش ابداً و کن لاخرتک کانّک تموتُ غداً». «براى دنیایت چنان باش که گویى جاویدان خواهى ماند. و براى آخرتت چنان باش که گویى فردا مىمیرى.» از فرمایشات امام کاظم علیهالسلام است که؛ «لیس منامن ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاهُ». «از ما نیست کسى که دنیاى خود را به بهانه دین و یا دین خود را به خاطر دنیایش رها کند».
تحلیل و بررسى دیدگاه آخرت گرایان
از سرچشمههاى آرامش روحى و روانى انسان، داشتن روحیه آخرت گرایى است. اگر انسان، بدین حقیقت اذعان کند که مرگ، شاه راه عبور به سوى زندگى برتر است نه تنها در روزگار به خطر افتادن زندگى دنیوى، احساس نگرانى نمىکند، بلکه احساس نشاط نیز مىکند. آخرت گرایان مرگ را انتقال از نشئهاى به نشئه دیگر مىدانند و یقین دارند که براى جاودانگى آفریده شدهاند نه براى فنا و از بین رفتن. پیامبر اعظم صلىاللهعلیهوآله فرمودند؛ «ما خلقتم لِلْفَنا بل خلقتم للبقاء اِنّما تنقلون من دار الى دار».«شما براى فنا و از بین رفتن آفریده نشدهاید، بلکه براى جاودانگى خلق شدهاید. قطعاً از خانهاى به خانهاى دیگر انتقال مىیابید.» آیهالله صالحى مازندرانى فرمودند؛ «اگر کسى از اعماق روح و از صمیم قلب به آخرت ایمان داشته باشد و مرگ را لقاءالله و دیدار خداوند بداند (فانّه ملاقیکم ثم تردّون الى عالم الغیب والشّهاده)، چنین کسى به کل نظام هستى و عالم وجود خوشبین خواهد شد».
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بـر همـه عالم که همه عالم از اوست
مرگ زندگى است و انسان موجودى است که همیشه در بستر حیات و زندگى در حرکت است.
یکى پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستى
بگو اى بىخبر، مرگ از چه خوانى زندگانى را
آخرت گرایان همه چیز را از آن خداوند مىدانند. مرگ را عامل انتقال از جهان محدود به جهان نامحدود می دانند.
مرگ را زیبا و عین زندگى مىدانند نه نابودى و فنا. از دیدگاه آخرت گرایان انسان در نیکوترین صورت آفریده شده است که؛ لقد خلقنا الانسانَ فى احسن تقویم». جمال انسان شعاعى از جمال خداوندى است و انسان آگاه مىداند که در این دنیا در کنار هر زیبایى و تجمّلى، احساس خستگى، ملال و اضطراب خواهد بود. او جمال و زیبایى مطلق و حقیقى را از خداوند مىداند و خود نیز مشتاق رسیدن به همان جمال و آرامش رضوان است.
به قول حافظ؛
خرم آن روز که از این منزل ویران بروم
راحـت جـان طلبـم و از پى جانان بروم
گرچه دانم که به جایى نـبرد راه غـریب
مـن به بـوى سـر آن زلف پریشان بروم
چنانکه امام على (علیهالسلام) فرمودند؛ اللهم انت اهل الوصف الجمیل». خلاصه آنکه؛ آخرت گرایان دنیا را وسیلهاى براى رسیدن به آخرت مىدانند. سعادت و شقاوت آخرت را نتیجه خوب و بد این جهان مىدانند. دنیا را گذرگاه مىشمارند. در پى کسب حسنات دنیا و آخرت و رضوان الهىاند. معتقدند انسان براى خداوند خلق شده است. ارزش انسان را بالاتر از این مىدانند که اسیر دنیا و مواهب آن شود. دنیا را محل پرورش استعدادهاى خود مىدانند. در پى وصول به جمال مطلقاند و خداوند را اهل جمال مطلق مىدانند. زبان حال آنان چنین است؛
یارَبِّ ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جوارحى/ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ ،/ وَ احْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَ اجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً / اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلَکَ ان تَمْلَأَ قلبى حُبّاً لَکَ / یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ ، وَ امَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلَ شرٍّ / خابَ الْوافِدوُنَ عَلى غَیْرِکَ ، و خَسِرَ الْمُتَعرِّضوُنَ اِلاّ لَکَ / اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ / اللهم انى اسئلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل. اللهم انى اسئلک بجمالک کله. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهىٌّ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّه …