تاملی بردیدگاه علامه طباطبائی درباره معرفت نفس” در یکصد و نوزدهمین جلسه گروه علمی عرفان+خلاصه بحث

یکصد و نوزدهمین جلسه گروه علمی عرفان برگزار شد
یکصد و نوزدهمین جلسه گروه علمی عرفان با موضوع ” تاملی بردیدگاه علامه طباطبائی در باره معرفت نفس ” با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی شیروانی و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۹۵ ساعت ۲۰:۴۵ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

ایشان ابتداء به جستجوی آثار مرحوم علامه طباطبائی (ره) در موضوع معرفت نفس پرداخته و سپس محور بحث خویش را المیزان قرار دادند. علامه طباطبائی در المیزان پیرامون معرفت نفس، هم بحث قرآنی و هم روایی مطرح می­کند. علاوه بر این دو بحث، مطلب دیگری را نیز مورد اشاره قرار می­دهند که محل بحث ما قرار دارد و ایشان به عنوان «بحثٌ علمی» آن را بیان می­کنند و در آن به چیستی معرفت نفس و جایگاه و آثار و تبعاتش و همچنین به رابطه آن با شریعت از یک سو و عرفان و تصوف از سوی دیگر در نُه بند اشاره می­کنند.
در بند نخست می­فرماید همه ما اذعان داریم که چیزی به نام «من» و «أنا» وجود دارد که ما کارها و افعالمان را به آن نسبت می­دهیم ولی در تشخیص حقیقت آن اختلاف آراء وجود دارد. دیدگاههای مختلفی که در مورد حقیقت «من» وجود دارد، منافاتی با هویّت و حقیقت «من» ندارد، زیرا یک ارتکاز واحد را در همه می­توان مشاهده نمود. آنگاه برهان اقامه می­کند بر این که حقیقت نفس همین بدن نیست، چون بدن و اعضاء و جوارح، مورد غفلت قرار می­گیرند، ولی انسان از حقیقت خودش غافل نمی­شود؛ حتی در مورد اغماء و بیهوشی نیز از خودمان غافل نیستیم، بلکه فقط علم به خودمان را به یاد نمی­آوریم.
اشتغال به امور روزمره و اهتمام به آمال و آرزوهای دنیوی و رفع حوائج دنیوی باعث این شده که برخی حقیقت انسانی را بدن تلقی می­کنند و لذا باید از عوامل بیرونی انصراف و به درون خودش التفات پیدا کند. ترس شدید، سرور شدید که حالت شوک به انسان وارد می­کنند و حتی وابستگی و اضطرار شدید، از عوامل انصراف از بیرون به درون می­باشند؛ حال این عوامل، چگونه انسان را به درون منصرف می­کنند که برای پاسخ به آن، بحث معرفت نفس مطرح می­شود. علامه می­فرمایند انسان وقتی در مقام اضطرار قرار گرفت، توجهی به حضرت حق پیدا می­کند، مثلاً اگر کسی عاشق کسی دیگر بشود، این عوامل معرفت نفس است. البته باید دقت کرد که چگونه این امور می­تواند به معرفت نفس منجر شود، آیا ساحت خاصی مدنظر است یا خیر؟ ترس شدید را ایشان اینگونه تحلیل می­کند که انسان به خودش می­آید تا چگونه خودش را حفظ نماید. این عوامل نظیر ترس شدید، باعث می­شود که تمثلاتی برای انسان واقع شود و یا حالت منامیه برای او واقع شود و اموری از وقایع گذشته و آینده را بفهمد، همه این موارد در دایره معرفت نفس علامه قرار می­گیرند؛ در واقع اراده اگر همراه با یقین باشد، می­تواند بسیار تأثیرگذار باشد. در مورد این که منظور علامه از ایمان شدید چیست، می­توان از کلمات ایشان برداشت­های مختلف داشت، از برخی از کلمات وی بر می­آید که منظور از ایمان شدید، ایمان و یقین به خداست، از برخی دیگر از کلمات مبارک ایشان برمی­آید که منظورف ایمان و یقین به توانایی نفس است و این یقین نیز جز با ریاضت که منتهی به معرفت نفس است، حاصل نمی­شود. ایشان می­فرمایند اصل این که برای انسان تمثلاتی واقع می­شود، مورد اتفاق است.
تمثلات و رؤیاها و افعال خارق العاده، نیازمند انصراف از بیرون به درون است، حالا هر نوع انصرافی باشد و این منتهی به معرفت نفس خواهد شد. مرحوم علامه انصراف از بیرون به درون را به مخالفت با نفس تفسیر می­کند و این که توجه زیاد به پیروی از امیال، باعث می­شود که انسان نتواند به خودش مشغول شده و لذا مانع از اشتغال سلوک به طریق باطن می­شود.
در بند دیگری نیز شواهد وجود معرفت نفس را در سنت­های مختلف اعم از برهمن، بودا، بت پرستان و مشرکین تا اهل کتاب مورد بررسی قرار می­دهد؛ علامه طباطبائی حتی سحر و کهانت را نیز مرتبط با بحث معرفت نفس می­داند و این خودش توسعه مفهوم و معنای معرفت نفس است. همچنین برنامه سلوکی مختلفی را مطرح می­کند و می­فرماید این­ها نیز از برنام­های سلوکی معرفت نفس هستند. ایشان پیرامون ارتباط سلطه بر نفس و معرفت نفس می­فرماید هر راه و روشی که منجر به تسلط بیشتر انسان بر خودش شود، عامل شناخت بیشتر خویش می­گردد.
بند دیگری را ایشان به شکل وهم و تنبیه مطرح می­کند و در وهم به بیان این اشکال می­پردازد که یکی از مشترکات مذاهب و مکاتب در دنیا، مسئله زهد است و حال این که مسئله زهد غیر از معرفت نفس است. در پاسخ می­فرمایند: در تمام این موارد انسان اراده­ای غیر از انفصال از علل و اسباب خارجی نمی­کند تا از طریق این اراده استقلال به نفسه پیدا نماید، زیرا این استقلال به نفسه، از عوامل بیرونی حاصل نمی­شود و حصول نتائج خاص استقلال بنفسه نیز معرفت نفس مرتبط است؛ مثلاً شخص متدیّنی که زاهد در دین خودش می­باشد، می­گوید انسان باید به دنبال سعادت حقیقی خودش برود؛ عده­ای نیز در تلاش­اند که به حیات طیّبه و سعادت در همین دنیا نائل آیند ولی او می­بیند عوامل مادی نمی­تواند او را مقرّب عندالله نماید و لذا برای رسیدن به سعادت و رسیدن به مبدأ عالم، مقرِّب این راه، عبادت است و دیندار از این راه تلاش می­کند تا معرفت نفس را به دست آورد، پس همه مذاهب و ملل تلاش آنها به معرفت نفس مرتبط می­شود. مرحوم علامه طباطبائی می­فرماید: در ریاضت­های غیر دینی نوعی تقویت نفس همراه با اراده وجود دارد. رابط بین ترتّب آثار مورد نظر بر این اعمال و رفتارها با نفس، به رابطه اعمال با ارتباط با نفس در به وجود آوردن این نتائج است که این همان معرفت نفس است.