‌ ویژه نامه ۳ منتشر در خبرنامه ۲۶ حکمت اسلامی، مرداد و شهریور ۱۳۹۲

همایش حکیم طهران ضرورت، اهداف و برنامه ها در مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد رضاپور

انگیزه مجمع عالی حکمت اسلامی از برگزاری نکوداشت مقام علمی مرحوم آقا علی مدرس، چه می باشد؟
نکوداشت بزرگانی چون آقا علی مدرّس در واقع نکوداشت حکمت و معارف الهی است و خداوند حکیم که هم مبدأ و علت فاعلی حکمت است و هم نهایت و علت غایی آن است و در تکریم حکمت سنگ تمام گذاشته است: «و مَنْ اوتی الحکمه فقد اوتی خیراً کثیراً» و حکمت را به خیر کثیر توصیف فرموده و در جهان هستی شاید کالایی ارزش مندتر از حکمت و دانش استوار نباشد. از طرفی شاید هیچ عاملی در ترویج دین و معنویّت اصیل همچون عقلانیت و فلسفه الهی مؤثر نباشد و یکی از قلّه های حکمت اسلامی حکیم مدرّس طهرانی است که آثار و برکات حوزه حکمی ای که او تأسیس نمود «کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلّها کل حین» همچنین نمایان می شود طرح دیدگاه ها و احیاء تراث علمی چنین شخصیتی از جمله رسالت های ذاتی مجمع عالی حکمت اسلامی است.
معرفی بزرگان و شخصیت هایی امثال حکیم موسس چه ضرورتی دارد؟
فصل مقوّم و وجه ممیّز انقلاب اسلامی، بعد معنوی و دینی آن است مدنیتی که انقلاب اسلامی بشارت دهنده آن است مدنیت و تمدّنی معنویت مداراست که عقلانیت متعالی مبنا و پایه آن است. رهبر معظّم انقلاب مدظله اخیراً فرمودند گسترش گفتمان فلسفه اسلامی در دنیا و بین المللی شدن فلسفه اسلامی باید در دستور کار اصحاب حکمت و فلسفه باشد این مهمّ حاصل نمی گردد مگر با معرّفی انظار و آثار حکیمان مسلمان در دو بعد ملّی و فراملّی. در دنیای امروز کم نیستند انسان هایی که خسته از سرگشتگی در بیراهه های افکار و اندیشه های زمین و مادی و شکاکیّت و نیست انگاری در پی ندایی و نوایی دیگراند و بدون شک اگر تراث حکمی امثال حکیم زنوزی مغطوف به پرسش ها و عقده های فکری و وجودی بشر امروز مطرح گردد می تواند بهترین زمینه را برای حرکت به سوی اهداف بلند دینی و انقلاب اسلامی را فراهم نماید. گشودن آفاق جدید در سپهر حکمت و اندیشه در گروی طرح افکار و اندیشه های گوناگون و نگاه نقادانه به آنهاست و تداوم جریان حکمت بسته به همین امر است.
جایگاه علمی آقا علی مدرس در بین فیلسوفان چگونه بوده و در صورت امکان به برخی از شاخصه های علمی ایشان اشاره گردد.
بدون شک حکیم مدرس از حکمای طراز اوّل محسوب می گردد. برخی گفته اند که از زمان ملاصدرا تا دوره معاصر که اکثر حکما در غالب موارد شارح اندیشه های حکیم صدرالمتألهین شیرازی بوده اند تنها کسی که علاوه بر بعد شارح بودن، مبانی فلسفی جدیدی را بنیاد نهاد، حکیم زنوزی است. لذا ایشان را حکیم مؤسّس خوانده اند اینکه از زمان حیات وی، لقب «مؤسّس» برایشان اطلاق گردید به خاطر تصرّفات و ابتکارات متعدّد ایشان در مسایل حکمی بود و جایگاه علمی وی چنان محرَز و مبیّ بود که از وی به «استاد الاساتید» یاد می شده است و حتی برخی چون مرحوم آشتیانی در بعض آثار خود، ایشان را از حیث دقت بر حکیم سبزواری هم ترجیح می دهند. همچنین اکثر قریب به اتفاق حکما در دو قرن اخیر از تلامیذ با واسطه یا بدون واسطه ایشان می باشند. ایشان در عمر پربرکت خود بسیاری از آثار فلسفی را تدریس و تحشیه نمود. از مهم ترین شاخصه های علمی وی می توان به ابتکار و خلّاقیت و استقلال نظر و انسجام و هماهنگی انظار و دیدگاه ها و نیز جامعیت در معقول و منقول و همچنین متوجّه همراه با تأمّل نسبت به نصوص دینی و روایات اهل بیت. و الهام گرفتن از آنها بدون زیر پا نهادن اسلوب فلسفی است و همچنین از وسعت تدریس ایشان معلوم می گردد که در امر تعلیم و تربیت نیز اهتمام بسیاری داشته اند و نیز به پرسش ها و دغدغه های فکری و مطالبات ذهنی جامعه هم توجه داشتند و درصدد پاسخ گویی به آنها بوده اند. چنانکه از برخی آثار ایشان بر می آید که ایشان به آنچه که در مغرب زمین در حال رخ دادن بود نیز نیم نگاهی داشته اند. گفته شده که در امر تدریس بسیار منظم بودند و هر متن درسی را در چارچوب زمانی مشخصی از ابتدا تا انتها تدریس می فرمودند.

آیا تاکنون همه آثار مرحوم آقا علی مدرس به چاپ رسیده است و یا آثار غیر منتشره هم دارد؟ لطفاً توضیح فرمایید.
بسیاری از آثار ایشان قبلاً چاپ شده است ولی لازم است مجموعه آثار ایشان با تصحیح و ویرایش جدید چاپ گردد. همچنین برخی از آثار ایشان ظاهراً مفقود شده که تلاش می شود اگر پیدا شود در این مجموعه طبع گردد. از آنجا که قلم ایشان فی الجمله سنگین است ضروری است با همکاری فضلا مقدمه و توضیحات کافی در ذیل آثار ایشان بیاید تا عموم پژوهشگران استان استفاده از این آثار را پیدا نمایند.

برنامه های مقدماتی مجمع عالی حکمت اسلامی در برگزاری این همایش چه بوده و در آینده چه برنامه هایی دارید؟
در خرداد ماه گذشته، نکوداشت حضرت آیت الله مصطفوی به عنوان پیش نشست و پیش درآمدی بر همایش حکیم طهران برگزار گردید. همچنین برنامه اجرایی همایش نیز در تیرماه گذشته با شرفیاب شدن اعضاء محترم کمیته علمی همایش به محضر شریف نظّار عالی مجمع حضرات آیات جوادی آملی، مصباح یزدی و سبحانی آغاز گردید. جلساتی هم در جهت تدوین و تنظیم سر فصل ها و عناوین پیشنهادی مقالات و تعریف و تعیین نحوه ارزیابی مقالات و نیز جدول زمان بندی همایش و نیز تعیین مراکز علمی همکار برگزار شده است.

کمیته علمی همایش تاکنون چه اقداماتی انجام داده است، تشریح فرمائید.
۱) تعیین و تنظیم محورها و عناوین و سرفصل های مقالات همایش؛
۲) تعیین جدول زمان بندی ارسال مقالات و همایش و پیش نشست ها؛
۳) تعیین معیارها و موازین ارزیابی مقالات؛
۴) تعیین و تنظیم مجموعه کارهای اجرایی و … .

لطفاً به نحوه ارسال مقالات و انتخاب مقالات برتر نیز اشاره نمایید.
نحوه ارسال مقالات و محورها و عناوین پیشنهادی در سایت مجمع عالی حکمت اسلامی و پایگاه همایش حکیم طهران آمده است. از پژوهشگران گرامی استدعا می شود که در چارچوب زمانی تعیین شده آثار ارزشمند خود را ناظر به عناوین پیشنهادی و یا سایر عناوین و موضوعا مستخرج از اندیشه های حکیم تهران حدّاکثر تا نیمه بهمن ۹۲ ارسال فرمائید تا کار ارزیابی در فرصتی مناسب انجام پذیرد و امیدواریم شاهد شکوه مجدد حوزه فلسفی تهران در آینده باشیم.
سخن پایانی.

سخن پایانی آنکه فلسفه ی اسلامی با توجه به ظرفیت های مناسبی که دارد می تواند در بسیاری از مباحث که شاهد بن بست در برخی فلسفه های غربی و شرقی هستیم، سخنی تازه را ارائه نماید و افقی نوین را بکشاید و البته این هدف وقتی محقق خواهد شد که ما طلّاب فلسفه زوایای مختلف این دستگاه فکری را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم با بهره جستن از آن، پاسخی مناسب و متناسب با شأن حکمت اسلامی را به پرسش های امروزین بشر بدهیم.

معرفی حکمای حوزه فلسفی تهران (۲)
ملا عبدالله زنوزی
در آستانه برگزاری همایش ملی «حکیم طهران» توسط مجمع عالی حکمت اسلامی، در این شماره نیز به معرفی حکمای حوزه فلسفی تهران «ملاعبدالله زنوزی و حکیم میرزا ابوالحسن جلوه» به عنوان پیشگامان و تاثیرگذاران در حوزه فلسفی تهران خواهیم پرداخت. لازم می دانیم از همکاری جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد رضاپور دبیر کمیته علمی همایش ملی حکیم طهران در تنظیم این مجموعه ها، تقدیر و تشکر نمائیم.
تولد:
عبدالله فرزند بیرمقلی ملقب به «باباخان زنوری» ، تاریخ تولدش مشخص نیست. ولی در قریه زنوز، از توابع شهر مرند در استان تبریز، بوده که در همان اوایل سن نوجوانی ظاهرا از آنجا به «خوی» رفت و مقدمات علوم عربی و فارسی و ادبی را همانجا تحصیل کرد و تا نهایت تحصیلات خود ادامه داد تا اینکه به «ملا عبدالله نحوی» معروف شد.
سپس به عتبات عالیات رفت و درحوزه کربلا مشغول به درس اصول و فقه در خدمت سید محمد مجاهد فرزند صاحب ریاض شد.آنگاه به قم برگشت تا از محضر درسی «میرزا ابوالقاسم قمی» صاحب کتاب قوانین و مجتهد مشهور بهره مند شد و پس از تکمیل علوم فقهی شرعی، به اصفهان عزیمت نمود، تا به تحصیلاتش در علوم حکمیه و فلسفی بپردازد. در آنجا نزد استاد بزرگ آخوند ملاعلی نوری مازندرانی (حکیم نوری) به همان دروس مشغول شده و حکمت و فلسفه را آموزش دید و از بزرگترین و شاخص ترین شاگردان ملاعلی شد. در همان اصفهان علم اصول فقه و علوم نقلی را نزد سید محمد باقر حجت الاسلام کامل نمود و در علوم ریاضی به قدر امکان تحصیل نمود و خلاصه در تمام علوم ظاهر و باطن سرآمد شد. زمانی که مرحوم «حاج محمد حسین خان مروی» در دارالخلافه تهران، مدرسه مروی را بنا کرد و به اتمام رساند، خواست تا «آخوند ملاعلی نوری» بزرگ فلاسفه آنروز از اصفهان به تهران آمده و در آن مدرسه تدریس فلسفه کند. اما ملاعلی در جواب نوشت که در اصفهان دوهزار نفر شاگرد در حوزه درس من و بلکه ۴۰۰ نفر خصوصی در درس من شرکت می کنند که اگر آنها را ترک کنم موجب پریشانی و سردرگمی آنها می شود. محمدحسین خان استدعا کرد که یکی از شاگردان ایشان که لایق می دانند روانه آنجا شود و «ملاعلی» هم «ملا عبدالله زنوری» را که بهترین شاگرد خود می دانست، به تهران فرستاد. ملاعبدالله سال ۱۲۳۷ به تهران آمد و مدت بیست سال در مدرسه مروی تدریس نمود . در زمان ملا عبدالله رونق حوزه فلسفی و عرفانی تهران به حدی رسید که چندسال بعد، این شهررا شهر هزار حکیم می نامیدند. شهری که جلودار عرضه فلسفه و عرفان در ایران به شمار می رفت.
جامعیت علمی و آثار
آخوند ملا عبدالله در فهم کلمات ملاصدرا و احاطه به افکار و تبحر در آراء عقاید او کم نظیر است و میتوان حل بسیاری از مشکلات و معضلات و عویصات اسفار و شواهد و دیگر آثار ملاصدرا را در آثار این حکیم محقق جستجو کرد. مسئله مهم جامعیت این فیلسوف محقق در طرق و مشارب مختلف فلسفی است .
وی بیشتر آثار و کتب درسی ملاصدرا را به خط خود نوشته و آنچه را که استنساخ کرده، بی غلط و مورد اعتماد افاضل می باشد. اصولا تعلیقه هایش بر کتب فلسفی مفصل نیست. آثار علمی او عبارتند از:
۱. تعلیقات مختصری براسفار ؛
۲. تعلیقه بر شواهد الربوبیه ؛
۳. تعلیقه بر مبدأو معاد ؛
۴. تعلیقه بر اسرار الاَیات؛
۵. تعلیقه برشفا ؛
۶. انوار جلیه: در شرح حدیث حقیقت، از کمیل بن زیاد، معروف به حدیث علوی که به درخواست فتحعلی شاه قاجار تألیف شده است. این کتاب با تصحیح مرحوم آیت الله سید جلال الدین آشتیانی در انتشارات امیر کبیر به چاپ رسیده است.
۷. لمعات الهیه: در اثبات واجب الوجود و صفات او، و در علم الهی به معنای اخص به روش کتاب اسفار، تألیف شده که با تعلیقه فرزندش «آقا علی» و با مقدمه انگلیسی دکتر سید حسین نصر استاد دانشگاه تهران نشر گشت. این کتاب نیز به امر فتحعلی شاه قاجار و فرزندش ظل السلطان، تألیف شد و از آثار نفیس به شمار می رود. اصل نسخه خطی کتاب «لمعات الهیه» در حال حاضر در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود که آن را همسر محترم آخوند، خانم سیده بیگم وقف نمود و مهر فرزندانش آقا علی و آقا حسن زنوری معروف به شرف الملک درکنار وقفنامه دیده می شود. این کتاب در سال ۱۳۵۵ با مقدمه مرحوم آیت الله سید جلال الدین آشتیانی و استاد سید حسین نصر در موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی چاپ گردید.
آیت الله سید حسن مصطفوی در باره این کتاب می گوید: « لمعات الهیه، بهترین کتاب در اصول معرفت خدا ، صفات خدا و کیفیت تحقق کثرت در عالم و … است. کتاب بسیار ارزنده ای است. یعنی مطالب فلسفی را چنان پایین آورده و آسان در اختیار افراد می گذارد که مرحوم آقا جلال هم خیلی از کتابش تجلیل می کند. این کتاب را به تقاضای فتحعلی شاه نوشته است. این کتاب درباره خدا، صفات خدا، کیفیات صفات حق، کیفیت ظهور افعال متکثر ذات اقدس احدیت با اینکه خدا واحد حقیقی به تمام معنا است می باشد و این مطالب را به خوبی تبیین کرده است. خودش در اول کتاب می گوید که من مبادی این علم را با اصول و مقاصد چنان به هم آمیختم که کسی نمی تواند فرقی بین مبادی و اصل مطالب پیدا کند. بعد این شعر معروف را آورده که: رَقَّ الزُّجاجُ وَ رَقَّتِ الْخَمْرُ وَ تَشابَها فَتَشا کَلَ الامْرُ ؛فَکَأنَّما خَمْرٌ وَ لا قَدَحٌ وَ کَأنَّما قَدَحٌ وَ لا خَمْرُ ؛ ـ که معمولاً این را عرفا می خوانند ـ یعنی اگر جام شرابی را فرض کنید که به قدری رقیق و شرابش ناب باشد و ظرف هم آن قدر لطیف و نازک باشد شراب قرمز طوری در این ظرف نازک به هم پیوسته می شود که خیال می کنی همه اش ظرف است و شرابی نیست، دقت کنی می بینی شراب است، ظرف است. ۱»
۸. رساله علمیه در کشف عقوبات اخرویه تألیف ۱۲۳۹ ه.ق ؛
۹. منتخب الخاقانی فی کشف حقایق عرفانی؛ این کتاب در سال ۱۳۶۰ با تصحیح نجیب مایل هروی در انتشارات مولی منتشر گردید.
اساتید آخوند ملا عبدالله
۱. آقا سید علی طباطبائی، صاحب ریاض در حوزه کربلا (فقه و اصول) ؛
۲.میرزا ابوالقاسم قمی، صاحب قوانین الاصول در قم؛
۳. سید محمدباقر شفتی دشتی معروف به حجه الاسلام در حوزه اصفهان (فقه)؛
۴. سید محمد طباطبائی معروف به «سید مجاهد»، فرزند آقا سید علی طباطبائی در کربلا و نجف؛
۵. آخوند ملاعلی نوری مازندرانی در اصفهان (حکمت و فلسفه)؛
شاگردان
از تعداد شاگردان این فیلسوف بزرگ اطلاع کافی در دست نیست، اما می دانیم که بزرگان زیادی از محضر علمی او بهره ها برده اند که می توان به چند نفر اشاره نمود:
ـ علامه میرزا ابوالقاسم طهرانی نوری معروف به «کلانتر» و فرزندش میرزا ابوالفضل نوری؛
ـ آخوند ملا حسن خوئی؛ (آخوند ملاحسن خوئی از استادان معروف حوزه تهران است که قبل از آقا علی مدرس و جلوه و الهی قمشه ای، از شاگردان برتر ملاعبدالله زنوزی بوده است و مدت ها در مدرسه دارالشفای تهران تدریس می کرد. آخوند خراسانی در نجف، ۸ ماه در درس مرحوم آخوند ملاحسن خوئی حاضر شد).
ـ آقا علی مدرس زنوری، معروف به آقا علی حکیم (فرزند ملا عبدالله)؛
ـ آیت الله سید ابوالقاسم خاتون آبادی.
رحلت
و سرانجام این بزرگمرد الهی، در سال ۱۲۵۷ قمری دار فانی را وداع گفت. در تاریخ آن گفته اند: «روح عبدالله همی روحانیون را پیشوا».
دکتر حسین محمدزاده صدیق کتاب «ملا عبدالله زنوزی و زنوزیه» را در شرح زندگی و خدمات علمی و معرفی آثار مکتوب ملا عبدالله زنوزی و پیروان مکتب فلسفی بعد از او به زبان ترکی نگاشته است که این کتاب یکی از کتاب های مهم در شناساندن فلاسفه ی مطرح آذربایجان است.
پی نوشت:
——————–
۱ . مصطفوی. سید حسن؛ بررسی حوزه حکمی و حکمای تهران؛ خبرنامه حکمت اسلامی ؛ شماره ۲۵؛ ص ۴۰.
معرفی حکمای حوزه فلسفی تهران (۳)
آیت الله میرزا ابوالحسن جلوه
اجداد و انساب جلوه
حکیم الهى میرزا ابوالحسن جلوه یکى از دانشوران جهان تشیع است که در عصر قاجار چون ستاره اى فروزان در آسمان حکمت درخشید و با تلاشى ارزشمند و کوششى وافر مشعل حکمت را در این عصر روشن نگاهداشت. حکیم جلوه از لحاظ نسب به سلسله اى از سادات طباطبا انتساب دارد که از طریق پدر به امام حسن مجتبى(علیه السلام) و از طریق مادر به حضرت امام حسین(علیه السلام)مى رسد و یکى از اجداد او سید بهاءالدین حیدر است که در قرن هفتم در زواره مى زیست و زمانى که قوم وحشى مغول به این شهر یورش آوردند این سید وارسته شجاع رهبرى دفاع مردم این شهر در مقابل مهاجمان را عهده دار گردید و سرانجام به دست مغول به شهادت رسید و در خانه اش دفن گردید و مرقدش اکنون زیارتگاه مردم مى باشد.۱ نسب جلوه پس از شش واسطه به متکلم و حکیم مشهور میرزا رفیعاى نائینى مى رسد.
دوران کودکی و نوجوانی
«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانسته های طبی و ادبی خویش راهی هندوستان گردید و مدتها در این سرزمین اقامت داشت و درسال ۱۲۳۸ ق. در احمد آباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به میرزا ابوالحسن جلوه مشهور گردید.
در هنگام فوت پدر، جلوه دوران نوجوانی را سپری می نمود و چهارده سال داشت. او تحصیلات مقدماتی قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنکه در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از کسب دانش دست برنداشت.
تحصیل در اصفهان و تهران
میرزا ابوالحسن موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسه ای که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمد مهدی معروف به حکیم الملک بود. در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج می زد و طبع حقیقت جویی او با اندیشه های دینی بخصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود می نویسد: «چون فطرتها درمیل به علوم مختلف است خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم.»۲
جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحثهای فلسفی و عرفانی با طلاب کاملاً موفق بود. در سال ۱۲۷۳ ق. در حالی که جلوه ۳۵ بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترک کرد و به قصد تهران عزیمت نمود. مدرسه ای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد. جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه ای و آقا علی مدرس و جلوه سه استاد کامل فلسفه و حکمت به شمار می رفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده می کردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصری علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت و بعد از حاج ملاهادی سبزواری در مکتب وی فلسفه جان تازه ای یافت.
شاگردان
حکیم جلوه طی نیم قرن تدریس شاگردان زیادی را تربیت کرد که برجسته ترین آنان به شرح زیرند:
میرزا طاهر تنکابنى؛
آیت الله العظمی میرزا محمد علی شاه آبادی؛
آقا سید حسین بادکوبه اى؛
ملا محمد آملی؛
میرزا حسن کرمانشاهى؛
حکیم میرزا ابراهیم حکمی زنجانی؛
حکیم ملا محمد هیدجى زنجانى،حکیم هیدجی؛
عبدالرسول مازندرانى؛
ضیاء الحکماى زواره اى؛
میرزا مهدى آشتیانى؛
میرزا على اکبر حکیم یزدى؛
میرزا محمود مدرس کهکى قمى؛
حاج شیخ عبدالنبى نورى؛
سید عباس شاهرودى؛
سید محمود حسینى مرعشى نجفى (پدر حضرت آیت الله مرعشى نجفی)؛
حاج میرزا عبدالکریم سبزوارى فرزند حاج ملا هادى سبزوارى.
آثار و اندیشه هاى جلوه
جلوه از اوان جوانى روان خود را با حکمت و فلسفه آشنایى داد و از سرچشمه «یُؤتِى الْحِکَمَهَ مَنْ یَشاءُ» کامروا و سیراب گردید. آفتاب حکمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته گردید. قدرت کم مانند وى در مباحثه و مناظره و تسلط عالى به آثار فلسفى، احاطه بر اندیشه هاى حکماى سلف به همراه فروتنى و مهربانى و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه درالشفاء با هیجان و پر ازدحام نمود. بر اندیشه هاى فلسفى وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حکمى و عرفانى بررسى مى کرد. از دالان تردید سریع عبور مى کرد و شوارع سالم تر را براى عبور از مباحث فلسفى برمى گزید. تخصصى ویژه در تدریس اندیشه هاى ابوعلى سینا داشت و در فلسفه مشّأ استادى نامور بود. آثار ملاصدرا را نیز تدریس مى نمود و مأخذ بعضى نقل قولهاى مندرج در اسفار اربعه را مشخص مى نمود.
جملگی آثار میرزاابوالحسن جلوه که تاکنون شناسایی شده بیست و شش اثر می باشد که در تاریخ حکماء و عرفای متأخر بر ملاصدرا تألیف استاد صدوقی سها به شرح زیر مذکور است:
۱. تصحیح تمهید القواعد ابن ترکه؛
۲. تصحیح شفاء؛
۳. تصحیح مثنوی معنوی؛
۴. تصحیح مصباح الانس؛
۵. تعلیقه اسفار با اشاره به برخی از منافع آن؛
۶. تعلیقه تمهید القواعد؛
۷. تعلیقه الدره الفاخره محقق جامی که محتملا همان «رساله وجود» باشد؛
۸. تعلیقه شرح ملخص چغمینی؛
۹. تعلیقه شرح منظومه سبزواری؛
۱۰. تعلیقه شرح الهدایه ی ملاصدرا؛
۱۱. تعلیقه شفاء؛
۱۲. تعلیقه مبدأ و معاد ملاصدرا؛
۱۳. تعلیقه مثنوی معنوی؛
۱۴. تعلیقه مشاعر ملاصدرا؛
۱۵. تعلیقه مصباح الانس؛
۱۶. تعلیقه مقدمه شرح قیصری بر فصوص الحکم؛
۱۷. رساله فی بیان کیفیه استجابه الدعا؛
۱۸. رساله فی ان القضیه المهمه هی القضیه الطبعیه؛
۱۹. رساله فی الترکیب و احکامه؛
۲۰. رساله فی الجسم التعلیمی؛
۲۱. رساله فی الحرکه الجوهریه؛
۲۲. رساله فی ربط الحادث بالقدیم؛
۲۳. رساله فی الکلی و اقسامه؛
۲۴. رساله فی وجود الصور النوعیه؛
۲۵. رساله فی الوجود؛
۲۶. مقدمه مختصره دیوان مجمر طباطبایی.
او دارای طبع لطیف شعر بود و اشعاری از ایشان باقیست . حکیم جلوه در یکى از سروده هاى ارزنده خویش مباحث فلسفى را با تزکیه و تهذیب نفس و اندرزهاى اخلاقى درهم آمیزد این شعر را که اشاره به زندگى جلوه دارد مى توان مشاهده کرد.
چون شد که در این غمکده یک هم نفسى نیست
از هــم نفســان بگـذر و از اصل کسـى نیــست
بـا ایـن هــمـه فــریــاد ز مـــردان خــردمنـد
هــرگز نتــوان گفــت کــه فریــاد رسى نیست
هــر جــا مگســانند میـــدان شکــرى هســت
هــر جــا شکـــرى نیــست مسلم مگسى نیست
از قــافلـه وحــدت گــر گــوش تــو بــاز آمــد
در مــرحلـه اى نیســت کــه بانگ جرسى نیست
گــــر مــرغ روان پــــرد از ایـــن نهــر اســد
دانــد کـه دگـــر تنــگ تـر از این قفسـى نیست
اینجــا همــه درد اســت اگــر پیش و اگــر پس
اى خـوش به جهانى که در آن پیش و پسى نیست
جــــــز رفتــن از منـــزل بـــا مــژده رحمــت
دانـــاسـت خــدا در دل جلـــوه هــوسـى نیست
اخلاق و رفتار جلوه
جلوه اندامى نحیف اما قامتى بلند داشت و هاله اى از روحانیت بر سیماى پرجذبه اش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب مى کرد. با وجود تواضع و وارستگى هیبتى داشت که سبب مى شد مردم به دیده احترام او را نگریسته، تکریمش کنند. جامه اش با وجود سادگى و ارزانى پاکیزه و نظیف بود. پاپوشى سبک، ساده و راحت داشت. در واپسین سالهاى حیات پر برکت خویش که توان جسمى آن حکیم به تحلیل رفته بود عصایى ساده وى را در راه رفتن کمک مى کرد. با وجود آنکه حکیمى برجسته بود و از نظر علمى مقام والایى داشت هر کس او را مى دید کوچک ترین نشانه اى از برترى طلبى و تشخص در وى نمى یافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود. در برخورد با افراد به مصداق « کَلِّمَ النّاس عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آنها عمل مى کرد به نحوى که وقتى از او جدا مى شدند شادمان و مسرور به نظر مى رسیدند. ساده و بى تکلف زندگى مى کرد و در مواقعى براى آسایش دیگران خود را به رنج مى افکند. از مال دنیا چیزى نیندوخت و تنها دارایى او کتابهاى ارزشمند بود که به وسیله آنها اندیشه خود را صفا مى داد و روان خویش راالتیام مىبخشید. محل زندگیش حجره اى تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگى در آن بیتوته مى نمود. زهد و قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستنها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوى رهانیده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع مى زیست و هرگز از کسى تقاضایى نکرد و به احدى براى تأمین امور مادى زحمت نمى داد. با وجود اینکه پذیرایى او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده مى کرد. او که از همان اوان جوانى به تزکیه و تصفیه دل پرداخت رابطه اش با اهل بیت (علیهم السلام) نیز پیوندى قلبى و توأم باعشق و علاقه بود که از شناختى عمیق و آگاهى وسیع سرچشمه مى گرفت. به همین دلیل جاذبه اى از محبت اهل بیت (علیهم السلام) به سوى او رو نمود که در جذب و جلب معنویات براى او بسیار مؤثر بود. وى عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت انسان را از آلودگى ها پاک مى کند.
افول کوکب حکمت
سرانجام فرتوتى و رنجورى، این استوانه اندیشه را بر بستر بیمارى افکند و او را از توان انداخت. یکى از شاگردان و نزدیکان جلوه (شیخ عبدالرسولى) وقتى استاد را بیمار دید که پرستارى ندارد او را با کمال میل به خانه خویش برد و چون پدرى مهربان از جلوه پرستارى نمود. امّا حال آن حکیم لحظه به لحظه رو به وخامت مى رفت و چراغ حیات دنیویش رو به خاموشى مى گرایید عبدالرسولى در مقدمه دیوان جلوه نوشته است: در شب جمعه ششم ذیقعده ۱۳۱۴ ق. که شب وفاتش بود هنگام خواب پدرم را خواست. پدرم تا نماز مغرب گزارد و به بالین او رفت از حال رفته بود و توانایى سخن گفتن نداشت. قدرى با طرف چشم و نوک زبان الحاح و تضرع کرد و جان شیرین به بخشاینده جانها تسلیم کرد. صبح آن روز جنازه را به مسجد میرزا مولا که در آن نزدیکى است بردند و از آنجا طى تشییع باشکوهى که جمعى از حکما و دانشوران تهرانى حضور داشتند وى را در ابن بابویه دفن نمودند. در آرامگاه و جوار مرحوم حکیم جلوه، شاگردان وى : میرزا محمد طاهر تنکابنى (۱۲۸۰ – ۱۳۶۰ ه)، میرزا مسیح طالقانى، متوفاى ۱۳۳۹ هجرى و حاج شیخ محمد آملى (۱۲۳۳ – ۱۳۳۶ هجرى ) نیز مدفون گردیده اند.
ابوالقاسم محمد نصیر، معروف به «طرب اصفهانى» نیز در تاریخ وفات او سروده است :
میــرزا ابــوالحسـن جـلـــوه، حـکیــم دانـا
آنکه در حکمت و دانش ، نبدش مثل و قرین
ششــم مـاه ، شـب جمعــه، مــــه ذیقعــده
بــر فلک، جلـوه کنان شد سوى فردوس برین
مرحوم جلوه وصیت نمود که کتابهایش را که تنها دارائى او بود از مال دنیا بفروشند و بهاى آن را به افراد فقیر و محتاج از ارحام بدهند، وى بدون فرزند بود لکن جماعتى از خویشان او از اهل زواره به یادگار او نام خانوادگى خود را جلوه قرار داده و بدان معروفند.
پی نوشت:
——————
۱. خواجه نصیر و مردم زواره، محیط طباطبائى، مجله یغما، سال ۱۳۳۵.
۲. تاریخ حکماء و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص ۱۶۰.
محورهای فراخوان مقاله همایش ملی حکیم طهران
الف) شخصیت شناسی حکیم طهران
شخصیت علمی
زیست نامه، اساتید و شاگردان حکیم طهران؛
ابعاد عقلی و نقلی و نوآوری های علمی آقاعلی مدرس (توصیفی)؛
جایگاه علمی آقا علی در مقایسه با حکمای معاصرش (آقامحمدرضا قمشه ای، حکیم سبزواری، میرزای جلوه و…)؛
بازخوانی پژوهش ها و آنچه درباره احوال و آراء آقاعلی مدرس انجام پذیرفته؛
روش شناسی فکری فلسفی حکیم طهران؛
جایگاه حکیم طهران در حکمت متعالیه.
شخصیت اخلاقی
سیره اخلاقی و معنوی آقاعلی مدرس؛
آقاعلی مدرس به روایت دیگران.
شخصیت اجتماعی ـ سیاسی
جایگاه اجتماعی ـ سیاسی حکیم طهران و والد معظم وی؛
منش سیاسی آقاعلی مدرس و معاصران وی؛
سلوک و تعامل آقاعلی مدرس با فقیهان؛
مواجهه حکیم طهران با جریان های فکری معاصرش.
ب) معرفی حوزه حکمی طهران
زمینه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکل گیری حوزه حکمی تهران؛
ابعاد و پیامدهای فرهنگی ـ اجتماعی حوزه حکمی تهران؛
جامعیت حوزه حکمی تهران در قرون ۱۳ و ۱۴؛
شکل گیری تاریخی گفتگو میان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در حوزه حکمی تهران و پیامدهای آن؛
نشر آثار فلسفی و عرفانی در قرون ۱۳ و ۱۴؛
اساتید طبقه نخست حوزه حکمی تهران: ملاعبدالله زنوزی، آقا علی مدرس زنوزی، میرزای جلوه، آقامحمدرضا قمشه ای، میرزا حسین سبزواری؛
اساتید طبقه دوم حوزه تهران: شیخ عبدالنبی نوری، ملامحمد آملی، میرزا حسن کرمانشاهی، میرزاهاشم اشکوری، میرزاطاهر تنکابنی، میرشهاب الدین نیریزی، میرزا محمود قمی، میرزا علی اکبر حکیم یزدی، ملانظر علی طالقانی و…؛
اساتید طبقه سوم: میرزا محمدعلی شاه آبادی، میرزا احمد و میرزا مهدی آشتیانی، سیدکاظم عصّار، میرزا محمود آشتیانی، شیخ محمدتقی آملی، شیخ محمدحسین فاضل تونی، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، سیدحسین بادکوبه ای، آقابزرگ حکیم شهیدی، شیخ اسدالله یزدی، حاج فاضل رازی، میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزامهدی الهی قمشه ای و…؛
تعامل میان اساتید حکمت تهران و فقها؛
مدارس تهران و وضعیت تدریس حکمت و عرفان در آنها (گذشته و حال)؛
امتداد و تأثیر اندیشه حکیمان تهران در حوزه های نجف، قم، مشهد و… ؛
سیره سیاسی اجتماعی حکما، اندیشمندان و روشنفکران