“بررسی تطبیقی توحید و شرک در کلام ماتریدیه و دیو بندیه“ در جلسه گروه علمی کلام+خلاصه بحث

یکصد و هشتاد و سومین جلسه گروه علمی کلام با موضوع “بررسی تطبیقی توحید و شرک در کلام ماتریدیه و دیو بندیه“ با ارائه “آقای دکتر محمد الله نیا“ و با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۷ بهمن ۹۷ ساعت ۱۹:۳۰ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

مذاهب و مکاتب کلامی از نخستین سده اسلامی، ظهور کرده­اند و در سیر تطور کلام، فراز و نشیب­ها، ریزش­ها و رویش­ها و قبض و بسط­های فراوانی از جهت ضعف یا غلبه بر رقبا، افزایش یا کاهش پیروان، توفیق در ایجاد ساختار حکومتی یا حتی افول و حذف از عرصه کلام را تجربه نموده­اند؛ که ضمن بالندگی، تکثر و اختلاف را نیز به دنبال داشته است. این تحول در دو قرن اخیر، سرعت سیر و بروز بیشتری یافته است؛ که عواملی چون اعلام موجودیت وهابیت، ابزارهای رسانه­ای، شیفتگی به فرهنگ غربی یا تقابل با آن، توجه به سلف صالح و اسلام اصیل، دشمنی غیرمسلمانان، انحصار در فهم از دین و… را می­توان برای آن ذکر نمود. از سوی دیگر مبحث «توحید» و «شرک» از ریشه­دارترین مباحث کلامی است که بخش معظمی از آیات الهی، روایات و کتب کلامی را به خود اختصاص داده است؛ و از این جهت، موضوع جدیدی نیست؛ اما این مفاهیم در مکاتب نوظهور کلامی، مورد بازتعریف قرارگرفته و منظورهای نوینی از آن استنباط شده است.

از مهم­ترین مذاهب کلامی عصر حاضر که به لحاظ جمعیت و پراکندگی، گستردگی قابل­توجهی دارد، مذهب «ماتریدیه» است؛ که مکتب «دیوبندیه» از درون این مذهب، برخاسته است. در این بررسی تطبیقی، مشخص خواهد شد که: آیا تحول دیوبندیه از ماتریدیه در توحید و شرک، به‌صورتی بنیادین است؟ و یا این‌که تغییر مواضع، از باب تبیین جدید موضوعات صورت گرفته و قابل توجیه معقول می­باشد؟

در شرایطى، که درگیری کلامی عمده­ای بین معتزله و اهل حدیث وجود داشت، سه تن از متفکران اهل سنت در پى اصلاح وضع موجود و  شاید آشتى میان اندیشه معتزلى و اهل حدیث برآمدند: ۱ـ ابوالحسن اشعرى (۳۲۴ – ۲۶۰ هـ.ق)، در مرکز حکومت اسلامى آن روز (بصره) و مرکز درگیرى میان اهل­حدیث و معتزله ظهور کرد. ۲ـ ابومنصور ماتریدى (م۳۳۳هـ.ق)، در شرق بلاد اسلامى و ماوراءالنهر ابراز وجود نمود. ۳ـ ابوجعفرطحاوى (م۳۲۱ق) در مصر ظهور یافت. منشأ و مصدر آراء ابومنصور ماتریدی در اصول و کلیات، ابوحنیفه است. اکثر حنفیان منطقه ماوراء النهر که پیش از آن به اعتزال گرایش داشتند، پس از افول اعتزال، به ماتریدیه، که نسبت به اشاعره به اعتزال نزدیک­تر بود گرویدند.

یکی از مکاتب جداشده از مذهب کلامی ماتریدی، دیوبندیه است که حدود دو قرن قدمت دارد. این مکتب در واقع، محصول یک جنبش دینی، آموزشی و اجتماعی است که توسط جمعی از علمای ماتریدی (حنفی) اهل­سنت شبه‌قاره هند به وجود آمده و منسوب به یک مدرسه دینی به نام «دارالعلوم دیوبند» است که در قرن ۱۳هـ پدید آمد. هدف اولیه از تأسیس دارالعلوم دیوبند، احیای علوم دینی، اصلاح تعالیم و آیین­های رایج در میان مسلمانان، ترویج آموزه­های اسلامی به دور از پیرایه­های فرهنگ­های مختلف، ایجاد اتحاد میان مسلمانان و تربیت نیروهای دانش­آموخته («علما») که در مقام امام جماعت، مبلغ، واعظ، معلم و نویسنده آثار دینی و مانند این­ها فعالیت نمایند، بوده است.

از ویژگی­های مثبت دیوبندیه که مخالف مشی وهابیت نیز هست، قول به احتمال اشتباه است؛ آنان دیدگاه خود را منحصرا دارای حقانیت نمی­پندارند و می­گویند ما مبرّای از خطا و نسیان نیستیم و اگر بر ما معلوم شود که دچار اشتباه شده­ایم، از این‌که بازگردیم و اصلاح کنیم، حیا نمی­کنیم. آنها در مرامنامه خود معتقدند در صورت عدم تحمل نظر مخالف، پایه­های دارالعلوم، متزلزل خواهد شد.

دیوبندیه، ترکیبی از فقه (حنفی)، کلام (ماتریدی، اشعری)، تصوف (چشتی، قادری، سهروردی و نقشبندی)، همراه با اصلاحاتی از سوی سرهندی، شاه ولی‌الله دهلوی، شاه عبدالعزیز دهلوی و شاه اسماعیل دهلوی است. در سیر تطور ماتریدیه به دیوبندیه، افکار شاه ولی‌الله دهلوی (۱۱۷۶ـ۱۱۱۴ق)، بسیار تأثیرگذار، بلکه تعیین­کننده بوده است.

با وجود برخی شباهت‌های فکری میان وهابیت و دیوبندیه، تعارض­های اعتقادی زیادی میان آنها وجود دارد. دو مکتب «ماتریدیه و دیوبندیه»، ضمن داشتن اشتراک نظر در بسیاری از آراء، اختلاف­های مهمی نیز دارند؛ که برخی از آنها بنیادین و برخی از باب اجمال و تفصیل است. با این حال، دیوبندیه خارج از ماتریدیه دانسته نمی­شود.

جمع بندی:

تطبیق آراء این دو مکتب در محورهای مبانی، مفاهیم، اقسام، لوازم و موانع «توحید و شرک» نشان می­دهد که دیوبندیه به سوی استقلال در دیدگاه­های کلامی گام برداشته است. این استقلال، با گذشت زمان، به تدریج بیشتر شده و علیرغم آن که وحدت تامی در این آراء، بین همه صاحب­نظران دیوبندیه دیده نمی­شود، اما ویژگی­هایی چون: رویکرد نقلی به جای عقل­گرایی، تکیه بر معنای سلبی توحید و تمرکز بر نفی شرک به جای توجه به معنای ایجابی توحید را می­توان برای آن برشمرد.

دیوبندی­ها بر ارائه معنای خاصی از شرک صفاتی تأکید فراوان داشته و اطلاق صفات خداوند به مخلوقات را به عنوان یکی از مصادیق تشبیه و قول بدان را شرک، قلمداد می­کنند. آنان «توحید عبادی» را در اقسام توحید، وارد کرده و بر این اساس، از «شرک» و «بدعت» در عبادت، در آثار دیوبندیان، به طور گسترده استفاده شده است. تحلیل جدید از افعال عباد و «کسب» با توجه به معنای شرک صفاتی و رویکرد تفویضی در معنای صفات خبری، از دیگر ویژگی­های متفاوت دیوبندیه نسبت به ماتریدیه است. توسعه مفهومی در مورد تعریف و اقسام شرک، تمرکز بر بدعت­زدایی بر پایه اموری که شائبه شرک دارند و تسری مصادیق شرک به اعمالی که پیش از آن شرک شمرده نمی­شدند، از نشانه­های قرابت دیدگاه دیوبندیه به نگاه ابن تیمیه و پذیرش مرجعیت علمی وی و اتباعش می­باشد.

درمجموع باید برخلاف ماتریدیه، دیوبندی­ها را یک طیف گسترده و دارای اختلاف در آراء کلامی دانست؛ که در بسیاری از باورها و اعتقادات، اتفاق‌نظر کامل و یکدستی ندارند؛ به‌نحوی‌که دیدگاه دیوبندیان در سال­های اخیر، حتی با نظرگاه مؤسسان این مکتب نیز متفاوت شده است؛ این در حالی است که عموما ماتریدی­ها شارح نظرات متقدمین خود هستند؛ لذا می­توان ماتریدی­ها را از جهت پایبندی به مبانی و متون، استوارتر از دیوبندی­ها دانست. همچنین به نظر می­رسد کلام دیوبندیه، صرف‌نظر از وابستگی به ماتریدیه، خود نیز با گذر زمان، تغییر یافته و هر چه بر آن می­گذرد، شباهت بیشتری به افکار حدیث­گرایان پیدا کرده و در پرداختن به شوائب شرک (به ادعای آنان)، سخت­گیرتر شده­اند؛ به‌نحوی‌که تعریف توحید از نگاه آنان دارای قیود و شرایط بیشتری شده و بروز شرک، دامنه گسترده­تری یافته است.

تفاوت­های عمده کلام دیوبندیه نسبت به ماتریدیه در باب «توحید و شرک» به‌طور خلاصه به این شرح است:

رویکرد عقلانی در ماتریدیه و نقل­گرایی در دیوبندیه؛ به‌نحوی‌که گرایش به نقل در دیوبندیان، به مرور زمان، افزایش یافته است.

تکیه بر تبیین توحید در ماتریدیه و توجه به شرک به‌عنوان معنای سلبی توحید در دیوبندیه؛

وجود اجمال و تفصیل در مباحث مختلف؛ (دلایل عقلی، مصادیق شرک، عینیت و غیریت. )؛

تفاوت معنای شرک صفاتی در دو مکتب و نوع تعریف از «تشبیه» (خالق به مخلوق یا مخلوق به خالق)؛ و تلقی صفات و حقوق مختص به خداوند از سوی دیوبندیه؛

وارد شدن «توحید عبادی» در اقسام توحید و «شرک عبادی» در اقسام شرک در دیوبندیه؛ به‌جای توحید و شرک افعالی در ماتریدیه؛

نوع تلقی از عینیت و غیریت صفات خداوند؛

گستردگی استفاده از «اشراک» و «تکفیر» در دیوبندیه، برخلاف ماتریدیه؛

نوع تحلیل از افعال اختیاری بندگان در دو مکتب؛

رویکرد تأویلی ماتریدیه و شیوه تفویضی دیوبندیه در تحلیل صفات خبری؛

گستردگی مباحث مربوط به «بدعت» در دیوبندیه برخلاف اختصار در ماتریدیه.