مبانی کلامی حق و تکلیف از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

حق و تکلیف از مباحثی است که فقیهان و اندیشمندان مسلمان بیشتر آن را در حوزه فقه و آثار فقهی مورد بحث قرار می دادند، از میان فقهای اسلامی کسانی مانند علامه حلی در کتاب نکاح قواعد، محقق قمی در جامع الشتات، کتاب الطلاق، صاحب جواهر در کتاب النکاح، شیخ انصاری در کتاب البیع، و فقهای دیگری مانند محقق غروی معروف به کمپانی، سید محمد بحرالعلوم و دیگران رساله های مستقلی در این زمینه نوشته اند. اما تمامی این بحثها از منظر فقه به حقوق انسان می پردازند و نگاه فرافقهی در این میان به ندرت دیده می شود.اما در چند دهه اخیر برخی محققان به آن صبغه کلامی دادند و در این عرصه نیز آن را مورد مداقه قرار داده اند. این موضوع به سبب عدم طرح یا کم رنگ بودنش در آثار کلامی متکلمان سلف، در زمان معاصر مورد چالش جدی قرار گرفته است؛ به اندازه ای که شماری ادعا کرده اند دین رویکردی تکلیف محور داشته، در حالی که انسان معاصر حق مدار است نه تکلیف گرا، و یا مفهوم حق در گذشته و امروز تفاوت کرده است؛ زیرا حق در گذشته مفهوم اخلاقی داشته، ولی امروز مراد از حق، مفاد حقوق بشر امروزی است. و نیز گفته شد که ادیان الهی سعی کرده اند جهت بنده‏پروری انسانها را پرورش داده، روحیه تعبد و تسلیم‏پذیری او را احیا نمایند، نه آزادی‏خواهی و کمال‏جویی او را. انسان سنتی و انسان مدرن نمی‏توانند تعریف واحدی در حق داشته باشند. دین شاید نیازهای انسان سنتی را برآورده می‏ساخت. امّا پاسخگوی همه حقوق انسان مدرن نخواهد بود. اندیشمندان غربی با توجه به فرهنگ متفاوت و برداشت خاصی که از انسان دارند در باره مفاهیمی مانند آزادی، حق، تکلیف، و دیگر مفاهیمی که مربوط به حقوق انسان می شود اظهار نظرهایی کرده اند که در تاریخ اندیشه مورد نزاع بوده است. به عنوان مثال توماس هابز فیلسوف انگلیسی در باب حق در باره انسان می گوید: وضع طبیعی (state of nature) بشر جنگ است. انسان به طور غریزی موجودی خودخواه و بی رحم است و برای احیای حقوق خود هرکاری که لازم باشد انجام می دهد. چیزی به نام وضع طبیعی یا حقوق طبیعی و الهی وجود ندارد و تنها وضع جنگ است که میان آدمیان برقرار می باشد. ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی عصر روشنگری مفاهیم حق، تکلیف، آزادی خواهی و… را براساس قراردادهای اجتماعی (social contract) تفسیر می کند. وی با این تفسیر همه چیز را به اجتماع و جامعه انسانی مربوط می داند و لذا حق الهی و یا تکلیف الهی در فلسفه او جایگاهی ندارد. به طور کلی شبهاتی که در باره این مفاهیم، به ویژه در قلمرو دین مطرح می باشد از این قبیل است:
  1. زبان دین تکلیفی است،
  2. انسان مدرن حق مدار است در حالی که انسان سنتی تکلیف مدار،
  3. مفهوم حق در دنیای قدیم با دنیای امروز متفاوت است،
  4. میان تعالیم دینی و آزادی و اختیار و حقوق انسانی تلازم و ارتباطی وجود ندارد،
  5. حقوق انسانی خاستگاهی بشری دارند و نه الهی و مسائل فراوان دیگری از این دست.
آیت الله جوادی آملی در کتاب فلسفه حقوق بشر با تمسک به آیات و روایات و سنت اسلامی، فقها و متکلمین و فلاسفه اسلامی، به بررسی و نقد شبهات و اندیشه های مطرح شده در این عرصه می پردازد. ایشان منشأ حق و تکلیف را مستند به وحی و نبوت می داند و معتقد است از آنجا که انسان موجودی دوبعدی است و جنبه روحانی و روحی او مهمتر از جنبه جسمانی و مادی است، لذا این جهان تنها جهان برای زندگی او نیست و تنها در حکم مقدمه ای برای زندگی متعالی تر در عالم بعدی است. بر این اساس نیازمند به وحی از جانب خالق خود است و دینی که او را امر و نهی می کند، حقوق و تکالیف وی را به او نشان می دهد، و انسان با تبعیت از تکالیف به حقوق خود دست می یابد و سبب رستگاری او می شود.
این کتاب در نوع خود یکی از بهترین کتابهای تألیف شده در باب حقوق بشر است. در میان اندیشمندان غربی به مسأله آزادی، اختیار، تکلیف، حق، و عدالت بسیار اهمیت داده شده است و کسانی مانند کانت، هگل، روسو، دکارت، اسپینوزا، میل و دیگر متفکرین غربی در این زمینه دست به قلم شده اند. این مفاهیم در قرآن و روایات اسلامی هم به وفور مورد بحث قرار گرفته است که بر محققین و اندیشمندان لازم است امروزه با توجه به شبهاتی که در باره این مفاهیم در حوزه دین به ویژه دین اسلام مطرح است، دست به قلم شوند.