شصت و هفتیمن جلسه گروه علمی عرفان با موضوع:
بررسی مسأله عینیت حق و خلق
با ارائه بحث حجت الاسلام والمسلمین یزدان پناه و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۲۰ در اتاق جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه بحث
شصت و هفتمین جلسه گروه علمی عرفان چهارشنبه ۲۵/۱۱/۹۱ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد. در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین یزدانپناه به ادامه بحث خود با موضوع «بررسی مسئله عینیت حق و خلق» پرداختند.
ایشان به مقطع دوم بحث اشاره نمودند که آن بیان فلسفی مسئله است. در مباحث فلسفی انواع عینیت وجود دارد و هر کدام نیز دارای حکم ویژهای هستند.
در جلسه گذشته به بیان عینیت عرفی پرداخته شده بود و اینکه در زبان عرفی وقتی گفته میشود الف عین ب است، عینیت به تمامه منظور است. در زبان عرفی، عین الشئ به معنای نفس الشئ است. در بحثهای فلسفی مسئله بگونه دیگر است مثلاً در فضای حرکت یک نوع عینیت وجود دارد لذا میگوییم این درخت همان درخت دو سال قبل است این یک نوع عینیت است در عین غیریت در این مورد، در حقیقت عینیت قوه و فعل مراد است که در عین عینیت میبینیم قوه قوه و فعل فعل است. و یا نظیر علت و معلول در فضای تشکیک خاصی که یک نوع عینیتی در آنها برقرار است مثلاً علت همان معلول است مع القوه و معلول همان علت است مع الضعف. در اینجا عینیت موجود در آنها، غیریت بین آنها را نفی نمیکند و یا نظیر عینیت حقایق متعدد در متن مصداق واحد که غیریّت آنها هم برقرار است و همه این عینیتها احکام خاص خود را دارند و یا نظیر عینیتی که در بین آتش ذهنی و خارجی در بحث وجود ذهنی مطرح است که احکام خاص خود را دارد و لذا نمیتوان یک حکم کلی درباره همه عینیتها صادر کرد چنانچه بسیاری از نقدها به مسئله عینیت از همین جا ناشی میشود.
اگر بخواهیم به نگاه عرفان و عینیت حق و خلق که عینیت مطلق با مقید است، توجه کنیم باید به دو مطلب اشاره کرد: اول ظهورات است که محل اصلی بحث هم باید منقح گردد. دوم مبانی و آموزههایی که باعث بحث عینیت حق و خلق شده، مورد توجه واقع شود. در مورد مبانی بحث باید گفت اولین آموزه، اطلاق مقسمی حق تعالی است، بحث اطلاق مقسمی مرتبط است با نامتناهی بودن حق و این نامتناهی هم مقداری نیست، چون اگر مقداری باشد در جایی مطرح است که مقدار پذیر باشد و آن امور مادی است منظور ما از نامتناهی، نامتناهی در ساحت وجودی است، یعنی که حق سبحانه به حسب ذات وجود و کمال و شدت وجودی بینهایت است و نامتناهی وجودی که در مورد حضرت حق بکار برده میشود باید هیچ حدّ وجودی نداشته باشد و این اندیشه منظور ماست.
آموزه دوم این که چنین وجودی که وجود واجب و نامتناهی است، وجود بسیط است. به تعبیری وجود احدی است که تجزیه بردار نیست.
آموزه سوم آنکه وجود نامتناهی حق، واحد است به وحدت اطلاق، یعنی کثرت مقابل نمیپذیرد، یعنی وحدتی نیست که در مقابل کثرت باشد.
آموزه چهارم آن که تنها مصداق واحد موجود و وجود، همان باری تعالی است چون در غیر این صورت لازم میآید که مواطن دیگری باشد که وجود نامتناهی آن را پوشش نمیدهد، لذا باید گفت دومی در نظام هستی نمیپذیرد به دلیل نامتناهی بودن وجود.
آموزه پنجم: کثرات مصداق بالذات موجود نیستند، بلکه شأن و ظهور حقاند و این کثرات مصداق بالذات معدوماند ولی چون بنفس وجود نامتناهی تحقق دارند نفس الامر دارند ولی دوّمی محسوب نمیشوند.
آموزه ششم: این که مصداق بالعرض وجود به این معناست که یک دسته از حالات بطونی حق به ظهور در آمدند به گونهای که دومی برای وجود حق در نظر گرفته نشود. پس کثرات نفس الامر دارند و نحوه نفس الامر داشتن آنها به شأن و ظهور است. کثرات احوال متعدد حق هستند و چون به عنوان احوالاند پس دارای نفس الامر بوده و کثیر محسوب میشوند. بر اساس این مبانی و آموزهها میتوان گفت: حق تعالی تمام مواطن را پر میکند که همان عینیت است حق نامتناهی عین متعیّنهاست و در عین حال باید گفت ورای متعینهاست چون متعینها به تقیّد و تعینشان غیر حق مطلق هستند.
– مؤلفههای عینیت یا مطلق
مطلق با اطلاق مقسمی همان وجود حقیقی است و مقید میشود با وجود مجازی. بگونهای که دومی به حساب نیاید بلکه حال و ظهور حق است. از این منظر حلول و اتحاد و امثالهم نفی میشود.
دیگر این که مقید را همان ظهور مطلق بگیریم.دیگر اینکه مطلق عین مقید است بدون تجزیه با حفظ وحدت و این عینیت به این مطلب اشاره میکند که بینونت عزلی معنا ندارد به اینکه موطنی را مخلوق پر کند ولی خدا در آن نباشد. مطلق به دلیل اطلاق غیرمقید و ظهورات است در واقع باید گفت در عین آنکه بینونت عزلی ندارد، بینونت وصفی برقرار است. نتایج این بحث علاوه بر مواردی که گفته شد یکی اینکه حمل در این عینیت، این همان است. حمل حقیقت و رقیقت در فلسفه چیزی متفاوت از حمل حقیقت و رقیقت عرفانی است.
بعضیها میگویند وجود حق نامتناهی است و در داخل همه اشیاء است اما بنحوی که تمام این کثرات برای خودشان موجود حقیقیاند ولی وجود مطلق حق، به اطلاق خودش در همه اینها تحقق دارد.
دیدگاه این گروه مورد قبول نیست چون بنابر نظر ما اشیاء وجود مجازی دارند و هم وجود حقیقی. این مطلق نه به نحو مجاورت با اشیاء است و نه به نحو حلول است و نه به معنای ممزوج شدن است و نه به نحو مجموع اجزاء است.
سوّم: از منظر شرعی و دینی اگر مورد توجه قرار گیرد میبینیم متون دینی ما نیز مؤید دیدگاه ما در مسئله عینیت میباشند.
در ادامه جلسه اعضای گروه علمی عرفان سوالات خود را مطرح و حجت الاسلام والمسلمین یزدان پناه پاسخ های لازم را ارائه نمود.
شصت و هفتمین جلسه گروه علمی عرفان چهارشنبه ۲۵/۱۱/۹۱ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد. در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین یزدانپناه به ادامه بحث خود با موضوع «بررسی مسئله عینیت حق و خلق» پرداختند.
ایشان به مقطع دوم بحث اشاره نمودند که آن بیان فلسفی مسئله است. در مباحث فلسفی انواع عینیت وجود دارد و هر کدام نیز دارای حکم ویژهای هستند.
در جلسه گذشته به بیان عینیت عرفی پرداخته شده بود و اینکه در زبان عرفی وقتی گفته میشود الف عین ب است، عینیت به تمامه منظور است. در زبان عرفی، عین الشئ به معنای نفس الشئ است. در بحثهای فلسفی مسئله بگونه دیگر است مثلاً در فضای حرکت یک نوع عینیت وجود دارد لذا میگوییم این درخت همان درخت دو سال قبل است این یک نوع عینیت است در عین غیریت در این مورد، در حقیقت عینیت قوه و فعل مراد است که در عین عینیت میبینیم قوه قوه و فعل فعل است. و یا نظیر علت و معلول در فضای تشکیک خاصی که یک نوع عینیتی در آنها برقرار است مثلاً علت همان معلول است مع القوه و معلول همان علت است مع الضعف. در اینجا عینیت موجود در آنها، غیریت بین آنها را نفی نمیکند و یا نظیر عینیت حقایق متعدد در متن مصداق واحد که غیریّت آنها هم برقرار است و همه این عینیتها احکام خاص خود را دارند و یا نظیر عینیتی که در بین آتش ذهنی و خارجی در بحث وجود ذهنی مطرح است که احکام خاص خود را دارد و لذا نمیتوان یک حکم کلی درباره همه عینیتها صادر کرد چنانچه بسیاری از نقدها به مسئله عینیت از همین جا ناشی میشود.
اگر بخواهیم به نگاه عرفان و عینیت حق و خلق که عینیت مطلق با مقید است، توجه کنیم باید به دو مطلب اشاره کرد: اول ظهورات است که محل اصلی بحث هم باید منقح گردد. دوم مبانی و آموزههایی که باعث بحث عینیت حق و خلق شده، مورد توجه واقع شود. در مورد مبانی بحث باید گفت اولین آموزه، اطلاق مقسمی حق تعالی است، بحث اطلاق مقسمی مرتبط است با نامتناهی بودن حق و این نامتناهی هم مقداری نیست، چون اگر مقداری باشد در جایی مطرح است که مقدار پذیر باشد و آن امور مادی است منظور ما از نامتناهی، نامتناهی در ساحت وجودی است، یعنی که حق سبحانه به حسب ذات وجود و کمال و شدت وجودی بینهایت است و نامتناهی وجودی که در مورد حضرت حق بکار برده میشود باید هیچ حدّ وجودی نداشته باشد و این اندیشه منظور ماست.
آموزه دوم این که چنین وجودی که وجود واجب و نامتناهی است، وجود بسیط است. به تعبیری وجود احدی است که تجزیه بردار نیست.
آموزه سوم آنکه وجود نامتناهی حق، واحد است به وحدت اطلاق، یعنی کثرت مقابل نمیپذیرد، یعنی وحدتی نیست که در مقابل کثرت باشد.
آموزه چهارم آن که تنها مصداق واحد موجود و وجود، همان باری تعالی است چون در غیر این صورت لازم میآید که مواطن دیگری باشد که وجود نامتناهی آن را پوشش نمیدهد، لذا باید گفت دومی در نظام هستی نمیپذیرد به دلیل نامتناهی بودن وجود.
آموزه پنجم: کثرات مصداق بالذات موجود نیستند، بلکه شأن و ظهور حقاند و این کثرات مصداق بالذات معدوماند ولی چون بنفس وجود نامتناهی تحقق دارند نفس الامر دارند ولی دوّمی محسوب نمیشوند.
آموزه ششم: این که مصداق بالعرض وجود به این معناست که یک دسته از حالات بطونی حق به ظهور در آمدند به گونهای که دومی برای وجود حق در نظر گرفته نشود. پس کثرات نفس الامر دارند و نحوه نفس الامر داشتن آنها به شأن و ظهور است. کثرات احوال متعدد حق هستند و چون به عنوان احوالاند پس دارای نفس الامر بوده و کثیر محسوب میشوند. بر اساس این مبانی و آموزهها میتوان گفت: حق تعالی تمام مواطن را پر میکند که همان عینیت است حق نامتناهی عین متعیّنهاست و در عین حال باید گفت ورای متعینهاست چون متعینها به تقیّد و تعینشان غیر حق مطلق هستند.
– مؤلفههای عینیت یا مطلق
مطلق با اطلاق مقسمی همان وجود حقیقی است و مقید میشود با وجود مجازی. بگونهای که دومی به حساب نیاید بلکه حال و ظهور حق است. از این منظر حلول و اتحاد و امثالهم نفی میشود.
دیگر این که مقید را همان ظهور مطلق بگیریم.دیگر اینکه مطلق عین مقید است بدون تجزیه با حفظ وحدت و این عینیت به این مطلب اشاره میکند که بینونت عزلی معنا ندارد به اینکه موطنی را مخلوق پر کند ولی خدا در آن نباشد. مطلق به دلیل اطلاق غیرمقید و ظهورات است در واقع باید گفت در عین آنکه بینونت عزلی ندارد، بینونت وصفی برقرار است. نتایج این بحث علاوه بر مواردی که گفته شد یکی اینکه حمل در این عینیت، این همان است. حمل حقیقت و رقیقت در فلسفه چیزی متفاوت از حمل حقیقت و رقیقت عرفانی است.
بعضیها میگویند وجود حق نامتناهی است و در داخل همه اشیاء است اما بنحوی که تمام این کثرات برای خودشان موجود حقیقیاند ولی وجود مطلق حق، به اطلاق خودش در همه اینها تحقق دارد.
دیدگاه این گروه مورد قبول نیست چون بنابر نظر ما اشیاء وجود مجازی دارند و هم وجود حقیقی. این مطلق نه به نحو مجاورت با اشیاء است و نه به نحو حلول است و نه به معنای ممزوج شدن است و نه به نحو مجموع اجزاء است.
سوّم: از منظر شرعی و دینی اگر مورد توجه قرار گیرد میبینیم متون دینی ما نیز مؤید دیدگاه ما در مسئله عینیت میباشند.
در ادامه جلسه اعضای گروه علمی عرفان سوالات خود را مطرح و حجت الاسلام والمسلمین یزدان پناه پاسخ های لازم را ارائه نمود.