حکمت اسلامی ۱۱ » ، سخنان آقای دکتر اعوانی دبیر علمی کنگره روز جهانی فلسفه

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.

شرکت در این محفل شریف که به مناسبت روز جهانی فلسفه توسط مجمع عالی حکمت تشکیل شده است برای بنده بسیار موجب مباهات است. همان طور که گفته شد ایران مهد حکمت اسلامی و الهی است و هرچه واقعاً‌ به روزگار کنونی نزدیک‌تر شده ایم بشتر به سوی حکمت الهی پیش رفته ایم. نباید فراموش کنیم که خداوند تمام دنیا را قلیل می‌داند؛ تمام دنیا در نظر خدا قلیل است، اما در عین حال حکمت را خیر کثیر نامیده است. این نکته‌ای است که باید بسیار کانون توجه باشد. تمام دنیا و ما فیها، ما سوی الله، با همۀ عظمتی که دارد از دید خداوند قلیل است؛ اما در همین دنیا گوهری یافت می‌شود به نام حکمت و خداوند از آن به خیر کثیر تعبیر کرده است. خیر هست اما مشخص است که آنچه را خداوند در کتاب مبین الهی از آن به خیر کثیر یاد کرده است واقعاً چیز دیگری است؛ زیرا خداوند از هیچ چیز دیگری به خیر کثیر تعبیر نکرده است جز حکمت. این جای بسی تأمل دارد و حقیقتاً باید درباره آن اندیشید و اهمیت حکمت را دریافت. حکمت از شاخه‌های علم است؛ عالی‌ترین شاخۀ علم؛ و علم تنها چیزی است که خداوند حضرت رسول را به طلب زیادت از آن امر فرمود که فقل رب زدنی علماً. آیا جز علم چیز دیگری در قرآن وجود دارد که خداوند پیامبر را به طلب زیادت از آن امر فرموده باشد ؟ و عالی‌ترین شاخۀ علم حکمت است؛ یعنی حکمت در مقامات طولی علم، بالاترین درجه را دارد. اما سیر حکمت در جهان یکسان نبوده است. برخلاف آنچه که در عالم اسلام می‌بینیم، اگر ما سیر حکمت را در تاریخ بشر مثلاً در یونان که غربی‌ها می‌گویند مهد حکمت بوده است بررسی کنیم در می یابیم که از حکمت فاصله گرفته است. البته مانند حکمت‌های دیگری که از تمدن‌های دیگر بود، اسلام وارث این حکمت بود نه غرب؛ غرب وارث حکمت نبود و اگر هم فلسفه‌ای به غرب پا گذاشت از طریق اسلام بود. سیر حکمت در غرب و آنچه که غربی‌ها می‌گویند از سوفیا بوده به فیلوسوفیا و از فیلسوفیا به میزوسوفیا یا به سوفسطی؛ یعنی از حکمت به فلسفه و به سفسطه بوده است. اینها هر سه یک ریشه دارد؛ حال این مسئله بسیار عجیب است. واژه حکمت به زبان یونانی سوفیا، فلسفه، فیلوسوفیا می شود. یعنی محب الحکمه و سوفیست که از همان کلمۀ سوفیا می‌آید عکس حکمت را معنی می دهد. اگر در این باره به خود یونان هم توجه کنید می ببینید که این سیر، از حکمت به فلسفه و از فلسفه به سفسطه بوده است. سوفیست‌ها هم در همان دورۀ حرکت فلسفه به سفسطه ظهور پیدا کردند. در غرب هم همین‌طور؛ فلاسفه بودند، حکماء بودند و شمار سوفسطاییان هم کم نبود. اما هنگامی که فلسفه وارد سرزمین وحی شد اسلام نمی توانست همه چیز را به عنوان فلسفه و حکمت بپذیرد، تنها حکمت ناب را قبول کرد و چیزی به جز حکمت را نپذیرفت. این نکته بسیار در خور توجه است؛ یعنی فلسفه در سرزمین وحی و قرآن، جز حکمت نمی‌تواند باشد؛چون خود قرآن حکمت متعالیه و اعلا است و اینکه خداوند از قرآن و کتب الهی با عنوان حکمت یاد کرده است؛ نباید این اشتراک لفظی موجب شود که لفظ حکمت را مشترک لفظی در نظر بگیریم، بلکه باید آن را مشترک معنوی بدانیم حکمت به معنای یعلم الکتاب و الحکمه که در بارۀ حضرت رسول (ص) و انبیای دیگر تکرار شده است، کلامی است حق. کتب الهی و به ویژه کتاب قرآن حکمت است و انبیا معلمان حقیقی حکمت هستند. البته چنانکه بارها تکرار شد، این از راه تزکیه و سلوک است. بنابراین پیامبر، حکیم متعالی به معنای اعلی درجۀ حکیم است. ولو اینکه ما این لفظ را در بارۀ حضرت رسول (ص) به کار نمی‌بریم؛ اما وقتی که تعلیم حکمت می‌کند یعلّم الکتاب و الحکمه قاعدتاً‌ باید از حد اعلای حکمت برخوردار باشد تا بتواند دیگری را تعلیم کند وگرنه:

ذات نـایـافتـه از هستـی‌بخـش     کی تواند که شود هستی‌بخـش

این نکته در خور توجه است که چرا حکمت در ایران و نه در جای دیگر عالم اسلام وجود داشته است. بنده ناسیونالیست نیستم این در مقام حدیث حکمت است و ما بنعمه ربک فحدث. حدیث نعمت پروردگار است که و إن شکرتم لأزیدنکم. ما اگر شکر نعمت را کنیم خداوند زیادت هم می‌دهد. این نیست مگر به جهت حکمت علوی و حکمت ولوی. چنانکه حکمای بزرگ ما نشان داده‌اند و خود این در حکمت اسلامی مبین شده است، راه ولایت حقه الهی راه حکمت است. بنابراین ائمه اطهار وارثان حقیقی حضرت رسول بودند؛ و علماء وارثان حقیقی ائمه اطهارند؛ العلماء ورثه الأنبیاء. ائمه اطهار بودند که پا به پای پیامبر گذاشتند و مقام ولایت آنها تالی تلو همان ولایت حضرت رسول است و این حکمت علوی است که سرچشمه آن را باید در اهل عصمت و طهارت جست‌ و به آن منتهایی که باید در سیر و سلوک رسید و حضرت رسول به آن رسیده بوده است و واقعاً لامزید علیه.

 بشر به مقام قاب قوسین أو أدنی که خدا وصف کرده رسیده است، یعنی بالاترین جایگاهی که بشر به آن دست یافته است. برخی‌ حکما این را گفته اند که آیا کسی به مقام أو أدنی رسید ؟ پاسخ دادند نه أو أدنی مقام پیامبر اسلام است و وارثان او. ولو اینکه انبیای اولوالعزم دیگر ممکن است به قاب قوسین رسیده باشند، ولی أو أدنی تنها مقام پیامبر اکرم (ص) است. پس این اوج حکمت و معرفت است؛ همانگونه که در سورۀ النجم بیان شده است. این سوره از این بسیار در خور بررسی است. اما یکی از مزایای حکمت اسلامی که در حکمت های دیگر دیده نمی‌شود و خاص حکمت اسلامی است،‌ انواع دیگر حکمت در نقاط دیگر نیز یافت می‌شود، اما نوعی از حکمت وجود دارد که جهان امروز به آن نیازمند و تشنۀ آن است که سرچشمۀ آن همان حکمت اسلامی ما است و به این صورتی که ما داریم، در هیچ جای دیگر حتی در نقاط دیگر جهان اسلام نیز وجود ندارد و آن هم به دلیل غلبۀ اشعریت بوده است؛ اشعری و ضدعقلی. حال می‌بینیم که گرایش‌های موجود، همه گرایش‌های ضدعقلی است و این بسیار عجیب است. برای من همیشه یک پارادوکس است. بیشترین و بزرگترین ستایش از عقل در قرآن است، هیچ آیه‌ای نیست که در نکوهش عقل باشد. عقل حتی در آن درجه‌ای است که کسانی هم که جحیم و سعیر یعنی پایین‌ترین درجۀ دوزخ هستند می‌گویند: لو کنا نسمع و نعقل ما کنّا من اصحاب السعیر؛ «اگر ما سمع داشتیم و می شنیدیم یا عقل داشتیم الآن در ته دوزخ نبودیم»؛ یعنی عقل موجب پناه و نجات است. و آیات بسیار دیگری نیز در ستایش عقل وجود دارد. با این تفاسیر چطور شده است که در عالم اسلام این همه گرایشات ضدعقلی به چشم می خورد؟ شما می‌بینید گرایش‌های ضدعقلی زیاد است و تنها در مکتب تشیع و در مکتب ولایت بوده است که این گرایشات بسیار ضعیف بوده یا اصلاً وجود نداشته است. و به همین خاطر است که حکمت در آنجا نشو و نما یافته است. این جمع بین حکمت بحثیِ استدلالی و ذوقی است که قوت گرفته است. یعنی شما این را هیچ جای دیگری نمی‌بینید. حکمت بحثی به قوت و کمالی که در هر جایی از عالم یافت شود، به صورت تمام و کمال در ابن‌سینا، ملاصدرا و خواجه وجود دارد. یعنی ابن سینا در حکمت بحثی خیلی کامل‌تر از ارسطو است؛ وقتی شما شفا را بخوانید، منطق را بخوانید می بینید که ابن سینا مطالب ارسطو را به کمال رسانده است. اما درباره ابن‌سینا باید گفت که ایشان را که زدیم به حکمت بحثی بسنده نکرده است. چنانکه در حکمت شفا می‌گوید ولو اینکه تمام نقص‌های حکمت بحثی را کامل کردم، تمام این رخنه‌ها را پوشاندم، چنان کردم و چنین کردم، اما کسانی که طالب خواندن حکمت من هستند ابتدای شفا می‌گوید، به حکمت مشرقیه مراجعه کنند. البته مقدمه‌ای از خود کتاب حکمت مشرقیه پیدا نشده است. حکمت مشرقیه حکمت ذوقی است؛ یعنی سیر از حکمت بحثی به سوی حکمت الهی؛ یعنی او ارسطو را کافی نمی‌یافت و دریافت که واقعاً‌ می‌شود حکمت را در جهت دیگری بسط داد و کتاب انصاف و به اصطلاح خودش حکمیت مشارقه و مغاربه را در بیست جلد نوشته بوده که متأسفانه در حملۀ مسعود غزنوی ضدفلسفی در حملۀ مسعود غزنوی پسر سلطان محمود از بین رفته است. این کتاب بیست جلدی که در چندین هزار مسئله بین مشارقه و مغاربه حکمیت کرده و کتاب‌های دیگر او از بین رفته است. ولی این راه بوده است برای حکمت اشراق و حکمت متعالیه؛ یعنی در حکمت بحثی صرف نبوده، با اینکه حکمت بحثی را به کمال رسانده است. کما اینکه سهروردی بحث هایی دربارۀ بحث مراتب حکمت، مراتب طولی حکمت، ‌حکمت ذوقی، حکمت الهی و حکمت بحثی دارد. حکمت بحثی با اینکه کمال است اما کمال حکمت نیست. و این سیر تا حکمت متعالیه ادامه می یابد. حکمت متعالیه وحدت حکمت است. دین اسلام دین توحید است؛ این توحید و وحدت باید در حکمت و مراتب گوناگون آن نیز حفظ شود. اسلام به این سرنوشت غرب دچار نشد که حکمت دوگانه و حقیقت مضاعف داشته باشد و همین باعث فروپاشی هم حکمت و هم دین در غرب شد. چنین چیزی در عالم اسلام روی نداده است و همواره به سوی تعالی پیش رفته است؛ به صورت توحید حکمت و وحدت کلمۀ آن که این در حکمت متعالیه به کمال می‌رسد؛ یعنی وحدت حکمت. ما تنها یک حکمت داریم و این حکمت درجات گوناگون دارد و مشکک است؛ اما همۀ آنها حکمت است، چنانکه علم هم مراتبی دارد. بنده عباراتی را در آثار صدرا یافته‌ام که می‌گوید و حکمتنا المتعالیه عن البحث؛ این عبارت را دو یا سه بار در رسائل او یافته‌ام. حکمتنا المتعالیه عن البحث یعنی حکمت متعالیه نیاز به بحث دارد و بدون بحث فلسفه نیست. فلسفه بحثی و استدلالی است؛ اما در بحث منابع او تعالی می یابد و به وحی می‌رسد. خود وحی عین حکمت است و اینکه می‌توانیم وحی را حکمی بفهمیم از راه حکمت است نه کلام. راه کلام، روش حکمت نیست. از راه حکمت متعالیه است که وحی حکمت به شمار می آید و حکمت بودن آن واقعاً دانسته می‌شود و به صورت علم حقیقی متعالی درمی‌آید. این جمع بین حکمت ذوقی و بحثی که از ابن‌سینا آغاز شده و در حکمت متعالیه و همچنین در حوزه های کنونی ادامه یافته است، نقطۀ برجسته ای در حکمت به شمار می رود که در هیچ جای دنیا اتفاق نیفتاده است. مثلاً در جایی همچون هند ممکن است نوعی حکمت ذوقی وجود داشته باشند، اما حکمت بحثی ندارند. ارسطو حکمت ذوقی دارد، اما همان گونه که سهروردی تذکر داده است در حکمت الهی ضعیف است. اما حکمت تألهی هر دو را جمع کرده است؛ هم حکمت ذوقی و هم حکمت بحثی و این همان چیزی است که دنیای امروز سخت به آن نیاز دارد. یکی از دوستان ما که استاد بود، دیداری با هایدگر داشت و هایدگر در آن دیدار به ایشان گفته بود کاری که شما کردید، جمع بین حکمت استدلالی و حکمت ذوقی، که در هیچ جا انجام نشده است؛ این سخن هایدگر برای من خیلی عجیب بود. حالا لازم نیست که هایدگر این را بگوید؛ اما او نیز به این نکته توجه کرده است؛ حال از همان میزان که در دستش بوده است، از طریق خوردن یا راه دیگر به این رسیده است که این یک دستاورد است. امروز ممکن است حکمت بحثی بدون حکمت ذوقی و الهی به شکاکیت بیانجامد. چنانکه امروز پایان این نوع فلسفه است؛ برای اینکه پشتوانۀ الهی ندارد. در بعضی مسائل جزئی خیلی مسائل این گونه اند ولی حکمت تولد ثانی است لم یدخل ملکوت السموت من لم یولد مرتین. اگر فلسفه‌ای که در عرض علوم باشد، ولو اینکه بسیار دقیق باشد و دارای مسائل بسیاری نیز باشد، اما موجب بیدار شدن به حق نباشد، یعنی حکیم و متأله و به تعبیر افلاطون آن کسی که اشیا را به گونه ای می‌بیند که گویی خدا می‌بیند؛ از یک صقع الهی سلوک کند و از راه تزکیه معراج کند و دین راه تزکیه است؛ این خیلی اهمیت دارد. بنابراین مسائل فلسفۀ ما بسیار غنی است؛ اصلاً مباحث فلسفه پایان ندارد. اما روح فلسفه باید اسلامی باشد. روح فلسفۀ اسلامی که درحکمای ما بوده و هست، آن چیزی است که حیات ثانی در قرآن نیز پیامبر هم در قرآن در مورد پیامبر می‌گوید حیات می‌دهد مگر مردم مرده‌اند؟ بله مرده به روح ممکن است باشند. نوعی یقظه و بیداری است. چنانکه وقتی انسانی خواب، بیدار می‌شود به گونۀ دیگری است. این روح فلسفۀ الهی که در انسان یک آگاهی الهی به وجود می‌آورد باید مورد توجه قرار بگیرد. الناس نیام فلما ماتوا انتبهوا که حضرت رسول و حضرت علی علیهما‌السلام فرمودند کلام مهمی است. بنابراین حکمت به انتباه می‌انجامد و علوم به انتباه نمی‌انجامد مگر اینکه با حکمت توأم باشد؛ اصلاً کار علوم این نیست. فلسفۀ جدید هم به انتباه نمی‌انجامد، چون کنار علوم است و در عرض علوم. حکمت الهی است که انسان را بیدار به حق می‌کند؛ تأله است؛ خداگونه شدن است و این روح فلسفۀ اسلامی که دربارۀ حکمای ما بوده است؛ از ابن‌سینا و خواجه نصیر بوده است. حکمای امروز و بزرگان ما نیز این روح را دارند. بنده خطابم به طلاب است وگرنه اساتید بزرگواری که در اینجا حضور دارند از این کلمات مبرایند. بنده اینجا درس پس می‌دهم، اما برای طلاب می‌گویم که وقتی می‌خواهیم حکمت بخوانیم باید بدانیم که مسائل بسیار دقیقی دارد. اما باید آن روح فلسفۀ اسلامی و آن تولد ثانی بیدارشدن به حق و دیدن همه چیز از صقع الهی که در تعریف تأله آمده است حکمت به عنوان تشبه به خدا آمده است. این را نباید فراموش کرد. صدرا ویتگنشتاین نیست چون خیلی مسائل است ممکن است بحث، آن همان یک دید اسفار اربعه می‌گوییم و این اسفار اربعه هم در دین هست. اگر برنامۀ دین درست اجرا شود همان سلوک است. سلوک الهی و سلوک معنوی است. به خاطر اطناب کلام عذر می‌خواهم. بنده این مطلب را به عنوان تذکر عرض نمودم. سازمان یونسکو برگزاری مراسم روز جهانی فلسفه را از سال ۲۰۰۲ آغاز است. آنها دیدند که توجه به علوم دیگر زیاد است، اما نسبت به فلسفه که همیشه أم العلوم بوده است بی توجهی شده است و این خطر بزرگ را احساس کردند. بنابراین یک روز را به نام روز جهانی فلسفه اعلام کردند. این روند از سال ۲۰۰۲ آغاز شده و سه سال نخست در مقرّ خود یونسکو واقع در پاریس برگزار شد و فلاسفۀ دنیا گرد آمدند و این روز را گرامی داشتند؛ اما پس از سه سال برگزاری این مراسم به طور بین المللی به کشورهای دیگر واگذار شد. یعنی به این ترتیب که سال نخست یک کشور به طور بین‌المللی این مراسم را برگزار می‌کند و کشورهای عضو یونسکو که حدود ۱۵۰ کشور یا بیشتر هستند همان روز را با همان عنوان بین‌المللی برگزار کرده و سمینار یک روزه تشکیل می‌دهند. ما هم از بدو نام گذاری این روز، در انجمن حکمت این روز را گرامی‌ می‌داشتیم و سمینار برگزار می‌کردیم. اما دربارۀ چگونگی واگذاری این مراسم به ایران؛ به مناسبت روز جهانی مولانا که ایران هم در آن شرکت داشت، فرصتی برای ما پیش آمد و بنده گفتم که تحقیقی کنم ببینم اگر ما درخواست برگزاری این مراسم در ایران را کنیم این امکان وجود دارد که این روز را بگیریم؟ در این باره با چند نفر صحبت کردم؛ گفتند این امکان وجود دارد. من برایشان دربارۀ وضعیت فلسفه در ایران، شکوفایی و حیات بسیار مستمر آن در کشور، و اینکه فلاسفۀ بسیار بزرگ و تأثیرگذار که در جهان هم مطرح بوده اند در ایران وجود داشته اند که غربی‌ها بخشی از آنها را می‌شناسند و اینکه فلسفه به صورت زنده و مستمر از استاد به شاگرد انتقال یافته و فلسفه در ایران برخلاف نقاط دیگر، فلسفۀ مسئله محور است نه تاریخ محور. هر مسئله به صورت مسئله‌ای زنده مطرح می‌شود؛ ما اساتیدی داریم که استادان خودشان را تا ابن‌سینا می‌شناسند؛ حکمت‌های گوناگون از جمله حکمت‌ اشراق را شرح دادیم. خلاصه گفتند نامه‌ای بنویسید و همۀ این مطالب را در آن بیان کنید. بنده نامه‌ای ده پانزده صفحه‌ای نوشتم و همۀ این مطالب را توضیح دادم و دربارۀ بزرگان مکاتبمان نوشتم؛ مثلاً تهران، اصفهان، شیراز، سبزوار، قم و جاهای دیگر که مهد فلسفه بوده و هست تمام اینها را توضیح دادم که این مراسم در سال ۲۰۱۲ به ایران واگذار شود. بنده گفتم این تاریخ دیر است و بالاخره برنامۀ سال ۲۰۱۰ را سه سال پیش به ما دادند و گفتند برای این مراسم موضوع تهیه کنید. ما جلسات پرشماری با حضور نمایندگان از دانشگاه و حوزه برگزار کردیم؛ خلاصه رأی‌گیری شد و فقط یک موضوع فلسفه با عنوان نظر و عمل رأی آورد. ما این مطلب را برای آنها نوشتیم؛ آنجا پاسخ دادند که موضوع بسیار جالب و مهمی است. منتها یونسکو می‌خواهد نظر و عمل را با توجه به چالش‌های جهان امروز و اینکه مثلاً فلسفه می تواند در حل چالش‌های جهان امروز چه کمکی کند، مطرح شود. فلسفه باید با زندگی روزمره در همۀ سطوح، در سیاست و در اخلاق و در همه ایفای نقش کند و ببیند می‌تواند چه مشکلاتی را رفع کند. همچنین از ما خواستند که زیرمجموعه‌ها و موضوعات فرعی این موضوع را تعیین کنیم. دوباره جلسات متعددی تشکیل شد و زیرمجموعۀ این عناوین فرعی نیز به تصویب رسید که موضوع میزگردهای ما اینها است و در این موضوعات مقاله ارائه خواهد شد؛ البته موضوع کلی ارتباط میان نظر و عمل با توجه به چالش‌های جهان امروز است و عناوین فرعی عبارتند از ارتباط میان نظر و عمل در فلسفه. البته فلسفه های مختلف در مکتب‌های گوناگون این یک موضوع بحث است. فلسفه و اخلاق یعنی چالش‌های نظری و عملی در اخلاق، فلسفه و دین که خوشبختانه دیروز در این زمینه همایش های بسیار خوبی در قم و شیراز برگزار شده است. شاخۀ دیگری از عناوین فرعی علم و دین است که چند مقاله نیز آمده که آنها هم در زمینۀ فلسفه و دین است. فلسفه و سیاست باز محور دیگری است. فلسفۀ علم و تکنولوژی که در علم و تکنولوژی واقعاً مسائل بسیاری وجود دارد که فیلسوف باید دربارۀ آنها بیندیشد. در غرب نیز کتاب های بسیاری نوشتند ولی باید دید که حکمت الهی در این باره چه نظری دارد. به نظر من اگر راه حلی وجود داشته باشد که دارد، از راه حکمت الهی است. اگر غیر اینها باشد باز همان مسائل است؛ یعنی دور باطلی که پیش می‌آید و مسائل تکرار می‌شود؛ مگر اینکه با حکمت الهی اتصال یابد. بنابراین یکی از محورهای ما فلسفه و تکنولوژی است؛ یک محور دیگر فلسفه و زندگی روزمره است که در این باره همایشی یک‌روزه بیست و هشتم مهرماه امسال در دانشگاه امام صادق برگزار شد که آنجا هم ده پانزده مقاله به عنوان آمادگی برای روز جهانی فلسفه خوانده شد. یکی دیگر از این عناوین فلسفۀ هنر و ادبیات نیز اکنون در دانشگاه ما تدریس می‌شود. در هنر و ادبیات مسائل نظری بسیاری وجود دارد که فلسفه باید به مسائل آنها بپردازد. عنوان دیگر فلسفه، فرهنگ و خانواده است که بخش بسیار مهم آن فلسفه برای کودک است. الآن هیجده متخصص و استاد فلسفۀ تعلیم و تربیت در اینجا همکاری می‌کنند و مقاله ارائه می‌دهند؛ علم و فلسفه باید از کودکی آغاز شود. مسائل بسیار بدیهی ای وجود دارد که باید برای کودک روشن شود؛ چون اگر برای فهمیدن آنها تا بزرگسالی صبر کنند بسیار دیر است. این مسائل در حال حاضر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و حتی انجمن‌هایی دربارۀ فلسفه برای کودک در سطح جهان وجود دارد. فلسفه و محیط زیست نیز بحث بسیار مهمی است و الحمدلله در ایران مقالات خوبی در این باره داریم. نمی‌دانیم در بین کهکشان‌ها کجا مثل زمین است؛ کجا چنین معجزۀ بزرگ الهی ای رخ داده است که پیامبران الهی حکمای الهی در قالب بشر در این خاک در این گل به وجود بیایند. وقتی خداوند می‌خواهد خلق آدم را بیان کند می فرماید «فإذا سویته و نفخت فیه من روحی» تسویه؛ یعنی باید اعتدال عناصر هستی، به حد کمال باشد تا وجود انسان ممکن باشد. تا جایی که ما می‌دانیم؛ اما در این باره آگاهی نداریم که چه هست و در جای دیگر چه خبر است. این اعتدال زمین در این پنجاه سال اخیر بهم خورد. واقعاً بشر این زمین را برای زیستن خود و موجودات زندۀ دیگرحفظ کرده است. الآن این پنجاه سال اخیر و این مسئله سیر قهقرایی شدیدی پیدا کرده است و روز به روز بدتر می‌شود. حضرت رسول حدیثی به عده ای فرمودند که اگر شما ببینید یک نفر یک کشتی را سوراخ می‌کند چه می‌کنید؟ گفتند جلویش را می‌گیریم. فرمود این امر به معروف است. الآن همه افتادند به جان سوراخ کردن این کشتی؛ همه دارند مسابقه می‌دهند و اوضاع هر روز بدتر می‌شود؛ یخ قطب‌ها دارد آب می‌شود؛ سونامی‌ها اتفاق می‌افتد و‌ هیچ‌کس هم جلودار نیست. اینجا حکمت باید یک بیداری بیاورد. فلسفه و آینده، فلسفه و صلح موضوعاتی است که یونسکو درخواست کرده است به خاطر اینکه امسال آخرین سال فرهنگ و صلح است این موضوعات را نیز جزو عناوین فرعی مطرح کنیم. یونسکو امسال را سال فلسفه و تقارب فرهنگ‌ها اعلام کرده است؛ فلسفه و حوزۀ عمومی هم جزو عناوین است. حال بنده خلاصه‌ای از چگونگی مقاله‌ها ارائه می دهم. ما از مجمع عالی حکمت اسلامی صد قرارداد برای مقاله امضا کردیم. صد مقاله که بسیار درخور توجه است و غیر از مجمع عالی حکمت صد و نود خلاصه مقاله دریافت کردیم، هفتاد مقاله پذیرفته شده سفارش دادیم که به صورت قطعی پذیرفته شده، چکیدۀ سی و چهار مقاله هم پذیرفته شده و دربارۀ اصل آنها باید داوری شود که هنوز داوری صورت نگرفته است. از میان هفتاد مقالۀ قطعی که با آنها قرارداد بسته شده پنجاه تای آنها داده شده است. همۀ این مقالات به انگلیسی ترجمه می‌شود. حال می‌خواهم از مترجمان قابلی نیز که اینجا هستند کمک بگیرم. تا کنون چهار الی پنج نفر پیدا کردیم، ولی این تعداد کم است، به پنج شش نفر دیگر نیز احتیاج داریم. چهار الی پنج ویراستار بسیار خوب نیز داریم که این مقالات را ویراستاری کنند و آنها را به سطح بین‌المللی برسانند. ما واقعاً از مجمع عالی حکمت و جناب حضرت استاد آیت‌الله مصباح یزدی، حضرت استاد آیت‌الله جوادی آملی و همچنین آیت‌الله سبحانی که در رأس مجمع عالی حکمت هستند و از هیچ کمکی دریغ نکردند ، تشکر می‌کنیم. تنها یک نکته را عرض کنم که با برگزاری این مراسم خیلی مخالفت شده است؛ اما هرچه مخالفت شود ما باید تلاش‌مان را بیشتر کنیم. مخالفان از کشورهای گوناگون نامه های بسیاری به مدیر کل یونسکو نوشتند و درخواست کردند که این فرصت را از ایران بگیرید؛ ولی ما به حمدالله اینها را دفع کردیم و الآن قرارداد امضا شده است. منظور اینکه هرگاه مخالفتی بوده است از این سو همت مضاعف شده است. امسال سال همت مضاعف است، بنابراین هرچه بیشتر بکوشیم که این مراسم باشکوه‌تر، بهتر و به ویژه با محتوای عالی‌تر برگزار شود، بر عزت و آبروی جمهوری اسلامی ایران افزوده خواهد شد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.