حکمت اسلامی ۶ » ، بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی در جمع هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی ۲۱ آذر ۸۸

بسم الله الرحمن الرحیم. بنده هم متقابلاً مقدم شما بزرگواران را گرامی می‌دارم و گزارش جامع و نافعی که ارائه فرمودید بسیار امیدبخش بوده از ذات اقدس اله مسئلت می‌کنیم که خدمات گوناگونی که مجمع عالی حکمت اسلامی بوسیله شما ، چه در بخش‌های آموزش، چه در بخش‌های پژوهش و چه در بخش‌های نظریه‌پردازی و سایر شئون ارائه فرموده‌اید و فرموده‌اند خدا به احسن وجه بپذیرد و توفیق ارائه خدمات برتر و بهتر هم به همه شما بزرگواران مرحمت بفرماید ان‌شاءالله. ما باید برنامه‌هایمان را برابر با فیض الهی تنظیم بکنیم نه برابر با استعداد و خواسته‌هایمان که آن فیض دو تا کار می‌کند یعنی هم استعداد ما را شکوفا می‌کند و هم خواسته‌های ما را برتر می‌کند. آن یکی فیـضـش گـدا آرد پـدیــد و آن دگربخشد گدایان را مزید اگر ما برنامه‌هایمان را برابر فیض الهی تنظیم بکنیم افرادی که از همین حوزه‌ها در عصر خود ما برخاسته‌‌اند الگوی ما می‌شوند ، سه تا طلبه با امکانات کم از سن سی سالگی شروع کردند یکی المیزان ،یکی مستمسک و دیگری الغدیر نوشت ، اینجور نبود که اینها موجودات آسمانی باشند بلکه سه تا طلبه عادی بودند ،پس می‌شود این کار را کرد. همین روزها می‌خواستند برای مرحوم آیت الله آقای سید عبدالاعلی موسوی سبزواری به مناسبت صدمین سال میلاد این بزرگوار ـ چند سال قبل رحلت کردند تقریباً ۱۵ الی ۱۶ سال پیش ـ بزرگداشتی بر پا دارند، ایشان سی جلد کتاب عمیق فقهی المهذب را نوشت ، یک دوره تقریباً کاملی به نام مواهب الرحمان در تفسیر نوشت ، اصول هم نوشت، اینها گمنامند.اینها طلبه‌های عادی هستند ، نه امامند و نه امامزاده . ما اگر به دنبال زید و عمرو و به دنبال این گفت و آن گفت و یا این روزنامه را تا آخر بخوانیم و آن تلویزیون را تا آخر گوش بدهیم ، جایی نمی‌رسیم ما باید در متن سیاست باشیم و خطوط کلی آن هم مشخص است. مستمسک واقعاً کتاب عمیق فقهی است یعنی بر خلاف تقریراتی که دیگران نوشته‌اند حقاً مستمسک قابل اعتماد عمیق فقهی است ،مگر الغدیر کار کمی است خدا مرحوم شهریار را رحمت کند در وصف امینی و الغدیرش گفته است: بازویش از لافتی، منطقش از هل اتی لاقلــم الا امیـن، لا‌رقــم الا غــدیر بعضی از پزشکها می‌گفتند خدا دندان را آفرید از فولاد سنگینتر است برای اینکه بعضی از دندانها هفتاد سال، هشتاد سال کار می‌کند یک فولاد هفتاد سال هشتاد سال هر روز کار بکند فرسوده می‌شود، به او گفتند این مثل آن نیست این فولاد، فولاد است و فولاد می‌ماند می‌ماند ولی این دندان را هر روز نفس می‌سازد این دندان الآن که دندان ده سال قبل نیست چندین بار ساخته شده است ، اگر چنانچه آن است آن روح را خدای سبحان می‌تواند سازنده بدن قرار بدهد لذا وجود مبارک ولی عصر(عج) یک میلیون سال هم باید عمر بکند هیچ محذور علمی و عقلی نیست چون نفس است که بدن را می‌سازد.

مطلب دیگر اینکه اساس کارها عقل است وحوزه را هم در حقیقت عقل دارد اداره می‌کند منتها این عقل مرسل است نه مسند توضیح این مطلب این است که حوزه ما حوزه فقه و اصول است. تعارف بردار نیست علم رسمی علم الفقه و الاصول است، فقه هم به اصول تکیه دارد . حالا ما یک سیری در اصول بکنیم ببینیم که رهبری اصول را عقل به عهده دارد یا نقل ؟ از اول تا آخر کفایه و سایر کتابها یکی دو تا آیه هست برای رد کردن چون همه محققین می‌گویند دلیل حجیت خبر واحد نه آیه نَفْر هست نه آیه نبأ ،یعنی اینطور نیست که حالاحجیت خبر واحد بر قرآن تکیه کند. حجیت مسئله تقلید هم اینجوری نیست که ما یک آیه داشته باشیم ، آن روایت امام حسن عسگری(ع) را که به عنوان تأیید ذکر می‌کنند ضعیف است که «وللعوام ان یقلدوه» وگرنه بنای عقلا بر این است که هر جاهلی به متخصص مراجعه می‌کند شارع هم این را امضاء کرده است. پس اول تا آخر اصول یک آیه نیست که مطلب اصولی به آن تکیه کند. آیه« ماکنّا معذبّین» هم مسبوق به حکم عقلی است که برائت عقلی هم کافی است «رفع ما لا یعلمون» هم کافی است با اینکه خیلی از محققین می‌گویند این دلیل برائت نیست، در «ماکنّا معذبّین حتی نبعث رسولاً» قبح عقاب بلا بیان کافی است ، «رفع ما یعلمون» کافی است ، پس بنابراین اصول یک علمی نیست که به قرآن تکیه کند اما تأمین کننده اصول عقل است از اول تا آخر مباحث الفاظ و ترادف اینها که تحلیل‌های عقلی است ، یا در زبان شناسی اشتقاق بساطت و ترکیب مشتق که بخشی از منطق است و به فلسفه راه پیدا کرده است. وارد بحث مقدمه واجب هم با آن گستردگی‌اش می‌شوند همه‌اش عقل تأمین می‌کند که مولا اگر روزی چیزی را خواست متوقف بود بر یک مقدمه‌ای. مقدمه باید انجام شود، امری اگر دلالت بر وجوب دارد آیه و روایت نیست، نهی اگر حرمت دارد آیه و روایتی نیست و بنای عقلا و فهم مردم این است ، شارع هم اینگونه حرف زده است. مطلق را باید بر مقید حمل کرد ، عام را بر خاص حمل کرد کلّش با فضای بنای عقلا اداره می‌شود وگرنه همینجور بگوییم یک آیه‌ای و روایتی داریم که «یا ایها الذین امنوا» مطلق را بر باید حمل کنید عام را بر خاص حمل کنید که نیست که این ادبیات محاوره‌ای است و شارع هم با محاورات ادبی با مردم دارد حرف می‌زند و بنای مردم در مسائل حقوقی این است که مطلق را بر مقید و عام را بر خاص حمل می‌کند مجمل و مبین هم این چنین است مفهوم داشتن هم اینچنین است. پس اول تا آخر کفایه به همین تحلیلات عقلی وابسته است که عقل می‌گوید بنای عقلا این است. یک؛ شارع هم همین را دید دو؛ و این را رد نکرد سه؛ لذا می‌شود حجت. بنابراین رهبری این فن شریف اصول را عقل به عهده دارد منتها عقل رها است عقل مرسل عقلی است که یک جایی قضیه و حکم دارد و این حکمش هم نظری است، بدیهی نیست که باید به بدیهی ختم شود. آن علمی که قضایای نظری عقل را به بدیهی ختم می‌کند همین فلسفه و منطق است تا قضایای پیچیده عقل به آن قضایای ابتدایی و بدیهی نرسد که حجیت ندارد. پس بنابراین فلسفه و منطق است که می‌تواند مرسلات اصول را مسند کند و به آن بها بدهد.

مطلب دیگر اینکه در عبادات خیلی عقل دخیل نیست اما در معاملات چون عبارات کم است عقل دخیل می باشد. در واقع این فقها که حشرشان با انبیاء است خیلی دقت کرده‌اند، مسئله اجازه کاشف یا ناقل است ، کشف حقیقی یا حکمی است، شرط متأخر یعنی چه؟ این مباحث نه تنها برای مرحوم شیخ محمد حسین که صبغه عقلی دارد می باشد بلکه غالب بزرگان فقهی ما دقیقانه بحث کردند. گاهی انسان وقتی اسفار را مطالعه می‌کند می‌بیند آن طوری که باید جان بکند تا اسفار را بفهمد یا باید جان بکند تا جواهر ، مکاسب و تقریرات آقایان را بفهمد نیست، یعنی بنای عقل، علمی سنگین است منتها این نقاشی مهم روی فرش ماشینی است این باید روی فرش پرنیان باشد یعنی این دقتها باید روی مسائل فلسفی و جهان بینی و اصول اعتقادی باشد نه علوم اعتباری . خوب بنای عقلا و فهم عرف همین است مگر چقدر عرف این ما‌یه‌ها را می‌خواهد؟ شما می‌بینید اَبان بن تغلب ـ اینطوری که نجاشی نقل می‌کند ـ وقتی خدمت امام صادق(ع) می رسید حضرت ‌فرمود که بالش برای آقا حاضر کنید «القیت له وساده» این امام زمان است که برای شاگردش می فرماید: بالش برای آقا بیاورید ، یقیناً مراجع ما بهتر از او بلدند ، مگر او چقدر دقتهای عقلیه داشته است؟ او فرمایش حضرت را یاد می‌گرفته و برای مردم می‌گفته است یعنی آیا تحقیقات شیخ انصاری یا تحقیقات مرحوم شیخ اسدالله یا تحقیقات مرحوم آقا سید محمد کاظم و یا تحقیقات مرحوم آخوند را داشت ؟ این که نبود . گاهی می‌گوییم حیف این هنر نیست که شما روی فرش ماشینی یا روی حصیر پیاده کرده‌اید اینها علوم اعتباری است بیایید اینها را در معارف پیاده کنید.

مطلب بعدی این است که آخوند صاحب کفایه گرچه تعلیقاتشان در مکاسب خیلی کم است اما هر جا حرف زد هم آقای نایینی و هم آقای شیخ محمد حسین را آرام کرد تا به متأخرین رسید تا برسد به آقای خویی. غالب شاگردانشان جزو مراجع ممتاز جهانی شده‌اند یعنی وقتی می‌گفتند مرحوم سید ابوالحسن مرجع جهانی است واقعاً مرجع جهانی بود . این روزها که برای مرحوم آقا سید ابوالحسن همایش داشتند به اینها گفتیم که دست ما خالی است ما مصاحبه کردیم اما هیچ جا اینجور مصاحبه غیر علمی نکردیم و حرف غیر علمی نزدیم ، فقط دو سه تا خاطرات نقل کردیم . مگر شما آن هنر را نداشتید که علمیت مرحوم آقا سید ابوالحسن را حفظ بکنید؟ او شاگردان بزرگ تربیت کرده است، شما تقریراتی می‌نوشتید فراهم می‌کردید چاپ می‌کردید همه‌شان که مُردند دستتان خالی است . ما یک سیدی داشتیم همشهری مرحوم غفاری بود ، در بحث توحید که مباحثه می‌کردیم این سید حاضر می شد این هم سن و همرزم مرحوم غفاری بود ، این سید گفته بود که ما بچه‌هایمان را همینکه به زبان آمدند وقتی بگوییم خدا یکی امام دوازده تا و اینها بعد از اینکه اینها را گفتیم ، نام مبارک آقا سید ابوالحسن یادشان می‌دهیم .گفتیم چطور؟ گفت آذربایجان را آقا سید ابوالحسن آزاد کرد. گفت : بعد از اینکه متفقین وارد ایران شدند و ایران ارباً اِربا شد و رضاشاه از آن طرف فرار کرد و بعد یک مجلسی ظاهری تشکیل دادند با اعتبارنامه پیشه‌وری در مجلس مخالفت شد پیشه‌وری را از مجلس بیرون کردند این آمد تبریز و غائله توده‌ها را در تبریز و غلام یحیی آن را در اردبیل تشکیل داد، ما در اسارت این حزب توده بودیم آذربایجان کلاً در اسارت بود، مرحوم علامه می‌فرمود به اینکه «لم یکن لنا سماءٌ تظلّنا ولا ارضٌ تقلنا» نه آسمانی داشتیم که زیرش باشیم نه زمینی داشتیم که رویش باشیم. شما در مصاحبه آقای سید عبدالباقی دیدید که ما تمام آن تشکیلات را گذاشتیم نمی‌گذاشتند ما اثاث را برداریم بیاییم ، مرحوم علامه فرمود به اینکه این خانه‌ای که الآن اینجا داریم مرغدانی ما در تبریز بیش از این بود . مگر پیشه‌وری می‌گذاشت کسی مذهب داشته باشد یا غلام یحیی می‌گذاشت ، آذربایجان زیر سلطه این توده‌ای‌ها بود، رادیو وقتی اعلام کرد سال ۵۵ که آقا سید ابوالحسن مرجع شیعیان رحلت کرده است این هیئات مذهبی تبریزی راه افتاد مأمورین پیشه‌وری این مغازه‌ها را باز می‌کردند اینها می‌بستند همان روز پیشه‌وری از تبریز فرار کرد رفت شوروی ، سربازان دولت هنوز در زنجان بودند که آذربایجان آزاد شد این مرجعیت است ، این دین مردم است. مرحوم آیت الله آملی گفت فرق ایشان با مرحوم آقای نایینی این بود که مرحوم آقای نایینی وقتی وارد می‌شد می‌گفت مطلبی است که بی سابقه است و کمتر گفته‌اند یا خیلی‌ها نگفته‌اند و ینبغی تحریر محل النزاع اولاً مقدمات ثانیاً، ولی مرحوم حاج سیـد ابوالحسن وارد می‌شد.

و مطلب را ایشان تعبیر می‌کرد که می‌گفت به اینکه مثلاً فرض کنید درس حوزه تمام شد یک عده‌ای از علما می‌خواهند حرم مشرف بشوند ، سی چهل نفر از روحانیون و فضلا هر کدام زیارتشان را می‌کنند و بر می‌گردند اما این هیئتی که از چهارمردان حرکت می‌کند و با طبل می‌آید همه را با خبر می‌کند گفت آقای نایینی با طبل می‌آمد و همه را با خبر می‌کرد آقا سید ابوالحسن بی‌طبل می‌آمد. اصفهانیها را گفتیم یک همچین مرجعی داشتید و دنبالش نرفتید الآن شما کنگره دارید چی از او می‌خواهید چاپ بکنید؟ غرض این است من وقتی گاهی مطالب اصول را یا مطلب فقهی معاملات را می‌بینم واقع می‌بینم این در حد فلسفه هست ، اینجور فکر کردن آن هم با چه دقتی روی مسائل ، اعتباریات را اصلاً چقدر صبغه عقلی به آن روایات بدهند تا مسئله حل بشود که در معاملات چون روایات کم است خیلی‌ها ناچارند این کار را بکنند این استعدادها باید در جای خودش بشود . مرحوم آخوند که اینقدر قدرت علمی دارد چون جبر و تفویض و اختیار را رویش کار نکرده است در همان قدم اول فرمود قلم اینجا رسید سربشکست، خوب اگر این بزرگوار چند سال همینطور که برای اصول زحمت می‌کشید و شاگردان خاصی هم تربیت می‌کرد برای جبر و تفویض که این نصوص اصح سنداً اقوی و امتن است از «لا تنقض الیقین بالشک» روی این اگر کار می‌شد دیگر نمی‌گفت قلم اینجا سر بشکست.

مطلب بعدی این است که آقایان به رتبه الهی همتتان را برابر «ربّ زدنی علماً» قرار بدهید نه خواسته‌های مردمی و نمونه‌هایتان همین بزرگانی هستند که همه ما دیدیم یعنی یک نفر توانست دوباره الغدیر بنویسد یا المیزان بنویسد اینها همه عصر حاضرند الآن امکانات به مراتب بیشتر است آن وقت تمام کتابها را باید با همان وضع سابق می‌دیدند و مطالعه می‌کردند. الآن هم امکانات ، هم راه تحقیق و پژوهش بیشتر است، اینجا هر کدام از شما آقایان تعهد کنید بین خود و خدا که سال بعد یک رساله عمیق صد صفحه‌ای داشته باشید یک رساله‌ای که بخورد در حد کفایه و مکاسب و اینها می‌شود هزار صفحه علمی ماندنی ، و راه حلش هم این است . همین کنفرانسهایی که در جهان خارج و امسال در مسکو برقرار شده بود و آینده در ایران ، شما از اینها سؤال‌ها را تغذیه کنید، جواب اجواب هست . اینکه فرمودند «سلونی قبل ان تفقدونی» یعنی قبل ان تفقدوا قرآن و نهج البلاغه را و نه قبل ان تفقدوا خود علی بن ابی طالب را . چون هر چه حضرت بود در خطبه‌هایش گفته است قبل از اینکه این معارف از دست آدم برود سلونی سلونی سلونی. این سؤال از بهترین برکات است، سؤال جواب را در خودش دارد . الآن ۵۰ الی ۶۰ جلد کتاب عمیق علمی از همین یک خط «لا تنقض الیقین بالشک » در آوردند با حذف مکررات مثلاً امام رضوان الله علیه بخش استصحابش را ۵ و ۶ نفر تقریر کردند با حذف مکررات اینطور است مرحوم آقای خویی رضوان الله علیه شاگردانش ۵ و ۶ نفر استصحاب را تقریر کردند با حذف مکررات می‌شود یک جلد پنجاه، شصـت جلد از این یک خط لا تنقصن در آوردند خوب این «یسیروا فیهم دفائن العقول» این است، خوب این همه روایاتی که هست خوب محور بحث قرار بگیرد در آن همین در می‌اید دیگر جبر و تفویض در آن هست مسائل وحی هست، نبوت هست، الهام هست، معجزه هست، کرامات هست، همه اینها که الآن محل ابتلاء است هست دیگر روی اینکه کار بشود ان‌شاءالله رحمان یا پایان‌ نامه یا اگر یک کسی تدریس می‌کند روی مطلب با شاگردانش کار می‌کند و محصول کار خودش را یادداشت می‌کند و یا از دوستانش می‌خواهد پژوهش کنند. در محفل پیغمبر(ص) یک کسی عرض کرد مجلس شما خیلی مجلس شیرینی است ما وقتی از اینجا بیرون رفتیم آن لطافت را نداریم .حضرت فرمود چرا به من می گویی به دستت بگو «استعن بیمینک» هر چه اینجا شنیدی یادداشت کن وقتی بیرون رفتی مطالعه کن کسی که اهل قلم نیست فقط باید افسوس بخورد وجود مبارک امام موسی(ع) به آن شاگرد معروفش می‌گوید که «بث علمک بأخیک و ان مت ورث کتبک باخیک »یعنی نه اینکه کتابهای خطی دیگران را ارث بدهید کتابهای خطی خودت را ارث بده شیعه یعنی این. بنابراین ما هرگز بیان نورانی امام حسن(ع) که فرمود شما هرگز در مسائل معنوی خودتان را با پایین‌تر از خودتان نسنجید در مسائل مادی بخواهید راحت باشید پایین‌تر از خودتان را بسنجید چون خیلی‌ها هستند که زندگی ما از آنها بهتر است وقتی آنها را الگو قرار بدهیم در مسائل مادی راحتِ راحتیم اما خیلی‌ها هستند که ما نسبت به آنها احساس عقب ماندگی می‌کنیم حرکت می‌کنیم اما با سکون همراه است الآن برای ورزش کردن یک وسیله‌ای هست که پاها را حرکت می‌دهند این حرکت می‌کند ولی شبیه سکون است حقیقتاً سکون است برای اینکه جایی را نمی‌بینید. کسی که سه دور، پنج دور هی بدایه نهایه بگوید یا هی فلان کتاب بگوید این حرکتش شبیه به سکون است شبیه همینهایی که پا می‌زنند روی همان دستگاه، این که حرکت نیست بنابراین اینقدر علم فراوان است از همین کنفرانسها و همایشها و بزرگداشت ها سوال بر می‌خیزد سؤال را به این مجمع می‌دهند از اینها پاسخ می‌گیرند. مشکل اساسی این است که پیشرفت‌های علمی مادی را به حساب حقیقت جهان می‌گذارند و آنوقت می‌گویند فلسفه شکل تاریخی پیدا کرده است در حالی که اساس فلسفه و جهان بینی چیز دیگری است.غالب اینها چون مردن را پوسیدن می دانند نه از پوست بیرون آمدن، لذا می پندارند بعد از مرگ خبری نیست. این مجمع عالی واقعاً باید مجمع عالی باشد این نام بلند و اشرافی که دارد .

سفارش همیشگی ما که ادب، ادب، ادب می باشد، مبادا در قلم، مبادا در گفتار حرفی آدم بزند که خدای نکرده مقام کسی، نقل کسی، علم کسی خدشه دار بشود، آن راه نیست ؛ خدا غریق رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی را می‌گویند چقدر این کتاب قرآن شیرین است برخی‌ها خواستند این کعصفٍ مأکول را طور دیگر معنی کنند گفت نه این با ادب قرآن سازگار نیست گفتند عصف یعنی گاهی که مثلاً کاه خورده جسارت او را آوردیم این معنی عصف نیست این با ادب قرآن سازگار نیست قرآن اینجور حرف نمی زند این خیلی است اگر هم یک عده‌ای گفتند«اولئک کالانعام» این تحقیق است نه تحقیر می‌گوید اگر چشم داشته باشید می‌بینید همان جریان قلّ الحجیج است دیگر ،کسی که امام زمانش را ول کرده بود رفته بود دنبال مروانی و اموی همین در می‌آید دیگر یا چشم باز کن ببین یا حرف مرا گوش بده یا فردا که مردی می‌بینی این تحقیر نیست این تحقیق است که واقعاً یک عده حیوانند می‌گویید نه ،پس فردا که مُردی می‌بینی دیگر، حالا وجود مبارک امام باقر(ع) این کار را کرده وجود مبارک امام سجاد(ع)این کار را کرده است در جریان قّل الحجیج و کثر الضجیج پرده کنار رفت و دیدند . بنابراین راه باز است اگر سهم نوشته‌ها همه گفته‌های ما مشحون باشد با ادب این با زیبایی همراه است چیز زیبا را همه دوست دارند این سایـر دین ابن‌ترکه این در شـرح تائیـه برای ابن فارض می‌گوید سر اینکه شما یک مطلبی را با شعر بگویید اثرش بیشتر است مطلب همان مطلب است ولی با شعر بگویید برای اینکه با زیبایی نظم همراه است یک مطلب را زیبا ادا کردید این زیبایی دلپذیر است و گرنه مطلب همان مطلب است ما مثلاً این روضه خوان چه در مسئله اشک چه در مسئله نشاط همین روضه‌خوان همان مطلب را دارد.

می‌گوید اما وقتی که مداح به صورت نظم در آورده جور دیگر اثر دارد می‌گوید به اینکه این زیبایی همراه با این کلمات است این کلمات را دلنشین می‌کند در همه مجالس ان‌شاءالله که تا حال ما حسن سمع داشتیم الآن هم همینطور باشد ان‌شاءالله و مخصوصاً بزرگان حوزه اختلاف نظر همیشه بوده و همیشه هست نه تنها بین فلسفه و فقه در خود فقها حالا شما ببینید خدا غریق رحمت کند مرحوم شیخ طوسی را در همین کتاب العقل، مزیت عقل آمده است ایشان می‌گوید در همان جلد اول عدّه در بحث حجیت خبر واحد می‌گوید من دیدم که اختلاف فتوای ما شیعه‌ها به تنهایی بیش از اختلاف فتاوای حنبلی و مالکی و شافعی و حنفی است اختلاف درونی من برای اینکه سامان بدهم اصول تنظیم کرده‌ام و اینها خوب این همه اختلافات هست یکی کار او را باطل می‌داند دیگر خوب اگر این کار او را باطل می‌داند و کنار هم می‌شود جمع می‌شود ذیل این آیه که فرمود «و لا یزالون یختلفون الا ما رحم ربک و لذلک خلقهم»، برخی‌ها گفته‌اند و لذلک یعنـی اختلاف نه للرحمـه یعنی خـدا برای اینکه حامل بشوند اینها را اینجور خلق کرده است اگر یکدست بودند که پیشرفت نمی‌شد اینها عمداً مختلف کرد تا پیشرفت بشوند پیشرفت بکنند وگرنه شبیه هم بودن که باعث پیشرفتی نیست به هر تقدیر هر اختلافی که هست حتی آن کتابهایی که نوشته شده است در این زمینه دو تا کتاب نوشته شده است اگر یکی درباره یکی پاسخ داده شد درباره دیگری هم آن مرحوم حاج شیخ نعمت الله صالحی نوشته است درباره همین معجزات و اینها خوب الآن شما ببینید عده‌ای صحیح بخاری نوشتند صحیح صحیح مسلم نوشته‌اند تو ماها هم خواسته‌اند صحیح کافی بنویسند شاید یک وقتی عرض کردم آن آقای بزرگوار آمده است صحیح کافی بنویسد این هشت جلد را لخت کرده است شده سه جلد کافی در بین کتب در بین کتب اربع، امتن کتب هست دیگر در یک مسئله‌ای ده تا روایت بود که هشتای آن مربوط به موجودات و اینها بود و اینها را همه را آب بست و ریخت دور این هشت جلد را کرد سه جلد , خوب یک کسی باید باشد بگوید و او را سر جایش بنشاند بگوید راهی که کلینی طی کرده غیر از راهی است که شما طی می‌کنید معیار وثاقت چیزی دیگر است آنکه جان کنده بیست سال در دهلیز خانه در بغداد او معیار را جور دیگر می‌داند او قریب العهد بود شما حالا نمی‌شناسید بگویید من نمی‌شناسم. مجهول الوجدان حالا هزار سال قبل که این آقا معلوم بود که این را لخت لخت کرد خوب وقتی که این لخت شده دیگر کتابهای دیگر می‌ماند، باید این حمایتها هم بشود و بررسی بشود البته این را دارالحدیث مسئول این کار هست متولی این کار هست ولی منظور این است که آن بزرگوار که آن کتاب را نوشته است در این مایه‌هاست الآن دیگر ما تا خیلی از این ادعیه‌ ما می‌رسد به ابن‌طاووس بقیه چون کار نکردند همینطور می‌ماند خیلی از روایات ما می‌رسد به کتب اربعه بین کتب اربعه تا اصول اربع ماه خیلی فاصله است یکی دو قرنی فاصله است. خوب این دو قرن را چطور حل می‌کند خدا غریق رحمت کند سیدنا الاستاد مرحوم آقای داماد را، می‌گفت: شما اینکه می‌گویید هزار نفر نوشته است الآن مثلاً مطلبی در هزار تا کتاب هست بله هزار نفر دو قدم آن طرف‌تر بروید می‌بینید هزار کتاب از دویست نفر نقل کرده‌اند جلوتر بروید می‌بینید از بیست نفر نقل کردند آن طرف‌تر از چهار تا کتاب نقل کرده‌اند همین کتب اربعه یک مقدار جلوتر می‌روید می‌بینید این چهار کتاب مال سه نفر است یک قدری جلوتر بروید می‌بینید این سه نفر شیخ طوسی گاهی از کلینی یا از صدوق نقل می‌کند می‌شود دو نفر گاهـی هم کسی از دیگـری نقل می‌کنـد از کافی نقـل می‌کند می‌شود یک نفر یا دو نفر یک قدری جلوتر رفتید هر دو از زراره نقل می‌کند می‌شود خبر واحد می‌گویید هزار نفر نقل کرده‌اند می‌شود متواتر این مشکلات است آنکه می‌خواهد زیرش آب ببندد راهش را بلد است چون «اِن الشیاطین لیوحون الی اولیائهم » بنابراین ما اینها را هم باید در نظر داشته باشیم.

بخش پایانی عرضم این است که وجود مبارک حضرت که ظهور کرد حالا یا خود حضرت است بلاواسطه یا مع الواسطه هر چی هست که خدای سبحان عقل مردمان را بالا می‌برد اداره یک الآن هم اگر ظهور بکنند هفت میلیارد جمعیت اداره هفت میلیارد آدم بافهم عاقل، سخت نیست این هم ۳۱۳ شاگرد مثل امام داشته باشد مردم عاقل را به خوبی می‌شود اداره کرد مردمی که عقل مدارند عقل محورند, همان عقل است که اینها را خدمت نقل می‌آورد دیگر. کار آقایان که باشد ان‌شاءالله نتیجه خوبی خواهد داشت شما خودتان را عامل تولید مهمات بدانید که دیگران مصرف کننده هستند و حوزه را همیشه تفکرات عقلی اداره می‌کرد به دلیل اینکه الآن اصول را همین عقل دارد اداره می‌کند بخشهای وسیع را عقل دارد اداره می‌کند. منتها عقل خودش را تفکیک نکند نگوید در برابر نقل هستم بگویم من ۵۰ درصد قضیه‌‌ام و ۵۰ درصد هم نقل است ما دوتایی باید کنار هم جمع شویم ببینیم چه راه حلی داریم این عقلی که در خدمت نقل باشد آن حل می‌شود. من مجدداً مقدم شما بزرگواران را گرامی می‌دارم از ذات اقدس اله مسئلت می‌دارم که به همه شما توفیق دنیا و آخرت عطاء کند، مزید علم عطاء کند، شرح صدر عطا کند، حکمت که حیات قلب مؤمن است به شما عطا بکند، شما را بهترین وارث علوم انبیاء و اولیاء قرار بدهد، شما را ناشر معارف الهی قرار بدهد، مبلغان علوم الهی قرار بدهد و حشرتان را هم با صاحب این علوم یعنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار بدهد. غفرالله لنا ولکم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.