چهل و هشتمین جلسه گروه علمی فلسفه هنر و ارتباطات با موضوع “تحلیل مفهوم زیبایی با نگاهی بر اظهارات قرآنی و آراء فلسفی علامه طباطبایی“ با ارئه “آقای دکتر مهدی امینی“ و با حضور اعضاء محترم گروه سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
- تناسب در اجزاء صورت + تناسب هیئت کلی با غایت
- همگرایی دو شاخصه فوق معیار قضاوت زیبایی
- اما شناخت هر دو مؤلفه به ویژه هیئت کلی با غایت مورد انتظار، با تحلیل و مقایسه حاصل میشود
- محورهای اصلی
- مفروضات نسبت فلسفه اسلامی و زیبایی شناسی مدرن
- در نسبت با اندیشه باومگارتن: ادراک زیبایی در فلسفه اسلامی منحصر در حس نیست
- اصول کلی مطالعات زیبایی در فلسفه اسلامی در تقابل با آراء هیوم و کانت است. زیرا حقیقت زیبایی
- هویتی ذهنی و قائم به نفس انسان ندارد؛ لذا هستی خارجی آن معلّق به درک یا عدم درک انسان نیست
- حیثیتی شناختاری دارد و مرجع آن نه نفس انسان بلکه خارج از اوست؛ قوهای مستقل از عقل به مانند ذوق که متکفل شناخت و صدور حکم زیبایی و زشتی باشد، وجود ندارد
- فلاسفه اسلامی مانند هگل اعتقادی به شکاف زیبایی از حقیقت ندارند اماهیچگاه تفسیر ایدهآلیستی از حقیقت هستی و به تبع زیبایی ندارند؛ بر خلاف هگل که زیباییشناسی را منحصر در فلسفه هنرهای زیبا میداند؛ نمیتوان دامنه زیبایی و مطالعات آن در فلسفه اسلامی را محدود به مصنوعات انسان نمود
- چارچوب مفهومی زیبایی
- معادل واژه زیبایی و دامنه آن در ادبیات قرآنی: حُسن در تعریف علامه متأثر از کاربرد آن در آیات هم شامل زیباییها محسوس و هم معطوف به امور اخلاقی است ایشان این واژه را گاه به پیشامدهای خوشایند زندگی و حتی مجردات هم اطلاق نمودهاند: سازگاری اجزاء هر چیز نسبت به هم و سازگاری همه اجزاء با غرض و غایتی که خارج از ذات آن است
- مؤلفه اول: تناسب و هماهنگی
- تناسب اجزاء صوری و فرمال؛ اعم از کمی، کیفی و وضعی
- مؤلفه دوم: تمامیّت/ کمالنهایی
- تناسب اجزاء صورت (در کلیّت خود) با غایت و کمال نهایی شیء
- اجسام
۱ـ ابدان و اجسام طبیعی
- زیبایی چهره انسان برآیند نسبت متناسب اجزاء آن است. اما این معیار لازم است ولی کافی نیست؛ بلکه انطباق آن با غایت مورد انتظار از این اجزاء مهم است. آیا این انتظار وجود دارد که چشم انسان به تیزی عقاب یا درشتی چشمان آهو باشد؟ لذا لازم است هیئت کلّی با غایت بیرون از ذات شیء که کمال نهایی آن است مقایسه شود
- چالش: انسان همواره به غایات بیرون از ذات امور دسترسی ندارد؛ لذا ممکن است در همان شاخصه اول متوقف شود.
۲ـ در آثار مصنوع و هنرها
- اعتبارات انسانی تعیین کنندهی زیبایی و کمال مورد انتظار در هنرها.
- ۱ـ گاه هنرمند شکل و هیئت خاصی از هنر را برای دستیابی به غایت و کارکرد مشخص، طراحی میکند.
- علامه به صراحت به این قسم اشاره کرده که شاعر به غایت ایجاد غلیان و پدیدار ساختن احساسات ویژه در مخاطب، حد امور حقیقی را به مصادیق ادعایی ـ خیالی یا وهمی ـ میدهد
- میر ماه و بخارا آسان ماه سوی آسمان آید همی
- هنرمند یک رمان یا فیلم را به شکلی میسازد که خیالانگیزی و سرگرمی ایجاد کند یا علاوه بر آن یک حقیقت اخلاقی یا هستیشناختی را بگوید
- طوری موسیقی مینوازد یا نقاشی میکند که احساس حماسی ایجاد کند یا احساس یاس و نابودی را تداعی کند
- ۲ـ گاهی صورت برای هنرمند اصالت دارد به این اعتبار غایت هنرمند، پدیدار ساختن صورت بماهوصورت است
- غایت او صرف ایجاد شکل مشخص از هنرها بوده و التفاتی به کارکرد و آثار آن ندارد
- مثلا در پی ایجاد فرم نظامیافته یا غیر آن در رقص و موسیقی یا نقاشی است
- حال فرقی نمیکند خیالانگیزی، حکایتگری، بیان احساس و تجریه زیباییشناختی ایجاد کند یا خیر
- این حالت در بین هنرمندان مدرن که صرفاً به خلاقیّت فُرمال تأکید میورزند، فراوان است
- امور اخلاقی
- علامه؛ حسن امر اخلاقی مانند عدالت به دلیل سازگاری آن با غرضی است که از اجتماع مدنی مدنظر است
- امور مجرد
- امور اخلاقی
۱ـ مجرد مثالی: مجردات ناقص
- تعریف علامه قابل انطباق است؛ زیرا مجردات مثالی دارای بعد، شکل و رنگ هستند و فقط ماده ندارند
۲ـ مجرد عقلی: مجردات تام
- تعریف علامه به تمامه قابل انطباق نیست: تنها مؤلفه دوم یعنی غایت مورد انتظار ـ که کمال تام است ـ صادق خواهد بود
۳ـ واجب تعالی
- انطباق این تعریف ناموجّه یا توجیه آن دشوار است
- پرسش: ادراک مؤلفههای زیبایی در محسوسات مانند؛ تناسب و تمامیّت از سنخ ادراکات حقیقی است یا اعتباری
- ادراک شاخصهای حسی زیبایی دو مقام دارد
۱ـ مقام حضور: تمهید حواس و تأثرات حسی سپس اتحاد نفس با محسوس بیرونی: یافت حضوری از تأثّرات حواس از شیء متصف به زیبایی است
- در این مقام، صحبت از نفس + صورت ذهنی نیست
- به نظر میرسد میتوان مدعی شد که یافت حضوری از زیباییهای حسی است که ادراکات غیرعلمی را ایجاد میکند
- ادراکات غیرعلمی همان انفعالات نفسانی و احساسات زیباییشناختی است که توأمان با یافت حضوری رقم میخورد
طباطبایی، ۱۳۷۸، ص ۲۳۱٫ تعریف علامه طباطبایی از لذت؛ فإنّ اللّذهَ إدراکُ الملایم بما انّه ملایم
- لذاست که بسیاری در مواجه با امور زیبا؛ خیرگی، بهت، شگفتی، احساسات لذتبخشِ مبهم دارند که گاهی بدرستی قادر به مفهومی کردن و صحبت از آن را ندارند
۲ـ مقام حصول یا مقام صدور: تمثّل صور جزئی و سپس تحصّل مفاهیم کلّی از آنها به جهت اضطرار و انجام فعالیّتهای نظری و عقلی
- نفس با التفات به کمال حاصل در مقام نخست، صورت مثالی را صادر میکند
- ادراک در این مقام به اعتبار حکایت ماهیت معلوم از شیءِ متصف به زیبایی در خارج، حصولی محسوب میشود
- همچنین به اعتبار اتحاد نفس با واقعیت علم نیز ادراک صورت، حضوری است
- ادعا این است که شناخت مؤلفههای زیبایی گونهای از ادراک واقعیّت اما از سنخ ادراکات اعتباری است. برای روشن شدن ابعاد این شناخت، لازم است جایگاه مفهوم زیبایی را در میان مفاهیم روشن کنیم
- ادراکات حصولی
۱ـ حقیقی
- تصورات جزئی
- حسی
- خیالی
- تصور کلّی ماهوی
- تصدیقات
۲ـ اعتباری
- تصورات: اعتباریّات بالمعنیالاعم
- ویژگی اصلی یه نوع وصف حکایت برای آنها ثابت است
- لذا کاشفیّت و بیروننمایی دارند
- ویژگی خاص در انتزاع آنها بر خلاف انتزاع مفاهیم ماهوی
- محتاج کند و کاو ذهنی و مقایسه (در اشکال متنوع و مختلف آن بسته به منشأ انتزاع) است
- از حیث منشا انتزاع (مصادیق بالعرض) سه دسته هستند
- منشأ انتزاع، خارجی است
- وحدت، کثرت، وجود، امکان، وجوب، امتناع و غیره
- منشأ انتزاع، ذهنی است
- کلی، جزئی، نوع و غیره
- منشأ انتزاعی، در خارج نبودن است
- عدم
- تصدیقات: اعتباریّات بالمعنیالاخص؛ اعم از تصورات بوده و اساساً از سنخ تصدیقات هستند. از آنجا که کاربرد عملی دارند به “اعتباریات عملی” نیز مشهور شدهاند
- کیفیت شناخت و انتزاع تناسب صوری اشیاء
- محور اول: مقایسه و تطبیق شاخصههای مفاهیم فلسفی با مفهوم تناسب
معنای تناسب: نسبت چند جانبهای از اجزاء صوری + نسبت آن اجزاء در کلیّت خود با غایت مورد انتظار
- با توجه به معنای فوق دو فرض متصور است
- اول؛ مفهوم تناسب از سنخ عوارض کمی و کیفی است
- به طور مستقیم درک شده و تصور جزیی تناسب در ذهن شکل گرفته
- مفهوم کلی تناسب به عنوان مفهوم ماهوی از تصورات جزیی آن انتزاع می شود
- دوم؛ مفهوم تناسب از سنخ عوارض نیست و با حواس به طور مستقیم درک نمی شود
- زیرا مصداق مستقل و بالذات ندارد
- به کمک دادههای حواس از یک سو و تحلیل عقلانی از سوی دیگر انتزاع می شود
- ترجیح فرض دوم: با لحاظ شاخصههای معقولات ثانی و مقایسه آن با تناسب. تناسب به عنوان مفهومی کلی:
- وصف برخی از اعیان خارجی قرار میگیرد اما مصداق عینی بالذات ندارد پس مفهوم جزیی (صورت حسی یا خیالی) هم ندارد
- هر چند عوارض آشکار کننده کمالات صوری هستند؛ اما تناسب از سنخ عوارض نیست
- وصفی است که برآیند تحلیل عقلانی دادههای حواس به عنوان وحدت در ضمن کثرت بوده و از هیئت کلی عوارض انتزاع میشود
- وصفی است که با هستی موصوف خویش در خارج حضور دارد و به اصطلاح مصداق بالعرض و منشأ انتزاع دارد
- محور دوم: توضیح نقش عقل در شناسایی مفهوم تناسب از خلال ادراک حسی
گاهی عقل با مقایسه، سنجش و انتزاع، در خلال ادراک حسی نقش ایفا میکند
- تناسب هم محصول مقایسه، سنجش و انتزاعِ عقل از صورت در حال مشاهده است
نتیجه
- تجزیه صورت مثالی در عرصه ذهن به شناخت جزء به جزء مستقل و مستقیم از عوارض
- سپس تحلیل نسبت میان اجزاء صورت و بازشناسی نسبت میان آنها
- دستیابی به مفهوم دیگری که حاکی از نسبت ویژه و وحدت خاص در اجزاء است
- محور سوم: نفی نگره ذهنیّت گرایانه در مفهوم تناسب. اگر بپذیریم که مفهوم تناسب، یک مفهوم فلسفی است
- پس بالملازمه محکی این مفهوم ثبوت نفس الامری دارد
- پس شناختاری بوده و اگر در پی آن تصدیقی صادر شد؛ قابلیّت داوری و اثبات پذیری دارد
نکته؛البته صدق تناسب بر امور بیرونی، تشکیکی است اما نسبی به معنای امری مطلقاً سوبژکتیو و ذهنی، نیست
- دلیل تشکیک بودنِ شناخت نیز از یک سو به کیفیّت توجه، دقت و تمرکز نفس و از سوی دیگر به شدت و ضعف موجود در تناسبات اجزاء باز میگردد
- محور چهارم: کیفیت شناسایی تناسب در فرمهای هنری
در حواس باطنی؛در خلال ادراک حسی تنها حس مشترک نیست که در حال فعالیت است
- قوای نفس چه مُدرکه و چه معینِ ادراک در مواجهه با اثار هنری نقش ایفا میکنند
- یادآوری این مقدمه: گاهی در عین اینکه تماس حواس با خارج برقرار است اما نفس متاثر از ادراکات حواس از انها اعراض میکند
- این امر بارها و بارها در زندگی روزمره برای انسان پدیدار میشود اما در مواجهه با هنرها تشدید میشود
- نفس بعد از رویگردانی از دادههای حس در عین اینکه حواس ظاهری فعال است با التفات به سایر قوا، فراخوان فعالیت آنها را صادر میکند
- گاه توجه نفس به صور مخزون در خیال جلب شده و صورتی خیالی در حس مشترک، اقامه میشود و صورت خیالی را تداعی میکند
- گاه متاثر از آنچه که از ادراکات حسی در صفحه نفس پدید آمده، نفس به معانی وهمی در ذاکره توجه کرده و قوهی وهم را به کار میگیرد
- گاه جهت درک و شناسایی مفاهیم کلی از عقل کمک میگیرد؛ به ویژه در هنرهای خیال انگیز که محاکات معانی میکنند؛ مانند تناسب علی و معلولی حوادث در پیرنگ داستان، فیلم و … یا مفاهیم اخلاقی و هستی شناختی
- گاه نفس از فعالیت یک قوه به قوه یا قوای دیگر به صورت سلسله وار یا متقابل منتقل میشود
نتیجه؛ دادههای حواس و ادراکات حسی به ویژه در مواجهه با هنرهای خیالانگیز، اسباب تعامل قوای نفس را با یکدیگر فراهم میسازد
- نفس مدام در حال رفت و برگشت میان صور حسی، خیالی و حتی گاه وهمی و عقلی است
- گویا تجربههای زیسته و معانی و تصورات گذشته خود را با آنچه در حال شناسایی است؛ مقایسه میکند
- به نوعی در خلال ادراک حسی هنرها، گاه چند ادراک، توأمان با هم یا جایگزین یکدیگر محقق شود.